×

Usamos cookies para ayudar a mejorar LingQ. Al visitar este sitio, aceptas nuestras politicas de cookie.

image

Learn Persian by Podcast, Learn Persian by Podcast | Episode 3 | Hospitality and Partying in Iran | Persian & English Subtitle - YouTube (1)

Learn Persian by Podcast | Episode 3 | Hospitality and Partying in Iran | Persian & English Subtitle - YouTube (1)

سلام دوستان حالتون چطوره؟

به سومین قسمت از پادکست فارسی با من خوش اومدین.

تو این قسمت می‌خوام درباره‌ی آداب و رسوم مهمونوازی و مهمونی رفتن صحبت کنم

ایرانیا به مهمون نواز بودن خیلی معروفند و در واقع درست هم هست.

برای اینکه واقعا مهمون برای یه خانواده‌ی ایرانی خیلی با ارزشه.

امروز می‌خوام در مورد اینکه چطور یه میزبان یا صاحب خونه از مهمون پذیرایی می‌کنه

و چه کارهایی رو باید انجام بده چه کارهایی رو نباید انجام بده صحبت کنم

برای همین برای شما که دوست دارین با فرهنگ ایرانی بیشتر آشنا بشین خوبه که در این مورد هم بدونید

شاید یک روزی یکی از دوستان ایرانی تون رو خواستین به خونتون دعوت کنید یا حتی ممکنه مهمون یکی از دوستان ایرانی تون باشید

پس خوبه که این آداب و رسوم و فرهنگ رو هم بدونین تا یه موقع سوتفاهمی براتون پیش نیاد!

اول از میزبان شروع میکنم همونطور که گفتم ایرانیا خیلی مهمون‌نوازن و به مهمونشون خیلی اهمیت میدن.

حتی بیشتر از خودشون!

بهترین لباس‌هاشون رو برای مهمونشون می‌پوشن، بهترین ظرف و ظروف و وسایل رو جلوی مهمون میارن، بهترین غذاها رو براش درست می‌کنن.

معمولا توی خانواده‌های ایرانی رایج که چندین دست بشقاب و چنگال و قاشق و ظرف دارن

و بهترین و قشنگ‌ترینشون رو نگه میدارن و زمانی که مهمونی به خونشون میاد از اون‌ها استفاده می‌کنند.

همین یه مورد نشون میده که برای ایرانیا چقدر مهمون مهم و با ارزشه.

وقتی میزبانی یا صاحب خونه‌ای مهمونی می‌گیره و افرادی رو دعوت می‌کنه

از قبلش خونش رو کاملا تمیز می‌کنه

یعنی دستشویی و توالتو میشوره، خونه رو جارو می‌کشه، اتاق‌ها رو تمیز می‌کنه و و و...

خودش هم حتما آراسته‌ترین، تمیزترین و قشنگ‌ترین لباس‌هاشو بر تن میکنه و منتظر مهمونش می‌شینه.

البته اینم اضافه کنم که چندین مدل غذا هم درست کرده!

وقتی که مهمون وارد خونه میشه میزبان به استقبال اون دم در میاد

و بعد از سلام و احوال‌پرسی کردن، کتش، مانتوش، روسری یا شالش رو ازش می‌گیره و جایی آویزون می‌کنه.

و اون رو راهنمایی می‌کنه به سمت پذیرایی و تعارف می‌کنه که بشینن

وقتی مهمون لباسش درآورد و نشست شما باید با یک نوشیدنی از اون پذیرایی کنین

توی ایران رایجه که با چای پذیرایی می‌کنن و براشون چای می‌ریزن

اما ممکنه هوا خیلی گرم باشه و ترجیح بدین توی اون گرما یه شربت خنک بهشون تعارف کنید و چایی ندید.

می‌تونید ازشون بپرسین. میگین: چای می‌خورین؟ قهوه یا شربت؟

میتونید انتخاب رو به عهده‌ی مهمون خودتون بذارین

اما گفتم به طور معمول رایجه که به محض اینکه مهمون میاد و میشینه با یه فنجون چای ازش پذیرایی می‌کنید

چند دقیقه بعد از صرف نوشیدنی میزبان یه ظرف بزرگ از میوه رو میاره

و به مهموناش تعارف می‌کنه موقعی که ظرف میوه رو جلوی هر مهمونی می‌بره میزبان و تعارف می‌کنه

ممکنه میهمان بگه که نه ممنون نمی‌خوام میل ندارم

در این صورت میزبان باید دوباره تعارف کنه و بیشتر اصرار می‌کنه

ممکنه بگه: تعارف نکن بردار! سیبش خیلی خوشمزس بردار امتحان کن.

و بعد ممکنه مهمون برداره یا اگر واقعا میل نداشته باشه به میزبان میگه:

نه ممنونم. میل ندارم. به خدا تعارف نمی‌کنم یا تعارف ندارم! هر وقت بخوام خودم برمی‌دارم مرسی.

که در این صورت میزبان ظرف میوه رو به مهمون بعدی تعارف می‌کنه

وقتی که یک دور به تمام مهمون‌ها میوه تعارف کرد ظرف میوه رو روی میز میذاره

و تا پایان مهمونی اون ظرف میوه همونجا باید بمونه

و اگر ظرف میوه رو برداره بذاره یخچال یا ببره توی آشپزخونه کار قشنگی نیست

نوعی بی‌احترامیه! چون میزبان این احتمال رو میده

که مهمونش ممکنه باز هم هوس کنه و بخواد یه میوه‌ای برداره و بخوره

پس ظرف میوه همونجا میمونه.

بعد نوبت به شیرینی میرسه، میزبان شیرینی رو برمی داره و دوباره مثل میوه به مهمون تعارف می‌کنه

و دوباره میذاره روی میز و تا آخر مهمونی همونجا میمونه.

ده دقیقه یه ربع که گذشت و میزبان و مهمون شروع کردن به حرف زدن و گپ

میزبان باید حواسش باشه که آیا مهمونش میوه خورد؟ شیرینی رو خورد؟ یا نه؟

و اگر متوجه بشه که مهمونی هنوز چیزی نخورده یک بار دیگه بهش تعارف می‌کنه

اما این بار بلند نمیشه و بخواد ظرف میوه یا شیرینی رو بهش تعارف کنه

همونجا که نشسته اسمش رو صدا میزنه و میگه مثلا:

عسل جان، یه سیب پوست بکن سیباش گفتم خیلی خوشمزه ستااا... نارنگی بخور

تو رو خدا تعارف نکنید از خودتون پذیرایی کنید

در واقع تا زمانی که مهمون میوه یا شیرینی نخوره میزبان اونو ولش نمی‌کنه

انقدر تعارف می‌کنه تا بالاخره یه چیزی برداره و بخوره!

حالا نوبت شام یا ناهار میرسه

که بستگی داره که مهمونی برای صرف ناهار بوده یا شام

معمولا مهمونیای بزرگتر و رسمی‌تر به صرف شام برگزار می‌شن

البته هیچ قانون خاصی نداره شما می‌تونید یه مهمونی خیلی بزرگی برگزار کنید و به صرف ناهار باشه

ولی خب اکثرا مهمونی‌ها رو به صرف شام می‌گیرن که به اون شب نشینی هم میگن.

خب فرض کنیم موقع شام رسیده و الان میخوان غذا رو سرو کنن.

سرو کردن غذا تو مهمونیای ایرانی سه تا حالت داره

که دوتاش خیلی رایجه و یکیش کمتر.

مدل اول: روی میز ناهارخوری هست مهمون‌ها و میزبان دور میز می‌نشینند

و غذاشون رو می‌خورن

مدل دوم: که بیشتر برای مهمونای خیلی بزرگتر هست که به اندازه‌ی کافی دور میز صندلی نباشه

روی زمین یه سفره‌ی بزرگ پهن می‌کنن و مهمون‌ها دور سفره می‌شینن و غذاشون رو می‌خورن

روی زمین.

مدل بعدی غذا به صورت سروی خورده میشه،

یعنی چی؟

یعنی غذا و مخلفات روی میز نهارخوری چیده میشه

و هر کسی بشقابش و برمی‌داره از اون چیزی که می‌خواد برای خودش می‌کشه

و میره یه گوشه روی مبل میشینه و غذاش رو می‌خوره.

افراد بزرگتر و سن بالا معمولا دور همون میز می‌شینن

یا بچه‌های خیلی کوچیک به همراه مامانشون دور میز می‌شینن و غذاشون می‌خورن

اما افراد دیگه که به تعدادشون صندلی نیست غذاشون رو میکشن و میرن روی مبلی جایی می‌شینن و غذاشون رو می‌خورن

همونطور که گفتم مهمون برای میزبان خیلی با ارزشه و همیشه چندین مدل غذای مختلف هم باید سر میز حاضر باشه

در طول شام میزبان باید حواسش به مهمون‌ها باشه که همه دارن به اندازه‌ی کافی غذا می‌خورن و چیزی کم و کسر نباشه.

