×

We use cookies to help make LingQ better. By visiting the site, you agree to our cookie policy.

image

Tarik-khane Tarikh Podcast | پادکست تاریکخانه تاریخ, Mosadegh 2

Mosadegh 2

بعد از قیام سی تیر مصدق دوباره به قدرت برگشت. اما در نهایت به بهانه‌ی نفوذ حزب توده توی دولت و انحلال مجلس و برگزاری رفراندوم، عوامل داخلی به پشتیبانی عوامل خارجی علیه دولت اون کودتا کردند. مصدق برکنار شد و توی دادگاه نظامی محاکمه شد. جبهه‌ی ملی هم به خاطر تبعید مصدق که رهبرش بود و به خاطر دستگیری اعضای شاخص اون، منحل شد. با کودتای بیست و هشت مرداد انتخاب سیاسی مورد نظر غرب یعنی انگلستان و آمریکا به نتیجه رسید. حکومت جدید ایران به وسیله‌ی آمریکا تحمیل شد. این حکومت مورد حمایت ساختارهای اجتماعی سیاسی و مالی آمریکا بود. و در نتیجه این فرایند، رژیم شاه ناچار بود که نیازهای استراتژیک آمریکا رو برای دوران رقابت‌های دوقطبی لحاظ کنه. اون موقع حزب توده اینجور تبلیغ می‌کرد که مصدق مثل عامل امریکایی ها داره در جهت سیاست امریکا قدم برمی داره. در حالی که اینطور نبود. و واسه همین هم مصدق در حقیقت توده ای ها رو با به اصطلاح چیزهای روسی لقب داده بود بهشون. مصدق بسیار با کمونیست‌ها مخالف بود. مثلا مدارکی هست از جمله خاطرات دکتر کیانوشی. در شب بیست و هفت مرداد به بیست و هشت مرداد مصدق به ارتش و به شهربانی دستور داد که به کسانی که تظاهر می‌کنند بر ضد شاه رحم نکنه. و در اون ساعات بود که برای اول بار در ایران گاز اشک آور به کار رفت. مردمی که تو خیابون در خیابون ناصر خسرو با همایون و میدان سپه اون زمان نمی دونم اسامی شون حتما عوض شده، بودن دیدن که ارتش دخالت کرده بر ضد مخالفین شاه و شروع کردن به فریاد جاوید شاه گفتن. و اولین فریادهای جاوید شاه و زنده باد زاهدی در ساعات شب بیست و هفت مرداد به بیست و هشت مرداد در تهران شنیده شد. این هم در اخبار مختلف هست. و در خاطرات مختلف هست. خب دیگه بیشتر از این وارد مباحث وقایع بیست و هشت مرداد نمیشم، ولی شما می‌تونید توی پادکست این حکایت و قسمت اول پادکست پوشه به نام عملیات آژاکس بیشتر از اون روزها بشنوید. همین‌طور کیوان حسینی در سری پادکست‌های سقوط به تفصیل از کودتای بیست و هشت مرداد گفته که ازتون دعوت می‌کنم حتما بشنویدش. بخشی از صحبت‌های مستندی که در این قسمت می‌شنوید از پادکست سقوط وام گرفته شده. اما ببینیم سیاست‌های داخلی مصدق چی بودن و توسعه‌ی سیاسی با اقدامات اون به چه شکلی انطباق داشت. منظور از توسعه‌ی سیاسی مجموعه اقداماتی هستش که برای حفظ استقلال، محدود کردن قدرت مطلقه، تقویت جامعه مدنی و فضای سیاسی انجام میشه. و نتیجه‌ی اون آزادی‌های مدنی و سیاسی، حاکمیت مردم، و حقوق مدنی، مساوات طلبی، قانون و قانون مداری، مشارکت سیاسی احزاب، مطبوعات و پارلمانه. مصدق حدود بیست و هشت ماه نخست وزیر بود. و توی این مدت استراتژی‌ها و سیاست‌های متفاوتی رو برای اداره امور کشور در نظر گرفت. که با مصداق‌های توسعه‌ی سیاسی توی کشور توسعه نیافته منطبق بود. اولین مورد حفظ استقلال کشور و حاکمیت ملی بود. مصدق نه فقط در طول حکومت خودش و رهبری سیاست خارجی ایران، بلکه از وقتی که وارد صحنه‌ی سیاسی کشور شد، توی همه‌ی مراحل فعالیت‌های قضایی، اداری، اجرایی، پارلمانی، فرهنگی و سیاسی خودش در عین استفاده از تعارضات موجود در نظام بین‌المللی و ایجاد توازن سیاسی علیرغم اینکه به میثاق‌های بین‌المللی پایبند بود و توی مجامع جهانی حضور فعال داشت، با هر نوع وابستگی و گرایش به قطب‌های قدرت، دادن امتیازات و انحصارات به بیگانه‌ها، و حضور مستشارای خارجی توی کشور، و اجرای طرح‌های مورد نظر قدرت‌های جهانی مخالف بود. و اجازه نمی‌داد قراردادهای یک طرفه‌ی زیانبار برای کشور بسته بشه. از مهمترین اقداماتی که مصدق برای حفظ استقلال ایران انجام داد این موارد بودند: مخالفت با قرارداد نوزده نوزده وثوق و خروج از کشور و تسلیم اعتراضیه در مورد این قرارداد به جامعه‌ی ملل با وجود اینکه با وثوق‌الدوله عاقد قرارداد رابطه‌ی خویشاوندی داشت. مخالفت با کودتای انگلیسی سید ضیا رضاخان و تلگراف زدن به احمد شاه تو این زمینه، تهدید شدن از طرف سید ضیا، استفاده از حکمرانی فارس در اعتراض به حکومت کودتا و نپذیرفتن پست توی کابینه‌ی کودتا. مصدق وقتی که وزارت خارجه رو توی کابینه‌ی مشیرالدوله داشت از دستیابی انگلیس به جزایر ابوموسی و شیخ شعیب جلوگیری و با مطالبات غیر قانونی این کشور مخالفت کرد. جبهه‌ی ملی به رهبری مصدق با قرارداد گس گلشاییان همان اوایل شکل‌گیری مجلس شونزدهم توی بیست و پنج اسفند هزار و سیصد و بیست و هشت مخالفت کرد. مصدق نخست وزیری رو بعد از ترور رزم‌آرا توی شونزده اسفند هزار و سیصد و بیست و نه قبول نکرد، تا بتونه قانون ملی شدن صنعت نفت رو پیگیری کنه. کمیسیون هجده نفره نفت رو که پنج عضوش از اعضای جبهه ملی بودن رو توی مجلس شونزدهم رهبری کرد و توی هفده اسفند هزار و سیصد و بیست و نه تصمیم به ملی شدن صنعت نفت گرفتن. اون بلافاصله بعد از رسیدن به مقام نخست‌وزیری تو اردیبهشت هزار و سیصد و سی، هیئت مدیره‌ی موقتی برای شرکت ملی نفت ایران تعیین کرد. و مانع دسترسی شرکت نفت ایران و انگلیس به نفت ایران شد. مصدق به شکایت انگلستان و دخالت دیوان دادگستری بین المللی لاهه