×

Utilizziamo i cookies per contribuire a migliorare LingQ. Visitando il sito, acconsenti alla nostra politica dei cookie.


image

Arantik | Science and Technology, تله پاتی و چند نمونه واقعی از آن

تله پاتی و چند نمونه واقعی از آن

برای خیلی هامون پیش اومده که به یاد دوستی بودیم یا خواستیم بهش

زنگ بزنیم اما اون پیشدستی کرده همون موقع زودتر با ما تماس گرفته!

اینجور وقتا معمولا میگیم دل به دل راه داره!

اما این دل به دل راه داره دقیقا یعنی چی؟ می‌تونیم بگیم همون تله‌پاتیه؟

یعنی انتقال اطلاعات از مغز یه نفر به مغز یه نفر دیگه بدون هیچ واسطه‌ای؟

توی این ویدیو میخوام درباره‌ی چندتا از حالتایی که تله‌پاتی بیشتر اتفاق میفته

صحبت کنم، بعدشم ببینیم وضعیت تله‌پاتی از نظر علمی چطوره، یعنی اثبات علمی شده یا نه.

درباره‌ی چندتا از تجربه‌های تله‌پاتی که برای بعضی از آدما اتفاق افتاده هم حرف می‌زنم.

پس اگه به این موضوع علاقه داری تا آخر ویدیو با من باش.

در ضمن اگه به اینجور محتواها علاقه داری

دکمه‌ی سابسکرایب پایین ویدیورم بزن و عضو کانالم شو.

اصطلاح تله‌پاتی از حدود 150 سال پیش به اینور رایج شد.

قبلش یه چیزی داشتیم به نام انتقال فکر که اونم همینه.

تله‌پاتی به معنی احساس از دور یا تجربه از دوره که تو فارسی بهش میگیم دورآگاهی.

یه شاخه‌ای از روان‌شناسی وجود داره به نام فراروان‌شناسی یا

parapsychology که مربوط میشه به پدیده‌های روانشناسی فراطبیعی

که هیچ توضیح علمی واضحی براشون نداریم.

طبق نظر فراروانشناسا تله‌پاتی انتقال اطلاعات از طریق چیزی به نام psi هست.

که این psi ، یه عامل متافیزیکی ناشناخته‌س که فراتر

از احساسات ماست، هیچ توضیح فیزیکی براش نداریم.

واقعیت اینه که هنوز هیچ اثبات دقیق علمی برای تله‌پاتی پیدا نشده.

به صورت کلی، تله‌پاتی ارتباط بین افکار یا احساسات آدماس،

از یه روشی جدای از اون حواس پنجگانه.

تله‌پاتی وقتی اتفاق میفته که فکر یا احساسات

از ذهن یه نفر منتقل بشه به ذهن یه نفر دیگه.

طبق مطالعه‌ای که Ian Stevenson پروفسور روانپزشکی دانشگاه ویرجینیا انجام داده،

حدود 70 درصد موارد تله‌پاتی که گزارش شده، بین اعضای نزدیک خانواده بوده،

۲۸ درصدشون بین دوستا و فامیل بوده، ۲ درصدشونم بین غریبه‌ها بوده.

پس تا اینجا میدونیم که تعداد خیلی زیادی از تله‌پاتی‌های

گزارش شده، بین اعضای نزدیک خانواده اتفاق افتاده. که خب باید پرسید چرا؟

انواع مختلفی هم برای تله‌پاتی در نظر گرفتن مثل تله‌پاتی نهفته یا غریزی،

که رایج‌ترین نوع تله‌پاتیه، تله‌پاتی پیش‌شناختی که مربوط به انتقال اطلاعات آینده‌س،

تله‌پاتی ابرآگاهانه که مربوط به استفاده از آگاهی جمعی انسان‌هاست.

غیر از این یه دسته‌بندی دیگه هم برای انواع تله‌پاتی هست

که به دو دسته‌ی خودبه‌خودی و عمدی تقسیمش می‌کنه.

تله پاتی خودبه‌خودی اینجوریه که به صورت ناخودآگاه اتفاق میفته، اما عمدیش

اینطوریه که شما به صورت عمدی و خودآگاه تصمیم به انجام تله‌پاتی می‌گیرید.

Rupert Sheldrake نویسنده‌ی انگلیسی که تحقیقات زیادی در مورد فراروانشناسی

داشته، یه مفهوم معرفی کرد به نام anpsi

که در واقع میشه animal psi یا psi مربوط به حیوانات.

