×

Wir verwenden Cookies, um LingQ zu verbessern. Mit dem Besuch der Seite erklärst du dich einverstanden mit unseren Cookie-Richtlinien.

image

Travel Stories, Safety

Safety

سلام. قصد دارم اینجا دربارۀ اینکه چطور تو سفرهام حس امنیت برای خودم ایجاد می کنم حرف بزنم.

راستش من قبل از اینکه سفر کردن رو شروع کنم چندان آدم شجاعی نبودم، و حتی می تونم بگم ترسو هم بودم. درسته که همیشه سفر کردن رو دوست داشتم ولی به خاطر ترسی که از تنها سفر کردن داشتم، به خودم این فرصت رو نمی دادم که وارد این چالش بشم. تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم با ترسم روبرو بشم و تنها بزنم به جاده.

اگر بخوام به صورت خلاصه بگم، این ترس از سفر تنهایی نه به صورت یک دفعه ای، بلکه به طور تدریجی در من از میون رفت. وقتی که توی سفرهای متعدد داخل کشورِ خودم یاد گرفتم که چطور از خودم مراقبت کنم و چه کارهایی انجام بدم که سفرم امن و بی خطر باشه، تنهایی سفر کردن از یک کار ترسناک تبدیل شد به یک کار لذت بخش.

یکی از کارهایی که حین سفر بهم حس امنیت می ده حرف زدن با غریبه هاست. من توی سفر یاد گرفتم که ارتباط برقرار کردن با غریبه ها حس خیلی بهتری به منِ مسافرِ تنها می ده. مثلاً توی قطارهای درجۀ پایین هند وقتی وسط مردم نشستم و خیلی ها ممکنه بهم زل زده باشن یا چون خارجی ام و غریبه، درباره م کنجکاو باشن، کاری می کنم که مثلاً بهشون لبخند می زنم، و سعی می کنم با احوال پرسی و حرف زدن فضا رو دوستانه کنم. و طبیعتاً این طوری احتمال حس ناامنی به نزدیک به صفر می رسه. من سعی می کنم به هر کشوری که سفر می کنم کمی زبانشون رو یاد بگیرم و اگر باز هم زبان مانع ارتباط باشه از زبان بدن و اشاره استفاده می کنم. به نظرم هیچ چیز نمی تونه مانع انتقال مهر و دوستی بین آدم های دنیا بشه.

یکی دیگه از این کارها اینه که سعی می کنم ظاهرم و رفتارم مطابق با کدهای فرهنگی و مذهبی جایی باشه که بهش سفر کردم. به نظرم برای اینکه بتونیم آزادانه تر و امن تر سفر کنیم بهتره مثل گاو پیشونی سفید بین بومی ها نباشیم و حتی اگر رنگ پوست و موهامون فرق می کنه لااقل لباس و رفتارمون منطبق باشه. من روزهای اول سفر هند دقت می کردم ببینم هم سن و سال های من چطور لباس می پوشن و چطور رفتار می کنن. مثلاً خود دخترهای هندی هم تو بعضی از شهرها شب ها تنها تو خیابون نمی رن، پس منطقیه که منم همین کار رو بکنم.

راهکار دیگه ای که تو این زمینه بهم کمک کرده حفظ اعتماد به نفس و تظاهر به شجاع بودنه حتی وقت هایی که توی شرایط معذب کننده یا ترسناک قرار گرفتم. ما اگر به آدم هایی که ممکنه بهمون آسیب بزنن نشون بدیم که آدم قوی ای هستیم و نمی ترسیم، احتمال بروز آسیب خیلی کمتر می شه. ولی وقتی چشم هامون پر از استرس و ترس باشه و مردد و مضطرب رفتار کنیم به دیگران این پیام رو می دیم که غریبه ایم، آسیب پذیریم و خیلی ها ممکنه از این وضعیت سواستفاده کنن.

امیدوارم همه امن و در آرامش سفر کنن.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Safety safety Sicherheit Safety Seguridad Sécurité Veiligheid Bezpieczeństwo Segurança

سلام. Hi. قصد دارم اینجا دربارۀ اینکه چطور تو سفرهام حس امنیت برای خودم ایجاد می کنم حرف بزنم. |||||||my travels|sense of|||||||| I am going to talk here about how I create a sense of security for myself during my travels. Je vais parler ici de la façon dont je me crée un sentiment de sécurité pendant mes voyages. Ik wil het hier hebben over hoe ik een gevoel van veiligheid creëer tijdens mijn reizen.

