×

We use cookies to help make LingQ better. By visiting the site, you agree to our cookie policy.

image

History of Iran, History of Iran 7

History of Iran 7

سلام. توی این اپیزود و اپیزود بعدی می خوام دربارۀ پرسپولیس یا تخت جمشید که میراث ارزشمند هخامنشیان هست حرف بزنم. هخامنشیان در طول دوران حکومت خودشون شش پایتخت داشته اند. اَنشان، هگمتانه، بابل، شوش، پاسارگاد و تخت جمشید. تخت جمشید یا پارسه نام یکی از شهرهای ایرانی باستانی هست که طی سالیان، پایتخت باشکوه پادشاهی ایران در زمان امپراطوری هخامنشیان بوده. در این شهر باستانی کاخی به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران پادشاهی داریوش بزرگ، خشایارشا و اردشیر اول بنا شده ‌است. و به مدت حدود دویست سال آباد بوده ‌است. نام اصلی تخت جمشید چنان که در کتیبه ‏های این کاخ موجود است پارسه بود. که ریشه از نام قوم پارس داشت. یونانیان به این محل پرسپولیس می گفتند به معنی شهر پارسیان. بعدها به دلیل عظمت خرابه‏های این شهر و عدم اطلاع از پیشینه هخامنشیان، مردم به اشتباه خرابه‏های آن را به جمشید پادشاه افسانه‏ای نسبت دادند. و به همین دلیل امروزه نام آن تخت جمشید است. داریوش اول بعد از فرونشاندن شورشیان و تثبت پادشاهی خود، تصمیم گرفت پایتختی مناسب امپراطوری خود بنا کند. او در سرزمین پارس، جلگه حاصلخیز مرودشت را برای احداث این پایتخت انتخاب کرد. ساخت تخت جمشید در حدود سال پانصد و نوزده قبل از میلاد به دستور او آغاز شد. تخت جمشید بر روی صُفه‏ای ساخته شده که کمی بیشتر از صد و بیست و پنج هزار مترمربع وسعت دارد. هر پادشاه هخامنشی که به سلطنت می‏رسید اثری از خود در آن می‏گذاشت .کاخی که داریوش بنا نهاد در زمان پادشاهان دیگر هخامنشی تکمیل شد و توسعه یافت. شاهان هخامنشی در طول سال و با تغییر فصل کوچ می‌کردند. و معمولاً تمام سال را در یک جا نمی ماندند. بلکه بر حسب آب و هوا هر فصلی را در یکی از پایتخت‌های خود می گذراندند. در فصل زمستان در بابل و شوش اقامت داشتند. و در فصل تابستان به همدان می‌رفتند. که در دامنه کوه الوند بود. و هوایی خنک و مطبوع داشت. شهرهای بابل، شوش و هگمتانه پایتخت سیاسی و اداری و اقتصادی بودند. ولی پاسارگارد و پارسه یا همان تخت جمشید پایتخت آیینی هخامنشیان به شمار می‌رفتند. به گفتۀ پژوهشگران، پاسارگاد جایی بود که آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار می‌شد. ولی در تخت جمشید تشریفاتی همانند نوروز برگزار می شد. این دو شهر زادگاه و به اصطلاح گهوارۀ پارسیان به شمار می‌ رفت. به همین دلیل است که آرامگاه بزرگان و نام‏آوران آنان در آنجا یا اطراف آن قرار داشت. و مکان مقدسی شمرده می ‏شد. با توجه به شواهد معماری و باستان شناختی، به نظر می رسد که تخت جمشید صرفاً یک محل برای اقامت شاهان هخامنشی و برگزاری مراسم نوروزی نبوده. بلکه کارکردی سیاسی اقتصادی هم داشته. و مکانی برای نمایش شکوه و عظمت شاهنشاهی هخامنشی بوده است. در نهایت اینکه تخت جمشید پایتخت اصلی و مرکز اسناد و گنجینه‌های دولتی بوده. به همین دلیل اسکندر مقدونی وقتی به ایران حمله کرد، آن را عمداً آتش زد. تا گهواره و تکیه گاه دولت هخامنشی را از میان ببرد. و به ایرانیان بفهماند که دیگر دورۀ فرمانروایی آنان به سر آمده است.