اعتراض کرد. و از عدم صلاحیت دیوان صحبت کرد. اون تو جلسه‌ی نوزده آذر هزار و سیصد و سی مجلس از آمریکا خواست به جای مساعدت در اختلافات ایران و انگلیس بی‌طرف باشه. دکتر مصدق در بهمن هزار و سیصد و سی اقدام به قطع روابط با انگلستان و انحلال کنسولگری‌های انگلیس و شورای فرهنگی بریتانیا کرد. و برنامه‌ریزی و اعمال سیاست اقتصاد بدون نفت و تکیه بر تولید ملی به جای واردات رو در برنامه‌ی خودش داشت. اون بعد از اینکه دوباره با رای اعتماد مجلس هفدهم نخست‌وزیر شد، از ارتباط مستقیم شاه با دیپلمات‌های خارجی جلوگیری کرد. و در آخر اینکه درخواست شوروی برای تمدید امتیاز انحصاری کشتیرانی و شیلات شمال در دی ماه هزار و سیصد و سی و یک رو رد کرد. دومین مورد از اقدامات مصدق برای اصلاحات، محدود کردن قدرت مطلقه شاه بود. مصدق جزو معدود نخست وزیرهایی بود که به طور کاملا آشکار در مقابل شاه ایستاد .و برای اولین بار توی دوران پهلوی شاه رو به موجودی کنش پذیر و سردرگم تبدیل کرد. اون با اقداماتش برخورداری شاه رو از اختیاراتی که مجلس موسسان بهش داده بود عملا ناممکن کرد و اون رو از حق وتوی تعلیقی مصوبات پارلمان ناکام کرد. مصدق با این تحولات، دنبال افزایش قدرت خودش فراتر از قانون اساسی نبود. به همین دلیل رفتارش با شاه رفتاری اصولی و مبتنی بر این باور اساسی بود که شاه غیرمسئول نمی‌تونه مسئولیت و قدرت اجرایی داشته باشه. مصدق معتقد بود مشروطیت تنها در صورتی تو ایران به راه درست میره که قدرت اجرایی دست رییس حکومت باشه، که مسئولیت قانونی امور رو داره. و تنها وقتی این امر عملی می‌شد که شاه قبول کنه و مانع تحققش نشه. هیچ نخست‌وزیری به اندازه‌ی مصدق کمر به محدود کردن بنیادی و اصولی قدرت و اختیارات شاه و نفوذ دربار نبسته بود. شاه هم با مصدق مقابله نمی‌کرد. و میشه گفت این درماندگی شاه از زیرکی و میهن‌پرستی مصدق ناشی می‌شد. و شاه واقعا در دوره‌ی او تمام اختیاراتش رو از دست داد. و یک شاه بسیار ضعیف زبونی شده بود. و مصدق در اون دوره در تاریخ مشروطیت ایران قوی ترین مقتدرترین نخست‌وزیران ایران بود. از بودجه‌ی دربار به مقدار زیادی کاست. به طوری که شاه این روحسین مکی که از طرفداران مصدق بود میگه. میگه شاه به من گفت من در عیدنوروز باید عیدی بدم به افرادی که هستن. امسال نتونستم عیدی بدم، برای اینکه پولی نداشتم. سومین عملکرد مصدق برای اصلاحات تقویت جامعه مدنی و فضای سیاسی بود. جامعه‌ی مدنی برای اولین ‌بار با انقلاب مشروطه وارد ایران شد. و افکار عمومی رو به خودش مشغول کرد. و همه‌ی توجهات رو به قانون اساسی و قانون مدنی و در نتیجه قانون‌گرایی کشوند. بیست و هشت ماهی که ایران با نخست‌وزیری مصدق اداره شد، کشور شاهد مطلوب‌ترین جامعه از لحاظ توجه به بایدها و نبایدها بود. همونطور که گفتیم، دوران نهضت ملی دو تا دستاورد بزرگ داشت که یکیش ملی شدن صنعت نفت بود، و دومی اصلاح قانون انتخابات، که باعث می‌شد مردم صاحب اختیار باشند. همین طور اوج آزادی، استقلال و بحث مهمی مثل عدالت توی اون ایام به خوبی دیده شد. و نکته‌ی مهم دیگه، آزادی احزاب و روزنامه‌ها بود. و حتی مصدق بخشنامه کرده بود که پلیس حق دستگیری توهین کنندگان به نخست وزیر رو نداره. این بخشنامه توی شرایطی صادر شد که قبل از اون اعلام شده بود که هر کس به مراجع توهین کنه از شش ماه تا سه سال زندان میره. اون روزها رو باید دوران طلایی دونست که افرادی مثل دکتر شریعتی، مهندس بازرگان، سحابی و طالقانی رو به جامعه معرفی کرد. مطالبه‌ی جدی مصدق این بود که شاه باید سلطنت کنه، و حکومت رو به دیگران بسپاره. از اقدامات دیگه مصدق برای اصلاحات، آزادی مطبوعات بود. تحلیل‌های تاریخی نشون میده که بعد از کناره‌گیری رضاشاه از قدرت، استقلال و آزادی محور مطالبات سیاسی مردم بود. که عملی شدنش به عهده‌ی دکتر مصدق و نهضت ملی قرار گرفت. منبع مشروعیت دولت مصدق هم اقتدار قانونی و مردمی بود. بنابراین رهبری که همچین مشروعیتی داشت نه تنها با مخالفان خودش برخورد حذفی و خشن انجام نمی‌داد، بلکه بیشترین تحمل و مدارا رو در برابر اون‌ها نشون می‌داد. واکنش مصدق در برابر مخالفان، مطبوعات به طور کلی، و مطبوعات منتقد و مخالف به خصوص مواردی که از رکیک‌ترین الفاظ استفاده می‌کردند، این بود که قانونی برای مطبوعات تصویب کرد که بیشترین حق رو برای مخالفان پیش‌بینی کرده بود. همینطور دستگاه‌های دولتی رو از برخورد با مطبوعات یا منتقدش بر حذر کرد. به خاطر اینه که دوره‌ی حکومت مصدق عصر مطبوعات آزاد محسوب میشه. اقدامات دیگه مصدق پرداختن به حقوق مدنی و اقدامات رفاهی بود. صدق برنامه داشت عواید حاصل از ملی شدن صنعت نفت رو به تقویت بنیه اقتصادی کشور و ایجاد رفاه عمومی اختصاص بده. نفت رو درمیاوردن، استخراج می‌کردن، تصفیه می‌کردن، می‌فروختن. مالیات خودشون رو به دولت خودشون می‌دادن و از سود یه درصدی به ایران می‌دادند. در اون سال‌ها درآمد دولت انگلیس از مالیاتی که از شرکت نفت گرفته بود، چندین برابر درآمد ایران بود از نفتی که مال ایران بود. و وقتی ایران می‌گفت خوب دفترها رو باز کنید می‌گفتند نمیشه برای اینکه منافع ملی ما رو امنیت ملی ما رو به خطر می ندازه. قانون ملی شدن صنعت نفت برای این است که ملت ایران از یک طرف بندهای سیاسی را از گردن خود بردارد. و از طرف دیگر به فقر و