راستش من قبل از اینکه سفر کردن رو شروع کنم چندان آدم شجاعی نبودم، و حتی می تونم بگم ترسو هم بودم. ||||||||||||brave|||||||coward|| Um ehrlich zu sein, war ich, bevor ich anfing zu reisen, kein sehr mutiger Mensch, und ich könnte sogar sagen, dass ich ein Feigling war. To be honest, before I started traveling I was not a very brave person, and I can even say that I was a coward. Pour être honnête, avant de commencer à voyager, je n'étais pas une personne très courageuse, et je peux même dire que j'étais un lâche. درسته که همیشه سفر کردن رو دوست داشتم ولی به خاطر ترسی که از تنها سفر کردن داشتم، به خودم این فرصت رو نمی دادم که وارد این چالش بشم. That's right|||||||||||fear|||||||||||||||||| It is true that I have always liked to travel, but because of my fear of traveling alone, I did not give myself the opportunity to enter this challenge. Il est vrai que j'ai toujours aimé voyager, mais à cause de ma peur de voyager seul, je ne me suis pas donné l'opportunité de relever ce défi. Het is waar dat ik altijd van reizen heb gehouden, maar vanwege mijn angst om alleen te reizen, heb ik mezelf niet de kans gegeven om deze uitdaging aan te gaan. تا اینکه بالاخره تصمیم گرفتم با ترسم روبرو بشم و تنها بزنم به جاده. ||finally||||||||||| Until I finally decided to face my fear and hit the road alone. Jusqu'à ce que je décide enfin d'affronter ma peur et de prendre la route seul. Tot ik uiteindelijk besloot mijn angsten onder ogen te zien en alleen op pad te gaan.

اگر بخوام به صورت خلاصه بگم، این ترس از سفر تنهایی نه به صورت یک دفعه ای، بلکه به طور تدریجی در من از میون رفت. Wenn ich zusammenfassen möchte, verschwand diese Angst vor dem Alleinreisen nicht auf einen Schlag, sondern nach und nach. If I want to summarize, this fear of traveling alone did not disappear in one go, but gradually. Si je veux résumer, cette peur de voyager seul ne s'est pas dissipée d'un coup, mais progressivement. وقتی که توی سفرهای متعدد داخل کشورِ خودم یاد گرفتم که چطور از خودم مراقبت کنم و چه کارهایی انجام بدم که سفرم امن و بی خطر باشه، تنهایی سفر کردن از یک کار ترسناک تبدیل شد به یک کار لذت بخش. ||||||the country|||||||||||||||||||||it is||||||activity|scary||||||| When I learned how to take care of myself and what to do to make my trip safe and secure, traveling alone turned from a scary task into a pleasant one. Lorsque j'ai appris à prendre soin de moi et que faire pour rendre mon voyage sûr et sécurisé, voyager seul est passé d'une tâche effrayante à une tâche agréable. Alleen reizen werd een beangstigende taak toen ik op veel reizen in mijn eigen land leerde hoe ik voor mezelf moest zorgen en wat ik moest doen om mijn reis veilig te maken.

