×

We use cookies to help make LingQ better. By visiting the site, you agree to our cookie policy.

image

Persian Language Foundation, Amir Kabir

Amir Kabir

میرزا تقی خان فراهانی (امیر کبیر) بیش از دویست سال پیش در یکی از روستاهای شهر اراک در ایران به دنیا آمد. پدرش آشپز مخصوص وزیر دربار قاجار، قائم مقام بود. او در کودکی به پدر خود کمک می کرد و غذای فرزندان وزیر را برایشان به مدرسه می برد. تقی هر روز پشت در کلاس می ایستاد تا درس تمام شود. روزی مانند همیشه پشتِ درِ کلاس منتظر ایستاده بود که وزیر دربار برای پرسیدن وضع درس فرزندانش به آنجا آمد. او سؤالی پرسید که بچّه ها پاسخش را نمی دانستند. فوراً تقی وارد کلاس شد و جواب سؤال را به طور کامل داد. همه تعجّب کرده بودند زیرا فکر می کردند که او بی سواد است.

قائم مقام با تعجّب پرسید: “این مطالب را از کجا یاد گرفته ای؟”

تقی گفت” از پشت در.”

پس از آن، به خاطر هوش بالایش اجازه یافت تا همراه بقیّۀ بچّه ها در کلاس شرکت کند و درس بخواند. بدین ترتیب او در دربار قاجار بزرگ شد.

او اوّلین مأموریتِ سیاسی خود را در ۲۲ سالگی انجام داد و در این مأموریت منشی یک هیأت دیپلماتیک شد. این هیأت برای عذرخواهی در مورد قتلِ یک دیپلمات روس در ایران به روسیه رفت. بدین ترتیب او وارد سیاست شد و در حالی که بیشتر در شهر تبریز زندگی می کرد، چندین مأموریت سیاسی انجام داد. وقتی میرزا تقی ۴۰ ساله بود شاه ایران در تهران فوت کرد و ناصرالدّین میرزا فرزند شاه که ولیعهد بود در تبریز زندگی می کرد.

میرزا تقی خان مأمور شد مقدّماتِ حرکتِ شاهِ جدید، ناصرالدّین شاهِ قاجار، را به تهران فراهم کند. او از یک تاجرِ تبریزی سی هزار تومان قرض کرد و همراهِ شاه و گروهی از سربازان به سوی تهران حرکت کرد. آنها پس از شش هفته به تهران رسیدند و شاه به تختِ سلطنت نشست. به خاطرِ لیاقتِ میرزا تقی در امور سیاسی و رهبریِ سپاه، ناصرالدّین شاه در همان شبِ سلطنت او را به عالی ترین مقام و منصبِ کشوری یعنی صدراعظمی منصوب کرد و از آن زمان او را امیر کبیر نامیدند. در واقع، امیر کبیر شخصِ اوّلِ مملکت و مسئولِ امورِ کشوری و لشگری شد.

او ۳ سال و ۳ ماه صدراعظمِ ایران بود و در این مدّتِ کم ارتباطاتِ خارجیِ ایران را بهبود بخشید و در لندن و سنت پترزبورگ سفارتخانۀ دائمی ایجاد کرد. امیر کبیر مدرسۀ دارالفنون را که به نوعی اوّلین دانشگاهِ ایران بود تاسیس کرد، دوّمین روزنامۀ فارسی زبانِ ایران تا آن زمان یعنی “وقایعِ اتّفاقیّه” را منتشر کرد و وضعیّتِ مالی و خزانۀ کشور، پست و ارتش را اصلاح کرد. امیر کبیر خدماتِ بزرگی برای ایران انجام داد، امّا متأسّفانه عدّه ای که منافع خود را در حالِ نابودی می دیدند، علیه او توطئه کردند. ابتدا شاه او را از صدارت عزل و سپس به کاشان تبعید کرد. بعد از کمتر از دو ماه اطرافیانِ شاه حکمِ قتلِ امیرکبیر را از شاه گرفتند و او را در حمّامِ فینِ کاشان به قتل رساندند.