شلدریک ادعا میکنه که حتی حیواناتم از تله‌پاتی استفاده می‌کنن.

دلیل این ادعاشم اینه که تحقیق زیادی روی حیوونای اهلی انجام داده و

گزارشای زیادیم درمورد ارتباط بین حیوونا و انسانا جمع کرده.

نظر شلدریک اینه که حیوونا با تله‌پاتی غریزی یا نهفته به دنیا میان که باعث میشه

انسانا با حیوونا بتونن باهم ارتباط برقرار کنن یا حتی یه جور مکالمه‌ی دوطرفه داشته باشن.

البته من نمی‌دونم چقدر زمینه‌ی علمی داشته باشه حرفاش

ولی بیشتر، نظراتشو تو حوزه‌ی شبه‌علم درنظر می‌گیرن.

مثلا ارتباطی که بین یه انسان و یه سگ به‌وجود میاد

اونقدر عجیب نیست که نتونیم با دونسته‌های علمی فعلیمون توضیحش بدیم و

مجبور بشیم دست‌به‌دامن چیزی مثل تله‌پاتی بشیم.

طبق تحقیقاتی که انجام شده سگا میتونن چیزی حدود 150 تا کلمه رو یاد بگیرن، بفهمن.

شما با 150 تا کلمه میتونی کلی مفاهیمو به سگت انتقال بدی.

مثلا کلماتی مثل بشین، بخور، بیا یا چیزای دیگه.

البته من نمی‌خوام کلا منکر ارتباط تله‌پاتیکی بین انسانا و حیوونا

بشم فقط منظورم اینه که باید دنبال مدارک علمی دقیق‌تر باشیم.

خب حالا بریم درباره‌ی چندتا از تجربه‌های تله‌پاتی که نسبتا معتبرترن صحبت کنیم.

یکی از مواردی که خیلی گزارش تله‌پاتی داده شده، بین دوقلوهای همسانه.

دوقلوهایی هستن که ادعا میکنن بدون گفتن حتی یه کلمه میتونن با همدیگه

صحبت کنن و از اون چیزی که توی ذهنشون میگذره باخبر بشن.

حتی درد یا لذت همدیگه رو احساس بکنن، اونم از فاصله‌های خیلی دور.

یه نمونه‌ی خوب از این دوقلوها، DEBRA & LISA GANZ

دوقلوهای همسان آمریکایی هستن که کارآفرینم هستن و

چند تا بیزینس تا حالا تاسیس کردن، مث Twins Talent

یا Twins Restaurant که یه رستورانه که تمام کارکنانش دوقلوهای همسانن.

این دو تا خواهر توی یه مصاحبه که از کانال نشنال‌جئوگرافیک

پخش شد از یه اتفاق عجیب که براشون افتاده بود صحبت کردن:

وقتی یکیشون نیویورک بوده و اون یکی استرالیا،

اونی که استرالیا بوده یه تصادف شدید میکنه.

خواهرش که یه چیزی حدود 15000 کیلومتر ازش فاصله داشته بدون اینکه

کوچکترین اطلاعی از این تصادف داشته باشه احساس میکنه خواهرش توی دردسر افتاده.

حتی چون اونی که تصادف کرده بود، قفسه‌ی سینه‌ش آسیب دیده بود،

خواهرشم توی قفسه‌ی سینه‌ش احساس درد شدید میکنه.

اینجور تجربه‌های تله‌پاتی که وقتی یه شخصی توی خطره

یه شخص دیگه از طریق تله‌پاتی متوجه میشه، خیلی رایجه.

این دوتا خواهر میگن احساسی که اینجور وقتا داریم نمی‌تونیم برای بقیه توصیفش کنیم.

اما اینجوریه که حس می‌کنیم تجربیاتمون بین همدیگه به اشتراک گذاشته شده.

حتی یکیشون میگه وقتی خواهرم میره سرقرار من میتونم تو خونه بمونم و تجربیاتشو حس کنم!

ولی یکمی ترسناک هم هستا یعنی شما عملا دیگه حریم شخصی نداری.

باز یه مورد دیگه‌ای که برای تله‌پاتی بین دوقلوهای همسان میشه بهش اشاره کرد،

اینه که سر جلسه‌ی امتحان زیاد پیش میاد که جوابای یکسانی میدن به سوالا.

Marilyn Elkins پروفسور زبان انگلیسی دانشگاه کالیفرنیا،

این قضیه رو روی سه تا دوقلوی همسان که تجربیات تله‌پاتی داشتن تست کرد.

