×

Nous utilisons des cookies pour rendre LingQ meilleur. En visitant le site vous acceptez nos Politique des cookies.

image

History of Iran, History of Iran 24

History of Iran 24

امروز دربارۀ یک اتفاق مهم در دوران محمدرضا شاه حرف می زنم. نهضت ملی ‌شدن نفت. این نامی است که بر دورۀ اوج‌گیری مبارزات مردم ایران، برای ملی کردن صنعت نفت ایران گذاشته شده. دورۀ تاریخی ملی‌ شدن صنعت نفت ایران در هزار و نهصد و پنجاه و یک با تصویب قانون به اوج رسید. و با کودتای سال هزار و نهصد و پنجاه و سه پایان گرفت.

اول خلاصه ای از اتفاق های قبل از ملی شدن صنعت نفت رو می گم.

در سال هزار و نهصد و یک میلادی قراردادی توسط دربار مظفرالدین‌شاه قاجار و شخصی بریتانیایی‌ به نام ویلیام دارسی به امضا رسید. که به قرارداد دارسی معروف شد. بر پایۀ این قرارداد، ویلیام دارسی امتیاز انحصاری اکتشاف و استخراج نفت در جنوب ایران را بدست آورد. نفت ایران هنگامی اهمیت بیشتری پیدا کرد که دولت انگلستان با خرید سهام دارسی خواست به‌ طور مستقیم‌تری در این پروژۀ بزرگ مشارکت کند. و پس از آن دولت انگلستان خود مالک بی‌رقیب منابع نفتی عظیم ایران در بخش‌های جنوب و جنوب شرقی شد.

پس از جنگ اول جهانی، انگلستان تصمیم گرفت نفوذ خود را در حوزه‌های نفتی ایران مستحکم‌تر کند. و از ورود هر کشور یا شرکت نفتی خارجی به این مناطق ممانعت کرد. با توجه به درآمد ناعادلانه که از کشف و صدور نفت ایران عاید انگلیس می‌شد، خیلی زود بر محافل داخلی کشور آشکار شد که قرارداد دارسی نمی‌تواند حقوق اقتصادی دولت ایران را تأمین کند. بنابراین تلاش‌هایی صورت گرفت تا در این قرارداد تجدیدنظر صورت بگیرد.

در سال هزار و نهصد و سی و سه، و در دورۀ رضا شاه تصمیم گرفته می‌شود که به قرارداد دارسی پایان داده شود. اما با لغو قرارداد دارسی، دولت ایران نتوانست مالکیت منابع نفتی را در اختیار بگیرد. و با فشار سیاسی و نظامی بریتانیا وادار به پذیرش قرارداد دیگری شد. در این قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس همچنان به اکتشاف و استخراج و فروش منابع نفتی ایران، بدون هیچ الزامی به ارائۀ صورت عملکرد به دولت ایران، ادامه می‌داد. مدت قرارداد شصت سال تعیین شد.

پس از اشغال ایران توسط انگلیس و شوروی و سپس آمریکا در جنگ جهانی دوم، رقابت استعمارگران بر سر نفت تشدید شد. دولت ایران بعد از مواجهه با تقاضای شرکت‌های نفتی هر سه کشور، اعلام کرد که دادن هر گونه امتیاز باید به بعد از جنگ موکول شود، زیرا در زمان حاضر و به دلیل وجود جنگ، وضعیت اقتصادی کشورها روشن نیست. در نتیجه تقاضای هر سه دولت رد شد.

در هزار و نهصد و چهل و شش کارگران نفت جنوب با هدایت شورای متحده مرکزی در خوزستان دست به اعتصاب عمومی زدند. به تحریک شرکت نفت انگلیس و ایران، پلیس و فرمانداری نظامی دست به کشتار عظیمی در میان کارگران زدند.

