×

Wir verwenden Cookies, um LingQ zu verbessern. Mit dem Besuch der Seite erklärst du dich einverstanden mit unseren Cookie-Richtlinien.

image

Famous Iranian Poets and Authors, Sadegh Hedayat

Sadegh Hedayat

صادق هدایت، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی، در سال هزار و نهصد و سه میلادی در تهران به دنیا آمد. هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود. بسیاری از پژوهشگران، رمانِ «بوف کور» او را مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند.

او در خانواده‌ای اشرافی متولد شد، و رشد یافت. نزدیکان و بستگان او مقام های دولتی مهمی داشتند. هدایت بعد از پایان دورۀ دبیرستان به بلژیک رفت. و در رشتهٔ ریاضیات به تحصیل پرداخت. مدتی بعد، تغییر رشته داد و به پاریس رفت. در همین سال های جوانی، به قصد خودکشی خود را در پاریس به رودی انداخت اما ماهیگیری نجاتش داد. سال بعد به تهران بازگشت و به تالیف آثارش، که در فرانسه آغاز کرده بود، ادامه داد.

در کنار نویسندگی، اگرچه علاقه ای به شغل دولتی نداشت، به استخدام یک بانک دولتی در آمد. و مدتی بعد در ادارۀ موسیقی مشغول به کار شد. او در این سال ها سفری به هند کرد و زبان فارسی میانه را آموخت. و آثاری از این زبان به فارسی ترجمه کرد. در طی اقامت خود در بمبئی، اثر معروف خود بوف کور را که در پاریس نوشته بود در پنجاه نسخه انتشار داد. و برای دوستان خود فرستاد. او در این نسخه ها نوشته بود که در ایران چاپ این اثر ممنوع است.

پس از بازگشت از هند، چند سالی در تهران مشغول به کار دولتی بود. تا اینکه دوباره به فرانسه رفت و دیگر باز نگشت. در سال هزار و نهصد و پنجاه و یک میلادی در پاریس شیر گاز اتاقش را باز کرد، و به زندگی خود پایان داد. او در گورستان پرلاشز پاریس به خاک سپرده شد. هدایت نخستین نویسنده و ادیب ایرانی است که خودکشی کرده ‌است. هدایت چند روز قبل از خودکشی، بسیاری از داستان‌های چاپ‌نشده‌اش را نابود کرده بود.

آثار هدایت را به طور کلی می توان در پنج موضوع دسته بندی کرد: داستان، ترجمه، تحقیق، نمایشنامه و سفرنامه.

نخستین نمونه‌های داستان‌های کوتاه هدایت در همان سال خودکشی نافرجامش صورت گرفت.

درون‌مایهٔ اغلب داستان‌های هدایت، مرگ‌اندیشی، انتقاد از جامعهٔ تحت استبداد و نفی خرافه‌پرستی است. تصویرها و توصیفات و شخصیت‌ها و چهره‌های داستان‌های او اغلب رنگ ملی دارند. نثر هدایت ساده و بی‌پیرایه است.

او از زبان و فرهنگ مردم به خوبی بهره می‌گیرد، و همین مایهٔ غنای داستان‌هایش می‌شود. توصیفات هدایت رئالیستی، دقیق و واقع‌بینانه است.

هدایت از جمله نویسندگانی است که در ساختار روایت داستان های خود، رویکردی ویژه به نمایش جنبه های روانی شخصیت ها دارد. برخی از داستان‌های هدایت، انعکاس مسائل روحی و روانی خود نویسنده است.

طنز قوی و مؤثر و انتقادیِ هدایت در سرتاسر آثار داستانی و تحقیقیِ او دیده می شود.

مجموعه های داستانی «زنده‌به‌گور»، «سگ ولگرد»، «سه قطره خون» از آثار معروف او هستند.

«بوف کور» از مشهورترین آثار صادق هدایت است. هدایت در این اثر جوانی روشنفکر را قهرمان ماجرا کرده است، که در مسیر خودشناسی و بحران روحی که دچارش شده و تحت تأثیر مواد مخدر، واقعیت و خیال را گم می‌کند. و مرز تشخیص این دو را پیدا نمی‌کند. هدایت با چیرگی این اتفاق را در مسیر روایت خود وارد کرده، و با هنرمندی توانسته دنیای گم‌شده در وهم را به تصویر بکشد. در این مسیر، خواننده به‌تدریج با نگاه نویسنده به موضوع آشنا شده، و کم‌کم از دریچۀ ذهن او به موضوع نگاه می کند.