به این صورت که دوقلوها رو توی اتاقای جدا برد و سوالای

مشابهی بهشون داد و ازشون خواست که از طریق تله‌پاتی

با خواهرشون ارتباط برقرار کنن و به سوالا جواب بدن.

بعد از اینکه برگه‌ها رو بررسی کرد متوجه شد که

جوابای یکی از این دوقلوها خیلی به هم شبیه بود.

هردو نفر جواب دو تا از سوالا رو اشتباه داده بودن.

که خب البته شاید خیلی چیز فوق‌العاده‌ای نباشه چون بهرحال دوقلوان و همیشه

با همن و ممکنه نسبت به یه موضوع خاص اطلاعات غلط داشته باشن هردوشون.

اما مساله جایی عجیب‌تر شد که هردوشون به ده‌تا سوال جواب درست و مشابه داده بودن.

انگار این دو تا خواهر با اینکه توی اتاقای جدا بودن و سوالارو هم از قبل ندیده بودن،

یه جورایی جوابا رو بین خودشون ردوبدل کرده بودن.

اما تمام اینا میتونه یه دلیل قطعی برای تله‌پاتی باشه؟

منظورم اینه که این دوقلوها همونجور که گفتم کنار هم زندگی میکنن،

با هم درس میخونن، از طرفی هم مغزشون هم بدنشون خیلی شبیه همدیگس،

خب پس شاید منطقی باشه که جوابهاشون مشابه باشه.

بعد یه سوال دیگه که پیش میاد اینه که اگه تونستن ده تا از

از سوالا رو با هم تله‌پاتی کنن چرا اون دوتای دیگه رو نتونستن؟

اون دوتا سوال که جواباشون باهم فرق میکرده.

یعنی تله‌پاتی بگیرنگیر داره؟ بعضی‌وقتا میشه بعضی‌وقتا نمیشه؟

یا اینکه مثلا شبیه امواج رادیویی که بعضی وقتا ضعیف میشه تله‌پاتی هم ممکنه

بعضی وقتا دچار یه جور تداخل بشه و اطلاعات اشتباه منتقل بشه؟

واقعا هیچ جوابی برای این سوالا نداریم.

یکی دیگه از مواردی که زیاد گزارش شده، تله‌پاتی بین مادر و فرزنده.

یعنی خیلی پیش میاد که بچه بدون اینکه حرفی بزنه یا کاری بکنه

مادرش میتونه حس کنه که بچه‌ش توی چه وضعیتیه.

یه مثال خوب که تو شبکه‌ی Barcroft tv هم نشون داده شد و تست شد،

یه پسربچه‌ی ۵ ساله بود به نام Ramses Sanguino (رمسیس سنگینو).

این بچه استعدادای مختلفی داشت مثل اینکه می‌تونست

هفت تا زبون بخونه یا بعضی از معادلات جبرو حل کنه،

اما عجیب‌ترین استعدادش این بود که می‌تونست ذهن مادرشو بخونه.

وقتی مادرش تو ذهنش به یه عدد فکر می‌کرد، رمسیس میتونست اون عددو بگه.

تو این برنامه، یه دکتر اعصاب‌شناس رفت خونه‌‌ی

رمسیس تا توانایی تله‌پاتیشو از نزدیک تست کنه.

از بین ۵ تا کارت تصادفی با اعداد مختلف که مادرش

تو دستش نگه داشته بود، رمسیس تونست ۳ تا شونو درست بگه

یعنی بدون اینکه هیچ اطلاعاتی بهش داده بشه،

سه تا عددو تونست درست از ذهن مادرش بخونه.

باز اینجا هم همین سوال پیش میاد که چرا هر پنج تا رو نتونست درست بگه؟

موارد زیادی هم گزارش شده که وقتی که بچه توی خطر بوده

مادر از فاصله‌های خیلی زیاد تونسته حس بکنه.

آخرین مثالی که ازش حرف میزنم مورد جوزف مک‌ماناگل

(Joseph McMoneagle) هست که یه مقداری عجیب‌تر و متفاوت‌تره.

این آدم ادعا می‌کنه میتونه با غریبه‌ها از فواصل خیلی دور تله‌پاتی داشته باشه.

تنها چیزی که نیاز داره یه عکس از اون شخصه.

تا حالا چند بار توی برنامه‌های تلوزیونی مختلف دعوتش کردن و تواناییاشو تست کردن.

