دولت و انقلاب در ایران (3)
Regierung und Revolution im Iran (3)
Government and revolution in Iran (3)
Governo e rivoluzione in Iran (3)
Regering en revolutie in Iran (3)
Regering och revolution i Iran (3)
İran'da hükümet ve devrim (3)
بعضی از این خانوادهها عبارت بودند از خانواده فرمانفرماییان که سابقا جز طبقه اشراف زمیندار بودند و پنج کارخانه فولاد، شرکتهای شهرا، شاهپور، شهاب و شهباز را در اختیار داشتند و در صنایعی چون خودروسازی، کاغذ و سیمان هم سهم داشتند.
|||||||||Farmanfarmaian||previously|||aristocracy|||||||steel|||Shahra Company|Shahpour (1)|Shahab||Shahbaz|||||||industries|||||cement|||
Some of these families were the Farmanfarmaiyan family, which used to be part of the landed aristocracy and owned five steel factories, Shahra, Shahpur, Shahab, and Shahbaz companies, and had shares in industries such as automobile manufacturing, paper, and cement.
خانواده رضایی که سابقا بازاری بودند و ماشین سازی اراک، هشت واحد بزرگ تولیدی فولاد و معادن مس و سرب را در اختیار داشتند.
|Razaei|||||||||||||||mines|copper||lead||||
The Reza'i family, who used to be a bazaar, and owned Arak Machinery, eight large steel production units and copper and lead mines.
خانواده خیامی که ایران ناسیونال، فروشگاههای زنجیرهای کوروش، بیمه آسیا و مبلیران را در اختیار داشتند و سابقا تاجر بودند.
Khayami family|Khayami|||National|||chain|||Asia Insurance|||Mobliran|||||||merchant|
The Khayami family, who owned Iran National, Cyrus chain stores, Asia Insurance and Mobliran, and were formerly traders.
خانواده ثابت که به گفته نیوزویک ده درصد از هر چه در ایران است به خانواده ثابت تعلق داشت.
|||||Newsweek||||||||||||belonged|
According to Newsweek, 10% of everything in Iran belonged to the Sabet family.
خانواده لاجوردی که سابقا بازاری بودند و گروه صنعتی بهشهر را در اختیار داشتند و خانوادههای برخوردار، ایروانی، القانیان، خسروشاهی، وهابزاده و دیگران.
|Lajvardi|||merchants|||||Babol||||||||affluent|Iravani family|Alcanyan family|Khosrowshahi|Vahab|||
The Lajurdi family, who used to be a bazaar and owned the Behshahr industrial group, and the rich families, Irvani, Al-Ghaniyan, Khosrowshahi, Vahabzadeh and others.
رشد این خانوادهها بهواسطه نزدیکی آنها به دربار بود، مثلا رضایی تصدیق کرده که بدون حمایت شاهنشاه هیچوقت نمیتوانست به چنین موقعیتی دست پیدا کند چرا که 70 درصد سرمایه رضایی از طریق وامهای دولتی کمبهره تامین شده بود.
||||||||||the court||||certification|||||Shahanshah|||||||position|||||||capital|||||||low|interest|supply||
The growth of these families was due to their closeness to the court, for example, Rezai admitted that without the support of the emperor, he could never have reached such a position because 70% of Rezai's capital was financed through low-interest government loans.
اما رشد بیقاعده و انحصاری این طبقه که قرار بود حامی دستگاه سلطنت باشد خود تبدیل به معضل شد.
|||rule||monopolistic||||||supporter||the monarchy|||||problem|
But the irregular and exclusive growth of this class, which was supposed to support the monarchy, became a problem.
اعضای این خانوادهها تلاش داشتند با نزدیک شدن هر چه بیشتر به دربار اعتبارات بیشتری بگیرند و در نتیجه این نزدیکی به دربار موجب میشد تا نفوذ بیشتری در تصمیمات حکومتی به دست بیاورند که اینکار باعث میشد تبدیل به منبع قدرتی شوند در برابر قدرت دربار.
|||||||||||||the court|credits|||||||||the court|caused||||||||||||||||||source||||||
The members of these families tried to get more credits by getting closer to the court, and as a result of this proximity to the court, they gained more influence in government decisions, which made them become a source of power against the court's power.
