×

Usamos cookies para ayudar a mejorar LingQ. Al visitar este sitio, aceptas nuestras politicas de cookie.

image

Paragraph TV | پاراگراف, چند حقیقت در مورد آلبرت انیشتین که احتمالا نمی دونستید

چند حقیقت در مورد آلبرت انیشتین که احتمالا نمی دونستید

آلبرت انیشتین جزو کودکانی بود که دیر شروع کرد به حرف زدن

و همین موضوع باعث نگرانی والدینش شده بود

در نهایت یک شب سر میز شام انیشتین اولین کلماتش رو به زباون آورد و گفت

سوپ خیلی داغه

پدر و مادرش وقتی می پرسن تو که میتونی حرف بزنی پس چرا تا الان چیزی نگفتی

آلبرت انیشتین در جواب میگه، چون تا به الان همه چیز سر جاش بوده

زمانی که انیشتین 5 ساله بود، دچار مریضی میشه،

پدرش بهش یک قطب نما میده، اون قطب نما باعث علاقه آلبرت انیشتین به علم میشه

در سن 17 سالگی، وارد مدرسه پلی تکنیک میشه و به خاطر علاقه اش

درس های ریاضی و علوم رو به راحتی پاس میکنه

ولی در درس های تاریخ و جغرافی و برخی دروس دیگه مردود میشه

علاقه ای که به فیزیک داشت باعث شد 10 سال از عمرش رو صرف نظریه نسبیت عام کنه

که در نهایت در سال 1915 اون رو منتشرش میکنه

هیچوقت هم بابت این نظریه جایزه نوبل نگرفت

انیشتین علاقه زیادی به موسیقی داشت

گفته بود اگر به علم روی نمی آوردم، حتما موسیقیدان میشدم

30 سال آخر عمرش رو روی نظریه ی همه چیز گذاشت

که در نهایت ثمری نداشت و در حال کار روی این نظریه هم عمرش رو از دست داد

بعد از فوتش پرستاران یک متنی رو پیدا کردند کنار تختش بود

که میخواست به اسرائیل ببره

اما این متن هم چیزی نبود جزو سری معادلات مختلف بود

اما آخرین کلماتی که او پیش از مرگ به زبون آورد برای همیشه به یک راز تبدیل شد

چرا که او به زبان آلمانی اون کلمات رو گفت و پرستاری که کنارش بود

آلمانی بلد نبود و بعد هم نتونست به خاطر بیاره که انیشتین چی گفته

در نهایت انیشتین 18 آپریل 1955 در بیمارستان پرینستون تو نیوجرسی در حالی که خواب بوده فوت می کنه

جالبه بدونید انیشتین میتونست بیشتر عمر کنه، او به خاطر پارگی که تو رگش بوجود اومده بود مرد

پزشکان گفته بودند بهش که میتونن انیشتین رو عمل مشکلش رو حل کنن تا زنده بمون. اما انیشتین در جواب گفته بود

طولانی تر کردن عمر به شکل مصنوعی برای من بی معناست

من نقش خودم رو در این دنیا بازی کردم

حالا که زمان رفتن فرا رسید، این نقش رو هم با ظرافت انجام خواهم داد

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

چند حقیقت در مورد آلبرت انیشتین که احتمالا نمی دونستید ||||Albert|||||didn't know Einige Fakten über Albert Einstein, die Sie wahrscheinlich nicht wussten Some facts about Albert Einstein that you probably didn't know Quelques faits sur Albert Einstein que vous ne connaissiez probablement pas Alcuni fatti su Albert Einstein che probabilmente non sapevi Kilka faktów o Albercie Einsteinie, o których prawdopodobnie nie wiedziałeś

آلبرت انیشتین جزو کودکانی بود که دیر شروع کرد به حرف زدن ||||||late||||| Albert Einstein gehörte zu den Kindern, die spät zu sprechen begannen Albert Einstein was one of the children who started talking late

و همین موضوع باعث نگرانی والدینش شده بود |||||his/her parents|| Und diese Angelegenheit hatte seine Eltern beunruhigt And this matter had worried his parents

در نهایت یک شب سر میز شام انیشتین اولین کلماتش رو به زباون آورد و گفت |||||dinner table|||||||"to speak"||| Schließlich sprach Einstein eines Abends am Esstisch seine ersten Worte und sagte: Finally, one night at the dinner table, Einstein uttered his first words and said

سوپ خیلی داغه Die Suppe ist sehr heiß

پدر و مادرش وقتی می پرسن تو که میتونی حرف بزنی پس چرا تا الان چیزی نگفتی ||||||||||speak|"then" or "so"|||||"didn't say" Wenn seine Eltern dich fragen, ob du reden kannst, warum hast du bis jetzt nichts gesagt? When his parents ask if you can talk, why didn't you say anything until now?

آلبرت انیشتین در جواب میگه، چون تا به الان همه چیز سر جاش بوده ||||||||||||its place| Albert Einstein hat geantwortet, weil bis jetzt alles seinen Platz hatte Albert Einstein replied, because everything has been in place until now

زمانی که انیشتین 5 ساله بود، دچار مریضی میشه، ||||||illness| Als Einstein 5 Jahre alt war, wurde er krank.