نتایجی که از این آزمایشا به دست اومده تا حدودی راضی‌کننده بوده

ولی خب عده‌ای هم با دلایل خودشون نتایج این آزمایشا

رو رد میکنن که توی این ویدیو فرصت نمیشه درباره‌ی همه‌ی این چیزا صحبت کنم.

مک‌ماناگل به خاطر همین تواناییش توی عملیات مشاهده از راه دور

یا Remote Viewing که توسط اطلاعات ارتش آمریکا و

موسسه‌ی تحقیقات علمی استنفورد انجام شد حضور خیلی مهمی داشت.

در واقع از توانایی‌های فراطبیعیش برای جمع‌آوری اطلاعات

نظامی یا جاسوسی استفاده می‌شد، به این صورت که می‌تونست جاهایی که

هیچوقت نرفته و هیچ دسترسی بهشون نداشته رو توی ذهنش ببینه.

طبق گفته‌ی خودش، مشاهده از راه دور کاملا شدنی و دقیقه و خارج از محدودیت‌های زمانیه.

میتونه زمان‌های گذشته، حال و آینده رو ببینه و اتفاقات آینده رو پیش‌بینی کنه.

از این استعداد عجیب مک‌ماناگل تا حالا توی چندین

عملیات جاسوسی و نظامی آمریکا استفاده شده.

یکیش تاسیسات هسته‌ای چینه، یکیش بریگارد سرخ ایتالیاست که

دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی توی ایتالیا ترورای سیاسی انجام میداد،

یکیشم اشغال سفارت آمریکا توی ایران بود که مک‌ماناگل سعی میکرد

با استفاده از تواناییش بتونه از وضعیت گروگانای آمریکایی اطلاعات به دست بیاره.

اما اینکه آیا واقعا تونسته از توی آمریکا با استفاده از قدرت ذهنش

اتاقایی که گروگانای آمریکایی توی ایران توش زندانی بودنو ببینه یا نه،

من هیچ منبعی پیدا نکردم که از این قضیه حرفی زده باشه. شاید هنوز یه چیز سرّیه.

سال 1979 هم موقعیت یه زیردریایی تایفون (Typhoon) شوروی رو

پیش‌بینی کرد که چند ماه بعد عکسای ماهواره‌ای درستی این پیش‌بینی رو تایید کردن.

به خاطر خدماتش، مک‌ماناگل نشان لژیون افتخار (Legion of Merit)

هم دریافت کرد که یکی از نشانای نظامی با ارزشه.

لینک یکی از آزمایشای مک‌ماناگل و دوقلوها رو توی دیسکریپشن

گذاشتم که اگه دوست داشتید میتونید ویدیوشو ببینید.

اما اگه تله‌پاتی یه واقعیته چرا فقط بعضیا دارن؟ چرا همه ندارن؟

یکی از جوابایی که برای این سوال هست اینه که همه‌ی انسانا

با توانایی تله‌پاتی متولد میشن اما بعضی‌ها همینطور که بزرگ میشن

این توانایی رو از دست میدن در صورتی که بقیه حفظش میکنن.

برای همین بعضیا نیاز دارن با استفاده از تمرین و آموزش این توانایی رو تقویت کنن.

یه عده از فراروانشناسا برای توضیح دلیل تله‌پاتی وارد فیزیک کوانتوم میشن.

توی ویدیوی مربوط به فیزیک کوانتوم و جهانای موازی که لینکشو

این بالا میذارم، در مورد درهم‌تنیدگی کوانتومی توضیح دادم.

بین تله‌پاتی و درهم‌تنیدگی یه شباهتایی میشه دید.

دو تا ذره‌ی درهم‌تنیده بینشون یه اتصال نامريی وجود داره که با وجود فاصله‌های

خیلی زیاد، تغییر توی یکی از اینا باعث میشه که اون یکیم بلافاصله تغییر کنه.

اگه ذرات کوانتومی میتونن به صورت آنی با هم ارتباط برقرار کنن

تله پاتی و چند نمونه واقعی از آن Telepathie und einige echte Beispiele dafür Telepathy and some real examples of it La télépathie et quelques exemples concrets de celle-ci Telepatia e alcuni esempi reali di essa Telepathie en enkele echte voorbeelden ervan Telepatia i kilka jej przykładów

برای خیلی هامون پیش اومده که به یاد دوستی بودیم یا خواستیم بهش Vielen von uns ist es passiert, dass wir uns an einen Freund erinnerten oder ihn uns gewünscht hatten It has happened to many of us that we remembered or wished for a friend

زنگ بزنیم اما اون پیشدستی کرده همون موقع زودتر با ما تماس گرفته! Let's call, but he took the initiative and called us earlier!