یکی از کارهایی که حین سفر بهم حس امنیت می ده حرف زدن با غریبه هاست. ||||during||to me|sense of|||||||| One of the things that makes me feel safe while traveling is talking to strangers. L'une des choses qui me fait me sentir en sécurité lorsque je voyage, c'est de parler à des inconnus. Een van de dingen waardoor ik me tijdens het reizen veilig voel, is praten met vreemden. من توی سفر یاد گرفتم که ارتباط برقرار کردن با غریبه ها حس خیلی بهتری به منِ مسافرِ تنها می ده. ||||||||||||||||me|the traveler||| I learned while traveling that connecting with strangers makes me feel much better as a lonely traveler. J'ai appris en voyageant que la connexion avec des étrangers me faisait me sentir beaucoup mieux en tant que voyageur solitaire. Ik heb tijdens de reis geleerd dat communiceren met vreemden me veel beter doet voelen als een eenzame reiziger. مثلاً توی قطارهای درجۀ پایین هند وقتی وسط مردم نشستم و خیلی ها ممکنه بهم زل زده باشن یا چون خارجی ام و غریبه، درباره م کنجکاو باشن، کاری می کنم که مثلاً بهشون لبخند می زنم، و سعی می کنم با احوال پرسی و حرف زدن فضا رو دوستانه کنم. و طبیعتاً این طوری احتمال حس ناامنی به نزدیک به صفر می رسه. |||class||||middle||I sat||||||stare||||||||stranger|||curious||||||||||||||||greeting|greeting||||||||||||||insecurity||||zero|| Wenn ich zum Beispiel in Zügen der unteren Klasse in Indien mitten unter Leuten sitze und viele Leute mich anstarren oder weil ich ein Ausländer bin, sie neugierig auf mich sind, tue ich Dinge wie sie anzulächeln und Ich versuche, Hallo zu sagen und zu reden, um eine freundliche Atmosphäre zu schaffen. Und natürlich ist auf diese Weise die Wahrscheinlichkeit, sich unsicher zu fühlen, nahe null. For example, in low class trains in India, when I sit in the middle of people and many people may be staring at me or curious about me because I am a foreigner, I do things such as smiling at them, and I try to say hello and talk. Make the atmosphere friendly. And naturally, in this way, the probability of feeling insecure is close to zero. Par exemple, dans les trains de classe inférieure en Inde, quand je suis assis au milieu de gens et que beaucoup de gens peuvent me regarder ou être curieux à mon sujet parce que je suis un étranger, je fais des choses comme leur sourire et j'essaie de dire bonjour et discutez.Rendez l'ambiance conviviale. Et naturellement, de cette façon, la probabilité de se sentir en insécurité est proche de zéro. Als ik bijvoorbeeld in lage treinen in India zit te midden van mensen en veel mensen naar me staren of omdat ze vreemden zijn en nieuwsgierig naar me, doe ik iets dat ik naar ze lach en probeer te begroeten hen en praat over ruimte. Maak me vriendelijk, en op deze manier is de kans om je onzeker te voelen bijna nihil. من سعی می کنم به هر کشوری که سفر می کنم کمی زبانشون رو یاد بگیرم و اگر باز هم زبان مانع ارتباط باشه از زبان بدن و اشاره استفاده می کنم. ||||||||||||their language||||||||||||||||||| Ich versuche, in jedem Land, in das ich reise, ein wenig ihre Sprache zu lernen, und wenn die Sprache immer noch ein Kommunikationshindernis darstellt, setze ich Körpersprache und Gesten ein. I try to learn a little of their language in every country I travel to, and if the language is still a barrier to communication, I use body language and gestures. J'essaie d'apprendre un peu leur langue dans tous les pays où je voyage, et si la langue est toujours un obstacle à la communication, j'utilise le langage corporel et les gestes. Ik probeer in elk land waar ik naartoe reis een beetje van hun taal te leren, en als de taal de communicatie nog steeds belemmert, gebruik ik lichaamstaal en gebarentaal. به نظرم هیچ چیز نمی تونه مانع انتقال مهر و دوستی بین آدم های دنیا بشه. ||||||prevent||||||||| In my opinion, nothing can prevent the transfer of love and friendship between people in the world. À mon avis, rien ne peut empêcher le transfert d'amour et d'amitié entre les gens dans le monde. Naar mijn mening kan niets de overdracht van liefde en vriendschap tussen de mensen van de wereld tegenhouden.