تخت جمشید در مرکز استان فارس، ده کیلومتری شمال شهر مرودشت و در پنجاه و هفت کیلومتری شیراز قرار دارد.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

History of Iran 7 History of Iran 7 Historia de Irán 7 Histoire de l'Iran 7 Geschiedenis van Iran7 História do Irã 7 İran Tarihi 7

سلام. Bonjour. Hello. توی این اپیزود و اپیزود بعدی می خوام دربارۀ پرسپولیس یا تخت جمشید که میراث ارزشمند هخامنشیان هست حرف بزنم. ||épisode||épisode||||||||||héritage précieux|précieux|Achéménides||| ||||||||about|Persepolis or Takht-e Jamshid|||Persepolis||heritage|valuable|Achaemenids|is|talk|talk about In dieser und der nächsten Folge möchte ich über Persepolis oder Persepolis sprechen, das ein wertvolles Erbe der Achämeniden darstellt. In this and the next episode, I want to talk about Persepolis or Persepolis, which is the valuable heritage of the Achaemenids. Dans cet épisode et le prochain, je veux parler de Persépolis ou Persépolis, qui est un héritage précieux des Achéménides. In deze en de volgende aflevering wil ik het hebben over Persepolis of Persepolis, een waardevol erfgoed van de Achaemeniden. هخامنشیان در طول دوران حکومت خودشون شش پایتخت داشته اند. Les Achéménides|||période||leur propre||capitale|| ||during the course|period|government|their own||capitals|have had|"have had" Die Achämeniden hatten während ihrer Herrschaft sechs Hauptstädte. The Achaemenids had six capitals during their rule. Les Achéménides avaient six capitales pendant leur règne. اَنشان، هگمتانه، بابل، شوش، پاسارگاد و تخت جمشید. |Ecbatane|||||| Anshan|Ecbatana|Babylon|Susa|Pasargadae||| Anshan, Hegmataneh, Babylon, Susa, Pasargadae und Persepolis. Anshan, Hegmataneh, Babylon, Susa, Pasargadae and Persepolis. Anshan, Hegmatane, Babylone, Suse, Pasargad et Persépolis. Anshan, Hegmatane, Babylon, Susa, Pasargad og Persepolis. تخت جمشید یا پارسه نام یکی از شهرهای ایرانی باستانی هست که طی سالیان، پایتخت باشکوه پادشاهی ایران در زمان امپراطوری هخامنشیان بوده. |||Persépolis||||villes||ancienne|||au cours de|des années|capitale majestueuse|majestueuse|royaume||||Empire|Achéménides| throne|||Persepolis||||||ancient|is|that|over the course|years||magnificent|kingdom|||era|Empire|| Takht Jamshid oder Parse ist der Name einer der alten iranischen Städte, die während des Achämenidenreichs die prächtige Hauptstadt des Königreichs Iran war. Persepolis or Parseh is the name of one of the ancient Iranian cities that has been the glorious capital of the Kingdom of Iran during the Achaemenid Empire for many years. Takht Jamshid ou Parse est le nom d'une des anciennes villes iraniennes qui fut la magnifique capitale du royaume d'Iran pendant l'empire achéménide. Takht Jamshid eller Parse er navnet på en av de gamle iranske byene som var den praktfulle hovedstaden i kongeriket Iran under Achaemenid-riket. در این شهر باستانی کاخی به نام تخت جمشید وجود دارد که در دوران پادشاهی داریوش بزرگ، خشایارشا و اردشیر اول بنا شده ‌است. |||ancienne|palais||||||||||royaume|Darius le Grand||||||construit|a été construit| ||||palace||||||||||kingdom|||Xerxes the Great||Ardeshir I||built|built|is In dieser antiken Stadt gibt es einen Palast namens Perseus, der während der Herrschaft von Darius dem Großen, Xerxes und Ardashir I. erbaut wurde. In this ancient city, there is a palace called Persepolis, which was built during the reign of Darius the Great, Xerxes and Ardashir I. Dans cette ville antique se trouve un palais appelé Persépolis, qui