×

Usamos cookies para ayudar a mejorar LingQ. Al visitar este sitio, aceptas nuestras politicas de cookie.

image

Iran, Culture Shocks

Culture Shocks

سلام. می خوام از عادت های فرهنگی ایرانی ها که باعث تعجب خیلی ها در خارج از ایران میشه حرف بزنم. یعنی در واقع شوک های فرهنگی ایرانی ها در خارج از ایران.

یکی از چیزهایی که توی ایران خیلی رایج هست ولی برای خارجی ها عجیبه، ازدواج فامیلی هست. توی ایران ازدواج دخترعمو و پسرعمو خیلی عادیه. یا مثلاً ازدواج دخترخاله با پسرخاله. این یکی از چیزهاییه که برای بعضی ها خارج از ایران قابل باور نیست.

یکی دیگه از مسائلی که موجب شگفتی خارجی ها میشه اینه که خیلی از ایرانی ها مشروبات الکلی مصرف می کنند، حجاب براشون مهم نیست و خوردن گوشت حلال یا حرام براشون فرقی نداره. بیشتر خارجی ها فکر می کنن چون ایران کشور مسلمانی هست، مردمش هم شبیه مسلمان های باحجاب و مذهبی هستند. ولی بسیاری از مردم ایران فقط در شناسنامه مسلمان هستند و اعتقادات مذهبی ندارند.

مورد بعدی خنده داره، ولی واقعاً باعث تعجب خارجی ها میشه. توی ایران مهمونی تولد یعنی مهمونی همراه با رقص. یعنی نمیشه که آدم ها فقط تولد بگیرند و دور هم جمع بشن ولی با هم نرقصند. تازه، یک رقص مخصوص تولد هم داریم که اسمش رقص چاقو هست. یعنی قبل از اینکه صاحب جشن تولد کیکش رو ببره، یکی از مهمون ها چاقو رو برمی داره و باهاش می رقصه. بعد کسی که تولدش هست بهش شاباش میده و چاقو رو پس میگیره. شاباش یعنی پول. خلاصه هر وقت رفتید مهمونی تولد ایرانی آمادۀ رقصیدن و مشاهدۀ رقص چاقو باشید.

یکی دیگه از عادت های ما ایرانی ها اینه که توی کلاس دانشگاه یا حتی بیرون کلاس درس هرجا که استاد رو ببینیم از سر جامون به احترامش بلند می شیم. یعنی وقتی استاد وارد کلاس میشه همۀ دانشجوها از جاشون بلند میشن. احترام گذاشتن به استاد، معلم، مربی و همین طور بزرگترها یک عادت طبیعی هست. ما هیچ وقت این افراد رو با اسم کوچک صدا نمی کنیم. هرگز امکان نداره. همیشه می گیم آقای ایکس یا ممکنه فقط بگیم استاد. یا اگر مدرک استادمون دکتری باشه، آقا یا خانم دکتر صداش می کنیم.

ما ایرانی ها وقتی دوستامون رو می بینیم به هم دست میدیم و روبوسی می کنیم. این طوری نیست که وقتی دوستان همدیگه رو ببینند مثل خیلی از خارجی ها فقط بگن هی یا حتی همون رو هم نگن و فقط سر تکون بدن. ما همیشه به هم دست می دیم، همدیگه رو بغل می کنیم و می بوسیم. حتی اگر روز قبلش همدیگه رو دیده باشیم. کلاً تماس بدنی خیلی رایجه تو ایران. و خیلی عادیه که افراد همجنس با هم روبوسی کنند. یعنی اصلاً عجیب نیست که توی مهمونی یا دورهمی زن ها به هم دست بدن و روبوسی کنن. برای مردها هم همین طور.