بدبختی غلبه کند. مصدق با اصلاح قانون انتخابات مجلس بعد از اینکه اختیارات قانونگذاری از دو مجلس شورای ملی و سنا رو گرفت صد و نوزده لایحه رو برای اصلاح امور داخلی کشور تصویب کرد، که به بعضی از مواردش اشاره می‌کنم. قانون لغو گرفتن هر نوع عوارض از روستاها، قانون بیمه‌های اجتماعی کارگران، ساختن باشگاه برای نابینایان، و احداث هزار و دویست باب خانه ضد زلزله در قزوین. مشارکت سیاسی از اقدام‌های دیگه‌ی دکتر مصدق بود. شهرتی که مصدق داشت بیشتر ناشی از مبارزه برای دو تا هدف اساسی بود. مشروطه‌خواهی صریح در داخل و همینطور سیاست سرسختانه موازنه منفی در خارج از کشور که هدفش تضمین استقلال از سلطه‌ی خارجی بود. حامیان مصدق برخلاف خاستگاه اشرافی اون اغلب از طبقات متوسط جامعه بودن. و به لحاظ فساد ناپذیری شخصیت معروف و مشهوری داشت. گفتمان غالب دوره‌ی نخست وزیری مصدق گفتمان استقلال و آزادی بود. مشی و مرام ومجموعه عملکردها و برنامه‌ها و اعتقادات دکتر مصدق بیشترین نزدیکی رو با شاخص‌های توسعه سیاسی داشت. بنابراین میشه گفت که ایران در دوره‌ی مصدق که دوره‌ی گذار کوتاهی بود، شاهد سطح مناسبی از توسعه‌ی سیاسی بود. گرچه عمرش چندان زیاد نبود. مصدق در طول نخست‌وزیریش دوتا استراتژی خیلی پر اهمیت رو مطرح کرد، و تقریبا به هر دوی اون‌ها عمل کرد. یک، زنده کردن قانون اساسی به عنوان میراث پرارزش جنبش مشروطه و میثاق ملی، که بر اساس اون اول قدرت ناشی از ملته و دوم همه‌ی افراد در برابر قانون یکسان هستند. با تکیه بر اصول قانون اساسی شاه باید سلطنت کنه نه حکومت. نقطه قوت استراتژی دکتر مصدق انتقال قدرت از دربار به پارلمان بود. و دوم، دکتر مصدق مصمم بود انگلیس رو از منابع نفتی جنوب برکنار کنه و حق حاکمیت ملی در تمام منابع ثروت کشور رو به ایران برگردونه. که این دو مورد برای اولین بار در تاریخ ما اتفاق می‌افتاد. و ارزش زیادی داشت. این گمان که محمدرضا شاه در دهه‌ی بیست کاملا پذیرفته بود که یک نقش نمادین داشته باشه یا پادشاه صرفا مشروطه باشه درست نیست. شاه گمانش این بود از همون روز اولی که اومد سر کار که اگر پادشاه ایران اگر قدرت نداشته باشه اصلاح ایران هم شدنی نیست. به همین خاطر گاه پشت پرده گاه روی پرده تلاش ممتد داشت در دهه بیست که قدرت خودش رو بیشتر بکنه. حتی دیدیم که قانون اساسی رو هم عوض کرد. و حقی برای خودش گرفت که پدرش نداشت. یعنی حق انحلال مجلس که در ترمیم قانون اساسی به پادشاه داده شد جزو حقوق پادشاها در قانون مشروطه نبود، ولی گمان شاه این بود که باید بتونه این حق رو داشته باشه تا بتونه از مشکلاتی که پیش میاد جلوگیری بکنه. یکی از دعواهای دایمی محمدرضا شاه با هم سفارت آمریکا و انگلیس در این دوران هم با نخست‌وزیران قدرتمندی چون از فروغی بگیرید تا قوام، این بود که شاه بایستی دخالت در امور نکنه بایستی سلطنت بکنه نه حکومت. و شاه دائم سعی می‌کرد که بگه که بدون حضور من و بدون یک پادشاه قدرتمند ایران در خطر هم تجزیه هست و هم از توان تغییر برخوردار نخواهد بود. تغییر و اصلاح. مصدق به لحاظ فساد ناپذیری شخصیت خیلی مشهوری داشت که علت اون هم دوری از اسراف کاری‌های اعیان و اشراف و همینطور زندگی در سطح طبقات متوسط بود. از به کارگیری لقب سلطنه دوری می‌کرد، و ترجیح می‌داد که به خاطر درجه‌ی بالای تحصیلیش از اروپا بهش دکتر بگن. معاصرینش هم تمایل داشتند که هر کس تحصیلات عالی داشت به عنوان دکتر یا مهندس یاد بشه. بعد از انتخاب به نخست وزیری هم عنوان عالی‌جناب رو قبول نکرد. به اعتقاد سفارت بریتانیا این کار دلیلی بر عوام فریبی، غیرمنطقی بودن و پیش‌بینی‌ناپذیری صدق بوده. اما ایرانی‌ها این نکته رو دلیل دیگه‌ای بر متفاوت بودن اون از اعیان و اشراف می‌دونستن. مصدق که همزمان با بریتانیا و همینطور شاه مبارزه می‌کرد، با تشکیل جبهه‌ملی طیف گسترده‌ای از احزاب و انجمن‌های مرتبط با طبقه‌ی متوسط رو بسیج کرد. علاوه بر این، مصدق پشتیبانی تعدادی از چهره‌های برجسته به ویژه آیت‌الله کاشانی فعال‌ترین روحانیون دوره در حوزه‌های سیاسی رو هم داشت. در مجموع نگاهی به نقش دکتر مصدق در طول دو سال و چهار ماه حکومت پرتلاطمش به خوبی روشن می‌کنه که در تمامی دورانی که صدای گرم اون برای دفاع از حقوق ملت ایران طنین‌انداز بود، کلمه‌ای خارج از این پنج موضوع نفت، موازنه‌ی منفی، سیاست مالی، آبادانی و حاکمیت ملی نگفت. بدون شک اون چیزی که باعث جاودانگی مصدق شد، سیاست موازنه منفی، ملی کردن نفت، یا سیاست‌های مالی و عمرانی او نبود. بلکه فداکاری و از جان گذشتگی مصدق در هر مبارزه‌ای بود که برای پاره کردن بندهای اسارتی بود که به دست و پای این ملت مظلوم بسته بودن. نتیجه اینکه مصدق زندگیش رو وقف ایجاد حاکمیت ملی ایران کرد اما افسوس که استعمار با کمک کارگزاران داخلی تمام چیزی که اون تنیده بود رو پاره کرد. خب به پایان بیستمین قسمت از پادکست تاریکخانه‌ی تاریخ رسیدیم. امیدوارم این مختصری که از تاریخ بیان می‌کنم انگیزه‌ای بشه تا بیشتر در این زمینه مطالعه کنیم. دیدگاه‌های مختلف رو کنار هم بذاریم و به برداشت صحیح از تاریخ نزدیکتر بشیم. تو توییتر و اینستاگرام با ایدی ت آندرلاین تاریخ با ما همراه بشید. ممنون از اینکه همراهمون بودید. روز و روزگارتون خوش.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Mosadegh 2 Mosadegh 2 Mosadegh 2 Mosadegh 2 Mosadegh 2