در نتیجۀ تداوم مبارزه کارگران و پیوستن مردم به جنبش، ملی‌ شدن صنعت نفت ایران در ماه مارس هزار و نهصد و پنجاه و یک محقق شد. با این که در مقابل این مبارزات، کشتارهایی از سوی مخالفان تدارک دیده شد، خللی در ارادۀ مردم به وجود نیامد. ملی‌شدن صنعت نفت ایران برای انگلیس غیرقابل تحمل بود. ضربات سنگین ناشی از ملی ‌شدن صنعت نفت برای انحصارات نفتی جبران‌ناپذیر بود. به ویژه که جنبش ملی‌ شدن صنعت نفت ایران نیروی محرکه‌ای برای مردم دیگر کشورهای منطقه برای کسب حقوق خود بود.

دکتر محمد مصدق در مجلس و بیرون از آن، نهضت ملی شدن نفت را هدایت می‌کرد. و در رأس مبارزات آن قرار داشت.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

History of Iran 24 History of Iran 24 Historia de Irán 24 Histoire de l'Iran 24 História do Irã 24

امروز دربارۀ یک اتفاق مهم در دوران محمدرضا شاه حرف می زنم. Today I am talking about an important event in the time of Mohammad Reza Shah. نهضت ملی ‌شدن نفت. movement||| The nationalization of oil. این نامی است که بر دورۀ اوج‌گیری مبارزات مردم ایران، برای ملی کردن صنعت نفت ایران گذاشته شده. |name|||||||struggles|||||||||| This is the name given to the period of the peak of the struggles of the Iranian people for the nationalization of the Iranian oil industry. C'est le nom donné à la période de pointe de la lutte du peuple iranien pour nationaliser l'industrie pétrolière iranienne. دورۀ تاریخی ملی‌ شدن صنعت نفت ایران در هزار و نهصد و پنجاه و یک با تصویب قانون به اوج رسید. The historical period of nationalization of Iran's oil industry culminated in 1951 with the passage of the law. و با کودتای سال هزار و نهصد و پنجاه و سه پایان گرفت. And ended with the coup of the year one thousand nine hundred and fifty-three.

اول خلاصه ای از اتفاق های قبل از ملی شدن صنعت نفت رو می گم. |summary|a summary|||||||||||| First, I will summarize the events before the nationalization of the oil industry.

در سال هزار و نهصد و یک میلادی قراردادی توسط دربار مظفرالدین‌شاه قاجار و شخصی بریتانیایی‌ به نام ویلیام دارسی به امضا رسید. ||||||||||||||||||||Darcy||| In the year 1901, a treaty was signed by the court of Muzaffar al-Din, the Qajar king, and a British man named William Darcy. En 1911, un contrat fut signé par le tribunal de Muzaffaruddin Shah Qajar et un Britannique nommé William Darcy. که به قرارداد دارسی معروف شد. Which became known as the Darcy Contract. بر پایۀ این قرارداد، ویلیام دارسی امتیاز انحصاری اکتشاف و استخراج نفت در جنوب ایران را بدست آورد. |based on|||||concession||exploration||extraction||||||obtained| Under the agreement, William Darcy acquired the exclusive right to explore and extract oil in southern Iran. نفت ایران هنگامی اهمیت بیشتری پیدا کرد که دولت انگلستان با خرید سهام دارسی خواست به‌ طور مستقیم‌تری در این پروژۀ بزرگ مشارکت کند. ||||||||||||shares|||||||||||participate| Iran's oil became even more important when the British government sought to participate more directly in this large project by purchasing Darcy shares. Le pétrole iranien est devenu plus important lorsque le gouvernement britannique a voulu participer plus directement à ce grand projet en rachetant les actions de Darcy. و پس از آن دولت انگلستان خود مالک بی‌رقیب منابع نفتی عظیم ایران در بخش‌های جنوب و جنوب شرقی شد. ||||||itself|sole owner||unrivaled||oil resources|||||||||| And after that, the British government itself became the undisputed owner of Iran's vast oil resources in the southern and southeastern parts.