یکی از تفاوت های بامزه و در عین حال خطرناک اینه که ما تو ایران می تونیم به راحتی به ماشین پلیس نزدیک بشیم و حتی بزنیم به شیشه و ازش آدرس بپرسیم. ولی اگر این کار رو مثلاً تو آمریکا بکنیم ممکنه پلیس بهمون شلیک کنه. ما تو ایران وقتی پلیس جلوی ماشینمون رو می گیره، ممکنه از ماشین پیاده شیم. و بریم سمت ماشین پلیس تا برگ جریمه مون رو بگیریم. یا می تونیم تو ماشین بمونیم تا پلیس بیاد. در هر دو حالت عادیه. در کل نزدیک شدن به پلیس اینجا عادیه و خطری هم نداره.

مورد بعدی اینه که انعام دادن توی ایران رایج نیست. توی رستوران، کافه یا هر جای دیگه ای که خارجی ها انعام دادن براشون عادیه، برای ما یک چیز عادی و همگانی نیست. البته بعضی ها که معمولاً هم از قشر مرفه هستند به تقلید از فرهنگ غربی انعام میدن، ولی مردم عادی انعام نمی دن.

خلاصه اگر مهمون یک ایرانی بودید و براتون از تو یخچال شراب آورد، اگر دوست ایرانی تون تو دورهمی و کنسرت و جشن تولد با لباس رسمی و آرایش غلیظ اومد، اگر روی پیتزاش سس کچاپ ریخت، اگر به جای دو بار سه بار باهاتون روبوسی کرد، و اگر موقع حرف زدن دست روی شونه تون گذاشت یا پشت کمرتون زد تعجب نکنید. همۀ این ها تفاوت های فرهنگی ایرانی ها با شماست.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Culture Shocks Kultur|Schocks Cultural norms|shocks Kulturschocks Culture Shocks Choques culturales Chocs culturels Shock culturali Cultuurschokken Choques Culturais Kültür Şokları

سلام. Bonjour. Hello. Bonjour. می خوام از عادت های فرهنگی ایرانی ها که باعث تعجب خیلی ها در خارج از ایران میشه حرف بزنم. |||habitudes culturelles|||||qui|provoque|étonnement||||à l'étranger|||peut surprendre|parler| |||habits||||||causes|surprise||||||||talk| |||Gewohnheiten||kulturellen||||verursachen|Überraschung||||||||| |vil jeg||vaner|||||||||||||||| I want to talk about the cultural habits of Iranians that surprise many outside of Iran. Je veux parler des habitudes culturelles des Iraniens qui en surprennent beaucoup en dehors de l'Iran. Ik wil het hebben over de culturele gewoonten van Iraniërs die velen buiten Iran verrassen. یعنی در واقع شوک های فرهنگی ایرانی ها در خارج از ایران. |||||||||à l'étranger|| das heißt||tatsächlich|Schock|||||in|im Ausland|| |||shock|||||||| In fact, Iranian cultural shocks outside of Iran. C'est, en fait, les chocs culturels des Iraniens hors d'Iran. In feite zijn de culturele schokken van Iraniërs buiten Iran.

یکی از چیزهایی که توی ایران خیلی رایج هست ولی برای خارجی ها عجیبه، ازدواج فامیلی هست. |||qui||||courant||||étrangers||étrange|mariage familial|mariage familial| ||Dinge|||||verbreitet||||Ausländer||seltsam||Verwandtenehe| |||||||common||||||strange||| One of the things that is very common in Iran, but strange for foreigners, is family marriage. Une des choses qui est très courante en Iran, mais étrange pour les étrangers, est le mariage consanguin. Een van de dingen die heel gewoon is in Iran, maar vreemd voor buitenlanders, is het bloedverwant huwelijk. توی ایران ازدواج دخترعمو و پسرعمو خیلی عادیه. |ایران|||||| ||mariage|||||très courant ||Ehe|Cousin||Cousin||normal |||cousin||cousin||quite common In Iran, the marriage of a cousin and a cousin is very common. En Iran, le mariage des cousins et des filles est très courant. یا مثلاً ازدواج دخترخاله با پسرخاله. |||دخترخاله|| |zum Beispiel||Cousin||Cousin |||cousin||cousin Or, for example, the marriage of a cousin to a cousin. Ou, par exemple, le mariage d'un cousin avec un cousin. این یکی از چیزهاییه که برای بعضی ها خارج از ایران قابل باور نیست. |||choses qui|||certains||hors de|||croyable|croyable| |||things that||||||||believable|| |||Dinge|||einigen||außerhalb|||glaubwürdig|glaubwürdig| This is one of the things that is unbelievable for some outside of Iran. C'est quelque chose qui est incroyable pour certains en dehors de l'Iran. Dit is iets dat voor sommigen buiten Iran ongelooflijk is.