اینجور وقتا معمولا میگیم دل به دل راه داره! At times like this, we usually say that there is a way between the heart and the heart!

اما این دل به دل راه داره دقیقا یعنی چی؟ می‌تونیم بگیم همون تله‌پاتیه؟ But what does this mean exactly? Can we say it is telepathy?

یعنی انتقال اطلاعات از مغز یه نفر به مغز یه نفر دیگه بدون هیچ واسطه‌ای؟

توی این ویدیو میخوام درباره‌ی چندتا از حالتایی که تله‌پاتی بیشتر اتفاق میفته In this video, I want to talk about some of the situations where telepathy happens more often

صحبت کنم، بعدشم ببینیم وضعیت تله‌پاتی از نظر علمی چطوره، یعنی اثبات علمی شده یا نه. Lasst uns reden, dann wollen wir sehen, wie Telepathie aus wissenschaftlicher Sicht ist, das heißt, ob sie wissenschaftlich bewiesen ist oder nicht. Let's talk, then let's see how telepathy is from a scientific point of view, that is, whether it has been scientifically proven or not.

درباره‌ی چندتا از تجربه‌های تله‌پاتی که برای بعضی از آدما اتفاق افتاده هم حرف می‌زنم. I will also talk about some of the telepathic experiences that have happened to some people.

پس اگه به این موضوع علاقه داری تا آخر ویدیو با من باش. So if you are interested in this topic, stay with me until the end of the video.

در ضمن اگه به اینجور محتواها علاقه داری

دکمه‌ی سابسکرایب پایین ویدیورم بزن و عضو کانالم شو.

اصطلاح تله‌پاتی از حدود 150 سال پیش به اینور رایج شد.

قبلش یه چیزی داشتیم به نام انتقال فکر که اونم همینه.

تله‌پاتی به معنی احساس از دور یا تجربه از دوره که تو فارسی بهش میگیم دورآگاهی.

یه شاخه‌ای از روان‌شناسی وجود داره به نام فراروان‌شناسی یا

parapsychology که مربوط میشه به پدیده‌های روانشناسی فراطبیعی

که هیچ توضیح علمی واضحی براشون نداریم.

طبق نظر فراروانشناسا تله‌پاتی انتقال اطلاعات از طریق چیزی به نام psi هست.

که این psi ، یه عامل متافیزیکی ناشناخته‌س که فراتر

از احساسات ماست، هیچ توضیح فیزیکی براش نداریم.

واقعیت اینه که هنوز هیچ اثبات دقیق علمی برای تله‌پاتی پیدا نشده.

به صورت کلی، تله‌پاتی ارتباط بین افکار یا احساسات آدماس،

از یه روشی جدای از اون حواس پنجگانه.

تله‌پاتی وقتی اتفاق میفته که فکر یا احساسات

از ذهن یه نفر منتقل بشه به ذهن یه نفر دیگه.

طبق مطالعه‌ای که Ian Stevenson پروفسور روانپزشکی دانشگاه ویرجینیا انجام داده،

حدود 70 درصد موارد تله‌پاتی که گزارش شده، بین اعضای نزدیک خانواده بوده،

۲۸ درصدشون بین دوستا و فامیل بوده، ۲ درصدشونم بین غریبه‌ها بوده.

پس تا اینجا میدونیم که تعداد خیلی زیادی از تله‌پاتی‌های

گزارش شده، بین اعضای نزدیک خانواده اتفاق افتاده. که خب باید پرسید چرا؟

انواع مختلفی هم برای تله‌پاتی در نظر گرفتن مثل تله‌پاتی نهفته یا غریزی،

که رایج‌ترین نوع تله‌پاتیه، تله‌پاتی پیش‌شناختی که مربوط به انتقال اطلاعات آینده‌س،

تله‌پاتی ابرآگاهانه که مربوط به استفاده از آگاهی جمعی انسان‌هاست.

غیر از این یه دسته‌بندی دیگه هم برای انواع تله‌پاتی هست

که به دو دسته‌ی خودبه‌خودی و عمدی تقسیمش می‌کنه. was es in zwei Kategorien unterteilt: spontan und absichtlich.