از دیدگاه شماری از منتقدان، صادق هدایت در بیشتر داستان های خود، قهرمانانش را به مرگ سوق می دهد. و این مسئله برآمده از ذهن مرگ اندیش و فلسفۀ بدبینانۀ او دربارۀ زندگی است. نقدهای فراوانی به شیوه تفکر و نگرش او به زندگی مطرح ‌شده است. و با گذشت سال‌ها از مرگش، همچنان افرادی به او می‌تازند، و برخی دیگر او را ستایش می‌کنند.

هدایت آثاری از نویسندگانی همچون چخوف، کافکا و سارتر را به فارسی ترجمه کرده است.

هدایت از اولین نویسندگانی بود که اثرش در ایران سانسور شد. بسیاری از سخنوران ایرانی نسل‌های بعدی، تحت تأثیر کار و زندگی هدایت واقع شده و درباره‌اش سخن گفته‌اند. صادق هدایت نقاشی هم می‌کرد، و برخی طرح‌های او موجود است. او گیاهخوار بود. و معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد، باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Sadegh Hedayat Sadegh Hedayat|Hedayat |Hedayat Sadegh Hedayat Sadegh Hedayat Sadegh Hedayat

صادق هدایت، نویسنده، مترجم و روشنفکر ایرانی، در سال هزار  و نهصد و سه میلادی در تهران به دنیا آمد. Sadegh|Hedayat||translator||intellectual|||||||||||||| Sadegh|Hüseyin||||aydın|||||||||||||| Sadegh Hedayat, an Iranian writer, translator and intellectual, was born in Tehran in 1393 AD. Sadegh Hedayat, Iraanse schrijver, vertaler en intellectueel, werd in 1393 na Christus in Teheran geboren. صادق هدایت نویسنده مترجم و روشنفکر ایرانی در هزار خهصدی و سه میلادی در تهران به دنیا آمد هدایت از پیشگامان داستان‌نویسی نوین ایران و روشنفکری برجسته بود. ||the pioneers|||modern|||intellectualism|| ||öncüler|||yeni|||aydınlanma|| Hedayat was one of the pioneers of modern Iranian fiction writing and a prominent intellectual. Hedayat was een van de pioniers van de moderne Iraanse fictie en een vooraanstaand intellectueel. Hedayat var en av pionerene innen moderne iransk skjønnlitteratur og en fremtredende intellektuell. بسیاری از پژوهشگران، رمانِ «بوف کور» او را مشهورترین و درخشان‌ترین اثر ادبیات داستانی معاصر ایران دانسته‌اند. ||researchers|the novel|Buff|Blind|||||brilliant|||||||| |||romanı|Boo|Kör|||en ünlüsü||parlak||||hikaye|||| Many researchers have considered his novel "Blind Owl" to be the most famous and brilliant work of contemporary Iranian fiction.

او در خانواده‌ای اشرافی متولد شد، و رشد یافت. ||||soylu|doğdu|oldu|||yetişti He was born and raised in an aristocratic family. Hij is geboren en getogen in een aristocratisch gezin. او در خانواده‌ای اشرافی متولد و رشد یافت نزدیکان و بستگان او مقام های دولتی مهمی داشتند. his relatives||relatives|||||| ||||||devlet işleri||vardı His relatives held important government positions. Zijn familieleden bekleedden belangrijke regeringsfuncties. هدایت بعد از پایان دورۀ دبیرستان به بلژیک رفت. |||||||Belgium| |||||||Belçika| Hedayat went to Belgium after finishing high school. Hedayat ging na het afronden van de middelbare school naar België. و در رشتهٔ ریاضیات به تحصیل پرداخت. ||field of|||| ||dalda|||eğitim almak| Und studierte Mathematik. And he studied in the field of mathematics. مدتی بعد، تغییر رشته داد و به پاریس رفت. |||||||Paris| |||||||Paris| Some time later, he changed majors and went to Paris. در همین سال های جوانی، به قصد خودکشی خود را در پاریس به رودی انداخت اما ماهیگیری نجاتش داد. |||||to|intent of|suicide||||||river|threw||fishing|his rescue| ||||||niyetine|intihar||||||nehir|atladı||balıkçılığı|onu| In seinen jüngeren Jahren warf er sich in Paris in einen Fluss, um Selbstmord zu begehen, wurde aber von einem Fischer gerettet. In his young years, he threw himself into a river in Paris with the intention of committing suicide, but fishing saved him. Op jonge leeftijd wierp hij zich in een rivier in Parijs met de bedoeling zelfmoord te plegen, maar werd gered door een visser. سال بعد به تهران بازگشت و به تالیف آثارش، که در فرانسه آغاز کرده بود، ادامه داد. ||||return|||writing|his works|||||||| ||||döndü|||yazma||||||||| Im folgenden Jahr kehrte er nach Teheran zurück und schrieb weiter seine Werke, die er in Frankreich begonnen hatte. The following year, he returned to Tehran and continued to compose his works, which he had started in France. Het jaar daarop keerde hij terug naar Teheran en bleef zijn werken schrijven, waarmee hij in Frankrijk was begonnen.

