×

Wir verwenden Cookies, um LingQ zu verbessern. Mit dem Besuch der Seite erklärst du dich einverstanden mit unseren Cookie-Richtlinien.

image

B Plus Podcast, A Peace to End All Peace 3

A Peace to End All Peace 3

حالا فاجعه اینجاست که بر اساس چنین تحلیل غلطی، و اطلاعات پرتی، بریتانیا آمد گفت خوب ما چی می خواهیم؟ جنگ که شروع شد گفت ما می خواهیم عثمانی با ما متحد بشه. اینا هم که اداره شون افتاده دست جوانان ترک. جوانان ترک هم که کنترلشون دست جهودهاست. خوب ما بیایم ببینیم جهودها چی می خوان، دل امپراطوری عثمانی رو این طوری به دست بیاریم.

چی می خواستن یهودی ها؟ تشکیل سرزمین یهودی در فلسطین. این چیزیه که صهیونیست ها چند وقتی بود زمزمه اش رو شروع کرده بودن اون موقع. از اواخر قرن نوزده. و اینا گفتن بسیار خوب. ما هم می ذاریم پشتش، از همین ایده حمایت می کنیم. این طوری ما دل گردانندگان امپراطوری عثمانی رو به دست میاریم. و اینا در جنگ میان سمت ما. و مامی تونیم جلوی آلمان بایستیم.

یه لحظه فکر کنین به این چیزی که الان شنیدین. بر اثر تحلیل خطایی، اینا فکر کردن کنترل عثمانی در واقع دست یهودی هاست. پس ما برای اینکه دل عثمانی رو به دست بیاریم و اتحاد عثمانی رو به دست بیاریم، باید قول فلسطین رو بدیم به یهودی ها. و واقعاً کردن این کار رو. در حالی که در واقعیت هیچ رابطه ای بین این جوانان ترک و یهودی ها اصلاً نبود.

در واقع تو قسطنطنیه بریم ببینیم چه خبر بود اون موقع. وقتی که جنگ شد، عثمانی ها بیشتر از همه از سمت ایتالیا و امپراطوری اتریش مجارستان احساس خطر می کردن. گفتن اینا چه کنیم، چه نکنیم. ما باید بریم در اروپا یه متحدانی برای خودمون دست و پا کنیم. این طوری تنهایی نمی شه. ما آسیب پذیریم. اولش اصلاً سعی کردن با خود بریتانیا ببندن. نزدیک شدن. پیغام و پسغام و اینا. ولی نشد. کار سر نگرفت. اینم باز جزئیاتش زیاده. توی کتاب هست. من نمی رم سراغش. حتی یه مقطعی رفتن سراغ روس ها. که مثل این بود که بیای به رئیس دزدها بگی بیا فرماندۀ پلیس شو. به خاطر اینکه امنیتشون رو به دست بیارن، رفتن سراغ روس ها. اون هم نشد.

نهایتاً در هزار و نهصد و چهارده که جنگ شروع شد، عثمانی ها شدن متحد آلمان ها. حالا یه مقدار توضیح می دیم چطوری. قرار هم این بود که آلمان ها در برابر دست اندازی بقیه به خاک عثمانی بیان ازشون حمایت کنند. در مقابل، عثمانی در جنگ بی طرف بمونه. توافق اینا البته از اون چیزهای غریب تاریخه. و هنوز دقیق نمی دونیم که کی اینجا چی داده چی گرفته. یه خواستۀ مهمی که عثمانی ها داشتن اینجا، القای کاپیتولاسیون بود. بزرگ بود این ماجرا در بین ملت عثمانی که آقا مخصوصاً آلمان ها، حالا خارجی های دیگه هم داشتن، حق کاپیتولاسیون داشتن.

تو ایران هم می دونیم که این سال ها بعد مسئله بود. خواستۀ دیگر این بود که اگر به عثمانی حمله شد، آلمان بیاد کمک. و اگه آلمان پیروز جنگ شد، غنائمی هم برسه به عثمانی. خیلی خواسته های بزرگی داشتن. و خیلیا حیرون بودن که چه طوری عثمانی تونسته آلمان رو راضی کنه به این توافق؟ چی داده بهشون؟ چیزی نداره که بده که! چی داده بهشون که تونسته اینا رو ازشون بگیره؟ یکی از جواب های ممکن این جواب بود. یه قصۀ حاشیه ای دیگه باید تعریف کنیم که بتونیم این جواب رو توضیح بدیم.

وقتی که جنگ شروع شد، عثمانی گفتیم اوضاع خوبی نداشت دیگه، از جمله از نظر ادوات جنگی هم اوضاعش خیلی محزون بود. داغون بود. آمده بودن اینا دو تا کشتی جنگی سفارش دادن. دو تا رزم ناو سفارش داده بودن به انگلیس ها. پولش رو هم که دولت نداشت بده. از امت اسلام جمع کرده بودن. گلریزون کرده بودن و زن ها طلاهاشرون رو بفروشن، و دانش آموز ها پول توجیبی هاشون رو بیارن، و حالا شاید هم اینا افسانه باشه. ولی به هر حال، ریز ریز ریز ریز پول جمع کردن. از ملت پول گرفتن واقعاً. و سفارش این دو تا رزم ناو رو دادن. دو تا کشتی اساسی هم بود اینا. یکی به اسم رشادیه. یکی به اسم سلطان عثمان اول.