تله پاتی خودبه‌خودی اینجوریه که به صورت ناخودآگاه اتفاق میفته، اما عمدیش

اینطوریه که شما به صورت عمدی و خودآگاه تصمیم به انجام تله‌پاتی می‌گیرید.

Rupert Sheldrake نویسنده‌ی انگلیسی که تحقیقات زیادی در مورد فراروانشناسی

داشته، یه مفهوم معرفی کرد به نام anpsi

که در واقع میشه animal psi یا psi مربوط به حیوانات.

شلدریک ادعا میکنه که حتی حیواناتم از تله‌پاتی استفاده می‌کنن.

دلیل این ادعاشم اینه که تحقیق زیادی روی حیوونای اهلی انجام داده و

گزارشای زیادیم درمورد ارتباط بین حیوونا و انسانا جمع کرده.

نظر شلدریک اینه که حیوونا با تله‌پاتی غریزی یا نهفته به دنیا میان که باعث میشه

انسانا با حیوونا بتونن باهم ارتباط برقرار کنن یا حتی یه جور مکالمه‌ی دوطرفه داشته باشن.

البته من نمی‌دونم چقدر زمینه‌ی علمی داشته باشه حرفاش

ولی بیشتر، نظراتشو تو حوزه‌ی شبه‌علم درنظر می‌گیرن.

مثلا ارتباطی که بین یه انسان و یه سگ به‌وجود میاد

اونقدر عجیب نیست که نتونیم با دونسته‌های علمی فعلیمون توضیحش بدیم و

مجبور بشیم دست‌به‌دامن چیزی مثل تله‌پاتی بشیم.

طبق تحقیقاتی که انجام شده سگا میتونن چیزی حدود 150 تا کلمه رو یاد بگیرن، بفهمن.

شما با 150 تا کلمه میتونی کلی مفاهیمو به سگت انتقال بدی.

مثلا کلماتی مثل بشین، بخور، بیا یا چیزای دیگه.

البته من نمی‌خوام کلا منکر ارتباط تله‌پاتیکی بین انسانا و حیوونا

بشم فقط منظورم اینه که باید دنبال مدارک علمی دقیق‌تر باشیم.

خب حالا بریم درباره‌ی چندتا از تجربه‌های تله‌پاتی که نسبتا معتبرترن صحبت کنیم.

یکی از مواردی که خیلی گزارش تله‌پاتی داده شده، بین دوقلوهای همسانه.

دوقلوهایی هستن که ادعا میکنن بدون گفتن حتی یه کلمه میتونن با همدیگه

صحبت کنن و از اون چیزی که توی ذهنشون میگذره باخبر بشن. Sprechen Sie und finden Sie heraus, was in ihren Köpfen vorgeht.

حتی درد یا لذت همدیگه رو احساس بکنن، اونم از فاصله‌های خیلی دور.

یه نمونه‌ی خوب از این دوقلوها، DEBRA & LISA GANZ

دوقلوهای همسان آمریکایی هستن که کارآفرینم هستن و

چند تا بیزینس تا حالا تاسیس کردن، مث Twins Talent

یا Twins Restaurant که یه رستورانه که تمام کارکنانش دوقلوهای همسانن.

این دو تا خواهر توی یه مصاحبه که از کانال نشنال‌جئوگرافیک

پخش شد از یه اتفاق عجیب که براشون افتاده بود صحبت کردن:

وقتی یکیشون نیویورک بوده و اون یکی استرالیا،

اونی که استرالیا بوده یه تصادف شدید میکنه.

خواهرش که یه چیزی حدود 15000 کیلومتر ازش فاصله داشته بدون اینکه

کوچکترین اطلاعی از این تصادف داشته باشه احساس میکنه خواهرش توی دردسر افتاده.

حتی چون اونی که تصادف کرده بود، قفسه‌ی سینه‌ش آسیب دیده بود،

خواهرشم توی قفسه‌ی سینه‌ش احساس درد شدید میکنه.

اینجور تجربه‌های تله‌پاتی که وقتی یه شخصی توی خطره

یه شخص دیگه از طریق تله‌پاتی متوجه میشه، خیلی رایجه.

این دوتا خواهر میگن احساسی که اینجور وقتا داریم نمی‌تونیم برای بقیه توصیفش کنیم.

اما اینجوریه که حس می‌کنیم تجربیاتمون بین همدیگه به اشتراک گذاشته شده.

حتی یکیشون میگه وقتی خواهرم میره سرقرار من میتونم تو خونه بمونم و تجربیاتشو حس کنم!

