×

We use cookies to help make LingQ better. By visiting the site, you agree to our cookie policy.

image

Iran, Village life Q&A

Village life Q&A

یک (1)

زندگی روستایی در شمال ایران از دید بسیاری از مردم که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند خیلی رؤیایی است.

بسیاری از مردم شهرهای بزرگ چه دیدگاهی دربارۀ زندگی روستایی در شمال ایران دارند؟

زندگی روستایی در شمال ایران از دید بسیاری از مردم که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند خیلی رؤیایی است.

دو (2)

خیلی از ایرانی ها برای اینکه مدتی از شهر فاصله بگیرند و نفسی تازه کنند، چند روزی را به روستا می روند. و از آرامش و سادگی زندگی روستایی لذت می برند.

آیا زندگی روستایی آرامش بخش و لذت بخش است؟

بله، خیلی از ایرانی ها برای اینکه مدتی از شهر فاصله بگیرند و نفسی تازه کنند، چند روزی را به روستا می روند. و از آرامش و سادگی زندگی روستایی لذت می برند.

سه (3)

من چند سالی است که به روستاهای دور افتاده که کمتر کسی آن ها را می شناسد می روم، و چند روزی را با مردم مهربان روستایی زندگی می کنم.

آیا شما به روستاهای معروف و توریستی می روید؟

خیر، من چند سالی است که به روستاهای دور افتاده که کمتر کسی آن ها را می شناسد می روم، و چند روزی را با مردم مهربان روستایی زندگی می کنم.

چهار (4)

مردم روستا در خانه هایشان نان می پزند، و از گاوهایشان شیر می دوشند، و پنیر و کره و ماست درست می کنند.

آیا مردم روستا نان و لبنیات را از مغازه می خرند؟

خیر، مردم روستا در خانه هایشان نان می پزند، و از گاوهایشان شیر می دوشند، و پنیر و کره و ماست درست می کنند.

پنج (5)

خیلی از روستاها امکاناتی مثل برق، گاز، آب تصفیه شده، تلفن و حتی آنتن موبایل ندارند. در این روستاها زندگی سخت است.

آیا زندگی در روستاهای بدون امکانات سخت است؟

بله، خیلی از روستاها امکاناتی مثل برق، گاز، آب تصفیه شده، تلفن و حتی آنتن موبایل ندارند. در این روستاها زندگی سخت است.

شش (6)

صدای پرنده هایی که از صبح تا شب آواز می خوانند، هوای تمیز و سالم، بدون آلودگی های شهری، مواد غذایی سالم و ارگانیک، و فعالیت بدنی زیاد از مزایای زندگی در روستاست.

چند نمونه از مزایای زندگی در روستا را نام ببرید.

صدای پرنده هایی که از صبح تا شب آواز می خوانند، هوای تمیز و سالم، بدون آلودگی های شهری، مواد غذایی سالم و ارگانیک، و فعالیت بدنی زیاد از مزایای زندگی در روستاست.

هفت (7)

زن های روستا از صبح زود تا شب مشغول کارهای مختلف هستند. نان می پزند، شیر گاوها را می دوشند، کشاورزی می کنند، غذا می پزند، با دست و با آب سرد لباس و ظرف های خانه را می شویند، و خیلی کارهای دیگر.

زن ها در روستا چه کارهایی می کنند؟

زن های روستا از صبح زود تا شب مشغول کارهای مختلف هستند. نان می پزند، شیر گاوها را می دوشند، کشاورزی می کنند، غذا می پزند، با دست و با آب سرد لباس و ظرف های خانه را می شویند، و خیلی کارهای دیگر.

هشت (8)

مردهای روستا از صبح زود گاو و گوسفندان را برای چرا به جنگل می برند، و غروب بر می گردند. آن ها هیزم مورد نیاز خانه را هم از جنگل می آورند.

مردها در روستا روز خود را چگونه می گذرانند؟

مردهای روستا از صبح زود گاو و گوسفندان را برای چرا به جنگل می برند، و غروب بر می گردند. آن ها هیزم مورد نیاز خانه را هم از جنگل می آورند.