در کنار نویسندگی، اگرچه علاقه ای به شغل دولتی نداشت، به استخدام یک بانک دولتی در آمد. |||rağmen||||||||işe alım||||| Besides writing, although he was not interested in a government job, he was employed by a government bank. Naast het schrijven was hij in dienst van een staatsbank, hoewel hij niet geïnteresseerd was in werkgelegenheid bij de overheid. و مدتی بعد در ادارۀ موسیقی مشغول به کار شد. ||||idarəde||||| Und einige Zeit später begann er in der Musikabteilung zu arbeiten. And some time later, he started working in the music department. En enige tijd later begon hij te werken op de muziekafdeling. او در این سال ها سفری به هند کرد و زبان فارسی میانه را آموخت. ||||||||||||||learned ||||||||||||||öğrendi In diesen Jahren reiste er nach Indien und lernte Mittelpersisch. During these years, he traveled to India and learned Middle Persian. Gedurende deze jaren reisde hij naar India en leerde hij het Midden-Perzisch. و آثاری از این زبان به فارسی ترجمه کرد. and translated works from this language into Persian. En vertaalde werken uit deze taal in het Perzisch. در طی اقامت خود در بمبئی، اثر معروف خود بوف کور را که در پاریس نوشته بود در پنجاه نسخه انتشار داد. |||||||||||||||||||copies|publication| ||kalış|||||||||||||yazmış|||||yayınlama| During his stay in Bombay, he published fifty editions of his famous work, Bouf Cor, which he had written in Paris. Tijdens zijn verblijf in Mumbai publiceerde hij zijn beroemde werk The Blind Owl, geschreven in Parijs, in vijftig exemplaren. و برای دوستان خود فرستاد. ||||sent ||||gönderdi Und an seine Freunde geschickt. and sent to his friends. En naar zijn vrienden gestuurd. او در این نسخه ها نوشته بود که در ایران چاپ این اثر ممنوع است. |||||||||||||prohibited| |||||||||||||yasak| Er hatte in diesen Ausgaben geschrieben, dass das Drucken dieses Werkes im Iran verboten sei. He wrote in these copies that it is forbidden to print this work in Iran. Hij schreef in deze edities dat het drukken van dit werk in Iran verboden is.

پس از بازگشت از هند، چند سالی در تهران مشغول به کار دولتی بود. تا اینکه دوباره به فرانسه رفت و دیگر باز نگشت. |||||||||returned |||||||||gitti until he went to France again and never came back. Tot hij weer naar Frankrijk ging en nooit meer terugkeerde. در سال هزار و نهصد و پنجاه و یک میلادی در پاریس شیر گاز اتاقش را باز کرد، و به زندگی خود پایان داد. ||||||||||||the شیر||||||||||| In the year 1951 in Paris, he opened the gas valve in his room, and ended his life. In het jaar negentienhonderdeenenvijftig na Christus in Parijs opende de gasklep zijn kamer en maakte hij een einde aan zijn leven. او در گورستان پرلاشز پاریس به خاک سپرده شد. ||cemetery|Père Lachaise||||| |||Père Lachaise||||gömüldü| He was buried in Perlaches Cemetery in Paris. Hij werd begraven op de begraafplaats van Parijs in Parijs. هدایت نخستین نویسنده و ادیب ایرانی است که خودکشی کرده ‌است. ||||writer|||||| ||||yazar|||||| Hedayat is the first Iranian writer who committed suicide. Hedayat is de eerste Iraanse schrijver die zelfmoord pleegt. هدایت چند روز قبل از خودکشی، بسیاری از داستان‌های چاپ‌نشده‌اش را نابود کرده بود. ||||||||||||||destroyed|| ||||||||||||||yok etmiş|| A few days before his suicide, Hedayat had destroyed many of his unpublished stories. Hedayat had een paar dagen voor zijn zelfmoord veel van zijn ongepubliceerde verhalen vernietigd.

