「 하루키의 비밀 (요코하마, 1974년 7월) 」 Pachinko 파친코 [Book 2. 조국]
هاروکی|راز|یاکوهاما|1974|جولای|پاچینکو||کتاب|وطن
"Das Geheimnis von Haruki (Yokohama, Juli 1974) Pachinko [Buch 2. Mutterland] Pachinko [Buch 2.
"The Secret of Haruki (Yokohama, July 1974) by Pachinko [Book 2. Motherland].
"El secreto de Haruki" (Yokohama, julio de 1974) Pachinko [Libro 2. Motherland] Pachinko [Libro 2. Motherland].
"Le secret de Haruki (Yokohama, juillet 1974) Pachinko [Livre 2. Patrie] Pachinko [Livre 2.
"Il segreto di Haruki" (Yokohama, luglio 1974) Pachinko [Libro 2. Madrepatria] Pachinko [Libro 2.
"The Secret of Haruki" (Jokohama, lipiec 1974) Pachinko [Księga 2. Ojczyzna] Pachinko [Księga 2.
"Секрет Харуки (Йокогама, июль 1974)" Пачинко [Книга 2. Родина] Пачинко [Книга 2.
「春树的秘密(横滨,1974年7月)」弹珠机【第2册.祖国】
「 راز هاروکی (یوکوهاما، ژوئیه 1974) 」 پچینکو [کتاب 2. میهن]
🎵
🎵
파친코. Book 2. 조국.
پاتینکو|کتاب|وطن
پچینکو. کتاب 2. میهن.
하루키의 비밀. 요코하마, 1974년 7월.
هاروکی|راز|یاکوهاما|سال 1974|جولای
راز هاروکی. یوکوهاما، ژوئیه 1974.
도토야마 하루키는 엄마의 가게 관리책임자인
دوتویاما||مادر|فروشگاه|مسئول مدیریت
دوتویاما هاروکی مسئول مدیریت فروشگاه مادرش است.
아야메와 결혼했다.
با آیهمه|ازدواج کرد
آیامه را ازدواج کردم.
자신의 의지보다는 엄마가 원했기 때문에 한 결혼이었지만,
خود|به جای اراده|مادر|خواست|به خاطر|یک|ازدواج بود
این ازدواج به خاطر خواسته مادر بود تا خواسته خودم,
그것은 현명한 결정이었다.
آن|عاقلانه|تصمیم بود
|wise|
اما این یک تصمیم عاقلانه بود.
하루키의 엄마가 위암 판정을 받아 더 이상 가게를 운영하지도,
هاروکی|مادر|سرطان معده|تشخیص|دریافت کرد|دیگر|بیشتر|فروشگاه|نمی تواند اداره کند
|||diagnosis|||||
Haruki's mother was diagnosed with stomach cancer and is no longer running the store.
زمانی که مادر هاروکی به سرطان معده مبتلا شد و دیگر نتوانست مغازه را اداره کند,
하루키의 동생 다이스케를 돌보지도 못하게 됐을 때
هاروکی|برادر|دایسکه|حتی|نتوانست|شد|زمان
و نتوانست به برادر هاروکی، دایسکه، رسیدگی کند.
아야메는 정확하게 어떻게 해야 하는지 알았다.
آیمه|به طور دقیق|چگونه|باید|انجام دهد|فهمید
آیامه دقیقاً میدانست که باید چه کار کند.
아야메는 2년 동안 가게를 능숙하게 운영했고,
آیمه|2 سال|به مدت|فروشگاه را|به طور ماهرانه|اداره کرد
||||skillfully|
آیامه به مدت ۲ سال به طور ماهرانه فروشگاه را اداره کرد و
아픈 시어머니를 간호했으며, 다이스케를 잘 보살폈다.
بیمار|مادر شوهرم|پرستاری کرد و|دایسکه|خوب|مراقبت کرد
از مادر شوهر بیمار خود مراقبت کرد و به دایسکه به خوبی رسیدگی کرد.
도토야마가 심한 고통 끝에 마침내 사망했을 때
دوتویاما|شدید|درد|در نهایت|بالاخره|مرد|زمانی که
وقتی دوتویاما پس از درد شدید بالاخره درگذشت,
하루키는 지친 아내에게 엄마의 가게를 어떻게 해야할지 물었다가 아야메 대답에 깜짝 놀랐다.
هاروکی|خسته|به همسرش|مادرش|فروشگاه|چگونه|باید|پرسید|آیهمی|به پاسخ|ناگهان|شگفتزده شد
هاروکی از همسر خستهاش پرسید که باید با فروشگاه مادرش چه کند و از پاسخ آیامه شگفتزده شد.
"가게를 팔고 요코하마로 이사 가요.
فروشگاه|میفروشم|به یاکوهاما|نقل مکان|میرم
"فروشگاه را میفروشم و به یاکوهاما نقل مکان میکنم.
더 이상 오사카에서 살기 싫어요.
دیگر|بیشتر|در اوزاکا|زندگی کردن|نمیخواهم
دیگر نمیخواهم در اوزاکا زندگی کنم.
전 가게에서 일하는 걸 좋아하지 않아요.
من|در فروشگاه|کار کردن|چیز|دوست ندارم|نیست
من از کار کردن در فروشگاه خوشم نمیآید.
당신 어머니를 실망시킬 수 없어서 그 일을 했던 것뿐이었어요.
شما|مادر را|ناامید کردن|توانستن|به خاطر نداشتن|آن|کار را|انجام داده|فقط به خاطر آن بود
فقط به خاطر اینکه نمیتوانستم مادر شما را ناامید کنم، آن کار را انجام دادم.
돈 걱정은 더 이상 할 필요가 없잖아요.
پول|نگرانی|بیشتر|دیگر|انجام دادن|نیازی|نیست
دیگر نیازی به نگرانی در مورد پول نیست.
자유 시간이 있다면 케으크 만드는 법을 배우고 싶어요.
آزاد||باشد||درست کردن|روش|یاد بگیرم|میخواهم
اگر وقت آزاد داشته باشم، میخواهم طرز تهیه کیک را یاد بگیرم.
다이스케가 케이크를 좋아하잖아요.
دایسکه|کیک|دوست دارد
دایسکه کیک را دوست دارد.
전 집에서 다이스케를 돌볼 거예요."
من|در خانه|دایسکه را|مراقبت خواهم کرد|خواهد بود
من در خانه از دایسکه مراقبت میکنم.
하루키는 아내의 말을 어떻게 받아들여야 할지 몰랐지만 거절할 수도 없었다.
هاروکی|همسرش|حرف|چگونه|باید قبول کند|باید|نمی دانست اما|رد کردن|هم|نبود
هاروکی نمیدانست چگونه به حرفهای همسرش پاسخ دهد، اما نمیتوانست رد کند.
하루키는 가게를 처분한 돈과
هاروکی|فروشگاه|فروخته شده|و پول
||sold|
هاروکی با پولی که از فروش فروشگاه به دست آورد و
유산으로 받은 돈을 합쳐서 요코하마의 오래된 공동묘지 근처의
از ارث|دریافت شده|پول|با هم|یاکوهاما|قدیمی|قبرستان|نزدیک
inheritance|||||||
پولی که به ارث برده بودم را جمع کرده و در نزدیکی قبرستان قدیمی یاکوهاما
방 세 개짜리 주택을 샀다.
اتاق|سه|دارای||خرید
یک خانه سه اتاقه خریدم.
아야메를 위해서 2인용 붙박이 오븐도 설치했다.
برای آیمه|برای|دو نفره|توکار|فر هم|نصب کرد
برای آیهمه یک فر پخت و پز دو نفره نیز نصب کردم.
모자수와 전화 통화를 하고 나서 얼마 되지 않아
|تلفن|مکالمه|و|بعد از|کمی|نگذشته|نیست
Shortly after speaking with Mohsan on the phone, I realized that the
پس از اینکه با مادر تماس گرفتم، مدت زیادی نگذشت که
요코하마 경찰서장이 하루키에게 전화를 걸어왔다.
یاکوهاما|رئیس پلیس|به هارکی|تلفن|زد
رئیس پلیس یاکوهاما به هاروکی زنگ زد.
그는 하루키에게 오사카에서 했던 업무와 똑같은 일을
او|به هاروکی|در اوزاکا|انجام شده|کار و|همان|کار
او به هاروکی گفت که همان کاری را که در اوزاکا انجام داده بود
요코하마에서 하게 될 거라고 말했다.
در یوکوهاما|انجام|خواهد شد|گفت|گفت
در یوکوهاما انجام خواهد داد.
모자수와 솔로몬은 하루키가 마침내 요코하마로 이사 와서 당연히 기뻤다.
|||بالاخره|به یاکوهاما|نقل مکان|و|به طور طبیعی|خوشحال بود
موزاسو و سالومون از اینکه هاروکی بالاخره به یوکوهاما نقل مکان کرده بود، خوشحال بودند.
하지만 하루키가 요코하마에 도착했는데도
اما|هاروکی|به یاکوهاما|به مقصد رسید، باز هم
اما وقتی هاروکی به یوکوهاما رسید،
솔로몬은 하루키의 집에 가거나 하루키의 남동생을 만날 수 없었다.
سلیمان|هاروکی|به خانه|برود یا|هاروکی|برادرزاده|ملاقات|توانست|نبود
سالومون نتوانست به خانه هاروکی برود یا برادر کوچکتر هاروکی را ملاقات کند.
하루키의 남동생이 아이들을 무서워했기 때문이다.
هاروکی|برادر کوچک|بچه ها|ترسید|به خاطر این است که
برادر هاروکی از بچهها میترسید.
다이스케는 거의 서른 살이 되었지만
دایسکه|تقریباً|سی|سال|شده است ولی
دایسکه تقریباً سی ساله شده بود اما
정신 연령은 다섯 살이나 여섯 살에 불과했다.
ذهن|سن|پنج|ساله یا|شش|ساله|فقط بود
|age|||||
سن ذهنی او تنها پنج یا شش سال بود.
시끄러운 소음과 사람들, 밝은 빛에 당황했기 때문에
بلند|و|مردم|روشن|نور|گیج شد|به خاطر
او به خاطر سر و صدا و مردم و نور روشن گیج شده بود.
바깥에 자주 나갈 수 없었다.
در بیرون|به طور مکرر|خارج رفتن|توانستن|نبود
بنابراین نمیتوانست به بیرون برود.
엄마가 병에 걸려 돌아가신 것은 다이스케에게 커다란 재앙이었다.
مادر|به بیماری|مبتلا شد|درگذشت|موضوع|به دایسکه|بزرگ|فاجعه بود
|||||||disaster
مرگ مادر به خاطر بیماری برای دایسکه یک فاجعه بزرگ بود.
하지만 도토야마 밑에서 오랫동안 일했던 아야메는 다이스케를 진정시킬 수 있었다.
اما|دوتویاما|زیر|برای مدت طولانی|کار کرده بود||دایسکه|آرام کند|توانستن|بود
|||||||calm down||
اما آیاتا که مدت طولانی در زیر درخت بلوط کار کرده بود، توانست دایسکه را آرام کند.
아야메는 새로운 집에서 다이스케가 익숙해질 수 있게
|جدید|در خانه|دایسکه|عادت کند|توانستن|به طوری که
آیاتا برنامهای منظم تنظیم کرد تا دایسکه در خانه جدیدش راحت شود.