نه (9)

در روستاهایی که برق ندارند، مردم با تاریک شدن هوا، یک چراغ نفتی در خانه شان روشن می کنند و دور آن می نشینند، چای می نوشند، و گپ می زنند.

مردم روستا شب ها بدون برق چه کار می کنند؟

در روستاهایی که برق ندارند، مردم با تاریک شدن هوا، یک چراغ نفتی در خانه شان روشن می کنند و دور آن می نشینند، چای می نوشند، و گپ می زنند.

ده (10)

مردم روستاهای دورافتاده از هیاهوی زندگی شهری به دور هستند، و در دامان طبیعت بدون استرس و تنش های دنیای مدرن زندگی شان را می گذرانند.

آیا مردم روستاهای دورافتاده تنش و استرس های زندگی شهری را تجربه می کنند؟

خیر، مردم روستاهای دورافتاده از هیاهوی زندگی شهری به دور هستند، و در دامان طبیعت بدون استرس و تنش های دنیای مدرن زندگی شان را می گذرانند.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Village life Q&A قرية|||أ |life|| Fragen und Antworten zum Dorfleben Village life Q&A Preguntas y respuestas sobre la vida del pueblo Questions-réponses sur la vie du village Domande e risposte sulla vita del villaggio Perguntas e respostas sobre a vida na aldeia

یک (1) one (1)

زندگی روستایی در شمال ایران از دید بسیاری از مردم که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند خیلی رؤیایی است. vie||||||point de vue||||||||||||idyllique| |rural||||||many||people|||||||||dreamlike| Das ländliche Leben im Norden des Iran ist ein Traum für viele Menschen, die in großen Städten leben. Rural life in the north of Iran is a dream for many people who live in big cities. La vie rurale dans le nord de l'Iran est un rêve pour de nombreuses personnes qui vivent dans les grandes villes. La vita rurale nel nord dell’Iran è un sogno per molte persone che vivono nelle grandi città.

بسیاری از مردم شهرهای بزرگ چه دیدگاهی دربارۀ زندگی روستایی در شمال ایران دارند؟ beaucoup||||||point de vue||||||| |||||چه|viewpoint|||rural|||| What are the views of many people in big cities about rural life in northern Iran? Que pensent beaucoup de gens dans les grandes villes de la vie rurale dans le nord de l'Iran ?

زندگی روستایی در شمال ایران از دید بسیاری از مردم که در شهرهای بزرگ زندگی می کنند خیلی رؤیایی است. vie||||||||||||||||||idyllique| ||||||||||||||||||dreamy| Rural life in northern Iran is a dream for many people living in big cities. La vie rurale dans le nord de l'Iran est un rêve pour de nombreuses personnes qui vivent dans les grandes villes.

دو (2)

خیلی از ایرانی ها برای اینکه مدتی از شهر فاصله بگیرند و نفسی تازه کنند، چند روزی را به روستا می روند. ||||||quelque temps|||s'éloigner de|s'éloigner de||reprendre leur souffle|fraîche||||||||vont ||||||for a while||||they take||breath||||||||| Viele Iraner fahren für ein paar Tage ins Dorf, um der Stadt für eine Weile zu entfliehen und frisch durchzuatmen. Many Iranians go to the village for a few days to stay away from the city for a while and catch their breath. De nombreux Iraniens se rendent au village pour quelques jours afin de s'éloigner un peu de la ville et de respirer un nouveau souffle. و از آرامش و سادگی زندگی روستایی لذت می برند. ||tranquillité||simplicité||||| ||||simplicity||||| And they enjoy the peace and simplicity of rural life. Et ils apprécient le calme et la simplicité de la vie rurale.

آیا زندگی روستایی آرامش بخش و لذت بخش است؟ ||||apaisant|||| Ist das Landleben entspannend und angenehm? Is rural life relaxing and enjoyable? La vie rurale est-elle relaxante et agréable ?