پدرش بهش یک قطب نما میده، اون قطب نما باعث علاقه آلبرت انیشتین به علم میشه |||||||compass|||interest||||| Sein Vater schenkt ihm einen Kompass, dieser Kompass weckt sein Interesse an der Wissenschaft

در سن 17 سالگی، وارد مدرسه پلی تکنیک میشه و به خاطر علاقه اش |||enters||||||||| Im Alter von 17 Jahren trat er aufgrund seines Interesses in die Polytechnische Schule ein At the age of 17, he entered the polytechnic school and because of his interest

درس های ریاضی و علوم رو به راحتی پاس میکنه Besteht den Mathematik- und Naturwissenschaftsunterricht problemlos Passes math and science lessons easily

ولی در درس های تاریخ و جغرافی و برخی دروس دیگه مردود میشه |||||||||subjects||| Aber er scheitert in Geschichte, Geographie und einigen anderen Fächern But he fails in history, geography and some other subjects

علاقه ای که به فیزیک داشت باعث شد 10 سال از عمرش رو صرف نظریه نسبیت عام کنه Aufgrund seines Interesses an der Physik beschäftigte er sich zehn Jahre seines Lebens mit der allgemeinen Relativitätstheorie His interest in physics made him spend 10 years of his life on the theory of general relativity

که در نهایت در سال 1915 اون رو منتشرش میکنه |||||||publishes it| der es schließlich 1915 veröffentlichte

هیچوقت هم بابت این نظریه جایزه نوبل نگرفت |||||Nobel Prize|| Für diese Theorie erhielt er nie den Nobelpreis He never won the Nobel Prize for this theory

انیشتین علاقه زیادی به موسیقی داشت

گفته بود اگر به علم روی نمی آوردم، حتما موسیقیدان میشدم |||||||||musician| Er sagte, wenn ich mich nicht der Wissenschaft zugewandt hätte, wäre ich Musiker geworden

30 سال آخر عمرش رو روی نظریه ی همه چیز گذاشت Die letzten 30 Jahre seines Lebens verbrachte er mit der Theorie von allem He spent the last 30 years of his life on the theory of everything

که در نهایت ثمری نداشت و در حال کار روی این نظریه هم عمرش رو از دست داد |||fruitful result|||||||||||||| was letztlich erfolglos blieb und er bei der Arbeit an dieser Theorie sein Leben verlor which was ultimately fruitless and he lost his life while working on this theory

بعد از فوتش پرستاران یک متنی رو پیدا کردند کنار تختش بود ||his death|nurses|||||||her bed| Nach seinem Tod fanden die Krankenschwestern einen Zettel neben seinem Bett

که میخواست به اسرائیل ببره das er nach Israel bringen wollte

اما این متن هم چیزی نبود جزو سری معادلات مختلف بود |||||||series of||| Aber dieser Text bestand nur aus einer Reihe verschiedener Gleichungen But this text was only a series of different equations

اما آخرین کلماتی که او پیش از مرگ به زبون آورد برای همیشه به یک راز تبدیل شد |||||||||tongue|||||||| Doch die letzten Worte, die er vor seinem Tod sprach, blieben für immer ein Geheimnis But the last words he uttered before his death turned into a secret forever

چرا که او به زبان آلمانی اون کلمات رو گفت و پرستاری که کنارش بود |||||||||||nurse who was||| Denn er sagte diese Worte auf Deutsch und die Krankenschwester, die neben ihm war Because he spoke those words in German and the nurse next to him

آلمانی بلد نبود و بعد هم نتونست به خاطر بیاره که انیشتین چی گفته ||||||"couldn't"||||||| did not know German and later could not remember what Einstein had said

در نهایت انیشتین 18 آپریل 1955 در بیمارستان پرینستون تو نیوجرسی در حالی که خواب بوده فوت می کنه ||||||||New Jersey|||||||| Einstein finally died on April 18, 1955 in Princeton Hospital in New Jersey while he was asleep.

جالبه بدونید انیشتین میتونست بیشتر عمر کنه، او به خاطر پارگی که تو رگش بوجود اومده بود مرد |"to know"||could have|||||||rupture|||his artery|||| Es ist interessant zu wissen, dass Einstein länger hätte leben können, er litt unter einem Riss in seiner Ader. Interestingly, Einstein could have lived longer; he died because of a rupture in his artery.

پزشکان گفته بودند بهش که میتونن انیشتین رو عمل مشکلش رو حل کنن تا زنده بمون. اما انیشتین در جواب گفته بود |||||||||his problem|||"can"|||"stay alive"|||||| Die Ärzte sagten, dass sie ihn am Leben erhalten könnten, wenn sie ihn operierten, aber Einstein antwortete darauf Doctors had told him that they could operate to solve Einstein's problem and keep him alive. But Einstein had replied

طولانی تر کردن عمر به شکل مصنوعی برای من بی معناست |||||form||||| Eine künstliche Lebensverlängerung macht für mich keinen Sinn Prolonging life artificially is meaningless to me.

من نقش خودم رو در این دنیا بازی کردم Ich habe meine Rolle in dieser Welt gespielt I have played my role in this world.

حالا که زمان رفتن فرا رسید، این نقش رو هم با ظرافت انجام خواهم داد Da es nun an der Zeit ist zu gehen, werde ich diese Rolle mit Würde übernehmen Now that the time to leave has come, I will also gracefully perform this role.