نژاد و نژاد آریایی - چرا مفهوم نژاد منسوخ شده است؟ (1)
توی ویدیوی قبلی در مورد نژاد آریایی صحبت کردیم.
توضیح دادیم که چطور مفهوم
آریا و آریایی در قرن هجدهم
به مردمی اطلاق شد که به زبون مشترکی به نام هندواروپایی صحبت میکردن.
در مورد این که این مردم از کجا اومدن
نظریات مختلفی وجود داره ولی بیشتر محققین بر این باورند که
این زبان جایی در هندوستان فعلی شکل گرفته.
گفتیم که این ایدهی ارتباط زبانی
کمکم فراموش شد و جای خودش رو داد به نژاد.
توی اروپا عدهای از محققین
آریاییها رو یک نژاد با
فرهنگ بسیار خاص دونستن
و حتا از این هم فراتر رفتن و بعضیهاشون ادعا کردن که
نژاد آریایی اصیلترین و والاترین نژادهاست.
اما بیاین ببینیم دانش در مورد نژاد چی میگه.
ایدهی عمومی که در مورد نژاد وجود داره اینه که
میشه انسانها رو بر اساس
رنگ پوست، شکل چشم،
جنس مو و ساختار استخوانی
به دستههای مختلفی به نام نژاد طبقهبندی کرد.
چهار نژاد اصلی که توی قرن بیستم
شناخته میشد شامل سفید (قفقازی)،
سیاه (آفریقایی)، زرد (آسیایی) و
قرمز (بومی آمریکا) میشه. اما تقریباً
همهی دانشمندهایی که روی نژاد کار
کردن معتقدن این امکان
نداره که ما بتونیم به نژاد
به این شکلی که گفتم یه تعبیر زیستشناسی بدیم.
اما چرا؟
به این عکس خوب نگاه کنین.
فکر میکنین این فرد سیاهپوسته یا سفیدپوست؟
واقعیت اینه که بعضی از افراد به این شخص برچسب سیاه
و بعضیای دیگه به این عکس برچسب سفید میزنن.
یکی از مهمترین مشکلات طبقهبندی کردن آدمها بر اساس نژاد
اینه که ما نمیدونیم از کجا رنگ پوست عوض میشه
و تعریف سیاهپوست یا سفیدپوست بودن
برای هر ناظری متفاوت هست.
این که نمیشه نژادها رو به درستی از هم تفکیک کرد
باعث شده که اکثر قریب به اتفاق دانشمندها بگن
نژاد صرفاً یه طبقهبندی تقریبی هست
که در گذشته توسط انسانها
استفاده میشده و چون تعریف
دقیقی نداره و دقیق نیست
نمیتونه علمی باشه.
اما چرا نژاد مسألهی دقیقی نیست و اصلن برای چی این مفهوم به وجود اومده؟
توی تحقیقات گستردهای که انجام شده
تقریباً ۴۰٪ از کودکان
توی آمریکا به واسطهی رابطهی خارج از ازدواج به دنیا میان.
اگه به یه قبیله نگاه کنیم
تقریباً برامون مسلم هست که طی هزاران سال
این امکان وجود نداره که بگیم
هیچ زن ویا هیچ مردی درون این قبیله
با افراد قبایل دیگه رابطهی جنسی نداشته.
جوامع همیشه کمتر یا بیشتر با
جوامع همسایهشون رابطهی جنسی داشتن
و به همین دلیل امکان نداره که
بگیم یک فردی که الآن خودش رو
متعلق به این قبیله میدونه
همهی ژنهای بدنش صد در صد فقط داخل این قبیله بوده.
باید بگم این ایده که نژاد
از پدر و مادر به فرزند انتقال
پیدا میکنه هم اشتباه هست چون همیشه
فقط بعضی از ویژگیهای ظاهری
پدر و مادر به فرزند انتقال پیدا میکنه
که این ویژگیها همیشه خاص هستند
و ویژگیهای کلی یه نژاد رو در بر نمیگیرن
و نمیشه گفت این ویژگیها که توی فرزند مشاهده میشه
توی تمام افراد اون نژاد مشترک هست.
علاوه بر این اگه بخوایم واقعن برگردیم به عقب و بررسی کنیم که
جد مشترک هر نژاد چه کسی بوده
طبق یافتههای علم ژنتیک متوجه میشیم که
همهی چهار نژاد اصلی که ذکر کردیم
یک جد مشترک داشتن
که در آفریقا زندگی میکرده
و در واقع همهی انسانها
بلااستثنا خواهر یا برادر دور همدیگه هستن.
اگه به ژنهای انسانها نگاه کنیم
متوجه میشیم که ۹۹/۹ درصد ژنها
در همهی انسانها مشترک هست
۸٪ از DNA انسان کپی DNA ویروسها هست
و ۹۸٪ DNA ما
مثل DNA شامپانزههاست.
ما نه تنها با ویروسها و شامپانزهها
بلکه حتا با پروانهها
درختها و ماهیها ژنهای مشترک زیادی داریم
که این نشون میده جد همهی ما موجودات زمینی
یک موجود بوده. در مورد این جد مشترک بعدن یه ویدیو میسازیم.