جنگ که شروع شد، هنوز این کشتی ها در حال ساخت بودن. دومیه، این سلطان عثمان بیشتر از هر ناو دیگری در جهان توپ های سنگین داشت. جفتش رو هم اول برزیل سفارش داده بود. بعد نتونسته بود پولش رو بده. عثمانی پولش رو داده بود. برداشته بود. اون یکی رشادیه حتی آماده هم شده بود. اما این طرف تأسیسات بندری آماده نبود برای گرفتنش و نگهداریش. برای همین نگه داشته بودن اونجا. ولی انقدر این دوتا کشتی های قدرتمند و مهمی بودن در دنیای امروز، که می تونستن در سرنوشت جنگ اثر بگذارن.

این شد که چرچیل وقتی که فهمید که اوضاع این طوره و دو تا از کشتی های عثمانی اینجا هستن و باید بهشون تحویل بشه، و به نظر می رسه عثمانی داره یه لاسی با آلمان ها می زنه، شروع کرد مزه مزه کردن ایدۀ توقیف و مصادرۀ این کشتی ها. و وقتی که احساس خطر کرد واقعاً از اینکه عثمانی ممکنه بره متحد آلمان بشه، این هم دستور داد که اجازه ندن خدمۀ کشتی اصلاً برن توی کشتی پرچم عثمانی رو ببرن بالا. چون اگه می بردن، کشتی دیگه می شد مال عثمانی. و هر دو تا ناو رو رسماً بالا کشید. این کار غیرقانونی بود قطعاً.

هرچند اون موقع خیلی توجیهات قانونی براش تراشید چرچیل. ولی هیچ توجیه قانونی ای واقعاً نداشت. و همون موقع حتی در خود بریتانیا هم خیلی ها نپسندیدن این کار رو. و زیر سوال بردن. ولی نویسندۀ این کتاب می گه که خیلی ها می گفتن، از مورخین، که احتمالاً این دو تا ناو چیزی بوده که ترک ها قولش را دادن به آلمان ها. و این طوری دل آلمان ها رو به دست آوردن. در واقع بهای اتحاد با آلمان، این دو تا ناو بود. و حداقل اون دومی سلطان عثمان بود که قولش رو دادن ترک ها و اون وقت تونستن آلمان رو راضی کنن به اتحاد.

منتهی کار قشنگی که نویسنده می کنه اینه که میاد یک گره تاریخی مهمی رو باز می کنه به نظر من. میاد وقایع رو به ترتیب روز پشت سر هم می چینه. و می گه قضیه به نظر می رسه یه خرده پیچیده تر از اینه. ترک ها زبل تر از این حرف ها بودن. به نظر نویسنده می رسه که ترک ها از قبل بو برده بودن که چرچیل می خواد این ناوها رو بالا بکشه. برای همین، مذاکرات با آلمان رو یه مقداری به سرعت انداختن. و اومدن اون جا این روغن ریخته رو نذر امامزاده کردن. آمدن در مقابل تعهدات مهمی که از آلمان ها گرفتن، دو تا کشتی ایرو بهشون دادن که خودشون هم می دونستن دیگه ندارنشون. توجه کردین چی شد؟ توافق البته قرار شد فعلاً باز محرمانه بمونه. ولی اگر این طور بوده باشه، حقه بازی خیلی جالبی کردن.

اسپانسر این اپیزود پادکست بی پلاس. مانا پی هست. مانا پی یک اپلیکیشن امنه برای پرداخت که بانک پاسارگاد توسعه اش داده. با مانا پی می تونید پول کارت به کارت کنید. و می تونین شارژ بخرین. می تونین برین بسته های اینترنتی شرکت های موبایل رو با هم مقایسه کنی. بررسی کنی. اون چیزی رو که مناسبه بخرین. می تونین هم اونجا باخبر بشید اگر که بستۀ جدیدی آمده باشه، بسته های مناسبتی آمده باشه، یا از این جور چیزها. یک کد هدیه هم تعریف کردن برای شنونده های بی پلاس. دویست نفر اولی که در اولین تراکنششون از کد هدیۀ بی پی ال یو اس استفاده کنن، بی پلاس، پنج هزار تومن شارژ هدیه می گیرن. برای اینکه ببینید که چطوری کار می کنه و از این هدیه چطوری باید استفاده کرد، مانا پی دات کام اسلش بی پلاس رو ببینید. ام ای ان ای پی ای وای دات کام اسلش بی پی ال یو اس. ماناپی دات کام.

گفتیم از اشتباهات بریتانیایی ها گفتیم در اون مقطع. یه اشتباه دیگه شون این بود که فکر می کردن که آلمان می خواد با عثمانی ها ببنده. عثمانی ها دارن ناز می کنن. در حالی که خوب ما الان می دونیم که برعکس بوده. سرزنش می شد چرچیل خیلی در بریتانیا به خاطر اینکه عثمانی می گفتن که مال ما بود. پیش ما بود. می خواست با ما باشه. چرا کاری کردی که بره با آلمان ها. ولی کتاب یک چیزهایی کشف می کنه، من واقعاً نمی تونم توی جزئیاتش برم. ببخشید که هی تکرار هم می کنم. ولی خیلی جذابه. از اون طرف می دونم که کار ما توی این پادکست این نیست.

