×

Wir verwenden Cookies, um LingQ zu verbessern. Mit dem Besuch der Seite erklärst du dich einverstanden mit unseren Cookie-Richtlinien.


image

Chronos Videos | Science, جادوگری و روانکاوی

جادوگری و روانکاوی

توی تقریباً همه ی جوامع

مخصوصاً جوامع غربی

قبل از شکل گیری مذهب، جادوگری وجود داشته.

جادو و سحر یه جورایی از همون شکل گیری بشر باهاش بوده

اما جادو چی بوده و چرا به وجود اومده؟

دایرة المعارف بریتانیکا جادو رو نوعی منطق معرفی می کنه

که سعی می کنه با استفاده از نیروهای نامرئی یا ماوراء طبیعه

روی وقایع و مواد تأثیر بذاره.

ریشه ی کلمه ی magic یا همون جادو

کلمه ی «مگوی» در یونانی بوده.

اشاره ی این کلمه به قوم ماد بوده که مذهب زردشتی داشتن.

ظاهراً خیلی از سنت های جادوگری از خاورمیانه تأثیر گرفتن.

جادو و اشکال مختلفش مثل غیبگویی و کیمیاگری و غیره

توی همه ی بخش های زندگی وجود داشته و

جزء جدایی ناپذیر زندگی بشر بوده.

در حالی که فال گیری و غیب گویی به پیشبینی آینده می پرداخته

خود جادو و سحر سعی می کرده روی قدرت خارجی تأثیر بذاره.

انسان فکر می کرده می تونه با انجام کارایی

اراده ی خدایان رو تغییر بده

و مثلاً باعث بشه که بارون بباره.

توی مصر باستان، «را» خدای خورشید

وقتی می خواست غروب کنه مجبور بود به یه جنگ تمام عیار

با سپاه شیطان به سرکردگی آپپی بره

که دشمن خونی «را» بوده.

ارتش «آپپی» حتی قدرت این رو داشته که توی

روز به جنگ با خورشید بپردازه

و ابرهای سیاه روانه ی آسمون کنه.

مردم برای کمک به خدای خورشید هر روز این تشریفات رو انجام می دادن:

یه مجسمه از آپپی به شکل تمساح یا مار ترسناک می ساختن

و روی اون با مرکب اسم اهریمن رو می نوشتن.

بعدش کاهن روی اون مجسمه که

نماد دشمن خدا بود تف می انداخت،

با کارد اون رو چاکش می داد،

می انداختش روی زمین و اطرافش آتش بزرگی راه می انداختن.

این مراسم هر شب و حتی توی روزای ابری و طوفانی اجرا می شده.

اعمالی مثل فالگیری و تعبیر خواب

حتی توسط حکومت ها هم استفاده می شده

و بعضی از محققین

حتی پیامبرها، شامان ها و آخوندها رو جزو جادوگرها محسوب می کردن.

اما جادوگری قبل از این که تبدیل به یه امر عمومی بشه

یه امر شخصی و زندگی همه بوده.

یکی از جادوهایی که توسط انسان های اولیه انجام می شده

این بوده که مجسمه ی دشمنشون رو می ساختن

و به این مجسمه صدمه وارد می کردن

و معتقد بودن

هر صدمه ای که به این مجسمه یا تمثال وارد بشه به دشمن واقعیشون هم وارد می شه.

این کار توسط همه ی مردم انجام می شده!

یه مثال دیگه.

وقتی شکارچی ها میرفتن شکار، بچه هاشون نباید توی خونه روی زمین

با چوب شکل راه و مسیر بکشن چون

این کار باعث می شده شکارچی دیگه

نتونه راه برگشت به خونه رو پیدا کنه.

یا کسی که توی جنگ کمان به بدنش اصابت میکرده

اونو بعد از خارج کردن از بدنش توی یخ میذاشته

تا درد جراحت رو کاهش بده.

اما همه ی ما می دونیم که با دعا کردن بارون نمیاد

و با فحش دادن به همسایه مون اون از هستی ساقط نمیشه.