اما اگه ما انسانها انقدر به هم شبیه
هستیم پس چرا اصلن
مفهومی به نام نژاد به وجود اومده که انسانها رو از هم جدا کنه؟
بعضیا معتقدن همهی این بحثها از افکار کسانی مثل ارسطو آب میخوره.
ارسطو اعتقاد به چیزی در وجود انسانها داشت که بهش میگفت جوهر یا همون ذات.
ارسطو به برتری نژادها معتقد بود
و میگفت بعضی از انسانها
فقط برای بردگی به دنیا میان.
البته همون موقعها توی یونان
فلاسفهی دیگهای بودن که با این ایده مخالف بودن.
مثلن ارشمیدس معتقد بود:
«خدا همهی انسانها رو برابر آفریده. طبیعت هیچ انسانی رو برده نیافریده.»
یکی از گرایشات علمی در بررسی پدیدهی نژاد طبیعتگرایی هست.
فیلسوفهای طبیعتگرا نژاد رو اینجوری تعریف میکنن:
۱. نژادهای انسانی ویژگیهایی دارن که به نسلهای بعدیشون منتقل میکنن.
۲. این ویژگیها فقط توی جامعهی اونها معنی داره و
۳. میشه رفتار انسانها رو با این خصوصیات توضیح داد.
بیاین این ادعا رو بررسی کنیم.
خوب مورد اول که مشکلی نداره. همهی انسانها
یه سری از ویژگیهاشون رو از طریق
ژنها یا از طریق آموزش به فرزندهاشون منتقل میکنن.
اما مورد دوم اشکال داره.
مثلن رنگ پوست سیاه رو نمیشه گفت منحصرن مال این قبیله هست
و فقط توی این قبیله معنی داره.
پس این گزاره غلطه.
گزارهی ۳ هم اشتباهه.
اگه شما به صورت تلفنی با یه فرد
آسیایی حرف بزنین و صورتش رو نبینین
احتمال این که بتونین نژادش رو حدس بزنین خیلی کم هست.
اگرم به یه نحوی نژاد فرد رو بتونین حدس بزنین
نمیتونین بگین که پس احتمالن این فرد مثلن تنبل یا دروغگو هست
انسانها این روزها از محدودیتهای ژنتیکیشون فراتر رفتن و
نمیشه گفت کسی که مثلاً
سیاهپوست هست حتما فلان ویژگیهای رفتاری رو داره.
برخی رفتارهای گروهی و سنت ها
می تونه با استفاده از فرهنگ به
افراد یک جامعهی دیگه منتقل بشه
اما این ویژگی های اجتماعی توی
ژن افراد تأثیری ندارن.
همونطور که قبلن هم گفتم اکثر دانشمندها هم نظرشون همین هست.
بجز دلایل فلسفی که گفتم
پیشرفت علم ژنتیک توی قرن بیست و یکم
رسماً مهر پایانی بود بر ایدهی نژاد و شباهتهای ظاهری.
عدهای دیگه از متفکرین هم هستن که معتقدن
درسته که نژاد مفهوم زیستشناسی نداره
اما متأسفانه بسیاری
از مردم از این مفهوم به طور روزمره استفاده میکنن.
این گرایش که به ساختارگرایی نژادی معروف هست
معتقده برچسبزنیهای
نژادی در عقاید مردم وجود داره
و مردم با استفاده از این مفهوم
در مورد افراد دیگه قضاوت و تصمیمگیری میکنن.
این موضوع باعث میشه گاهی انسانها
افراد رو به دلیل قیافشون مورد قضاوت قرار بدن
و حتا بر اساس این قضاوتها
بعضی امکانات زندگی رو از بقیه
سلب کنن و به این شکل
نژادهای دیگه رو مورد تحریم قرار بدن.
آمارهای زیادی در مورد سوء استفادههای نژادی در سراسر دنیا وجود داره.
مثلا توی آفریقای جنوبی، سفیدپوستان اروپایی
کمی کمتر از هشت درصد جمعیت رو تشکیل می دن اما
صاحب بیش از هفتاد و دو درصد از زمینهای این کشور
و ۶۷ درصد مشاغل مدیریتی آفریقای جنوبی هستن.
ساختارگراها معتقدن
برای مبارزه با این استفادههای
بیاساس و سوء استفادهها
و برای دور ریختن مفهوم نژاد
اول باید اون رو به خوبی بشناسیم
و باهاش در درون جامعه مبارزه کنیم.
ساختارگراها توی دههی ۱۹۹۰ میلادی
به این ترتیب میگفتن که نژاد وجود نداره
اما فرهنگ عامهی نژاد وجود داره.
اینم موضوع جالبیه.
این فرهنگ عامهی نژاد بینهایت نادقیق و تقریبی هست.
مثلن فردی که توی آمریکا سیاهپوست محسوب میشه، توی برزیل سیاهپوست محسوب نمیشه
چون باورهای نژادی این جوامع با هم فرق میکنه.
دو تا نمونهی دیگه.
