جادوگری و روانکاوی
sorcery||psychology
Hexerei und Psychoanalyse
Witchcraft and psychoanalysis
Sorcellerie et psychanalyse
Hekserij en psychoanalyse
Büyücülük ve psikanaliz
توی تقریباً همه ی جوامع
||||societies
In almost all societies
مخصوصاً جوامع غربی
Especially Western societies
قبل از شکل گیری مذهب، جادوگری وجود داشته.
before|||||witchcraft||
Before the formation of religion, there was witchcraft.
جادو و سحر یه جورایی از همون شکل گیری بشر باهاش بوده
magic||Magic||in a way||||||with it|
Magic and sorcery have been a part of the formation of human beings
اما جادو چی بوده و چرا به وجود اومده؟
But what is magic and why did it exist?
دایرة المعارف بریتانیکا جادو رو نوعی منطق معرفی می کنه
circle|encyclopedia|Britannica||||logic|||
Encyclopaedia Britannica defines magic as a form of logic
که سعی می کنه با استفاده از نیروهای نامرئی یا ماوراء طبیعه
||||||||invisible||supernatural|supernatural
which tries to use invisible or supernatural forces
روی وقایع و مواد تأثیر بذاره.
|events|||impact|affect
Influence events and materials.
ریشه ی کلمه ی magic یا همون جادو
||||magic|||
The root of the word magic
کلمه ی «مگوی» در یونانی بوده.
||do not say|||
The word "Magoi" is in Greek.
اشاره ی این کلمه به قوم ماد بوده که مذهب زردشتی داشتن.
refers|||||people|Medean|was|||Zoroastrian|
This word refers to the Medes who have Zoroastrian religion.
ظاهراً خیلی از سنت های جادوگری از خاورمیانه تأثیر گرفتن.
|||||witchcraft||||
görünüşe göre||||||||etki|
Apparently, many witchcraft traditions were influenced by the Middle East.
جادو و اشکال مختلفش مثل غیبگویی و کیمیاگری و غیره
|||||divination||alchemy||
Magic and its various forms such as occultism, alchemy, etc
توی همه ی بخش های زندگی وجود داشته و
It exists in all areas of life
جزء جدایی ناپذیر زندگی بشر بوده.
part|separation|||humanity|
It is an integral part of human life.
در حالی که فال گیری و غیب گویی به پیشبینی آینده می پرداخته
||||||divination||||||was engaged in
خود جادو و سحر سعی می کرده روی قدرت خارجی تأثیر بذاره.
انسان فکر می کرده می تونه با انجام کارایی
|||||||yapma|işler
Humans thought they could do things
اراده ی خدایان رو تغییر بده
||gods||change|
Change the will of the gods
و مثلاً باعث بشه که بارون بباره.
||||||falls
And, for example, make it rain.
توی مصر باستان، «را» خدای خورشید
|Egypt||||
||eski|||
In ancient Egypt, "Ra" is the sun god
وقتی می خواست غروب کنه مجبور بود به یه جنگ تمام عیار
|||sunset||||||||full-scale
When he wanted to go down, he had to fight a full-scale war
با سپاه شیطان به سرکردگی آپپی بره
|the army|Satan||leadership|Appi|
Go with the army of Satan led by Appi
که دشمن خونی «را» بوده.
who was the blood enemy of "Ra".
ارتش «آپپی» حتی قدرت این رو داشته که توی
Appi's army even has the power that you are
روز به جنگ با خورشید بپردازه
|||||engage in
Let the day fight with the sun
و ابرهای سیاه روانه ی آسمون کنه.
|||drift towards|||
and send black clouds to the sky.
مردم برای کمک به خدای خورشید هر روز این تشریفات رو انجام می دادن:
|||||||||rituals||||
یه مجسمه از آپپی به شکل تمساح یا مار ترسناک می ساختن
||||||crocodile|||||
They make a statue of Appi in the shape of a scary crocodile or snake
و روی اون با مرکب اسم اهریمن رو می نوشتن.
||||ink|||||
And they write the name of the devil on it with ink.
بعدش کاهن روی اون مجسمه که
|the priest||||
Then the priest on that statue
نماد دشمن خدا بود تف می انداخت،
||||spit||
||||taş||
It was the symbol of God's enemy, he was spitting.
