×

Wir verwenden Cookies, um LingQ zu verbessern. Mit dem Besuch der Seite erklärst du dich einverstanden mit unseren Cookie-Richtlinien.

image

The Iranians, Sahar

Sahar

سلام، اسم من سحرِ، 30 سالمه و یک کارگاه شیرینی پزی دارم، راستش از بچگی عاشق پخت کیک بودم.

من هرروز ساعت 8 صبح از خواب بیدار میشم، بعد از خوردن صبحونه راهی بازار میشم تا مواد اولیهای که برای پخت کیک و شیرینی نیاز دارم رو بخرم.

معمولا من خریدهامو روزانه انجام میدم تا بتونم با مواد تازه کیکهای خوشمزه و با کیفیت تری رو بپزم که مردم دوست داشته باشن. بعد از تموم شدن خریدهام میرم به سمت کارگاه.

کارگاه من در اصل یک خونهی قدیمی بوده که بعد از خریدن اون کلی تغییرات ریز و درشت توش انجام دادم تا بتونه مناسب فضای مورد علاقهی من بشه. گل و گیاه رو هم خیلی دوست دارم، به گل و گیاه علاقه دارم، تعداد خیلی زیادی گلدون دارم که اونها رو توی بالکن نگهداری میکنم، یه مقداریش رو هم توی فضای داخل کارگاه گذاشتم تا یه دکور قشنگ و سبز داشته باشم.

رنگ مورد علاقهی من صورتیه، به خاطر همین خیلی از ابزار کاریم رو هم به رنگ صورتی انتخاب کردم مثل همزن برقیم، بشقاب، لیوان و خیلی چیزای دیگه. البته به غیر از رنگ صورتی سعی کردم توی ترکیب رنگ کارگاهم از رنگهای دیگه مثل آبی خیلی کم رنگ، سبز خیلی ملایم و سفید استفاده کنم تا این ترکیب رنگها یک هارمونی قشنگ ایجاد کنن و فضای کارگاهم رو خیلی گرم و دلنشین و قشنگ بکنن.

یه میز سفید بزرگ با تعداد زیادی صندلی هم وسط کارگاه گذاشتم، به خاطر اینکه من کارگاهای آموزشی برگزار میکنم، یعنی همیشه روزهایی رو برای آموزش دادن به علاقهمندان به کیک و شیرینی پزی میذارم، کسایی که دوست دارن که یاد بگیرن چجور کیک و شیرینی بپزن، چطوری دکور کنن میان توی کارگاه من و به صورت عملی مراحل پخت کیک و شیرینی پزی رو آموزش میبینن. من از قبل برای بچه ها یه سری جزوه ها رو آماده میکنم که راحت تر باشن توی کلاس، نخوان مرتب در حال یادداشت برداری باشن، اینجوری میتونن وقتشون رو با دقت بیشتری متمرکز کنن روی چیزهایی که من بهشون یاد میدم.

من تورهای آموزشی هم برگزار میکنم. به این صورت که خودم میرم به شهرهای مختلف که از قبل هماهنگ کردم و میدونم که هنرجو اونجا منتظر منه و توی کارگاههای همکارای دیگه کلاسهای آموزشی خودم رو برگزار میکنم.

کار من یه کار خیلی شیرینه ولی در عین حال خستگی زیادی رو هم داره به خاطر اینکه مرتب مجبورم که از این شهر به اون شهر برم و مدت زیادی رو هم مجبورم به خاطر آموزشی که دارم به بچه ها میدم سرپا بایستم. به خاطر همین فرصت کمی هم برای ورزش کردن دارم. اما با این حال هروقت که بتونم و وقت خالی داشته باشم دوست دارم که برم استخر و کمی شنا کنم، شنا کردن رو دوست دارم و این کمک میکنه اون خستگیای که در طول روز داشتم به خاطر سرپا ایستادن زیاد رو از بین ببرم.

من دوتا خواهر دارم که اوناهم توی کار من خیلی به من کمک میکنن، هرچند که اونا هم کسب و کارهای خودشون رو دارن اما با این حال تا جایی که بتونن به من کمک میکنن. خواهر بزرگتر من خیلی قلب پاک و مهربونی داره و همیشه در حال کمک کردن به نیازمندان، کودکان کار و سالمندانه. راستش اون یه برنامهای رو انجام میده و اونم اینه که هر سه شنبه تا جایی که بتونه با کمک خیرین و دوستان یه سری غذاهایی رو میپزه و آماده میکنه توی ظرفهای یکبار مصرف ما اونا رو بسته بندی میکنیم و بین نیازمندان و بچه های کار اونا رو تقسیم میکنیم که خب توی اینکار هم تا جایی که بتونیم ما سعی میکنیم که کمکش بکنیم که بتونه موفق باشه.