یکی دیگه از مسائلی که موجب شگفتی خارجی ها میشه اینه که خیلی از ایرانی ها مشروبات الکلی مصرف می کنند، حجاب براشون مهم نیست و خوردن گوشت حلال یا حرام براشون فرقی نداره. |||||سبب|||||||||||||||||||||||||||| |||problèmes|qui|cause de|étonnement|étrangers|||||||||boissons alcoolisées|alcoolisées|consomment||||pour eux||||manger|||||pour eux|n'a pas d'importance| |||issues||causes|surprise||||||||||alcoholic beverages|alcoholic beverages|consume|||hijab|for them|||||meat|halal||forbidden||makes a difference| |||Themen||verursacht|Überraschung||||||||||Alkoholkonsum|alkoholischen Getränken|konsumieren|||Hijab|für sie|wichtig|||essen|Fleisch|halal||verboten|für sie|unterschied macht| Another thing that surprises foreigners is that many Iranians drink alcohol, they don't care about the hijab, and it doesn't matter if they eat halal or haram meat. Un autre problème qui surprend les étrangers est que de nombreux Iraniens consomment de l'alcool, le hijab n'est pas important pour eux et peu importe qu'ils mangent de la viande halal ou haram. Een ander probleem dat buitenlanders verrast is dat veel Iraniërs alcohol consumeren, de hijab is niet belangrijk voor hen, en het maakt niet uit of ze halal of haramvlees eten. بیشتر خارجی ها فکر می کنن چون ایران کشور مسلمانی هست، مردمش هم شبیه مسلمان های باحجاب و مذهبی هستند. |étrangers||||||||musulman|||||musulmans||voilées et religieuses||religieux| |||||denken||||muslimischen||||wie|Muslimen||mit Kopftuch||religiös| |||||||||Muslim country||||like|||veiled and religious||| Most foreigners think that because Iran is a Muslim country, its people are like Muslims in hijab and religion. La plupart des étrangers pensent que parce que l'Iran est un pays musulman, ses habitants sont comme des musulmans voilés et religieux. ولی بسیاری از مردم ایران فقط در شناسنامه مسلمان هستند و اعتقادات مذهبی ندارند. |||||||acte de naissance|musulman|||croyances religieuses|| |||||||birth certificate||||beliefs|| |||||||Personalausweis||||Glaubensüberzeugungen|religiöse Überzeugungen| But many Iranians are only Muslim by birth certificate and do not have religious beliefs. Mais de nombreux Iraniens ne sont que musulmans et n'ont pas de croyances religieuses.