مثلا اگر دیس برنج خالی میشه سریع باید دیس رو برداره و پر کنه و دوباره بیاره سر میز.

در عین حال بدون اینکه مهمونشون رو معذب بکنه هم حواسش هست که خوب غذا بخوره و کم نخورده باشه

و غذاهای مختلف سر میز رو بهش تعارف می کنه و پیشنهاد میده که:

از این سالاد هم بخوره، یکم سوپ هم بخوره، اون خورشت قورمه سبزی رو هم تست کنه خیلی خوب شده!

بعد از صرف شام نوبت جمع کردن میز، شستن و ظرف‌ها می‌رسه،

که در اینجا اگر مهمون بخواد به میزبان کمک بکنه تو جمع کردن میز،

بهتره که میزبان اینجا کمی تعارف بکنه و قبول نکنه که مهمونش ظرفاشو بشوره یا بخواد میز رو جمع بکنه!

تو این حالت ممکنه به مهمونش بگه: نه خواهش می‌کنم خودم الان همه‌ی اینا رو جمع می‌کنم و سریع میام پیشتون!

شما برید بشینید اصلا خودتون تو زحمت نندازین!

در این حالت اگر مهمون خیلی اصرار بکنه ممکنه که میزبان قبول بکنه و توی جمع کردن میز یا سفره مهمون بهش کمک کنه

بعد از اینکه شام خوردن میز جمع شد و همه دوباره اومدن توی پذیرایی نشستن،

یه ده دقیقه یه ربع بعد رایجه که دوباره میزبان با چای از مهموناش پذیرایی کنه

دوباره چای وشیرینی میاره و تعارف میکنه

و همونطور که گفتم ظرف میوه هم از ابتدای مهمونی جلوی مهمون هستش.

اگر یه شب نشینی طولانی نباشه مثل شب یلدا

معمولا یک ساعت تا دیگه نهایت دو ساعت بعد از صرف شام مهمون خداحافظی میکنه و میره.

زمانی که مهمون می‌خواد بره میزبان باید تعارف کنه و بهش بگه:

کجا با این عجله؟ حالا تشریف داشتین؟ خیلی زود دارین میرین! صبرکنین یه چایی دیگه با هم بخوریم بعد برین!

در صورتی که در واقع خیلی خسته¬ست و بعد از یک روز خیلی شلوغ نیاز به کمی استراحت داره

اما اگه تعارف نکنه زشت می‌شه اونوقت مهمونش فکر می‌کنه که مزاحم بوده

و میزبان داشته ثانیه شماری می‌کرده تا این بره

و از حضورش خوشحال نبوده و هیچ میزبانی نمی‌خواد که مهمون ناراحت باشه

ولی خب مهمون می‌دونه که دیگه باید بره پس اون تعارف رو قبول نمی‌کنه

موقعی که مهمون می‌خواد بره میزبان باید تا دم در بدرقه ش

یعنی همراهش تا دم در میاد

و تا زمانی که مهمون داره کفشش رو میپوشه، کتش رو می‌پوشه میزبان جلوی در وایمیسته

تا مهمون از اونجا دور بشه وقتی که دور شد میاد تو و درو می‌بنده.

حالا دیگه کار میزبان تموم شد و می‌تونه بره و راحت استراحت کنه.

حالا می‌رسیم به مهمون

میزبان یه سری وظایف داشت یه سری کارها رو می‌کرد

اما در مقابل مهمون هم یه سری کارها رو باید انجام بده

مهمونی رفتن هم آداب و رسوم خودش رو داره.

وقتی کسی به مهمونی دعوت میشه به خونه‌ی کسی دعوت میشه برای صرف ناهار یا شام اگر باشه،

خیلی مهمه که موقع ناهار یا دقیقا موقع شام نرسه این حالت خوبی نیست

اگر معمولا ساعت نه یا ده شب شام می‌خورند و مهمون دقیقا همون ساعت برسه خونه‌ی میزبان قشنگ نیست

باید یه ساعت تا دو ساعت قبل از شام به خونه‌ی میزبان برسه.

نکته‌ی بعدی که برای مهمون خیلی مهمه اینه که دست خالی جایی نره!

معمولا رایجه وقتی کسی به مهمونی میره یه جعبه شیرینی می‌خره و با خودش می‌بره.

البته اگه میزبان خونه‌ی جدیدی خریده باشه و شما اولین بار به خونه‌ی جدیدش دعوت شده باشین حتما در کنار شیرینی یه کادو هم باید برای خونه‌ی جدیدش ببرین

که معمولا این هدیه شامل وسایل خونه میشه، می‌تونه

یه ظرف باشه تابلو باشه مجسمه باشه یا یه چیز دکوری قشنگ برای خونه‌ی جدید باشه

وقتی مهمون می‌رسه حتما حتما باید کفشش رو در بیاره!

این خیلی مهمه مهمون نباید با کفش وارد خونه‌ی میزبان بشه!

مگر در صورتی‌ که خود میزبان ازتون بخواد که با کفش بیاین تو

در غیر این صورت حتما باید کفشتون رو دربیارین.

بعد از احوالپرسی و دادن شال و مانتو و کت تون به دست میزبان،

راهنماییتون میکنن میرید توی پذیرایی می‌شینین.

توی طول مهمونی لازم نیست کار خاصی بکنید خیلی لازم نیست خودتون رو معذب بکنید

و فکر کنید که باید حتما تعارف کنید

نه، اتفاقا تعارف خیلی زیاد هم خودتون رو اذیت می‌کنه هم میزبان رو،

پس اگر وقتی بهتون میوه‌ای تعارف می‌کنند یا شیرینی تعارف می‌کنند اگر مایل بودید و دوست داشتید حتما بردارید

اما اگر واقعا نمی‌خواستین و میزبان داشت اصرار می‌کرد و تعارف می‌کرد بهتون

خیلی محترمانه و محکم بگید:

ممنونم من تعارف ندارم.

در اینصورت میزبان ظرف میوه رو میبره پیش مهمون بعدی.

حالا وقت غذاست وقتی که دور میز نشستن و دارین غذاتون می‌خورین

حواستون باشه. یک: با سر و صدا نباید غذا بخوریم

اصطلاحا تو فارسی می‌گیم ملچ ملوچ کردن

یعنی موقع غذا خوردن خیلی صدا تولید کردن

بهتره تا جایی که می‌تونید آروم و ساکت غذا بخورید.

دو: با دهان باز نباید غذا بخوریم.

باید با دهان بسته خیلی آروم غذا بخوریم

و نکته‌ی بعدی فرض کنید می‌خواستین نمکدون رو بردارین و نمکدون از شما دور بود

سر سفره نباید دستتون دراز کنید و نمکدون رو بردارید

این کار مودبانه نیست از فردی که به نمکدون نزدیک هست خواهش کنید تا نمکدون رو بهتون بده

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Learn Persian by Podcast | Episode 3 | Hospitality and Partying in Iran | Persian & English Subtitle - YouTube (1) |persan||||hospitalité|et|fête||||Anglais|Sous-titres| |||||hospitality||celebrating|||||Subtitle| تعلم اللغة الفارسية بالبودكاست الحلقة 3 | الضيافة والحفلات في إيران ترجمة باللغة الفارسية والإنجليزية ـ يوتيوب (1) Lerne Persisch per Podcast Folge 3 | Gastfreundschaft und Party im Iran Persische und englische Untertitel – YouTube (1) Learn Persian by Podcast Episode 3 | Hospitality and Partying in Iran Persian & English Subtitle - YouTube (1) Aprende persa por podcast Episodio 3 | Hospitalidad y fiesta en Irán Subtítulos en persa e inglés - YouTube (1) Apprendre le persan par podcast Épisode 3 | Hospitalité et fête en Iran Sous-titres persan et anglais - YouTube (1) Impara il persiano tramite podcast Episodio 3 | Ospitalità e feste in Iran Sottotitoli in persiano e inglese - YouTube (1) Leer Perzisch via podcast Aflevering 3 | Gastvrijheid en feesten in Iran Perzische en Engelse ondertiteling - YouTube (1) Ucz się perskiego przez podcast Odcinek 3 | Gościnność i imprezy w Iranie Napisy w języku perskim i angielskim – YouTube (1) Aprenda persa por podcast Episódio 3 | Hospitalidade e festas no Irã Legenda em persa e inglês - YouTube (1) Изучайте персидский по подкасту Эпизод 3 | Гостеприимство и вечеринки в Иране Персидские и английские субтитры – YouTube (1) Lär dig persiska av podcast Avsnitt 3 | Gästfrihet och fest i Iran Persiska och engelska undertexter - YouTube (1)

سلام دوستان حالتون چطوره؟ Salut|les amis|vous|comment ça va Hello||| Hello my friends, how are you? Salut les amis, comment allez-vous?