fut construit sous le règne de Darius le Grand, Xerxès et Ardashir Ier. In deze oude stad is er een paleis genaamd Persepolis, dat werd gebouwd tijdens het bewind van Darius de Grote, Xerxes en Ardashir I. و به مدت حدود دویست سال آباد بوده ‌است. |||environ|||prospère|| ||duration|approximately|two hundred||inhabited|| Und ist seit etwa zweihundert Jahren bewohnt. And has been inhabited for about two hundred years. Et elle est prospère depuis environ deux cents ans. نام اصلی تخت جمشید چنان که در کتیبه ‏های این کاخ موجود است پارسه بود. ||||tel que|||inscriptions|||palais|existant||Persépolis| |original name|||"as stated"|that||inscriptions|||palace|present|"is"|Persia| Der ursprüngliche Name von Persepolis, wie er in den Inschriften dieses Palastes zu finden ist, war Parseh. In this and the next episode, I want to talk about Persepolis or Persepolis, which is the valuable heritage of the Achaemenids. Le nom original de Persépolis était Parse comme on le retrouve dans les inscriptions de ce palais. De oorspronkelijke naam van Persepolis was Parse, zoals te vinden is in de inscripties van dit paleis. که ریشه از نام قوم پارس داشت. |root|||tribe|| Was im Namen des persischen Volkes verwurzelt war. Which had its roots in the name of the Persian people. qui tire son origine du nom du peuple perse. یونانیان به این محل پرسپولیس می گفتند به معنی شهر پارسیان. Les Grecs||||||||signifiant||Perses |||place|||"called"||||Persians Die Griechen nannten diesen Ort Persepolis, was „Stadt der Perser“ bedeutet. The Greeks called this place Persepolis, meaning the city of the Persians. Les Grecs appelaient cet endroit Persépolis, ce qui signifie la ville des Perses. بعدها به دلیل عظمت خرابه‏های این شهر و عدم اطلاع از پیشینه هخامنشیان، مردم به اشتباه خرابه‏های آن را به جمشید پادشاه افسانه‏ای نسبت دادند. Ensuite|||grandeur|ruines|ruines de||||manque de|connaissance||antécédents|Achéménides|||erreur|ruines|||||Jamshid|roi légendaire|légendaire||attribuèrent à|ont attribué "afterwards"|||grandeur|ruins|ruins of||||lack of|knowledge||historical background|Achaemenids||to|mistakenly|ruins||its|"of it"||Jamshid|legendary king|legendary||attributed to| Aufgrund der Größe der Ruinen dieser Stadt und des Mangels an Wissen über die Geschichte der Achämeniden schrieben die Menschen ihre Ruinen später fälschlicherweise dem legendären König Jamshid zu. Later, due to the greatness of the ruins of this city and the lack of knowledge about the history of the Achaemenids, people mistakenly attributed its ruins to the legendary king Jamshid. Plus tard, en raison de la grandeur des ruines de cette ville et du manque de connaissances sur l’histoire des Achéménides, les gens attribuèrent à tort ses ruines au légendaire roi Jamshid. Later, vanwege de grootsheid van de ruïnes van deze stad en het gebrek aan kennis over de geschiedenis van de Achaemeniden, schreven mensen de ruïnes ten onrechte toe aan de legendarische koning Jamshid. و به همین دلیل امروزه نام آن تخت جمشید است. ||||de nos jours||||| ||"this very"|reason|nowadays||||| Und deshalb heißt es heute Persepolis. And that is why today its name is Persepolis. Et c'est pourquoi aujourd'hui son nom est Persépolis. داریوش اول بعد از فرونشاندن شورشیان و تثبت پادشاهی خود، تصمیم گرفت پایتختی مناسب امپراطوری خود بنا کند. Darius Ier||||réprimer|rebelles||consolidation|royaume|||||appropriée|Empire||construire|construire ||||quelling|rebels||establishing|kingdom||decided|decided|capital