اما هنوز ما به یه سری از خرافات این جوری اعتقاد داریم.

سؤال من اینه: چی باعث شد که جادو

هزاران سال قدرتش رو حفظ کنه

و فقط بعد از میلاد مسیح شروع به محو شدن بکنه؟

جامعه شناسا و روانشناسای زیادی به بررسی پدیده ی جادو و جادوگری پرداختن

و سعی کردن اون رو توضیح بدن

که در بین اونها تایلور، فریزر و

پدر علم روانکاوی فروید قرار داره.

فروید توی کتاب «توتم و تابو» توی سال ۱۹۱۸

با نتیجه گیری از تحقیقات بی شمار دانشمندای قبل از خودش

رفتارهای انسان های بومی قبل از دوره ی تمدن رو مورد بررسی قرار میده.

فریزر و فروید معتقد بودن

انسان ها اون موقع ها فکر می کردن چون میتونن به تصوراتشون حاکم باشن

نسبت به اشیا هم میتونن تسلط داشته باشن.

انسانی رو در نظر بگیرین که قبلاً مثل حیوون زندگی می کرده

و حالا مسلح به ذهنی شده که توش تصاویر وجود داره و قابلیتهای زیادی داره.

انسان تا مدتهای مدیدی فکر می کرده

اتفاق هایی که توی ذهنش میفته با واقعیت هیچ فرقی نداره!

پس اگه میل انسان بر

شکست دادن دشمن باشه،

این کار می تونسته به سادگی ساختن مجسمه ی اون دشمن

و صدمه زدن بهش باشه.

بعدتر وقتی این انسان به این اعتقاد شک می کنه

و ذهنیت شک توش شکل میگیره

زمانی هست که جادو جای خودش رو به مذهب،

و بعد به علم میده.

محققین زیادی وجود دارن که معتقدن جادو، مذهب و علم

نتیجه ی تاریخی هم هستن.

وقتی جادو منسوخ میشه مذهب جاشو می گیره

و وقتی مذهب منسوخ می شه

علم سعی می کنه روی قدرت های خارجی تأثیر بذاره.

اما طبق تفسیری که فروید توی کتاب توتم و تابو بهش اشاره می کنه

سحر و جادو شیوه ی ابتدایی تفکر بشر بوده و اصلی که بر اون حاکم بوده

قدرت مطلق ذهن بوده.

اون میگه که انسان در ابتدا فقط با میل خودش سروکار داشته.

در واقع هنوز برای انسان اولیه فرصت درک این موضوع

وجود نداشته که واقعیت بعضی وقتا با اون

چیزی که توی ذهنش وجود داره فرق داره.

اما این شک کم کم و بالاخره توی تاریخ به وجود میاد

و جادو و خرافات از بین میره.

اینجا فرصت نمیشه بیشتر در مورد کتاب فروید صحبت کنم

اما اگه می خواین در مورد منشأ روح،

بت و شیاطین هم اطلاعات بیشتری کسب بکنین

پیشنهاد می کنم این کتاب صد و چند صفحه ای رو بخونین.

پس توی مرحله ی تاریخی ای که جادو توی اون حاکمه

انسان قدرت مطلق داره.

هرچیزی که میل انسان حکم کنه براش اتفاق میفته

یعنی وجود خود میل یا نیت اتوماتیک منجر به رفع اون میل میشده.

توی مرحله ی بعد از تاریخ که مذهب حاکم میشه

انسان یه بخشی از اقتدارش رو به خدایان میده.

خدایانی که دیگه در دسترس انسان نیستن

و به راحتی میشه همه چیزو گردن اونا انداخت.

اما توی همین مرحله هم باز انسان فکر میکنه

می تونه با انجام کارایی اراده ی خدایان رو تغییر بده.

توی انجیل به روایت متی، هنگام تولد مسیح

جادوگرهایی بودن که به نام ستاره شناسان خردمند پارسی شناخته میشدن.