مورد بعدی خنده داره، ولی واقعاً باعث تعجب خارجی ها میشه. cas|prochain|rire|||||étonnement|étrangers|| case||laughable|||||surprise||| Fall|nächste|Lachen|||wirklich|verursacht|Überraschung||| The next case is funny, but it really surprises foreigners. Le suivant est drôle, mais il surprend vraiment les étrangers. De volgende is grappig, maar het verrast buitenlanders echt. توی ایران مهمونی تولد یعنی مهمونی همراه با رقص. ||||||accompagné de||danse ||Feier||das heißt||mit||Tanz ||party|||party|||dancing Im Iran bedeutet eine Geburtstagsfeier eine Party mit Tanz. In Iran, a birthday party means a party with dancing. En Iran, une fête d'anniversaire signifie une fête avec danse. In Iran betekent een verjaardagsfeestje een feest met dansen. یعنی نمیشه که آدم ها فقط تولد بگیرند و دور هم جمع بشن ولی با هم نرقصند. |||||||||||se réunissent|||||ne dansent pas das heißt|es ist nicht möglich||||nur||||||versammeln|sich versammeln||||tanzen |can't||||||||||gather|||||dance It means that people can't just have a birthday and get together but not dance together. Cela signifie que les gens ne doivent pas simplement naître et se réunir, mais pas danser ensemble. Het betekent dat mensen niet alleen geboren moeten worden en bij elkaar moeten komen, maar niet samen moeten dansen. تازه، یک رقص مخصوص تولد هم داریم که اسمش رقص چاقو هست. ||danse du couteau|spécial|||nous avons||||couteau| neu|||speziell|Geburtstag|||||Tanz|Messer|ist by the way||dance|special|||have|||dance|knife| We also have a special birthday dance called knife dance. Nous avons aussi une danse d'anniversaire appelée la danse du couteau. We hebben ook een verjaardagsdans genaamd de mesdans. یعنی قبل از اینکه صاحب جشن تولد کیکش رو ببره، یکی از مهمون ها چاقو رو برمی داره و باهاش می رقصه. |||avant que|l'hôte de la fête|fête|||le|coupe|||||couteau||prend|||avec ça|| das heißt|vor||bevor|Besitzer|Feier||Kuchen||bringen|||Gäste|||||||ihm||tanzt that is|before|||birthday person||birthday party|his/her cake||take|||||knife|||||||dances with it That is, before the owner of the birthday party cuts the cake, one of the guests takes the knife and dances with it. Autrement dit, avant que le propriétaire n'apporte son gâteau à sa fête d'anniversaire, l'un des invités prend le couteau et danse avec. Dat wil zeggen, voordat de eigenaar zijn verjaardagstaart pakt, pakt een van de gasten het mes op en danst ermee. بعد کسی که تولدش هست بهش شاباش میده و چاقو رو پس میگیره. ||qui||||pourboire|||couteau||ensuite| |||Geburt|||Glückwunsch||||||nimmt ||||||cash gift|||knife||"back"|takes Then the person whose birthday it is congratulates him and takes the knife back. Puis la personne qui accouche le félicite et reprend le couteau. Dan feliciteert de persoon die geboren is hem en neemt het mes terug. شاباش یعنی پول. Geld|| Shabash|| Good luck means money. Shabash signifie argent. Shabash betekent geld. خلاصه هر وقت رفتید مهمونی تولد ایرانی آمادۀ رقصیدن و مشاهدۀ رقص چاقو باشید. En résumé|chaque|||||||||observation de||couteau|soyez prêts à Zusammenfassung|||geht||||bereit|||Beobachtung||| |||you go||||ready to|||watching|the knife dance|knife dance| In short, whenever you go to an Iranian birthday party, be ready to dance and watch the knife dance. En bref, chaque fois que vous allez à une fête d'anniversaire iranienne, soyez prêt à danser et à regarder danser le couteau. Kortom, wanneer je naar een Iraans verjaardagsfeestje gaat, wees dan klaar om te dansen en het mes te zien dansen.