من از دیدن فیلم و سریال خیلی لذت میبرم به خاطر همین معمولا شبها اگر وقت کنم به همراه خواهر کوچیکترم میشینم و بهترین فیلم و سریالهای مطرح و معروف دنیا رو نگاه میکنیم برا همین سعی میکنم دیگه از ساعت 6 یا 7 بعد از ظهر به بعد دیگه کاری رو انجام ندم و فرصتی رو خالی میذارم برای بودن با خونواده و وقت گذروندن با دوستام.

خواهر کوچیکتر من توی کار ساختن کارهای هنریه درواقع یجورایی صنایع دستی درست میکنه با استفاده از یه سری ریسمونهای سفید و قهوهای قشنگ و یه سری مهرهها، آینه کاری یه سری کارهارو درست میکنه که خیلی جذاب و دیدنی هستن.

راستی یادم رفت بگم؛ من توی چندتا مسابقه کیک پزی که خارج از کشور برگزار میشن شرکت کردم و تونستم که جایزهی نفر دوم رو توی پخت و دکور کیک ببرم، به زودی قراره که یک مسابقهی دیگه هم توی خارج از کشور برگزار بشه و میخوام که حتما توی این مسابقه شرکت کنم و اینبار بتونم جایزه نفر اول رو توی پخت و طراحی، دکور کیک از آنِ خودم بکنم. برای همین دارم هرروز تلاش بیشتری میکنم تا بتونم یک طرح جذاب رو ارائه بدم که بتونه نظر داورای مسابقه رو به خودش جلب بکنه.

به خاطر همین سعی میکنم توی کلاسهایی که دیگران برگزار میکنن، مربیان مطرح میان و این کلاسها رو برگزار میکنن منم بتونم توی کلاسهای اونا شرکت کنم اطلاعات به روز و جدید داشته باشم و بتونم یک ایدهی خوب پیدا بکنم تا بتونم توی این مسابقه نفر اول بشم.

امروز من یک کارگاه آموزشی دارم، قراره کلی شرکت کننده بیاد توی کارگاهم، به خاطر همین مواد اولیهی خیلی زیادتری رو باید بخرم چون تمام مواد اولیه رو خودم تهیه میکنم و در اختیار هنرجوهام قرار میدم. امروز هوا ابریه و قراره که بارندگی هم داشته باشیم که امیدوارم توی این شرایط بچهها بتونن به موقع سرکلاس حاضر بشن و بتونیم یه روز پرکار اما شیرین رو با همدیگه سپری بکنیم و به خاطر بارندگی مشکلی به وجود نیاد و همه بتونن سر وقت سر ساعت توی کارگاه حضور داشته باشن. پس با انرژی زیاد میریم که به کارهامون برسیم. خدافظ.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Sahar Sahar (1) Sahar Sahara Sahara Sáhara Sahara Sahara Sahara Sahara Saara Сахара

سلام، اسم من سحرِ، 30 سالمه و یک کارگاه شیرینی پزی دارم، راستش از بچگی عاشق پخت کیک بودم. |||Sahar|I am 30|||workshop|pastry shop|"baking"||to be honest||childhood||baking|cake| |||Sahar||||werkplaats|bakkerij|bakkerij||eerlijk gezegd||kindertijd|عاشق|bakken|cake|was Hallo, mein Name ist Sahar, ich bin 30 Jahre alt und habe eine Konditorei. Ehrlich gesagt habe ich es geliebt, Kuchen zu backen, seit ich ein Kind war. Hello, my name is Sahar, I am 30 years old and I have a pastry shop. To be honest, I loved baking cakes since I was a child. Salut, je m'appelle Sahar, j'ai 30 ans et j'ai une pâtisserie, j'aime beaucoup faire des gâteaux depuis que je suis enfant. Hallo, mijn naam is Sahar, ik ben 30 jaar oud en ik heb een banketbakkerij, ik ben dol op het bakken van taarten sinds ik een kind was.

من هرروز ساعت 8 صبح از خواب بیدار میشم، بعد از خوردن صبحونه راهی بازار میشم تا مواد اولیهای که برای پخت کیک و شیرینی نیاز دارم رو بخرم. |every day||||||||||breakfast|I head to|market|||ingredients|raw materials|||baking|||sweets|||| |||||||||||ontbijt|||ga|||grondstoffen|||bakken|taart||gebak||||kopen Ich wache jeden Tag um 8 Uhr auf, nach dem Frühstück gehe ich auf den Markt, um die Rohstoffe zu kaufen, die ich zum Backen von Kuchen und Süßigkeiten brauche. I wake up every day at 8 am, after having breakfast I go to the market to buy the ingredients I need to bake cakes and sweets. Je me lève tous les jours à 8h, après le petit déjeuner je vais au marché acheter les ingrédients dont j'ai besoin pour faire des gâteaux et des pâtisseries. Ik word elke dag om 8 uur wakker, na het ontbijt ga ik naar de markt om de ingrediënten te kopen die ik nodig heb om taarten en gebak te bakken.