규칙적인 일정을 짰다.
منظم|برنامه|تنظیم کرد
she made a regular schedule.
او یک برنامه منظم ترتیب داد.
요코하마에는 외국인들이 많아서 일주일에 5일 동안 집에 와서
در یاکوهاما|خارجی ها|زیاد هستند|در هفته|5 روز|در|به خانه|می آید
در یوکوهاما به خاطر وجود خارجیها، او میتوانست 5 روز در هفته به خانه بیاید.
다이스케를 돌봐줄 수 있는 미국인 특수교사를 고용할 수 있었다.
دایسکه را|مراقبت کننده|توانستن|موجود|آمریکایی|معلم ویژه|استخدام کننده|توانستن|بود
ما توانستیم یک معلم ویژه آمریکایی استخدام کنیم که از دایسکه مراقبت کند.
다이스케는 일반 학교에 갈 수도 없었고, 일자리를 구할 수도 없었다.
دایسکه|عادی|به مدرسه|برود|هم|نبود|شغل|پیدا کردن|هم|نبود
دایسکه نه میتوانست به مدرسه عمومی برود و نه میتوانست شغلی پیدا کند.
그리고 혼자 살 수도 없었다.
و|تنها|زندگی کردن|هم|نبود
و همچنین نمیتوانست به تنهایی زندگی کند.
하지만 아야메는 그가 더 많은 것을 할 수 있고,
اما|آیمه|او|بیشتر|زیاد|چیزها|انجام دادن|توانایی|دارد
اما آیمه فکر میکرد که او میتواند کارهای بیشتری انجام دهد و
사람들의 기대치가 아주 낮더라도 그보다 더 많은 것을 알아야 한다고 생각했다.
مردم|انتظارات|بسیار|حتی اگر پایین باشد|از آن|بیشتر|زیاد|چیزها|باید بدانند||فکر کردم
حتی اگر انتظارات مردم بسیار پایین باشد، باید بیشتر از آنچه که هست بداند.
하루키는 아야메의 사려 깊은 생각에 감사했다.
هاروکی|آیمه|تفکر|عمیق|به فکر|سپاسگزاری کرد
||thought|||
هاروکی از تفکر عمیق آیهمی سپاسگزار بود.
어떤 문제든지 척척 해결하고, 조금의 불평도 없이
هر|مشکلی|سریع|حل می کند|کمی|شکایتی|بدون
او هر مشکلی را به راحتی حل میکرد و بدون هیچ شکایتی,
그렇게 많은 새로운 일들을 처리하는 아내의 능력에 감탄하지 않을 수 없었다.
اینقدر|زیاد|جدید|کارها|انجام دادن|همسرم|به توانایی|تحسین نکردم|نخواهم|توانستن|بود
نمیتوانست از توانایی همسرش در مدیریت این همه کارهای جدید شگفتزده نشود.
아야메는 하루키 보다 다섯 살 더 많았고,
آیمه|هاروکی|از|پنج|سال|بیشتر|بزرگتر بود
آیهمی پنج سال از هاروکی بزرگتر بود و,
뿌리 깊이 보수적인 불교 가정의 장녀로 자랐다.
ریشه|عمیق|محافظه کار|بودایی|خانواده|به عنوان دختر بزرگ|بزرگ شد
|||||as the eldest daughter|
در خانوادهای عمیقاً محافظهکار و بودایی به عنوان دختر بزرگ بزرگ شد.
하루키는 아야메가 엄격하게 교육을 받아서
هاروکی|آیمه|به شدت|آموزش|دریافت کرده است
هاروکی فکر میکرد آیارا به خاطر آموزش سختی که دیده است
유독 잘 참고 인내할 줄 안다고 생각했다.
به طور خاص|خوب|تحمل کردن|صبر کردن|به|می دانستند|فکر کردم
especially||||||
I thought I knew how to be very patient and patient.
به طور خاص خوب میتواند صبر و تحمل کند.
엄마한테서 아야메가 자신을 사랑한다는 이야기를 자주 들었지만
از مامان|آیهمی|خودش|دوست دارد|داستان|اغلب|شنیدم اما
او از مادرش بارها شنیده بود که آیارا او را دوست دارد اما
하루키는 자신이 그 사랑을 받을 자격이 없다고 생각했다.
هاروکی|خودش|آن|عشق|دریافت کردن|شایستگی|نداشتن|فکر کرد
هاروکی فکر میکرد که او شایستگی دریافت آن عشق را ندارد.
다이스케는 이른 오후에 낮잠을 자고 일어나 늦게 점심을 먹었다.
دایسکه|زود|در بعد از ظهر|خواب روزانه را|خوابید|بیدار شد|دیر|ناهار را|خورد
دایسکه در اوایل بعد از ظهر چرتی زد و بعداً دیر ناهار خورد.
그러고 나서 에디스 선생님과 함께 세 시간 동안 집에서 수업을 하고,
بعد از آن|از|ادیث|با معلم|با هم|سه|ساعت|به مدت|در خانه|درس|و
سپس به مدت سه ساعت با معلم ادیث در خانه کلاس داشتیم,
게임을 하고, 이야기하는 시간을 가졌다.
بازی کردن|و|صحبت کردن|زمان|داشت
بازی کردیم و زمانی برای صحبت کردن داشتیم.
다이스케가 수업을 받을 때
دایسکه|کلاس را|دریافت کند|زمانی که
وقتی دایسکه کلاس داشت,
아야메는 대중목욕탕에 갔다가 장을 보러 갔다.
آیمه|به حمام عمومی|رفت و بعد|خرید|برای خرید|رفت
آیامه به حمام عمومی رفت و سپس به خرید رفت.
요코하마의 7월 날씨는 고향의 기온보다 온화했고,
یاکوهاما|جولای|آب و هوا|زادگاه|دما|ملایم تر بود
|||||mild
هوای یاکوهاما در ماه ژوئیه ملایمتر از دمای زادگاهش بود,
아야메는 목욕 후에 걸어 다니는 걸 싫어하지 않았다.
آیمه|حمام|بعد از|راه رفتن|رفتن|رفتن|نفرت نداشت|نکرد
آیامه از راه رفتن بعد از حمام متنفر نبود.
목욕 후의 상쾌함이 거리의 먼지와 습기 때문에 사라졌지만
حمام|بعد از|تازگی|خیابان|و گرد و غبار|رطوبت|به خاطر|از بین رفت اما
The freshness after bathing was lost due to the dust and moisture of the street.
تازگی بعد از حمام به خاطر گرد و غبار و رطوبت خیابان از بین رفته بود اما
아야메는 혼자 있는 시간이 좋았다.
آیمه|تنها|بودن||خوشحال بود
آیامه از وقت تنهایی خوشش میآمد.
에디스 선생님의 수업이 끝나기까지는 아직 한 시간이 넘게 남아 있었다.
ادیتس|معلم|کلاس|تا پایان|هنوز|یک|ساعت|بیشتر|باقی مانده|بود
هنوز بیش از یک ساعت تا پایان کلاس خانم ادیث باقی مانده بود.
그래서 아야메는 공동묘지 옆의 나무가 우거진 공원을 가로지르는
پس|آیمه|قبرستان||درخت|سرسبز|پارک|که از آن عبور می کند
||cemetery|||||
بنابراین آیامه از پارک درختی که در کنار قبرستان بود عبور کرد.
훨씬 더 푸르른 길로 들어섰다.
خیلی|بیشتر|سبز|به جاده|وارد شد
به راهی بسیار سبزتر وارد شد.
아직 황혼이 내려앉지 않아서
هنوز|غروب|نشسته|نیست
هنوز غروب فرود نیامده بود
대낮의 푸르스름한 빛이 남아 있었다.
در روز روشن|آبی مایل به سبز|نور|باقی مانده|بود
daytime||||
و نور آبی روز هنوز باقی مانده بود.
나무 아래에서 아야메는 상큼하고 즐거운 기분을 만끽했다.
درخت|زیر|آیمه|شاداب و|خوشحال|احساس را|لذت برد
آیامه زیر درخت احساس شادابی و خوشحالی میکرد.
저녁 식사로 다이스케가 좋아하는 닭꼬치 몇 개를 사갈 생각이었다.
شام|برای شام|دایسکه|مورد علاقه|کباب مرغ|چند|عدد|بخرم|فکر میکردم
I was thinking of buying some of Daisuke's favorite yakitori for dinner.
او قصد داشت چند سیخ کباب مرغ که دایسکه دوست دارد، بخرد.
집에서 몇 블록 떨어진 곳에 노부부가 하는 닭꼬치 가판대가 있었다.
از خانه|چند|بلوک|دور|در آنجا||که|کباب مرغ|دکه|بود
در جایی که چند بلوک از خانه فاصله داشت، یک دکه کباب مرغ متعلق به یک زوج سالخورده وجود داشت.
상록수 숲을 거닐자 나뭇가지들이 가볍게 바스락거리는 소리가 들렸다.
درخت همیشه سبز|جنگل را|وقتی قدم زدم|شاخه های درخت|به آرامی|خش خش کردن|صدا|شنیده شد
As she walked through the evergreen forest, she heard the slight rustling of the branches.
وقتی در جنگل درختان همیشه سبز قدم میزدم، صدای خشخش ملایم شاخهها به گوش میرسید.
아야메는 어린 시절부터 새들을 좋아했다.
آیمه|کودک|از زمان|پرندگان|دوست داشت
آیامه از دوران کودکی به پرندگان علاقه داشت.
보통 아이들이 무서워하는 커다란 검은 까마귀도 좋아했다.
معمولاً|بچه ها|می ترسند|بزرگ|سیاه|کلاغ را هم|دوست داشت
she also liked the big black crow, which children are usually afraid of.
او حتی از کلاغهای بزرگ و سیاه که معمولاً بچهها از آنها میترسند، خوشش میآمد.
아야메는 나무들이 빽빽하게 우거진 곳으로 조심스럽게 다가갔다.
آیمه|درختان|به طور متراکم|انبوه|به مکان|با احتیاط|نزدیک شد
Ayame cautiously approached the densely wooded area.
آیامه به آرامی به سمت جایی که درختان به طور متراکم رشد کرده بودند، نزدیک شد.
소리가 나는 곳으로 점점 더 가까이 다가가자
صدا|می آید|به مکان|به تدریج|بیشتر|نزدیکتر|نزدیک شدم
به جایی که صدا میآمد نزدیکتر شدم.
큼직한 나무동치에 기대어 눈을 감고 있는 잘생긴 남자가 보였다.
بزرگ|به درخت|تکیه داده|چشم|بسته|است|خوشتیپ|مرد|دیده شد
مرد خوشچهرهای را دیدم که به درخت بزرگ تکیه داده و چشمانش را بسته است.
남자의 바지가 무릎까지 내려가 있었고,
مرد|شلوار|تا زانو|پایین رفته|بود
شلوار مرد تا زانو پایین آمده بود و,
또 다른 남자가 그 앞에 무릎을 꿇고 앉아서 머리를 까닥거리고 있었다.
دیگر|دیگر||او|در مقابل|زانوهایش|به زانو در آمدن|نشسته|سرش|سرش را تکان میداد|بود
another man sat kneeling in front of him, his head bobbing and fluttering.
مرد دیگری در مقابل او زانو زده و سرش را تکان میداد.
아야메는 숨을 멈추고 조용히 큰길로 물러났다.