از طرف دیگر انحصار و حمایت حکومت باعث شد که این صنایع تمایلی برای افزایش کیفیت یا کاهش قیمتها نداشته باشند چون هم از این صنایع حمایت میشد و هم به واسطه نبود رقابت در بازار انگیزهای برای افزایش کیفیت یا کاهش قیمتها وجود نداشت.
|||monopoly|||||||||willingness|||quality|||||they did not have|||||||||||||||competition|||||||||||||
On the other hand, the government's monopoly and support caused these industries to have no desire to increase quality or reduce prices, because both these industries were supported and due to the lack of competition in the market, there was no incentive to increase quality or reduce prices.
شاه تلاش کرد تا با مجبور کردن این صنایع به واگذاری قسمتی از سهم خود به کارگران از رشد بیرویه این صنایع جلوگیری کند و به نوعی این طبقه را تحت کنترل درآورد.
|||||||||||a part||||||||||||||||||||||bring under control
به همین خاطر در اوایل دهه پنجاه دستور داد تا 33 درصد سهم کارخانجات بزرگ بین کارگران تقسیم شود.
||||||||||||factories||||division|
Therefore, in the early fifties, he ordered that 33% of the shares of large factories be distributed among the workers.
به این ترتیب شاه با یک تیر دو نشان میزد هم طبقه بورژوازی بالا را تا حدی کنترل میکرد و هم حمایت طبقه کارگر را به دست میآورد.
In this way, the Shah showed that he controlled the upper bourgeoisie to some extent and gained the support of the working class.
اما تا سال 1354 بخش کوچکی از کارخانهها و کارگران مشمول این قانون شدند، چیزی حدود 2 درصد کارخانهها و 13 درصد کارگران.
||||||||||subject to|||||||||||
هر چند که شاه در نهایت توانست حمایت طبقه کارگران صنعتی را به دست بیاورد و حوادث انقلاب نشان داد که کارگران صنعتی جز آخرین دستههایی بودند که به انقلاب پیوستند.
||||||||||||||||the events|||||||||group||||||joined
Although the Shah was finally able to gain the support of the industrial workers class and the events of the revolution showed that the industrial workers were among the last groups to join the revolution.
طبقه سوم دهقانان بودند که شاه توانست با اصلاحات ارضی یک طبقه متوسط روستایی که حامی سلطنت بودند را در بین آنها ایجاد کند، اما طبقه پایین روستاییان را بدون تغییر باقی گذاشت.
||the peasants|||||||land reform||||||supporters|the monarchy|||||||||||||||||
The third class was the peasants, among whom the shah was able to create a rural middle class that supported the monarchy through agrarian reforms, but left the lower class of villagers unchanged.
طبق گزارشی در سال 1352، 33 درصد جمعیت روستایی زمین نداشتند، 39 درصد 2 هکتار ، 12 درصد 7 هکتار، 14 درصد 18 هکتار و نیم درصد 190 هکتار زمین در اختیار داشتند.
|report|||||||||||hectares||hectares||||||||
سیاستهای حمایتی دربار از این طبقات به رشد فساد و رانت منجر شد، چیزی که امثال کسانی چون علینقی عالیخانی را از ادامه کار در وزارت اقتصاد ناامید کرد.
||supportive|of the court||||||corruption||rent|||||such||||||||||||disappointed|
The court's support policies for these classes led to the growth of corruption and rent, something that discouraged people like Alinqi Alikhani from continuing in the Ministry of Economy.
نویسنده میگوید تمایل دربار به سرمایهگذاری در صنایع بزرگ بود چرا که خانواده سلطنتی بخش عمده این صنایع را در اختیار داشتند.
|||the tendency||||||||||||royal||||||||
The author says that the desire of the court was to invest in large industries because the royal family owned most of these industries.
و در ادامه آماری به دست میدهد از میزان سهم خانواده سلطنتی از صنایع بزرگ مثلا میگوید خانواده سلطنتی مالک 80 درصد از صنعت سیمان، 35 درصد از صنایع خودروسازی، 62 درصد از بانکها و شرکتهای بیمه، 40 درصد از صنایع نساجی، 42 درصد از صنایع ساختمانی، 70 درصد از صنعت هتلداری و 55 درصد از صنعت فولاد بودند.
|||statistics||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||of the building|||||||||||
به نظر من آمار و تحلیلی که نویسنده در این بخش ارائه میدهد دقیق نیست.
|||||||the author||||||||
اولا با توجه به وجود بنیاد پهلوی و سرمایهگذاریهای عظیمی که در صنایع انجام داده بود، شکی نیست که خانواده پهلوی داراییهای بسیاری در ایران داشتند اما این آمار که در کتاب ارائه شده آمار دقیقی نیست و منبع آمار نشریهای است در سنگاپور به نام 8Days که یک نشریه زرد محسوب میشود.