بله، خیلی از ایرانی ها برای اینکه مدتی از شهر فاصله بگیرند و نفسی تازه کنند، چند روزی را به روستا می روند. ||||||||||s'éloigner de|||reprendre leur souffle||||||||| |||||||for a while|||||||||||||||go Yes, many Iranians go to the countryside for a few days in order to get away from the city and breathe fresh. Oui, beaucoup d'iraniens se rendent au village pour quelques jours afin de s'éloigner un peu de la ville et de respirer un bon coup d'air frais. و از آرامش و سادگی زندگی روستایی لذت می برند. ||||simplicité||||| Et ils apprécient le calme et la simplicité de la vie rurale.

سه (3)

من چند سالی است که به روستاهای دور افتاده که کمتر کسی آن ها را می شناسد می روم، و چند روزی را با مردم مهربان روستایی زندگی می کنم. |||||||éloigné|isolés||||||||connaît|||||||||gentils|villageois|||je fais ||||||villages||remote||fewer||||||||||||||||village||| I have been going to remote villages that few people know about for several years, and I live with the kind rural people for a few days. Depuis plusieurs années maintenant, je me rends dans des villages reculés que peu de gens connaissent et je passe quelques jours avec les gentils villageois.

آیا شما به روستاهای معروف و توریستی می روید؟ ||||célèbres||touristiques|| |||villages|||tourist||go Do you go to famous tourist villages? Allez-vous dans des villages touristiques célèbres ?

خیر، من چند سالی است که به روستاهای دور افتاده که کمتر کسی آن ها را می شناسد می روم، و چند روزی را با مردم مهربان روستایی زندگی می کنم. |||||||villages reculés|||||quelqu'un|||||connaît||||||||||||| |||||||||||||||||knows them|||||||||kind|||| Non, depuis plusieurs années je vais dans des villages reculés que peu de gens connaissent, et je vis quelques jours avec les gentils villageois.

چهار (4)

مردم روستا در خانه هایشان نان می پزند، و از گاوهایشان شیر می دوشند، و پنیر و کره و ماست درست می کنند. ||||leurs||||||leurs vaches|||traient||||||||| |||||||bake||||milk||milk||cheese||butter||yogurt||| Villagers bake bread in their homes, milk their cows, and make cheese, butter, and yogurt. Les villageois cuisent du pain chez eux, traient leurs vaches et fabriquent du fromage, du beurre et du yaourt.

آیا مردم روستا نان و لبنیات را از مغازه می خرند؟ |||||produits laitiers|||magasin|| |||||dairy products|it|from|store||buy Do the people of the village buy bread and dairy products from the shop? Les gens du village achètent-ils du pain et des produits laitiers au magasin ?

خیر، مردم روستا در خانه هایشان نان می پزند، و از گاوهایشان شیر می دوشند، و پنیر و کره و ماست درست می کنند. |||||||||||leurs vaches|||traient||fromage||||||| ||||||||||||||milk||||||||| No, the village people bake bread in their homes, and milk their cows, and make cheese, butter, and yogurt. Non, les villageois font du pain chez eux, traient leurs vaches et fabriquent du fromage, du beurre et du yaourt.

پنج (5)

خیلی از روستاها امکاناتی مثل برق، گاز، آب تصفیه شده، تلفن و حتی آنتن موبایل ندارند. ||villages|équipements|||||purifiée|traitée|téléphone||||réseau mobile| |||facilities||electricity|||purified|||||antenna|| Many villages do not have facilities such as electricity, gas, purified water, telephone and even mobile antenna. De nombreux villages ne disposent pas d'installations telles que l'électricité, le gaz, l'eau purifiée, le téléphone et même l'antenne mobile. در این روستاها زندگی سخت است. Life is hard in these villages. La vie est dure dans ces villages.

آیا زندگی در روستاهای بدون امکانات سخت است؟ |||||infrastructures|| |||||amenities|| Is it hard to live in villages without facilities? Est-il difficile de vivre dans des villages sans équipements ?