به سومین قسمت از پادکست فارسی با من خوش اومدین. |troisième|épisode||podcast|persan|avec||bien|bienvenue |third|episode||||||| Welcome to the third part of Persian Podcast with me Bienvenue dans le troisième épisode du podcast Farsi avec moi.

تو این قسمت می‌خوام درباره‌ی آداب و رسوم مهمونوازی و مهمونی رفتن صحبت کنم |ce|part|||à propos de||les coutumes||coutumes|hospitalité||invités|aller aux fêtes|| |||||||customs and etiquette|and|customs|hospitality||||| In this part, I want to talk about the customs of hospitality and partying Dans cette partie, je veux parler des coutumes de faire la fête et de faire la fête

ایرانیا به مهمون نواز بودن خیلی معروفند و در واقع درست هم هست. les Iraniens|à|l'hospitalité|hospitalité|être||sont célèbres||à|en fait|c'est vrai||est ||guest|hospitable|are||"are known"||||absolutely true|"also"| Iranians are known for being very hospitable and it is true. Les Iraniens sont connus pour être très hospitaliers et c'est vrai.

برای اینکه واقعا مهمون برای یه خانواده‌ی ایرانی خیلی با ارزشه. ||vraiment|invité||une||||très||est précieuse "for"|||guest|||family||||"very"|"valuable" لأن الضيف ذو قيمة كبيرة بالنسبة لعائلة إيرانية. Because the guest is really valuable for an Iranian family. Parce que l'invité est vraiment précieux pour une famille iranienne.

امروز می‌خوام در مورد اینکه چطور یه میزبان یا صاحب خونه از مهمون پذیرایی می‌کنه aujourd'hui|||sur|sujet de||comment||hôte||propriétaire|||invité|accueille|| |||about||"how"|||host||host|house|||hospitality|| أود اليوم أن أتحدث عن كيفية ترحيب المضيف أو المضيف بالضيوف Today I want to talk about how a host welcomes guests Aujourd'hui, je veux parler de la façon dont un hôte ou un hôte accueille les invités

و چه کارهایی رو باید انجام بده چه کارهایی رو نباید انجام بده صحبت کنم |que|les tâches||doit||||||ne pas|faire||| ||||||||things||||"do"|| وسأتحدث عما يجب عليك فعله وما لا يجب عليك فعله And I will talk about what you should do and what you should not do Et je parlerai de ce que tu devrais faire et de ce que tu ne devrais pas faire

برای همین برای شما که دوست دارین با فرهنگ ایرانی بیشتر آشنا بشین خوبه که در این مورد هم بدونید |c'est pourquoi||vous||ami|vous aimez||culture|iranienne|plus|familiers|vous vous familiarisiez|c'est bien||à||sujet||vous sachiez for|||||||||||familiar with||||||about this matter|| لذلك ، بالنسبة لأولئك منكم الذين يرغبون في معرفة المزيد عن الثقافة الإيرانية ، من الجيد معرفة ذلك Therefore, for those of you who like to get to know more about Iranian culture, it is good to know about this as well Par conséquent, pour ceux d'entre vous qui aiment en savoir plus sur la culture iranienne, il est bon de savoir à ce sujet

شاید یک روزی یکی از دوستان ایرانی تون رو خواستین به خونتون دعوت کنید یا حتی ممکنه مهمون یکی از دوستان ایرانی تون باشید maybe||un jour|||amis|iranien|votre||vous vouliez||votre maison|inviter|invitez||||invité||||||vous soyez ||one day|one of||||your Iranian friend||want to||your home|invite|||even|might be|||||||be a guest ربما تريد يومًا ما دعوة أحد أصدقائك الإيرانيين إلى منزلك أو حتى قد تكون ضيفًا على أحد أصدقائك الإيرانيين Maybe one day you want to invite one of your Iranian friends to your house or even you may be a guest of one of your Iranian friends Peut-être qu'un jour vous voudrez inviter un de vos amis iraniens chez vous ou même vous serez peut-être l'invité d'un de vos amis iraniens

پس خوبه که این آداب و رسوم و فرهنگ رو هم بدونین تا یه موقع سوتفاهمی براتون پیش نیاد! alors|||||||||||vous sachiez||||malentendu|pour vous|se produise| "So"||||customs||customs and traditions|||||"be aware of"|||sometime|misunderstanding||comes up|arise لذلك من الجيد معرفة هذه العادات والثقافة حتى لا يسيء فهمك! So it's good to know these customs and culture so that you don't get misunderstanding! Il est donc bon de connaître ces coutumes et cette culture afin de ne pas créer d'incompréhension !

اول از میزبان شروع میکنم همونطور که گفتم ایرانیا خیلی مهمون‌نوازن و به مهمونشون خیلی اهمیت میدن. d'abord||hôte|je commence||comme||j'ai dit|les Iraniens||les invités|hospitaliers|et|à|leurs invités|très|importance|accordent de l' ||host|||the same way||||||hospitable|||their guest||care about|"give" or "show" أولاً ، سأبدأ بالمضيف ، كما قلت ، الإيرانيون مضيافون للغاية ويهتمون بضيوفهم. First, I will start with the host, as I said, Iranians are very hospitable and care about their guests. Tout d'abord, je vais commencer par l'hôte, comme je l'ai dit, les Iraniens sont très hospitaliers et se soucient de leurs invités.

حتی بیشتر از خودشون! même|encore plus|que|eux-mêmes |||themselves حتى أكثر من أنفسهم! Even more than themselves! Encore plus qu'eux-mêmes !

بهترین لباس‌هاشون رو برای مهمونشون می‌پوشن، بهترین ظرف و ظروف و وسایل رو جلوی مهمون میارن، بهترین غذاها رو براش درست می‌کنن. les meilleures|vêtements|leur|||invité||vêtent||vaisselle||vaisselle|et|ustensiles||devant||ils apportent|les meilleures|les plats||pour lui|préparent|| |clothes||||||wear||dishes||dishes and utensils||utensils||in front of||"they bring"||best dishes||for them||| يرتدون أفضل ملابسهم لضيوفهم ، ويحضرون أفضل الأطباق والأواني أمام الضيف ، ويقومون بإعداد أفضل طعام لهم. They wear their best clothes, they bring the best dishes and utensils in front of the guest, they prepare the best food for them. Ils portent leurs plus beaux vêtements pour leurs invités, ils apportent les meilleurs plats et ustensiles devant les invités, ils leur préparent la meilleure nourriture.

معمولا توی خانواده‌های ایرانی رایج که چندین دست بشقاب و چنگال و قاشق و ظرف دارن généralement||famille|des|iraniennes|courant||plusieurs|ensemble|assiette||fourchette||cuillère|||ont "usually"||families|||common||||plate||fork|and|spoon||| It is common in Iranian families to have several plates, forks, spoons and dishes Il est courant dans les familles iraniennes d'avoir plusieurs assiettes, fourchettes, cuillères et plats

و بهترین و قشنگ‌ترینشون رو نگه میدارن و زمانی که مهمونی به خونشون میاد از اون‌ها استفاده می‌کنند. |la meilleure|||les plus belles|||gardent||quand||la fête||chez eux|arrive||ceux-là||utilisent||utilisent |||prettiest|the prettiest||keep|keep||||||their house||||||| And they keep the best and most beautiful ones and use them when they have a party. Et ils gardent les plus belles et les plus précieuses, et lorsque des invités viennent chez eux, ils les utilisent.

همین یه مورد نشون میده که برای ایرانیا چقدر مهمون مهم و با ارزشه. ce|ce||indique|indique|que|pour|les Iraniens|combien|invité|important|et||est précieux ||instance|||||||||||is valuable This case shows how important and valuable a guest is for Iranians. Ce seul point montre à quel point les invités sont importants et précieux pour les Iraniens.

وقتی میزبانی یا صاحب خونه‌ای مهمونی می‌گیره و افرادی رو دعوت می‌کنه |hôte|||||||||||inviter||organise |hosting||host|||||||people||Invitation|| عندما يقوم مضيف أو مالك منزل بإقامة حفلة ودعوة الناس When a host or owner of a house throws a party and invites people Quand un hôte ou un propriétaire reçoit des invités et les invite.

