×

We use cookies to help make LingQ better. By visiting the site, you agree to our cookie policy.

image

Iranian Cinema, Through The Olive Trees

Through The Olive Trees

«زیر درختان زیتون» فیلمی ایرانی به کارگردانی عباس کیارستمی است، که در سال هزار و نهصد و نود و چهار ساخته شد. این فیلم مانند ساير آثار كيارستمی رئال است. ساده، كم‌حادثه، روان و در عين حال سرشار از معنويت. داستان این فیلم هم مانند فیلم دیگر کیارستمی، یعنی خانۀ دوست کجاست، در منطقۀ کوکر استان گیلان اتفاق می افتد. این فیلم به زلزلۀ سال هزار و نهصد و نود در این منطقه اشاره دارد، که در آن حدود سی و پنج هزار نفر کشته شدند. و اتفاق بسیار دردناک و مهمی در ایران به شمار می رود. فیلم "زیر درختان زیتون" چهار سال بعد از زلزله ساخته شد. ماجرای فیلم از این قرار است که در روستای کوکر، حسین که جوانی ساده و خوش قلب است، درست قبل از زلزله به خواستگاریِ دختری به‌ نام طاهره می‌رود. ولی چون خانه ندارد، خانوادۀ دختر به او پاسخ منفی می‌دهند. همان شب، زلزله همۀ مردم روستا را بی‌خانمان می‌کند. حسین در بی‌خانمانی خود را با همه یکسان می‌بیند، و حالا خیالش راحت است که همه مثل او شده اند. هفت روز از زلزله می‌گذرد. بر سر قبر قربانیان زلزله، حسین طاهره و مادربزرگش را که زنده مانده‌اند می بیند. ولی همچنان جواب منفی می گیرد. یک گروه فیلمبرداری برای ساختن فیلم به کوکر می‌آیند. حسین با آنها همکاری می‌کند. و قرار می شود نقش شوهر را در فیلم بازی کند. بر حسب اتفاق، گروه طاهره را هم برای بازی در نقش زن حسین انتخاب می‌کند. طاهره بالاخره راضی به بازی در فیلم در مقابل حسین می‌شود. ولی خارج از مکالماتِ اجباری مربوط به نقشش، هیچ کلمه‌ای با حسین حرف نمی زند. طاهره به دلیل اینکه حسین فقیر است، و البته هرچه داشته را در زلزله از دست داده، حاضر به دادن جواب مثبت به حسین نیست. نداشتن «خانه»، نماد جالبی از ویران شدن خانۀ ساکنان منطقۀ زلزله زده در فیلم است. و البته حسین بر این باور است که چون همه «بی خانمان» شده اند، اکنون چیزی از بقیه کمتر ندارد. داستان به این ترتیب جلو می رود که حسین از فرصت نقشی که به او داده شده، برای خواستگاری مجدد از طاهره استفاده می کند. «زير درختان زيتون» فلسفه‌ای دارد، كه در نهايت سادگی بیان می‌شود. انسان دارای روح است. و غذای روح چيزي نيست جز عشق و احساس. درخت زيتون سنبل عشق است.

در اكثر نماهای فیلم، چه نماهای ثابت و چه نماهای متحرک، دست كم يک درخت زيتون در كادر می‌بينيم. جادۀ پر و پيچ خم در فيلم نماد زندگی است. موانعی که در این جاده قرار می گیرند، مثل گلۀ گاو و گوسفندها یا مصالح ساختمانی، نماد مشکلاتی هستند که بر سر راه انسان در زندگی قرار می گیرد.

ما در فیلم می بینیم که طاهره دوست ندارد لباس محلی بپوشد، و آن را مربوط به طبقۀ كولی و بی سواد می‌داند. حسين هم مايل نيست بنایی كند، چون اين كار مربوط به طبقۀ پايين‌تر از اوست. اساساً عدم رضايت ذاتی و روانی از دغدغه‌های كيارستمی است، و در هر فيلمش به نوعی نمود پیدا می‌كند.

سكانس پايانی این فیلم، اوج هنر كيارستمی است. در اين سكانس كه در واقع یک پلان هشت دقيقه‌ای است، تصویری را می‌بينيم كه با درختان زيتون محصور شده است. بين درختان زيتون، مزرعۀ سبزی است كه باد روی آن می‌وزد.

فضایی پر از عشق و معنا با توجه به استعاره‌هايی كه در طول فيلم به ما داده شده می بینیم. حسين و طاهره به شكل دو لكۀ سفيد رنگ ديده می‌شوند. آنها به سمت عمق در حركت هستند. حسين عقب‌تر از طاهره حركت می كند.