ایرانیان، هیچگاه فداکاری ها و کارهای مهمّ امیر کبیر را فراموش نمی کنند.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Amir Kabir Amir|Great |Kabir Amir Kabir Amir Kabir Amir Kabir Amir Kabir Amira Kabira Amir Kabir

میرزا تقی خان فراهانی (امیر کبیر) بیش از دویست سال پیش در یکی از روستاهای شهر اراک در ایران به دنیا آمد. |||||||||||||||||||||was born |Taki|Han|Farahani||Kebir|üstünde||iki yüz||||||||Arak||||| Mirza Taghi Khan Farahani (Amir Kabir) wurde vor mehr als zweihundert Jahren in einem Dorf in der iranischen Stadt Arak geboren. Mirza Taghi Khan Farahani (Amir Kabir) was born more than two hundred years ago in a village in the city of Arak in Iran. Mirza Taghi Khan Farahani (Amir Kabir) werd meer dan tweehonderd jaar geleden geboren in een dorp in de stad Arak in Iran. پدرش آشپز مخصوص وزیر دربار قاجار، قائم مقام بود. ||||sarayı|Kacar|Kaim|| Sein Vater war stellvertretender Koch des Qajar-Gerichtsministers. His father was a special cook for the minister of the Qajar court. Zijn vader was een plaatsvervangend kok voor de minister van het gerechtshof van Qajar. او در کودکی به پدر خود کمک می کرد و غذای فرزندان وزیر را برایشان به مدرسه می برد. ||childhood|||his||||||||||||| ||çocuklukta|||||||||çocuklar|||onlar için|||| As a child, he helped his father and took food for the minister's children to school. Als kind hielp hij zijn vader en nam hij voedsel voor de kinderen van de predikant mee naar school. تقی هر روز پشت در کلاس می ایستاد تا درس تمام شود. Taqi stood behind the class every day to finish the lesson. Taqi stond elke dag achter in de klas om de les af te maken. روزی مانند همیشه پشتِ درِ کلاس منتظر ایستاده بود که وزیر دربار برای پرسیدن وضع درس فرزندانش به آنجا آمد. |||behind|door of||waiting|||||court|||||||| |||||||duruyordu|||||||durumunu||çocukları||| One day, he was waiting at the door of the classroom as always, when the court minister came to ask about his children's studies. Op een dag stond hij, zoals gewoonlijk, bij de achterdeur van de klas te wachten toen de minister van de rechtbank kwam vragen hoe het met zijn kinderen ging. او سؤالی پرسید که بچّه ها پاسخش را نمی دانستند. ||asked||child||||| ||||||cevabını|||bilmediler He asked a question that the children did not know the answer to. Hij stelde een vraag waarop de kinderen het antwoord niet wisten. فوراً تقی وارد کلاس شد و جواب سؤال را به طور کامل داد. ||||||||||||gave hemen||||||||||şekilde|tam olarak| Taghi immediately entered the class and answered the question completely. Taqi kwam onmiddellijk de klas binnen en beantwoordde de vraag volledig. همه تعجّب کرده بودند زیرا فکر می کردند که او بی سواد است. ||etmiş|||||||||sözsüz|

قائم مقام با تعجّب پرسید: “این مطالب را از کجا یاد گرفته ای؟” ||||||bilgileri|||||| The deputy asked with surprise: "Where did you learn these things?"

تقی گفت” از پشت در.” |||arka| "From behind the door," Taqi said. 'Vanachter de deur,' zei Taqi.

پس از آن، به خاطر هوش بالایش اجازه یافت تا همراه بقیّۀ بچّه ها در کلاس شرکت کند و درس بخواند. ||||||yüksekliği||||||||||||||okuyabilsin After that, due to his high intelligence, he was allowed to attend classes with the other children and learn lessons. Daarna mocht hij vanwege zijn hoge intelligentie lessen bijwonen en met de andere kinderen studeren. بدین ترتیب او در دربار قاجار بزرگ شد. |şekilde|||||| So wuchs er am Qajar-Hof auf. In this way, he grew up in the Qajar royal court. Zo groeide hij op in de rechtbank van Qajar.