با کارد اون رو چاکش می داد،
|knife|||cut it||
He would tear it open with a knife.
می انداختش روی زمین و اطرافش آتش بزرگی راه می انداختن.
|threw it|||||||||set
He threw it on the ground and started a big fire around it.
این مراسم هر شب و حتی توی روزای ابری و طوفانی اجرا می شده.
اعمالی مثل فالگیری و تعبیر خواب
activities||fortune-telling||interpretation|
حتی توسط حکومت ها هم استفاده می شده
و بعضی از محققین
|||researchers
حتی پیامبرها، شامان ها و آخوندها رو جزو جادوگرها محسوب می کردن.
|the prophets|shamans|||the clerics||among|the witches|||
|||||Aşiretler||||||
Even prophets, shamans and monks were considered as magicians.
اما جادوگری قبل از این که تبدیل به یه امر عمومی بشه
But witchcraft before it became a common thing
یه امر شخصی و زندگی همه بوده.
|matter|||||
|iş|||||
It was a personal matter and everyone's life.
یکی از جادوهایی که توسط انسان های اولیه انجام می شده
||magic||||||||
این بوده که مجسمه ی دشمنشون رو می ساختن
|||||their enemy|||
و به این مجسمه صدمه وارد می کردن
||||damage|||
And they hurt this statue
و معتقد بودن
and being a believer
هر صدمه ای که به این مجسمه یا تمثال وارد بشه به دشمن واقعیشون هم وارد می شه.
||||||||statue|||||their reality||||
|zarar||||||||||||||||
Any damage done to this statue will also be done to their real enemy.
این کار توسط همه ی مردم انجام می شده!
یه مثال دیگه.
وقتی شکارچی ها میرفتن شکار، بچه هاشون نباید توی خونه روی زمین
|hunters||were going||||||||
When the hunters went hunting, their children should not stay in the house on the ground
با چوب شکل راه و مسیر بکشن چون
Draw the shape of a path with a stick because
این کار باعث می شده شکارچی دیگه
نتونه راه برگشت به خونه رو پیدا کنه.
He could not find his way back home.
یا کسی که توی جنگ کمان به بدنش اصابت میکرده
|||||bow|||hit|
Or someone who was hit by a bow in the war
اونو بعد از خارج کردن از بدنش توی یخ میذاشته
|||||||||he/she puts
تا درد جراحت رو کاهش بده.
||injury|||
To reduce the pain of your injury.
اما همه ی ما می دونیم که با دعا کردن بارون نمیاد
و با فحش دادن به همسایه مون اون از هستی ساقط نمیشه.
||swearing||||||||cease to exist|
اما هنوز ما به یه سری از خرافات این جوری اعتقاد داریم.
|||||||superstitions||||
But we still believe in a series of superstitions like this.
سؤال من اینه: چی باعث شد که جادو
هزاران سال قدرتش رو حفظ کنه
keep its power for thousands of years
و فقط بعد از میلاد مسیح شروع به محو شدن بکنه؟
||||the birth||||vanishing||
And only after the birth of Christ will it start to disappear?
جامعه شناسا و روانشناسای زیادی به بررسی پدیده ی جادو و جادوگری پرداختن
|sociologist||psychologists|||||||||
و سعی کردن اون رو توضیح بدن
که در بین اونها تایلور، فریزر و
||||Taylor|Fraser|
among them Taylor, Fraser and
پدر علم روانکاوی فروید قرار داره.
||psychoanalysis|Freud||
Freud is the father of psychoanalysis.
فروید توی کتاب «توتم و تابو» توی سال ۱۹۱۸
|||totem||taboo||
با نتیجه گیری از تحقیقات بی شمار دانشمندای قبل از خودش
رفتارهای انسان های بومی قبل از دوره ی تمدن رو مورد بررسی قرار میده.
فریزر و فروید معتقد بودن
Fraser||||
انسان ها اون موقع ها فکر می کردن چون میتونن به تصوراتشون حاکم باشن
|||those times||||||||their imaginations||
People thought at that time because they could control their imaginations
نسبت به اشیا هم میتونن تسلط داشته باشن.
||objects|||control over|have|
They can also have control over objects.