بله، خیلی از روستاها امکاناتی مثل برق، گاز، آب تصفیه شده، تلفن و حتی آنتن موبایل ندارند. ||||équipements|||||purifiée||||||| Oui, de nombreux villages ne disposent pas d'installations telles que l'électricité, le gaz, l'eau purifiée, le téléphone et même l'antenne mobile. در این روستاها زندگی سخت است. La vie est dure dans ces villages.

شش (6)

صدای پرنده هایی که از صبح تا شب آواز می خوانند، هوای تمیز و سالم، بدون آلودگی های شهری، مواد غذایی سالم و ارگانیک، و فعالیت بدنی زیاد از مزایای زندگی در روستاست. |||qui|||||||||||||pollution urbaine|||matières||sain||biologique||activité physique||||avantages|||le village |bird||||morning|||sing|||||||||||food|food|healthy||organic||||||advantages|||it is the village The sound of birds singing from morning to night, clean and healthy air, without urban pollution, healthy and organic food, and a lot of physical activity are the advantages of living in the village. Le chant des oiseaux du matin au soir, un air pur et sain, sans pollution urbaine, une alimentation saine et biologique, et beaucoup d'activité physique sont les avantages de vivre au village.

چند نمونه از مزایای زندگی در روستا را نام ببرید. |quelques exemples||avantages||||||citez |examples||the advantages of|||||| Nennen Sie einige Beispiele für die Vorteile des Wohnens im Dorf. Name some examples of the advantages of living in the village. Nommez quelques exemples des avantages de vivre au village.

صدای پرنده هایی که از صبح تا شب آواز می خوانند، هوای تمیز و سالم، بدون آلودگی های شهری، مواد غذایی سالم و ارگانیک، و فعالیت بدنی زیاد از مزایای زندگی در روستاست. |oiseau||||matin||||||||||sans||||matières||||biologique||activité physique||||avantages||| |bird||||||||||air||||||||||||||physical activity|physical activity|||the advantages of||| Le chant des oiseaux du matin au soir, un air pur et sain, sans pollution urbaine, une alimentation saine et biologique, et beaucoup d'activité physique sont les avantages de vivre au village.

هفت (7)

زن های روستا از صبح زود تا شب مشغول کارهای مختلف هستند. ||||||||occupées||différents| The women of the village are busy with different work from early morning till night. Les femmes du village sont occupées à différents travaux du matin au soir. نان می پزند، شیر گاوها را می دوشند، کشاورزی می کنند، غذا می پزند، با دست و با آب سرد لباس و ظرف های خانه را می شویند، و خیلی کارهای دیگر. Pain|||||||traient|agriculture|||||cuire||main|||||||vaisselle|||||lavent|||| ||||of the cows||||farming|||||||hand|||||||||||||||| They bake bread, milk cows, farm, cook, wash clothes and dishes by hand with cold water, and many other things. Ils cuisent le pain, traient les vaches, cultivent, cuisinent, lavent les vêtements et la vaisselle à la main avec de l'eau froide, et bien d'autres choses.

زن ها در روستا چه کارهایی می کنند؟ Que font les femmes au village ?

زن های روستا از صبح زود تا شب مشغول کارهای مختلف هستند. ||||||||occupées||| ||||||||busy||| Les femmes du village sont occupées à différents travaux du matin au soir. نان می پزند، شیر گاوها را می دوشند، کشاورزی می کنند، غذا می پزند، با دست و با آب سرد لباس و ظرف های خانه را می شویند، و خیلی کارهای دیگر. ||||||||agriculture||||||||||||||vaisselle||||||||| |||||||milk|||||||||||||clothes||dishes||||||||| Ils cuisent le pain, traient les vaches, cultivent, cuisinent, lavent les vêtements et la vaisselle à la main avec de l'eau froide, et bien d'autres choses.