بعد از قیام سی تیر مصدق دوباره به قدرت برگشت. ||uprising|||Mossadegh|||| After the 30th uprising, Mossadegh came back to power. اما در نهایت به بهانه‌ی نفوذ حزب توده توی دولت و انحلال مجلس و برگزاری رفراندوم، عوامل داخلی به پشتیبانی عوامل خارجی علیه دولت اون کودتا کردند. ||||pretext||infiltration|party|Tudeh Party||||dissolution|parliament||holding|referendum|agents|internal agents||||||||| But in the end, under the pretext of the Tudeh Party's influence in the government and the dissolution of the parliament and the holding of the referendum, the internal elements supported the coup against the external factors against the government. مصدق برکنار شد و توی دادگاه نظامی محاکمه شد. Mossadegh was fired and tried in a military court. جبهه‌ی ملی هم به خاطر تبعید مصدق که رهبرش بود و به خاطر دستگیری اعضای شاخص اون، منحل شد. The National Front was disbanded due to the deportation of Mossadegh, who was its leader, and the arrest of key members. با کودتای بیست و هشت مرداد انتخاب سیاسی مورد نظر غرب یعنی انگلستان و آمریکا به نتیجه رسید. ||||||political choice||||||||||| With the coup d'état of 28 August, the political choice sought by the West, namely Britain and the United States, came to fruition. حکومت جدید ایران به وسیله‌ی آمریکا تحمیل شد. این حکومت مورد حمایت ساختارهای اجتماعی سیاسی و مالی آمریکا بود. This government was supported by the American socio-political and financial structures. و در نتیجه این فرایند، رژیم شاه ناچار بود که نیازهای استراتژیک آمریکا رو برای دوران رقابت‌های دوقطبی لحاظ کنه. As a result of this process, the Shah's regime was forced to consider the strategic needs of the United States for the era of bipolar rivalry. اون موقع حزب توده اینجور تبلیغ می‌کرد که مصدق مثل عامل امریکایی ها داره در جهت سیاست امریکا قدم برمی داره. At the time, the Tudeh Party was propagandizing that Mossadegh, like the American agent, was moving in the direction of American policy. در حالی که اینطور نبود. و واسه همین هم مصدق در حقیقت توده ای ها رو با به اصطلاح چیزهای روسی لقب داده بود بهشون. And that is why Mossadegh actually called the masses so-called Russian things. مصدق بسیار با کمونیست‌ها مخالف بود. مثلا مدارکی هست از جمله خاطرات دکتر کیانوشی. در شب بیست و هفت مرداد به بیست و هشت مرداد مصدق به ارتش و به شهربانی دستور داد که به کسانی که تظاهر می‌کنند بر ضد شاه رحم نکنه. On the night of the 27th of Mordad, on the 28th of Mordad, Mossadegh ordered the army and the police not to show mercy to those who were pretending to be against the Shah. و در اون ساعات بود که برای اول بار در ایران گاز اشک آور به کار رفت. مردمی که تو خیابون در خیابون ناصر خسرو با همایون و میدان سپه اون زمان نمی دونم اسامی شون حتما عوض شده، بودن دیدن که ارتش دخالت کرده بر ضد مخالفین شاه و شروع کردن به فریاد جاوید شاه گفتن. I do not know the names of the people who were on the street in Nasser Khosrow Street with Homayoun and Sepah Square at that time. و اولین فریادهای جاوید شاه و زنده باد زاهدی در ساعات شب بیست و هفت مرداد به بیست و هشت مرداد در تهران شنیده شد. And the first cries of Javid Shah and long live Zahedi were heard in the night hours of August 17 to August 18 in Tehran. این هم در اخبار مختلف هست. و در خاطرات مختلف هست. خب دیگه بیشتر از این وارد مباحث وقایع بیست و هشت مرداد نمیشم، ولی شما می‌تونید توی پادکست این حکایت و قسمت اول پادکست پوشه به نام عملیات آژاکس بیشتر از اون روزها بشنوید. Well, I will not go into the topics of the events of the 28th of Mordad anymore, but you can hear more about those days in the podcast of this story and the first part of the podcast called Operation Ajax. همین‌طور کیوان حسینی در سری پادکست‌های سقوط به تفصیل از کودتای بیست و هشت مرداد گفته که ازتون دعوت می‌کنم حتما بشنویدش. Also, Keyvan Hosseini has said in detail in the series of fall podcasts about the coup d'état of August 19th that I invite you to listen to it. بخشی از صحبت‌های مستندی که در این قسمت می‌شنوید از پادکست سقوط وام گرفته شده. Some of the documentary talk you hear in this episode is taken from the Crash Podcast. اما ببینیم سیاست‌های داخلی مصدق چی بودن و توسعه‌ی سیاسی با اقدامات اون به چه شکلی انطباق داشت. منظور از توسعه‌ی سیاسی مجموعه اقداماتی هستش که برای حفظ استقلال، محدود کردن قدرت مطلقه، تقویت جامعه مدنی و فضای سیاسی انجام میشه. و نتیجه‌ی اون آزادی‌های مدنی و سیاسی، حاکمیت مردم، و حقوق مدنی، مساوات طلبی، قانون و قانون مداری، مشارکت سیاسی احزاب، مطبوعات و پارلمانه. And the result of that civil and political liberties, the sovereignty of the people, and civil