×

We use cookies to help make LingQ better. By visiting the site, you agree to our cookie policy.

image

History of Iran, History of Iran 5

History of Iran 5

سلام. این پنجمین قسمت از مجموعۀ تاریخ ایران هست. و ما داریم دربارۀ سلسۀ هخامنشی حرف می زنیم. همون طور که در اپیزود قبلی گفتم بعد از مرگ کورش کبیر، پسرش کمبوجیه جانشین اون شد. در زمان کمبوجیه، مصر به تصرف هخامنشیان درآمد. مصر، کشوری بزرگ با تمدنی کهن و باشکوه بود. با فتح این سرزمین، قلمرو هخامنشیان به قارۀ آفریقا هم گسترش یافت. و به نهایت وسعت و عظمت خود رسید. پس از مرگ کمبوجیه، داریوش یکم که از شاخۀ دیگر خاندان هخامنشی بود، بر تخت شاهی نشست. داریوش بزرگ پس از فرونشاندن شورش های داخلی و برقراری آرامش و امنیت در سرتاسر شاهنشاهی هخامنشی، به شرق لشکرکشی کرد. و قسمت هایی از غرب و شمال غرب هند را به قلمرو خود افزود. او همچنین به مناطق دوردستی در شمال دریای سیاه و جنوب روسیۀ کنونی لشکرکشی کرد. اهمیت و شهرت داریوش بزرگ در تاریخ ایران به خاطر اقدامات اساسی و کم نظیری بود که برای ایجاد تشکیلات نوین اداری، نظامی و اقتصادی انجام داد. تأسیس سپاه جاویدان، احداث جاده و ساخت کاخ ها و بناهای مجلل، به ویژه در شوش و تخت جمشید، از جملۀ اقدام های مهم این پادشاه بزرگ است. در واقع داریوش، اصول و شیوه ای از کشورداری را بنیان نهاد که نه تنها در دورۀ هخامنشیان، بلکه تا قرن ها بعد، همچنان پا بر جا بود، و زمینۀ رونق اقتصادی و شکوفایی تمدن ایران بود. داریوش بزرگ در اواخر پادشاهی خود با دشواری هایی در غرب قلمرو خود رو به رو شد. که در نهایت به بروز جنگ با یونانیان انجامید. که تا روزگار جانشینش، خشایارشا ادامه پیدا کرد. دولت شهرهای یونانی، مخصوصاً آتن، از تسلط ایران بر آسیای صغیر و سواحل شرقی دریای اژه ناراحت بودند. در نتیجه آتنی ها یکی از شهرهای یونانی نشین آسیای صغیر را تشویق به شورش علیه هخامنشیان کردند. و شهر سارد را آتش زدند. داریوش تصمیم به تنبیه آن ها گرفت. و در جایی به نام ماراتنُ موضع گرفت. سرداران آتنی تنها راه چاره را در حملۀ سریع و جنگ تن به تن دیدند. و بدین ترتیب جنگ ماراتن شکل گرفت. و در نهایت سپاه ایران عقب نشینی کرد. خاندان هخامنشی از زمان پادشاهی اردشیر دوم دچار تفرقۀ درونی شد. در دوران فرمانروایی او مصر از قلمروی هخامنشیان خارج شد. و پس از روی کار آمدن چند شاه دیگر، در زمان داریوش سوم، اسکندر مقدونی با سپاهی بسیار قوی و تشنۀ قتل و غارت به ایران حمله کرد. اسکندر در سه نبرد سپاه هخامنشی را شکست داد. و پس از آن، شوش، یکی از پایتخت های هخامنشیان را تسخیر کرد. سپس سپاهیان مقدونی و یونانی به تخت جمشید رسیدند. و به دستور اسکندر این شهر به آتش کشیده شد. داریوش سوم هم که از دست اسکندر فرار کرده بود به قتل رسید. با مرگ او سلسلۀ هخامنشی به پایان رسید. هخامنشیان به مدت دویست و بیست سال بر بخش بزرگی از جهان شناخته‌شدۀ آن دوران فرمانروایی کردند. برخی از اسامی امروزی سرزمین هایی که در قلمروی هخامنشیان بودند عبارت اند از ایران، عراق، عربستان، مصر، یونان، بلغارستان، اکراین، روسیه،فلسطین، لیبی، ارمنستان، افغانستان، پاکستان، هند، سومالی، ترکیه، قزاقستان، و چندین کشور دیگر. این امپراطوری بزرگ در سازمان جهانی یونسکو به عنوان بزرگ ترین و اولین امپراطوری دوران باستان به ثبت رسیده ‌است.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

History of Iran 5 History of Iran 5 Historia de Irán 5 Histoire de l'Iran 5 Historia Iranu 5 História do Irã 5 İran Tarihi 5 伊朗历史5

سلام. Hello. Hallo. Hello. Bonjour. این پنجمین قسمت از مجموعۀ تاریخ ایران هست. |fifth|part||series||| Dies ist der fünfte Teil der Sammlung zur Geschichte des Iran. This is the fifth part of the collection of Iranian history. Il s'agit de la cinquième partie de la collection d'histoire iranienne. Dette er den femte delen av historien til Iran-samlingen. و ما داریم دربارۀ سلسۀ هخامنشی حرف می زنیم. ||are talking about|about|dynasty|Achaemenid dynasty|talking||are talking Und wir sprechen über die Achämeniden-Dynastie. And we are talking about the Achaemenid dynasty. Et nous parlons de la dynastie achéménide. En we hebben het over de Achaemenidische dynastie. Og vi snakker om