معمولا من خریدهامو روزانه انجام میدم تا بتونم با مواد تازه کیکهای خوشمزه و با کیفیت تری رو بپزم که مردم دوست داشته باشن. Usually||my shopping|daily||||I can||ingredients||cakes||||high quality|higher quality||I bake||||| |||||||||||taarten||||kwaliteit|||||||| Normalerweise erledige ich meine Einkäufe täglich, damit ich mit frischen Zutaten mehr leckere und hochwertige Kuchen backen kann, die den Leuten gefallen. Usually, I do my shopping daily so that I can cook more delicious and high-quality cakes with fresh ingredients that people will like. En général, j'achète et je le fais tous les jours pour pouvoir préparer des gâteaux délicieux et de meilleure qualité avec des ingrédients frais que les gens aiment. بعد از تموم شدن خریدهام میرم به سمت کارگاه. ||||my purchases||||workshop Nachdem ich meinen Einkauf erledigt habe, gehe ich in die Werkstatt. After I finish my shopping, I go to the workshop. Après avoir terminé mon achat, je me rends à l'atelier.

کارگاه من در اصل یک خونهی قدیمی بوده که بعد از خریدن اون کلی تغییرات ریز و درشت توش انجام دادم تا بتونه مناسب فضای مورد علاقهی من بشه. workshop||"in"|originally||old house||||||||a lot of|changes|small|and|big and small|in it|I made|||could|suitable for|space|of interest|of interest|| |||oorspronkelijk||huis|oud|was|||||||veranderingen|||groot|||||||ruimte||interesse|| Meine Werkstatt war ursprünglich ein altes Haus, in dem ich nach dem Kauf viele kleine und große Änderungen vorgenommen habe, damit es zu meinem Lieblingsraum passte. My workshop was originally an old house that I made a lot of small and big changes to after buying it so that it could fit my favorite space. Mon atelier était à l'origine une vieille maison, et après l'avoir acheté, j'ai fait tous les petits et grands changements pour qu'il puisse convenir à mon espace préféré. Mijn werkplaats was oorspronkelijk een oud huis en nadat ik het had gekocht, heb ik alle grote en kleine veranderingen aangebracht zodat het geschikt zou kunnen zijn voor mijn favoriete ruimte. گل و گیاه رو هم خیلی دوست دارم، به گل و گیاه علاقه دارم، تعداد خیلی زیادی گلدون دارم که اونها رو توی بالکن نگهداری میکنم، یه مقداریش رو هم توی فضای داخل کارگاه گذاشتم تا یه دکور قشنگ و سبز داشته باشم. flower||plant||||||||||||a lot of|||flower pot|||them|||balcony|I keep|||"some of them"||||space||||||decorative element|nice||green|| ||||||||||||||aantal|||bloempot||||||balkon|onderhouden|||||||||||||||||| Ich mag auch Blumen und Pflanzen sehr, ich interessiere mich für Blumen und Pflanzen, ich habe viele Blumentöpfe, die ich auf dem Balkon aufbewahre, einige davon stelle ich in den Werkstattraum, um eine schöne und grüne Dekoration zu schaffen. I also like flowers and plants very much, I am interested in flowers and plants, I have a lot of flower pots that I keep on the balcony, I also put some of them inside the workshop to have a beautiful and green decor. J'aime aussi beaucoup les fleurs et les plantes, j'aime les fleurs et les plantes, j'ai beaucoup de pots que je garde sur le balcon, j'en mets un peu dans l'espace atelier pour avoir une belle déco verte. Ik hou ook erg van bloemen en planten, ik hou van bloemen en planten, ik heb veel potten die ik op het balkon bewaar, ik zet er een aantal in de werkplaatsruimte voor een mooi en groen decor.

