1. هنر تجسمی معاصر ایران Contemporary Visual Art of Iran (3)
اون آدم هایی که صحبت از پولشویی وقتی می کنن در هنر تجسمی ایران یا نمی دونن مفهوم پولشویی چیه یا به قول معروف حساب کتابه دستشون نیست
مجری: بله متوجه هستم. خانم عیسی، یه نکتۀ مهم دیگه در ارتباط با هنر تجسمی ای که موزه ها، گالری ها و حراجی ها رو تسخیر می کنه این است که این کار غالباً برای بینندۀ معمولی، مخاطب معمولی نامفهومه. خیلی از اوقات مخاطب معمولی به این کارها نگاه می کنه چه ایرانی چه خارجی چه کارهای هنرمندهای غربی چه کارهای هنرمندهای ایرانی و مخاطب می گه که چی؟ من در همین لندن مثلاً چیدمان هایی دیدم از هنرمندهای ایرانی که برام دشوار بوده فهمش، شاید من همون مخاطب معمولی هستم. این به ما چی می گه؟ در غرب، در همین لندن که من می بینم خب مخاطب آشناست با این چیزها بیش از صد ساله که مخاطب هنر تجسمی از این چیزها می بینه بنابراین خیلی شگفت انگیز نیست. همکاران من تصویر کاری که مارسل دوشان بیش از صد سال پیش انجام داد رو الان نشان می دن، کار معروفی هم هست دیگه، فانتن، که در واقع به زبان خیلی راحت بخوایم بگیم یک سنگ مستراحه. این فانتن، کار مارسل دوشان که می شه گفت خط شکن بود این باعث شد که کم کم مخاطب هنر در اروپا و بعد به سرعت در امریکا با کارهای این چنینی آشنا بشه با کارهایی که طغیان علیه هنره به یک معنی. در ایران واقعاً این اتفاق در میان مخاطبان، در میان هنردوستان افتاده که ما می بینیم این همه کارهای [conceptual] مفهومی کارهای گاه گیج کننده توسط هنرمندها تولید می شه و در حراجی ها مدام این به قول ایشون [promote] یا ارتقا می یابه و مبالغ هنگفتی بابتشون داده می شه؟
عیسی: ببینید، حتی در اروپا، چه در ایران چه در اروپا، کسایی که کارهای [conceptual] می خوان بفهمن و ببینن کمن. خیلی بیشتر فوتبال می رن می بینن تا اینکه هنرهای معاصر. وقتی می رین یک موزه قسمت های [installation] خیلی کم مردم میرن چه در ایران چه در اروپا
مجری: چیدمان
عیسی: بله چیدمان. انقدر یعنی یک ذره [elitist] هست
مجری: نخبه گرایانه است
عیسی: بله؟
مجری: نخبه گرایانه است
عیسی: بله و نمی تونم بگم که یه مخاطب اروپایی همۀ این ها رو می فهمه. تا آدم بفهمه باید یه ذره راجع به تاریخ هنرهای معاصر خودش بدونه. اون هایی که نفهمیدن هیچ مهم نیست بفهمند یا نه. برن به تاریخ خودشون برسن. برن ببینن تاریخ خودشون چه چیزهایی بوده
مجری: این خود همین...خود همین درک شما نخبه گرایانه نیست؟ اون هایی که این هنرها رو نمی فهمن، نفهمیدن مهم نیست برن به تاریخ خودشون برسن؟
عیسی: نه چون که باید هر کس به... با قدرت خودش...با چی می شه [knowledge]؟
مجری: با فهم و دانش خودش
عیسی: با فهم و دانش خودش چیزها رو بفهمه. یه موقعی بود مثلاً فیلم های خیلی... یک اتفاق ساده یا مثلاً طبیعت بی جان یا خانۀ دوست کجاست، همۀ این فیلم ها تونستن با همۀ مردم ربط بکنن، شاعرانه. یک چیزهایی که فقط یک [concept] هست. خب وقتی مارسل دوشان این کار رو کرد...اولاً مارسل دوشان خیلی کارهای زیاد هنری ای نکرد بیشترش فکر بود یک فکر کرد بعد رفت شطرنج بازی کرد بقیۀ عمرش بازی شطرنج می کرد ولی اون فکره کافی بود که مثلاً خیلی مردم ها کپی ش کردن هی می گن که خب...هنوز هم که هنوزه برین [Frieze Art Fair] می بینین که خیلی از این کارهایی که دیده می شه یعنی فکر قدیمیه با [execution] تازه...