Achaemenid-dynastiet. ‌ما داریم سلسله هخامنش حرف. میذنیم همون طور که در اپیزود قبلی گفتم بعد از مرگ کورش کبیر، پسرش کمبوجیه جانشین اون شد. "same way"|"as"|as|||||||death||||Cambyses|successor|| Wie ich in der vorherigen Folge sagte, folgte ihm nach dem Tod von Koresh Kabir sein Sohn Kambojie nach. As I said in the previous episode, after the death of Cyrus the Great, his son Cambyses succeeded him. Comme je le disais dans l'épisode précédent, après la mort de Koresh Kabir, son fils Kambojie lui a succédé. Zoals ik in de vorige aflevering al zei, volgde zijn zoon Kambojie hem na de dood van Koresh Kabir op. Som jeg sa i forrige episode, etter Koresh Kabirs død, etterfulgte sønnen Kambojie ham. در زمان کمبوجیه، مصر به تصرف هخامنشیان درآمد. |time of|Cambyses|Egypt||occupation||came under control Während der Zeit Kambodschas wurde Ägypten von den Achämeniden erobert. During the reign of Cambyses, Egypt was captured by the Achaemenids. À l'époque du Cambodge, l'Égypte a été capturée par les Achéménides. Ten tijde van Cambyses werd Egypte veroverd door de Achaemeniden. I løpet av Kambodsjas tid ble Egypt tatt til fange av Achaemenidene. در. ذمان کمبوجیه مصر به. تصرف. هخامنشان درآمد مصر، کشوری بزرگ با تمدنی کهن و باشکوه بود. |country|||civilization|ancient||magnificent| Ägypten war ein großes Land mit einer alten und großartigen Zivilisation. Egypt was a great country with an ancient and glorious civilization. L'Egypte était un grand pays avec une civilisation ancienne et magnifique. Egypte was een groot land met een oude en glorieuze beschaving. Egypt var et flott land med en eldgammel og storslått sivilisasjon. با فتح این سرزمین، قلمرو هخامنشیان به قارۀ آفریقا هم گسترش یافت. |the conquest of|||territory|Achaemenids||continent of|Africa||expanded into Africa|expanded Mit der Eroberung dieses Landes dehnte sich das Achämenidenreich auf den afrikanischen Kontinent aus. With the conquest of this land, the Achaemenid realm spread to the African continent. Avec la conquête de cette terre, l'empire achéménide s'est étendu au continent africain. Med erobringen av dette landet utvidet Achaemenid-riket seg til det afrikanske kontinentet. و به نهایت وسعت و عظمت خود رسید. ||full extent|extent||grandeur|| Und es erreichte sein endgültiges Ausmaß und seine Größe. And it reached its ultimate breadth and grandeur. Et il a atteint son étendue et sa grandeur ultimes. En bereikte zijn volledige omvang en grootsheid. Og den nådde sin ultimate utstrekning og storhet. پس از مرگ کمبوجیه، داریوش یکم که از شاخۀ دیگر خاندان هخامنشی بود، بر تخت شاهی نشست. ||death||Darius I|the first|||branch of||family||||throne|throne|ascended the throne Nach dem Tod von Cambogia saß Darius I., der aus einem anderen Zweig der Achämeniden-Dynastie stammte, auf dem königlichen Thron. After Cambyses' death, Darius I, another branch of the Achaemenid dynasty, ascended the throne. Après la mort de Cambogia, Darius Ier, qui appartenait à une autre branche de la dynastie achéménide, s'assit sur le trône royal. Na de dood van Cambyses besteeg Darius I, die uit een andere tak van de Achaemenidische dynastie kwam, de troon. Etter Cambogias død satt Darius I, som var fra en annen gren av Achaemenid-dynastiet, på den kongelige tronen. داریوش بزرگ پس از فرونشاندن شورش های داخلی و برقراری آرامش و امنیت در سرتاسر شاهنشاهی هخامنشی، به شرق لشکرکشی کرد. Darius the Great||||quelling|rebellions|"uprisings"|internal affairs||establishing|peace and security||security||throughout|Empire|||East|military campaign| Nachdem er interne Aufstände unterdrückt und im gesamten Achämenidenreich Frieden und Sicherheit geschaffen hatte, marschierte Darius der Große nach Osten. Darius the Great marched east after suppressing internal revolts