از قبلش خونش رو کاملا تمیز می‌کنه |avant|sa maison||complètement||| |before it|his/her house||completely||| ينظف دمه تمامًا مسبقًا She cleans her house completely Il nettoie complètement son sang au préalable

یعنی دستشویی و توالتو میشوره، خونه رو جارو می‌کشه، اتاق‌ها رو تمیز می‌کنه و و و... |les toilettes||les toilettes|elle lave|la maison||aspirateur||||les|la maison|||||| |||the toilet|"cleans"|||sweep||||||||||| هذا يعني أنه يغسل الحمام والمرحاض ، وينظف المنزل ، وينظف الغرف ، وما إلى ذلك. That means she cleans the bathroom and toilet, sweeps the house, cleans the rooms, etc. Cela signifie qu'il lave la salle de bain et les toilettes, balaie la maison, nettoie les chambres, etc.

خودش هم حتما آراسته‌ترین، تمیزترین و قشنگ‌ترین لباس‌هاشو بر تن میکنه و منتظر مهمونش می‌شینه. lui-même|aussi|sûrement|soigné||la plus propre|et|||vêtements|ses vêtements|sur|sur lui|met||attend|son invité|| |||well-dressed|most|cleanest|||||his||body||||its guest|| كما أنه يرتدي أجمل الملابس المزخرفة والنظيفة والجميلة وينتظر ضيوفه. She also wears the most decorated, clean and beautiful clothes and waits for her guests. Il porte également les vêtements les plus décorés, les plus propres et les plus beaux et attend ses invités.

البته اینم اضافه کنم که چندین مدل غذا هم درست کرده! bien sûr|aussi|en plus|||plusieurs|modèles|plats|aussi|| "Of course"||add||||types|||| Of course, she also has made several kinds of food! Bien sûr, je dois ajouter qu'il a réalisé plusieurs modèles alimentaires !

وقتی که مهمون وارد خونه میشه میزبان به استقبال اون دم در میاد ||invité|entre||arrive||à|accueillir||à|à|vient ||||||host||welcome||at the door|at the door|comes to greet When the guest enters the house, the host welcomes them Lorsque l'invité entre dans la maison, l'hôte l'accueille

و بعد از سلام و احوال‌پرسی کردن، کتش، مانتوش، روسری یا شالش رو ازش می‌گیره و جایی آویزون می‌کنه. |ensuite|de|Bonjour||salutations|||veste|son manteau|le foulard||son écharpe|||il|||quelque part|accroche|il| |||||well-being|||his/her coat|its coat|headscarf||scarf or shawl|||||||hang up|| And after saying hello, she takes their coat, manteau, scarf and hangs it somewhere. Et après avoir dit bonjour, il enlève son manteau, son manteau, son écharpe ou son châle et l'accroche quelque part.

و اون رو راهنمایی می‌کنه به سمت پذیرایی و تعارف می‌کنه که بشینن ||lui|guide||||vers|le salon||offre||||s'asseoir |||guides|||||living room||offers hospitality|||that|to sit down And guides them to the salon Et il le guide à la réception et lui propose de s'asseoir

وقتی مهمون لباسش درآورد و نشست شما باید با یک نوشیدنی از اون پذیرایی کنین quand||ses vêtements|enlève|||||||boisson|||accueillir|vous l'accueille ||his outfit|took off||||||||||serve| When the guest takes off her clothes and sits down, you should treat them with a drink Quand l'invité enlève ses vêtements et s'assoit, vous devez lui offrir une boisson.

توی ایران رایجه که با چای پذیرایی می‌کنن و براشون چای می‌ریزن |l'Iran|courant||||on sert||||pour eux|thé||versent ||common||||serve|||||||pouring tea In Iran, it is common to treat people with tea and pour tea for them En Iran, il est courant d'accueillir avec du thé et de leur verser du thé.

اما ممکنه هوا خیلی گرم باشه و ترجیح بدین توی اون گرما یه شربت خنک بهشون تعارف کنید و چایی ندید. mais|il se peut|la température|très|chaude|soit||préférence|dans|||chaleur|un|boisson|froid|à eux||vous offriez|et|thé|pas de thé |||||||prefer||||heat||cool drink|cool|to them||||| But the weather may be very hot and you prefer to offer them a cold syrup and not tea Mais il peut faire très chaud et vous préférerez peut-être leur offrir une boisson fraîche dans cette chaleur et ne pas leur servir de thé.

می‌تونید ازشون بپرسین. میگین: چای می‌خورین؟ قهوه یا شربت؟ ||eux|demander|vous dites|thé|je|vous buvez|café|ou|sirop ||from them|you can ask||||drink|||syrup You can ask them: Would you like some tea, Coffee or syrup? Vous pouvez leur demander. Vous dites : Buvez-vous du thé ? Café ou sirop ?

میتونید انتخاب رو به عهده‌ی مهمون خودتون بذارین vous pouvez|choix|la||responsabilité||invité|votre invité|laisser |choice|||responsibility of||||let You can leave the choice to your guests Vous pouvez laisser le choix à vos invités

اما گفتم به طور معمول رایجه که به محض اینکه مهمون میاد و میشینه با یه فنجون چای ازش پذیرایی می‌کنید mais|je dis||habituellement|habituellement|habituel|que||dès que|||arrive||s'assoit||une|tasse|thé|lui|accueillir|| ||||"usual"|common|||as soon as|||||sits down|||cup|||serve|| But I said, it is common that as soon as the guest arrives and sits down, you welcome her with a cup of tea. Mais j'ai dit qu'il est courant que dès que l'invité arrive et s'assied, vous l'accueilliez avec une tasse de thé.

چند دقیقه بعد از صرف نوشیدنی میزبان یه ظرف بزرگ از میوه رو میاره quelques||||après avoir pris|boisson|hôte||un plat|grand||fruits||apporte ||||having||||bowl||||| A few minutes after drinking, the host brings a large bowl of fruit Quelques minutes après avoir bu, l'hôte apporte un grand bol de fruits

و به مهموناش تعارف می‌کنه موقعی که ظرف میوه رو جلوی هر مهمونی می‌بره میزبان و تعارف می‌کنه ||ses invités||||quand|quand||||devant||invités|||hôte|||| ||guests||||"when"|||||in front of||||||||| And offer to her guests. When he brings the fruit dish in front of each guest, Et il offre à ses invités quand il apporte le plat de fruits devant chaque invité, et il insiste.

ممکنه میهمان بگه که نه ممنون نمی‌خوام میل ندارم peut-être|invité|dire||non|non merci|||envie| |guest|||||||appetite| The guest may say: No, thank you, I don't want to. Il se peut que l'invité dise non merci, je ne veux pas, je n'ai pas envie.

در این صورت میزبان باید دوباره تعارف کنه و بیشتر اصرار می‌کنه ||ce cas||doit|encore une fois|offrir|||plus|insistera||fasse in this case|||host|should||offer||||insist more|| In this case, the host has to offer again and insists more Dans ce cas, l'hôte doit insister à nouveau et insister davantage.

ممکنه بگه: تعارف نکن بردار! سیبش خیلی خوشمزس بردار امتحان کن. peut-être|||ne fais pas|prends|sa pomme||délicieux||| |||||its apple||delicious||try it| He may say: Don't be shy! The apple is very tasty, take it and try it. Elle peut dire : Ne fais pas de façon, prends ! Sa pomme est vraiment délicieuse, prends-en une et essaie.

و بعد ممکنه مهمون برداره یا اگر واقعا میل نداشته باشه به میزبان میگه: et|après|peut-être|invité|prenne|ou||vraiment|||||| ||||take||||||||| And then the guest may take some, or if he really doesn't want to, he says to the host: Et puis, l'invité peut en prendre une, ou s'il n'en a vraiment pas envie, il dira à l'hôte :

نه ممنونم. میل ندارم. به خدا تعارف نمی‌کنم یا تعارف ندارم! هر وقت بخوام خودم برمی‌دارم مرسی. non|Merci|||||politesse||je fais||||||je veux||||merci No thank you. I don't have Taarof! I will eat it whenever I want, thank you. Non merci. Je n'en ai pas envie. Je ne fais pas de fausses politesses, ou je n'en fais pas ! Chaque fois que je veux, je le prends moi-même, merci.

که در این صورت میزبان ظرف میوه رو به مهمون بعدی تعارف می‌کنه |"in this case"|this|case|||||||||| In this case, the host offers the fruit dish to the next guest Dans ce cas, l'hôte propose le plat de fruits au prochain invité.