آثار هدایت را به طور کلی می توان در پنج موضوع دسته بندی کرد: داستان، ترجمه، تحقیق، نمایشنامه و سفرنامه. |||||||||||||||||play|| ||||||||||||etmek||||araştırma|oyun||seyahatname Hedayat's works can generally be categorized into five topics: stories, translations, research, plays, and travelogues. Hedayat's werken kunnen over het algemeen worden ingedeeld in vijf onderwerpen: verhaal, vertaling, onderzoek, toneelstuk en reisverslag.

نخستین نمونه‌های داستان‌های کوتاه هدایت در همان سال خودکشی نافرجامش صورت گرفت. |||||||||||his unsuccessful|| |||||||||||başarısızlığı|| Die ersten Beispiele für Hedayats Kurzgeschichten fanden im selben Jahr seines gescheiterten Selbstmordes statt. The first examples of Hedayat's short stories took place in the same year of his unsuccessful suicide. De eerste voorbeelden van de korte verhalen van Hedayat vonden plaats in hetzelfde jaar van zijn mislukte zelfmoord.

درون‌مایهٔ اغلب داستان‌های هدایت، مرگ‌اندیشی، انتقاد از جامعهٔ تحت استبداد و نفی خرافه‌پرستی است. |||||||thinking|criticism||society||tyranny||negation|superstition|superstition| |||||||düşüncesi|||toplumun||||reddi|saçmalık|inancı| The theme of most of Hedayat's stories is death thoughts, criticism of the society under tyranny and negation of superstition. De thema's van de meeste verhalen zijn begeleiding, doodsdenken, kritiek op de onderdrukte samenleving en ontkenning van bijgeloof. تصویرها و توصیفات و شخصیت‌ها و چهره‌های داستان‌های او اغلب رنگ ملی دارند. the images||descriptions||||||||||||| resimler||||||||||||||| The images and descriptions and characters and faces of his stories often have a national color. نثر هدایت ساده و بی‌پیرایه است. |||||ornament| |||||süsleme| Hedayat's prose is simple and straightforward.

او از زبان و فرهنگ مردم به خوبی بهره می‌گیرد، و همین مایهٔ غنای داستان‌هایش می‌شود. |||||||||||||the source of|richness|||| ||||||||fayda||||bu||zenginliği|||| Er nutzt die Sprache und Kultur der Menschen gut und das bereichert seine Geschichten. He makes good use of people's language and culture, and this becomes the source of the richness of his stories. توصیفات هدایت رئالیستی، دقیق و واقع‌بینانه است. |guidance|realistic||||realistic| ||realist||||gerçekçi| The descriptions of guidance are realistic, accurate and realistic.

هدایت از جمله نویسندگانی است که در ساختار روایت داستان های خود، رویکردی ویژه به نمایش جنبه های روانی شخصیت ها دارد. |||writers||||structure|narrative||||an approach||||||psychological||| |||||||yapı|||||||||açıları||||| Hedayat is one of the writers who has a special approach to show the psychological aspects of the characters in the structure of his stories. برخی از داستان‌های هدایت، انعکاس مسائل روحی و روانی خود نویسنده است. |||||the reflection||spiritual||||| bazı|||||yansıması|sorunlar|||||| Einige von Hedayats Geschichten spiegeln die eigenen psychologischen Probleme des Autors wider. Some of Hedayat's stories are a reflection of the writer's own mental and emotional issues.

طنز قوی و مؤثر و انتقادیِ هدایت در سرتاسر آثار داستانی و تحقیقیِ او دیده می شود. |||effective||critical|||throughout||||research|||| ||||||||başından sonuna kadar|||||||| Hedayats starker, effektiver und kritischer Humor zeigt sich in seinen Fiktions- und Forschungsarbeiten. Hedayat's strong and effective and critical humor can be seen throughout his fiction and research works.

مجموعه های داستانی «زنده‌به‌گور»، «سگ ولگرد»، «سه قطره خون» از آثار معروف او هستند. |||Alive||Goor||stray dog|||||||| |||||Gur|||||||||| Zu seinen berühmten Werken gehören die Geschichten "Zandebegoor", "Stray Dog" und "Three Drops of Blood". The story collections "Zande Beh Goor", "Stray Dog", "Three Drops of Blood" are among his famous works.