and establishing peace and security throughout the Achaemenid Empire. Après avoir réprimé les rébellions internes et établi la paix et la sécurité dans tout l'empire achéménide, Darius le Grand a marché vers l'est. Darius de Grote marcheerde naar het oosten na het onderdrukken van interne opstanden en het vestigen van vrede en veiligheid in het hele Achaemenidische rijk. و قسمت هایی از غرب و شمال غرب هند را به قلمرو خود افزود. |parts|"parts"||||north|west|India|||territory||added to und fügte seinem Territorium Teile West- und Nordwestindiens hinzu. And added parts of western and northwestern India to its territory. et a ajouté des parties de l'ouest et du nord-ouest de l'Inde à son territoire. او همچنین به مناطق دوردستی در شمال دریای سیاه و جنوب روسیۀ کنونی لشکرکشی کرد. |"also"|to|regions|remote areas|||Sea|Black Sea|||Russia's|present-day|military campaign| Er marschierte auch in entfernte Gebiete nördlich des Schwarzen Meeres und südlich des heutigen Russlands. He also marched on remote areas north of the Black Sea and south of present-day Russia. Il a également fait campagne dans des régions éloignées au nord de la mer Noire et au sud de la Russie actuelle. Hij kampeerde ook in afgelegen gebieden ten noorden van de Zwarte Zee en in het zuiden van Rusland. اهمیت و شهرت داریوش بزرگ در تاریخ ایران به خاطر اقدامات اساسی و کم نظیری بود که برای ایجاد تشکیلات نوین اداری، نظامی و اقتصادی انجام داد. Importance||Fame|Darius||||Iran|||measures|fundamental||unparalleled|unparalleled||that||establishing|organization|modern|administrative|military||economic|performed| Die Bedeutung und der Ruhm von Dariush dem Großen in der Geschichte Irans beruhten auf den grundlegenden und seltenen Maßnahmen, die er zur Schaffung einer neuen administrativen, militärischen und wirtschaftlichen Organisation ergriff. Darius the Great's importance and fame in the history of Iran was due to the fundamental and unique measures he took to create a new administrative, military and economic organization. L'importance et la renommée de Dariush le Grand dans l'histoire de l'Iran sont dues aux mesures fondamentales et rares qu'il a prises pour créer une nouvelle organisation administrative, militaire et économique. تأسیس سپاه جاویدان، احداث جاده و ساخت کاخ ها و بناهای مجلل، به ویژه در شوش و تخت جمشید، از جملۀ اقدام های مهم این پادشاه بزرگ است. establishment|The Guard|Immortal Guard|construction|road||construction|palaces|||buildings|luxurious structures||in particular||Susa||Persepolis|Jamshid||"among the"|actions||||king|| The establishment of the Eternal Army, the construction of roads and the construction of luxurious palaces and buildings, especially in Susa and Persepolis, are among the important actions of this great king. L'établissement du Corps Immortel, la construction de routes et la construction de palais et d'édifices luxueux, notamment à Suse et à Persépolis, comptent parmi les actions importantes de ce grand roi. De oprichting van het Eeuwige Korps, de aanleg van wegen en de bouw van paleizen en luxueuze gebouwen, vooral in Susa en Persepolis, behoren tot de belangrijke acties van deze grote koning. در واقع داریوش، اصول و شیوه ای از کشورداری را بنیان نهاد که نه تنها در دورۀ هخامنشیان، بلکه تا قرن ها بعد، همچنان پا بر جا بود، و زمینۀ رونق اقتصادی و شکوفایی تمدن ایران بود. |in fact|Darius|principles||method|method|of|statecraft||founded|established|||not only||period||but also|"for"|centuries||after that|still|stand firm||"intact"|||foundation|economic prosperity|economic prosperity||flourishing|civilization|| Tatsächlich legte Dariush die Prinzipien und den Stil der Staatsführung fest, die nicht nur während der Zeit der Achämeniden, sondern auch noch Jahrhunderte danach Bestand hatten