|||||the foundation||||||||||||||||||||||||||||||presented||||||source||the journal||||Singapore|||Days|||the journal||||
در ثانی نتیجهای که نویسنده از این آمار غلط میگیرد اشتباه است و تمایل به ایجاد صنایع بزرگ مختص ایران نبود یا صرفا بخاطر تمایل و سود خانواده پهلوی نبود.
|second||||||||wrong|||||||||||specific to||||||||profit|||
Secondly, the conclusion that the author draws from these statistics is wrong, and the desire to create large industries was not unique to Iran, or it was not just because of the desire and profit of the Pahlavi family.
همانطور که تافلر هم در کتاب موج سوم میگوید بیشینه سازی یعنی هر چه بزرگتر بهتر یکی از مشخصههای جوامع صنعتی بود.
just as||Toffler||||||||maximization||||||||||characteristics||societies||
As Toffler says in his book The Third Wave, maximization, meaning the bigger the better, was one of the characteristics of industrial societies.
در کل در نتیجه این سیاستها، بورژوازی سنتی یا بازار و روحانیون رده پایین که هیچ حمایتی از حکومت دریافت نمیکردند خودبسنده و حاشیهای باقی ماندند و مترصد فرصت.
|||||||||||||||||||||||self-sufficient||marginal|||||waiting for|opportunity
In general, as a result of these policies, the traditional bourgeoisie or bazaar and the low-ranking clerics who did not receive any support from the government remained self-sufficient and marginal and watchers of opportunity.
به این طبقه باید خیل عظیم روستاییهای بیزمین و کارگرانی که نتوانسته بودند در بخش صنعت استخدام شوند و عمدتا در بخش ساخت و ساز کار میکردند را اضافه کرد.
||||a multitude|||||||workers|||||||||||||||||||||
To this class should be added the huge number of landless villagers and workers who could not be employed in the industry sector and mainly worked in the construction sector.
این مختصری بود از اقدامات حکومت و ساختار بلوک قدرتی که پایههای رژیم شاه را تشکیل میداد.
|summary|||||||block|||pillars|the foundations||||||
This was a summary of the government's actions and the structure of the power bloc that formed the foundations of the Shah's regime.
اما باید دید در اردوگاه طرف مقابل وضع چطور بود و چطور ایدئولوژی رقیب توانست قدرت را قبضه کند.
||||camp||opposite|situation||||||||||seize|
تضعیف و به حاشیه راندن بورژوازی سنتی به تقویت ناسیونالیسم دینی منجر شد.
weakening|||the margin|driving||||||||
نفوذ اقتصادی غرب که از زمان قاجار شروع و در زمان محمدرضاشاه به اوج رسیده بود، طبقه بورژوازی سنتی بازار را با تهدیدی جدی روبرو کرده بود.
|||||||||||||peak|||||||||a threat||||
این طبقه در اتحاد با روحانیون رده پایین که به نفوذ فرهنگی غرب حساس بودند در جنبش مشروطه نقشی پر رنگ بازی کردند و هر دو حول محور ناسیونالیسم اسلامی متحد شدند تا بلکه راهی برای نفوذ غرب پیدا کنند.
||||||of a|||||||sensitive||||Constitutional Revolution|role||||||||around|the axis||||||perhaps|a way|||||
This class played a colorful role in the constitutional movement in alliance with the low-level clerics who were sensitive to the cultural influence of the West, and both united around the axis of Islamic nationalism to find a way for the influence of the West.
هدف از این اتحاد در زمان قاجار، کاهش قدرت شاه بود.
شاه مسئول نفوذ اقتصادی و فرهنگی غرب شمرده میشد و میبایست تحت انقیاد مجلس در بیاید تا در دادن هرگونه امتیاز به خارجیها صاحب اختیار نباشد.
|responsible||||||considered|||||||subjugation|||||||||||||authority|
The Shah was considered responsible for the economic and cultural influence of the West and had to be subordinated to the Majlis so that he would not have the authority to grant any privileges to foreigners.
البته مشروطه جنبش ایدئولوژیکی روحانیون نبود و خواستههایی چون مجلس و قانون اساسی از طرف روشنفکران مطرح شد ولی روحانیون قبول کردند که مشروطه ابزار مناسبی برای محدود کردن قدرت شاه است و حکومت استبدادی نامشروع است.
|||||||demands||||||Constitution||||||||||||||||||||||autocratic|illegitimate|
Of course, the constitution was not an ideological movement of clerics, and demands such as a parliament and a constitution were raised by intellectuals, but the clerics agreed that the constitution is a suitable tool to limit the power of the king and that autocratic rule is illegitimate.