یه چیزهایی کتاب از عوامل تصمیم ساز و سیاست ساز پشت پرده در اون دورۀ حیرت انگیز کشف می کنه، و کنار هم می ذاره به نظر من، که همین کتاب رو خیلی لذت بخش می کنه خوندنش رو. یعنی شما اون تصویر کلی و اون ایدۀ کلی کتاب به کنار، این چیزی که از جزئیات و از نحوۀ تصمیم گیری و اطلاعاتی که منجر به تصمیم گیری شده، و شکل فکر کردن تصمیم گیران و تصمیم سازان اون موقع، به آدم یاد میده به نظر من خودش خیلی قیمتیه.

بگذریم. جنگ که یک خرده بالاگرفت، عثمانی ها آمدند به دو تا از کشتی های آلمانی که بریتانیایی ها بهشون حمله کرده بودن، راه دادن. که اینا در برن. در حالی که قرار بود اینا بی طرف باشن مثلاً دیگه. این طوری که کمک کردن به بریتانیا، دیگه عملاً رسوا شد. ماجرای معاهده علنی شد که آقا اینا واقعاً یه ساخت و پاختی کردن یواشکی با آلمان ها. و متحدن با آلمان ها. بعد هم یه زیرابی های دیگه ای رفتن. و نهایتاً اصلاً عثمانی دیگه زد خودش به جنگ و حمله کرد به روسیه ای که متحد بریتانیا بود. اواخر اکتبر هزار و نهصد و چهارده بریتانیا علیه عثمانی رسماً اعلام جنگ کرد.

همچین که مشغول جنگ شدن، بریتانیایی ها و فرانسوی ها شروع کردن پشت پرده نقشه کشیدن برای بعد از جنگ. که اگر پیروز شدیم، این امپراطوری عثمانی رو تونستیم کلاً بکشیم بالا، چه کنیم با بقایاش و سرزمین هاش. این اون موضوعیه که ما به خاطرش آمدیم سراغ این کتاب. و این اون داستانیه که به خاطرش می کن این کتاب داستان پیدایش خاورمیانۀ جدیده. تا قبل از این، بریتانیا سال ها بود که داشت کمک می کرد به عثمانی. هم جلوی زیاده طلبی های روسیه و اتریش مجارستان رو بگیره، و هم از اون ور یه راه خوبی بهشون بده برای اتصال و تجارت با هند.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

A Peace to End All Peace 3 A Peace to End All Peace 3 Une paix pour mettre fin à toute paix 3 Una pace per porre fine a ogni pace 3 A Peace to End All Peace 3

حالا فاجعه اینجاست که بر اساس چنین تحلیل غلطی، و اطلاعات پرتی، بریتانیا آمد گفت خوب ما چی می خواهیم؟ جنگ که شروع شد گفت ما می خواهیم عثمانی با ما متحد بشه. Now the tragedy is that based on such a misinterpretation, and misinformation, Britain came and said, "Well, what do we want?" When the war broke out, he said, "We want the Ottomans to unite with us." De tragedie is dat op basis van zo'n foutieve analyse en verkeerde informatie, Groot-Brittannië kwam en zei: wat willen we? Toen de oorlog begon, zei hij dat we wilden dat de Ottomanen zich met ons verenigen. اینا هم که اداره شون افتاده دست جوانان ترک. These are the ones whose administration has fallen into the hands of the Turkish youth. Dit zijn degenen wiens bestuur in handen is gevallen van de Turkse jeugd. جوانان ترک هم که کنترلشون دست جهودهاست. The Turkish youth, whose control is in the hands of the jihadists. Jonge Turken die de strijd in handen hebben. خوب ما بیایم ببینیم جهودها چی می خوان، دل امپراطوری عثمانی رو این طوری به دست بیاریم. Well, let's see what the jihadists want, so that we can win the heart of the Ottoman Empire. Laten we eens kijken wat de jihadisten willen, laten we op deze manier het hart van het Ottomaanse Rijk veroveren.

چی می خواستن یهودی ها؟ تشکیل سرزمین یهودی در فلسطین. What did the Jews want? Establishment of a Jewish land in Palestine. Wat wilden de Joden? Vorming van een Joods land in Palestina. این چیزیه که صهیونیست ها چند وقتی بود زمزمه اش رو شروع کرده بودن اون موقع. This is what the Zionists have been whispering about for some time. Dit fluisterden de zionisten al een tijdje. از اواخر قرن نوزده. Vanaf het einde van de negentiende eeuw. و اینا گفتن بسیار خوب. En dat is heel goed te zeggen. ما هم می ذاریم پشتش، از همین ایده حمایت می کنیم. We also support this idea. We laten het achter, we steunen hetzelfde idee. این طوری ما دل گردانندگان امپراطوری عثمانی رو به دست میاریم. This is how we win the hearts of the rulers of the Ottoman Empire. Zo krijgen we de harten van de heersers van het Ottomaanse Rijk. و اینا در جنگ میان سمت ما. And this is in the war between us. En dit is in de oorlog tussen ons. و مامی تونیم جلوی آلمان بایستیم. And we can stand in front of Germany. En we kunnen voor Duitsland staan.