رنگ مورد علاقهی من صورتیه، به خاطر همین خیلی از ابزار کاریم رو هم به رنگ صورتی انتخاب کردم مثل همزن برقیم، بشقاب، لیوان و خیلی چیزای دیگه. البته به غیر از رنگ صورتی سعی کردم توی ترکیب رنگ کارگاهم از رنگهای دیگه مثل آبی خیلی کم رنگ، سبز خیلی ملایم و سفید استفاده کنم تا این ترکیب رنگها یک هارمونی قشنگ ایجاد کنن و فضای کارگاهم رو خیلی گرم و دلنشین و قشنگ بکنن. color|favorite|favorite||pink||||||tools|work|||||pink|choose|||electric mixer|electric|plate|cup|||||of course|to|besides|||||||combination||workshop||colors|||||||||soft|||||||combination|colors||harmony||create harmony|||space||||||pleasant|||make ||||roze||vanwege|||||||||||||||mixer|bord|||||||||||||||||mijn werkplaats|||||||||||zachte|||||||||||||||||||||aantrekkelijk||| Meine Lieblingsfarbe ist Rosa, deshalb habe ich viele meiner Arbeitsutensilien in Rosa gewählt, wie z. B. meinen Elektromixer, Teller, Gläser und viele andere Dinge ... Natürlich habe ich neben Rosa auch versucht, andere Farben in meinem zu kombinieren Workshop, so sollte ich sehr helles Blau, sehr sanftes Grün und Weiß verwenden, damit diese Farbkombination eine schöne Harmonie ergibt und die Atmosphäre meiner Werkstatt sehr warm, angenehm und schön macht. My favorite color is pink, that's why I chose many of my work tools in pink, such as my electric mixer, plate, glass and many other things. Of course, apart from pink, I tried to use other colors in the color combination of my workshop, such as very pale blue, very soft green, and white, so that this combination of colors creates a beautiful harmony and makes the atmosphere of my workshop very warm, pleasant and beautiful. Ma couleur préférée est le rose, c'est pourquoi j'ai choisi beaucoup de mes outils en rose, comme un mélangeur de lumière, une assiette, un verre et bien d'autres choses... Bien sûr, à part le rose, j'ai essayé d'associer la couleur de mon atelier avec d'autres couleurs comme j'utilise du bleu très clair, du vert très doux et du blanc pour que ces combinaisons de couleurs créent une belle harmonie et rendent mon espace atelier très chaleureux, agréable et beau. Mijn lievelingskleur is roze, daarom koos ik voor veel van mijn tools in roze, zoals elektrische mixers, borden, glazen en vele andere dingen ... Naast roze heb ik natuurlijk geprobeerd de kleuren van mijn atelier te combineren met andere kleuren zoals ik gebruik heel lichtblauw, heel zacht groen en wit zodat deze kleurencombinaties een mooie harmonie creëren en de ruimte van mijn atelier heel warm, aangenaam en mooi maken.

یه میز سفید بزرگ با تعداد زیادی صندلی هم وسط کارگاه گذاشتم، به خاطر اینکه من کارگاهای آموزشی برگزار میکنم، یعنی همیشه روزهایی رو برای آموزش دادن به علاقهمندان به کیک و شیرینی پزی میذارم، کسایی که دوست دارن که یاد بگیرن چجور کیک و شیرینی بپزن، چطوری دکور کنن میان توی کارگاه من و به صورت عملی مراحل پخت کیک و شیرینی پزی رو آموزش میبینن. ||white|||number||||in the middle||I put||because|||workshops|educational|hold|||||||teaching|||enthusiasts||||||put|those who||||||take|how to||||to bake||decorate||come|||||||practically|steps|baking||||||teaching|they learn Ich habe einen großen weißen Tisch mit vielen Stühlen in die Mitte der Werkstatt gestellt, weil ich pädagogische Workshops veranstalte, das heißt, ich nehme mir immer Tage Zeit, um Kuchen- und Gebäckbegeisterte zu unterrichten, die gerne lernen, wie man Kuchen und Gebäck backt In meiner Werkstatt lernen sie das Dekorieren und erlernen praktisch die Schritte des Kuchen- und Gebäckbackens. I put a big white table with a lot of chairs in the middle of the workshop, because I hold training workshops, that is, I always set aside days to teach cake and pastry enthusiasts, who like to learn how to bake cakes and pastries. In my workshop, they learn how to decorate and practically learn the steps of baking cakes and pastries. J'ai installé une grande table blanche avec plein de chaises au milieu de l'atelier, car j'anime des ateliers, ce qui fait que je passe toujours des journées à enseigner aux passionnés de gâteaux et de pâtisseries qui aiment apprendre à faire des gâteaux et des pâtisseries. atelier et apprenez pratiquement les étapes de la cuisson des gâteaux et des pâtisseries. Ik heb midden in de werkplaats een grote witte tafel met veel stoelen neergezet, omdat ik workshops geef, wat betekent dat ik altijd dagen bezig ben met het lesgeven van taart- en banketliefhebbers die graag leren taarten en gebak te bakken. workshop en leer praktisch de stappen van het bakken van taarten en gebak. من از قبل برای بچه ها یه سری جزوه ها رو آماده میکنم که راحت تر باشن توی کلاس، نخوان مرتب در حال یادداشت برداری باشن، اینجوری میتونن وقتشون رو با دقت بیشتری متمرکز کنن روی چیزهایی که من بهشون یاد میدم. |||||||a set of|handouts|||prepare||||||||not read|constantly|||taking notes||||can|their time|||more focus||focus|||||||| Ich bereite im Voraus eine Reihe von Broschüren für die Kinder vor, damit sie sich im Unterricht wohler fühlen, sie nicht lesen müssen, während sie sich Notizen machen, damit sie ihre Zeit besser auf die Dinge konzentrieren können, die ich ihnen beibringe. I prepare a series of pamphlets for people in advance so that they are more comfortable in class, they don't have to read while taking notes, so they can focus their time more carefully on the things I teach them. Je prépare déjà une série de livrets pour les enfants qui seront plus à l'aise en classe, ils n'auront pas à prendre des notes régulièrement, ainsi ils pourront concentrer leur temps plus attentivement sur ce que je leur enseigne. Ik maak al een serie boekjes voor de kinderen die zich prettiger voelen in de klas, die niet regelmatig lezen en aantekeningen maken, op deze manier kunnen ze hun tijd zorgvuldiger besteden aan wat ik ze leer.