انسانی رو در نظر بگیرین که قبلاً مثل حیوون زندگی می کرده
||||||previously|like|animal|||
Consider a person who used to live like an animal
و حالا مسلح به ذهنی شده که توش تصاویر وجود داره و قابلیتهای زیادی داره.
||armed|||||it|||||capabilities||
And now he is armed with a mind that has images and has many capabilities.
انسان تا مدتهای مدیدی فکر می کرده
||periods||||
|||uzun|||
Humans have been thinking for a long time
اتفاق هایی که توی ذهنش میفته با واقعیت هیچ فرقی نداره!
|||||happens|||||
olay|||||oluyor||gerçeklik|||
پس اگه میل انسان بر
||desire||
||istek||
So if the human desire is there
شکست دادن دشمن باشه،
Defeat the enemy.
این کار می تونسته به سادگی ساختن مجسمه ی اون دشمن
|||||the simplicity of|||||
This could be as simple as making a statue of that enemy
و صدمه زدن بهش باشه.
And hurt him.
بعدتر وقتی این انسان به این اعتقاد شک می کنه
|||||||doubt||
Later, when this person doubts this belief
و ذهنیت شک توش شکل میگیره
|mindset||in it||
And the mentality of doubt is formed
زمانی هست که جادو جای خودش رو به مذهب،
There is a time when magic gives way to religion.
و بعد به علم میده.
And then he gives knowledge.
محققین زیادی وجود دارن که معتقدن جادو، مذهب و علم
|||||believe||||
There are many researchers who believe in magic, religion and science
نتیجه ی تاریخی هم هستن.
وقتی جادو منسوخ میشه مذهب جاشو می گیره
||becomes obsolete|||takes its place||
When magic becomes obsolete, religion takes its place
و وقتی مذهب منسوخ می شه
علم سعی می کنه روی قدرت های خارجی تأثیر بذاره.
Science tries to influence external powers.
اما طبق تفسیری که فروید توی کتاب توتم و تابو بهش اشاره می کنه
||interpretation||Freud|||totem||||||
But according to the interpretation that Freud mentions in the book Totem and Taboo
سحر و جادو شیوه ی ابتدایی تفکر بشر بوده و اصلی که بر اون حاکم بوده
||||||thinking||||||||governed|
Magic is the basic way of human thinking and the main one that ruled over it
قدرت مطلق ذهن بوده.
Absolute power of the mind.
اون میگه که انسان در ابتدا فقط با میل خودش سروکار داشته.
||||||||||deals with|
He says that in the beginning man only dealt with his own desire.
در واقع هنوز برای انسان اولیه فرصت درک این موضوع
In fact, it is still possible for primitive man to understand this
وجود نداشته که واقعیت بعضی وقتا با اون
|||||sometimes||
چیزی که توی ذهنش وجود داره فرق داره.
اما این شک کم کم و بالاخره توی تاریخ به وجود میاد
But this doubt gradually and finally arises in history
و جادو و خرافات از بین میره.
|||superstitions|||
And magic and superstitions disappear.
اینجا فرصت نمیشه بیشتر در مورد کتاب فروید صحبت کنم
I don't have time to talk more about Freud's book here
اما اگه می خواین در مورد منشأ روح،
||||||origin|
But if you want to talk about the origin of the soul,
بت و شیاطین هم اطلاعات بیشتری کسب بکنین
the idol|and|demons|||||
Get more information about idols and demons
پیشنهاد می کنم این کتاب صد و چند صفحه ای رو بخونین.
|||||||||||read
I suggest you read this book of several hundred pages.
پس توی مرحله ی تاریخی ای که جادو توی اون حاکمه
||||||||||dominates
So in the historical stage where magic reigns
انسان قدرت مطلق داره.
||absolute|
Man has absolute power.
هرچیزی که میل انسان حکم کنه براش اتفاق میفته
Whatever a person's desire dictates will happen to him
یعنی وجود خود میل یا نیت اتوماتیک منجر به رفع اون میل میشده.
|||||intention|automatic||||||
That is, the existence of automatic desire or intention leads to the elimination of that desire.