بر اساس افسانه های مسیحی،

دقیقاً از همون زمان ها جنگ بین مسیحیان و جادوگران شروع میشه.

مسیحیان می گفتن نیروی این جادوگرها و مسیح

از معجزات الهی بوده درحالی که

جادوگران فقط از توهمات و نیروهای اهریمنی استفاده می کنن.

اما جادو هیچوقت به صورت کامل از بین نرفت.

اعتقاد به چشم نظر از عهد بیزانس وجود داشته.

مردم معتقد بودن حسود

نیات جنی داره و مسیحی ها باید به شکلی با این نیروی شیطانی مبارزه کنن.

بله، راه حل مسیحیت چی بود؟

یه چشم نظر دیگه برای مبارزه با اون چشمی که چشم زده.

خیلی عجیب نیست؟

آیا یه سنگ آبی می تونسته از شکستن پای یه آدم محافظت کنه؟

این به ما نشون میده که مردم واقعاً معتقد بودن که می تونه

و همین براشون کافی بوده.

بین سال های ۳۰۰ تا ۱۰۵۰ میلادی که اوج شکل گیری مسیحیت بوده

جادوگرها رو کافر می دونستن.

در سال ۱۳۲۴ میلادی توی ایرلند، لیدی الیس کایتلر

به اتهام انجام کارهای جادویی،

داشتن سکس با اجنه،

تلاش برای پیشگویی آینده و

مسموم کردن سه شوهر اولش به اعدام محکوم میشه.

البته خیلی از کسایی که به جادوگری محکوم می شدن

مثل ژرمن ها و اسکاندیناویایی هایی که

مذهب رسمی باهاشون حال نمی کرده.

اونا هم به عنوان کافر شناخته میشدن.

کم کم خود مذهب برای کارهایی مثل جن گیری،

درمان توسط دارو و مسمومیت، از فرمول ها و

شیوه های قدیمی جادوگرها استفاده کرد

و به اصطلاح اون ها رو مسیحی کرد.

در نهایت از اواخر قرون وسطی تا اوایل عصر مدرن

کسایی که جادوی سیاه می کردن توی دادگاه های تفتیش عقاید

به اعدام محکوم شدن و کتاب هاشون سوزونده شد.

و کسانی که جادوی سفید مثل فالگیری و کیمیاگری می کردن

با ترس و لرز یا به کارشون ادامه دادن

یا به مذهب گرویدن.

توی عصر روشنگری تقریباً توی همه ی جوامع غربی جادوگرها رو به عنوان شارلاتان میشناختن.

البته همینجا باید توضیح بدم که

یه تعداد محدودی از محققین هم

معتقدن جادوگرا اصلن وجود نداشتن

که بخوان تحت تعقیب قرار بگیرن و

تمام کسانی که به عنوان جادوگر دستگیر میشدن

افرادی بودن که مخالف کلیسا و مذهب بودن.

تا یادم نرفته بگم که مرز بین جادو و علم هم گاهی خیلی مخدوش میشه

چون علم خودش در ابتدا از جادوهای علمی ای مثل ستاره شناسی و کیمیاگری شروع شد.

تمدن غرب با این سیستم تکاملی جادو، مذهب، علم

سازگاری داره اما خیلی وقتا

تعریف انسان شناسانه ی موضوع سخت میشه چون

چیزی که برای کسی جادو تعریف میشه ممکنه برای کس دیگه ای مذهب باشه

یا برعکس.

روانکاوی علم بسیار پیچیده و جذابی هست

و همونطور که دیدیم شکل گیری اراده و میل اولیه توی انسان رو

دلیل به وجود اومدن چیزی به نام جادو معرفی میکنه.

ما هم روانکاوی رو راحت نمیذاریم و توی اپیزودهای آینده

به بررسی و نقد ایده های روانکاوی هم می پردازیم.

اگه از این ویدئو خوشتون اومده، مشترک کانال بشید و

این ویدئو رو برای دوستاتون هم بفرستید.