من تورهای آموزشی هم برگزار میکنم. به این صورت که خودم میرم به شهرهای مختلف که از قبل هماهنگ کردم و میدونم که هنرجو اونجا منتظر منه و توی کارگاههای همکارای دیگه کلاسهای آموزشی خودم رو برگزار میکنم. |tours|||conduct||||in this way||||||various||||coordinated|||I know||student||||||workshops|colleagues||classes||||| Ich organisiere auch Bildungsreisen, auf diese Weise gehe ich in verschiedene Städte, die ich im Voraus koordiniert habe, und weiß, dass die Studenten dort auf mich warten, und ich organisiere meine eigenen Bildungskurse in den Werkstätten anderer Kollegen. I also organize educational tours. In this way, I myself go to different cities that I have coordinated in advance and I know that the students are waiting for me there, and I hold my own training classes in the workshops of other colleagues. J'organise également des tournées de formation, de telle sorte que je me rends moi-même dans différentes villes que j'ai déjà coordonnées et je sais que l'élève m'y attend et que je dispense mes cours de formation dans d'autres ateliers partenaires. Ik organiseer ook trainingsreizen, zodanig dat ik zelf naar verschillende steden ga die ik al heb gecoördineerd en ik weet dat de student daar op me wacht en ik mijn trainingslessen geef in andere partnerworkshops.

کار من یه کار خیلی شیرینه ولی در عین حال خستگی زیادی رو هم داره به خاطر اینکه مرتب مجبورم که از این شهر به اون شهر برم و مدت زیادی رو هم مجبورم به خاطر آموزشی که دارم به بچه ها میدم سرپا بایستم. |||||sweet|||while||fatigue||||||||constantly|I have to||||||||||period of time||||||||||||||standing|stand up Meine Arbeit ist ein sehr schöner Job, aber gleichzeitig auch sehr ermüdend, weil ich von einer Stadt zur anderen reisen muss und wegen der Ausbildung, die ich den Kindern gebe, lange stehen muss. My work is a very sweet job, but at the same time it is very tiring because I have to go from one city to another city and I have to stand for a long time because of the education I am giving people. Mon travail est très doux, mais en même temps il est très fatiguant car je dois tout le temps aller de ville en ville et je dois rester debout longtemps à cause de l'éducation que je donne aux enfants. Mijn baan is een hele lieve baan, maar tegelijkertijd ook erg vermoeiend omdat ik de hele tijd van stad naar stad moet en ik moet lang blijven staan vanwege het onderwijs dat ik de kinderen geef. به خاطر همین فرصت کمی هم برای ورزش کردن دارم. |for the sake of||opportunity|||||| Aus diesem Grund habe ich wenig Zeit zum Trainieren. Because of this, I have little time to exercise. Pour cette raison, j'ai peu d'occasions de faire de l'exercice. Hierdoor heb ik weinig gelegenheid om te sporten. اما با این حال هروقت که بتونم و وقت خالی داشته باشم دوست دارم که برم استخر و کمی شنا کنم، شنا کردن رو دوست دارم و این کمک میکنه اون خستگیای که در طول روز داشتم به خاطر سرپا ایستادن زیاد رو از بین ببرم. ||||whenever|||||free|||||||pool|||swimming||||||||||||fatigue|||||||||standing||||between|I take Wann immer ich kann und Freizeit habe, gehe ich jedoch gerne ins Schwimmbad und schwimme ein wenig, ich schwimme gern und es hilft mir, die Müdigkeit loszuwerden, die ich tagsüber durch das häufige Stehen hatte. However, whenever I can and have free time, I like to go to the pool and swim a little, I like swimming and it helps me get rid of the tiredness I had during the day due to standing a lot. Cependant, chaque fois que je le peux et que j'ai du temps libre, j'aime aller à la piscine et nager un peu, j'aime nager et cela aide à me débarrasser de la fatigue que j'avais pendant la journée à cause de trop rester debout. Maar wanneer ik kan en ik heb vrije tijd, ga ik graag naar het zwembad en zwem ik een beetje, ik hou van zwemmen, en dit helpt me om van de vermoeidheid af te komen die ik overdag had door te veel te staan.