مثلا مرحوم آدمیت در کتاب ایدئولوژی نهضت مشروطیت از سید محمد طباطبایی یکی از روحانیون مترقی و از رهبران مشروطه نقل میکند که: «ما مشروطیت را که خودمان ندیده بودیم.
|the late|Adamiyat||||movement|Constitutionalism||||||||progressive|||the leaders||||||||||||
For example, in his book Ideology of the Constitutional Movement, the late Adamit quotes one of the progressive clerics and constitutional leaders, Seyyed Mohammad Tabatabai, as saying: "We have not seen constitutionalism ourselves.
ولی آنچه شنیده بودیم، و آنهایی که ممالک مشروطه را دیده و به ما گفتند مشروطیت موجب امنیت و آبادی مملکت است.
|what|||||||countries||||||||||||prosperity|the country|
But what we had heard, and those who have seen constitutional countries and told us that constitutionalism brings security and prosperity to the country.
ما هم شوق و عشقی حاصل نموده، تا ترتیب مشروطیت را در این مملکت برقرار نمودیم.»
||joy||love|achieved|||||||||established|established
We also achieved enthusiasm and love, until we established constitutional order in this country."
اما مسئلهای که وجود داشت این بود که شاه باید به کدام قانون تمکین میکرد، قانون شریعت یا قانون سکولار غربی؟ مسئلهای که ملکم خان هم با اینکه که بخش عمده فعالیتش در زمینه قانون بود آن را مسکوت گذاشت.
||||||||||||||obedience||||Sharia||||||||Malekam|||||||major|his activity|||||||silent|
But the issue that existed was which law should the king obey, Sharia law or western secular law? An issue that Malkam Khan kept quiet even though most of his activities were in the field of law.
چرا که باز شدن این بحث احتمالا باعث میشد تا امکان هرگونه اتحاد برای مشروطه کردن سلطنت به باد رود.
|||||||||||||||Constitutionalism||the monarchy|||
Because the opening of this debate would probably destroy the possibility of any alliance to constitutionalize the monarchy.
این اتحاد بعد از پیروزی مشروطه از بین رفت.
This alliance was destroyed after the constitutional victory.
با روی کار آمدن سلسله پهلوی نفوذ روحانیون کاهش پیدا کرد، روز به روز اقتصاد ایران به اقتصاد جهانی وابستهتر شد و نفوذ فرهنگ غربی در ایران شدت پیدا کرد.
||||||||||||||||||||||||culture||||||
همه این عوامل زمینهساز مخالفت طبقه بازار و روحانیون با طبقه حاکم بود.
||factors|context|maker|opposition||||||||
آیت الله خمینی که در ابتدا همچون روحانیون مشروطهخواه از قانون اساسی دفاع میکرد بعدتر به قانون اسلام و ناسیونالیسم توجه نشان داد.
||||||||||||Constitution||||||||||||
مثلا در کتاب ولایت فقیه مینویسد: «هیچکسی حق قانونگذاری ندارد و هیچ قانونی جز حکم شارع را نمیتوان به مورد اجرا گذاشت.
|||Wilayat|jurist||||||||||||||Shari'ah|||||||
For example, in the book Wilayat al-Faqih, he writes: "No one has the right to legislate, and no law can be implemented except for the shari'a ruling."
در صورتیکه در حکومتهای جمهوری و مشروطه سلطنتی، اکثریت کسانی که خود را نماینده اکثریت مردم معرفی مینمایند، هر چه خواستند به نام قانون تصویب کرده سپس بر همه مردم تحمیل میکنند.
|if||||||||monarchical||||||||||||||||||||||||impose||
If in republican and constitutional monarchy governments, the majority of those who represent themselves as the representatives of the majority of the people pass whatever they want in the name of law and then impose it on all the people.
حکومت اسلام، حکومت قانون است.
The rule of Islam is the rule of law.
در این طرز حکومت، حاکمیت منحصر به خداست و قانون، فرمان و حکم خداست.»
||manner||sovereignty|||||||||is God's
آیتالله خمینی این نظر رایج که وظیفه علما تنها فهم و تفسیر شریعت است را رد میکند و برای روحانیون حق حاکمیت قائل است.
|||||common|||the scholars||||interpretation||||||||||||is of the opinion|
Ayatollah Khomeini rejects the common opinion that the duty of the scholars is only to understand and interpret the Sharia, and he gives the clerics the right to rule.