یکی دیگه از عادت های ما ایرانی ها اینه که توی کلاس دانشگاه یا حتی بیرون کلاس درس هرجا که استاد رو ببینیم از سر جامون به احترامش بلند می شیم. |||||||||||||||dehors de la classe||||||le professeur|||place|notre place||son respect|se lever||nous levons |||Gewohnheit|||||das ist||||||||||überall||Professor|||||Platz||seiner Ehre||| ||||||||||||||||||wherever||professor|||||our seats||his respect||| Another habit of us Iranians is that in the university classroom or even outside the classroom, wherever we see the professor, we get up in his honor. Une autre habitude chez nous Iraniens est que dans la salle de classe universitaire ou même en dehors de la salle de classe, partout où nous voyons le professeur, nous nous levons pour le respecter. Een andere gewoonte van ons, Iraniërs, is dat we in de klas van de universiteit of zelfs buiten de klas, waar we de professor ook zien, opstaan om hem te respecteren. یعنی وقتی استاد وارد کلاس میشه همۀ دانشجوها از جاشون بلند میشن. |||||||||de leurs places|| ||der Lehrer|betritt|||alle|die Studenten||ihrem Platz|| |||||||the students||their seats|stand up| That is, when the teacher enters the classroom, all the students get up. C'est-à-dire que lorsque l'enseignant entre dans la classe, tous les élèves se lèvent. احترام گذاشتن به استاد، معلم، مربی و همین طور بزرگترها یک عادت طبیعی هست. Respect|mettre||||entraîneur|||ainsi que||||naturelle| Respect|||||||||elders|||natural| Respekt zeigen|||Lehrer||Trainer||||Ältere|||natürlich|ist Respecting the teacher, the teacher, as well as the elders is a natural habit. Respecter l'enseignant, l'instructeur, ainsi que les adultes est une habitude naturelle. Het is een natuurlijke gewoonte om zowel de leraar, de instructeur als de volwassenen te respecteren. ما هیچ وقت این افراد رو با اسم کوچک صدا نمی کنیم. ||||diese Personen||||||| ||||people||||||| We never call these people by their first names. Nous n'appelons jamais ces personnes par leurs prénoms. We noemen deze mensen nooit bij hun voornaam. هرگز امکان نداره. |C'est possible| nie|Möglichkeit| |possibility| It is never possible. Ce n'est jamais possible. همیشه می گیم آقای ایکس یا ممکنه فقط بگیم استاد. ||||Monsieur X||peut-être||| ||sagen|Herr|X||||sagen| |||Mr.|X||might||| Wir sagen immer Herr X oder manchmal sagen wir einfach Professor. I always say Mr. X or maybe I just say Master. Je dis toujours M. X ou peut-être juste Maître. Ik zeg altijd meneer X of misschien gewoon meester. یا اگر مدرک استادمون دکتری باشه، آقا یا خانم دکتر صداش می کنیم. ||diplôme|notre professeur|doctorat||||Madame||l'appelons|| ||degree|our professor|Doctor||Mr.||||we call him/her|| ||Dokument|unserer Professor|Doktor||||||ihre Stimme|| Oder wenn unser Professor einen Doktortitel hat, nennen wir ihn Herr oder Frau Doktor. Or if our professor's degree is a doctorate, we will call him Mr. or Mrs. Doctor. Ou si le diplôme de notre professeur est un doctorat, nous l'appellerons un médecin.