ولی یکمی ترسناک هم هستا یعنی شما عملا دیگه حریم شخصی نداری.

باز یه مورد دیگه‌ای که برای تله‌پاتی بین دوقلوهای همسان میشه بهش اشاره کرد،

اینه که سر جلسه‌ی امتحان زیاد پیش میاد که جوابای یکسانی میدن به سوالا.

Marilyn Elkins پروفسور زبان انگلیسی دانشگاه کالیفرنیا،

این قضیه رو روی سه تا دوقلوی همسان که تجربیات تله‌پاتی داشتن تست کرد.

به این صورت که دوقلوها رو توی اتاقای جدا برد و سوالای

مشابهی بهشون داد و ازشون خواست که از طریق تله‌پاتی

با خواهرشون ارتباط برقرار کنن و به سوالا جواب بدن.

بعد از اینکه برگه‌ها رو بررسی کرد متوجه شد که

جوابای یکی از این دوقلوها خیلی به هم شبیه بود.

هردو نفر جواب دو تا از سوالا رو اشتباه داده بودن.

که خب البته شاید خیلی چیز فوق‌العاده‌ای نباشه چون بهرحال دوقلوان و همیشه

با همن و ممکنه نسبت به یه موضوع خاص اطلاعات غلط داشته باشن هردوشون.

اما مساله جایی عجیب‌تر شد که هردوشون به ده‌تا سوال جواب درست و مشابه داده بودن.

انگار این دو تا خواهر با اینکه توی اتاقای جدا بودن و سوالارو هم از قبل ندیده بودن،

یه جورایی جوابا رو بین خودشون ردوبدل کرده بودن.

اما تمام اینا میتونه یه دلیل قطعی برای تله‌پاتی باشه؟

منظورم اینه که این دوقلوها همونجور که گفتم کنار هم زندگی میکنن،

با هم درس میخونن، از طرفی هم مغزشون هم بدنشون خیلی شبیه همدیگس،

خب پس شاید منطقی باشه که جوابهاشون مشابه باشه.

بعد یه سوال دیگه که پیش میاد اینه که اگه تونستن ده تا از

از سوالا رو با هم تله‌پاتی کنن چرا اون دوتای دیگه رو نتونستن؟

اون دوتا سوال که جواباشون باهم فرق میکرده.

یعنی تله‌پاتی بگیرنگیر داره؟ بعضی‌وقتا میشه بعضی‌وقتا نمیشه؟

یا اینکه مثلا شبیه امواج رادیویی که بعضی وقتا ضعیف میشه تله‌پاتی هم ممکنه

بعضی وقتا دچار یه جور تداخل بشه و اطلاعات اشتباه منتقل بشه؟

واقعا هیچ جوابی برای این سوالا نداریم.

یکی دیگه از مواردی که زیاد گزارش شده، تله‌پاتی بین مادر و فرزنده.

یعنی خیلی پیش میاد که بچه بدون اینکه حرفی بزنه یا کاری بکنه

مادرش میتونه حس کنه که بچه‌ش توی چه وضعیتیه.

یه مثال خوب که تو شبکه‌ی Barcroft tv هم نشون داده شد و تست شد،

یه پسربچه‌ی ۵ ساله بود به نام Ramses Sanguino (رمسیس سنگینو).

این بچه استعدادای مختلفی داشت مثل اینکه می‌تونست

هفت تا زبون بخونه یا بعضی از معادلات جبرو حل کنه،

اما عجیب‌ترین استعدادش این بود که می‌تونست ذهن مادرشو بخونه.

وقتی مادرش تو ذهنش به یه عدد فکر می‌کرد، رمسیس میتونست اون عددو بگه.

تو این برنامه، یه دکتر اعصاب‌شناس رفت خونه‌‌ی

رمسیس تا توانایی تله‌پاتیشو از نزدیک تست کنه.

از بین ۵ تا کارت تصادفی با اعداد مختلف که مادرش

تو دستش نگه داشته بود، رمسیس تونست ۳ تا شونو درست بگه

یعنی بدون اینکه هیچ اطلاعاتی بهش داده بشه،

سه تا عددو تونست درست از ذهن مادرش بخونه.

باز اینجا هم همین سوال پیش میاد که چرا هر پنج تا رو نتونست درست بگه؟

موارد زیادی هم گزارش شده که وقتی که بچه توی خطر بوده

مادر از فاصله‌های خیلی زیاد تونسته حس بکنه.