rights, equality, law and order, the political participation of parties, the press and parliament. مصدق حدود بیست و هشت ماه نخست وزیر بود. Mossadegh was prime minister for about twenty-eight months. و توی این مدت استراتژی‌ها و سیاست‌های متفاوتی رو برای اداره امور کشور در نظر گرفت. که با مصداق‌های توسعه‌ی سیاسی توی کشور توسعه نیافته منطبق بود. اولین مورد حفظ استقلال کشور و حاکمیت ملی بود. مصدق نه فقط در طول حکومت خودش و رهبری سیاست خارجی ایران، بلکه از وقتی که وارد صحنه‌ی سیاسی کشور شد، توی همه‌ی مراحل فعالیت‌های قضایی، اداری، اجرایی، پارلمانی، فرهنگی و سیاسی خودش در عین استفاده از تعارضات موجود در نظام بین‌المللی و ایجاد توازن سیاسی علیرغم اینکه به میثاق‌های بین‌المللی پایبند بود و توی مجامع جهانی حضور فعال داشت، با هر نوع وابستگی و گرایش به قطب‌های قدرت، دادن امتیازات و انحصارات به بیگانه‌ها، و حضور مستشارای خارجی توی کشور، و اجرای طرح‌های مورد نظر قدرت‌های جهانی مخالف بود. و اجازه نمی‌داد قراردادهای یک طرفه‌ی زیانبار برای کشور بسته بشه. از مهمترین اقداماتی که مصدق برای حفظ استقلال ایران انجام داد این موارد بودند: مخالفت با قرارداد نوزده نوزده وثوق و خروج از کشور و تسلیم اعتراضیه در مورد این قرارداد به جامعه‌ی ملل با وجود اینکه با وثوق‌الدوله عاقد قرارداد رابطه‌ی خویشاوندی داشت. Among the most important steps taken by Mossadegh to preserve Iran's independence were: opposition to the 19-year-old trust agreement and leaving the country, and submitting objections to the agreement to the League of Nations, despite the fact that he had a kinship relationship with the trust agreement. مخالفت با کودتای انگلیسی سید ضیا رضاخان و تلگراف زدن به احمد شاه تو این زمینه، تهدید شدن از طرف سید ضیا، استفاده از حکمرانی فارس در اعتراض به حکومت کودتا و نپذیرفتن پست توی کابینه‌ی کودتا. مصدق وقتی که وزارت خارجه رو توی کابینه‌ی مشیرالدوله داشت از دستیابی انگلیس به جزایر ابوموسی و شیخ شعیب جلوگیری و با مطالبات غیر قانونی این کشور مخالفت کرد. When Mossadegh was in the Foreign Ministry under Mushir al-Dawla's cabinet, he prevented Britain from gaining access to the islands of Abu Musa and Sheikh Shoaib and opposed the country's illegal demands. جبهه‌ی ملی به رهبری مصدق با قرارداد گس گلشاییان همان اوایل شکل‌گیری مجلس شونزدهم توی بیست و پنج اسفند هزار و سیصد و بیست و هشت مخالفت کرد. The National Front led by Mossadegh opposed the agreement of Gas Golshayan at the very beginning of the formation of the 16th Majlis on March 16, 2013. مصدق نخست وزیری رو بعد از ترور رزم‌آرا توی شونزده اسفند هزار و سیصد و بیست و نه قبول نکرد، تا بتونه قانون ملی شدن صنعت نفت رو پیگیری کنه. Mossadegh did not accept the post of Prime Minister after the assassination of Razmara on March 6, 2013, in order to pursue the law of nationalization of the oil industry. کمیسیون هجده نفره نفت رو که پنج عضوش از اعضای جبهه ملی بودن رو توی مجلس شونزدهم رهبری کرد و توی هفده اسفند هزار و سیصد و بیست و نه تصمیم به ملی شدن صنعت نفت گرفتن. The 18-member oil commission, headed by five members of the National Front in the 16th parliament, decided to nationalize the oil industry on March 6, 2013. اون بلافاصله بعد از رسیدن به مقام نخست‌وزیری تو اردیبهشت هزار و سیصد و سی، هیئت مدیره‌ی موقتی برای شرکت ملی نفت ایران تعیین کرد. و مانع دسترسی شرکت نفت ایران و انگلیس به نفت ایران شد. And prevented the Iranian and British oil companies from gaining access to Iranian oil. مصدق به شکایت انگلستان و دخالت دیوان دادگستری بین المللی لاهه اعتراض کرد. و از عدم صلاحیت دیوان صحبت کرد. And spoke of the incompetence of the Court. اون تو جلسه‌ی نوزده آذر هزار و سیصد و سی مجلس از آمریکا خواست به جای مساعدت در اختلافات ایران و انگلیس بی‌طرف باشه. He called on the United States to be neutral instead of assisting in the Iran-Britain dispute, during the session of the 19 Azar 1330 parliament. دکتر مصدق در بهمن هزار و سیصد و سی اقدام به قطع روابط با انگلستان و انحلال کنسولگری‌های انگلیس و شورای فرهنگی بریتانیا کرد. In February 1943, Dr. Mossadegh severed ties with the United Kingdom and dissolved the British consulates and the British Council. و برنامه‌ریزی و اعمال سیاست اقتصاد بدون نفت و تکیه بر تولید ملی به جای واردات رو در برنامه‌ی خودش داشت. And he planned and implemented oil-free economic policy and relied on national production instead of imports. اون بعد از اینکه دوباره با رای اعتماد مجلس هفدهم نخست‌وزیر شد، از ارتباط مستقیم شاه با دیپلمات‌های خارجی جلوگیری کرد. He prevented the Shah from having direct contact with foreign diplomats after he was re-elected Prime Minister by a vote of confidence in the Seventeenth Majlis. و در آخر اینکه درخواست شوروی برای تمدید امتیاز انحصاری کشتیرانی و شیلات شمال در دی ماه هزار و سیصد و سی و یک رو رد کرد. And finally, the Soviet request to extend the monopoly of shipping and fisheries in the north was rejected in January 1331. دومین مورد از اقدامات مصدق برای اصلاحات، محدود کردن قدرت مطلقه شاه بود. مصدق جزو معدود نخست وزیرهایی بود که به طور کاملا آشکار در مقابل شاه ایستاد .