نظریه تکامل یا فرگشت (2)
دائما روی موجودات زنده اثر میذارن.
هرکدوم از این موجودات ویژگیهایی دارن که تعیین میکنه
تحتتاثیر این تغییرات، اون موجود زنده بمونه یا نمونه.
هرکدومشون که نتونه خودشو با این تغییرات سازگار کنه، با بیرحمی حذف میشه.
فقط بهترینا زنده میمونن و ویژگیهای خوب خودشونو منتقل میکنن به نسلهای بعدی.
پس اینجا به جواب اون سوالمون رسیدیم که چرا
اغلب موجودات زنده بیشتر از اون حدی که نیازه بچهدار میشن.
دلیلش اینه که این کار، شانس اینکه حداقل یکی از این بچهها ویژگیهای مثبتی
داشته باشه که بتونه تو اون محیط زنده بمونه رو بیشتر میکنه.
نکتهی کلیدی فرگشت همینه، یعنی اینه که باعث میشه یه گونه،
بر اثر تغییراتی که تو محیط زندگیش به وجود میاد،
کمکم عوض بشه و یه گونهی جدید ساخته بشه.
یه مثال خیلی خوبش، همون سهرههای جزایر گالاپاگوس بود که دربارهش صحبت کردم.
این ایده مطرح شده که یه تعداد کمی از این پرندهها زمانهای خیلی دور
احتمالا بر اثر یه توفان یا اتفاقات دیگه منتقل شدن به این جزایر.
اینجا با منابع غذایی سرشاری روبهرو شدن، از اون طرفم هیچ شکارچی طبیعی
نداشتن، برای همین تا میتونستن زاد و ولد کردن و زیاد شدن.
اما بعد از یه مدتی کمکم منابع غذاییشون کمیاب شده.
غذای کمتر باعث شده رقابت بیشتری برای زنده موندن بینشون به وجود بیاد.
اینجا همون دو تا نکتهی کلیدی که گفتم وارد عمل شدن،
یعنی انتخاب طبیعی و تفاوتهای جزیی که بین این پرندهها وجود داشت.
اونایی که نوکشون یه کوچولو باریکتر و درازتر بود نسبت به بقیه بهتر میتونستن
حشرات رو از شکافهای کوچیک درختها بیرون بکشن و بخورن.
برای همین با گذشت نسلهای خیلی زیاد، اون پرندههایی که این ویژگی رو داشتن،
نسبت به اونایی که نداشتن، بیشتر زنده موندن، بیشتر زاد و ولد کردن،
این ویژگی بهدردبخور خودشونو به نسلهای بعدی منتقل کردن.
از اون طرف توی اون نقاطی که دونههای درختها و گیاها بیشتر بود،
پرندههایی که نوک قویتر و ضخیمتری داشتن
بهتر میتونستن این دونهها رو بشکنن و باز کنن و بخورن.
در نتیجه اینا هم باز شانس بیشتری برای زنده موندن داشتن،
همین ویژگی خودشونو به نسلهای بعدی هم منتقل کردن.
بعد از گذشت چندین قرن، این تفاوتها اینقدر عمیق شدن که
دیگه اون نوکباریکا با نوکپهنها جفت نمیشدن،
بنابراین یه گونه تقسیم شد به دو تا گونهی مختلف.
الان گفته میشه سیزده تا گونهی مختلف از این پرندهها که معروفن به
فنچهای داروین دارن توی این جزایر زندگی میکنن که هرکدومشون
ویژگیهای خاصی دارن و با محیط زندگیشون سازگار شدن.
این مثال میتونه به ما نشون بده که این همه تنوع
تو موجودات زندهی سیارهی ما چطوری به وجود اومده.
حالا که یه دید کلی نسبت به فرگشت به دست آوردیم،
بریم سراغ بعضی از اشتباهات رایجی که دربارهش هست.
اشتباه اول اینه که میگن داروین گفته انسان از نسل میمونه.
انسان به همراه شامپانزه و گوریل و اورانگوتان، جزو خانوادهی انسانیان یا
نخستینیان هستن، یعنی طبق نظر فرگشت، از یه جد مشترک به وجود اومدن.
پس فرگشت نمیگه انسان از نسل میمونه، میگه انسان و میمون
جد مشترک داشتن، جدی که نه میمون بوده نه انسان!
که حالا اجداد انسانها توی شرایطی قرار میگیرن که باعث میشه
باهوشتر بشن و در طول چندصدهزار سال به اینجایی که الان هستن برسن،
اما اعضای دیگهی این خانواده پیشرفت زیادی نداشتن.
بین این چهارتا شباهتهای زیادی وجود داره،
مثلا گفته میشه شباهت ژنتیکی انسان و شامپانزه بیشتر از 98 درصده.
البته در مورد این عدد یه اختلافاتی وجود داره، کمتر یا بیشتر هم گفتن.