وقتی که یک دور به تمام مهمون‌ها میوه تعارف کرد ظرف میوه رو روی میز میذاره |||round||||||||||||| When she has offered fruit to all the guests, she puts the fruit container on the table Quand il a servi des fruits à tous les invités, il met le plat de fruits sur la table.

و تا پایان مهمونی اون ظرف میوه همونجا باید بمونه |||||||là||rester ||end|||||right there|| And until the end of the party, that fruit bowl should stay there Et jusqu'à la fin de la fête, ce plat de fruits doit rester là.

و اگر ظرف میوه رو برداره بذاره یخچال یا ببره توی آشپزخونه کار قشنگی نیست |si||fruits||prend|il met|le réfrigérateur||l'emmène|dans|cuisine||belle action|n'est pas ||||||puts|||||||nice job| And if host takes the fruit bowl, put it in the fridge or take it to the kitchen, it's not polite Et si quelqu'un enlève le plat de fruits pour le mettre au réfrigérateur ou l'emporter dans la cuisine, ce n'est pas une belle action.

نوعی بی‌احترامیه! چون میزبان این احتمال رو میده type of|sans|manque de respect|parce que|hôte||possibilité||donne "A kind of"|lack of|Disrespectful act||||possibility|| Kind of disrespectful! Because the host knows C'est une sorte de manque de respect ! Parce que l'hôte envisage cette possibilité.

که مهمونش ممکنه باز هم هوس کنه و بخواد یه میوه‌ای برداره و بخوره |son invité||encore||avoir envie|||veut||un fruit|une|prendre||en manger |||again||crave||||||||| that the guest may still want to take a fruit and eat it que l'invité peut encore avoir envie et vouloir prendre un fruit et le manger

پس ظرف میوه همونجا میمونه. ||||reste ||||stays there So the fruit bowl stays there. Ainsi, le bol de fruits reste là.

بعد نوبت به شیرینی میرسه، میزبان شیرینی رو برمی داره و دوباره مثل میوه به مهمون تعارف می‌کنه |tour||dessert|arrive|hôte|dessert|la|prend|||encore une fois|comme||à|invité||| then|turn||dessert||||||||||||||| Then it is time for sweets, the host takes the sweets and offers them to the guests, just like fruits Puis c'est au tour des douceurs, l'hôte prend les douceurs et les offre à nouveau aux invités comme un fruit

و دوباره میذاره روی میز و تا آخر مهمونی همونجا میمونه. ||il met|||||||là| again she puts it on the table and stays there until the end of the party. Et il le remet sur la table et y reste jusqu'à la fin de la fête.

ده دقیقه یه ربع که گذشت و میزبان و مهمون شروع کردن به حرف زدن و گپ une|dix|une|un quart||passa||hôte||invité|ont commencé|||parler|||discussion |||quarter of an hour||||host|||||||||chatting A quarter of ten minutes passed and the host and guest started talking and chatting Un quart de dix minutes se sont écoulées et l'hôte et l'invité ont commencé à parler et à discuter

میزبان باید حواسش باشه که آیا مهمونش میوه خورد؟ شیرینی رو خورد؟ یا نه؟ ||pay attention||||||||||| The host should be aware of whether his guest ate the fruit. Did he eat the sweets? Or not? L'hôte doit savoir si son invité a mangé le fruit. Avez-vous mangé les bonbons? Ou non?

و اگر متوجه بشه که مهمونی هنوز چیزی نخورده یک بار دیگه بهش تعارف می‌کنه ||||||||n'a rien mangé||||||| And if she notices that the guest has not eaten anything yet, she will offer them one more time Et s'il se rend compte que l'invité n'a encore rien mangé, il lui proposera une fois de plus

اما این بار بلند نمیشه و بخواد ظرف میوه یا شیرینی رو بهش تعارف کنه |||haut||||||||||| but||||||wants|||or|||to him|offer| But this time, she doesn't offer the bowl of fruit or sweets Mais cette fois, il ne se lève pas et veut lui offrir un bol de fruits ou des bonbons

همونجا که نشسته اسمش رو صدا میزنه و میگه مثلا: ||||||il appelle|||par exemple ||||||"calls out"||| the host calls guest's name and says, for example: Là où il est assis, il appelle son nom et dit par exemple :

عسل جان، یه سیب پوست بکن سیباش گفتم خیلی خوشمزه ستااا... نارنگی بخور mon chéri||||||||||c'est trop|mandarine|mange ||a|||peel|its||||so delicious|tangerine| Dear Asal, peel an apple, I told you it's very delicious... have a tangerine Ma chérie, épluche une pomme, je t'ai dit qu'elle était vraiment délicieuse... mange une clémentine Älskling, skala ett äpple, jag sa att det är väldigt gott... ät en mandarin

تو رو خدا تعارف نکنید از خودتون پذیرایی کنید ||Dieu|||||| ||||don't|||help yourself| Please don't Taarof, help yourself Pour l'amour de Dieu, ne soyez pas trop poli, servez-vous.

در واقع تا زمانی که مهمون میوه یا شیرینی نخوره میزبان اونو ولش نمی‌کنه |||||invité|fruit||pâtisserie|ne mange|hôte|lui|le lâche|ne| ||||||||||||let it|| In fact, the host will not let the guest go, until he has fruit or sweets En fait, tant que l'invité ne prend pas de fruits ou de douceurs, l'hôte ne le lâche pas. Faktum är att värden inte släpper taget förrän gästen äter frukt eller godis

انقدر تعارف می‌کنه تا بالاخره یه چیزی برداره و بخوره! tant|politesse||||finalement|une||prenne||manger so much|||||finally||||| She insists so much that finally the guest takes something and has it! Il va tant vous pousser à prendre quelque chose que vous finirez par en prendre et en manger !

حالا نوبت شام یا ناهار میرسه |tour|dîner|ou||arrive Now||||| Now it's dinner or lunch time Il est maintenant temps de dîner ou de déjeuner

که بستگی داره که مهمونی برای صرف ناهار بوده یا شام |dépend||que||pour|le repas|déjeuner|||dîner |"It depends"|||||having|||| It depends on whether the party is for lunch or dinner Cela dépend si la fête est pour le déjeuner ou le dîner

معمولا مهمونیای بزرگتر و رسمی‌تر به صرف شام برگزار می‌شن généralement|les fêtes|plus grandes||officielles|||pour le dîner|||| usually|parties|||formal|||with serving||held|| Usually, bigger and more formal parties are held for dinner Habituellement, des fêtes plus grandes et plus formelles sont organisées pour le dîner

البته هیچ قانون خاصی نداره شما می‌تونید یه مهمونی خیلی بزرگی برگزار کنید و به صرف ناهار باشه bien sûr||loi|spécifique|n'a pas|vous||||fête||grande|organiser|vous pouvez||||déjeuner|soit "of course"||specific rule|specific rule|||||||||hold||||with serving|| Of course, there is no special rule, you can throw a very big party for lunch Bien sûr, il n'y a pas de règle particulière, vous pouvez organiser une très grande fête et déjeuner

ولی خب اکثرا مهمونی‌ها رو به صرف شام می‌گیرن که به اون شب نشینی هم میگن. |eh bien|la plupart|les soirées||on|à|dîner|dîner|on||qui|||soir|soirée||on appelle ||mostly|||||||||||||night gathering|| But most of the parties are thrown at night, which is also called "shab neshini". Mais la plupart des fêtes sont consacrées au dîner, qui s'appelle aussi une soirée.

خب فرض کنیم موقع شام رسیده و الان میخوان غذا رو سرو کنن. ||nous||||||ils veulent|||servir|serviront |suppose|"let's assume"|||||||||| Well, suppose it's dinner time and now they want to serve the food. Eh bien, supposons que c'est l'heure du dîner et qu'ils veulent maintenant servir la nourriture.

سرو کردن غذا تو مهمونیای ایرانی سه تا حالت داره ||||||||options| Serving||||||||ways| There are three ways to serve food in an Iranian party Il y a trois façons de servir de la nourriture dans une fête iranienne

که دوتاش خیلی رایجه و یکیش کمتر. |||||l'un|moins |both of them||"common"||one of them| Two of them are very common and one is less common. Deux d'entre eux sont très courants et un est moins courant.