بعد از سرکوبهای سال 42 و ورود آیتالله خمینی به عرصه سیاست ایران، ایدئولوژی اسلام سیاسی که تا قبل از این محدود به بازار و بعضی روحانیون بود در بین روشنفکران هم رخنه کرد و تبدیل به یک ایدئولوژی پرقدرت انقلابی شد.
|||||||||||arena||||||||||||||||||||||infiltrated|||||||powerful||
After the repressions of 1942 and the entry of Ayatollah Khomeini into the field of Iranian politics, the ideology of political Islam, which was previously limited to the market and some clerics, penetrated among the intellectuals and became a powerful revolutionary ideology.
از مشخصههای اصلی این ایدئولوژی دشمنی با غرب و تکیه بر فرهنگ و اقتصاد محلی بود.
|characteristic|||||hostility||||reliance||||||
این دسته از روشنفکران مثل شریعتی و آل احمد علت اصلی عقبماندگی ایران را در امپریالیسم و پشت پا زدن به سنتها میدانستند.
|group||||Shariati|||||||||||||kicking||||traditions|||
This group of intellectuals like Shariati and Al-Ahmad considered the main cause of Iran's backwardness in imperialism and ignoring traditions.
در کنار روشنفکران گروههایی نیز با همین ایدئولوژی و حتی رادیکالتر و با الهام از سوسیالیسم به وجود آمدند مثل مجاهدین خلق یا جنبش انقلابی خلق مسلمان.
|||||||||||||||inspired|||||||the Mojahedin|of the People|||||
Along with the intellectuals, there were also groups with the same ideology and even more radical and inspired by socialism, such as the People's Mojahedin or the Muslim People's Revolutionary Movement.
اعضای این گروهها عمدتا از بین جوانان تحصیلکرده شهری و بازاریان بودند.
|||||||youth|educated|urban|||
این جنبشها و این روشنفکران خاستگاهی مذهبی و بازاری داشتند و با گسترش نظام آموزشی توانستند ایدئولوژی اسلام سیاسی را در جامعه پخش کنند به زعم نویسنده: «این دسته از روشنفکران آزاد اندیش نبودند و تجزیه و تحلیلهایشان اساسا به واسطۀ مقولات و مفاهیم دینی شکل داده میشد.»
||||||origin||||||||system|educational||||||||||||||||||minded|||analysis||||basically|||categories||concepts|||||
اما وجود یک ایدئولوژی انقلابی به تنهایی نمیتواند علت انقلاب باشد.
||||||alone|||cause||
این ایدئولوژی باید در ترکیب با عوامل دیگر خود را به عنوان تنها راه برون رفت از وضع فعلی تحمیل میکرد.
||||||factors|||||||||exit||situation|current|impose||
This ideology had to impose itself in combination with other factors as the only way out of the current situation.
دو نظریه در مورد عوامل اقتصادی انقلاب ایران وجود دارد که با هم در تناقضند، اولی رفاه نسبی مردم را علت انقلاب میداند یعنی بر این باور است که وقتی مردم از رفاه نسبی برخوردار شدند و دیگر غم نان نداشتند علیه حکومت توطئه کردند و دست به انقلاب زدند چون آزادیهای بیشتری میخواستند.
|theory|||||||||||||are contradictory||welfare|relative||||||||||||||||||enjoyed||||sorrow|||||||||||||||||
There are two theories about the economic factors of the Iranian revolution, which are in contradiction with each other. The first one considers the relative welfare of the people as the cause of the revolution, that is, it is believed that when the people enjoyed relative welfare and were no longer sad, they conspired against the government and started a revolution. They hit because they wanted more freedoms.
نظر دوم برعکس قبلی معتقد است که فلاکت و بدبختی مردم باعث انقلاب شد.
||opposite|||||misery||misery||||
اما یک نظر سومی هم وجود دارد که توسط جیمز دیویس ابراز شده و از تلفیق دو نظر بالا به دست آمده، این نظریه نه رفاه را عامل انقلاب میداند و نه فقر را.
||||||||||Davis|||||the combination||||||||theory||||||||||poverty|
But there is a third opinion expressed by James Davis and obtained from the combination of the above two opinions, this theory considers neither prosperity nor poverty as the cause of revolution.
بلکه معتقد است انقلابها احتمالا وقتی روی میدهند که یک دوره طولانی توسعه اجتماعی و اقتصادی با دورهای کوتاه از بازگشت سریع همراه شود.