یه لحظه فکر کنین به این چیزی که الان شنیدین. Imagine for a second you were transposed into the karmic driven world of Earl. بر اثر تحلیل خطایی، اینا فکر کردن کنترل عثمانی در واقع دست یهودی هاست. As a result of the erroneous analysis, it is in the hands of the Jews to think of Ottoman control. Als gevolg van een foutieve analyse wordt aangenomen dat de Ottomaanse controle in feite in handen was van de Joden. پس ما برای اینکه دل عثمانی رو به دست بیاریم و اتحاد عثمانی رو به دست بیاریم، باید قول فلسطین رو بدیم به یهودی ها. So in order to win the heart of the Ottomans and to unite the Ottomans, we have to give the promise of Palestine to the Jews. Dus om het Ottomaanse hart en de Ottomaanse eenheid te winnen, moeten we Palestina aan de Joden beloven. و واقعاً کردن این کار رو. And really do that. En echt doen. در حالی که در واقعیت هیچ رابطه ای بین این جوانان ترک و یهودی ها اصلاً نبود. In fact, there was no connection between these young Turks and the Jews at all. In feite was er helemaal geen verband tussen deze jonge Turken en de joden.

در واقع تو قسطنطنیه بریم ببینیم چه خبر بود اون موقع. In fact, let's go to Constantinople to see what happened then. Laten we in feite naar Constantinopel gaan om te zien wat er toen gebeurde. وقتی که جنگ شد، عثمانی ها بیشتر از همه از سمت ایتالیا و امپراطوری اتریش مجارستان احساس خطر می کردن. When the war broke out, the Ottomans felt most threatened by Italy and the Austrian Empire. Toen de oorlog uitbrak, voelden de Ottomanen zich het meest bedreigd door Italië en het Oostenrijks-Hongaarse rijk. گفتن اینا چه کنیم، چه نکنیم. Saying what to do, what not to do. ما باید بریم در اروپا یه متحدانی برای خودمون دست و پا کنیم. We have to go to Europe to find an ally for ourselves. We moeten voor onszelf bondgenoten gaan zoeken in Europa. این طوری تنهایی نمی شه. It is not possible to be alone. Het is niet mogelijk om alleen te zijn. ما آسیب پذیریم. We are vulnerable. We zijn kwetsbaar. اولش اصلاً سعی کردن با خود بریتانیا ببندن. First of all, try to close the UK with yourself. Probeer eerst maar eens een band met Groot-Brittannië te sluiten. نزدیک شدن. پیغام و پسغام و اینا. Message and message and these. Boodschap en boodschap en dit. ولی نشد. maar het gebeurde niet. کار سر نگرفت. It didn't work out. Het lukte niet. اینم باز جزئیاتش زیاده. Here are the details. Hier zijn ook de details. توی کتاب هست. Het staat in het boek. من نمی رم سراغش. I'm not going to go to him. Ik ga niet naar hem toe. حتی یه مقطعی رفتن سراغ روس ها. Even going to the Russians for a while. Ik ga zelfs een tijdje naar de Russen. که مثل این بود که بیای به رئیس دزدها بگی بیا فرماندۀ پلیس شو. It was like coming and telling the chief of the thieves to come and become the commander of the police. Het was alsof je tegen een dief zei dat hij politiechef moest worden. به خاطر اینکه امنیتشون رو به دست بیارن، رفتن سراغ روس ها. Going to the Russians to get their security. Ga naar de Russen om hun veiligheid te krijgen. اون هم نشد.

نهایتاً در هزار و نهصد و چهارده که جنگ شروع شد، عثمانی ها شدن متحد آلمان ها. Eventually, in the 1491 war that began, the Ottomans became allies of the Germans. Uiteindelijk, in 1941, toen de oorlog begon, werden de Ottomanen bondgenoten van de Duitsers. حالا یه مقدار توضیح می دیم چطوری. Now let's explain how. Nu zullen we uitleggen hoe. قرار هم این بود که آلمان ها در برابر دست اندازی بقیه به خاک عثمانی بیان ازشون حمایت کنند. The Germans were supposed to support them against the encroachment of the rest on Ottoman territory. De Duitsers moesten ook de rest ondersteunen tegen het binnendringen van Ottomaans grondgebied. در مقابل، عثمانی در جنگ بی طرف بمونه. In contrast, the Ottomans remain neutral in the war. Integendeel, de Ottomanen blijven neutraal in de oorlog. توافق اینا البته از اون چیزهای غریب تاریخه. This agreement, of course, is one of those strange things in history. Dit is natuurlijk een van de vreemde dingen in de geschiedenis. و هنوز دقیق نمی دونیم که کی اینجا چی داده چی گرفته. And we still don't know exactly who gave what here. En we weten nog steeds niet precies wie hier wat heeft gegeven. یه خواستۀ مهمی که عثمانی ها داشتن اینجا، القای کاپیتولاسیون بود. An important demand of the Ottomans here was the induction of capitulation. Een belangrijke eis van de Ottomanen hier was de inductie van capitulatie. بزرگ بود این ماجرا در بین ملت عثمانی که آقا مخصوصاً آلمان ها، حالا خارجی های دیگه هم داشتن، حق کاپیتولاسیون داشتن. The story was great among the Ottoman people, who, especially the Germans, now had other foreigners, the right to capitulate. Het was een groot probleem onder de Ottomaanse natie dat de heren, vooral de Duitsers, nu andere buitenlanders hadden, het recht hadden om te capituleren.