und die Grundlage für den wirtschaftlichen Wohlstand und das Aufblühen der iranischen Zivilisation bildeten. In fact, Darius founded the principles and methods of governance that remained in place not only during the Achaemenid period, but until centuries later, and were the basis for economic prosperity and the flourishing of Iranian civilization. En fait, Dariush a établi les principes et le style de gestion de l'État qui sont restés en place non seulement pendant la période achéménide, mais aussi pendant des siècles après, et ont été à la base de la prospérité économique et de la prospérité de la civilisation iranienne. In feite heeft Darius de principes en stijl van bestuur vastgesteld die nog steeds van kracht waren, niet alleen tijdens de Achaemenidische periode, maar ook eeuwen later, en die de basis vormden voor de economische welvaart en welvaart van de Iraanse beschaving. داریوش بزرگ در اواخر پادشاهی خود با دشواری هایی در غرب قلمرو خود رو به رو شد. |||late in|reign|his own reign|with|difficulties|||the west|||||| Am Ende seiner Herrschaft hatte Darius der Große im Westen seines Territoriums mit Schwierigkeiten zu kämpfen. Darius the Great faced difficulties in the west of his realm at the end of his reign. A la fin de son règne, Darius le Grand fait face à des difficultés à l'ouest de son territoire. که در نهایت به بروز جنگ با یونانیان انجامید. |||to|outbreak|||the Greeks|led to was schließlich zu einem Krieg mit den Griechen führte. Which eventually led to war with the Greeks. qui a finalement conduit à une guerre avec les Grecs. Wat uiteindelijk leidde tot oorlog met de Grieken. که تا روزگار جانشینش، خشایارشا ادامه پیدا کرد. ||reign|his successor's|Xerxes I|continued|continued| die bis zur Zeit seines Nachfolgers Xerxes andauerte. Which continued until the time of his successor, Xerxes. qui a continué jusqu'à l'époque de son successeur, Xerxès. دولت شهرهای یونانی، مخصوصاً آتن، از تسلط ایران بر آسیای صغیر و سواحل شرقی دریای اژه ناراحت بودند. The government of|cities||especially|Athens||domination||||Asia Minor||eastern shores|eastern|Aegean Sea|Aegean Sea|upset| Griechische Stadtstaaten, insbesondere Athen, ärgerten sich über die Vorherrschaft Irans über Kleinasien und die Ostküste der Ägäis. The governments of Greek cities, especially Athens, were upset by Iran's domination of Asia Minor and the eastern shores of the Aegean Sea. Les cités-États grecques, en particulier Athènes, étaient mécontentes de la domination de l'Iran sur l'Asie Mineure et la côte orientale de la mer Égée. De Griekse stadstaten, vooral Athene, hadden een hekel aan de dominantie van Iran over Klein-Azië en de oostkust van de Egeïsche Zee. در نتیجه آتنی ها یکی از شهرهای یونانی نشین آسیای صغیر را تشویق به شورش علیه هخامنشیان کردند. |result|Athenians||||||Greek-inhabited||Asia Minor||encouraged||rebellion|against|| Infolgedessen ermutigten die Athener eine der griechischen Städte Kleinasiens, gegen die Achämeniden zu rebellieren. As a result, the Athenians encouraged one of the Greek cities in Asia Minor to revolt against the Achaemenids. En conséquence, les Athéniens ont encouragé l'une des villes grecques d'Asie Mineure à se révolter contre les Achéménides. Als gevolg hiervan moedigden de Atheners een van de Griekse steden van Klein-Azië aan om in opstand te komen tegen de Achaemeniden. و شهر سارد را آتش زدند. ||Sardis||set on fire|set on fire Und sie brannten die Stadt Sard nieder. And they set fire to the city of Sardis. Et ils brûlèrent la ville de Sard. En zij staken de stad Sard in brand. داریوش تصمیم به تنبیه آن ها گرفت. |decision|to|punish|them|them| Darius beschloss, sie zu bestrafen. Darius decided to punish them. Darius a décidé de les punir. Darius besloot hen te