من دوتا خواهر دارم که اوناهم توی کار من خیلی به من کمک میکنن، هرچند که اونا هم کسب و کارهای خودشون رو دارن اما با این حال تا جایی که بتونن به من کمک میکنن. |||||They also|||||||||although||||business||businesses|||||||||||can|||| Ich habe zwei Schwestern, die mir bei meiner Arbeit ebenfalls sehr helfen, obwohl sie auch ein eigenes Unternehmen haben, mir aber dennoch so gut sie können helfen. I have two sisters who also help me a lot in my work, although they also have their own businesses, but they still help me as much as they can. J'ai deux sœurs qui m'aident aussi beaucoup dans mon travail, bien qu'elles aient aussi leur propre entreprise, mais elles m'aident quand même autant qu'elles le peuvent. Ik heb twee zussen die me ook veel helpen in mijn werk, hoewel ze ook hun eigen bedrijf hebben, maar ze helpen me nog steeds zoveel ze kunnen. خواهر بزرگتر من خیلی قلب پاک و مهربونی داره و همیشه در حال کمک کردن به نیازمندان، کودکان کار و سالمندانه. |older|||pure heart|pure heart||kindness||||"in the process"|||||the needy|children|||elderly Meine ältere Schwester hat ein sehr reines und gütiges Herz und hilft immer den Bedürftigen, arbeitenden Kindern und älteren Menschen. My older sister has a very pure and kind heart and is always helping the needy, working with children and the elderly. Ma sœur aînée a un cœur très pur et gentil et aide toujours les enfants nécessiteux, les travailleurs et les personnes âgées. Mijn oudere zus heeft een heel puur en vriendelijk hart en helpt altijd de behoeftige, werkende kinderen en ouderen. راستش اون یه برنامهای رو انجام میده و اونم اینه که هر سه شنبه تا جایی که بتونه با کمک خیرین و دوستان یه سری غذاهایی رو میپزه و آماده میکنه توی ظرفهای یکبار مصرف ما اونا رو بسته بندی میکنیم و بین نیازمندان و بچه های کار اونا رو تقسیم میکنیم که خب توی اینکار هم تا جایی که بتونیم ما سعی میکنیم که کمکش بکنیم که بتونه موفق باشه. to be honest|||program|||||||||||||||||benefactors||||a series of|||cooks||prepares|||containers|one-time|disposable||||packaged|pack|||||||||||divide|||||this||||||||||help|we help|||successful| Ehrlich gesagt hat er ein Programm und das besteht darin, dass er jeden Dienstag mit Hilfe von Wohltätern und Freunden eine Reihe von Gerichten kocht und zubereitet, die wir in Einweggeschirr verpacken und an bedürftige und arbeitende Kinder verteilen Dabei versuchen wir, ihm so gut wie möglich zu helfen, damit er erfolgreich sein kann. Honestly, she has a program and that is that every Tuesday she cooks and prepares a series of dishes as much as she can with the help of benefactors and friends, we pack them in disposable containers and distribute them to the needy and working children. We share that, well, we will try to help her as much as we can so that she can be successful. Honnêtement, il fait un programme, et c'est que tous les samedis, autant qu'il le peut, avec l'aide de donateurs et d'amis, il cuisine et prépare une série de plats dans des contenants jetables. Nous les emballons et les distribuons aux nécessiteux et aux Ce faisant, nous essayons autant que possible de l'aider à réussir. Eerlijk gezegd doet hij een programma, en dat is dat hij elke zaterdag, zoveel hij kan, met de hulp van donateurs en vrienden kookt en een reeks maaltijden bereidt in wegwerpverpakkingen. We verpakken ze en verdelen ze onder de behoeftigen en werkende kinderen, waarbij we zoveel mogelijk proberen hem te helpen slagen.

من از دیدن فیلم و سریال خیلی لذت میبرم به خاطر همین معمولا شبها اگر وقت کنم به همراه خواهر کوچیکترم میشینم و بهترین فیلم و سریالهای مطرح و معروف دنیا رو نگاه میکنیم برا همین سعی میکنم دیگه از ساعت 6 یا 7 بعد از ظهر به بعد دیگه کاری رو انجام ندم و فرصتی رو خالی میذارم برای بودن با خونواده و وقت گذروندن با دوستام. ||||||||||||usually|at night|||||with||younger sister|sit down|||||series|renowned|||||||for||||||||||afternoon|||||||regret||time||free||||||||spending time|| Ich schaue mir sehr gerne Filme und Fernsehserien an, deshalb sitze ich abends, wenn ich Zeit habe, normalerweise mit meiner jüngeren Schwester zusammen und wir schauen uns die besten Filme und beliebten Fernsehserien der Welt an, deshalb versuche ich, sie ab 6 oder 6 Jahren anzuschauen 7 Uhr nachmittags mache ich nichts und lasse mir die Gelegenheit, mit meiner Familie zusammen zu sein und Zeit mit meinen Freunden zu verbringen. I enjoy watching movies and TV series very much, that's why usually at night, if I have time, I sit with my younger sister and we watch the best movies and popular TV series in the world, so I try to watch them from 6 or 7 in the afternoon. I don't do anything and leave an opportunity to be with my family and spend time with my friends. J'aime vraiment regarder des films et des séries télévisées, donc généralement le soir, si j'ai le temps, je m'assieds avec ma petite sœur et regarde les meilleurs films et séries télévisées du monde, alors j'essaie de 18h00 à 19h00. ne rien faire et je rate l'occasion d'être en famille et de passer du temps avec mes amis. Ik kijk erg graag naar films en tv-series, dus meestal 's avonds, als ik tijd heb, zit ik bij mijn jongere zus en kijk ik naar de beste films en tv-series ter wereld, dus ik probeer het vanaf 18.00 uur of 19.00 uur. niets en mis een kans om bij familie te zijn en tijd door te brengen met mijn vrienden.