مجری: با اجرای تازه
عیسی: با اجرای تازه
مجری: شما با این درک از... با این فهم از دریافت اثر تجسمی موافقید که یه عده ای عدۀ کمی می فهمن و به این معنا هنر تجسمی معاصر، [elitist] یا نخبه گرایانه است، یه تعداد زیادی هم نمی فهمن خب نمی فهمن چه کارش می شه کرد. این دو...
متین فر: خب مشخصاً یک آدم هایی مثل مارسل دوشان یا حتی الان وقتی نگاه می کنیم آدم هایی مثل سزان یا ون گوک یا پیکاسو تو دورۀ خودشون همیشه مورد هجوم واقع شدن یعنی هنرشون همیشه توی دورۀ خودشون تو معاصر خودشون مخاطب عام هیچ وقت باهاش [relate] نکرده، هیچ وقت باهاش ارتباط برقرار نکرده
مجری: یعنی مورد حمله واقع شده در زمان خودش...منظورتون
متین فر: مورد حمله یا ندیده شدن یا همیشه تقریباً می شه گفتش که این اتفاقه افتاده براشون
مجری: ولی بعداً تبدیل به تاریخ هنر شدن...
متین فر: بعداً تبدیل به تاریخ هنر شدن. اگه بخوایم برگردیم به بحث ایران در این زمینه من می تونم بگم شما وقتی به اثر مارسل دو شان رفرنس می دین ما نمی تونیم مارسل دوشان رو به عنوان یک... شروع یک تاریخ نگاه بکنیم. تاریخ یه چیز خطیه. بنابراین ما بعد اگه بخوایم مارسل دوشان رو بررسی بکنیم برگردیم به هنر رنسانس. ولی ما در واقع حالا یک...خیلی اگه بخوام مختصر من بخوام بگم حتی یه نقد خیلی بزرگی به کمال الملک از نظر من حالا من خودم رو تاریخ دان نمی دونم مثل خانم عیسی خب شما بیشتر...
عیسی: منم تاریخ دان نیستم
متین فر: ولی مثلاً یه آدمی مثل کمال الملک در قرن نوزدهم وقتی می ره ایران...وقتی می ره فرنگ تقریباً می شه گفت شروع شکوفایی امپرسیونیست ها بوده ولی چیزی رو که میاره ایران و یه هنر دمدۀ غربی...
عیسی: آکادمی
عیسی: آکادمی در واقع غربی رو میاره ایران
مجری: که هیچ ربطی به روندهای جاری اون زمان در اروپا نداشته
متین فر: بله، که هیچ ربطی...برای خودش اون موقع...
مجری: بله سؤال من در ارتباط با دریافت هنری اتفاق همینه. چشم مخاطب غربی به کارهایی چون کارهای مارسل دوشان عادت کرده. اینا رو صد سال...به قول شما صد سال هم عقب تر می تونیم بریم و اینا به خودی خود ظاهر نشدن یه تاریخ پیوستۀ طولانی... ولی در ایران...