مدل اول: روی میز ناهارخوری هست مهمون‌ها و میزبان دور میز می‌نشینند ||||table à manger||||||||je|s'asseyent ||||dining table|||||||||sit The first model: it is on the dining table, the guests and the host sit around the table Le premier modèle : il est sur la table à manger, les convives et l'hôte s'assoient autour de la table

و غذاشون رو می‌خورن |leur nourriture||| |their food||| and have dinner Et ils mangent leur nourriture

مدل دوم: که بیشتر برای مهمونای خیلی بزرگتر هست که به اندازه‌ی کافی دور میز صندلی نباشه |||||les invités|||||à|||suffisamment|||| |||||guests||||||||enough|around|table|| The second model: which is mostly for a much bigger guest who does not have enough seats around the table Le deuxième modèle : qui est principalement destiné à un invité beaucoup plus grand qui n'a pas assez de sièges autour de la table

روی زمین یه سفره‌ی بزرگ پهن می‌کنن و مهمون‌ها دور سفره می‌شینن و غذاشون رو می‌خورن |la terre|||||étalée|||||||la table|je|s'asseyent||||| ||||||spread out||||||around|||sit down||||| They spread a big tablecloth on the floor and the guests sit around the tablecloth and have their food. Ils étendent une grande table sur le sol et les invités s'assoient autour de la table et mangent leur nourriture.

روی زمین. on the floor. Sur Terre.

مدل بعدی غذا به صورت سروی خورده میشه، |||||service|servie| ||||in the form|served|| The next model of food is served in a way that is eaten as a serving. Le prochain modèle de nourriture est servi en portion. Nästa modell av mat serveras som en portion.

یعنی چی؟ What does that mean? Qu'est-ce que ça veut dire?

یعنی غذا و مخلفات روی میز نهارخوری چیده میشه ||||||table à manger|seront disposés|est disposée |||side dishes|||dining table|set up| It means that the food and side dishes are arranged on the dining table. Cela signifie que la nourriture et les accompagnements sont disposés sur la table à manger

و هر کسی بشقابش و برمی‌داره از اون چیزی که می‌خواد برای خودش می‌کشه |||son assiette|||||de là|ce que|que||||pour lui|| |||his plate||||||||||||| And everyone takes his plate and takes what he wants Et chacun prend son assiette et prend ce qu'il veut pour lui

و میره یه گوشه روی مبل میشینه و غذاش رو می‌خوره. |il va||un coin||le canapé|s'assoit||son repas|le|| |||||couch|||||| And he sits on the sofa in a corner and has his dinner. Et il va s'asseoir sur le canapé dans un coin et mange sa nourriture.

افراد بزرگتر و سن بالا معمولا دور همون میز می‌شینن les personnes|plus âgés||âge||en général|autour|eux||nous| |||age||usually||||| Elderly people usually sit around table Les personnes âgées sont généralement assises autour de la même table

یا بچه‌های خیلی کوچیک به همراه مامانشون دور میز می‌شینن و غذاشون می‌خورن |les petits enfants|||petits|||leur maman|autour||je|||leur nourriture|| |||||||their mom|||||||| Or younger children sit around the table with their mothers and have their food Ou de très jeunes enfants s'assoient autour de la table avec leurs mères et mangent leur nourriture

اما افراد دیگه که به تعدادشون صندلی نیست غذاشون رو میکشن و میرن روی مبلی جایی می‌شینن و غذاشون رو می‌خورن ||d'autres|qui||leur nombre|pas de place|pas|leur nourriture||ils mangent||ils partent||un canapé|quelque part|||et|||je| |||||their number|||||take||||couch|||||||| But other people who don't have enough seats, take their food and sit on a sofa and eat their food. Mais d'autres personnes qui n'ont pas assez de sièges prennent leur nourriture et vont s'asseoir sur un canapé quelque part et mangent leur nourriture.

همونطور که گفتم مهمون برای میزبان خیلی با ارزشه و همیشه چندین مدل غذای مختلف هم باید سر میز حاضر باشه |||||||||||||plats|différents modèles|aussi||sur|la table|présent|soit ||||||||valuable||||||different|||||be present| As I said, the guest is very valuable for the host and there should always be several types of food on the table Comme je l'ai dit, l'invité est très précieux pour l'hôte et il devrait toujours y avoir plusieurs types de nourriture différents sur la table

در طول شام میزبان باید حواسش به مهمون‌ها باشه که همه دارن به اندازه‌ی کافی غذا می‌خورن و چیزی کم و کسر نباشه. à|durant|dîner|hôte|doit|soit attentive||les invités||soit|que||sont en train|à|quantité||||||||||manque|manque pas |||||pay attention|||||||||||||||||missing||missing| During the dinner, the host should pay attention to the guests, that everyone is eating enough food and everything is OK. Pendant le dîner, l'hôte doit faire attention aux invités, à ce que tout le monde mange suffisamment et à ce que rien ne manque ou ne soit déduit.

مثلا اگر دیس برنج خالی میشه سریع باید دیس رو برداره و پر کنه و دوباره بیاره سر میز. |si|plat|riz|vide||vite||plat (2)||il doit le prendre|et||le remplir||à nouveau|il ramène||table for example||serving dish||empty||||serving dish|||||||||| For example, if the rice bowl is empty, the host should fill it up quickly , and bring it to the table. Par exemple, si le bol de riz est vide, il doit rapidement ramasser le bol de riz, le remplir et le ramener à table. Till exempel, om risskålen är tom, bör han snabbt ta upp risskålen, fylla den och ta fram den till bordet igen.

در عین حال بدون اینکه مهمونشون رو معذب بکنه هم حواسش هست که خوب غذا بخوره و کم نخورده باشه |même||sans||leur invité||mal à l'aise|||fait attention|est|que||nourriture||et||manger peu| |||||their guest||uncomfortable|||pays attention||||||||| At the same time, without making their guests feel uncomfortable, she is aware if they are eating well or no? En même temps, sans faire souffrir ses convives, il veille à bien manger et à ne pas trop manger.

و غذاهای مختلف سر میز رو بهش تعارف می کنه و پیشنهاد میده که: ||diverses|||||||||||que ||various|||||||||suggests|| And she offers her various dishes on the table and suggests that: et lui propose différents plats sur la table et lui propose :

از این سالاد هم بخوره، یکم سوپ هم بخوره، اون خورشت قورمه سبزی رو هم تست کنه خیلی خوب شده! |ce|salade|aussi||un peu|soupe||||ragoût|ragoût||||goûte||très|très bien|c'est devenu ||||||||||stew|stew|||||||| Have some of this salad, have some soup, try that Qorme sabzi (vegtable stew), it's very good! Mangez de cette salade, mangez de la soupe, essayez ce ragoût de légumes, c'est très bon !

بعد از صرف شام نوبت جمع کردن میز، شستن و ظرف‌ها می‌رسه، ||après avoir mangé|||rangement||de la table|la vaisselle|et|vaisselle||| ||eating|||clearing up|||washing||||| After dinner, it is time to clean the table and wash the dishes. Après le dîner, il est temps de débarrasser la table, de laver et de faire la vaisselle.

که در اینجا اگر مهمون بخواد به میزبان کمک بکنه تو جمع کردن میز، que|à|ici||invité|veut||hôte|||||| Here, if the guest wants to help the host to clean up the table, Ici, si l'invité veut aider l'hôte à débarrasser la table,

بهتره که میزبان اینجا کمی تعارف بکنه و قبول نکنه که مهمونش ظرفاشو بشوره یا بخواد میز رو جمع بکنه! il vaut mieux|||ici|un peu|||||||son invité|ses assiettes|les lave||veuille||la table|| ||||||||||||his dishes||||||| It is better for the host, not accept that her guest wash the dishes or clean up the table! Il vaut mieux ici que l'hôte fasse un petit compliment et n'accepte pas que son invité lave la vaisselle ou débarrasse la table !

تو این حالت ممکنه به مهمونش بگه: نه خواهش می‌کنم خودم الان همه‌ی اینا رو جمع می‌کنم و سریع میام پیشتون! |||peut-être||son invité|dire|non|s'il te plaît|||je m'en occupe||tout||ces choses|||||||je viens|vous ||situation|||||||||||||||||||||to you In this situation, she may say to her guest: No, please, I will do it myself and come to you quickly! Dans cette situation, il peut dire à son invité : Non, s'il vous plaît, je vais ramasser tout ça moi-même et venir vite vous voir !

شما برید بشینید اصلا خودتون تو زحمت نندازین! |allez|asseyez-vous|surtout pas|vous-même||la peine|ne vous fatiguez pas ||sit down|"at all"|||trouble|don't bother Sit down, don't bother yourself at all! Allez vous asseoir, ne vous dérangez pas du tout !

در این حالت اگر مهمون خیلی اصرار بکنه ممکنه که میزبان قبول بکنه و توی جمع کردن میز یا سفره مهمون بهش کمک کنه ||||||||||||||||à rassembler||||||| ||||||insist||||||||||||||||| In this case, if the guest insists a lot, the host may agree and let the guest help her. Dans ce cas, si l'invité insiste beaucoup, l'hôte peut accepter et l'aider à nettoyer la table.