تو ایران هم می دونیم که این سال ها بعد مسئله بود. In Iran, too, we know that this was the case years later. In Iran weten we ook dat het jaren later een probleem was. خواستۀ دیگر این بود که اگر به عثمانی حمله شد، آلمان بیاد کمک. Another demand was that if the Ottomans were attacked, Germany should come to the rescue. Een andere eis was dat als de Ottomanen werden aangevallen, Duitsland zou helpen. و اگه آلمان پیروز جنگ شد، غنائمی هم برسه به عثمانی. And if Germany wins the war, the spoils will go to the Ottomans. En als Duitsland de oorlog wint, gaat de buit naar de Ottomanen. خیلی خواسته های بزرگی داشتن. Have a lot of great desires. Met zeer hoge eisen. و خیلیا حیرون بودن که چه طوری عثمانی تونسته آلمان رو راضی کنه به این توافق؟ چی داده بهشون؟ چیزی نداره که بده که! And how surprised was it that the Ottomans were able to convince Germany of this agreement? What did he give them? There is nothing to give! En vraagt u zich af hoe de Ottomanen Duitsland van deze overeenkomst konden overtuigen? Wat heeft hij ze gegeven? Er valt niets te geven! چی داده بهشون که تونسته اینا رو ازشون بگیره؟ یکی از جواب های ممکن این جواب بود. What gave them the ability to take this from them? One possible answer was this. Wat gaf hij hen dat hij van hen kon afnemen? Een mogelijk antwoord was dit antwoord. یه قصۀ حاشیه ای دیگه باید تعریف کنیم که بتونیم این جواب رو توضیح بدیم. We need to define another marginal story so that we can explain this answer. We moeten een ander zijverhaal definiëren, zodat we dit antwoord kunnen verklaren.

وقتی که جنگ شروع شد، عثمانی گفتیم اوضاع خوبی نداشت دیگه، از جمله از نظر ادوات جنگی هم اوضاعش خیلی محزون بود. When the war broke out, we told the Ottomans that the situation was not good anymore, and that the situation was very sad, including in terms of military equipment. Toen de oorlog begon, zeiden de Ottomanen dat de situatie niet goed meer was, ook wat betreft wapens, de situatie was erg triest. داغون بود. It was hot. Het was lelijk. آمده بودن اینا دو تا کشتی جنگی سفارش دادن. They came to order two warships. Ze kwamen om twee oorlogsschepen te bestellen. دو تا رزم ناو سفارش داده بودن به انگلیس ها. Two warships ordered from the British. Twee oorlogsschepen werden besteld aan de Britten. پولش رو هم که دولت نداشت بده. Give him the money that the government did not have. Geef hem het geld dat de regering niet had. از امت اسلام جمع کرده بودن. They had gathered from the Islamic Ummah. Ze hadden zich verzameld bij de moslim Ummah. گلریزون کرده بودن و زن ها طلاهاشرون رو بفروشن، و دانش آموز ها پول توجیبی هاشون رو بیارن، و حالا شاید هم اینا افسانه باشه. Golrizon and the women have sold their gold, and the students have paid for their donations, and now maybe that's a myth. Ze droegen bloemen en de vrouwen verkochten hun goud, en de studenten brachten hun zakgeld mee, en dat zou een mythe kunnen zijn. ولی به هر حال، ریز ریز ریز ریز پول جمع کردن. But in any case, collect petty cash. Maar hoe dan ook, pak de kruimels van het geld. از ملت پول گرفتن واقعاً. Really taking money from the nation. Echt geld krijgen van de natie. و سفارش این دو تا رزم ناو رو دادن. And order these two warships. En bestel deze twee oorlogsschepen. دو تا کشتی اساسی هم بود اینا. These were the two main ships. Dit waren de twee belangrijkste schepen. یکی به اسم رشادیه. One is called Rashadieh. Eentje genaamd Rashadieh. یکی به اسم سلطان عثمان اول. One named Sultan Osman I. Een met de naam Sultan Uthman I.

جنگ که شروع شد، هنوز این کشتی ها در حال ساخت بودن. When the war broke out, the ships were still under construction. Toen de oorlog begon, werden deze schepen nog gebouwd. دومیه، این سلطان عثمان بیشتر از هر ناو دیگری در جهان توپ های سنگین داشت. Secondly, this Ottoman sultan had heavier cannons than any other ship in the world. Ten tweede had deze Ottomaanse sultan zwaardere kanonnen dan enig ander schip ter wereld. جفتش رو هم اول برزیل سفارش داده بود. His partner was first ordered by Brazil. Het paar werd voor het eerst besteld door Brazilië. بعد نتونسته بود پولش رو بده. Then he couldn't pay. Dan kon hij niet betalen. عثمانی پولش رو داده بود. The Ottomans had paid for it. De Ottomanen hadden ervoor betaald. برداشته بود. He had taken it. Heeft genomen. اون یکی رشادیه حتی آماده هم شده بود. That one was even ready. Die was zelfs klaar. اما این طرف تأسیسات بندری آماده نبود برای گرفتنش و نگهداریش. But this side of the port facility was not ready to be taken and maintained. Maar deze kant van de havenfaciliteit was niet klaar om het te veroveren en te onderhouden. برای همین نگه داشته بودن اونجا. That's why they kept it there. Daarom houden ze het daar. ولی انقدر این دوتا کشتی های قدرتمند و مهمی بودن در دنیای امروز، که می تونستن در سرنوشت جنگ اثر بگذارن. But these two ships are so powerful and important in today's world that they could affect the fate of the war. Maar deze twee schepen waren zo krachtig en belangrijk in de wereld van vandaag dat ze het lot van de oorlog konden beïnvloeden.