متین فر: شما تو خیابون در لندن که راه می رین با اثر هنری با معماری مواجه می شین
مجری: ولی آیا در ایران چشم مخاطب ایرانی با کارهای مفهومی [conceptual] با اون آثاری در هنر تجسمی به خصوص تو حوزۀ چیدمان که به نظر گیج کننده میاد انقدر آشنا هست که ما ببینیم...منظورم اینه که آیا یک شکافی ایجاد نشده بین هنرمند و مخاطب؟
متین فر: لازم نیست به نظر من الزاماً...شکاف که همیشه... من با حرف خانم عیسی خیلی موافقم. ببینید هنر معاصر همیشه نخبه گراست به یک مفهومی. شکافه همیشه بوده و اینجا هم در اروپا هم هست. شما وقتی گالری سر پنتاین و نمی دونم گالری های...
مجری: یعنی همیشه بین هنرمند در هنرهای تجسمی و مخاطبش تفاوت زمانی هست
متین فر: همیشه وجود داره...یعنی اینو متأسفانه ممکنه خیلی آدما نقد کنن که بگن نه هنر یه چیز عمومیه ولی هنر متأسفانه حتماً یه چیز عمومی نیست ولی می خوام بگم که چشم مخاطب ایرانی الزامی نداره که حتماً با هنر معاصر...مهم اینه که چشمش به دیدن هنر عادت کنه. هنر می تونه مینیاتور خوب باشه، یه نقاشی خوب باشه، یعنی الزامی نداره که مخاطب عام حتماً یه [installation] خیلی مفهومی و [conceptual] رو بیاد درک کنه. این یک پله است یعنی یه سری روند خیلی طولانیه که ما باید حتماً در واقع یه سیستم آموزشی درست داشته باشیم یک سری موزه های زیادی داشته باشیم که آدما...ما الان در تهران...
عیسی: کتابخونه های خوبی...
متین فر: ما در تهران یک موزۀ هنرهای معاصر داریم که الان فکر می کنم یک سال و خرده ایه بسته است...ببینید شما همون نمایشگاه...
عیسی: کتابخونه ای نداریم راجع به هنرهای معاصر نداریم...
مجری: می خوام همین بحث رو پی بگیرم که ایشون داره اشاره بهش می کنه. برای اینکه هنر تجسمی معاصر به گفتۀ شما پیشرفت کنه و شما هستید که از لفظ پیشرفت استفاده می کنید، برای اینکه یک... می شه گفت یه پایۀ محکمی داشته باشیم، پایۀ محکم کتابخونه ها، موزه ها، گالری ها و شاید خیلی مهم، محافل هنری می خواد. شما وقتی تاریخ هنر رو می خونید می بینید امپرسیونیستا در محافل خودشونه که رشد می کنن، در هم فکری با همدیگه است که رشد می کنند، روندهای بعدش هم...همین دوشان بعد از اینکه میاد و با کسانی چون خودش صحبت می کنه یه همچین آثاری می آفرینه که می شه بخشی از تاریخ هنر. در ایران آیا ما این پایه رو داریم که در سطوح بالاش اون وقت آثار تجسمی قابل دیدن در سطح جهانی... و شاید اون معیار خوبی نباشه آثار ماندگار، آثاری که صد سال دیگه بهشون ارجاع بکنیم پدید بیاد؟
عیسی: ببینید سؤالتون یه ذره بزرگه. می تونم جواب بدم، سه جور جواب. اولاً آیا ما احتیاج داریم به همۀ اینا ولی این کافی نیست. اروپایی ها همۀ اینارو دارن ولی ممکنه یه فیلم خوبی نسازن. نمی دونم. هیچ مهم نیست. مهم اینه که آدم چی داره بگه. و بعضیا بدون دانشگاه، بدون رفتن به یک کتابخونه تونستن کارهای خیلی خوبی درست کنن