مرسی از منبع عظیم انرژیتون و این که اون رو به اشتراک میذارین.

جادوگری و روانکاوی sorcery||psychology Hexerei und Psychoanalyse Witchcraft and psychoanalysis Sorcellerie et psychanalyse Hekserij en psychoanalyse

توی تقریباً همه ی جوامع ||||societies In almost all societies

مخصوصاً جوامع غربی Especially Western societies

قبل از شکل گیری مذهب، جادوگری وجود داشته. Before the formation of religion, there was witchcraft.

جادو و سحر یه جورایی از همون شکل گیری بشر باهاش بوده magic||Magic||in a way||||||with it| Magic and sorcery have been a part of the formation of human beings

اما جادو چی بوده و چرا به وجود اومده؟ But what is magic and why did it exist?

دایرة المعارف بریتانیکا جادو رو نوعی منطق معرفی می کنه circle|encyclopedia|||||logic||| Encyclopaedia Britannica defines magic as a form of logic

که سعی می کنه با استفاده از نیروهای نامرئی یا ماوراء طبیعه ||||||||invisible||supernatural|supernatural which tries to use invisible or supernatural forces

روی وقایع و مواد تأثیر بذاره. |events|||impact|affect Influence events and materials.

ریشه ی کلمه ی magic یا همون جادو The root of the word magic

کلمه ی «مگوی» در یونانی بوده. ||do not say||| The word "Magoi" is in Greek.

اشاره ی این کلمه به قوم ماد بوده که مذهب زردشتی داشتن. refers|||||people|Medean|was|||Zoroastrian| This word refers to the Medes who have Zoroastrian religion.

ظاهراً خیلی از سنت های جادوگری از خاورمیانه تأثیر گرفتن. |||||witchcraft|||| Apparently, many witchcraft traditions were influenced by the Middle East.

جادو و اشکال مختلفش مثل غیبگویی و کیمیاگری و غیره |||||divination||alchemy|| Magic and its various forms such as occultism, alchemy, etc

توی همه ی بخش های زندگی وجود داشته و It exists in all areas of life

جزء جدایی ناپذیر زندگی بشر بوده. It is an integral part of human life.

در حالی که فال گیری و غیب گویی به پیشبینی آینده می پرداخته ||||||divination||||||

خود جادو و سحر سعی می کرده روی قدرت خارجی تأثیر بذاره.

انسان فکر می کرده می تونه با انجام کارایی Humans thought they could do things

اراده ی خدایان رو تغییر بده ||gods||| Change the will of the gods

و مثلاً باعث بشه که بارون بباره. And, for example, make it rain.

توی مصر باستان، «را» خدای خورشید |Egypt|||| In ancient Egypt, "Ra" is the sun god

وقتی می خواست غروب کنه مجبور بود به یه جنگ تمام عیار |||sunset||||||||full-scale When he wanted to go down, he had to fight a full-scale war

با سپاه شیطان به سرکردگی آپپی بره ||||leadership|Appi| Go with the army of Satan led by Appi

که دشمن خونی «را» بوده. who was the blood enemy of "Ra".

ارتش «آپپی» حتی قدرت این رو داشته که توی Appi's army even has the power that you are

روز به جنگ با خورشید بپردازه |||||engage in Let the day fight with the sun

و ابرهای سیاه روانه ی آسمون کنه. |||drift towards||| and send black clouds to the sky.

مردم برای کمک به خدای خورشید هر روز این تشریفات رو انجام می دادن: |||||||||rituals||||

یه مجسمه از آپپی به شکل تمساح یا مار ترسناک می ساختن ||||||crocodile||||| They make a statue of Appi in the shape of a scary crocodile or snake

و روی اون با مرکب اسم اهریمن رو می نوشتن. ||||ink||||| And they write the name of the devil on it with ink.

بعدش کاهن روی اون مجسمه که |the priest|||| Then the priest on that statue

نماد دشمن خدا بود تف می انداخت، ||||spit|| It was the symbol of God's enemy, he was spitting.