خواهر کوچیکتر من توی کار ساختن کارهای هنریه درواقع یجورایی صنایع دستی درست میکنه با استفاده از یه سری ریسمونهای سفید و قهوهای قشنگ و یه سری مهرهها، آینه کاری یه سری کارهارو درست میکنه که خیلی جذاب و دیدنی هستن. |younger||||making||Henrietta|actually|"kind of"|crafts||||||||a series of|strings|||brown|||||beads|mirror||||things|||||attractive and eye-catching||sightseeing attractive| Meine jüngere Schwester beschäftigt sich mit der Herstellung von Kunstwerken. Tatsächlich stellt sie eine Art Kunsthandwerk her, indem sie eine Reihe wunderschöner weißer und brauner Schnüre und eine Reihe von Perlen verwendet. Sie fertigt eine Reihe von Spiegelarbeiten an, die sehr attraktiv und spektakulär sind . My younger sister is in the business of making works of art, in fact she makes some kind of handicrafts, using a series of beautiful white and brown strings and a series of beads, she makes a series of mirror works that are very attractive and spectacular. Ma sœur cadette, en faisant des œuvres d'art, fait de l'artisanat en utilisant une série de belles ficelles blanches et brunes et une série de perles, créant une série d'œuvres de miroir très attrayantes et spectaculaires. Mijn jongere zus, die kunstwerken maakt, maakt eigenlijk handwerk door een reeks prachtige witte en bruine koorden en een reeks kralen te gebruiken, waardoor een reeks spiegelwerken ontstaat die zeer aantrekkelijk en spectaculair zijn.

راستی یادم رفت بگم؛ من توی چندتا مسابقه کیک پزی که خارج از کشور برگزار میشن شرکت کردم و تونستم که جایزهی نفر دوم رو توی پخت و دکور کیک ببرم، به زودی قراره که یک مسابقهی دیگه هم توی خارج از کشور برگزار بشه و میخوام که حتما توی این مسابقه شرکت کنم و اینبار بتونم جایزه نفر اول رو توی پخت و طراحی، دکور کیک از آنِ خودم بکنم. ||||||a few|competition||||abroad|||held|are held|participate|||||second prize||second||||||||||is going to|that||competition|||||||held|||I want|||||competition|participate|||this time||prize|place||||||designing||||of|| Ich habe wirklich vergessen zu sagen; Ich habe an mehreren Kuchenbackwettbewerben im Ausland teilgenommen und konnte den zweiten Platz im Bereich Kuchenbacken und -dekoration gewinnen. Dieses Mal werde ich den Preis für den ersten Platz im Bereich Backen und Gestalten gewinnen können ein eigenes Kuchendekor. That's right, I forgot to say; I participated in several cake baking contests that are held abroad and I was able to win the second prize in cake baking and decoration. And this time I will be able to win the prize for the first place in baking and design, making a cake decor of my own. J'ai vraiment oublié de dire; J'ai participé à plusieurs concours de pâtisserie organisés à l'étranger et j'ai pu remporter le deuxième prix de la pâtisserie et de la décoration de gâteaux. Bientôt, un autre concours aura lieu à l'étranger et je souhaite participer à ce concours. Et cette fois, je peut décerner le prix à la première personne dans la pâtisserie et la conception du décor de gâteau moi-même. برای همین دارم هرروز تلاش بیشتری میکنم تا بتونم یک طرح جذاب رو ارائه بدم که بتونه نظر داورای مسابقه رو به خودش جلب بکنه. ||||effort|more|||||design|attractive||present|||||judges of the competition|competition||||attract|can Deshalb bemühe ich mich jeden Tag mehr, ein attraktives Design präsentieren zu können, das die Meinung der Jury wecken kann. That's why I'm trying harder every day to be able to present an attractive design that can attract the judge's opinion. C'est pourquoi je m'efforce chaque jour de trouver un design intéressant qui puisse attirer l'attention de l'arbitre. Daarom doe ik elke dag mijn best om met een interessant ontwerp te komen dat de mening van de scheidsrechter kan trekken.