اما واقعا در مورد این همه شباهت چی میشه گفت؟
چرا ما هم از نظر ظاهری هم از نظر ژنتیکی این همه با این چند موجود شباهت داریم؟
مخصوصا با شامپانزهها. یه جوابی که مخالفا برای این سوال دارن
اینه که کلا از بیخ منکر این شباهت ژنتیکی میشن.
یعنی میگن این اعداد نود درصد و نود و هشت درصد و اینا که دانشمندا میگن، درست نیست.
شباهت ما با شامپانزه خیلی هم کمه، حتی از بعضی از حیوونای دیگه هم کمتره!
اشتباه بعدی اینه که مخالفای فرگشت میگن
این نظریه هیچ توضیحی برای شروع حیات نداره.
یعنی نمیتونه توضیح بده که چطور مولکولهای پیچیده تبدیل به یه سلول زنده شدن.
این اشتباه اگه یادتون باشه در مورد بیگبنگ هم وجود داشت.
یعنی میگفتن بیگبنگ توضیحی برای شروع جهان نداره
در حالی که اصلا کاری با شروع جهان نداره، فقط اینو بررسی میکنه
که جهان چطور از اون نقطهی شروع به اینجا رسیده.
فرگشت هم کاری با این نداره که اولین سلول زنده چطور به وجود اومده،
بحثش اینه که خب زندگی به وجود اومده، حالا چطوری اینقدر پیچیده شده،
چطور شده که اینقدر گونههای مختلف با ویژگیهای مختلف ظاهر شدن.
اشتباه بعدی اینه که تصور میشه انتخاب طبیعی هدفمنده.
یعنی باعث میشه موجودات زنده برای یه هدف مشخصی انتخاب بشن.
در حالی که انتخاب طبیعی کاملا تصادفی عمل میکنه.
برای همین خیلی وقتا موجوداتی رو میبینیم که میتونستن بهتر باشن ولی نیستن.
اصطلاحا میگن انتخاب طبیعی، کور عمل میکنه، هدف مشخصی نداره.
حالا چند تا از ایراداتی که مخالفای فرگشت بهش وارد میکنن.
یکی از ایراداتی که میگیرن اینه که میگن شواهد آزمایشگاهی براش وجود نداره،
یعنی نمیتونیم فرگشت رو داخل آزمایشگاه تکرار کنیم و اثبات کنیم که درسته.
حتی بعضی از مخالفا وقتی که صحبت از این میشه که مثلا چند میلیون سال پیش
چه اتفاقاتی افتاده، استدلالشون اینه که مگه شما خودت اونجا بودی؟
با چشم خودت دیدی که این اتفاق افتاده؟
مساله اینه که ما برای همچین چیزایی که قابل اثبات مستقیم
تو آزمایشگاه نیستن، از شواهدی که وجود داره استفاده میکنیم.
دقیقا مثل یه کارآگاهی که بر اساس اون شواهدی که از محل جنایت میبینه،
یه نتایجی میگیره، بعد همینطور تحقیقاتشو کاملتر میکنه،
در نهایت از بین همهی افرادی که مشکوکن یه نفر رو انتخاب میکنه
که تمام شواهد نشون میده کار کار اینه.
حالا باید بگیم چون کارآگاه خودش موقع اتفاق افتادن اون جنایت
تو اون محل نبوده، پس نمیتونه بگه کار کی بوده؟ من که اینطور فکر نمیکنم!
ایراد دیگهای که وارد میکنن اینه که بعضی از موجودات
از زمان دایناسورها تا الان، یعنی میلیونها سال، بدون تغییر باقی موندن.
پس فرگشت نمیتونه درست باشه.
خب اگه به تعریف فرگشت برگردیم، میبینیم که دلیلی نداره
که تمام موجودات بدون استثنا دچار تغییرات بزرگی بشن.
گفتیم چی باعث تغییر موجودات زنده و به وجود اومدن گونههای جدید میشه؟
سازگار شدن با محیط.
ممکنه محیط زندگی یه موجود میلیونها سال هیچ تغییر خاصی نداشته باشه.
این موجود چه لزومی داره تغییر کنه؟
جهشهای تصادفی هم که توی دیانای اش به وجود میاد،
اگه برای زنده موندنش تو اون محیط مفید باشه که باقی میمونه،
در غیراینصورت حذف میشه، به نسلهای بعدی منتقل نمیشه.
همین ایراد رو یه جور دیگه هم مطرح میکنن.
میگن اگه انسان و میمون از یه جد مشترکن، چرا میمون هم مثل انسان پیشرفت نکرده؟
اینم به نظرم جوابش همونه. یعنی میمون مجبور به داشتن مغز بزرگتر نشده.
بین خود میمونها هم وقتی نگاه میکنیم، بعضیاشون همچنان رو درخت
زندگی میکنن ولی بعضیاشونم بیشتر روی زمینن.
اونایی که روی درختن همونجا غذاشون در دسترس بوده
لازم نبوده بیان پایین رو زمین دنبال غذا بگردن.