با کارد اون رو چاکش می داد، |knife|||cut it|| He would tear it open with a knife.

می انداختش روی زمین و اطرافش آتش بزرگی راه می انداختن. ||||||||||set He threw it on the ground and started a big fire around it.

این مراسم هر شب و حتی توی روزای ابری و طوفانی اجرا می شده.

اعمالی مثل فالگیری و تعبیر خواب ||fortune-telling||interpretation|

حتی توسط حکومت ها هم استفاده می شده

و بعضی از محققین |||researchers

حتی پیامبرها، شامان ها و آخوندها رو جزو جادوگرها محسوب می کردن. |the prophets|shamans|||the clerics||among|the witches||| Even prophets, shamans and monks were considered as magicians.

اما جادوگری قبل از این که تبدیل به یه امر عمومی بشه But witchcraft before it became a common thing

یه امر شخصی و زندگی همه بوده. |matter||||| It was a personal matter and everyone's life.

یکی از جادوهایی که توسط انسان های اولیه انجام می شده ||magic||||||||

این بوده که مجسمه ی دشمنشون رو می ساختن

و به این مجسمه صدمه وارد می کردن ||||damage||| And they hurt this statue

و معتقد بودن and being a believer

هر صدمه ای که به این مجسمه یا تمثال وارد بشه به دشمن واقعیشون هم وارد می شه. ||||||||statue||||||||| Any damage done to this statue will also be done to their real enemy.

این کار توسط همه ی مردم انجام می شده!

یه مثال دیگه.

وقتی شکارچی ها میرفتن شکار، بچه هاشون نباید توی خونه روی زمین |hunters||were going|||||||| When the hunters went hunting, their children should not stay in the house on the ground

با چوب شکل راه و مسیر بکشن چون Draw the shape of a path with a stick because

این کار باعث می شده شکارچی دیگه

نتونه راه برگشت به خونه رو پیدا کنه. He could not find his way back home.

یا کسی که توی جنگ کمان به بدنش اصابت میکرده |||||bow|||hit| Or someone who was hit by a bow in the war

اونو بعد از خارج کردن از بدنش توی یخ میذاشته |||||||||he/she puts

تا درد جراحت رو کاهش بده. ||injury||| To reduce the pain of your injury.

اما همه ی ما می دونیم که با دعا کردن بارون نمیاد

و با فحش دادن به همسایه مون اون از هستی ساقط نمیشه. ||swearing||||||||cease to exist|

اما هنوز ما به یه سری از خرافات این جوری اعتقاد داریم. |||||||superstitions|||| But we still believe in a series of superstitions like this.

سؤال من اینه: چی باعث شد که جادو

هزاران سال قدرتش رو حفظ کنه keep its power for thousands of years

و فقط بعد از میلاد مسیح شروع به محو شدن بکنه؟ ||||the birth||||vanishing|| And only after the birth of Christ will it start to disappear?

جامعه شناسا و روانشناسای زیادی به بررسی پدیده ی جادو و جادوگری پرداختن |sociologist||psychologists|||||||||

و سعی کردن اون رو توضیح بدن

که در بین اونها تایلور، فریزر و ||||Taylor|Fraser| among them Taylor, Fraser and

پدر علم روانکاوی فروید قرار داره. ||psychoanalysis|Freud|| Freud is the father of psychoanalysis.

فروید توی کتاب «توتم و تابو» توی سال ۱۹۱۸ |||totem||taboo||

با نتیجه گیری از تحقیقات بی شمار دانشمندای قبل از خودش

رفتارهای انسان های بومی قبل از دوره ی تمدن رو مورد بررسی قرار میده.

فریزر و فروید معتقد بودن Fraser||||

انسان ها اون موقع ها فکر می کردن چون میتونن به تصوراتشون حاکم باشن |||those times|||||||||| People thought at that time because they could control their imaginations

نسبت به اشیا هم میتونن تسلط داشته باشن. ||objects|||control over|have| They can also have control over objects.