ما ایرانی ها وقتی دوستامون رو می بینیم به هم دست میدیم و روبوسی می کنیم. ||||nos amis|et nous embrassons||voyons||||serrons la main||faire la bise|| ||||our friends|||||||||kiss on cheeks|| ||||unsere Freunde|||sehen||||||Umarmung|| Wir Iraner geben uns die Hand und küssen uns zur Begrüßung, wenn wir unsere Freunde sehen. We Iranians shake hands and kiss each other when we see our friends. Nous Iraniens nous serrons la main quand nous voyons nos amis et nous nous frottons. Wij Iraniërs schudden elkaar de hand en wrijven als we onze vrienden zien. این طوری نیست که وقتی دوستان همدیگه رو ببینند مثل خیلی از خارجی ها فقط بگن هی یا حتی همون رو هم نگن و فقط سر تکون بدن. |de cette façon|||quand||l'un l'autre|||||||||||||le même|||||||| |so|||||einander||||||||||||||||||||nicken| ||||||each other|||||||||say|||||||they don't say|||head|nod their heads| Es ist nicht so, dass sich Freunde sehen, wie viele Ausländer, die nur Hallo sagen oder das gar nicht sagen und nur nicken. It's not like when friends see each other like many foreigners, they just say hi or don't even say that and just nod. Ce n'est pas le cas que lorsque des amis se voient, comme beaucoup d'étrangers, ils se disent simplement bonjour ou même disent la même chose et se contentent de hocher la tête. Het is niet zo dat wanneer vrienden elkaar zien, zoals veel buitenlanders, ze gewoon hey zeggen of zelfs hetzelfde zeggen en gewoon knikken. ما همیشه به هم دست می دیم، همدیگه رو بغل می کنیم و می بوسیم. ||||||nous donnons|l'un l'autre||enlacer|||||nous embrassons |||||||||hug|||||we kiss We always shake hands, hug and kiss each other. Nous nous serrons toujours la main, nous nous serrons dans nos bras et nous nous embrassons. We schudden altijd de hand, knuffelen en kussen. حتی اگر روز قبلش همدیگه رو دیده باشیم. |||la veille|l'un l'autre|l'un l'autre|| sogar|||vorher|einander||| |||"the day before"|||| Auch wenn wir uns am Vortag gesehen haben. Even if we saw each other the day before. Même si nous nous étions vus la veille. کلاً تماس بدنی خیلی رایجه تو ایران. En général|contact|||très courant|| generell|||||| ||physical contact||common|| In general, physical contact is very common in Iran. En général, le contact physique est très courant en Iran. Over het algemeen is lichamelijk contact heel gebruikelijk in Iran. و خیلی عادیه که افراد همجنس با هم روبوسی کنند. ||tout à fait normal|que|les gens|du même sexe|||s'embrasser| ||normal||Menschen|gleichgeschlechtlich|||sich küssen| |||||same sex|||| And it is very normal for people of the same sex to kiss each other. Et c'est très courant pour les homosexuels de se côtoyer. En het is heel gewoon dat homo's tegen elkaar wrijven. یعنی اصلاً عجیب نیست که توی مهمونی یا دورهمی زن ها به هم دست بدن و روبوسی کنن. ||bizarre||||||réunion sociale||||||se serrent la main||| |überhaupt|||||||||||||||sich umarmen| |||||||||woman|||||||| This means that it is not at all strange for women to shake hands and rub together at a party or a party. C'est-à-dire qu'il n'est pas du tout étrange que dans une fête ou une période, les femmes se serrent la main et se frottent. Dat wil zeggen, het is helemaal niet vreemd dat vrouwen tijdens een feestje of een menstruatie de hand schudden en over elkaar wrijven. برای مردها هم همین طور. |||de même|de même |Männer||| |men||| The same goes for men. Il en va de même pour les hommes.