آیمه|نفس|را نگه داشت|به آرامی|به خیابان بزرگ|عقب رفت
آیامه نفسش را حبس کرد و به آرامی به سمت خیابان بزرگ عقبنشینی کرد.
남자들은 아야메를 보지 못했다.
مردها|آیمه را|دیدن|نتوانستند
مردان آیمه را ندیدند.
위험한 상황은 아니었지만 아야메는 걸음을 더 빠르게 재촉했다.
خطرناک|وضعیت|نبود اما|آیمه|قدم|بیشتر|سریعتر|شتاب داد
|||||||urged
وضعیت خطرناک نبود اما آیمه قدمهایش را سریعتر کرد.
심장이 몸 밖으로 튀어나올 것처럼 빠르게 뛰었다.
قلب|بدن|به بیرون|بیرون بزند|انگار|سریع|میزد
قلبش به شدت میتپید انگار که میخواست از بدنش بیرون بزند.
마른 풀이 샌들을 신은 맨발을 찔렀다.
خشک||صندل|پوشیده|پای برهنه|زد
علفهای خشک پاهای برهنهاش را که صندل پوشیده بود، نیشگون گرفتند.
아야메는 행인들이 다니는 보도 가장자리에 다다를 때까지 뛰었다.
آیمه|عابران|راه رفتن|پیاده رو|در لبه|برسد|تا|دوید
|pedestrians||||||
آیمه تا زمانی که به لبه پیادهرو که عابران در آن تردد میکردند رسید، دوید.
공동묘지 맞은편의 복잡한 거리에서는
قبرستان|در طرف مقابل|شلوغ|
در خیابان شلوغ روبروی قبرستان
아무도 아야메에게 눈길을 주지 않았다.
هیچ کس|به آیهمه|نگاه|داد|نکرد
هیچکس به آیاتامه نگاه نکرد.
아야메는 이마에 맺힌 땀을 닦아냈다.
آیهمی|بر پیشانی|جمع شده|عرق را|پاک کرد
آیاتامه عرقی که بر پیشانیاش نشسته بود را پاک کرد.
언제 마지막으로 남편과 관계를 했던가?
کی|آخرین بار|با شوهرم|رابطه|داشتم
When was the last time I had sex with my husband?
آخرین بار کی با شوهرش رابطه داشت؟
남편의 어머니가 제안해서 두 사람은 결혼을 했다.
شوهرم|مادر|پیشنهاد داد|دو|نفر|ازدواج کردند|کردند
||suggested||||
The couple got married at the suggestion of the husband's mother
مادر شوهرش پیشنهاد داد و آن دو با هم ازدواج کردند.
짧은 연애기간 동안 하루키는 사려 깊고 상냥하게 행동했다.
کوتاه|دوره رابطه|در طول|هاروکی|فکر|عمیق|با مهربانی|رفتار کرد
||||||kindly|
During their brief love affair, Haruki was thoughtful and kind.
در طول دوره کوتاه رابطه، هاروکی با دقت و مهربانی رفتار کرد.
결혼했을 때 아야메는 처녀가 아니었다.
در زمان ازدواج|وقتی|آیمه|باکره|نبود
|||a virgin|
When she got married, Ayame was not a virgin.
زمانی که ازدواج کرد، آیهمه باکره نبود.
이전에 두 남자와 관계를 맺은 적이 있었지만
|دو|با مردان|رابطه|برقرار کرده|بار|
او قبلاً با دو مرد رابطه داشته بود اما
두 남자 모두 아야메와 결혼하려고 하지 않았다.
دو|مرد|هر دو|با آیمه|ازدواج کردن|نمی|کردند
Neither man wanted to marry Ayame.
هیچیک از آن دو مرد قصد ازدواج با آیهمه را نداشتند.
몇 달 동안 끈질기게 구애했던 직물 유통업자도 있었지만
چند|ماه|به مدت|با پافشاری|درخواستی که کرد|پارچه|توزیع کننده|
همچنین یک توزیعکننده پارچه بود که به مدت چند ماه بهطور مداوم خواستگار بود.
아야메는 그 남자가 유부남이라는 사실을 알고 그와 함께 모텔에 가지 않았다.
آیهمی|آن|مرد|متأهل بودن|واقعیت|دانست|با او|همراه|به مسافرخانه|رفت|نرفت
|||married man|||||||
آیامه از این که آن مرد متأهل است باخبر بود و به همین دلیل با او به هتل نرفت.
결혼하고 싶어서 남자들과 잠자리를 같이했는데
ازدواج کردن|چون میخواستم|با مردان|خوابیدن|انجام دادم
او میخواست ازدواج کند و به همین خاطر با مردان رابطه داشت.
유부남과는 잠자리를 같이해봤자 아무 소용이 없기 때문이었다.
با مرد متاهل|خواب|حتی اگر امتحان میکردیم|هیچ|فایده ای|نداشت|بود
چون رابطه با مرد متأهل هیچ فایدهای ندارد.
다른 남자들과 달리 하루키는 결코 모텔에 가자고 하지 않았다.
دیگر|با مردان|برخلاف|هاروکی|هرگز|به موتل|به رفتن|نمی|کرد
برخلاف دیگر مردان، هاروکی هرگز از او نخواست که به هتل بروند.
자신이 그의 어머니와 함께 일하기 때문에 어색해서 그렇다고
خودش|او|با مادرش|با|کار کردن|به خاطر|به خاطر اینکه خجالت زده است|بنابراین
چون او به خاطر کار کردن با مادرش احساس ناراحتی میکرد.
아야메는 나름 결론을 내렸다.
آیمه|به نوعی|نتیجه را|گرفت
|my own|conclusion|
Ayame came to her own conclusion.
آیامه به نوعی نتیجهگیری کرد.
아야메는 하루키의 고상하고 예의 바른 태도를 존경하지 않을 수 없었다.
آیهمی|هاروکی|باوقار و|ادب|درست|رفتار|احترام نمی|نخواهد|توانست|نبود
Ayame couldn't help but admire Haruki's noble and polite attitude.
آیامه نمیتوانست به رفتار باوقار و مؤدبانه هاروکی احترام نگذارد.
두 사람은 결혼을 하고 관계를 가졌다.
دو|نفر|ازدواج|و|رابطه|داشتند
این دو نفر ازدواج کردند و رابطهای داشتند.
처음에는 아이를 가지고 싶어서 정기적으로 관계를 가졌다.
در ابتدا|بچه را|داشتن|چون می خواستم|به طور منظم|رابطه|داشتم
At first, they wanted to have children, so they had regular relations.
در ابتدا به خاطر اینکه میخواستند بچهدار شوند، به طور منظم رابطه داشتند.
하루키는 빠르고 깨끗하게 관계를 가지면서
هاروکی|سریع|به طور تمیز|رابطه|
هاروکی به سرعت و به طور تمیز رابطه برقرار میکرد.
한 달 중 때가 아닐 때는 아야메의 뜻을 존중해주었다.
یک|ماه|در|زمان|نبودن|زمان|آیه ی آیه|معنی|احترام گذاشت
He respected Ayame's will when it wasn't the right time of the month.
در زمانی که زمان مناسب یک ماه نبود، به معنی آیهمه احترام گذاشته شد.
2년 동안 아이를 가지려고 시도했지만 아이가 들어서지 않았다.
2 سال|در طول|بچه را|داشتن|تلاش کردیم اما|بچه|باردار شد|نشد
به مدت 2 سال تلاش کردند تا بچهدار شوند، اما بچهدار نشدند.
급기야 의사들은 아야메가 불임이라는 진단을 내렸다.
سرانجام|پزشکان|آیمه|ناباروری را|تشخیص|دادند
|||infertility||
در نهایت پزشکان تشخیص دادند که آیهمه نازاست.
그렇다면 다이스케를 아들로 삼을 수 있을 것 같았다.
پس|دایسکه را|به عنوان پسر|بپذیرد|توانستن|خواهد بود|چیز|به نظر می رسید
اگر اینطور باشد، به نظر میرسید که میتوان دایسکه را به عنوان پسر قبول کرد.
그 후로 두 사람은 다시는 사랑을 나누지 않았다.
آن|بعد|دو|نفر||عشق|تقسیم نکردند|نکردند
از آن زمان به بعد، آن دو هرگز دوباره عشق ورزیدند.
아야메는 섹시한 여자가 되려고 애써 본 적이 없었고,
آیمه|سکسی|زن|بشود|تلاش|قبلاً|بار|نبود
Ayame never tried to be a sexy woman,
آیامه هرگز تلاش نکرده بود که یک زن سکسی شود و
하루키 도 성욕을 풀려고 아야메에게 다가가지 않았다.
هاروکی|هم|شهوت|برای ارضا کردن|به آیمه|نزدیک شد|نکرد
||sexual desire||||
هاروکی هم برای ارضای شهوتش به آیامه نزدیک نشد.
아야메는 다이스케의 일정에 따라 일찍 잠들었고,
آیاتا|دایسکه|برنامه|طبق|زود|خوابید
آیامه طبق برنامه دایسکه زود خوابش برد و
하루키는 늦게까지 깨어 있다가 늦게 잠자리에 들었다.
هاروکی|تا دیروقت|بیدار|بود|دیر|در رختخواب|خوابش برد
Haruki stayed up late and went to bed late.
هاروکی تا دیروقت بیدار ماند و دیر خوابید.
그렇게 잠자는 시간이 달라서 정기적으로 관계를 가질 수도 없었다.
اینطور|خوابیدن|زمان|متفاوت بود|به طور منظم|رابطه|داشتن|هم|نبود
به این ترتیب، به خاطر تفاوت در زمان خواب، نمیتوانستند به طور منظم رابطه داشته باشند.
아야메 자신은 성욕이 없어서 그런다 치더라도
آیاتامه|خودش|شهوت|ندارد|چنین|حتی اگر
Even though Ayame herself had no sexual desire,
آیامه خودش هیچ تمایلی به رابطه جنسی ندارد.
보통의 남자들은 여자와는 달리 성욕을 풀어야 한다는 사실쯤은 아야메도 알고 있었다.
معمولی|مردها|با زنها|متفاوت|شهوت|باید|که|حداقل واقعیت|آیمه هم|می دانست|بود
Ayame knew that normal men, unlike women, had to release their sexual desires.
اما آیامه میدانست که مردان معمولی باید نیازهای جنسی خود را برآورده کنند، بر خلاف زنان.
그렇기 때문에 남편이 아내와 정기적으로 성관계를 맺는 것이
بنابراین|به خاطر|شوهر|با همسر|به طور منظم|رابطه جنسی|برقرار کردن|چیز
That's why husbands have regular sexual intercourse with their wives.
به همین دلیل، داشتن رابطه جنسی منظم بین شوهر و همسر
훨씬 더 바람직한 관계였다.
خیلی|بیشتر|مطلوب|رابطه بود
|||relationship
یک رابطه بسیار مطلوبتر بود.
하루키가 자신과 더 이상 관계를 갖지 않는다면 그건 자신 탓이라고 아야메는 생각했다.
هاروکی|با خودش|بیشتر|دیگر|رابطه|داشته باشد|اگر|آن|خودش|تقصیر است|آیاتا|فکر کرد
If Haruki and she stopped having sex, it was her fault, Ayame thought.
آیامه فکر میکرد اگر هاروکی دیگر با او رابطه نداشته باشد، این تقصیر خودش است.