او اوّلین مأموریتِ سیاسی خود را در ۲۲ سالگی انجام داد و در این مأموریت منشی یک هیأت دیپلماتیک شد. ||görev||||||||||||sekreter||heyet|diplomatik| Mit 22 Jahren machte er seine erste politische Mission und wurde Sekretär einer diplomatischen Mission. He carried out his first political mission at the age of 22 and became the secretary of a diplomatic delegation in this mission. Hij maakte zijn eerste politieke missie op 22-jarige leeftijd en werd secretaris van een diplomatieke missie. این هیأت برای عذرخواهی در مورد قتلِ یک دیپلمات روس در ایران به روسیه رفت. |||özür dileme|||katil||diplomat|Rus||||Rusya| This delegation went to Russia to apologize for the murder of a Russian diplomat in Iran. De delegatie ging naar Rusland om zich te verontschuldigen voor de moord op een Russische diplomaat in Iran. بدین ترتیب او وارد سیاست شد و در حالی که بیشتر در شهر تبریز زندگی می کرد، چندین مأموریت سیاسی انجام داد. |||girdi|||||halde|||||||||birkaç|||| Thus, he entered politics and while living mostly in Tabriz city, he did several political missions. Zo ging hij de politiek in en terwijl hij voornamelijk in de stad Tabriz woonde, voerde hij verschillende politieke missies uit. وقتی میرزا تقی ۴۰ ساله بود شاه ایران در تهران فوت کرد و ناصرالدّین میرزا فرزند شاه که ولیعهد بود در تبریز زندگی می کرد. ||||||||||||Nasıreddin||||||||||| When Mirza Taghi was 40 years old, the Shah of Iran died in Tehran, and Naseruddin Mirza, the son of the Shah, who was the crown prince, lived in Tabriz. Toen Mirza Taghi 40 jaar oud was, stierf de sjah van Iran in Teheran en woonde Nasser al-Din Mirza, de zoon van de sjah, die de kroonprins was, in Tabriz.

میرزا تقی خان مأمور شد مقدّماتِ حرکتِ شاهِ جدید، ناصرالدّین شاهِ قاجار، را به تهران فراهم کند. |||||||the Shah||||||||prepare| |||müdür||hareketin hazırlıklarını||şah|||şah|||||hazırlamak| Mirza Taghi Khan wurde beauftragt, den Boden für die Bewegung des neuen Königs Nasser al-Din Shah von Qajar nach Teheran vorzubereiten. Mirza Taqi Khan was assigned to provide the introduction of the new Shah, Nasir al-Din Shah of Qajar, to Tehran. Mirza Taghi Khan kreeg de opdracht om de weg voor te bereiden voor de verplaatsing van de nieuwe koning, Nasser al-Din Shah van Qajar, naar Teheran. او از یک تاجرِ تبریزی سی هزار تومان قرض کرد و همراهِ شاه و گروهی از سربازان به سوی تهران حرکت کرد. ||||||||loan||||||||||||| |||tüccar|Tabrizi||||borç||||||||||||| He borrowed 30,000 tomans from a Tabriz merchant and moved to Tehran with the Shah and a group of soldiers. Hij leende 30.000 tomans van een zakenman uit Tabriz en verhuisde met de sjah en een groep soldaten naar Teheran. آنها پس از شش هفته به تهران رسیدند و شاه به تختِ سلطنت نشست. they||||||||||||| |||||||vardılar||||taht|saltanat|oturdu After six weeks, they reached Tehran and the Shah sat on the throne. Ze kwamen na zes weken aan in Teheran en de sjah besteeg de troon. به خاطرِ لیاقتِ میرزا تقی در امور سیاسی و رهبریِ سپاه، ناصرالدّین شاه در همان شبِ سلطنت او را به عالی ترین مقام و منصبِ کشوری یعنی صدراعظمی منصوب کرد و از آن زمان او را امیر کبیر نامیدند. |for the sake of|||||||||||||that|night|||||the highest|||||||||||||||||| ||yetenek||||işler|||liderlik|ordu||||||||||||||görev|ülkesel|||atama||||||||||adlandırdılar Aufgrund des Verdienstes von Mirza Taqi in den politischen Angelegenheiten und der Führung der IRGC ernannte ihn Nasser al-Din Shah in derselben Nacht seiner Regierungszeit in die höchste Position des Landes, den Premierminister, und seitdem heißt er Amir Kabir. Vanwege de verdiensten van Mirza Taqi in de politieke zaken en het leiderschap van de IRGC, benoemde Nasser al-Din Shah hem op dezelfde avond van zijn regering tot de hoogste positie van het land, de premier, en sindsdien wordt hij Amir genoemd. Kabir. در واقع، امیر کبیر شخصِ اوّلِ مملکت و مسئولِ امورِ کشوری و لشگری شد. ||||şahıs|birinci|ülke||sorumlusu|işler|||askeri| In fact, Amir Kabir became the first person in the country and in charge of state and military affairs. In feite werd Amir Kabir de eerste persoon in het land die verantwoordelijk was voor staats- en militaire zaken.