city|suitable|empire||build| Nachdem er die Rebellen unterdrückt und sein Königreich gefestigt hatte, beschloss Darius I., eine für sein Reich geeignete Hauptstadt zu errichten. After overthrowing the rebels and consolidating his kingdom, Darius I decided to build a suitable capital for his empire. Après avoir réprimé les rebelles et consolidé son royaume, Darius Ier décide de construire une capitale adaptée à son empire. Darius I besloot, nadat hij de rebellen had onderdrukt en zijn koninkrijk had gevestigd, een geschikte hoofdstad voor zijn rijk te bouwen. او در سرزمین پارس، جلگه حاصلخیز مرودشت را برای احداث این پایتخت انتخاب کرد. ||terre||plaine fertile|fertile|Marvdasht|||construction de|cette|capitale|a choisi| He||land||fertile plain|fertile|Marvdasht Plain||for|construction of||capital|selected| Für den Bau dieser Hauptstadt wählte er die fruchtbare Ebene Marvdasht im Land Pars. In the land of Persia, he chose the fertile plain of Marvdasht for the construction of this capital. Il choisit la plaine fertile de Marvdasht au pays de Pars pour construire cette capitale. In het land Perzië koos hij de vruchtbare vlakte van Marvdasht uit om deze hoofdstad te vestigen. ساخت تخت جمشید در حدود سال پانصد و نوزده قبل از میلاد به دستور او آغاز شد. construction||||||cinq cents||dix-neuf|||avant Jésus-Christ||||| construction||||around||five hundred||nineteen|||B.C.|to|order||began| Der Bau von Persepolis begann um 519 v. Chr. auf seinen Befehl hin. The construction of Persepolis began around the year fifteen and nineteen BC by his order. La construction de Persépolis commença vers 519 avant JC sur son ordre. De bouw van Persepolis begon rond 519 voor Christus op zijn bevel. تخت جمشید بر روی صُفه‏ای ساخته شده که کمی بیشتر از صد و بیست و پنج هزار مترمربع وسعت دارد. ||||terrasse surélevée||construit||||||||||||mètres carrés|étendue| ||on|on|terrace||built||||||||||||square meters|area| Takht Jamshid ist auf einer Terrasse mit einer Fläche von etwas mehr als einhundertfünfundzwanzigtausend Quadratmetern erbaut. Persepolis is built on a plateau that is a little more than one hundred and twenty-five thousand square meters. Takht Jamshid est construit sur une terrasse d'un peu plus de cent vingt cinq mille mètres carrés. Persepolis is gebouwd op een plateau van iets meer dan honderdvijfentwintigduizend vierkante meter. هر پادشاه هخامنشی که به سلطنت می‏رسید اثری از خود در آن می‏گذاشت .کاخی که داریوش بنا نهاد در زمان پادشاهان دیگر هخامنشی تکمیل شد و توسعه یافت. Chaque|roi|Achéménide|||Règne||atteignait|une trace|||||||palais||Darius||fondé|||rois achéménides|autres|Achéménide|complété|||développé| |king||||throne|"would"|came to power|trace||own||||left|palace|||building|established|||kings|||completed|||expanded|expanded Jeder achämenidische König, der auf den Thron kam, hinterließ seine Spuren. Der von Darius erbaute Palast wurde während der Regierungszeit anderer achämenidischer Könige fertiggestellt und erweitert. Every Achaemenid king who came to the throne left a mark on it. The palace that Darius built was completed and expanded during the reign of other Achaemenid kings. Chaque roi achéménide qui accéda au trône y laissa sa marque. Le palais construit par Darius fut achevé et développé à l'époque d'autres rois achéménides. Elke Achaemenidische koning die op de troon kwam, heeft er zijn stempel op gedrukt.Het paleis dat Darius bouwde, werd