straffen. و در جایی به نام ماراتنُ موضع گرفت. ||somewhere|||Marathon|took position|took a position Und er nahm Stellung an einem Ort namens Marathon. And he took a position in a place called Marathon. Et il a pris un poste dans un endroit appelé Marathon. En hij nam een standpunt in op een plaats genaamd Marathon. سرداران آتنی تنها راه چاره را در حملۀ سریع و جنگ تن به تن دیدند. Athenian commanders|Athenian|only|way|solution|||attack|swift|||hand-to-hand||body|"saw" Die athenischen Generäle sahen die einzige Lösung in einem schnellen Angriff und Nahkampf. The Athenian commanders found the only solution in a quick attack and hand-to-hand combat. Les généraux athéniens voyaient la seule solution dans une attaque rapide et un combat au corps à corps. و بدین ترتیب جنگ ماراتن شکل گرفت. |thus|in this way|war|Marathon War|shape (1)| Und so entstand der Marathonkrieg. And so the marathon war broke out. Et c'est ainsi que la guerre du marathon s'est formée. و در نهایت سپاه ایران عقب نشینی کرد. |||||retreated|retreat| Und schließlich zog sich die iranische Armee zurück. And finally, the Iranian army withdrew. Et finalement l'armée iranienne s'est retirée. خاندان هخامنشی از زمان پادشاهی اردشیر دوم دچار تفرقۀ درونی شد. family|||||Artaxerxes||afflicted by|internal division|internal strife| Die achämenidische Dynastie litt seit der Herrschaft von Ardeschir II. unter innerer Spaltung. The Achaemenid dynasty has been divided since the reign of Ardashir II. La dynastie achéménide a subi une division interne depuis le règne d' Ardeshir II . در دوران فرمانروایی او مصر از قلمروی هخامنشیان خارج شد. |era|reign||||territory||| Während seiner Herrschaft verließ Ägypten das Achämenidenreich. During his reign, Egypt came out of the Achaemenid realm. Pendant son règne, l'Égypte quitte l'empire achéménide. و پس از روی کار آمدن چند شاه دیگر، در زمان داریوش سوم، اسکندر مقدونی با سپاهی بسیار قوی و تشنۀ قتل و غارت به ایران حمله کرد. |||coming to power|power|coming to power||||||||Alexander the Great|Macedonian||army|very|strong||thirsty for|murder||plunder|||| Und nachdem mehrere andere Könige während der Herrschaft von Darius III. an die Macht kamen, griff Alexander der Große den Iran mit einer sehr starken Armee und einer Gier nach Mord und Plünderung an. And after several other kings came to power, during the reign of Darius III, Alexander the Great invaded Iran with a very strong army and the thirst for murder and plunder. Et après l’arrivée au pouvoir de plusieurs autres rois, à l’époque de Darius III, Alexandre le Grand attaqua l’Iran avec une armée très puissante et une soif de meurtre et de pillage. En nadat verschillende andere koningen aan de macht kwamen, in de tijd van Darius III, viel Alexander de Grote Iran aan met een zeer sterk leger en een honger naar moord en plundering. اسکندر در سه نبرد سپاه هخامنشی را شکست داد. |||battles||||| Alexander besiegte die achämenidische Armee in drei Schlachten. Alexander defeated the Achaemenid army in three battles. Alexandre a vaincu l'armée achéménide en trois batailles. و پس از آن، شوش، یکی از پایتخت های هخامنشیان را تسخیر کرد. ||||Shush|||||||conquered|conquered Und danach eroberte er Susa, eine der Hauptstädte der Achämeniden. And after that, Susa conquered one of the Achaemenid capitals. Et après cela, il a conquis Suse, l'une des capitales achéménides. سپس سپاهیان مقدونی و یونانی به تخت جمشید رسیدند. then|Macedonian and Greek troops|Macedonian|||||Persepolis|"arrived at" Dann trafen mazedonische und griechische Truppen in Persepolis ein. Then the Macedonian and Greek armies reached Persepolis. Puis les troupes macédoniennes et grecques sont arrivées à Persépolis. Toen bereikten de Macedonische en Griekse legers Persepolis. و به دستور