انسانی رو در نظر بگیرین که قبلاً مثل حیوون زندگی می کرده ||||||previously|like|animal||| Consider a person who used to live like an animal

و حالا مسلح به ذهنی شده که توش تصاویر وجود داره و قابلیتهای زیادی داره. ||armed|||||it||||||| And now he is armed with a mind that has images and has many capabilities.

انسان تا مدتهای مدیدی فکر می کرده Humans have been thinking for a long time

اتفاق هایی که توی ذهنش میفته با واقعیت هیچ فرقی نداره! |||||happens|||||

پس اگه میل انسان بر ||desire|| So if the human desire is there

شکست دادن دشمن باشه، Defeat the enemy.

این کار می تونسته به سادگی ساختن مجسمه ی اون دشمن |||||the simplicity of||||| This could be as simple as making a statue of that enemy

و صدمه زدن بهش باشه. And hurt him.

بعدتر وقتی این انسان به این اعتقاد شک می کنه |||||||doubt|| Later, when this person doubts this belief

و ذهنیت شک توش شکل میگیره |mindset||in it|| And the mentality of doubt is formed

زمانی هست که جادو جای خودش رو به مذهب، There is a time when magic gives way to religion.

و بعد به علم میده. And then he gives knowledge.

محققین زیادی وجود دارن که معتقدن جادو، مذهب و علم |||||believe|||| There are many researchers who believe in magic, religion and science

نتیجه ی تاریخی هم هستن.

وقتی جادو منسوخ میشه مذهب جاشو می گیره ||becomes obsolete|||takes its place|| When magic becomes obsolete, religion takes its place

و وقتی مذهب منسوخ می شه

علم سعی می کنه روی قدرت های خارجی تأثیر بذاره. Science tries to influence external powers.

اما طبق تفسیری که فروید توی کتاب توتم و تابو بهش اشاره می کنه ||interpretation||Freud|||totem|||||| But according to the interpretation that Freud mentions in the book Totem and Taboo

سحر و جادو شیوه ی ابتدایی تفکر بشر بوده و اصلی که بر اون حاکم بوده ||||||thinking||||||||governed| Magic is the basic way of human thinking and the main one that ruled over it

قدرت مطلق ذهن بوده. Absolute power of the mind.

اون میگه که انسان در ابتدا فقط با میل خودش سروکار داشته. ||||||||||deals with| He says that in the beginning man only dealt with his own desire.

در واقع هنوز برای انسان اولیه فرصت درک این موضوع In fact, it is still possible for primitive man to understand this

وجود نداشته که واقعیت بعضی وقتا با اون |||||sometimes||

چیزی که توی ذهنش وجود داره فرق داره.

اما این شک کم کم و بالاخره توی تاریخ به وجود میاد But this doubt gradually and finally arises in history

و جادو و خرافات از بین میره. |||superstitions||| And magic and superstitions disappear.

اینجا فرصت نمیشه بیشتر در مورد کتاب فروید صحبت کنم I don't have time to talk more about Freud's book here

اما اگه می خواین در مورد منشأ روح، ||||||origin| But if you want to talk about the origin of the soul,

بت و شیاطین هم اطلاعات بیشتری کسب بکنین the idol|and|demons||||| Get more information about idols and demons

پیشنهاد می کنم این کتاب صد و چند صفحه ای رو بخونین. I suggest you read this book of several hundred pages.

پس توی مرحله ی تاریخی ای که جادو توی اون حاکمه ||||||||||dominates So in the historical stage where magic reigns

انسان قدرت مطلق داره. ||absolute| Man has absolute power.

هرچیزی که میل انسان حکم کنه براش اتفاق میفته Whatever a person's desire dictates will happen to him

یعنی وجود خود میل یا نیت اتوماتیک منجر به رفع اون میل میشده. |||||intention||||||| That is, the existence of automatic desire or intention leads to the elimination of that desire.