그녀는 남편보다 나이가 더 많았다.
او|از شوهر|سن|بیشتر|بزرگتر بود
او از شوهرش بزرگتر بود.
누르스름한 얼굴은 평범한데다 둥글둥글했고,
زرد مایل به قهوه ای|صورت|علاوه بر اینکه معمولی بود|گرد و چاق بود
yellowish|||
صورت زردرنگش معمولی و گرد بود و,
너무 말라서 팔다리가 막대기 같았다.
خیلی|لاغر|پاها و دستها|چوب|به نظر می رسید
|||like a stick|
به قدری لاغر بود که دست و پایش مانند چوب بود.
몸무게를 늘려보려고 사탕을 최대한 많이 먹었지만 몸무게는 늘지 않았다.
وزن بدن|سعی کردم افزایش دهم|آبنبات|تا حد ممکن|زیاد|خوردم اما|وزن بدن|افزایش نداد|نکرد
برای افزایش وزن سعی کرد تا جایی که ممکن است آبنبات بخورد، اما وزنش افزایش نیافت.
어릴 때는 오빠들이 가슴이 바닥보다 더 납작하다고 놀렸다.
بچگی|زمانی|برادران بزرگتر|سینه|از زمین|بیشتر|مسطح بودند|مسخره کردند
در کودکی برادرانش به او میگفتند که سینهاش از زمین هم صافتر است.
마음만 먹는다면 중학교 여학생들이 있는 옷을 입을 수도 있었다.
فقط به ذهن|اگر اراده کند|دبیرستان|دختران دانش آموز|که در آن|لباس|پوشیدن|هم|بود
If she wanted to, she could wear the same clothes as middle school girls.
اگر بخواهد، میتوانست لباسهایی بپوشد که دختران دبیرستانی میپوشند.
하지만 아야메는 매일 습관적으로
اما|آیمه|هر روز|به طور عادی
اما آیمه هر روز به طور عادتوار
직접 뜨개질한 많은 점퍼스커트 가운데 하나를 입었다.
به طور مستقیم|بافته شده|بسیاری از|پیراهن شلواری|در میان|یکی را|پوشید
یکی از بسیاری از پیراهنهای سرهمی که خود بافته بود را میپوشید.
천과 색깔이 다양한 중간 길이의 점퍼스커트들을 갖고 있었다.
پارچه و|رنگ|متنوع|متوسط|طول|پیراهن دامن های|داشتن|بود
او پیراهنهای سرهمی با پارچهها و رنگهای مختلف به طول متوسط داشت.
여름에는 리넨이나 시어서커로 점퍼스커트를 만들었다.
در تابستان|یا کتان|با شیار دار|پیراهن شلواری|درست کرد
در تابستان، او پیراهنهای سرهمی را از کتان یا شیار بافت میساخت.
다이스케가 좋아하는 닭꼬치 가판대에 도착했을 때
دایسکه|دوست داشتنی|کباب مرغ|به دکه|رسید|زمانی
وقتی دایسکه به دکه کباب مرغ که دوستش داشت رسید
아야메는 목욕용품이 들어 있는 천 가방에서 지갑을 꺼냈다.
آیمه|لوازم حمام|درون|دارای|پارچه ای|از کیف|کیف پول|بیرون آورد
آیامه کیف پارچهای که وسایل حمام در آن بود را باز کرد و کیف پولش را بیرون آورد.
그러고는 노파에게 파와 함께 구운 닭 날개 와 내장, 살코기를 달라고 했다.
سپس|به پیرزن|با پیاز|همراه|کبابی|مرغ|بال|و|اندام های داخلی|گوشت|خواستار شد|کرد
|||||||||lean meat||
Then he asked the old woman for chicken wings, intestines, and lean meat, grilled with green onions.
سپس از پیرزن خواست که بالهای مرغ کبابی و احشاء و گوشت خالص را به همراه پیاز به او بدهد.
연기 나는 가판대 뒤쪽에 있던 여자가 닭고기를 싸줄 때
دود|من|دکه|در پشت|بود|زن|مرغ|بسته بندی کند|وقتی
وقتی زنی که در پشت دکه دودزده بود، مرغ را بستهبندی میکرد
아야메는 나무에 기대 있던 남자의 황홀경에 빠진 얼굴을 떠올렸다.
آیمه|به درخت|تکیه|بود|مرد|در شگفتی|غرق شده|صورت|به یاد آورد
آیامه به چهره مردی که به درخت تکیه داده و در حال نشئه شدن بود فکر کرد.
하루키는 아내가 자기 앞에 무릎을 꿇고 않기를 바랄까?
هاروکی|همسرش|خودش|در مقابل|زانو|به زمین|نشستن|امیدوار است
آیا هاروکی میخواست که همسرش در مقابل او زانو بزند؟
물론 아야메도 남녀 간에 일어나는 많은 일들을 알고 있었지만 다른 사람이 사랑을 나누는 모습을 보지는 못했다.
البته|آیهمی هم|مرد و زن|بین|اتفاق میافتد|بسیاری از||میدانست|بود اما|دیگر|مردم|عشق را|تقسیم کردن||نمیدید|نتوانست
البته آیهمه هم از بسیاری از اتفاقاتی که بین زن و مرد میافتد آگاه بود، اما هرگز نتوانسته بود صحنهای از عشق ورزیدن دیگران را ببیند.
D.H. 로런스의 소설들을 읽기는 했다.
||لورنس|رمان های|خواندن|کرده بود
او رمانهای دی.اچ. لارنس را خوانده بود.
서른일곱 살의 아야메는 자신이 한 번도 해보지 못했던 것에 대해서
سی و هفت|ساله|آیمه|خودش|یک|هرگز|امتحان کرده|نکرده|چیزی|درباره
آیهمه، که سی و هفت ساله بود، میخواست بیشتر درباره چیزهایی که هرگز امتحان نکرده بود بداند.
더 많이 알고 싶었다.
بیشتر|زیاد|دانستن|میخواستم
او میخواست بیشتر بداند.
하루키가 그런 그녀의 속마음을 알면 당황스러워할까?
هاروکی|چنین|او|ذهنیت واقعی|بداند|آیا گیج خواهد شد؟
آیا هاروکی از دانستن این که او چه احساسی دارد، شگفتزده خواهد شد؟
아야메는 하루키의 어머니한테서 생일 선물로 받은 가느다란 손목시계 작은 앞면을 확인했다.
آیهمی|هاروکی|از مادر|تولد|به عنوان|دریافت کرده|باریک|ساعت مچی|کوچک|صفحه جلو|بررسی کرد
||||||thin||||
آیامه به ساعت مچی باریک که به عنوان هدیه تولد از مادر هاروکی دریافت کرده بود، نگاه کرد.
집에 돌아가야 할 시간까지 아직 40분이 남아 있었다.
به خانه|برگردم|باید|تا زمان|هنوز|40 دقیقه|باقی مانده|بود
هنوز 40 دقیقه تا زمانی که باید به خانه برگردد، باقی مانده بود.
아야메는 왔던 길로 돌아갔다.
آیمه|آمده|به راه|برگشت
آیامه به همان مسیری که آمده بود، برگشت.
상록수 숲에 돌아가자 두 남자는 사라지고 없었다.
درخت همیشه سبز|به جنگل|بیایید برگردیم|دو|مرد|ناپدید شدند|نبود
وقتی به جنگل درختان همیشه سبز رسید، دو مرد ناپدید شده بودند.
하지만 이번에는 적어도 다섯 커플이 보였다.
اما|این بار|حداقل|پنج|زوج|دیده شدند
اما این بار حداقل پنج زوج دیده شدند.
여자들과 남자들이 좀 더 한적한 곳에서 함께 누워 있었고, 바지를 입지 않은 두 남자는 속삭이면서 서로를 쓰다듬고 있었다.
با دخترها|پسرها|کمی|بیشتر|خلوت|در جایی|با هم|دراز کشیده|بودند|شلوار|پوشیده|نبودن|دو||در حال پچ پچ کردن|یکدیگر را|نوازش کردن|بودند
||||quiet||||||||||whispering|||
زنان و مردان در جایی نسبتاً خلوت دراز کشیده بودند و دو مرد که شلوار نپوشیده بودند، در حال پچپچ کردن و نوازش یکدیگر بودند.
한 커플은 갈색 고기포장지를 깔고 누워 있어서 두 사람이 움직일 때마다
یک|زوج|قهوه ای|بسته بندی گوشت|روی زمین|دراز کشیده|بود|دو|نفر|حرکت کردن|هر بار
یک زوج روی کاغذ بستهبندی قهوهای دراز کشیده بودند و هر بار که دو نفر حرکت میکردند,
바스락거리는 포장지 소리가 들렸다.
خش خش کردن|کاغذ بسته بندی|صدا|شنیده شد
صدای خشخش کاغذ بستهبندی به گوش میرسید.
키가 큰 여자 한 명이 아야메가 쳐다본다는 것을 알아차렸지만 꿈쩍도 하지 않았다.
قد|بلند|زن|یک||آیهمی|نگاه کردن به|(نشانگر مفعول)|متوجه شد اما|حتی کمی|نکرد|بود
|||||||||stir||
یک زن قد بلند متوجه شد که آیمه به او نگاه میکند، اما تکان نخورد.
오히려 가슴을 주무르는 남자의 손길에 온몸을 내맡긴 채 두 눈을 감고 쾌락의 신음소리를 냈다.
بلکه|سینه را|مالش دهنده|مرد|با لمس|تمام بدنم را|سپرده شده|کاملاً|دو|چشم ها را|بسته|لذت|صدای ناله|تولید کرد
او به جای آنکه خود را تسلیم کند، تمام بدنش را به دستهای مردی که سینهاش را نوازش میکرد سپرد و با چشمان بسته، صدای لذت را از خود خارج کرد.
키가 큰 여자는 아야메가 지켜봐주기를 원하는 것 같았고,
قد|بلند||آیمه|مراقبت کردن|خواهان|چیز|به نظر می رسید
The tall woman seemed to want Ayame to watch,
زن قدبلند به نظر میرسید که میخواهد آیهمه او را تماشا کند و,
아야메는 대담하게 더 가까이 다가갔다.
آیمه|با شجاعت|بیشتر|نزدیکتر|نزدیک شد
|boldly|||
آیهمه با جسارت به او نزدیکتر شد.
연인들이 조용하게 내뱉는 신음소리가 새들이 짝을 부르는 소리 같았다.
زوجین|به آرامی|خارج کردن|صدای ناله|پرندگان|جفتشان|صدا کردن|صدا|شبیه بود
lovers||||||||
نالههای آرام عاشقان به صدای جفتگیری پرندگان شباهت داشت.
아야메는 저녁 식사를 기다리고 있을 다이스케를 떠올렸다.
|شام||در حال انتظار|خواهد بود||به یاد آورد
آیهمه به دایسکهای که منتظر شام بود فکر کرد.
그로부터 사흘 후,
از او|سه روز|بعد
three days later
سه روز بعد,
아야메는 오랫동안 목욕을 하고 나서 묘지 뒤쪽에 공원으로 곧장 향했다.
آیمه|به مدت طولانی|حمام|و|بعد از|قبرستان|در پشت|به پارک|به طور مستقیم|رفت
||||||||straight|
آیامه پس از مدت طولانی حمام کردن به سمت پارک در پشت قبرستان رفت.