تا قبل از جنگ جهانی دوم
توی آمریکا سفیدپوست
کسی بود که از شمال اروپا به آمریکا میاومد.
بنابراین ایتالیاییها،
یونانیها و یهودیها سفیدپوست محسوب نمیشدن.
اما این افراد الآن توی آمریکا سفیدپوست محسوب میشن.
میخوام بگم که حتی گذر زمان هم توی تعریف نژادها توی فرهنگ عامه تفاوت ایجاد میکنه.
یا مثلن یه فرد ایرانی توی سرشماری ملی آمریکا سفیدپوست
محسوب میشه اما فرهنگ آمریکایی هنوز یک ایرانی رو به عنوان سفیدپوست قبول نداره.
این مثالها نشون میده نژاد صرفن یه مفهوم دم دستی برای ما هست که
گاهی به غلط برای تقریب زدن رفتار آدمها ازش استفاده میشه
و هیچ معنای مشخص و دقیقی نداره.
به جز اینا فکر نمیکنم لازم باشه تکرار کنم که مفهوم نژاد توی قرون گذشته تنها یه خاصیت داشته:
برتر دونستن یه نژاد بر نژادهای دیگه
و بر همین اساس به بردگی گرفتن نژادهای دیگه.
این مفاهیم نژادی باعث میشد نظام بردگی توی اروپا، چین،
ایران، آمریکا و خیلی از نقاط دیگهی جهان
موجب فلاکت عدهای از مردم بشه که از شانس بدشون
موقع تولد رنگ پوست یا ویژگی ظاهری خاصی داشتن.
اما برگردیم به نژاد آریایی.
همونطور که توی اپیزود قبلی هم گفتیم
تنها چیزی که میشه در مورد نژاد آریایی گفت این هست که
این افراد قومی بودن که
به یه زبون مشترک به نام هندواروپایی صحبت میکردن.
بنابراین، همهی زبانهایی که از هندواروپایی منشعب شدن رو باید به این ترتیب آریایی محسوب کرد.
پس برادرها و خواهرهای آریایی ما میشن
کسانی که به زبونهای هندی، پشتو، فرانسه،
سریلانکایی، انگلیسی
یونانی، سوئدی
کردی، بوسنیایی، آلبانیایی
روسی و صدها زبان دیگه صحبت میکنن.
این معنی نداره که بگیم فارسیزبانها آریایی هستن ولی سریلانکاییها نه.
پس نمیشه گفت شخصی که به زبان فارسی یا فرانسه صحبت میکنه نژاد آریایی داره
چون به احتمال زیاد نژاد این فرد میکس هست
و اجدادش جایی در گذشته
با افراد نژادهای دیگه
رابطهی جنسی داشته.
اگه از این تستهای ژنتیکی تعیین
شجرهنامهی خانواده استفاده کرده باشین
این موضوع کاملن مشخص میشه.
توی این تستها از حلق فرد مورد آزمایش نمونهبرداری میشه.
نتیجهی بررسی این نمونه
معمولن این شکلی هست که نشون میده
افراد احتمالن توی ژنشون چند درصد سیاهپوست
یه مقدار زردپوست و حتی گاهی یه کم سرخپوست دارن
و این نشون میده ژن هیچکس خلوص نداره
و اصلن خلوص نژادی امری غیرممکن هست.
اگه توی اطرافیانتون دوستانی دارید که از این تستهای دی ان ای دادن
یا توی یوتیوب یه کم دنبال این تستها بگردین
به مثالهای خیلی جالبی
از درهم بودن میراث ژنتیک آدمها میرسید.
متأسفانه تعریف نژاد آریایی
در ایران همونطور که توی اپیزود قبلی هم گفتم
تعریفی هست که از اروپا وارد ایران شده و
خودش رو به طور مشخص در نفی نژاد سامی
یا به زبون خودمونی در نفی اعراب تعریف کرده.
نژاد آریایی و ملیگرایی ایرانی
یک گلولهی نفرت هست که معتقده
همهی مشکلات امروز ایران از
اعراب و ویژگیهای نژادیشون نشأت میگیره
و به این شکل پیامی جز نفرت برای نوع بشر به ارمغان نمیاره.
این در حالی هست که بخشهای
عمدهای از زندگی ما تحت تأثیر
کار دانشمندان مسلمون و عرب
از جمله ابراهیم فزاری
سَنَد ابن علی و علی ابن رضوان بوده و هست
و نمیشه تأثیر شگرف اعراب رو در علم، فلسفه و هنر نادیده گرفت.
پس نژاد یه مسألهی علمی که نیست هیچی
کاملن هم غیرعلمی هست.
اما با این حال، در طول سالیان به عنوان ابزاری سیاسی
برای بسیج برخی گروه ها به کار گرفته شده و می شه
و خیلی از سیاستمدارا و قانونگذارهای ما همچنان با این پیشفرضهای نژادی تصمیمگیری میکنن.
ما امروز توی جهانی زندگی میکنیم که
مسائل و مشکلاتش با
نگاه نژادی، قومیتی و ملی قابل حل کردن نیست.
مسائلی مثل معضلهای زیست محیطی