voltooid en ontwikkeld in de tijd van andere Achaemenidische koningen. شاهان هخامنشی در طول سال و با تغییر فصل کوچ می‌کردند. |||||||changement||migration|| Achaemenid kings|||throughout|year|"and"|"with"|change of seasons|season|migrated||"would migrate" Achämenidische Könige wanderten das ganze Jahr über und mit dem Wechsel der Jahreszeiten. Achaemenid kings migrated during the year and with the change of seasons. Les rois achéménides migraient tout au long de l'année et aux changements de saison. Achaemenidische koningen migreerden het hele jaar door en met de wisseling van seizoenen. و معمولاً تمام سال را در یک جا نمی ماندند. |usually|all||||||"did not"|did not stay Und normalerweise blieben sie nicht das ganze Jahr an einem Ort. And they didn't usually stay together all year. Et généralement, ils ne restaient pas au même endroit toute l’année. بلکه بر حسب آب و هوا هر فصلی را در یکی از پایتخت‌های خود می گذراندند. ||en fonction de|||||||||||||| "but rather"|according to|"according to"|water and climate||climate||season||||||||"would"|spent Vielmehr verbrachten sie jede Jahreszeit je nach Wetterlage in einer ihrer Hauptstädte. Rather, they spend each season in one of their capitals, depending on the weather. Au contraire, selon la météo, ils passaient chaque saison dans l'une de leurs capitales. In plaats daarvan brachten ze, afhankelijk van het klimaat, elk seizoen door in een van hun hoofdsteden. در فصل زمستان در بابل و شوش اقامت داشتند. ||Winter||||Shush|resided|had Während der Wintersaison blieben sie in Babylon und Susa. They stayed in Babylon and Susa during the winter. Ils restèrent à Babylone et à Suse pendant la saison hivernale. Ze verbleven in Babylon en Susa tijdens de winter. و در فصل تابستان به همدان می‌رفتند. ||summer season|||Hamedan|| Und sie fuhren im Sommer immer nach Hamedan. And in the summer they went to Hamedan. Et ils allaient à Hamedan pendant la saison estivale. که در دامنه کوه الوند بود. ||pied de montagne||| ||foothills|mountain|Alvand Mountain| das an den Hängen des Berges Alvand lag. Which was on the slopes of Mount Alvand. qui se trouvait sur les pentes de la montagne Alvand. Dat was aan de voet van Alvand Mountain. و هوایی خنک و مطبوع داشت. ||||agréable| |cool air|cool||pleasant| Und das Wetter war kühl und angenehm. And the air was cool and pleasant. Et le temps était frais et agréable. شهرهای بابل، شوش و هگمتانه پایتخت سیاسی و اداری و اقتصادی بودند. ||||||||||économique| ||||Ecbatana||||administrative||economic| Die Städte Babylon, Susa und Hegmatane waren die politischen, administrativen und wirtschaftlichen Hauptstädte. The cities of Babylon, Susa, and Hegmataneh were the political, administrative, and economic capitals. Les villes de Babylone, Suse et Hegmatane étaient les capitales politiques, administratives et économiques. De steden Babylon, Susa en Hegmatane waren de politieke, bestuurlijke en economische hoofdsteden. ولی پاسارگارد و پارسه یا همان تخت جمشید پایتخت آیینی هخامنشیان به شمار می‌رفتند. |||Persépolis||"c'est-à-dire"||||cérémoniel|Achéménides||comptaient comme||étaient considérés |Pasargadae||||"the same"||||ceremonial|Achaemenids||"considered"||"were considered" Aber Pasargard und Parse oder Persepolis galten als rituelle Hauptstadt der Achämenier. But Pasargadae and Persia, or Persepolis, were the Achaemenid ritual capital. Mais Pasargard et Parse, ou Persépolis, étaient considérées comme la capitale rituelle des Achéménides. Maar Pasargard en Parse, of Persepolis, werden beschouwd als de rituele hoofdsteden van de Achaemeniërs. به گفتۀ پژوهشگران، پاسارگاد جایی بود که آیین و تشریفات تاجگذاری شاهان هخامنشی برگزار می‌شد. ||chercheurs|||||cérémonie||cérémonies|couronnement|rois|Achéménides|se déroulait|| |According to|Researchers say Pasargadae was the site of Achaemenid coronation ceremonies.