Rather, he believes that revolutions are likely to occur when a long period of social and economic development is followed by a short period of rapid recovery.
در نتیجه افول اقتصادی سریع بعد از یک دوره رشد طولانی میتواند مردم را در وضعیت انقلاب قرار دهد.
||decline||||||||||||||situation|||
As a result, rapid economic decline after a long period of growth can put people in a state of revolution.
این حالت در مورد ایران اتفاق افتاد.
در دوره ده ساله 1342 تا 1352 کشور با بحران خاصی روبرو نشد و متوسط رشد اقتصادی ایران در این دهه بالاترین میزان در جهان بود.
In the ten-year period from 1342 to 1352, the country did not face any particular crisis, and Iran's average economic growth in this decade was the highest in the world.
تا اینکه بحران نفتی سال 1352 پیش آمد.
|||||came|
با چهار برابر شدن درآمد نفتی ایران، انتظارات جامعه بالا رفت، حکومت هم به این بالا رفتن انتظارات دامن زد، با تزریق پول به کشور هزینهها بالا رفت و به دنبال آن مصرف هم بالا رفت.
|||||||expectations|||||||||||fuelled|||injection||||||||||following|||||
مثلا مصرف سرانه گوشت که تا قبل از 1352، 28 کیلوگرم در سال بود در سال 1354 به 47 کیلوگرم افزایش پیدا کرد که البته الان زیر 6 کیلوگرم در سال است.
||per capita|meat|||||kilogram|||||||||||||||kilograms|||
با افزایش دستمزدها و سرمایهگذاریهای بخش خصوصی، تقاضا برای کارگر بالا رفت و عملا بیکاری به صفر رسید.
||wages||capital|investment||||demand|||||||unemployment|||
With the increase of wages and investments of the private sector, the demand for workers increased and unemployment practically reached zero.
همین عامل در کنار درآمدهای بیشتر و وعده حکومت برای رفاه بیشتر باعث رشد مهاجرت از روستاها به شهرها شد که عمدتا نه در بخش صنعتی که در بخش ساخت و ساز مشغول به کار شدند.
|factor||||||the promise|||welfare|||||||||||||||||||||||||
کشور که در دهساله 1342 تا 1352 میانگین تورم 3 درصد را تجربه میکرد در فاصله 1352 تا 1355 با تورم حدودا 18 درصدی روبرو شد.
|||ten years||average|inflation|||||||the period of|||||percentage||
در تهران کرایهها 500 درصد افزایش پیدا کرد و قیمت زمین 400 درصد رشد داشت.
||rent|||||||||||
به تدریج تورم از افزایش درآمدها جلو افتاد و با کاهش درآمد نفتی دولت ساخت و سازها با وقفه مواجه شد و به بیکاری دامن زد که در نتیجه اعتراضاتی به همراه داشت.
to||||||||||||||||construction||delay|faced||||||||||protests|||
حکومت با بحران روبرو شد، بحرانی که نتیجه افزایش توقعات بود و روز به روز هم توان حکومت برای پاسخگویی به این توقعات کاهش پیدا میکرد.
|||||a crisis||||expectations||||||||||responding|||expectations||||
حکومت برای جلب حمایت سیاسی دست به یکسری اقدامات پوپولیستی زد.
|||||||||populist|
همانطور که اشاره شد حکومت برای کنترل طبقه بورژوازی بالا مجبورشان کرد بخشی از سهام کارخانجات را به کارگران واگذار کنند.
||it was mentioned||||||||them||||||||workers||
در کنار این اقدام میبایست حزب جدیدی ایجاد میشد که برخلاف حزب قبلی یعنی ایران نوین، توانایی بسیج تودهها خصوصا کارگران را داشته باشد.
||||||||||||unlike|||||||to mobilize|||||||
پس حزب رستاخیز با این بهانه که حزب ایران نوین حزبی شده در خدمت سودجویان سیاسی؛ ایجاد شد.
||Resurrection|||pretext|||||||||the profiteers||was established|
اقدام دیگر حکومت کنترل قیمتها بود تا جلوی بالا رفتن قیمتها را بگیرد.
||||||||the prevention of||||||
این اقدامات در کنار کاهش حمایت از طبقه بورژوازی بالا، باعث شد که حکومت با حامی اصلیاش یعنی بورژوازی صنعتی تضاد منافع پیدا کند.
|||||support||||||||||supporter||||||of interests|||