او ۳ سال و ۳ ماه صدراعظمِ ایران بود و در این مدّتِ کم ارتباطاتِ خارجیِ ایران را بهبود بخشید و در لندن و سنت پترزبورگ سفارتخانۀ دائمی ایجاد کرد. ||||||||||||||||||||||Saint|St. Petersburg|||| ||||||||||süre içinde||ilişkileri|yabancı|||iyileştirdi||||||ve|Petersburg|büyükelçilik||kurdu| Er war drei Jahre und drei Monate lang iranischer Premierminister. Während dieser Zeit verbesserte er die iranischen Außenbeziehungen und richtete eine ständige Botschaft in London und St. Petersburg ein. He was the chancellor of Iran for 3 years and 3 months and in this short time he improved Iran's foreign relations and established permanent embassies in London and St. Petersburg. Hij was drie jaar en drie maanden premier van Iran, gedurende welke tijd hij de buitenlandse betrekkingen van Iran verbeterde en een permanente ambassade in Londen en St. Petersburg oprichtte. امیر کبیر مدرسۀ دارالفنون را که به نوعی اوّلین دانشگاهِ ایران بود تاسیس کرد، دوّمین روزنامۀ فارسی زبانِ ایران تا آن زمان یعنی “وقایعِ اتّفاقیّه” را منتشر کرد و وضعیّتِ مالی و خزانۀ کشور،  پست و ارتش را اصلاح کرد. ||||||||||||||||||||||||||||||financial situation||||the post||||| |||Darülfünun|||||||||||ikinci|||||||||Olaylar|Olaylar||yayınladı|||durumunu|mali||hazinesi||posta||||reform| Amir Kabir gründete die Dar al-Fonun School, eine Art erste Universität im Iran, veröffentlichte bis dahin die zweite persischsprachige Zeitung im Iran, "Accidental Events", und reformierte die Finanz- und Finanzsituation des Landes, die Post und die Heer. Amir Kabir founded the Dar al-Fonun School, which was kind of the first university in Iran, published the second Persian-language newspaper in Iran up to that time, "Accidental Events", and reformed the country's financial and treasury situation, the post and the army. Amir Kabir richtte de Dar al-Fonun School op, een soort van de eerste universiteit in Iran, publiceerde tot dan toe de tweede Perzisch-talige krant in Iran, "Accidental Events", en hervormde de financiële en financiële situatie van het land, de post en de leger. امیر کبیر خدماتِ بزرگی برای ایران انجام داد، امّا متأسّفانه عدّه ای که منافع خود را در حالِ نابودی می دیدند، علیه او توطئه کردند. ||||||||but|||||||||in the process of||||||| ||hizmetler|||||||maalesef||||çıkarlarını|||||||görüyorlardı|||| Amir Kabir hat dem Iran einen großen Dienst erwiesen, aber leider haben sich einige, die sahen, dass ihre Interessen zerstört wurden, gegen ihn verschworen. Amir Kabir did a great service to Iran, but unfortunately some who saw their interests being destroyed conspired against him. Amir Kabir heeft Iran een grote dienst bewezen, maar helaas hebben sommigen die zagen dat hun belangen vernietigd werden, tegen hem samengespannen. ابتدا شاه او را از صدارت عزل و سپس به کاشان تبعید کرد. |||||başbakanlık|||||Kashan|| Zuerst entfernte ihn der Schah aus der Präsidentschaft und verbannte ihn dann nach Kashan. First, the Shah removed him from the presidency and then exiled him to Kashan. Eerst verwijderde de sjah hem uit het presidentschap en verbannen hem vervolgens naar Kashan. بعد از کمتر از دو ماه اطرافیانِ شاه حکمِ قتلِ امیرکبیر را از شاه گرفتند و او را در حمّامِ فینِ کاشان به قتل رساندند. |||||||||||||||||||bath||||| ||||||etrafındaki||hükmü||Amir Kebir|||||||||hamamı|Fin|||öldürme|ulaştırdılar Nach weniger als zwei Monaten nahm das Gefolge des Schahs den Befehl an, Amir Kabir vom Schah zu töten, und tötete ihn im finnischen Bad von Kashan. Less than two months later, the Shah's entourage took the death sentence from Amir Kabir and killed him in the Finn Bath of Kashan. Na minder dan twee maanden nam de entourage van de sjah het bevel aan om Amir Kabir van de sjah te vermoorden en doodde hem in Kashan's Finn Bath.

ایرانیان، هیچگاه فداکاری ها و کارهای مهمّ امیر کبیر را فراموش نمی کنند. |never|||||important|Amir||||| |asla|fedakarlık|||||||||| Iranians will never forget the sacrifices and important works of Amir Kabir. Iraniërs zullen de offers en belangrijke daden van Amir Kabir nooit vergeten.