|Pasargadae|place where|||ceremony||ceremonial practices|coronation ceremony|kings||held|| Forschern zufolge war Pasargad der Ort, an dem die Krönungszeremonien der achämenidischen Könige abgehalten wurden. According to researchers, Pasargadae was the site of Achaemenid kings' rites and ceremonies. Selon les chercheurs, Pasargad était le lieu où se déroulaient les cérémonies de couronnement des rois achéménides. Volgens onderzoekers was Pasargad de plaats waar de kroningsceremonies van Achaemenidische koningen werden gehouden. ولی در تخت جمشید تشریفاتی همانند نوروز برگزار می شد. ||||ceremonial events|similar to|Nowruz|held|| Aber in Persepolis wurden Zeremonien wie Nowruz abgehalten. But in Persepolis, ceremonies such as Nowruz were held. Mais à Persépolis, des cérémonies comme celle de Norouz avaient lieu. این دو شهر زادگاه و به اصطلاح گهوارۀ پارسیان به شمار می‌ رفت. ||||||soi-disant|berceau des Perses|Perses|||| |||birthplace||to|so-called|cradle|Persians||counted as|| Diese beiden Städte waren der Geburtsort der sogenannten Wiege der Perser. These two cities were considered the birthplace of the so-called Persian cradle. Ces deux villes étaient considérées comme le berceau et le berceau des Perses. Deze twee steden werden beschouwd als de geboorteplaats en de zogenaamde bakermat van de Perzen. به همین دلیل است که آرامگاه بزرگان و نام‏آوران آنان در آنجا یا اطراف آن قرار داشت. ||||||||grands noms|célèbres|leurs||||||| |for this reason|reason|||tomb|the great ones||name|notable figures|their||there||around it||located| Deshalb befanden sich die Gräber der Ältesten und ihre Namensvetter in oder um sie herum. That is why the tombs of the elders and their namesakes were located in or around it. C'est la raison pour laquelle les tombes de leurs grands et célèbres personnages se trouvaient là ou à proximité. و مکان مقدسی شمرده می ‏شد. ||sacré|considéré comme|| |sacred place|holy place|considered||was considered Und es galt als heiliger Ort. And it was considered a holy place. Et c’était considéré comme un lieu saint. با توجه به شواهد معماری و باستان شناختی، به نظر می رسد که تخت جمشید صرفاً یک محل برای اقامت شاهان هخامنشی و برگزاری مراسم نوروزی نبوده. |En tenant compte||preuves|architecture||archéologiques|archéologiques||||||||seulement||||résidence|rois achéménides|Achéménides||tenue de|cérémonies|du Nouvel An|n'a pas été with|considering||evidence|architectural evidence||archaeological|archaeological||"it seems"||"appears"|||Persepolis|merely|a single|place||residence|kings|||holding|ceremonial events|Nowruz celebrations|"has not been" Den architektonischen und archäologischen Beweisen zufolge scheint Persepolis nicht nur ein Aufenthaltsort der achämenidischen Könige und der Abhaltung von Nowruz-Zeremonien gewesen zu sein. Considering the architectural and archeological evidence, it seems that Persepolis was not just a place for Achaemenid kings to stay and celebrate Nowruz. D'après les preuves architecturales et archéologiques, il semble que Persépolis n'était pas seulement un lieu