그곳에서 전에 봤던 남자와 여자를 알아봤다.
در آنجا|قبلاً|دیده شده|با مرد|زن|شناسایی کرد
I recognized a man and a woman I had met there before.
او مرد و زنی را که قبلاً دیده بود، شناخت.
다른 사람들은 혼자 온 아야메에게 신경 쓰지 않는 것 같았다.
دیگر|مردم|تنها|آمده||توجه|نمی|کنند|چیز|به نظر میرسید
به نظر میرسید دیگران به آیامه که به تنهایی آمده بود، توجهی ندارند.
이곳을 찾는 모든 사람은 서로에게 비밀 상대였기 때문에
اینجا|پیدا کردن|همه|مردم|به یکدیگر|مخفی|رقیب بودند|به خاطر
||||||opponent|
چون همه کسانی که به اینجا میآیند، برای یکدیگر راز هستند.
아야메는 그들 사이에 있는 게
آیهمی|آنها|بین|بودن|چیز
آیامه بین آنها بود
오히려 안전하다고 느꼈다.
برعکس|احساس میکردم که امن|احساس کرد
و احساس امنیت بیشتری کرد.
아야메가 떠나려고 할 때 사랑스러운 여자가 다가왔다.
آیمه|ترک کردن|فعل آینده|وقتی|دوست داشتنی|زن|نزدیک شد
زمانی که آیامه میخواست برود، زن دوستداشتنی نزدیک شد.
"왜 이렇게 일찍 와요? 저녁에는 더 멋져요."
چرا|اینقدر|زود|میاد|در شب|بیشتر|زیباست
"Why are you here so early? It's even nicer in the evening."
"چرا اینقدر زود آمدید؟ شبها زیباتر است."
아야메는 뭐라고 해야 할지 몰랐지만
آیهمی|چه چیزی|باید|بکند|نمیدانست اما
آیامه نمیدانست چه بگوید اما
대답하지 않으면 무례해보일 것 같았다.
پاسخ ندادن|اگر|بی ادب به نظر برسد|چیز|به نظر می رسید
||would seem rude||
به نظر میرسید اگر جواب ندهد بیادب به نظر میرسد.
"그게 무슨 말이에요?"
آن|چه|حرف است
"این چه معنایی دارد؟"
"이런 짓을 해보고 싶다면 나중에 와야 사람들이 더 많아요."
این|کارها|امتحان کردن|میخواهی|بعدا|بیایی|مردم|بیشتر|هستند
"اگر میخواهید چنین کاری کنید، باید بعداً بیایید که مردم بیشتری هستند."
여자가 웃었다. 이런 일 해보고 싶지 않아요?"
|خندید|این|کار|امتحان کردن|نمیخواهم|نیستم
زن خندید. "آیا نمیخواهید چنین کاری کنید؟"
아야메는 고개를 흔들었다. "나, 난 . . . 아니에요."
آیهمی|سرش|تکان داد|من|من|نیستم
آیامه سرش را تکان داد. "من، من... نه هستم."
"돈만 있으면 내가 해줄게요. 난 여자들과 하는 걸 더 좋아해요."
فقط پول|باشد|من|انجام میدهم|من|با دخترها|انجام دادن|کار|بیشتر|دوست دارم
"اگر پول داشته باشی، من میتوانم این کار را برایت انجام دهم. من بیشتر از اینکه با مردان باشم، با زنان بودن را دوست دارم."
아야메가 숨을 멈췄다.
آیهمی|نفس|حبس کرد
آیامه نفسش را حبس کرد.
여자는 통통한 몸매가 예쁘장했고, 뺨에 생기가 돌았다.
زن|چاق|اندام|زیبا بود|بر روی گونه|زندگی|می چرخید
زن دارای اندامی چاق و زیبا بود و گونههایش سرزندگی داشت.
이탈리아 그림에 나오는 여사들의 팔처럼 하얀 팔이 아름답고 부드러웠다.
ایتالیا|در نقاشی|ظاهر شدن|خانم ها|مانند بازوهای|سفید|بازو|زیبا و|نرم بود
|||ladies|||||
Her white arms were beautiful and soft, just like the arms of women in Italian paintings.
بازوهایش مانند زنانی که در نقاشیهای ایتالیایی دیده میشوند، سفید و زیبا و نرم بودند.
갈색 의 조젯 블라우스에
قهوه ای|از|ژاکت|روی بلوز
in a brown georgette blouse
با بلوز جوزت قهوهای
남색 스커트를 입은 여자는 매력적인 사무직 여성처럼 보였다.
آبی تیره|دامن|پوشیده|زن|جذاب|اداری|مانند یک زن|به نظر می رسید
The woman in the navy blue skirt looked like an attractive office worker.
زنی که دامن سرمهای پوشیده بود، مانند یک زن جذاب در محیط کار به نظر میرسید.
여자가 아야메의 왼손을 잡아 자기 블라우스 속으로 넣었다.
زن|آیمه|دست چپش|گرفت|خودش|بلوز|به داخل|گذاشت
زن دست آیات را گرفت و آن را به داخل بلوزش برد.
아야메는 커다란 젖꼭지의 부드러운 감촉을 느낄 수 있었다.
آیهمه|بزرگ|پستانک|نرم|حس|احساس|توانستن|بود
||nipple||texture|||
Ayame could feel the soft touch of her large nipples.
آیات میتوانست نرمی نوک سینه بزرگ را احساس کند.
"난 목과 어깨 사이의 이 뼈를 좋아해요.
من|گردن و|شانه|بین|این|استخوان|دوست دارم
"من این استخوان بین گردن و شانه را دوست دارم.
당신 정말 귀엽네요. 날 만나러 와요. 난 저녁에 여기 있어요.
شما|واقعا|بامزه هستید|من|برای ملاقات|میآید|من|در عصر|اینجا|هستم
شما واقعاً بامزه هستید. بیایید من را ملاقات کنید. من در شب اینجا هستم.
오늘은 만남이 있어서 일찍 왔는데 상대가 좀 늦네요.
امروز|ملاقات|دارد|زود|آمدم|طرف مقابل|کمی|دیر می آید
|||||the other person||
امروز به خاطر یک ملاقات زود آمدم، اما طرف مقابل کمی دیر کرده است.
난 보통 저기 덤불 근처에 있어요."
من|معمولاً|آنجا|بوته|در نزدیکی|هستم
|||bush||
من معمولاً آنجا نزدیک بوتهها هستم.
여자가 깔깔거렸다. "난 입에 넣는 걸 좋아해요."
|خندید|من|به دهان|گذاشتن|چیز|دوست دارم
||||putting||
زن خندید. "من دوست دارم چیزها را به دهان بگذارم."
여자가 혓바닥으로 자기 입술을 적셨다.
|با زبان|خودش|لبهاش|تر کرد
||||moistened
زن با زبانش لبهایش را تر کرد.
"장난감을 가져올 수도 있어요." 여자가 자기 자리로 돌아가기 전에 말했다.
اسباب بازی|آوردن|هم|هست|زن|خودش|به جایگاهش|بازگشت|قبل از|گفت
"میتوانم اسباببازی بیاورم." زن قبل از اینکه به جای خود برگردد گفت.
깜짝 놀란 아야메는 고개를 끄덕이고 집으로 걸어갔다.
ناگهانی|شگفت زده|آیمه|سرش|سرش را تکان داد|به خانه|رفت
آیا میم با تعجب سرش را تکان داد و به خانه رفت.
왼손이 타는 것만 같았다.
دست چپ|سوختن|فقط|به نظر میرسید
فقط احساس میکرد که دست چپش میسوزد.
아야메는 그 왼손으로 예전에는 있는지도 몰랐던 쇄골을 쓰다듬었다.
آیمه|او|با دست چپ|قبلاً|حتی وجودش|نمیدانست|ترقوه را|نوازش کرد
||||||collarbone|
آیا میم با آن دست چپش به استخوان ترقوهای که قبلاً نمیدانست وجود دارد، دست کشید.
그 후 3개월 동안, 아야메는 목욕탕으로 가는 옛날 길로 다녔고,
آن|بعد|3 ماه|در طول||به حمام|رفتن|قدیمی|به مسیر|رفت و آمد کرد
For the next three months, Ayame followed the old road to the bathhouse,
پس از آن، به مدت ۳ ماه، آیا میم از راه قدیمی به حمام میرفت و
목욕탕에서 곧장 시장 거리로 가서 장을 봤다.
از حمام|مستقیم|بازار|به خیابان|رفت و|خرید|دید
از حمام به طور مستقیم به خیابان بازار میرفت و خرید میکرد.
다이스케의 일정에 맞춰 집에 갔고, 목욕탕에서 목욕을 할 때는 그 여자를 생각하지 않으려고 애썼다.
دایسکه|برنامه|مطابق|به خانه|رفت|در حمام|حمام کردن|انجام دادن|زمانی که|آن|زن|فکر کردن|نمی خواستم|تلاش کردم
با توجه به برنامه دایسکه به خانه رفتم و وقتی در حمام بودم سعی کردم به آن زن فکر نکنم.
아야메는 무지하지 않았다.
آیمه|نادان نبود|نبود
|ignorant|
آیامه نادان نبود.
다른 사람들이 기이한 짓을 많이 한다는 사실을
دیگر|مردم|عجیب|کارها|زیاد|انجام می دهند|واقعیت
||strange||||
او به خوبی میدانست که دیگران کارهای عجیب زیادی انجام میدهند.
잘 알고 있었다.
خوب|می دانستم|بود
فقط این که نمیتوانست درباره آنچه که به کسی بگوید، در این سن دیر.
다만 누구에게도 말할 수 없는 일을 이렇게 늦은 나이에
اما|به هیچ کس|بگوید|توان|نداشتن|کار|اینطور|دیر|در سن
더 알고 싶어지는 것이 당혹스러울 뿐이었다.
بیشتر|دانستن|میخواست|چیز|گیجکننده|فقط بود
||||bewildering|
فقط گیج کننده بود که میخواستم بیشتر بدانم.
남편은 조금도 변하지 않은 것 같았다.
شوهر|هیچ|تغییر کرده|نکرده|چیز|به نظر می رسید
به نظر میرسید شوهرش هیچ تغییری نکرده است.
열심히 일하는 정중한 사람이었다.
سخت|کار کردن|مؤدب|بود
||polite|
او فردی مؤدب و سختکوش بود.
집에 잘 들어오지 않았지만 다아스케에게는 깊은 애정을 보였다.
به خانه|به خوبی|وارد شد|اما|به دااسکه|عمیق|محبت|نشان داد
||||||affection|
Although he did not come home often, he showed deep affection for Dasuke.
هرچند که به خانه زیاد نمیآمد، اما به دایاسکه محبت عمیقی نشان میداد.
시간이 좀 나면 조선인 친구 모자수와 그의 아들 솔로몬을 보러 갔다.
زمان|کمی|وقتی|کره ای|دوست||او|پسر||برای دیدن|رفتم
وقتی کمی وقت پیدا میکرد، به دیدن دوست کرهایاش، موژاسو و پسرش، سلیمان میرفت.
또 동생을 데리고 공원을 산책하거나 목욕탕에 데리고 가서
again|younger sibling|taking|park|walking or|to the bathhouse|taking|going
همچنین برادرش را به پارک میبرد یا به حمام میبرد.