مجری: من سؤالی که از خانم عیسی پرسیدم رو با یه هنرمند تجسمی ایرانی درمیون گذاشتم به من گفت که بله این چیزهایی که شما می گی وجود نداره یا به اون شکلی که باید وجود نداره. محافل هنرمندها که راحت و خلاقانه و بدون محدودیت های سیاسی با همدیگه تبادل نظر کنن، نشریات استخون دار و قوی که مرتب قطع نشه انتشارشون، دانشگاه های به روز شده، گالری های مرتبط با جهان اینا رو نداریم اما گفت یه چیزی داریم که ما از اون استفاده می کنیم و اون یک استخر قویه، ما تجارب ویژه داریم. و این جالبه، آیا می شه گفت هنرمند تجسمی ایرانی درسته اون چیزها رو نداره اما از تجارب خاص ایرانی اگه استفاده بکنه کارهایی می آفرینه که اون وقت جهانی می شه. یه نمونۀ خیلی واضح برای من در همین لندن یه کار از پرستو فروهر بود که وارد گالری...یه گالری کوچیکی بود در همین نزدیکی بی بی سی...که شدم دیدم یه کار بسیار زیبا که درش شاپرک های خیلی قشنگی نقاشی شدن هست، وقتی نزدیک شدم و ریزه کاری های داخل این ها رو دیدم، دیدم که این نقاشی راجع به زیبایی نیست. این نقاشی داره قساوت و خشونت عریان رو می گه. چند قدم می رفتی عقب یک تصویر زیبا بود ولی وقتی میومدی جلو حظ بصری می رفت و شوک بهت می داد. هنرمندای ایرانی این رو دارن دیگه در قیاس با اون چیزی که شما گفتید که...
متین فر: نه فقط هنرمندای ایرانی. من به نظرم این خیلی...قساوت زیادی می خواد گفتن این حرف ولی متأسفانه هنر خوب غالباً از سختی و زجر میاد و شما وقتی نگاه بکنین خیلی وقت ها...در خیلی وقت ها... نه الزاماً این چیزایی که ما می گیم هیچ کدومشون حکم نیست که من حکم صادر بکنم، ما هنرمندای سوئیسی خیلی خوب داریم مثل مثلاً جاکومتی که مهم ترین هنرمندای قرن بیستمن... پل کله...یعنی آدمایی داریم که تو یه جامعۀ خیلی شاید راحتی هم زندگی کردن ولی جزو مهم ترین...ولی می خوام بگم شما ...حداقل برای من تأثیری که از توی... شما نگاه بکنین به هنرمندای آمریکای لاتین، سختی رو تو کارشون می بینین، قساوت رو...یعنی قساوتی که زندگی بهشون اعمال کرده رو بهشون می بینین. مسلماً ایران به خاطر شرایط سیاسی، شرایط اجتماعی ای که در این صد سال اخیر داشته قطعاً سختی ها و...اصلاً همین که شما...نمونه های خارجیش رو هم می تونم بگم بهتون، شما رنج رو در کارهای ون گوک می تونین به صورت...رنج و زیبایی رو همزمان، می تونین ببینین. این هست ولی این که هنرمند یه کاری رو تولید کنه، بازم بر می گردم به حرف اول، که احساس ترحم بیانگیزه برای جامعه، این رنج رو بخواد به عنوان یک ابزار شاید خوب نباشه بگم اینو، ولی به عنوان یه ابزار شاید گدایی مطرح بکنه، یعنی یکی از چیزا...شاید در مورد خیلی از سینمای...یعنی یه اصطلاحی که در مورد بعضی کارای سینمای ایران یا عکاسی ایران خیلی جاها استفاده می کنن، حالا من موافق نیستم باهاش، ولی می گن گداگرافی.
مجری: احتمالاً منظورتون مثالی نیست که من زدم در مورد پرستو فروهر، به خصوص که خودش اینجا نیست که از اثرش دفاع بکنه
متین فر: نه، نه،نه...من پرستو فروهر رو اتفاقاً...یکی از هنرمندای بسیار بسیار مورد احترامه برای من...و نه، نه
مجری: البته منظور من این نبود که نقد نکنین ولی می خوام ببینم منظورتون این نوع کارها هست یا...