اسکندر این شهر به آتش کشیده شد. ||order|||||fire|set on fire| Und auf Befehl Alexanders wurde diese Stadt in Brand gesteckt. And by the order of Alexander, the city was set on fire. Et par ordre d'Alexandre, cette ville a été incendiée. داریوش سوم هم که از دست اسکندر فرار کرده بود به قتل رسید. |||||"from"||escaped||had||killed| Darius III., der vor Alexander geflohen war, wurde getötet. Darius III, who had escaped from Alexander, was killed. Darius III, qui s'était échappé d'Alexandre, a été tué. Darius III, die aan Alexander was ontsnapt, werd ook gedood. با مرگ او سلسلۀ هخامنشی به پایان رسید. |||dynasty|||came to an end|came to an end Mit seinem Tod endete die Dynastie der Achämeniden. With his death, the Achaemenid dynasty came to an end. La dynastie achéménide a pris fin avec sa mort. Met zijn dood kwam er een einde aan de Achaemenidische dynastie. هخامنشیان به مدت دویست و بیست سال بر بخش بزرگی از جهان شناخته‌شدۀ آن دوران فرمانروایی کردند. |||||||"over"|part||||known|known|||ruled over| Die Achämeniden beherrschten zweihundertzwanzig Jahre lang einen großen Teil der bekannten Welt. The Achaemenids ruled over a large part of the known world for two hundred and twenty years. Les Achéménides ont régné sur une grande partie du monde connu pendant deux cent vingt ans. Tweehonderdtwintig jaar lang heersten de Achaemeniden over een groot deel van de bekende wereld. برخی از اسامی امروزی سرزمین هایی که در قلمروی هخامنشیان بودند عبارت اند از ایران، عراق، عربستان، مصر، یونان، بلغارستان، اکراین، روسیه،فلسطین، لیبی، ارمنستان، افغانستان، پاکستان، هند، سومالی، ترکیه، قزاقستان، و چندین کشور دیگر. "Some"||names|modern|||||territory of|||"include"|are as follows||||Saudi Arabia|Egypt|Greece|Bulgaria|Ukraine|Russia|Palestine|Libya|Armenia|Afghanistan|Pakistan|India|Somalia|Turkey|Kazakhstan||several other countries|| Zu den modernen Namen der Länder, die sich auf dem Territorium der Achämeniden befanden, gehören Iran, Irak, Arabien, Ägypten, Griechenland, Bulgarien, Ukraine, Russland, Palästina, Libyen, Armenien, Afghanistan, Pakistan, Indien, Somalia, Türkei und Kasachstan und mehrere andere Länder. Some of the modern names of lands in the Achaemenid realm include Iran, Iraq, Saudi Arabia, Egypt, Greece, Bulgaria, Ukraine, Russia, Palestine, Libya, Armenia, Afghanistan, Pakistan, India, Somalia, Turkey, Kazakhstan, and several others. other country. Certains des noms modernes des terres qui se trouvaient sur le territoire des Achéménides sont l'Iran, l'Irak, l'Arabie, l'Égypte, la Grèce, la Bulgarie, l'Ukraine, la Russie, la Palestine, la Libye, l'Arménie, l'Afghanistan, le Pakistan, l'Inde, la Somalie, la Turquie, le Kazakhstan. , et plusieurs autres pays. Enkele van de moderne namen van de landen die op het Achaemenidische grondgebied waren, zijn Iran, Irak, Saoedi-Arabië, Egypte, Griekenland, Bulgarije, Oekraïne, Rusland, Palestina, Libië, Armenië, Afghanistan, Pakistan, India, Somalië, Turkije, Kazachstan, en een aantal andere landen. این امپراطوری بزرگ در سازمان جهانی یونسکو به عنوان بزرگ ترین و اولین امپراطوری دوران باستان به ثبت رسیده ‌است. |Empire|||organization||UNESCO|||||||||ancient times||registration|| Dieses große Reich wurde in der UNESCO-Weltorganisation als das größte und erste Reich der Antike registriert. This great empire is registered in the UNESCO World Heritage List as the largest and first empire of antiquity. Ce grand empire a été enregistré dans l'Organisation mondiale de l'UNESCO comme le plus grand et le premier empire de l'Antiquité. Dit grote rijk staat bij UNESCO geregistreerd als het grootste en eerste rijk uit de oudheid. Dette store imperiet har blitt registrert i UNESCOs verdensorganisasjon som det største og det første imperiet i antikken.