아야메가 혼자 있을 수 있는 시간을 마련해 줬다.
آیاتا|تنها|باشد|توانایی|داشتن||فراهم کرد|داد
آیامه زمانی را برای تنها بودن فراهم کرد.
가끔씩 세 사람은 매번 똑같은 숯불구이 식당에 갔고,
گاهی اوقات|سه|نفر|هر بار|یکسان|کباب زغالی|به رستوران|می رفتند
Sometimes the three of them went to the same charcoal-grilled restaurant,
گاهی اوقات سه نفر به همان رستوران کبابپزی میرفتند,
그곳 주인은 가족끼리 오붓하게 식사할 수 있는 뒤쪽의 방을 내줬다.
آنجا|صاحب|با خانواده|به آرامی|خوردن|توانستن|موجود|در عقب|اتاق|اجاره داد
|||intimately||||||
و صاحب آنجا اتاقی در پشت را برای صرف غذا به خانوادهها میداد.
다이스케는 불판에 구운 요리를 좋아했다.
دایسکه|روی صفحه گریل|کبابی|غذا|دوست داشت
دایسکه غذاهای کبابی روی صفحه داغ را دوست داشت.
다이스케가 밤에 잠들고 나면 그녀에게 고요한 밤이 찾아왔다.
دایسکه|در شب|خوابید|وقتی|به او|آرام|شب|آمد
|||||quiet||
After Daisuke fell asleep at night, a quiet night came to her.
دیسکه وقتی شب خوابش میبرد، شب آرامی برای او میآید.
아야메는 요리 책을 보거나 바느질 관련 잡지를 읽었다.
آیمه|آشپزی|کتاب|یا|خیاطی|مربوط به|مجله|خواند
آیامه کتابهای آشپزی میخواند یا مجلههای مربوط به خیاطی را مطالعه میکرد.
그래도 시간이 남으면 코바늘뜨기를 했다.
با این حال|زمان|اگر بماند|قلاب بافی|انجام میداد
|||crocheting|
با این حال، اگر زمانی باقی میماند، با قلاب بافی مشغول میشد.
아야메가 무진 애를 썼지만 이제는 목욕탕에서뿐만 아니라
آ یامه|مو جین|تلاش را|کرد اما|حالا||
آیامه تلاش زیادی کرد، اما حالا نه تنها در حمام، بلکه
하루종일 그 여자 생각이 떠올랐다.
تمام روز|آن|زن|فکر|به ذهنم آمد
تمام روز به آن زن فکر میکرد.
스펀지케이크를 굽거나 가구의 먼지를 털 때도 그 여자를 생각했다.
کیک اسفنجی|بپزد|مبلمان|گرد و غبار|تکان|زمانی که|آن|زن|فکر کرد
وقتی کیک اسفنجی میپختم یا گرد و غبار مبلمان را میزدم، به آن زن فکر میکردم.
블라우스 차림의 그 여자가 아주 건강하고
بلوز|پوشش|آن||خیلی|سالم و
آن زن که لباس بلوز به تن داشت، بسیار سالم و
즐거워 보였다는 사실에 무척 혼란스러웠다.
خوشحال|به نظر می رسید|به واقعیت|بسیار|گیج کننده بود
خوشحال به نظر میرسید و این موضوع مرا بسیار گیج کرده بود.
윤락녀에 관한 감상적인 영화들에 나오는 여자들과는 완전히 달랐다.
زن فاحشه|درباره|احساسی|در فیلم ها|ظاهر شدن|با زن ها|کاملاً|متفاوت بود
prostitute||sentimental|||||
Totally different from the women in the sentimental movies about prostitutes.
او کاملاً با زنانی که در فیلمهای احساسی دربارهی زنان خیابانی هستند، متفاوت بود.
그 여자는 백화점에서 파는 값비싼 멜론처럼 달콤했다.
آن|زن|در فروشگاه|فروخته شده|گران|مانند ملون|شیرین بود
آن زن به اندازهی ملونهای گرانقیمتی که در فروشگاهها فروخته میشود، شیرین بود.
11월 말의 토요일 저녁이었다.
نوامبر|پایان|شنبه|بود
این یک شنبه شب در پایان نوامبر بود.
다이스케가 평상시보다 훨씬 일찍 잠들었다.
دایسکه|نسبت به روزهای عادی|خیلی|زودتر|خوابش برد
دایسکه خیلی زودتر از معمول خوابش برد.
하루키는 바쁜 업무 때문에 야근을 하느라 아직 귀가하지 않았다.
هاروکی|شلوغ|کار|به خاطر|اضافه کار|به خاطر انجام دادن|هنوز|به خانه برنگشته|نبود
Haruki hasn't come home yet because he's been working overtime because of his busy work.
هاروکی به خاطر کارهای شلوغش هنوز به خانه برنگشته بود.
아야메는 거실에서 영국의 제빵 기법에 관한 책을 읽고 있었지만
آیمه|در اتاق نشیمن|بریتانیایی|نانوایی|تکنیک های|درباره|کتاب|می خواند|بود اما
آیامه در حال خواندن کتابی درباره تکنیکهای نانوایی بریتانیایی در اتاق نشیمن بود اما
정신이 산만해서 집중할 수가 없었다.
ذهن|حواسپرت بود|تمرکز کردن|توانستم|نبود
|distracted|||
به خاطر حواسپرتی نمیتوانست تمرکز کند.
결국 책을 덮고 일찌감치 목욕을 하고 왔는데도
در نهایت|کتاب را|بست|زود|حمام را|انجام داد|آمد، با این حال
Finally, she closed the book, and even though she had come back from taking a bath
در نهایت کتاب را بست و زودتر به حمام رفت.
한 번 더 목욕을 하러 가기로 했다.
یک|بار|دیگر|حمام|برای|تصمیم به رفتن|گرفت
Decided to take another bath
تصمیم گرفت یک بار دیگر به حمام برود.
아야메가 집을 나섰을 때 다이스케는 조용히 코를 골며 자고 있었다.
آیاتا|خانه|خارج شد|وقتی|دایسکه|آرام|بینی|خرخر کرده|خوابیده|بود
وقتی آیاتا از خانه خارج شد، دایسکه به آرامی در حال خرخر کردن خواب بود.
아야메는 온탕에 몸을 담근 채
آیهمی|در وان داغ|بدنش|غوطهور|در حال
|hot spring|||
آیاتا در آب داغ نشسته بود و
그 숲에서 누군가가 자신의 얼굴을 봤을 수도 있다는 공포에 사로잡혔다.
آن|در جنگل|کسی|خود|صورتش|دیده|هم|وجود داشتن|به ترس|گرفتار شد
به ترس این فکر که ممکن است کسی در آن جنگل صورتش را دیده باشد، گرفتار شده بود.
남편에게 사랑을 나누자고 요구할 용기를 낼 수 있을지 확신이 들지 않았다.
به شوهرم|عشق را|به اشتراک گذاشتن|درخواست کردن|شجاعت|به وجود آوردن|توانستن|باشد|اطمینان|بیاید|نداشت
نمیدانستم آیا میتوانم جرات کنم از شوهرم بخواهم که عشق را با من تقسیم کند.
손가락 끝이 끔찍하게 쭈글쭈글해졌을 때
انگشت|نوک|به طرز وحشتناکی|چروکیده شد|زمانی که
وقتی نوک انگشتانم به طرز وحشتناکی چروکیده شده بود.
아야메는 탕을 나와 옷을 입고 머리를 빗었다.
آیمه|از وان|بیرون آمد|لباسش|پوشید|موهایش|شانه کرد
آیامه از وان بیرون آمد، لباس پوشید و موهایش را شانه کرد.
밖으로 나오자 밝게 빛나는 가로등들이 아야메를 반겼다.
به بیرون|وقتی بیرون آمد|به روشنی|درخشان|چراغ های خیابانی|آیمه را|خوش آمد گفتند
وقتی بیرون آمد، چراغهای خیابان که به روشنی میدرخشیدند، به آیامه خوشامد گفتند.
아야메는 묘지 쪽으로 걸었다.
آیهمه|قبرستان|به سمت|راه رفت
آیامه به سمت قبرستان راه افتاد.
추위 속에서도 헤아릴 수 없을 만큼 연인들이 많았다.
سرما|حتی در|شمارش|تعداد|نبود|به اندازه|زوج ها|زیاد بودند
||count||||couples|
Even in the cold, there were too many lovers to count
در میان سرما، تعداد بیشماری از عاشقان وجود داشت.
커플들은 다른 사람들이 사랑을 나누는 모습을 지켜보며 서로 자위를 했다.
زوج ها|دیگر|مردم|عشق را|تقسیم کردن|صحنه را|در حالی که تماشا می کردند|به یکدیگر|خودارضایی|کردند
||||||||masturbated|
Couples masturbated to each other as they watched others make love.
زوجها در حالی که به دیگران که عشق را تقسیم میکنند نگاه میکردند، به یکدیگر خودارضایی کردند.
발가벗은 나체들이 커다란 나무들 아래에서 뒤엉켰다.
برهنه|بدنهای|بزرگ|درختها|زیر|درهم پیچیده بودند
|||||tangled
بدنهای برهنه در زیر درختان بزرگ در هم پیچیده بودند.
남자들이 한 줄로 늘어서면 상대가 그 앞에 무릎을 꿇고 앉아
مردها|یک|در یک خط|بایستند|حریف|او|در مقابل|زانوهایش|به زانو|نشسته
While men stood in a row, their partners knelt in front of them
وقتی مردان در یک خط صف میکشیدند، طرف مقابل در مقابل آنها زانو میزد و نشسته بود.
머리를 까딱거렸다.
سر|تکان داد
سرش را تکان میداد.
아야메는 남자들의 얼굴을 지켜보면서 흥분했다.
آیمه|مردها|صورت|در حالی که تماشا می کرد|هیجان زده شد
||||was excited
آیامه با نگاه کردن به چهره مردان هیجان زده شد.
아야메는 하루키가 자신을 두 팔로 끌어안고 격렬하게 가져주기를 바랐다.
آیاتا|هارکی|خود را|دو|با بازوهایش|در آغوش گرفت و|به شدت|به او بدهد|آرزو داشت
Ayame wanted Haruki to grab her and passionately take her with both arms.
آیامه آرزو داشت که هاروکی او را با دستانش در آغوش بگیرد و به شدت به او نزدیک شود.
저녁 하늘에는 옅은 빛과
عصر|در آسمان|کم رنگ|و نور
In the evening sky, there is still light
در آسمان غروب تنها نور ملایمی وجود داشت و
이지러진 작은 달, 희미하게 그 흩뿌려진 겨울날의 별들밖에 없었다.
هلالی|کوچک|ماه|به آرامی|آن|پراکنده|روز زمستانی|جز ستاره ها|نبود
ماه کوچک و کج و ستارههای کمنور روزهای زمستانی که پراکنده شده بودند.
아야메는 남자들과 여자들을 지나쳐 걸어갔다.
آیمه|با پسرها|با دخترها|با عبور|راه رفت
آیامه از کنار مردان و زنان عبور کرد و به راه خود ادامه داد.
인상적인 오크 나무 옆에서 두 남자가 사랑을 나누고 있었다.
چشمگیر|بلوط|درخت|کنار|دو||عشق را|تقسیم کردن|بودند
در کنار درخت بلوط چشمگیر، دو مرد در حال عشق ورزی بودند.