توی مرحله ی بعد از تاریخ که مذهب حاکم میشه In the later stage of history, religion becomes dominant

انسان یه بخشی از اقتدارش رو به خدایان میده. ||||power|||| Man gives a part of his authority to the gods.

خدایانی که دیگه در دسترس انسان نیستن Gods who are no longer available to humans

و به راحتی میشه همه چیزو گردن اونا انداخت. ||easily|||||| And it is easy to blame everything on them.

اما توی همین مرحله هم باز انسان فکر میکنه But at this stage, people still think

می تونه با انجام کارایی اراده ی خدایان رو تغییر بده. ||||actions|will|of|||| You can change the will of the gods by doing the work.

توی انجیل به روایت متی، هنگام تولد مسیح |the Gospel||account|Matthew||| In the Gospel according to Matthew, when Christ was born

جادوگرهایی بودن که به نام ستاره شناسان خردمند پارسی شناخته میشدن. the wise astrologers||||||the wise astronomers|wise|Persian|| They were magicians who were known as wise Persian astronomers.

بر اساس افسانه های مسیحی، ||legend|| According to Christian legends,

دقیقاً از همون زمان ها جنگ بین مسیحیان و جادوگران شروع میشه. Exactly from the same time, the war between Christians and witches starts.

مسیحیان می گفتن نیروی این جادوگرها و مسیح

از معجزات الهی بوده درحالی که |miracles|divine||| It was one of the divine miracles

جادوگران فقط از توهمات و نیروهای اهریمنی استفاده می کنن. |||illusions|||||| Witches only use illusions and demonic forces.

اما جادو هیچوقت به صورت کامل از بین نرفت. But the magic never completely disappeared.

اعتقاد به چشم نظر از عهد بیزانس وجود داشته. |||||era|Byzantine|| Belief in vision has existed since the Byzantine era.

مردم معتقد بودن حسود |||jealous People believe to be jealous

نیات جنی داره و مسیحی ها باید به شکلی با این نیروی شیطانی مبارزه کنن. intentions|genie|has|||||||||||| It has demonic intentions and Christians must somehow fight against this evil force.

بله، راه حل مسیحیت چی بود؟ Yes, what was the solution of Christianity?

یه چشم نظر دیگه برای مبارزه با اون چشمی که چشم زده. Another eye to fight with that eye that has been eyed.

خیلی عجیب نیست؟ |strange|

آیا یه سنگ آبی می تونسته از شکستن پای یه آدم محافظت کنه؟ Could a blue stone protect a person from breaking his leg?

این به ما نشون میده که مردم واقعاً معتقد بودن که می تونه

و همین براشون کافی بوده. And that was enough for them.

بین سال های ۳۰۰ تا ۱۰۵۰ میلادی که اوج شکل گیری مسیحیت بوده Between the years 300 and 1050 AD, which was the peak of the formation of Christianity

جادوگرها رو کافر می دونستن. ||infidels|| Witches are considered infidels.

در سال ۱۳۲۴ میلادی توی ایرلند، لیدی الیس کایتلر In 1324 in Ireland, Lady Alice Keitler

به اتهام انجام کارهای جادویی، Accused of doing magic.

داشتن سکس با اجنه، |sex||jinn having sex with a goblin

تلاش برای پیشگویی آینده و Trying to predict the future and

مسموم کردن سه شوهر اولش به اعدام محکوم میشه. poisoning||||first|||| She was sentenced to death for poisoning her first three husbands.

البته خیلی از کسایی که به جادوگری محکوم می شدن Of course, many of those who are convicted of witchcraft

مثل ژرمن ها و اسکاندیناویایی هایی که Like Germans and Scandinavians who

مذهب رسمی باهاشون حال نمی کرده. The official religion does not deal with them.

اونا هم به عنوان کافر شناخته میشدن. They were also known as infidels.