یکی دیگه از این کارها اینه که سعی می کنم ظاهرم و رفتارم مطابق با کدهای فرهنگی و مذهبی جایی باشه که بهش سفر کردم. ||||||||||my appearance||my behavior|according to||codes||||||||| Another one of these things is that I try to make my appearance and behavior conform to the cultural and religious codes of the place I travel to. Une autre de ces choses est que j'essaie de rendre mon apparence et mon comportement conformes aux codes culturels et religieux de l'endroit où je voyage. به نظرم برای اینکه بتونیم آزادانه تر و امن تر سفر کنیم بهتره مثل گاو پیشونی سفید بین بومی ها نباشیم و حتی اگر رنگ پوست و موهامون فرق می کنه لااقل لباس و رفتارمون منطبق باشه. |||||freely|||||||||||||||we are not|||||||our hair|||||||our behavior|consistent| In my opinion, in order to be able to travel more freely and safely, it is better not to be like a white-fronted cow among the natives, and even if the color of our skin and hair is different, at least our clothes and behavior should match. A mon avis, pour pouvoir voyager plus librement et en toute sécurité, il vaut mieux ne pas être comme une vache à front blanc chez les indigènes, et même si notre couleur de peau et de cheveux est différente, au moins nos vêtements et notre comportement devraient match. Om vrijer en veiliger te kunnen reizen, is het naar mijn mening beter om niet als een witkopkoe onder de inboorlingen te zijn, en zelfs als de kleur van onze huid en haar anders is, in ieder geval onze kleding en gedrag moet overeenkomen. من روزهای اول سفر هند دقت می کردم ببینم هم سن و سال های من چطور لباس می پوشن و چطور رفتار می کنن. ||||||||||||||||||dress||||| During the first days of my trip to India, I was careful to see how people of my age dressed and behaved. Pendant les premiers jours de mon voyage en Inde, j'ai pris soin de voir comment les gens de mon âge s'habillaient et se comportaient. مثلاً خود دخترهای هندی هم تو بعضی از شهرها شب ها تنها تو خیابون نمی رن، پس منطقیه که منم همین کار رو بکنم. |||||||||||||||||it's logical|||||| For example, in some cities, Indian girls do not walk alone in the streets at night, so it is logical that I do the same. Par exemple, dans certaines villes, les filles indiennes ne marchent pas seules dans les rues la nuit, il est donc logique que je fasse de même. In sommige steden lopen bijvoorbeeld Indiase meisjes zelf 's nachts niet alleen over straat, dus het is logisch dat ik hetzelfde doe.

راهکار دیگه ای که تو این زمینه بهم کمک کرده حفظ اعتماد به نفس و تظاهر به شجاع بودنه حتی وقت هایی که توی شرایط معذب کننده یا ترسناک قرار گرفتم. solution|||||||||||confidence||self-confidence||pretending||brave||||||||uncomfortable||||| Eine andere Lösung, die mir in diesem Bereich geholfen hat, besteht darin, Selbstvertrauen zu bewahren und vorzugeben, mutig zu sein, selbst wenn ich mich in belastenden oder beängstigenden Situationen befand. Another solution that has helped me in this field is maintaining self-confidence and pretending to be brave, even when I was in a distressing or scary situation. Une autre solution qui m'a aidé dans ce domaine est de garder confiance en moi et de faire semblant d'être courageux, même lorsque j'étais dans des situations pénibles ou effrayantes. Een andere oplossing die me in dit opzicht heeft geholpen, is om zelfvertrouwen te behouden en te doen alsof ik dapper ben, zelfs als ik me in een moeilijke of beangstigende situatie bevind. ما اگر به آدم هایی که ممکنه بهمون آسیب بزنن نشون بدیم که آدم قوی ای هستیم و نمی ترسیم، احتمال بروز آسیب خیلی کمتر می شه. |||||||||||||||||||we are afraid||occurrence||||| If we show people who might harm us that we are strong and not afraid, the probability of harm will be much less. Si nous montrons aux gens qui pourraient nous faire du mal que nous sommes forts et que nous n'avons pas peur, la probabilité de mal sera bien moindre. Als we mensen die ons pijn kunnen doen, laten zien dat we sterk en niet bang zijn, is de kans veel kleiner dat we gekwetst worden. ولی وقتی چشم هامون پر از استرس و ترس باشه و مردد و مضطرب رفتار کنیم به دیگران این پیام رو می دیم که غریبه ایم، آسیب پذیریم و خیلی ها ممکنه از این وضعیت سواستفاده کنن. |||||||||||hesitant||anxious||||||||||||||we are vulnerable||||||||| But when our eyes are full of stress and fear and we behave hesitantly and anxiously, we send this message to others that we are strangers, we are vulnerable and many people may take advantage of this situation. Mais lorsque nos yeux sont pleins de stress et de peur et que nous nous comportons avec hésitation et anxiété, nous envoyons ce message aux autres que nous sommes des étrangers, que nous sommes vulnérables et que de nombreuses personnes peuvent profiter de cette situation. Maar als onze ogen vol stress en angst zijn en we aarzelend en angstig handelen, sturen we een bericht naar anderen dat we vreemden, kwetsbaar zijn en dat velen deze situatie kunnen misbruiken.

امیدوارم همه امن و در آرامش سفر کنن. I hope everyone travels safely and peacefully. J'espère que tout le monde voyage en toute sécurité et en paix.