키가 큰 남자는 회색 정장 차림이었는데
قد|بلند||خاکستری|کت و شلوار|پوشش داشت
The tall man was in a gray suit.
مرد قدبلند در لباس رسمی خاکستری بود.
어린 남자를 두 팔로 꼭 끌어안고 있었다.
جوان||دو|با بازوها|محکم|در آغوش گرفته بود|بود
او مرد جوان را با دو دستش محکم در آغوش گرفته بود.
그 회색 정장은 아야메가 남편을 위해 만들어 준 것과 흡사했다.
آن|خاکستری|کت و شلوار|آیمه|شوهرش|برای|ساخته|داده|چیزی که|شبیه بود
|||||||||was similar to
The gray suit resembled the one Ayame had made for her husband.
این لباس خاکستری شبیه لباسی بود که آیاتا برای شوهرش دوخته بود.
아야메는 점점 가까이 다가가서 남자를 살펴보았다.
آیمه|کم کم|نزدیکتر|نزدیک شد|مرد|بررسی کرد
آیاتا به تدریج نزدیکتر شد و مرد را بررسی کرد.
키가 큰 남자는 흥분으로 헐떡이는 하얀 러닝셔츠 차림의 젊은 남자에게 몸을 맡긴 채
قد|بلند||با هیجان|نفس نفس زدن|سفید|تی شرت|پوشش|جوان|به مرد||سپرده|در حال
A tall man leans over to a young man in a white sweatshirt, panting with excitement.
مرد قدبلند با هیجان به جوانی که پیراهن سفید ورزشی به تن داشت، تکیه داده بود.
눈을 꼭 감고 있었다.
چشمها|محکم|بسته|بود
او چشمانش را محکم بسته بود.
아야메는 나무 뒤로 몸을 숨긴 채 정사에 빠져 있는 남자를 지켜보았다.
آیمه|درخت|به عقب|بدنش|پنهان کرده|در حالی که|در کارهای جدی|غرق|بودن|مرد|تماشا کرد
Ayame hid behind a tree and watched the man in love.
آیامه از پشت درخت به مردی که در حال عشق ورزی بود، نگاه میکرد.
그 남자는 자신의 남편이 맞았다.
آن|مرد|خود|شوهرش|درست بود
آن مرد شوهرش بود.
하루키였다.
هاروکی بود
هاروکی بود.
하루키와 하얀 러닝셔츠 차림의 젊은 남자는 일을 끝내고 나서 말없이 옷을 입었다.
هاروکی و|سفید|تی شرت|پوشش|جوان|مرد|کار|بعد از تمام کردن|پس از|بی صدا|لباس|پوشید
هاروکی و مرد جوانی که پیراهن ورزشی سفیدی به تن داشت، بعد از اتمام کار بدون هیچ کلامی لباس پوشیدند.
고개를 숙여 인사를 나누거나
سر|خم کرده|سلام|رد و بدل کنند
سرشان را پایین انداختند و سلام و احوالپرسی کردند یا
잘 가라는 작별 인사를 건네지도 않았다.
خوب|رفتن|خداحافظی|سلام|حتی|نکرد
حتی خداحافظی هم نکردند.
그냥 그저 뒤돌아서서 각자 반대 방향으로 걸어갔다.
فقط|فقط|به عقب برگشتند|هر کدام|مخالف|به سمت|رفتند
فقط به سادگی به سمت مخالف برگشتند و راهی شدند.
아야메는 하루키가 젊은 남자에게 돈을 주는 것을 보지 못했지만
|هارکی|جوان|به مرد|پول|دادن|چیز|دیدن|نتوانست
آیامه نتوانست ببیند که هاروکی به مرد جوان پول میدهد.
관계를 갖기 전에 주었을 수도 있었다.
رابطه|داشتن|قبل از|داده شده بود|ممکن|بود
It could have been given before they had sex.
ممکن بود قبل از داشتن رابطه داده شده باشد.
아야메는 그런 관계가 어떻게 진행되는지 확실히 알 수 없었다.
آیهمی|آنچنانی|رابطه|چگونه|پیشرفت میکند|بهطور قطع|دانست|توانست|نبود
Ayame wasn't quite sure how these kinds of interactions were done.
آیامه نمیدانست که چنین رابطهای چگونه پیش میرود.
설령 젊은 남자가 돈을 받고 그런 일을 했다 한들
حتی اگر|جوان|مرد|پول|دریافت کرد|آنچنانی|کار|انجام داد|حتی اگر
even if||||||||
Even if a young man was paid to do such a thing
حتی اگر مرد جوانی پول بگیرد و چنین کاری کند
뭐 달라질 게 있을까 싶었다.
چه چیزی|تغییر خواهد کرد|چیزی|خواهد بود|فکر کردم
she wondered what difference it made
فکر میکنم چه چیزی تغییر خواهد کرد.
아야메는 숨 가쁘게 성관계에 빠져든 커플한테서
آيامه|نفس|به تندی|در رابطه جنسی|غرق شده|از زوج
آیامه از زوجی که به سرعت در حال برقراری رابطه جنسی بودند،
멀리 떨어지지 않은 오래된 나무뿌리에 걸터앉았다.
دور|جدا|نیست|قدیمی||نشستم
بر روی ریشههای قدیمی درختی که خیلی دور نیست نشسته بودم.
쭈글쭈글해줬던 손가락 끝이 다시 부드러워졌다.
چروکیده شده بود|انگشت|نوک|دوباره|نرم شد
نوک انگشتانم که چروک شده بودند دوباره نرم شدند.
하루키가 멀리 사라질 때까지 기다리는 수밖에 없었다.
هاروکی|دور|ناپدید شود|تا|منتظر بودن|چاره ای جز|نبود
He had no choice but to wait for Haruki to disappear.
چارهای جز انتظار برای ناپدید شدن هاروکی نبود.
하루키가 아야메보다 먼저 집에 도착한다면
هاروکی|از آیاتما|زودتر|به خانه|برسد
اگر هاروکی زودتر از آیمه به خانه میرسید,
아야메는 목욕탕에 있었다고 말해야 했다.
آیمه|در حمام|بود|باید|میکرد
باید میگفتم آیمه در حمام بوده است.
그런데 그것은 사실이 아니지 않은가.
اما|آن|حقیقت|نیست|مگر نه
but that wasn't true
اما آیا این حقیقت ندارد؟
"안녕."
سلام
"سلام."
여자는 이번에는 하얀 블라우스를 입고 있었고, 하얀 블라우스가 어둠 속에서 반짝거려 천사처럼 보였다.
زن|این بار|سفید|بلوز|پوشیده|بود|سفید|بلوز|تاریکی|در|درخشان|مانند یک فرشته|به نظر می رسید
زن این بار بلوز سفیدی پوشیده بود و بلوز سفید در تاریکی میدرخشید و مانند یک فرشته به نظر میرسید.
"돈 가져왔어요?"
پول|آوردید
"پول آوردید؟"
여자가 웅크려서 아야메와 눈높이를 맞추고, 젖이라도 먹이라는 것처럼 가슴을 들어 올렸다.
زن|با خم شدن|با آیمه|سطح چشم|همتراز کرد|حتی شیر|خوردن|مانند|سینه|بالا|برد
The woman crouched down to eye level with Ayame, and lifted her chest as if to give her breast milk.
زن خم شده و با آیمه همسطح شد و به گونهای سینهاش را بالا برد که انگار میخواست شیر بدهد.
그러고는 블라우스 앞섶을 열고, 와이어 브래지어 위로 가슴을 꺼냈다.
و سپس|بلوز|جلوی بلوز|باز کرد|سیمی|سینه بند|بالای|سینه|بیرون آورد
Then she opened the front of her blouse and pulled out her chest over the wire bra.
سپس دکمههای بلوزش را باز کرد و سینهاش را روی سینهبند سیمی بیرون آورد.
여자는 아름다웠다.
زن|زیبا بود
زن زیبا بود.
아야메는 임신할 수도 없고
آیمه|باردار شدن|هم|ندارد
آیامه نمیتوانست باردار شود و
사랑받을 수도 없는 자신의 말라빠진 몸뚱이를 돌아보았다.
عشق ورزیده|ممکن|نبودن|خود|لاغر|بدنش|نگاه کرد
|||||body|
She looked back at her scrawny body that could not be loved.
به بدن لاغر و خشک خود که نمیتوانست مورد محبت قرار گیرد، نگاه کرد.
왜 자신은 그토록 사랑스럽고 매혹적인 얼굴을 가질 수 없는지 궁금했다.
چرا|خود|آنقدر|دوست داشتنی و|جذاب|صورت|داشته باشد|توانستن|نداشتن|کنجکاو بود
او کنجکاو بود که چرا نمیتواند چهرهای به این اندازه دوستداشتنی و جذاب داشته باشد.
"나중에 돈을 줘도 돼요."
بعداً|پول را||اشکالی ندارد
"بعداً میتوانی پول را بدهی."
여자가 아야메 끈으로 졸라매는 가방을 힐끗 쳐다보았다.
|آستین|با بند|محکم بسته شده||نگاهی سریع|نگاه کرد
|||tightening|||
The woman glanced at Ayame's bag tied with a string.
زن به کیف که با بند آویزان شده بود نگاهی انداخت.
"착한 아기처럼 목욕을 했네요.
خوب|مثل بچه|حمام|کرد
"مثل یک بچه خوب دوش گرفتی."
아주 깨끗해요. 자, 이리 와요.
خیلی|تمیز است|بیا|اینجا|می آید
خیلی تمیز هستی. حالا بیا اینجا.
여기에 입을 대 봐요. 난 그걸 좋아하거든요.
اینجا|دهان|بزنید|ببینید|من|آن را|دوست دارم
بیا اینجا دهانت را بگذار. من این را دوست دارم.
그러고 나서 내가 당신한테 해 줄게요.
بعد از آن|سپس|من|به شما|انجام|می دهم
سپس من به تو میگویم.
우리 아가, 겁을 먹은 것 같네?
ما|بچه|ترس|خورده|چیز|به نظر میرسه
Baby, you look scared
عزیزم، به نظر میرسد ترسیدهای؟
이건 기분 좋고 달콤할 거예요."
این|احساس|خوب و|شیرین خواهد|است
این حس خوبی خواهد بود و شیرین است.
여자가 아야메의 오른손을 잡아 자신의 치마를 밀어 올렸다.
زن|آیمه|دست راستش|گرفت|خودش|دامنش|بالا|برد
زن دست راست آیات را گرفت و دامنش را بالا برد.
아야메는 처음으로 다른 여자의 감촉을 느꼈다.
آیمه|برای اولین بار|دیگر|زن|لمس|احساس کرد
||||touch|
آیا میدانست که برای اولین بار حس یک زن دیگر را تجربه میکند.
부드럽고 안락한 느낌이었다.
نرم و|راحت|احساس بود
|comfortable|
احساس نرمی و راحتی بود.
"괜찮아요?"
آیا خوبید؟
"حالت خوبه؟"
여자가 무릎을 꿇고 좀 더 가까이 다가와서
زن|به زانو|زانو زد|کمی|بیشتر|نزدیکتر|نزدیک آمد
زن زانو زد و کمی نزدیکتر آمد و
아야메의 왼손을 잡아 넷째 손가락을 자기 입에 넣고는 아야메의 무릎 위로 올라갔다.