کم کم خود مذهب برای کارهایی مثل جن گیری، Little by little, religion itself for things like exorcism,

درمان توسط دارو و مسمومیت، از فرمول ها و Treatment by drugs and poisoning, from formulas and

شیوه های قدیمی جادوگرها استفاده کرد The old ways of witches used

و به اصطلاح اون ها رو مسیحی کرد. ||term||||| And so to speak, he made them Christians.

در نهایت از اواخر قرون وسطی تا اوایل عصر مدرن Finally, from the late Middle Ages to the early modern era

کسایی که جادوی سیاه می کردن توی دادگاه های تفتیش عقاید |||||||||inquisition|inquisition Those who practice black magic in the Inquisition courts

به اعدام محکوم شدن و کتاب هاشون سوزونده شد. They were sentenced to death and their books were burned.

و کسانی که جادوی سفید مثل فالگیری و کیمیاگری می کردن ||||||||alchemy|| And those who practice white magic such as fortune-telling and alchemy

با ترس و لرز یا به کارشون ادامه دادن With fear and trembling or to continue their work

یا به مذهب گرویدن. |||convert to a religion or converting to religion.

توی عصر روشنگری تقریباً توی همه ی جوامع غربی جادوگرها رو به عنوان شارلاتان میشناختن. ||Enlightenment|||||societies||||||charlatans| In the Age of Enlightenment, magicians were known as charlatans in almost all western societies.

البته همینجا باید توضیح بدم که |right here||explain|| Of course, I have to explain here

یه تعداد محدودی از محققین هم ||||researchers| A limited number of researchers

معتقدن جادوگرا اصلن وجود نداشتن believe|witches|at all|| They believe that witches do not exist at all

که بخوان تحت تعقیب قرار بگیرن و |||pursuit||| that they want to be prosecuted and

تمام کسانی که به عنوان جادوگر دستگیر میشدن All those who were arrested as witches

افرادی بودن که مخالف کلیسا و مذهب بودن. Being people who are against the church and religion.

تا یادم نرفته بگم که مرز بین جادو و علم هم گاهی خیلی مخدوش میشه |||||||||||||blurred| I did not forget to say that the border between magic and science is sometimes very blurred

چون علم خودش در ابتدا از جادوهای علمی ای مثل ستاره شناسی و کیمیاگری شروع شد. Because science itself initially started from scientific magic such as astronomy and alchemy.

تمدن غرب با این سیستم تکاملی جادو، مذهب، علم |||||evolutionary||| Western civilization with this evolutionary system of magic, religion, science

سازگاری داره اما خیلی وقتا compatibility||||sometimes It is compatible, but often

تعریف انسان شناسانه ی موضوع سخت میشه چون definition||anthropological||||| The anthropological definition of the subject is difficult because

چیزی که برای کسی جادو تعریف میشه ممکنه برای کس دیگه ای مذهب باشه |||||definition|||||||| What is defined as magic for someone may be religion for someone else

یا برعکس. |or vice versa Or vice versa.

روانکاوی علم بسیار پیچیده و جذابی هست psychoanalysis|||complex||fascinating| Psychoanalysis is a very complex and fascinating science

و همونطور که دیدیم شکل گیری اراده و میل اولیه توی انسان رو |||||||||initial||| And as we have seen the formation of the primary will and desire in man

دلیل به وجود اومدن چیزی به نام جادو معرفی میکنه. It introduces the reason for the existence of something called magic.

ما هم روانکاوی رو راحت نمیذاریم و توی اپیزودهای آینده ||psychoanalysis||||||episodes| We also do not leave psychoanalysis easy and in future episodes

به بررسی و نقد ایده های روانکاوی هم می پردازیم. We also examine and criticize psychoanalytic ideas.

اگه از این ویدئو خوشتون اومده، مشترک کانال بشید و ||||||||subscribe| If you like this video, subscribe to the channel

این ویدئو رو برای دوستاتون هم بفرستید. Send this video to your friends.

مرسی از منبع عظیم انرژیتون و این که اون رو به اشتراک میذارین. ||source||||||||||share Thank you for your great source of energy and for sharing it.