توی مرحله ی بعد از تاریخ که مذهب حاکم میشه
In the later stage of history, religion becomes dominant
انسان یه بخشی از اقتدارش رو به خدایان میده.
||||power||||
Man gives a part of his authority to the gods.
خدایانی که دیگه در دسترس انسان نیستن
Gods who are no longer available to humans
و به راحتی میشه همه چیزو گردن اونا انداخت.
||easily||||blame||
And it is easy to blame everything on them.
اما توی همین مرحله هم باز انسان فکر میکنه
But at this stage, people still think
می تونه با انجام کارایی اراده ی خدایان رو تغییر بده.
||||actions|will|of||||
You can change the will of the gods by doing the work.
توی انجیل به روایت متی، هنگام تولد مسیح
|the Gospel||account|Matthew|||
In the Gospel according to Matthew, when Christ was born
جادوگرهایی بودن که به نام ستاره شناسان خردمند پارسی شناخته میشدن.
the wise astrologers||||||the wise astronomers|wise|Persian||were known
They were magicians who were known as wise Persian astronomers.
بر اساس افسانه های مسیحی،
||legend||
According to Christian legends,
دقیقاً از همون زمان ها جنگ بین مسیحیان و جادوگران شروع میشه.
|||||||||wizards||
Exactly from the same time, the war between Christians and witches starts.
مسیحیان می گفتن نیروی این جادوگرها و مسیح
از معجزات الهی بوده درحالی که
|miracles|divine|||
It was one of the divine miracles
جادوگران فقط از توهمات و نیروهای اهریمنی استفاده می کنن.
|||illusions|||demonic|||
Witches only use illusions and demonic forces.
اما جادو هیچوقت به صورت کامل از بین نرفت.
But the magic never completely disappeared.
اعتقاد به چشم نظر از عهد بیزانس وجود داشته.
|||||era|Byzantine||
Belief in vision has existed since the Byzantine era.
مردم معتقد بودن حسود
|||jealous
People believe to be jealous
نیات جنی داره و مسیحی ها باید به شکلی با این نیروی شیطانی مبارزه کنن.
intentions|genie|has||||||||||||
It has demonic intentions and Christians must somehow fight against this evil force.
بله، راه حل مسیحیت چی بود؟
Yes, what was the solution of Christianity?
یه چشم نظر دیگه برای مبارزه با اون چشمی که چشم زده.
Another eye to fight with that eye that has been eyed.
خیلی عجیب نیست؟
|strange|
آیا یه سنگ آبی می تونسته از شکستن پای یه آدم محافظت کنه؟
|||||||breaking|||||
Could a blue stone protect a person from breaking his leg?
این به ما نشون میده که مردم واقعاً معتقد بودن که می تونه
و همین براشون کافی بوده.
And that was enough for them.
بین سال های ۳۰۰ تا ۱۰۵۰ میلادی که اوج شکل گیری مسیحیت بوده
Between the years 300 and 1050 AD, which was the peak of the formation of Christianity
جادوگرها رو کافر می دونستن.
||infidels||
Witches are considered infidels.
در سال ۱۳۲۴ میلادی توی ایرلند، لیدی الیس کایتلر
|||||Lady|Alice|Kyteler
In 1324 in Ireland, Lady Alice Keitler
به اتهام انجام کارهای جادویی،
|accusation|||magical
Accused of doing magic.
داشتن سکس با اجنه،
|sex||jinn
having sex with a goblin
تلاش برای پیشگویی آینده و
||prediction||
Trying to predict the future and
مسموم کردن سه شوهر اولش به اعدام محکوم میشه.
poisoning||||first||||
She was sentenced to death for poisoning her first three husbands.
البته خیلی از کسایی که به جادوگری محکوم می شدن
Of course, many of those who are convicted of witchcraft
مثل ژرمن ها و اسکاندیناویایی هایی که
|Germans|||||
Like Germans and Scandinavians who
مذهب رسمی باهاشون حال نمی کرده.
The official religion does not deal with them.
اونا هم به عنوان کافر شناخته میشدن.
They were also known as infidels.