یه عده از مخالفا هم این ایده رو مطرح میکنن که اگه موجودات زنده
به صورت تدریجی تکامل پیدا کردن، پس یه عضوی مثل چشم
باید کمکم به این شکلی که الان هست درومده باشه.
اگه اینطوره، پس یه زمانهایی بوده که چشم جانداران
قادر به دیدن نبوده چون هنوز اون سیستمش کامل نشده بوده.
حالا سوال اینه که یه چشم نصفه نیمه به چه درد میخوره؟
مساله اینه که چشمهای اولیه اصلا قرار نبوده
به همین وضوح و کیفیتی که ما الان داریم میبینیم ببینن!
اولین اعضایی که به عنوان چشم رو بدن جانداران ظاهر شدن
خیلی خیلی ساده بودن، فقط یه سری سلولهای حساس به نور بودن
که یه درک خیلی گنگی از روشنایی و تاریکی داشتن.
اما کمکم قابلیتهای بیشتری پیدا کردن،
وضوح دیدشون بیشتر شد، رنگها رو تونستن تشخیص بدن.
همین الانم موجوداتی هستن که چشمای خیلی ابتدایی دارن، یه نمونهش
حلزون که فقط میتونه فرق بین تاریکی و روشنایی رو تشخیص بده.
همینو در مورد خرطوم فیل هم میگن، اینکه اگه خرطوم فیل کمکم
توسعه پیدا کرده و به اینجا رسیده، پس یه وقتایی بوده که خرطومش نصفه بوده.
حالا خرطوم نصفه به چه درد میخوره؟ اصلا کارایی داره؟
جواب اینم مشابه همون جواب چشم هست.
اون خرطوم نصفه هم کارایی مناسب خودشو داشته،
اما الان که طولش بیشتر شده ممکنه یه سری از اون استفادههای
قدیمیشو از دست داده باشه استفادههای جدیدتری پیدا کرده باشه.
کلا هم ایراداتی که به فرگشت وارد میکنن زیاده، هم جوابهای زیادی براشون هست.
البته همهی این ایراداتم به سادگی اینایی که من گفتم نیستن،
بعضیاشون جزییات خیلی زیادی دارن، یعنی کلا بحث فرگشت و تکامل
خیلی خیلی وسیعه، نمیشه توی یه ویدیو همه چیزو گفت.
طبق آماری که مرکز تحقیقات پیو سال 2015 منتشر کرد،
97 درصد دانشمندای دنیا فرگشت رو قبول دارن و معتقدن بهترین نظریهست
برای توضیح به وجود اومدن گونههای مختلف حیات رو زمین.
خلاصهی تمام مطالب این ویدیو اینه که نظریهی فرگشت یا تکامل،
حرفش اینه که هر موجودی که ویژگیهایی داشته باشه که بهتر بتونه
خودشو با تغییرات محیط زندگیش سازگار بکنه، زنده میمونه و
این ویژگیهای خوبشو منتقل میکنه به نسل بعدی خودش.
این قضیه تو یه مدت خیلی طولانی باعث میشه که گونههای مختلف تغییر کنن،
یا به دو تا یا چندتا گونهی جدید تقسیم بشن.
دلیل اینکه بعضی از موجودات این ویژگیها رو دارن بعضیاشون ندارن،
اینه که بین اعضای یه گونه، تفاوتهای ژنتیکی وجود داره که باعث میشه
هرکدومشون ویژگیهای منحصر به فردی داشته باشن.
این تفاوتهای ژنتیکی، یه بخشیش به خاطر ترکیب تصادفی ژنهای پدر و مادر
تو فرزنده، یه بخشیش هم به خاطر جهشهای ژنتیکیه.
بعدشم چند تا از اشتباهات رایجی که در مورد فرگشت وجود داره بررسی کردیم،
در نهایت هم یه نگاهی انداختیم به چند تا از
ایراداتی که مخالفای فرگشت بهش وارد میکنن.
از زمان پیدایش حیات رو زمین تا الان پنج تا انقراض بزرگ اتفاق افتاده.
آخریش همونیه که حدود 65 میلیون سال پیش
75 درصد کل موجودات رو زمین رو از بین برد، از جمله دایناسورها.
طبق فسیلها و شواهد دیگهای که پیدا شده، تخمین زده میشه که
تا حال بیشتر از 99 درصد گونههایی که رو زمین به وجود اومدن منقرض شدن.
شاید ما خیلی خوششانس بودیم که تونستیم تو این سفر
طولانی چند میلیون ساله، تا حالا دوام بیاریم.
هرچند خیلی از دانشمندا معتقدن که داریم وارد
شیشمین انقراض بزرگ موجودات زنده رو زمین میشیم.
شما هم لطفا نظر خودتونو تو کامنتها بنویسید،
تا ویدیوی بعدی یادت باشه که بدون هیچ ترسی سوال بپرس!