پس از جنگ اول جهانی، انگلستان تصمیم گرفت نفوذ خود را در حوزه‌های نفتی ایران مستحکم‌تر کند. ||||||||||||oil fields||||more firmly established|| After World War I, Britain decided to strengthen its influence in Iran's oil fields. و از ورود هر کشور یا شرکت نفتی خارجی به این مناطق ممانعت کرد. ||||||||||||Prevented| ||||||||||||Prevented|prevented And prevented any foreign country or oil company from entering these areas. et a empêché tout pays ou compagnie pétrolière étrangère d’entrer dans ces zones. با توجه به درآمد ناعادلانه که از کشف و صدور نفت ایران عاید انگلیس می‌شد، خیلی زود بر محافل داخلی کشور آشکار شد که قرارداد دارسی نمی‌تواند حقوق اقتصادی دولت ایران را تأمین کند. ||||unfair|||||export|||accrued to|||||||circles|||became evident|became clear||||||rights|economic rights||||secure| Due to the unjust income that the British earned from the discovery and export of Iranian oil, it soon became clear to the domestic community that the Darcy contract could not secure the economic rights of the Iranian government. Compte tenu des revenus injustes que la Grande-Bretagne tirait de la découverte et de l’exportation du pétrole iranien, il est vite devenu clair pour les cercles nationaux du pays que l’accord Darcy ne pouvait pas garantir les droits économiques du gouvernement iranien. بنابراین تلاش‌هایی صورت گرفت تا در این قرارداد تجدیدنظر صورت بگیرد. |||was made||||||revision||be made Therefore, efforts were made to revise this contract. Des efforts ont donc été déployés pour réviser ce contrat.

در سال هزار و نهصد و سی و سه، و در دورۀ رضا شاه تصمیم گرفته می‌شود که به قرارداد دارسی پایان داده شود. In the year 1393, and during the reign of Reza Shah, it was decided to end the Darcy contract. اما با لغو قرارداد دارسی، دولت ایران نتوانست مالکیت منابع نفتی را در اختیار بگیرد. but||||||||ownership|||||| But with the cancellation of the Darcy deal, the Iranian government was unable to take ownership of the oil resources. Mais avec l'annulation du contrat Darcy, le gouvernement iranien n'a pas pu reprendre la propriété des ressources pétrolières. و با فشار سیاسی و نظامی بریتانیا وادار به پذیرش قرارداد دیگری شد. ||pressure|||||forced||acceptance||| And under British political and military pressure, he was forced to accept another contract. در این قرارداد شرکت نفت ایران و انگلیس همچنان به اکتشاف و استخراج و فروش منابع نفتی ایران، بدون هیچ الزامی به ارائۀ صورت عملکرد به دولت ایران، ادامه می‌داد. ||||||||||||extraction|||||Iran's|||obligation|to|presentation of performance||performance report|||||| In this agreement, the British-Iranian Oil Company continued to explore, extract and sell Iran's oil resources, without any obligation to submit a performance report to the Iranian government. Dans ce contrat, la compagnie pétrolière irano-britannique continue d'explorer, d'extraire et de vendre les ressources pétrolières iraniennes, sans aucune obligation de soumettre un rapport de performance au gouvernement iranien. مدت قرارداد شصت سال تعیین شد. The contract was set for sixty years. La durée du contrat a été fixée à soixante ans.

پس از اشغال ایران توسط انگلیس و شوروی و سپس آمریکا در جنگ جهانی دوم، رقابت استعمارگران بر سر نفت تشدید شد. ||occupation||||||||||||||colonizers||||intensified|intensified After the occupation of Iran by Britain and the Soviet Union and then the United States in World War II, the competition of the colonialists for oil intensified. Après l’occupation de l’Iran par la Grande-Bretagne et l’Union soviétique, puis par les États-Unis au cours de la Seconde Guerre mondiale, la concurrence des colonialistes pour le pétrole s’est intensifiée. دولت ایران بعد از مواجهه با تقاضای شرکت‌های نفتی هر سه کشور، اعلام کرد که دادن هر گونه امتیاز باید به بعد از جنگ موکول شود، زیرا در زمان حاضر و به دلیل وجود جنگ، وضعیت اقتصادی کشورها روشن نیست. ||||||demand|||||||||||||||||||||because of||||||||||||| ||||facing||demand of|||||||||||||||||||postpone|||||||||existence|war||||clear| After meeting the demands of the oil companies of all three countries, the Iranian government announced that giving any concessions should be postponed until after the war, because at the moment and due to the war, the economic situation of the countries is not clear. Après avoir fait face aux demandes des compagnies pétrolières des trois pays, le gouvernement iranien a annoncé que l'octroi de toute concession devrait être reporté à l'après-guerre, car à l'heure actuelle et en raison de l'existence de la guerre, la situation économique des pays est pas clair. در نتیجه تقاضای هر سه دولت رد شد. ||request||||rejected| As a result, the request of all three governments was rejected. En conséquence, les demandes des trois gouvernements ont été rejetées.