به خاطر همین سعی میکنم توی کلاسهایی که دیگران برگزار میکنن، مربیان مطرح میان و این کلاسها رو برگزار میکنن منم بتونم توی کلاسهای اونا شرکت کنم اطلاعات به روز و جدید داشته باشم و بتونم یک ایدهی خوب پیدا بکنم تا بتونم توی این مسابقه نفر اول بشم. ||||||classes|||hold||coaches|prominent|"come to"|||the classes|||||||||participate||information||||||||||idea||||||||competition||| Deshalb versuche ich, an den Kursen anderer Leute teilzunehmen, und die Trainer halten diese Kurse ab, damit ich an ihren Kursen teilnehmen kann, aktuelle und neue Informationen habe und eine gute Idee finde, damit ich dabei sein kann der Erste in diesem Wettbewerb. That's why I try to take part in the classes held by other people, and the coaches hold these classes so that I can participate in their classes, have up-to-date and new information, and find a good idea so that I can be the first in this competition. C'est pourquoi j'essaie dans les cours tenus par d'autres, les entraîneurs qui sont importants et tiennent ces cours, je peux participer à leurs cours, j'ai des informations à jour et je peux trouver une bonne idée pour que je puisse être le premier dans ce concours. . Daarom probeer ik in de lessen die door anderen worden gegeven, de prominente instructeurs en deze lessen worden gegeven, ik kan deelnemen aan hun lessen, ik heb up-to-date en nieuwe informatie, en ik kan een goed idee vinden zodat ik kan worden de eerste in deze wedstrijd.

امروز من یک کارگاه آموزشی دارم، قراره کلی شرکت کننده بیاد توی کارگاهم، به خاطر همین مواد اولیهی خیلی زیادتری رو باید بخرم چون تمام مواد اولیه رو خودم تهیه میکنم و در اختیار هنرجوهام قرار میدم. |||workshop|||"it's expected"|a lot of|participants|participants||in|||||materials|initial||more|||||all|materials|raw materials|||provide||||at the disposal|my students|I give|I provide Heute habe ich eine Lehrwerkstatt, alle Teilnehmer werden zu meiner Werkstatt kommen, deshalb muss ich viel mehr Rohstoffe kaufen, weil ich alle Rohstoffe selbst herstelle und sie meinen Schülern zur Verfügung stelle. Today I have a training workshop, all the participants are going to come to my workshop, because of this I have to buy a lot more raw materials because I prepare all the raw materials myself and provide them to my students. Aujourd'hui, j'ai un atelier, le participant général est censé venir à mon atelier, à cause de cela, je dois acheter beaucoup plus de matières premières car je prépare moi-même toutes les matières premières et les donne à mes élèves. Vandaag heb ik een workshop, de algemene deelnemer zou naar mijn workshop moeten komen, hierdoor moet ik veel meer grondstoffen kopen omdat ik alle grondstoffen zelf klaarmaak en geef ze aan mijn studenten. امروز هوا ابریه و قراره که بارندگی هم داشته باشیم که امیدوارم توی این شرایط بچهها بتونن به موقع سرکلاس حاضر بشن و بتونیم یه روز پرکار اما شیرین رو با همدیگه سپری بکنیم و به خاطر بارندگی مشکلی به وجود نیاد و همه بتونن سر وقت سر ساعت توی کارگاه حضور داشته باشن. ||is cloudy||it's going to|that|rain||||||||situation|kids|||on time|in class|present|(1)|||||busy||sweet||||spend|||||rain||||arise||||||||||presence|| Heute ist das Wetter bewölkt und es wird regnen. Ich hoffe, dass die Kinder in dieser Situation pünktlich zum Unterricht kommen können und wir einen arbeitsreichen, aber schönen Tag zusammen verbringen können und es aufgrund des Regens keine Probleme geben wird Jeder kann pünktlich zur Schule gehen. Today the weather is cloudy and it is going to rain. I hope that in this situation the children will be able to come to class on time and we can spend a busy but sweet day together and there will be no problems due to the rain and everyone will be able to go to school on time and attend the workshop. Aujourd'hui, le temps est nuageux et nous allons avoir de la pluie, ce qui, j'espère, dans ces conditions, les enfants pourront assister aux cours à l'heure et nous pourrons passer une journée chargée mais douce ensemble et il n'y aura pas de problème à cause de la pluie et tout le monde peut être à l'heure à l'heure Assister à l'atelier. Vandaag is het bewolkt en gaan we regen krijgen, waarvan ik hoop dat in deze omstandigheden de kinderen op tijd naar de les kunnen gaan en dat we samen een drukke maar fijne dag kunnen doorbrengen en dat er geen problemen zullen zijn vanwege de regen en iedereen kan op tijd op tijd aanwezig zijn bij de workshop. پس با انرژی زیاد میریم که به کارهامون برسیم. خدافظ. |||||||our work|we reach|goodbye Also machen wir uns mit viel Energie an die Arbeit... tschüss... So we go with a lot of energy to get to work. Goodbye. Alors on y va avec beaucoup d'énergie pour se rendre à notre travail... bye.. Dus we gaan met veel energie om ons werk gedaan te krijgen ... doei ..