در یک لحظۀ خاص دو لكۀ سفيد با هم يكی می‌شوند. در نهايت، لكۀ سفيد اول، یعنی حسين با خوشحالی و به سرعت به سمت دوربين می‌دود. او از طاهره جواب مثبت گرفته است.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Through The Olive Trees |||arbres through||Olive|Trees Durch die Olivenbäume Through The Olive Trees À travers les oliviers Przez Drzewa Oliwne Através das oliveiras

«زیر درختان زیتون» فیلمی ایرانی به کارگردانی عباس کیارستمی است، که در سال هزار و نهصد و نود و چهار ساخته شد. sous||||||réalisation||||||||||||||| „Unter den Olivenbäumen“ ist ein iranischer Film von Abbas Kiarostami aus dem Jahr 1994. "Under the Olive Trees" is an Iranian film directed by Abbas Kiarostami, which was made in the year one thousand nine hundred and ninety-four. "Sous les oliviers" est un film iranien réalisé par Abbas Kiarostami, réalisé en 1994. این فیلم مانند ساير آثار كيارستمی رئال است. |||autres|||réaliste| This film is like other works of Kiarostami Real. Ce film est réel comme les autres œuvres de Kiarostami. ساده، كم‌حادثه، روان و در عين حال سرشار از معنويت. |peu|accident|fluide|||||plein||spiritualité Simple, low incident, fluent and at the same time full of spirituality. Simple, peu d'accidents, fluide et en même temps rempli de spiritualité. داستان این فیلم هم مانند فیلم دیگر کیارستمی، یعنی خانۀ دوست کجاست، در منطقۀ کوکر استان گیلان اتفاق می افتد. ||||||||||||||Koker|||se produit|| The story of this film, like Kiarostami's other film, where is the friend's house, takes place in the Koker region of Gilan province. L'histoire de ce film, comme celle de l'autre film de Kiarostami, À propos de ma mère, se déroule dans la région de Koker, dans la province de Gilan. این فیلم به زلزلۀ سال هزار و نهصد و نود در این منطقه اشاره دارد، که در آن حدود سی و پنج هزار نفر کشته شدند. |||||||||||||fait référence|||||||||||| This film refers to the 1999 earthquake in this area, in which about thirty-five thousand people were killed. Ce film fait allusion au tremblement de terre de 1990 dans cette région, au cours duquel environ trente-cinq mille personnes ont été tuées. و اتفاق بسیار دردناک و مهمی در ایران به شمار می رود. |événement||douloureux|||||||| And it is a very painful and important event in Iran. Et c’est un événement très douloureux et important en Iran. فیلم "زیر درختان زیتون" چهار سال بعد از زلزله ساخته شد. The movie 'Under the Olive Trees' was made four years after the earthquake. Le film "Sous les oliviers" a été tourné quatre ans après le tremblement de terre. ماجرای فیلم از این قرار است که در روستای کوکر، حسین که جوانی ساده و خوش قلب است، درست قبل از زلزله به خواستگاریِ دختری به‌ نام طاهره می‌رود. l'histoire||||est||||||||jeune|||heureux|cœur||juste|||||demande en mariage||||Tahereh|| The story of the film is that in the village of Koker, Hossein, a simple and kind-hearted young man, goes to ask for the hand of a girl named Tahereh just before the earthquake. L'histoire du film est que dans le village de Kokar, Hossein, un jeune homme simple et bienveillant, va proposer à une fille nommée Tahira juste avant le tremblement de terre. ولی چون خانه ندارد، خانوادۀ دختر به او پاسخ منفی می‌دهند. ||||||||réponse|négatif|| But since he does not have a home, the girl's family gives him a negative answer. Mais comme elle n'a pas de logement, la famille de la jeune fille lui donne une réponse négative. همان شب، زلزله همۀ مردم روستا را بی‌خانمان می‌کند. ||||||||sans-abri|| That night, an earthquake left all the villagers homeless. Cette nuit-là, le tremblement de terre laisse tous les habitants du village sans abri. حسین در بی‌خانمانی خود را با همه یکسان می‌بیند، و حالا خیالش راحت است که همه مثل او شده اند. |||sans-abri||||tout|semblable|||||sa pensée|tranquille||||||| In his homelessness, Hossein sees himself as the same as everyone else, and now he is relieved that everyone has become like him. Dans sa situation d’itinérance, Hossein se considère comme tout le monde, et maintenant il est soulagé que tout le monde soit devenu comme lui. هفت روز از زلزله می‌گذرد. Seit dem Erdbeben sind sieben Tage vergangen. Seven days have passed since the earthquake. Sept jours se sont écoulés depuis le tremblement de terre. بر سر قبر قربانیان زلزله، حسین طاهره و مادربزرگش را که زنده مانده‌اند می بیند. At the graves of earthquake victims, Hossein sees Tahira and his grandmother who survived. Sur la tombe des victimes du tremblement de terre, Hossein voit Tahira et sa grand-mère qui ont survécu. ولی همچنان جواب منفی می گیرد. |toujours||négatif|| But he still gets a negative answer. Mais il obtient quand même une réponse négative. یک گروه فیلمبرداری برای ساختن فیلم به کوکر می‌آیند. ||de tournage|pour|||||| A film crew comes to Coker to make a film. Une équipe de tournage vient à Coker pour réaliser un film. حسین با آنها همکاری می‌کند. |||collaboration|| Hussein cooperates with them. Hossein coopère avec eux. و قرار می شود نقش شوهر را در فیلم بازی کند. |il est décidé||sera|rôle|||||| |||||husband||||| And is supposed to play the role of husband in the film. Et il est censé jouer le rôle du mari dans le film. بر حسب اتفاق، گروه طاهره را هم برای بازی در نقش زن حسین انتخاب می‌کند. par|selon|accident||||||||||||| By coincidence, the group chooses Tahereh to play the role of Hossein's wife. Par coïncidence, le groupe choisit Tahereh pour jouer le rôle de l'épouse d'Hossein. طاهره بالاخره راضی به بازی در فیلم در مقابل حسین می‌شود. Tahereh||satisfaite||||||devant||| Tahereh finally agrees to act in the movie opposite Hossein. Tahereh accepte finalement de jouer dans le film aux côtés d'Hossein. ولی خارج از مکالماتِ اجباری مربوط به نقشش، هیچ کلمه‌ای با حسین حرف نمی زند. |||des conversations|obligatoires|concernant||son rôle|||||||| But outside of the mandatory conversations related to his role, he does not speak a single word to Hossein. Mais en dehors des conversations obligatoires liées à son rôle, il ne dit pas un seul mot à Hossein. طاهره به دلیل اینکه حسین فقیر است، و البته هرچه داشته را در زلزله از دست داده، حاضر به دادن جواب مثبت به حسین نیست. |||||pauvre|||||avait|||tremblement de terre||||disponible||||positif||| Because Hossein is poor, and of course he lost everything he had in the earthquake, Tahira is not willing to give a positive answer to Hossein. Tahira n'est pas disposée à donner une réponse positive à Hossein parce que Hossein est pauvre et, bien sûr, il a perdu tout ce qu'il avait lors du tremblement de terre. نداشتن «خانه»، نماد جالبی از ویران شدن خانۀ ساکنان منطقۀ زلزله زده در فیلم است. |||intéressant||destruction|||des habitants|de la région||||| Not having a "house" is an interesting symbol of the destruction of the houses of the residents of the earthquake-stricken area in the film. Ne pas avoir de « maison » est un symbole intéressant de la destruction des maisons des habitants de la zone frappée par le tremblement de terre dans le film. و البته حسین بر این باور است که چون همه «بی خانمان» شده اند، اکنون چیزی از بقیه کمتر ندارد. |||||croyance||||||maison|||maintenant|||les autres|moins| And of course, Hossein believes that because everyone has become "homeless", he has nothing less than the others. Et bien sûr, Hossein estime que parce que tout le monde est devenu « sans abri », il n'a rien de moins que les autres. داستان به این ترتیب جلو می رود که حسین از فرصت نقشی که به او داده شده، برای خواستگاری مجدد از طاهره استفاده می کند. histoire|||manière|avance|verbe auxiliaire||||||rôle|||||||demande en mariage|nouveau||Tahereh||| |||||||||||||||||||again||||| The story progresses in such a way that Hossein uses the opportunity of the role given to him to propose to Tahira again. L'histoire avance de telle manière qu'Hossein profite du rôle qui lui est confié pour proposer à nouveau Tahira. «زير درختان زيتون» فلسفه‌ای دارد، كه در نهايت سادگی بیان می‌شود. ||||||||la fin|simplicité|s'exprime|| "Under the olive trees" has a philosophy, which is expressed in extreme simplicity. "Sous les oliviers" a une philosophie qui s'exprime dans une extrême simplicité. انسان دارای روح است. l'homme|a un|âme| Man has a soul. L'homme a une âme. و غذای روح چيزي نيست جز عشق و احساس. |nourriture|||n'est|sauf|||sentiment And the food of the soul is nothing but love and feeling. Et la nourriture de l’âme n’est rien d’autre que l’amour et le sentiment. درخت زيتون سنبل عشق است. ||de l'odeur|amour| The olive tree is the hyacinth of love. L'olivier est la jacinthe de l'amour.