یکی از تفاوت های بامزه و در عین حال خطرناک اینه که ما تو ایران می تونیم به راحتی به ماشین پلیس نزدیک بشیم و حتی بزنیم به شیشه و ازش آدرس بپرسیم. ||différence amusante||amusante|||même temps|en même temps|dangereux|||||||||facilement|||||nous approcher|||||vitre|||demander l'adresse|demander l'adresse ||Unterschied||lustig|||||||||||||||||Polizei|||||||||||fragen ||||funny|||"at the same time"||dangerous||||||||||||police|||||tap||the glass||it||ask Einer der lustigen und gleichzeitig gefährlichen Unterschiede ist, dass wir im Iran problemlos auf das Polizeiauto zugehen und sogar ans Fenster klopfen und nach der Adresse fragen können. One of the funny and at the same time dangerous differences is that we in Iran can easily approach the police car and even knock on the window and ask for the address. L'une des différences amusantes et en même temps dangereuses est que nous, en Iran, pouvons facilement nous approcher d'une voiture de police et même frapper la vitre et demander son adresse. Een van de grappige en tegelijkertijd gevaarlijke verschillen is dat we in Iran gemakkelijk een politieauto kunnen benaderen en zelfs tegen het glas kunnen slaan en naar het adres kunnen vragen. ولی اگر این کار رو مثلاً تو آمریکا بکنیم ممکنه پلیس بهمون شلیک کنه. ||||||||faisons|pourrait||nous tirer dessus|tirer sur| ||||||||||police||shoot| ||||||||||||schießen| Aber wenn wir so etwas beispielsweise in Amerika machen, könnte die Polizei auf uns schießen. But if we do this in America, for example, the police might shoot us. Mais si nous faisons cela aux États-Unis, par exemple, la police peut nous tirer dessus. Maar als we dit bijvoorbeeld in de Verenigde Staten doen, kan de politie op ons schieten. ما تو ایران وقتی پلیس جلوی ماشینمون رو می گیره، ممکنه از ماشین پیاده شیم. |||quand||devant|notre voiture|devant||arrête||||descendre de voiture| |||||vor|unseres Autos||||vielleicht|||| ||||||our car|our car||||||| In Iran, wenn die Polizei unser Auto anhält, könnten wir aus dem Auto steigen. In Iran, when the police stop our car, we may get out of the car. En Iran, lorsque la police arrête notre voiture, nous pouvons sortir de la voiture. In Iran kunnen we uit de auto stappen als de politie ons tegenhoudt. و بریم سمت ماشین پلیس تا برگ جریمه مون رو بگیریم. ||vers||voiture de police||contravention|contravention||notre| ||||||to get|fine||| ||||||||||bekommen Und wir gehen in Richtung Polizeiauto, um unseren Strafzettel zu bekommen. And let's go to the police car to get our fine. Et allons à la voiture de police pour obtenir notre amende. En laten we naar de politieauto gaan om ons kaartje te halen. یا می تونیم تو ماشین بمونیم تا پلیس بیاد. |||||rester dans||| |||||stay||| ||||||||kommt Or we can stay in the car until the police come. Ou nous pouvons rester dans la voiture jusqu'à ce que la police arrive. Of we kunnen in de auto blijven tot de politie arriveert. در هر دو حالت عادیه. |||état|C'est normal. In both cases it is normal. Dans les deux cas c'est normal. In beide gevallen is het normaal. در کل نزدیک شدن به پلیس اینجا عادیه و خطری هم نداره. |||||||C'est normal||pas de danger|| |||||||normal||Gefahr|| |||||||||danger|| Generell ist es normal und nicht gefährlich, sich hier an die Polizei zu wenden. In general, approaching the police is normal and there is no danger. En général, approcher la police n'est ni normal ni dangereux ici. Het benaderen van de politie hier is over het algemeen niet normaal en er is geen gevaar.

مورد بعدی اینه که انعام دادن توی ایران رایج نیست. le point|||que|pourboire||||| next point||||tipping||||common| The next case is that tipping is not common in Iran. La prochaine chose est que donner des récompenses n'est pas courant en Iran. Het volgende is dat het geven van beloningen niet gebruikelijk is in Iran. توی رستوران، کافه یا هر جای دیگه ای که خارجی ها انعام دادن براشون عادیه، برای ما یک چیز عادی و همگانی نیست. |||||||||étrangers||Pourboire||pour eux|pas courant|||||||courant| |||||||||||tipping||||||||||common practice| |||||||||||Trinkgeld||||||||gewöhnlich||allgemein| In a restaurant, cafe or any other place where it is normal for foreigners to tip, it is not a common thing for us. Dans les restaurants, les cafés ou tout autre endroit où il est normal que les étrangers soient récompensés, ce n'est pas une chose courante pour nous. البته بعضی ها که معمولاً هم از قشر مرفه هستند به تقلید از فرهنگ غربی انعام میدن، ولی مردم عادی انعام نمی دن. |certains|||habituellement|||classe sociale|aisé|||imitation de||culture occidentale|occidental|Pourboire|donnent des pourboires|||||| natürlich|||||||Schicht|wohlhabend||zu|Nachahmung|||westlich||geben||||||geben ||people|||||social class|affluent|||imitation of||||||||||| Natürlich geben einige Leute, die normalerweise aus den wohlhabenden Schichten stammen, Trinkgelder, die die westliche Kultur nachahmen, aber normale Leute geben keine Trinkgelder. Of course, some people who are usually from the affluent class give tips imitating the western culture, but ordinary people do not give tips. Bien sûr, certains, qui appartiennent généralement à la classe aisée, donnent des récompenses à l'imitation de la culture occidentale, mais les gens ordinaires ne donnent pas de récompenses. Natuurlijk geven sommige mensen, die meestal uit de welvarende klasse komen, beloningen in navolging van de westerse cultuur, maar gewone mensen geven geen beloningen.