بعد از اینکه شام خوردن میز جمع شد و همه دوباره اومدن توی پذیرایی نشستن، |||||||||||||living room| After dinner and cleaning the table, everyone comes back to the salon Après le dîner, la table fut réunie et tout le monde revint s'asseoir dans la salle de réception.

یه ده دقیقه یه ربع بعد رایجه که دوباره میزبان با چای از مهموناش پذیرایی کنه ||||||common||||||||serves refreshments| About ten minutes later, it is common the host to pour some tea for the guests Dix minutes et quart plus tard, il est courant que l'hôte accueille à nouveau ses invités avec du thé

دوباره چای وشیرینی میاره و تعارف میکنه ||et pâtisserie|||| ||and sweets|||| She brings tea and sweets Il apporte à nouveau du thé et des sucreries et complimente

و همونطور که گفتم ظرف میوه هم از ابتدای مهمونی جلوی مهمون هستش. ||||||||le début||||est |just|||||||beginning|||| And as I said, the fruit dish is in front of the guest from the beginning of the party. Et comme je l'ai dit, le plat de fruits est devant l'invité dès le début de la fête.

اگر یه شب نشینی طولانی نباشه مثل شب یلدا ||||||||Yalda |||gathering|long-lasting||||Yalda Night if it not a great "shab neshini" like Yalda night Si ce n'est pas une longue nuit comme la nuit de Yalda

معمولا یک ساعت تا دیگه نهایت دو ساعت بعد از صرف شام مهمون خداحافظی میکنه و میره. ||||||||||||invité|au revoir||| usually||||later|at most||||||||||| Usually, one hour to two hours after dinner, the guest says goodbye and leaves. Habituellement, une heure à deux heures après le dîner, l'invité dit au revoir et s'en va.

زمانی که مهمون می‌خواد بره میزبان باید تعارف کنه و بهش بگه: |||||||||||l'invité|l'invite When the guest wants to leave, the host should say: Lorsque l'invité veut partir, l'hôte doit le complimenter et lui dire :

کجا با این عجله؟ حالا تشریف داشتین؟ خیلی زود دارین میرین! صبرکنین یه چایی دیگه با هم بخوریم بعد برین! ||cela|l'empressement||vous étiez|vous étiez||trop||vous partez|attendez||un thé|encore|||||vous partez |||hurry|right now|stay a while|||||you are going|wait a bit|||||||| Where are you going? You are leaving very soon! Wait, let's have another tea together, then leave! Où est-ce que tu as cette urgence ? Était-il vraiment nécessaire de partir ? Vous partez déjà si tôt ! Attendez un peu, buvons encore un thé ensemble avant de partir !

در صورتی که در واقع خیلی خسته¬ست و بعد از یک روز خیلی شلوغ نیاز به کمی استراحت داره |cas|||||fatigué|il||||un|une journée||occupé||||repos| in fact the host is very tired and needs some rest after a very busy day Alors qu'en réalité, il est très fatigué et après une journée très chargée, il a besoin de se reposer un peu.

اما اگه تعارف نکنه زشت می‌شه اونوقت مهمونش فکر می‌کنه که مزاحم بوده |si|politesse||maladroit|||à ce moment-là|son invité|||||gêne| |||||||||||||a nuisance|has been But if she doesn't say that, it's not polite, then her guest will think that she was annoying Mais si elle ne fait pas de politesses, cela devient mal vêtu, à ce moment-là, son invité pourrait penser qu'il a été dérangeant.

و میزبان داشته ثانیه شماری می‌کرده تا این بره ||avait|seconde|compte à rebours|||pour|cela|agneau |||second|counting down||||| And the host was counting the seconds and was waiting for their leaving Et l'hôte comptait les secondes pour que cela parte.

و از حضورش خوشحال نبوده و هیچ میزبانی نمی‌خواد که مهمون ناراحت باشه ||sa présence|content|pas||aucun|hôte|||que||malheureux| ||his presence||hasn't been|||hosting|||||| and was not happy about their presence. and no hosts want their guest to be upset. Et il n'était pas heureux de sa présence, et aucun hôte ne veut que son invité soit mal à l'aise.

ولی خب مهمون می‌دونه که دیگه باید بره پس اون تعارف رو قبول نمی‌کنه mais|eh bien|invité||||||partir|donc||politesse||accepte|| |||||||||||||accept|| But the guest knows that he has to go, so he does not accept the offer Mais l'invité sait qu'il doit partir, alors il n'accepte pas l'offre

موقعی که مهمون می‌خواد بره میزبان باید تا دم در بدرقه ش quand||invité||||hôte|doit||la porte||accompagner|elle "When"|||||||||||see off| When the guest wants to leave, the host must follow her to the door Lorsque l'invité veut partir, l'hôte doit le suivre jusqu'à la porte

یعنی همراهش تا دم در میاد c'est-à-dire|avec lui|jusqu'à|||il vient means||||| It means that the host should accompanying them to the door C'est-à-dire qu'il l'accompagne jusqu'à la porte.

و تا زمانی که مهمون داره کفشش رو میپوشه، کتش رو می‌پوشه میزبان جلوی در وایمیسته ||||||ses chaussures||il met|veste|||pochette|hôte|||se tient ||||||his shoes||putting on||||||||stands in front And while the guest is putting on his shoes and coat, the host is standing in front of the door Et tant que l'invité met ses chaussures, l'hôte se met sa veste et se tient devant la porte. Och medan gästen tar på sig skor och kappa, står värden framför dörren

تا مهمون از اونجا دور بشه وقتی که دور شد میاد تو و درو می‌بنده. jusqu'à||de|là|loin|qu'il|quand||loin|il s'éloigne|il vient|la|et|la porte||je ||||away|||||||||door||I so when the guest leaves, the host comes in and closes the door. Quand l'invité s'éloigne, il rentre et ferme la porte.

حالا دیگه کار میزبان تموم شد و می‌تونه بره و راحت استراحت کنه. maintenant|maintenant||||||||||tranquillement|| Now the host's work is over and she can go and rest comfortably. Maintenant, le travail de l'hôte est terminé et il peut aller se reposer confortablement.

حالا می‌رسیم به مهمون ||nous arrivons|| Now let's talk about the guest. Nous arrivons maintenant à l'invité

میزبان یه سری وظایف داشت یه سری کارها رو می‌کرد ||une série|responsabilités|avait|||||| ||some|tasks||||||| The host was doing a series of tasks L'hôte effectuait une série de tâches

اما در مقابل مهمون هم یه سری کارها رو باید انجام بده ||face à||||||||| ||"in return"||||||||| and the guest should do something Mais en retour, l'invité doit également faire certaines choses.

مهمونی رفتن هم آداب و رسوم خودش رو داره. ||aussi||et||ses propres||a |||Etiquette||customs||| Going to a party has its own customs. Aller à une fête a aussi ses propres coutumes et traditions.

وقتی کسی به مهمونی دعوت میشه به خونه‌ی کسی دعوت میشه برای صرف ناهار یا شام اگر باشه، ||||||||||||||||||s'il y a ||||invited|||||||||||||| When someone is invited to a party, to someone's house for lunch or dinner. Lorsque quelqu'un est invité à une fête, il est invité chez quelqu'un pour prendre le déjeuner ou le dîner s'il y en a.

خیلی مهمه که موقع ناهار یا دقیقا موقع شام نرسه این حالت خوبی نیست très|c'est important|que||le déjeuner||exactement|au moment||ne soit pas|cela|situation||n'est pas |||||||||arrive exactly at|||| It is very important that it does not arrive at lunch time or exactly at dinner time, this is not polite Il est très important qu'il n'arrive pas à l'heure du déjeuner ou exactement à l'heure du dîner, ce n'est pas une bonne situation

اگر معمولا ساعت نه یا ده شب شام می‌خورند و مهمون دقیقا همون ساعت برسه خونه‌ی میزبان قشنگ نیست |habituellement||neuf|||du soir|dîner||ils dînent|||exactement||à 2 heures|arrive||la||beau| |"usually"||||||||||||||||||| If they usually have dinner at nine or ten in the evening and the guest arrives exactly at the same time, it's not good S'ils dînent généralement à neuf ou dix heures du soir et que l'invité arrive exactement à la même heure, la maison de l'hôte n'est pas belle

باید یه ساعت تا دو ساعت قبل از شام به خونه‌ی میزبان برسه. He should arrive at the host's house one to two hours before dinner. Il doit arriver chez l'hôte une à deux heures avant le dîner.