و برای اولین بار توی دوران پهلوی شاه رو به موجودی کنش پذیر و سردرگم تبدیل کرد. Mossadegh was one of the few prime ministers who openly opposed the Shah. For the first time in the Pahlavi era, he turned the Shah into an active and confused creature. اون با اقداماتش برخورداری شاه رو از اختیاراتی که مجلس موسسان بهش داده بود عملا ناممکن کرد و اون رو از حق وتوی تعلیقی مصوبات پارلمان ناکام کرد. By his actions, he made it virtually impossible for the Shah to enjoy the powers vested in him by the Constituent Assembly, and prevented him from vetoing parliamentary resolutions. مصدق با این تحولات، دنبال افزایش قدرت خودش فراتر از قانون اساسی نبود. With these developments, Mossadegh did not seek to increase his power beyond the constitution. به همین دلیل رفتارش با شاه رفتاری اصولی و مبتنی بر این باور اساسی بود که شاه غیرمسئول نمی‌تونه مسئولیت و قدرت اجرایی داشته باشه. مصدق معتقد بود مشروطیت تنها در صورتی تو ایران به راه درست میره که قدرت اجرایی دست رییس حکومت باشه، که مسئولیت قانونی امور رو داره. Mossadegh believed that constitutionalism would only be possible in Iran if the executive power was in the hands of the head of government, who had legal responsibility. و تنها وقتی این امر عملی می‌شد که شاه قبول کنه و مانع تحققش نشه. And this was possible only when the king accepted it and did not prevent it from happening. هیچ نخست‌وزیری به اندازه‌ی مصدق کمر به محدود کردن بنیادی و اصولی قدرت و اختیارات شاه و نفوذ دربار نبسته بود. No prime minister, like Mossadegh Kemer, had limited the principles and powers of the king and the influence of the court. شاه هم با مصدق مقابله نمی‌کرد. The Shah did not oppose Mossadegh either. و میشه گفت این درماندگی شاه از زیرکی و میهن‌پرستی مصدق ناشی می‌شد. And it can be said that this helplessness of the Shah was due to Mossadegh's cleverness and patriotism. و شاه واقعا در دوره‌ی او تمام اختیاراتش رو از دست داد. و یک شاه بسیار ضعیف زبونی شده بود. And a very weak king had spoken. و مصدق در اون دوره در تاریخ مشروطیت ایران قوی ترین مقتدرترین نخست‌وزیران ایران بود. از بودجه‌ی دربار به مقدار زیادی کاست. Reduces the court budget a lot. به طوری که شاه این روحسین مکی که از طرفداران مصدق بود میگه. As the king says of these Ruksin Maki who was a supporter of Mossadegh. میگه شاه به من گفت من در عیدنوروز باید عیدی بدم به افرادی که هستن. The king says that he told me that I should give Eid to the people who are there on Eid-e-Norooz. امسال نتونستم عیدی بدم، برای اینکه پولی نداشتم. سومین عملکرد مصدق برای اصلاحات تقویت جامعه مدنی و فضای سیاسی بود. Mossadegh's third action for reform was to strengthen civil society and the political climate. جامعه‌ی مدنی برای اولین ‌بار با انقلاب مشروطه وارد ایران شد. Civil society entered Iran for the first time with the Constitutional Revolution. و افکار عمومی رو به خودش مشغول کرد. And engaged public opinion. و همه‌ی توجهات رو به قانون اساسی و قانون مدنی و در نتیجه قانون‌گرایی کشوند. And draw all attention to the constitution and civil law, and consequently to legalism. بیست و هشت ماهی که ایران با نخست‌وزیری مصدق اداره شد، کشور شاهد مطلوب‌ترین جامعه از لحاظ توجه به بایدها و نبایدها بود. For the twenty-eight months that Iran has been ruled by Prime Minister Mossadegh, the country has witnessed the most desirable society in terms of paying attention to the do's and don'ts. همونطور که گفتیم، دوران نهضت ملی دو تا دستاورد بزرگ داشت که یکیش ملی شدن صنعت نفت بود، و دومی اصلاح قانون انتخابات، که باعث می‌شد مردم صاحب اختیار باشند. As we have said, the era of the national movement had two great achievements, one being the nationalization of the oil industry, and the second the reform of the electoral law, which gave the people power. همین طور اوج آزادی، استقلال و بحث مهمی مثل عدالت توی اون ایام به خوبی دیده شد. Likewise, the peak of freedom, independence and important debates such as justice were well seen in those days. و نکته‌ی مهم دیگه، آزادی احزاب و روزنامه‌ها بود. و حتی مصدق بخشنامه کرده بود که پلیس حق دستگیری توهین کنندگان به نخست وزیر رو نداره. And even Mossadegh had issued a circular stating that the police had no right to arrest those who insulted the prime minister. این بخشنامه توی شرایطی صادر شد که قبل از اون اعلام شده بود که هر