کم کم خود مذهب برای کارهایی مثل جن گیری،
Little by little, religion itself for things like exorcism,
درمان توسط دارو و مسمومیت، از فرمول ها و
||||poisoning||||
Treatment by drugs and poisoning, from formulas and
شیوه های قدیمی جادوگرها استفاده کرد
The old ways of witches used
و به اصطلاح اون ها رو مسیحی کرد.
||term|||||
And so to speak, he made them Christians.
در نهایت از اواخر قرون وسطی تا اوایل عصر مدرن
|||||Middle||||
Finally, from the late Middle Ages to the early modern era
کسایی که جادوی سیاه می کردن توی دادگاه های تفتیش عقاید
||magic|||||||inquisition|inquisition
Those who practice black magic in the Inquisition courts
به اعدام محکوم شدن و کتاب هاشون سوزونده شد.
|||||||burned|
They were sentenced to death and their books were burned.
و کسانی که جادوی سفید مثل فالگیری و کیمیاگری می کردن
||||||||alchemy||
And those who practice white magic such as fortune-telling and alchemy
با ترس و لرز یا به کارشون ادامه دادن
|||trembling|||||
With fear and trembling or to continue their work
یا به مذهب گرویدن.
|||convert to a religion
or converting to religion.
توی عصر روشنگری تقریباً توی همه ی جوامع غربی جادوگرها رو به عنوان شارلاتان میشناختن.
||Enlightenment|||||societies||||||charlatans|knew
In the Age of Enlightenment, magicians were known as charlatans in almost all western societies.
البته همینجا باید توضیح بدم که
|right here||explain||
Of course, I have to explain here
یه تعداد محدودی از محققین هم
||limited||researchers|
A limited number of researchers
معتقدن جادوگرا اصلن وجود نداشتن
believe|witches|at all||
They believe that witches do not exist at all
که بخوان تحت تعقیب قرار بگیرن و
|||pursuit|||
that they want to be prosecuted and
تمام کسانی که به عنوان جادوگر دستگیر میشدن
|||||wizard||
All those who were arrested as witches
افرادی بودن که مخالف کلیسا و مذهب بودن.
Being people who are against the church and religion.
تا یادم نرفته بگم که مرز بین جادو و علم هم گاهی خیلی مخدوش میشه
|||||||||||||blurred|
I did not forget to say that the border between magic and science is sometimes very blurred
چون علم خودش در ابتدا از جادوهای علمی ای مثل ستاره شناسی و کیمیاگری شروع شد.
||||||magic|||||||||
Because science itself initially started from scientific magic such as astronomy and alchemy.
تمدن غرب با این سیستم تکاملی جادو، مذهب، علم
|||||evolutionary|||
Western civilization with this evolutionary system of magic, religion, science
سازگاری داره اما خیلی وقتا
compatibility||||sometimes
It is compatible, but often
تعریف انسان شناسانه ی موضوع سخت میشه چون
definition||anthropological|||||
The anthropological definition of the subject is difficult because
چیزی که برای کسی جادو تعریف میشه ممکنه برای کس دیگه ای مذهب باشه
|||||definition||||||||
What is defined as magic for someone may be religion for someone else
یا برعکس.
|or vice versa
Or vice versa.
روانکاوی علم بسیار پیچیده و جذابی هست
psychoanalysis|||complex||fascinating|
Psychoanalysis is a very complex and fascinating science
و همونطور که دیدیم شکل گیری اراده و میل اولیه توی انسان رو
|||||||||initial|||
And as we have seen the formation of the primary will and desire in man
دلیل به وجود اومدن چیزی به نام جادو معرفی میکنه.
It introduces the reason for the existence of something called magic.
ما هم روانکاوی رو راحت نمیذاریم و توی اپیزودهای آینده
||psychoanalysis|||we won't allow|||episodes|
We also do not leave psychoanalysis easy and in future episodes
به بررسی و نقد ایده های روانکاوی هم می پردازیم.
We also examine and criticize psychoanalytic ideas.
اگه از این ویدئو خوشتون اومده، مشترک کانال بشید و
||||||||subscribe|
If you like this video, subscribe to the channel
این ویدئو رو برای دوستاتون هم بفرستید.
||||||send
Send this video to your friends.
مرسی از منبع عظیم انرژیتون و این که اون رو به اشتراک میذارین.
||source||||||||||share
Thank you for your great source of energy and for sharing it.