در هزار و نهصد و چهل و شش کارگران نفت جنوب با هدایت شورای متحده مرکزی در خوزستان دست به اعتصاب عمومی زدند. |||||||||||with|leadership|Central Council|||||||strike|general| In 1946, the southern oil workers, led by the United Central Council, went on a general strike in Khuzestan. En 1946, les travailleurs du pétrole du Sud ont lancé une grève générale sous la direction du Conseil central uni du Khouzistan. به تحریک شرکت نفت انگلیس و ایران، پلیس و فرمانداری نظامی دست به کشتار عظیمی در میان کارگران زدند. |incitement||||||||governorship||||massacre||||| At the instigation of the Anglo-Iranian Oil Company, police and the military governor carried out a massive massacre of workers. A l'instigation de l'Anglo-Iranian Oil Company, la police et le gouverneur militaire ont commis un massacre massif parmi les travailleurs.

در نتیجۀ تداوم مبارزه کارگران و پیوستن مردم به جنبش، ملی‌ شدن صنعت نفت ایران در ماه مارس هزار و نهصد و پنجاه و یک محقق شد. in||continuation||||joining|||||||||||March||||||||achieved| As a result of the continuation of the workers' struggle and the joining of the people to the movement, the nationalization of the Iranian oil industry was achieved in March 2015. Grâce à la poursuite de la lutte ouvrière et à l’adhésion du peuple au mouvement, la nationalisation de l’industrie pétrolière iranienne fut réalisée en mars 1951. با این که در مقابل این مبارزات، کشتارهایی از سوی مخالفان تدارک دیده شد، خللی در ارادۀ مردم به وجود نیامد. |this||"in the face"|||||||||||disruption|||||| |this|||against|||massacres||||preparations||became|disruption||willpower|||| Despite the fact that in the face of these struggles, killings were planned by the opposition, there was no disturbance in the will of the people. Malgré le fait que des massacres aient été préparés par l'opposition face à ces luttes, la volonté du peuple n'a pas été perturbée. ملی‌شدن صنعت نفت ایران برای انگلیس غیرقابل تحمل بود. |||||||intolerable|intolerable| The nationalization of Iran's oil industry was unbearable for Britain. La nationalisation de l’industrie pétrolière iranienne était insupportable pour l’Angleterre. ضربات سنگین ناشی از ملی ‌شدن صنعت نفت برای انحصارات نفتی جبران‌ناپذیر بود. strikes||resulting|||||||monopolies||compensation|unrecoverable| The heavy blows caused by the nationalization of the oil industry for oil monopolies were irreparable. Les coups durs causés par la nationalisation de l’industrie pétrolière ont été irréparables pour les monopoles pétroliers. به ویژه که جنبش ملی‌ شدن صنعت نفت ایران نیروی محرکه‌ای برای مردم دیگر کشورهای منطقه برای کسب حقوق خود بود. ||||||||||driving force||||||||||| ||that||||||||driving force||||other|countries|||gaining||| In particular, the movement to nationalize Iran's oil industry was a driving force for the people of other countries in the region to earn their rights. En particulier, le mouvement de nationalisation de l'industrie pétrolière iranienne a été une force motrice pour que les peuples des autres pays de la région obtiennent leurs droits.

دکتر محمد مصدق در مجلس و بیرون از آن، نهضت ملی شدن نفت را هدایت می‌کرد. ||||the parliament||||||||||led|| Dr. Mohammad Mossadegh led the oil nationalization movement in parliament and beyond. و در رأس مبارزات آن قرار داشت. And was at the forefront of its struggles.