کس به مراجع توهین کنه از شش ماه تا سه سال زندان میره. This circular was issued in a situation where it had been announced before that anyone who insults the authorities will go to prison for six months to three years. اون روزها رو باید دوران طلایی دونست که افرادی مثل دکتر شریعتی، مهندس بازرگان، سحابی و طالقانی رو به جامعه معرفی کرد. Those days should be considered the golden age when people like Dr. Shariati, Bazargan, Sahabi and Taleghani were introduced to the society. مطالبه‌ی جدی مصدق این بود که شاه باید سلطنت کنه، و حکومت رو به دیگران بسپاره. Mossadegh's serious demand was that the Shah should reign, and hand over power to others. از اقدامات دیگه مصدق برای اصلاحات، آزادی مطبوعات بود. تحلیل‌های تاریخی نشون میده که بعد از کناره‌گیری رضاشاه از قدرت، استقلال و آزادی محور مطالبات سیاسی مردم بود. Historical analysis shows that after Reza Shah's resignation from power, independence and freedom were the focus of the people's political demands. که عملی شدنش به عهده‌ی دکتر مصدق و نهضت ملی قرار گرفت. Its implementation was entrusted to Dr. Mossadegh and the National Movement. منبع مشروعیت دولت مصدق هم اقتدار قانونی و مردمی بود. بنابراین رهبری که همچین مشروعیتی داشت نه تنها با مخالفان خودش برخورد حذفی و خشن انجام نمی‌داد، بلکه بیشترین تحمل و مدارا رو در برابر اون‌ها نشون می‌داد. Thus, a leader who had such legitimacy not only did not treat his opponents harshly, but also showed the most tolerance towards them. واکنش مصدق در برابر مخالفان، مطبوعات به طور کلی، و مطبوعات منتقد و مخالف به خصوص مواردی که از رکیک‌ترین الفاظ استفاده می‌کردند، این بود که قانونی برای مطبوعات تصویب کرد که بیشترین حق رو برای مخالفان پیش‌بینی کرده بود. Mossadegh's reaction to the opposition, the press in general, and the critical and opposition press, especially those that used the most vulgar terms, was that he passed a law for the press that provided the most rights for the opposition. همینطور دستگاه‌های دولتی رو از برخورد با مطبوعات یا منتقدش بر حذر کرد. He also warned government agencies against dealing with the press or its critics. به خاطر اینه که دوره‌ی حکومت مصدق عصر مطبوعات آزاد محسوب میشه. This is because the period of Mossadegh's rule is considered the era of free press. اقدامات دیگه مصدق پرداختن به حقوق مدنی و اقدامات رفاهی بود. Mossadegh's other measures were civil rights and welfare measures. صدق برنامه داشت عواید حاصل از ملی شدن صنعت نفت رو به تقویت بنیه اقتصادی کشور و ایجاد رفاه عمومی اختصاص بده. نفت رو درمیاوردن، استخراج می‌کردن، تصفیه می‌کردن، می‌فروختن. Oil extraction, extraction, refining, selling. مالیات خودشون رو به دولت خودشون می‌دادن و از سود یه درصدی به ایران می‌دادند. در اون سال‌ها درآمد دولت انگلیس از مالیاتی که از شرکت نفت گرفته بود، چندین برابر درآمد ایران بود از نفتی که مال ایران بود. In those years, the British government's tax revenue from the oil company was several times that of Iran from oil owned by Iran. و وقتی ایران می‌گفت خوب دفترها رو باز کنید می‌گفتند نمیشه برای اینکه منافع ملی ما رو امنیت ملی ما رو به خطر می ندازه. And when Iran said well, open the offices, they said it could not because our national interests are endangered by our national security. قانون ملی شدن صنعت نفت برای این است که ملت ایران از یک طرف بندهای سیاسی را از گردن خود بردارد. The law on the nationalization of the oil industry is for the Iranian nation to remove its political shackles on the one hand. و از طرف دیگر به فقر و بدبختی غلبه کند. مصدق با اصلاح قانون انتخابات مجلس بعد از اینکه اختیارات قانونگذاری از دو مجلس شورای ملی و سنا رو گرفت صد و نوزده لایحه رو برای اصلاح امور داخلی کشور تصویب کرد، که به بعضی از مواردش اشاره می‌کنم. قانون لغو گرفتن هر نوع عوارض از روستاها، قانون بیمه‌های اجتماعی کارگران، ساختن باشگاه برای نابینایان، و احداث هزار و دویست باب خانه ضد زلزله در قزوین. Law on the abolition of all types of tolls in villages, the law on workers' social insurance, the construction of clubs for the blind, and the construction of 1,200 earthquake-proof houses in Qazvin. مشارکت سیاسی از اقدام‌های دیگه‌ی دکتر مصدق بود. Political participation was another of Dr. Mossadegh's actions. شهرتی که مصدق داشت بیشتر ناشی از مبارزه برای دو تا هدف اساسی بود. Mossadegh's reputation was largely due to his struggle for two basic goals. مشروطه‌خواهی صریح در داخل و همینطور سیاست سرسختانه موازنه منفی در خارج از کشور که هدفش تضمین استقلال از سلطه‌ی خارجی بود. Explicit constitutionalism at home as well as a stubborn policy of negative balance abroad aimed at securing independence from foreign domination. حامیان مصدق برخلاف