این شد که چرچیل وقتی که فهمید که اوضاع این طوره و دو تا از کشتی های عثمانی اینجا هستن و باید بهشون تحویل بشه، و به نظر می رسه عثمانی داره یه لاسی با آلمان ها می زنه، شروع کرد مزه مزه کردن ایدۀ توقیف و مصادرۀ این کشتی ها. It was then that Churchill, when he realized that this was the case and that two of the Ottoman ships were here and had to be delivered to them, and that the Ottomans seemed to be making a fuss with the Germans, began to taste the idea of confiscation and confiscation. These ships. Het gebeurde zo dat toen Churchill zich realiseerde dat dit de situatie was en dat twee van de Ottomaanse schepen hier waren en aan hen moesten worden overgedragen, en dat de Ottomanen met de Duitsers leken te flirten, hij het idee begon te proeven van confiscatie en confiscatie Deze schepen. و وقتی که احساس خطر کرد واقعاً از اینکه عثمانی ممکنه بره متحد آلمان بشه، این هم دستور داد که اجازه ندن خدمۀ کشتی اصلاً برن توی کشتی پرچم عثمانی رو ببرن بالا. And when he felt threatened by the fact that the Ottomans might actually join Germany, he ordered that the ship's crew not be allowed to fly the Ottoman flag at all. En toen hij zich echt bedreigd voelde dat de Ottomanen een bondgenootschap zouden sluiten met Duitsland, beval hij hen om de bemanning van het schip helemaal niet aan boord van de Ottomaanse vlag te laten gaan. چون اگه می بردن، کشتی دیگه می شد مال عثمانی. Because if they did, another ship would belong to the Ottomans. Want als ze zouden winnen, zou een ander schip van de Ottomanen zijn. و هر دو تا ناو رو رسماً بالا کشید. And he officially lifted both ships. En hij heeft beide schepen officieel opgeheven. این کار غیرقانونی بود قطعاً. This was definitely illegal. Het was natuurlijk absoluut illegaal.

هرچند اون موقع خیلی توجیهات قانونی براش تراشید چرچیل. However, at that time, Churchill made many legal excuses for it. Churchill gaf hem destijds echter veel juridische rechtvaardigingen. ولی هیچ توجیه قانونی ای واقعاً نداشت. But there was really no legal justification. Maar er was echt geen juridische rechtvaardiging. و همون موقع حتی در خود بریتانیا هم خیلی ها نپسندیدن این کار رو. And at the same time, even in Britain itself, many do not like it. En tegelijkertijd, zelfs in Groot-Brittannië zelf, vonden velen het niet leuk. و زیر سوال بردن. And questioning. En vragen stellen. ولی نویسندۀ این کتاب می گه که خیلی ها می گفتن، از مورخین، که احتمالاً این دو تا ناو چیزی بوده که ترک ها قولش را دادن به آلمان ها. But the author of this book says that many people say that historians, that these two ships were probably something that the Turks promised to the Germans. Maar de auteur van dit boek zegt dat velen van historici zeiden dat deze twee schepen waarschijnlijk waren wat de Turken aan de Duitsers beloofden. و این طوری دل آلمان ها رو به دست آوردن. And thus gaining the hearts of the Germans. En daarmee de harten van de Duitsers te winnen. در واقع بهای اتحاد با آلمان، این دو تا ناو بود. In fact, the price of the alliance with Germany was these two ships. In feite was de prijs van de alliantie met Duitsland deze twee schepen. و حداقل اون دومی سلطان عثمان بود که قولش رو دادن ترک ها و اون وقت تونستن آلمان رو راضی کنن به اتحاد. And at least the latter was the Sultan of the Ottomans, who promised the Turks and then was able to convince Germany to unite. En hij was tenminste de tweede sultan Uthman die de Turken beloofde en vervolgens Duitsland ervan overtuigde zich te verenigen.

منتهی کار قشنگی که نویسنده می کنه اینه که میاد یک گره تاریخی مهمی رو باز می کنه به نظر من. In my opinion, the most beautiful thing that a writer does is to open an important historical knot. Het mooie van de auteur is dat hij naar mijn mening een belangrijke historische knoop komt losmaken. میاد وقایع رو به ترتیب روز پشت سر هم می چینه. He arranges the events one after the other in a row. Hij zet de gebeurtenissen op volgorde van de dag. و می گه قضیه به نظر می رسه یه خرده پیچیده تر از اینه. And he says it seems a little more complicated than that. En hij zegt dat het een beetje ingewikkelder lijkt dan dat. ترک ها زبل تر از این حرف ها بودن. The Turks are more rubbish than that. De Turken zijn meer rotzooi dan deze woorden. به نظر نویسنده می رسه که ترک ها از قبل بو برده بودن که چرچیل می خواد این ناوها رو بالا بکشه. It seems that the Turks had already smelled that Churchill wanted to lift these ships. Het lijkt de auteur dat de Turken al hadden geroken dat Churchill deze schepen wilde hijsen. برای همین، مذاکرات با آلمان رو یه مقداری به سرعت انداختن. That is why negotiations with Germany have been slowed down a bit. Daarom zijn de gesprekken met Duitsland wat opgevoerd. و اومدن اون جا این روغن ریخته رو نذر امامزاده کردن. And to come there and offer this poured oil to the Imamzadeh. En toen ze daar kwamen, beloofden ze deze gemorste olie aan de Imamzadeh. آمدن در مقابل تعهدات مهمی که از آلمان ها گرفتن، دو تا کشتی ایرو بهشون دادن که خودشون هم می دونستن دیگه ندارنشون. Coming against the important commitments they made to the Germans, they were given two Iro ships that they knew they no longer had. De belangrijke toezeggingen die ze van de Duitsers hebben nagekomen, hebben ze twee euroschepen gegeven waarvan ze zelf wisten dat ze ze niet meer hadden. توجه کردین چی شد؟ توافق البته قرار شد فعلاً باز محرمانه بمونه. Did you notice what happened? The agreement, of course, was to remain confidential for the time being. Heb je gemerkt wat er is gebeurd? De overeenkomst zou uiteraard voorlopig vertrouwelijk blijven. ولی اگر این طور بوده باشه، حقه بازی خیلی جالبی کردن. But if that's the case, it's very interesting to play tricks. Maar als dat zo is, is de truc erg interessant.