هشت (8)

مردهای روستا از صبح زود گاو و گوسفندان را برای چرا به جنگل می برند، و غروب بر می گردند. Les hommes||||||||||||||emmènent||||| |||||the cow||the sheep|||||the forest||||sunset||| Die Männer des Dorfes bringen die Rinder und Schafe frühmorgens zum Weiden in den Wald und kehren abends zurück. The men of the village take the cattle and sheep to the forest for grazing early in the morning, and return in the evening. Les hommes du village emmènent le bétail et les moutons dans la forêt pour paître tôt le matin et reviennent le soir. آن ها هیزم مورد نیاز خانه را هم از جنگل می آورند. ||Bois de chauffage||||||||| ||firewood||||||||| They also bring the firewood needed for the house from the forest. Ils apportent également le bois de chauffage nécessaire à la maison de la forêt.

مردها در روستا روز خود را چگونه می گذرانند؟ Les hommes||||||Comment||passent the men||||||how||spend Wie verbringen Männer ihre Tage im Dorf? Comment les hommes passent-ils leurs journées au village ?

مردهای روستا از صبح زود گاو و گوسفندان را برای چرا به جنگل می برند، و غروب بر می گردند. |||||||moutons|||||||emmènent||||| |||||cow|||||||||||sunset||| The men of the village take the cows and sheep to the forest for grazing early in the morning, and return in the evening. Les hommes du village emmènent le bétail et les moutons dans la forêt pour paître tôt le matin et reviennent le soir. آن ها هیزم مورد نیاز خانه را هم از جنگل می آورند. ||bois de chauffage|||||||||apportent They also bring back the firewood needed for the house from the forest. Ils apportent également le bois de chauffage nécessaire à la maison de la forêt.

نه (9) No (9)

در روستاهایی که برق ندارند، مردم با تاریک شدن هوا، یک چراغ نفتی در خانه شان روشن می کنند و دور آن می نشینند، چای می نوشند، و گپ می زنند. |villages||électricité||||s'obscurcit||ciel devient sombre||lampe à pétrole|à pétrole|||leur maison|allument|||||||s'asseyent autour|||boivent du thé||bavarder|| |||||people||dark|||||oil|||their|||||around|||sit|||||chat||chat Dans les villages sans électricité, les gens allument une lampe à pétrole dans leur maison quand il fait noir et s'assoient autour, boivent du thé et discutent.

مردم روستا شب ها بدون برق چه کار می کنند؟ Que font les villageois la nuit sans électricité ?

در روستاهایی که برق ندارند، مردم با تاریک شدن هوا، یک چراغ نفتی در خانه شان روشن می کنند و دور آن می نشینند، چای می نوشند، و گپ می زنند. ||qui|||||s'obscurcir|||||à pétrole|||||||||||s'assoient autour|||boivent du thé|||| |||||||||the air||lamp|||||||||around it|||sit around||||||| Dans les villages sans électricité, les gens allument une lampe à pétrole dans leur maison quand il fait noir et s'assoient autour, boivent du thé et discutent.

ده (10)

مردم روستاهای دورافتاده از هیاهوی زندگی شهری به دور هستند، و در دامان طبیعت بدون استرس و تنش های دنیای مدرن زندگی شان را می گذرانند. ||isolés||tumulte de la ville|||||sont éloignés|||le giron de|la nature||||tensions|||moderne|||||passent ||remote||hustle and bustle||||remote||||embrace of|nature||stress||tensions|||||||| Les habitants des villages reculés sont loin de l'agitation de la vie urbaine et vivent dans la nature sans le stress et les tensions du monde moderne.

آیا مردم روستاهای دورافتاده تنش و استرس های زندگی شهری را تجربه می کنند؟ |||isolés|tension|||||||expérimenter|| ||||tension||stress||||||| Do people in remote villages experience the tension and stress of urban life? Les habitants des villages reculés vivent-ils la tension et le stress de la vie urbaine ?

خیر، مردم روستاهای دورافتاده از هیاهوی زندگی شهری به دور هستند، و در دامان طبیعت بدون استرس و تنش های دنیای مدرن زندگی شان را می گذرانند. |||isolé||tumulte de la ville|||||||||nature||stress||tensions||monde moderne||||||passent leur vie ||||||||||||||||||||modern world|||||| Non, les habitants des villages reculés sont loin de l'agitation de la vie urbaine et vivent dans la nature sans le stress et les tensions du monde moderne.