خاستگاه اشرافی اون اغلب از طبقات متوسط جامعه بودن. Mossadegh's supporters, despite his aristocratic origins, were often from the middle classes. و به لحاظ فساد ناپذیری شخصیت معروف و مشهوری داشت. And in terms of incorruptibility, he had a famous personality. گفتمان غالب دوره‌ی نخست وزیری مصدق گفتمان استقلال و آزادی بود. The dominant discourse of Mossadegh's presidency was the discourse of independence and freedom. مشی و مرام ومجموعه عملکردها و برنامه‌ها و اعتقادات دکتر مصدق بیشترین نزدیکی رو با شاخص‌های توسعه سیاسی داشت. Dr. Mossadegh's policies, programs, and set of actions, programs, and beliefs were most closely aligned with the indicators of political development. بنابراین میشه گفت که ایران در دوره‌ی مصدق که دوره‌ی گذار کوتاهی بود، شاهد سطح مناسبی از توسعه‌ی سیاسی بود. گرچه عمرش چندان زیاد نبود. Although his life was not very long. مصدق در طول نخست‌وزیریش دوتا استراتژی خیلی پر اهمیت رو مطرح کرد، و تقریبا به هر دوی اون‌ها عمل کرد. یک، زنده کردن قانون اساسی به عنوان میراث پرارزش جنبش مشروطه و میثاق ملی، که بر اساس اون اول قدرت ناشی از ملته و دوم همه‌ی افراد در برابر قانون یکسان هستند. با تکیه بر اصول قانون اساسی شاه باید سلطنت کنه نه حکومت. نقطه قوت استراتژی دکتر مصدق انتقال قدرت از دربار به پارلمان بود. و دوم، دکتر مصدق مصمم بود انگلیس رو از منابع نفتی جنوب برکنار کنه و حق حاکمیت ملی در تمام منابع ثروت کشور رو به ایران برگردونه. که این دو مورد برای اولین بار در تاریخ ما اتفاق می‌افتاد. و ارزش زیادی داشت. این گمان که محمدرضا شاه در دهه‌ی بیست کاملا پذیرفته بود که یک نقش نمادین داشته باشه یا پادشاه صرفا مشروطه باشه درست نیست. شاه گمانش این بود از همون روز اولی که اومد سر کار که اگر پادشاه ایران اگر قدرت نداشته باشه اصلاح ایران هم شدنی نیست. به همین خاطر گاه پشت پرده گاه روی پرده تلاش ممتد داشت در دهه بیست که قدرت خودش رو بیشتر بکنه. حتی دیدیم که قانون اساسی رو هم عوض کرد. و حقی برای خودش گرفت که پدرش نداشت. یعنی حق انحلال مجلس که در ترمیم قانون اساسی به پادشاه داده شد جزو حقوق پادشاها در قانون مشروطه نبود، ولی گمان شاه این بود که باید بتونه این حق رو داشته باشه تا بتونه از مشکلاتی که پیش میاد جلوگیری بکنه. یکی از دعواهای دایمی محمدرضا شاه با هم سفارت آمریکا و انگلیس در این دوران هم با نخست‌وزیران قدرتمندی چون از فروغی بگیرید تا قوام، این بود که شاه بایستی دخالت در امور نکنه بایستی سلطنت بکنه نه حکومت. و شاه دائم سعی می‌کرد که بگه که بدون حضور من و بدون یک پادشاه قدرتمند ایران در خطر هم تجزیه هست و هم از توان تغییر برخوردار نخواهد بود. تغییر و اصلاح. مصدق به لحاظ فساد ناپذیری شخصیت خیلی مشهوری داشت که علت اون هم دوری از اسراف کاری‌های اعیان و اشراف و همینطور زندگی در سطح طبقات متوسط بود. از به کارگیری لقب سلطنه دوری می‌کرد، و ترجیح می‌داد که به خاطر درجه‌ی بالای تحصیلیش از اروپا بهش دکتر بگن. He avoided using the title of Sultana, and preferred to be called doctor because of his high degree of education from Europe. معاصرینش هم تمایل داشتند که هر کس تحصیلات عالی داشت به عنوان دکتر یا مهندس یاد بشه. بعد از انتخاب به نخست وزیری هم عنوان عالی‌جناب رو قبول نکرد. به اعتقاد سفارت بریتانیا این کار دلیلی بر عوام فریبی، غیرمنطقی بودن و پیش‌بینی‌ناپذیری صدق بوده. According to the British Embassy, this is a proof of demagoguery, illogicality and unpredictability of truth. اما ایرانی‌ها این نکته رو دلیل دیگه‌ای بر متفاوت بودن اون از اعیان و اشراف می‌دونستن. مصدق که همزمان با بریتانیا و همینطور شاه مبارزه می‌کرد، با تشکیل جبهه‌ملی طیف گسترده‌ای از احزاب و انجمن‌های مرتبط با طبقه‌ی متوسط رو بسیج کرد. علاوه بر این، مصدق پشتیبانی تعدادی از چهره‌های برجسته به ویژه آیت‌الله کاشانی فعال‌ترین روحانیون دوره در حوزه‌های سیاسی رو هم داشت. در مجموع نگاهی به نقش دکتر مصدق در طول دو سال و چهار ماه حکومت پرتلاطمش به خوبی روشن می‌کنه که در تمامی دورانی که صدای گرم اون برای دفاع از حقوق ملت ایران طنین‌انداز بود، کلمه‌ای خارج از این پنج موضوع نفت، موازنه‌ی منفی، سیاست مالی، آبادانی و حاکمیت ملی نگفت. بدون شک اون چیزی که باعث جاودانگی مصدق شد، سیاست موازنه منفی، ملی کردن نفت، یا سیاست‌های مالی و عمرانی او نبود. بلکه فداکاری و از جان گذشتگی مصدق در هر مبارزه‌ای بود که برای پاره کردن بندهای اسارتی بود که به دست و پای این ملت مظلوم بسته بودن. نتیجه اینکه مصدق زندگیش رو وقف ایجاد حاکمیت ملی ایران کرد اما افسوس که استعمار با کمک کارگزاران داخلی تمام چیزی که اون تنیده بود رو پاره کرد. خب به پایان بیستمین قسمت از پادکست تاریکخانه‌ی تاریخ رسیدیم. امیدوارم این مختصری که از تاریخ بیان می‌کنم انگیزه‌ای بشه تا بیشتر در این زمینه مطالعه کنیم. دیدگاه‌های مختلف رو کنار هم بذاریم و به برداشت صحیح از تاریخ نزدیکتر بشیم. تو توییتر و اینستاگرام با ایدی ت آندرلاین تاریخ با ما همراه بشید. ممنون از اینکه همراهمون بودید. روز و روزگارتون خوش.