اسپانسر این اپیزود پادکست بی پلاس. The sponsor of this episode is podcast Plus. Sponsor deze aflevering van de BPlus-podcast. مانا پی هست. There is Mana Pi. Er is een betekenis. مانا پی یک اپلیکیشن امنه برای پرداخت که بانک پاسارگاد توسعه اش داده. Mana Pay is a secure application for payment developed by Pasargad Bank. ManaPay is een veilige betaalapplicatie ontwikkeld door Pasargad Bank. با مانا پی می تونید پول کارت به کارت کنید. Met Mana Pi kun je kaart voor kaart geld verdienen. و می تونین شارژ بخرین. And you can buy recharge. En je kunt oplaadpunten kopen. می تونین برین بسته های اینترنتی شرکت های موبایل رو با هم مقایسه کنی. You can compare the internet packages of mobile companies. Je kunt de internetpakketten van mobiele bedrijven vergelijken. بررسی کنی. Check. Controleren. اون چیزی رو که مناسبه بخرین. Buy what is right for you. Koop het juiste. می تونین هم اونجا باخبر بشید اگر که بستۀ جدیدی آمده باشه، بسته های مناسبتی آمده باشه، یا از این جور چیزها. You can also find out if there is a new package, appropriate packages, or something like that. Je kunt er ook achter komen of er een nieuw pakket is, geschikte pakketten of iets dergelijks. یک کد هدیه هم تعریف کردن برای شنونده های بی پلاس. Define a gift code for B Plus listeners as well. دویست نفر اولی که در اولین تراکنششون از کد هدیۀ بی پی ال یو اس استفاده کنن، بی پلاس، پنج هزار تومن شارژ هدیه می گیرن. The first two hundred people to use the BPLS gift code in their first transaction will receive a five thousand toman gift charge. De eerste tweehonderd mensen die de BPLUS-cadeaucode gebruiken bij hun eerste transactie, ontvangen een cadeaubon van vijfduizend tomans zonder plus. برای اینکه ببینید که چطوری کار می کنه و از این هدیه چطوری باید استفاده کرد، مانا پی دات کام اسلش بی پلاس رو ببینید. To see how it works and how to use this gift, see Mana Pate.com Slash B Plus. Ga naar Mana Pay.com Slash B Plus om te zien hoe het werkt en hoe je dit cadeau kunt gebruiken. ام ای ان ای پی ای وای دات کام اسلش بی پی ال یو اس. MNEPAEY.com.com Slash BPLUS. ماناپی دات کام. Manapi.com.

گفتیم از اشتباهات بریتانیایی ها گفتیم در اون مقطع. We spraken destijds over de fouten van de Britten. یه اشتباه دیگه شون این بود که فکر می کردن که آلمان می خواد با عثمانی ها ببنده. Another mistake they made was to think that Germany wanted to close with the Ottomans. Een andere fout was om te denken dat Duitsland wilde sluiten met de Ottomanen. عثمانی ها دارن ناز می کنن. The Ottomans are cute. De Ottomanen worden schattig. در حالی که خوب ما الان می دونیم که برعکس بوده. While well, we now know that the opposite is true. Terwijl we nu goed weten dat het het tegenovergestelde was. سرزنش می شد چرچیل خیلی در بریتانیا به خاطر اینکه عثمانی می گفتن که مال ما بود. Churchill was blamed a lot in Britain for saying that the Ottomans were ours. Churchill kreeg in Groot-Brittannië veel de schuld omdat hij zei dat de Ottomanen van ons waren. پیش ما بود. He was in front of us. می خواست با ما باشه. He wanted to be with us. چرا کاری کردی که بره با آلمان ها. Why did you do that to the Germans? ولی کتاب یک چیزهایی کشف می کنه، من واقعاً نمی تونم توی جزئیاتش برم. But the book reveals something, I really can't go into details. Maar het boek ontdekt iets, ik kan echt niet in details treden. ببخشید که هی تکرار هم می کنم. I'm sorry to repeat. Excuseer me voor herhaling. ولی خیلی جذابه. از اون طرف می دونم که کار ما توی این پادکست این نیست.