où les rois achéménides séjournaient et organisaient des cérémonies de Nowruz. Op basis van architectonisch en archeologisch bewijs lijkt het erop dat Persepolis niet alleen een plaats was waar de Achaemenidische koningen verbleven en Nowruz-ceremonies hielden. بلکه کارکردی سیاسی اقتصادی هم داشته. |fonctionnel||économique|| but also|functional|political||| Es hat auch eine politische und wirtschaftliche Funktion. It also had a political-economic function. Elle a également une fonction politique et économique. و مکانی برای نمایش شکوه و عظمت شاهنشاهی هخامنشی بوده است. |un lieu||exposition|splendeur||grandeur|empire impérial achéménide|Achéménide|| |a place||display|grandeur||grandeur|Achaemenid Empire||| Und es war ein Ort, um den Ruhm des Achämenidenreiches zu zeigen. And it has been a place to show the glory of the Achaemenid Empire. Et c’était un lieu pour montrer la gloire de l’empire achéménide. En het was een plek om de glorie van het Achaemenidische rijk te laten zien. در نهایت اینکه تخت جمشید پایتخت اصلی و مرکز اسناد و گنجینه‌های دولتی بوده. |||||||||||trésors d'État||| in|"ultimately"|that||||||the center|documents||treasures||governmental| Schließlich war Persepolis die Hauptstadt und das Zentrum der Regierungsdokumente und Schätze. Finally, Persepolis was the main capital and center of government documents and treasures. Enfin, Persépolis était la capitale principale et le centre des documents et trésors gouvernementaux. Ten slotte was Persepolis de belangrijkste hoofdstad en het centrum van overheidsdocumenten en -schatten. به همین دلیل اسکندر مقدونی وقتی به ایران حمله کرد، آن را عمداً آتش زد. ||||||||||||intentionnellement|| ||||Macedonian||||attack||||deliberately|set fire to|set on fire Aus diesem Grund zündete Alexander der Große den Iran absichtlich an, als er ihn angriff. That is why Alexander the Great deliberately set it on fire when he invaded Iran. C’est pour cette raison qu’Alexandre le Grand a délibérément incendié l’Iran lorsqu’il a attaqué l’Iran. تا گهواره و تکیه گاه دولت هخامنشی را از میان ببرد. |berceau||appui||||||| "to"|cradle||support|stronghold|government|Achaemenid|||"from among"|"to eliminate" Die Wiege und Unterstützung des achämenidischen Staates zerstören. To destroy the cradle and support of the Achaemenid government. détruire le berceau et le soutien du gouvernement achéménide. و به ایرانیان بفهماند که دیگر دورۀ فرمانروایی آنان به سر آمده است. ||||||période|domination|leur règne|||| |||make understand||||rule|they|to|end|come to an end| Und lassen Sie die Iraner wissen, dass ihre Regierungszeit vorbei ist. And let the Iranians know that their reign is over. Et faites savoir aux Iraniens que l’ère de leur règne est révolue. En laat de Iraniërs weten dat het tijdperk van hun heerschappij voorbij is.

تخت جمشید در مرکز استان فارس، ده کیلومتری شمال شهر مرودشت و در پنجاه و هفت کیلومتری شیراز قرار دارد. ||||province|||kilometers from|||Marvdasht|||fifty-seven kilometers|||fifty-seven kilometers|Shiraz|is located|"is located" Takht Jamshid liegt im Zentrum der Provinz Fars, zehn Kilometer nördlich der Stadt Maroodasht und 57 Kilometer von Shiraz entfernt. Persepolis is located in the center of Fars province, ten kilometers north of Marvdasht city and fifty-seven kilometers from Shiraz. Takht Jamshid est situé au centre de la province du Fars, à dix kilomètres au nord de la ville de Maroodasht et à cinquante-sept kilomètres de Chiraz.