آیهمه|دست چپش|گرفت|چهارم|انگشت|خودش|به دهانش|گذاشت و|آیهمه|زانو|روی|رفت بالا
دست چپ آیات را گرفت و انگشت چهارمش را به دهانش گذاشت و روی زانوی آیات رفت.
여자가 아야메의 젖은 머리카락 냄새를 킁킁 맡았다.
|آیهمی|مرطوب|مو|بوی|با بینی کشیدن|بو کرد
زن بوی موهای خیس آیات را استشمام کرد.
"샴푸를 마실 수도 있겠는걸. 냄새가 아주 좋아요.
شامپو را|نوشیدن|ممکن|است|بوی|خیلی|خوب است
"شاید بتوانم شامپو بنوشم. بوی آن خیلی خوب است.
나와 사랑을 나누면 기분이 좋을 거예요. 천국에 간 기분이 될걸요."
با من|عشق را|تقسیم کنی|حالش|خوب|خواهد بود|به بهشت|رفتن|حالش|خواهد شد
اگر با من عشق ورزی کنی، احساس خوبی خواهی داشت. احساس خواهی کرد که به بهشت رفتهای."
아야메는 여자의 따뜻한 온기에 몸을 묻었다.
آیمه|زن|گرم|گرما|بدنش|دفن کرد
آیامه بدنش را در گرمای نرم زن دفن کرد.
여자가 입을 벌리면서 아야메의 가방을 끌어당겼다.
|دهانش|در حالی که باز می کرد|آیمه||کشید
|||||pulled
زن با باز کردن دهانش، کیف آیامه را کشید.
"여기에 돈이 있어요? 난 돈이 많이 필요해요.
اینجا|پول|هست؟|من|پول|زیاد|نیاز دارم
"آیا اینجا پولی هست؟ من به پول زیادی نیاز دارم.
이 엄마가 우리 아가에게 예쁘게 보이려면 살 게 많아요."
این|مادر|ما|به بچه|به زیبایی|به نظر برسد|زندگی|چیز|زیاد است
This mother has a lot to live for to look pretty to my baby."
این مادر برای اینکه به بچهام زیبا به نظر بیاید، چیزهای زیادی باید بخرد.
아야메가 흠칫 놀라서 여자를 밀쳐냈다.
آیهمه|ناگهان|از ترس|زن|هل داد
||||pushed away
آیامه با تعجب زن را هل داد.
그러자 여자가 바닥에 등을 대고 넘어졌다.
پس از آن|زن|به زمین|پشتش|به|افتاد
سپس زن به پشت روی زمین افتاد.
"역겨워. 역겹다고." 아야메가 일어섰다.
نفرت انگیز|گفت که نفرت انگیز است|آیاتا|بلند شد
|disgusting||
"نفرتانگیز. نفرتانگیز است." آیامه بلند شد.
"야, 이 빼빼 마른 늙은 화냥년아!" 여자가 소리쳤다.
هی|این|لاغر|لاغر|پیر|فاحشه|زن|فریاد زد
||skinny|||whore||
"هی، این پیرزن لاغر و بیچاره!" زن فریاد زد.
아야메는 멀리서도 여자의 쉰 목소리를 들을 수 있었다.
آیمه|از دور هم|زن|پیر|صدا|شنیدن|توانستن|بود
Ayame could hear the woman's hoarse voice from afar.
آیامه از دور صدای خشن زنانه را میشنید.
"너 같은 년은 돈을 내야 사랑받을 수 있어!"
تو|مثل|دختر|پول|باید|دوست داشته شود|بتواند|باشد
"A bitch like you has to pay to be loved!"
"تو مثل این دخترها باید پول بدهی تا دوستت داشته باشند!"
아야메는 목욕탕으로 달려갔다.
آیمه|به حمام|دوید
Ayame ran to the public baths.
آیامه به سمت حمام دوید.
아야메가 집에 도착했을 때
آیمه|به خانه|رسیدن|وقتی
وقتی آیامه به خانه رسید
하루키가 동생에게 간식을 준비해주고 있었다.
هاروکی|به برادرش|تنقلات|آماده کرده بود و|بود
Haruki was preparing snacks for his younger brother.
هاروکی برای خواهرش تنقلات آماده میکرد.
"다녀왔어요." 아야메가 조용히 말했다.
من برگشتم|آیمه|آرام|گفت
"I'm back." Ayame said quietly.
"من برگشتم." آیاتا به آرامی گفت.
"어디 있었어, 아야메?" 다이스케가 걱정으로 일그러진 표정으로 물었다.
کجا|بودی|آیاتا|دایسکه|با نگرانی|درهم رفته|با چهره|پرسید
|||||twisted||
"کجا بودی، آیاتا؟" دایسکه با چهرهای نگران پرسید.
다이스케는 한쪽이 처진 창백한 얼굴이었다.
دایسکه|از یک طرف|افتاده|رنگپریده|صورت بود
Daisuke had a pale face with one side drooping.
دایسکه چهرهای رنگپریده و یکطرفه داشت.
하지만 아주 어린아이처럼 특별한 눈으로 기쁨을 표현할 줄 알고 꾸밈이 없는 여윈 남자였다.
اما|خیلی|مثل یک کودک|خاص|با چشم|شادی|بیان کردن|به|می دانست|تزیین|بدون|لاغر|مرد بود
|||||||||artifice||thin|
اما او مردی لاغر و بدون تظاهر بود که مانند یک کودک بسیار کوچک میتوانست با چشمان خاصش شادی را ابراز کند.
다이스케가 입고 있는 노란색 잠옷은 아야메가 아침에 다려준 것이었다.
دایسکه|پوشیده|است|زرد|لباس خواب|آیمه|صبح|اتو کرده|بود
|||||||ironed|
The yellow pajamas Daisuke was wearing had been ironed by Ayame in the morning.
پیشبند زرد رنگی که دایسکه به تن داشت، همان چیزی بود که آیاتا صبح به او داده بود.
하루키는 아야메에게 고개를 끄덕이고는 미소를 지었다.
هاروکی|به آیمه|سرش|سرش را تکان داد و|لبخند|زد
هاروکی به آیهمی سر تکان داد و لبخند زد.
전에는 동생이 혼자 있는 모습을 본 적이 한 번도 없었다.
قبل از این|برادرزاده|تنها|بودن|حالت|دیدن|بار|یک|هرگز|نبود
هرگز قبلاً ندیده بودم که برادر کوچکترم تنها باشد.
다이스케는 잠에서 깨어나 엄마를 찾으며 울고 있었다.
دایسکه|از خواب|بیدار شد|مادرش|در حالی که|گریه|می کرد
Daisuke woke up crying looking for his mother.
دایسکه از خواب بیدار شد و در حال گریه کردن مادرش را صدا میکرد.
하루키는 아야메가 늦어서 미안해할까 봐 그 이야기는 하지 않았다.
هاروکی|آیاتا|به خاطر دیر آمدن|ممکن است عذرخواهی کند|نگران بود|آن|داستان|نکرد|بود
Haruki didn't say that, fearing that Ayame would be sorry for being late.
هاروکی نگران بود که آیهمی بابت دیر آمدن عذرخواهی کند، بنابراین آن موضوع را مطرح نکرد.
"목욕탕에 갔다 왔어, 다이스케. 늦어서 미안해.
به حمام|رفتم|برگشتم|دایسکه|به خاطر دیر آمدن|معذرت میخواهم
"من به حمام رفتم، دایسکه. بابت دیر آمدن معذرت میخواهم.
자고 있는 줄 알고, 추워서 다시 목욕을 하러 간 거야."
خوابیدن|در حال|خط|دانسته|به خاطر سرما|دوباره|حمام|برای|رفت|بود
I thought he was sleeping, so he went back to bathing because it was cold."
فکر میکردم خواب است و چون سردم بود دوباره به حمام رفتم.
"무서웠어. 무서웠다고." 다이스케의 눈에서 눈물이 차올랐다.
ترسیده بودم|گفتم ترسیده بودم|دایسکه|از چشم|اشک|پر شد
ترسناک بود. خیلی ترسناک بود.
"엄마가 보고 싶어." 아야메는 하루키의 얼굴을 볼 수가 없었다.
مادر|دیدن|میخواهم|آیهمی|هارکی|صورت|دیدن|توانستن|نبود
دلم برای مامان تنگ شده.
하루키는 아직 정장 차림 그대로였다.
هاروکی|هنوز|کت و شلوار|لباس|همانطور بود
|||attire|
هاروکی هنوز هم در لباس رسمی خود بود.
다이스케가 아야메에게 다가가자
دایسکه|به آیمه|نزدیک شد
دایسکه به آیهمه نزدیک شد.
하루키는 부엌 조리대 옆에서 센베이 과자 상자를 치웠다.
هاروکی|آشپزخانه|میز کار|کنار|سنبای|تنقلات|جعبه|برداشت
هاروکی جعبه بیسکویت سنبای را کنار پیشخوان آشپزخانه برداشت.
"아야메는 깨끗해. 목욕을 했어.
آیمه|تمیز است|حمام را|کرد
"آیامه تمیز است. او حمام کرده است.
아야메는 깨끗해. 목욕을 했어.
آیمه|تمیز است|حمام|کرد
آیامه تمیز است. او حمام کرده است.
다이스케는 아야메가 목욕하고 돌아왔을 때
|آیاتامه|بعد از حمام کردن|برگشت|وقتی
دایسکه زمانی که آیامه از حمام برگشت
반복해서 부르기 좋아하는 노래를 흥얼거렸다.
به طور مکرر|خواندن|مورد علاقه|آهنگ را|زیر لب خواند
||||hummed
آهنگی را که دوست دارد بارها بخواند، زیر لب زمزمه کرد.
"지금 피곤해?" 아야메가 다이스케에게 물었다.
الان|خسته هستی|آیاتا|به دایسکه|پرسید
"الان خستهای؟" آیاتا از دایسکه پرسید.
"아니." // "책 읽어줄까?" // "내."
نه|کتاب|برات بخونم؟|من
"نه." // "میخواهی برات کتاب بخونم؟" // "من."
하루키는 낡은 기차에 관한 그림책을
هاروکی|قدیمی|درباره ی قطار|مربوط به|کتاب تصویری
هاروکی کتاب تصویری درباره قطار قدیمی را
다이스케에게 읽어주는 아야메를 거실에 남겨둔 채 나갔고,
به دایسکه|خواندن|آیمه را|در اتاق نشیمن|گذاشته شده|در حالی که|من خارج شدم
he left Ayame reading to Daisuke in the living room and left.
به دایسکه میخواند و آیاتا را در اتاق نشیمن تنها گذاشت و,
아야메는 잠자리에 들기 전에 잘자라는 인사를 하는 그에게 고개를 끄덕였다.
آیمه|در رختخواب|خوابیدن|قبل از|خواب خوب|سلام|که|به او|سرش|تکان داد
|||||||||nodded
Ayame nodded at him as he said goodnight before going to bed.
آیاتا قبل از خواب به او که خداحافظی میکرد، سرش را تکان داد.
SENT_CWT:AFkKFwvL=79.28 PAR_TRANS:gpt-4o-mini=5.05
fa:AFkKFwvL
openai.2025-01-22
ai_request(all=402 err=0.00%) translation(all=335 err=0.30%) cwt(all=2318 err=2.50%)