در اكثر نماهای فیلم، چه نماهای ثابت و چه نماهای متحرک، دست كم يک درخت زيتون در كادر می‌بينيم. |la plupart|plans||||fixes|||mouvantes|mobiles|||||||le cadre||voyons ||||||||||moving|||||||the frame|| We see at least one olive tree in most of the film's shots, both still and moving. Dans la plupart des plans du film, qu'ils soient fixes ou animés, nous voyons au moins un olive dans le cadre. جادۀ پر و پيچ خم در فيلم نماد زندگی است. |plein|||courbure|||symbole|| ||||bend||||| The winding road in the movie is a symbol of life. La route sinueuse et chargée dans le film est un symbole de la vie. موانعی که در این جاده قرار می گیرند، مثل گلۀ گاو و گوسفندها یا مصالح ساختمانی، نماد مشکلاتی هستند که بر سر راه انسان در زندگی قرار می گیرد. les obstacles||sur|||se trouvent||||troupeau|||||matériaux|de construction||problèmes||||sur||l'homme||||| obstacles|||||||||||||||||||||||||||| Obstacles placed on this road, such as herds of cows and sheep or construction materials, symbolize the problems that are placed on the path of man in life. Les obstacles sur cette route, comme les troupeaux de vaches et de moutons ou les matériaux de construction, symbolisent les problèmes auxquels l'homme est confronté dans la vie.