خلاصه اگر مهمون یک ایرانی بودید و براتون از تو یخچال شراب آورد، اگر دوست ایرانی تون تو دورهمی و کنسرت و جشن تولد با لباس رسمی و آرایش غلیظ اومد، اگر روی پیتزاش سس کچاپ ریخت، اگر به جای دو بار سه بار باهاتون روبوسی کرد، و اگر موقع حرف زدن دست روی شونه تون گذاشت یا پشت کمرتون زد تعجب نکنید. En résumé||invité|||||pour vous||||vin|||||||réunion sociale||||||||||maquillage lourd|épais||||sa pizza||ketchup|a versé||||||||avec vous|faire la bise||||moment de parler|||||épaule||a mis|||votre dos|tapota|étonnez-vous pas|ne soyez pas surpris summary||guest|||||||||wine|||||||gathering||concert||party|||clothes|||makeup|heavy|came|||his pizza|sauce|ketchup|poured|||||||||kissing cheeks||||while|||||shoulder||||behind|your back||surprise|do Zusammenfassung (1)|||||seid|||||||||||||Dourhemi||||Feier||||||Make-up|||||Pizza||Ketchup||||||||||||||||||||||||euer Rücken||| Kurz gesagt, wenn Sie zu Gast bei einem Iraner waren und er Ihnen Wein aus dem Kühlschrank brachte, wenn Ihr iranischer Freund in festlicher Kleidung und dick geschminkt zu einer Party, einem Konzert oder einer Geburtstagsfeier kam, wenn er Ketchup auf seine Pizza schüttete , wenn er dich dreimal statt zweimal küsst und wundere dich nicht, wenn er dir beim Reden die Hand auf die Schulter legt oder dir auf den Rücken klopft. In short, if you were a guest of an Iranian and he brought you wine from the fridge, if your Iranian friend came to a party, concert or birthday party in a formal dress and thick make-up, if he poured ketchup on his pizza, if he kissed you three times instead of twice. And don't be surprised if he puts his hand on your shoulder or pats your back while talking. En bref, si vous étiez l'invité d'un Iranien et qu'il vous apportait du vin du réfrigérateur, si votre ami iranien venait à votre fête, concert et anniversaire avec des vêtements de cérémonie et un maquillage épais, s'il versait de la sauce ketchup sur sa pizza , s'il vous a frotté trois fois au lieu de deux , Et ne vous étonnez pas s'il pose sa main sur votre épaule ou derrière votre dos en parlant. Kortom, als je een gast was van een Iraniër en hij bracht je wijn uit de koelkast, als je Iraanse vriend naar je feest en concert en verjaardagsfeestje kwam met formele kleding en dikke make-up, als hij ketchupsaus over zijn pizza schonk , als hij je drie keer in plaats van twee keer wrijft, En wees niet verbaasd als hij zijn hand op je schouder of achter je rug legt tijdens het praten. همۀ این ها تفاوت های فرهنگی ایرانی ها با شماست. |||différences||||||avec vous alle|||||||||euch |||Differences|||||| All these are cultural differences between Iranians and you. Ce sont toutes les différences culturelles des Iraniens avec vous. Dit zijn allemaal de culturele verschillen tussen Iraniërs en jullie.