یه چیزهایی کتاب از عوامل تصمیم ساز و سیاست ساز پشت پرده در اون دورۀ حیرت انگیز کشف می کنه، و کنار هم می ذاره به نظر من، که همین کتاب رو خیلی لذت بخش می کنه خوندنش رو. Something in the book reveals behind-the-scenes decision-makers and policymakers in that amazing period, and puts it together in my opinion, which makes this book very enjoyable to read. Het boek onthult enkele besluitvormers en beleidsmakers achter de schermen van die verbazingwekkende periode, en brengt ze naar mijn mening samen die dit boek zo aangenaam maken om te lezen. یعنی شما اون تصویر کلی و اون ایدۀ کلی کتاب به کنار، این چیزی که از جزئیات و از نحوۀ تصمیم گیری و اطلاعاتی که منجر به تصمیم گیری شده، و شکل فکر کردن تصمیم گیران و تصمیم سازان اون موقع، به آدم یاد میده به نظر من خودش خیلی قیمتیه. That is, you look at that general picture and the general idea of the book, which gives you a glimpse of the details and the way you make decisions and the information that led to the decision, and the way the decision makers and decision makers thought at the time. I'm very expensive myself. Dat wil zeggen, je zet dat algemene beeld en dat algemene idee van het boek opzij, dit ding dat je de details en de manier van besluitvorming leert en de informatie die heeft geleid tot de besluitvorming, en de manier van denken van de beslissers en beslissers van die tijd Ik ben zelf heel kostbaar.

بگذریم. laten we verder gaan. جنگ که یک خرده بالاگرفت، عثمانی ها آمدند به دو تا از کشتی های آلمانی که بریتانیایی ها بهشون حمله کرده بودن، راه دادن. As the war escalated, the Ottomans came to give way to two German ships attacked by the British. Toen de oorlog escaleerde, kwamen de Ottomanen om twee Duitse schepen te lanceren die waren aangevallen door de Britten. که اینا در برن. That's in Bern. در حالی که قرار بود اینا بی طرف باشن مثلاً دیگه. While they were supposed to be neutral, for example. این طوری که کمک کردن به بریتانیا، دیگه عملاً رسوا شد. As it turned out, helping Britain was practically a disgrace. Zo werd het helpen van Groot-Brittannië praktisch een schandaal. ماجرای معاهده علنی شد که آقا اینا واقعاً یه ساخت و پاختی کردن یواشکی با آلمان ها. The story of the treaty became clear that Mr. Ina was really secretly building and building with the Germans. Het verhaal van het verdrag werd openbaar, dat meneer Ina echt een geheime constructie aan het maken was met de Duitsers. و متحدن با آلمان ها. And alliance with the Germans. En bondgenoot van de Duitsers. بعد هم یه زیرابی های دیگه ای رفتن. Then go to another submarine. Ga dan naar een andere onderzeeër. و نهایتاً اصلاً عثمانی دیگه زد خودش به جنگ و حمله کرد به روسیه ای که متحد بریتانیا بود. Eventually, another Ottoman invaded and attacked Russia, an ally of Britain. En ten slotte vochten de Ottomanen nog een oorlog en vielen Rusland aan, dat een bondgenoot van Groot-Brittannië was. اواخر اکتبر هزار و نهصد و چهارده بریتانیا علیه عثمانی رسماً اعلام جنگ کرد. In late October, Britain officially declared war on the Ottomans. Eind oktober 1941 verklaarde Groot-Brittannië officieel de oorlog aan de Ottomanen.

همچین که مشغول جنگ شدن، بریتانیایی ها و فرانسوی ها شروع کردن پشت پرده نقشه کشیدن برای بعد از جنگ. As the war escalated, the British and French began to plot behind the scenes for the post-war period. Terwijl de oorlog voortduurde, begonnen de Britten en Fransen na de oorlog samen te zweren. که اگر پیروز شدیم، این امپراطوری عثمانی رو تونستیم کلاً بکشیم بالا، چه کنیم با بقایاش و سرزمین هاش. If we won, we would be able to raise this Ottoman Empire altogether, what can we do with its remnants and its lands. Als we zouden winnen, zouden we in staat zijn om dit Ottomaanse rijk helemaal op te richten, wat te doen met zijn overblijfselen en zijn land. این اون موضوعیه که ما به خاطرش آمدیم سراغ این کتاب. That's what we came up with. Dit is het onderwerp dat we voor dit boek bedachten. و این اون داستانیه که به خاطرش می کن این کتاب داستان پیدایش خاورمیانۀ جدیده. And that's the story you're telling, this book is the story of the emergence of a new Middle East. En dat is het verhaal dat dit boek tot het verhaal van de geboorte van een nieuw Midden-Oosten maakt. تا قبل از این، بریتانیا سال ها بود که داشت کمک می کرد به عثمانی. Prior to that, Britain had been helping the Ottomans for years. Daarvoor had Groot-Brittannië de Ottomanen al vele jaren geholpen. هم جلوی زیاده طلبی های روسیه و اتریش مجارستان رو بگیره، و هم از اون ور یه راه خوبی بهشون بده برای اتصال و تجارت با هند. Stop the Russian and Austrian extravagances in Hungary, and give them a good way to connect and trade with India. Stop zowel de Russische als Oostenrijkse ambities in Hongarije en geef ze een goede manier om contact te maken en handel te drijven met India.