ما در فیلم می بینیم که طاهره دوست ندارد لباس محلی بپوشد، و آن را مربوط به طبقۀ كولی و بی سواد می‌داند. nous|||||||||||||||||la classe|gitan|||analphabète|| ||||||||||||||||||Koli||||| We see in the film that Tahereh does not like to wear local clothes, and considers it related to the gypsy and uneducated class. Dans le film, nous voyons que Tahereh ne veut pas porter de vêtements traditionnels, qu'elle considère liés à la classe des gitans et des illettrés. حسين هم مايل نيست بنایی كند، چون اين كار مربوط به طبقۀ پايين‌تر از اوست. ||disposé||travail de construction||||||||||| Hossein also does not want to build, because this work is related to a class lower than him. Hossein ne souhaite pas devenir maçon, car ce travail est lié à une classe inférieure à la sienne. اساساً عدم رضايت ذاتی و روانی از دغدغه‌های كيارستمی است، و در هر فيلمش به نوعی نمود پیدا می‌كند. fondamentalement|absence|satisfaction|inné||psychologique||préoccupations|||||||||une certaine manière|manifestation||| basically|lack of||||||||||||||||||| Basically, the lack of intrinsic and psychological satisfaction is one of Kiarostami's concerns, and it appears in some way in each of his films. Essentiellement, le manque de satisfaction innée et psychologique est l'une des préoccupations de Kiarostami, et cela se manifeste d'une manière ou d'une autre dans chacun de ses films.

سكانس پايانی این فیلم، اوج هنر كيارستمی است. ||||apogée||| The final sequence of this film is the pinnacle of Kiarostami's art. La scène finale de ce film est le summum de l'art de Kiarostami. در اين سكانس كه در واقع یک پلان هشت دقيقه‌ای است، تصویری را می‌بينيم كه با درختان زيتون محصور شده است. |||||||plan|||||||||||||entouré|| ||||||||||||||||||||surrounded|| In this sequence, which is actually an eight-minute plan, we see a picture surrounded by olive trees. Dans cette scène, qui est en fait un plan de huit minutes, nous voyons une image entourée d'oliviers. بين درختان زيتون، مزرعۀ سبزی است كه باد روی آن می‌وزد. |||||||||||souffle Between the olive trees, there is a vegetable farm on which the wind blows. Entre les oliviers, il y a un champ de légumes que le vent fait souffler.

فضایی پر از عشق و معنا با توجه به استعاره‌هايی كه در طول فيلم به ما داده شده می بینیم. |||||sens||attention||métaphores||||||||||| We see an atmosphere full of love and meaning according to the metaphors given to us throughout the film. Un espace rempli d'amour et de sens, comme le montrent les métaphores qui nous sont données tout au long du film. حسين و طاهره به شكل دو لكۀ سفيد رنگ ديده می‌شوند. ||||||taches||||| Hussein and Tahereh are seen as two white spots. Hosseïn et Tahereh sont vus comme deux taches blanches. آنها به سمت عمق در حركت هستند. They are moving towards the depths. Ils se dirigent vers la profondeur. حسين عقب‌تر از طاهره حركت می كند. |est|||||| Hossein moves behind Tahira. Hussein se déplace après Tahereh.

در یک لحظۀ خاص دو لكۀ سفيد با هم يكی می‌شوند. At a certain moment, two white spots become one. À un moment donné, deux taches blanches se rejoignent. در نهايت، لكۀ سفيد اول، یعنی حسين با خوشحالی و به سرعت به سمت دوربين می‌دود. Finally, the first white spot, that is, Hossein, runs happily and quickly towards the camera. Finalement, la première tache blanche, c'est-à-dire Hussein, court joyeusement et rapidement vers la caméra. او از طاهره جواب مثبت گرفته است. He has received a positive answer from Tahereh. Il a reçu une réponse positive de Tahereh.