نکته‌ی بعدی که برای مهمون خیلی مهمه اینه که دست خالی جایی نره! point||||pour|||important|c'est||main|les mains vides|nulle part|ne parte pas |"of the"||||||||||empty-handed|| The next thing that is very important for guests is not to go anywhere empty-handed! La prochaine chose qui est très importante pour les invités est de ne pas aller n'importe où les mains vides !

معمولا رایجه وقتی کسی به مهمونی میره یه جعبه شیرینی می‌خره و با خودش می‌بره. |habituellement||quelqu'un|||va|une|une boîte|des pâtisseries||à emporter||||je| "usually"||||||||box|||||||| Usually, when someone goes to a party, she buys a box of sweets. Habituellement, quand quelqu'un va à une fête, il achète une boîte de bonbons et l'emporte avec lui.

البته اگه میزبان خونه‌ی جدیدی خریده باشه و شما اولین بار به خونه‌ی جدیدش دعوت شده باشین حتما در کنار شیرینی یه کادو هم باید برای خونه‌ی جدیدش ببرین bien sûr|si|hôte|maison||nouvelle|a acheté||||première|fois||maison||sa nouvelle|invitation|vous|vous soyez|sûrement|dans||gâteau||cadeau||||maison|||apporter of course||||||||||||||||invited||||||||||||||| Of course, if the host has bought a new house and you have been invited to her new house for the first time, you must take a gift for her new house along with sweets. Bien sûr, si l'hôte a acheté une nouvelle maison et que vous avez été invité dans sa nouvelle maison pour la première fois, vous devez emporter un cadeau pour sa nouvelle maison avec des bonbons.

که معمولا این هدیه شامل وسایل خونه میشه، می‌تونه |habituellement||cadeau|comprend|les objets|maison||| |"usually"||gift|includes|household items|||| This gift usually includes household items Ce cadeau comprend généralement des articles ménagers

یه ظرف باشه تابلو باشه مجسمه باشه یا یه چیز دکوری قشنگ برای خونه‌ی جدید باشه |un objet||tableau|soit||soit||une||décoratif|joli||maison||| |||a sign||statue|||||decorative|||||| a dish, a painting, a sculpture, a beautiful decoration for the new house Que ce soit un plat, que ce soit une peinture, que ce soit une sculpture, que ce soit une belle décoration pour votre nouvelle maison

وقتی مهمون می‌رسه حتما حتما باید کفشش رو در بیاره! |||arrive|certainly|sûrement||ses chaussures||| When the guest arrives, he must take off his shoes! Lorsque l'invité arrive, il doit enlever ses chaussures !

این خیلی مهمه مهمون نباید با کفش وارد خونه‌ی میزبان بشه! cela||c'est important|invité|ne doit pas|sans|chaussures|entrer|maison||hôte| This is very important, the guest should not enter the host's house with shoes! Ceci est très important, l'invité ne doit pas entrer dans la maison de l'hôte avec des chaussures !

مگر در صورتی‌ که خود میزبان ازتون بخواد که با کفش بیاین تو sauf si||||le||vous|demande|que|||venez|à l'intérieur "Unless"||||||"from you"|||||| Unless the host asks you to come with shoes Sauf si l'hôte vous demande de venir avec des chaussures

در غیر این صورت حتما باید کفشتون رو دربیارین. |||||devez|vos chaussures||enlevez Otherwise, you must take off your shoes. Sinon, vous devez enlever vos chaussures.

بعد از احوالپرسی و دادن شال و مانتو و کت تون به دست میزبان، ||salutations||donner||||||||| After greeting, give your scarf, coat to the host, Après avoir salué et donné votre châle, votre manteau et votre manteau à l'hôte,

راهنماییتون میکنن میرید توی پذیرایی می‌شینین. votre guide|vous guide|vous allez|dans|salon||vous vous asseyez guide you|||||| They guide you, to go in the salon. Ils vous guident, vous allez vous asseoir à la réception. De guidar dig, du går och sätter dig i receptionen.

توی طول مهمونی لازم نیست کار خاصی بکنید خیلی لازم نیست خودتون رو معذب بکنید |durée de||nécessaire|||particulière|faire||||vous-même||mal à l'aise| |||necessary|||special thing|||necessary||||uncomfortable| During the party, you don't need to do anything special, you don't need to make yourself uncomfortable Pendant la durée de la fête, il n'est pas nécessaire de faire quoi que ce soit de spécial, il n'est pas nécessaire de vous sentir mal à l'aise.

و فکر کنید که باید حتما تعارف کنید there's no need to do tarof Et pensez que vous devez absolument faire des politesses.

نه، اتفاقا تعارف خیلی زیاد هم خودتون رو اذیت می‌کنه هم میزبان رو، ||||||||ennuie||||| By the way, too much tarof will annoy both you and the host. Non, en fait, trop de politesses vous dérangent vous-même ainsi que l'hôte.

پس اگر وقتی بهتون میوه‌ای تعارف می‌کنند یا شیرینی تعارف می‌کنند اگر مایل بودید و دوست داشتید حتما بردارید |||||||||||||||vous le souhaitez||||vous aimez||prenez-en |||||||||||||||willing||||||take some So when you are offered fruit or sweets, if you are willing and like it, take it. Alors si on vous propose des fruits ou des sucreries, si vous êtes d'accord et que vous les aimez, prenez-les.

اما اگر واقعا نمی‌خواستین و میزبان داشت اصرار می‌کرد و تعارف می‌کرد بهتون |||||||||je||||je|| ||||||||insisting||||||| But if you really didn't want it and the host kept insisting you Mais si vous ne le vouliez vraiment pas et que l'hôte n'arrêtait pas d'insister et de vous complimenter

خیلی محترمانه و محکم بگید: |respectueusement||| |politely||firmly| Say very respectfully and firmly: Dites très respectueusement et fermement :

ممنونم من تعارف ندارم. Thanks, I don't have tarof Merci, je n'ai pas de compliments.

در اینصورت میزبان ظرف میوه رو میبره پیش مهمون بعدی. ||||||apporte||| |in this case|||||takes||| In this case, the host takes the fruit bowl to the next guest. Dans ce cas, l'hôte apporte le bol de fruits au prochain invité.

حالا وقت غذاست وقتی که دور میز نشستن و دارین غذاتون می‌خورین ||le repas|||||vous êtes assis||||| Now it's dinner time, when you are sitting around the table and eating your food Il est maintenant temps de manger lorsque vous êtes assis autour de la table et que vous mangez votre nourriture

حواستون باشه. یک: با سر و صدا نباید غذا بخوریم attention||||||||| "Pay attention"||||||||| be careful One: We should not eat with noise faire attention Un : Nous ne devrions pas manger avec du bruit

اصطلاحا تو فارسی می‌گیم ملچ ملوچ کردن ||||||manger bruyamment| colloquially|||||slurping|slurping| Literally, in Farsi, we say "Malach Muluch kardan" Littéralement, en farsi, on dit Melch Meloch Bokstavligen, på farsi, säger vi Melch Meloch

یعنی موقع غذا خوردن خیلی صدا تولید کردن ||||||faire du bruit| ||||||make| It means making a lot of noise while eating Cela signifie faire beaucoup de bruit en mangeant

بهتره تا جایی که می‌تونید آروم و ساکت غذا بخورید. ||||vous|vous pouvez|calm||silencieusement||manger ||||||||quiet||eat It is better to eat as quietly as possible. Mieux vaut manger le plus tranquillement possible.

دو: با دهان باز نباید غذا بخوریم. ||bouche|||| ||mouth|||| Two: We should not eat with open mouth. Deux : nous ne devons pas manger la bouche ouverte.

باید با دهان بسته خیلی آروم غذا بخوریم ||bouche||||| We should eat quietly with our mouth closed Nous devrions manger très lentement avec la bouche fermée

و نکته‌ی بعدی فرض کنید می‌خواستین نمکدون رو بردارین و نمکدون از شما دور بود ||||||||le salier||vous prenez|||||| ||||assume||||salt shaker||you take|||||| And the next point, suppose you wanted to take the salt and it was far from you Et le point suivant, supposons que vous vouliez prendre le sel et que le sel soit loin de vous

سر سفره نباید دستتون دراز کنید و نمکدون رو بردارید |||||||le salière|| |||your hand|||||| At the table, you should not reach out and take the salt shaker A table, il ne faut pas tendre la main et prendre la salière

این کار مودبانه نیست از فردی که به نمکدون نزدیک هست خواهش کنید تا نمکدون رو بهتون بده ||poliment|||une personne||||||demandez|||||| ||polite|||someone|||||||||||| It is not polite. Ask the person who is close to the salt shaker to give it to you. Ce n'est pas poli de demander à quelqu'un qui est près de la salière de vous passer la salière.