«بوف کور» از مشهورترین آثار صادق هدایت است. "The Blind Owl" is one of the most famous works of Sadegh Hedayat. هدایت در این اثر جوانی روشنفکر را قهرمان ماجرا کرده است، که در مسیر خودشناسی و بحران روحی که دچارش شده و تحت تأثیر مواد مخدر، واقعیت و خیال را گم می‌کند. |||||||hero|the story||||||||crisis|||he has fallen into||||||drugs|reality||imagination|||| |||||||kahraman|||||||kendini tanıma|||||düşüyor|||||madde|uyuşturucu|gerçekliği|||||| In this work, Hedayat has made an intellectual youth the hero of the story, who loses reality and fantasy in the path of self-discovery and spiritual crisis he suffered under the influence of drugs. و مرز تشخیص این دو را پیدا نمی‌کند. |the border||||||| ||tanıma|||||| Und es findet nicht die Grenze zwischen den beiden. And it does not find the border to distinguish between the two. هدایت با چیرگی این اتفاق را در مسیر روایت خود وارد کرده، و با هنرمندی توانسته دنیای گم‌شده در وهم را به تصویر بکشد. ||the dominance of||||||narrative||||||artistry|has been able to|||||illusion|||| |||||||yolda|||||||ustalıkla|başarmış|||||hayal|||| Hedayat hat dieses Ereignis meisterhaft in seine Erzählung aufgenommen und mit seiner Kunst eine Welt geschaffen, die in Illusionen versunken ist. Hedayat has masterfully included this event in his narration, and has been able to depict the world lost in illusion with an artist. در این مسیر، خواننده به‌تدریج با نگاه نویسنده به موضوع آشنا شده، و کم‌کم از دریچۀ ذهن او به موضوع نگاه می کند. |||||||||||||||||the window of||||||| |||||||||||||||||pencereden||||||| Auf diese Weise lernt der Leser allmählich die Sicht des Autors auf das Thema kennen und betrachtet das Thema durch die Linse seines Geistes. In this way, the reader gradually gets to know the author's view of the subject, and gradually looks at the subject from his mind's eye.

از دیدگاه شماری از منتقدان، صادق هدایت در بیشتر داستان های خود، قهرمانانش را به مرگ سوق می دهد. ||a number of||critics|Sadegh|||||||his heroes||||drives|| ||||||||||||kahramanlarını||||sokmak|| From the point of view of a number of critics, Sadegh Hedayat leads his heroes to death in most of his stories. و این مسئله برآمده از ذهن مرگ اندیش و فلسفۀ بدبینانۀ او دربارۀ زندگی است. |||arisen||||thinking||philosophy|pessimistic|||| ||soru|çıkan||||düşünen||felsefesi|kötümserce|||| Und das kommt vom tödlichen Verstand und seiner pessimistischen Lebensphilosophie. And this issue arises from the mind of death and his pessimistic philosophy about life. نقدهای فراوانی به شیوه تفکر و نگرش او به زندگی مطرح ‌شده است. criticisms||||thinking||attitude|||||| ||||||||||gündeme gelmek|| There have been many criticisms of his way of thinking and attitude towards life. و با گذشت سال‌ها از مرگش، همچنان افرادی به او می‌تازند، و برخی دیگر او را ستایش می‌کنند. ||||||||||||attack||||||praise|| ||||||||insanlar||||taciz ediyorlar|||||||| Und Jahre nach seinem Tod loben ihn die Menschen immer noch, und andere loben ihn. And years after his death, people still pay tribute to him, and others praise him.

هدایت آثاری از نویسندگانی همچون چخوف، کافکا و سارتر را به فارسی ترجمه کرده است. |||||Chekhov|Kafka||Sartre|||||| |||||Çehov|||Sartre|||||| Hedayat has translated the works of writers such as Chekhov, Kafka and Sartre into Farsi.

هدایت از اولین نویسندگانی بود که اثرش در ایران سانسور شد. |||||||||censorship| |||||||||sansür| Hedayat was one of the first writers whose work was censored in Iran. بسیاری از سخنوران ایرانی نسل‌های بعدی، تحت تأثیر کار و زندگی هدایت واقع شده و درباره‌اش سخن گفته‌اند. ||orators||generation|||||||||||||||| ||konuşmacılar|||||||||||||||||| Viele iranische Sprecher späterer Generationen wurden von Hedayats Arbeit und Leben beeinflusst und haben über ihn gesprochen. Many Iranian speakers of later generations were influenced by Hedayat's work and life and spoke about him. صادق هدایت نقاشی هم می‌کرد، و برخی طرح‌های او موجود است. ||resim|||||||||| Sadegh Hedayat also painted, and some of his designs are available. او گیاهخوار بود. |vejetaryen| He was a vegetarian. و معتقد بود اگر انسان بخواهد دست از جنگ بردارد، باید اول دست از کشتن و خوردن حیوانات بردارد. |||||wants|||||||||killing|||| |inançlı||||||||bırakır|||||öldürmek|||| And he believed that if man wants to stop fighting, he must first stop killing and eating animals.