آخرین مثالی که ازش حرف میزنم مورد جوزف مک‌ماناگل

(Joseph McMoneagle) هست که یه مقداری عجیب‌تر و متفاوت‌تره.

این آدم ادعا می‌کنه میتونه با غریبه‌ها از فواصل خیلی دور تله‌پاتی داشته باشه.

تنها چیزی که نیاز داره یه عکس از اون شخصه.

تا حالا چند بار توی برنامه‌های تلوزیونی مختلف دعوتش کردن و تواناییاشو تست کردن.

نتایجی که از این آزمایشا به دست اومده تا حدودی راضی‌کننده بوده

ولی خب عده‌ای هم با دلایل خودشون نتایج این آزمایشا

رو رد میکنن که توی این ویدیو فرصت نمیشه درباره‌ی همه‌ی این چیزا صحبت کنم.

مک‌ماناگل به خاطر همین تواناییش توی عملیات مشاهده از راه دور

یا Remote Viewing که توسط اطلاعات ارتش آمریکا و

موسسه‌ی تحقیقات علمی استنفورد انجام شد حضور خیلی مهمی داشت.

در واقع از توانایی‌های فراطبیعیش برای جمع‌آوری اطلاعات

نظامی یا جاسوسی استفاده می‌شد، به این صورت که می‌تونست جاهایی که

هیچوقت نرفته و هیچ دسترسی بهشون نداشته رو توی ذهنش ببینه.

طبق گفته‌ی خودش، مشاهده از راه دور کاملا شدنی و دقیقه و خارج از محدودیت‌های زمانیه.

میتونه زمان‌های گذشته، حال و آینده رو ببینه و اتفاقات آینده رو پیش‌بینی کنه.

از این استعداد عجیب مک‌ماناگل تا حالا توی چندین

عملیات جاسوسی و نظامی آمریکا استفاده شده.

یکیش تاسیسات هسته‌ای چینه، یکیش بریگارد سرخ ایتالیاست که

دهه‌های هفتاد و هشتاد میلادی توی ایتالیا ترورای سیاسی انجام میداد،

یکیشم اشغال سفارت آمریکا توی ایران بود که مک‌ماناگل سعی میکرد

با استفاده از تواناییش بتونه از وضعیت گروگانای آمریکایی اطلاعات به دست بیاره.

اما اینکه آیا واقعا تونسته از توی آمریکا با استفاده از قدرت ذهنش

اتاقایی که گروگانای آمریکایی توی ایران توش زندانی بودنو ببینه یا نه،

من هیچ منبعی پیدا نکردم که از این قضیه حرفی زده باشه. شاید هنوز یه چیز سرّیه.

سال 1979 هم موقعیت یه زیردریایی تایفون (Typhoon) شوروی رو

پیش‌بینی کرد که چند ماه بعد عکسای ماهواره‌ای درستی این پیش‌بینی رو تایید کردن.

به خاطر خدماتش، مک‌ماناگل نشان لژیون افتخار (Legion of Merit)

هم دریافت کرد که یکی از نشانای نظامی با ارزشه.

لینک یکی از آزمایشای مک‌ماناگل و دوقلوها رو توی دیسکریپشن

گذاشتم که اگه دوست داشتید میتونید ویدیوشو ببینید.

اما اگه تله‌پاتی یه واقعیته چرا فقط بعضیا دارن؟ چرا همه ندارن؟

یکی از جوابایی که برای این سوال هست اینه که همه‌ی انسانا

با توانایی تله‌پاتی متولد میشن اما بعضی‌ها همینطور که بزرگ میشن

این توانایی رو از دست میدن در صورتی که بقیه حفظش میکنن.

برای همین بعضیا نیاز دارن با استفاده از تمرین و آموزش این توانایی رو تقویت کنن.

یه عده از فراروانشناسا برای توضیح دلیل تله‌پاتی وارد فیزیک کوانتوم میشن.

توی ویدیوی مربوط به فیزیک کوانتوم و جهانای موازی که لینکشو

این بالا میذارم، در مورد درهم‌تنیدگی کوانتومی توضیح دادم.

بین تله‌پاتی و درهم‌تنیدگی یه شباهتایی میشه دید.

دو تا ذره‌ی درهم‌تنیده بینشون یه اتصال نامريی وجود داره که با وجود فاصله‌های

خیلی زیاد، تغییر توی یکی از اینا باعث میشه که اون یکیم بلافاصله تغییر کنه.

اگه ذرات کوانتومی میتونن به صورت آنی با هم ارتباط برقرار کنن