×

Utilizziamo i cookies per contribuire a migliorare LingQ. Visitando il sito, acconsenti alla nostra politica dei cookie.

image

The Iranians, Roya

Roya

به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان

سلام . من رویا هستم . متولد سال 1368 و مجرد . رشته تحصیلی من تو دبیرستان ریاضی فیزیک بود و دیپلم ریاضی گرفتم .

اما از اونجایی که علاقه زیادی به رشته های مهندسی نداشتم تصمیم گرفتم تغییر رشته بدم و کنکور تجربی شرکت کردم و در نهایت هم تونستم شیمی پذیرفته بشم .

دوره کارشناسی رو در رشته شیمی تو دانشگاه علامه گذروندم و رشته شیمی از نگاه من رشته بسیار جذابیه ، به خصوص اینکه من عاشق کارهای آزمایشگاهی هستم و واقعا لذت می برم وقتی که توی آزمایشگاه هستم و دارم کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی انجام می دم.

بعد از اینکه دوره کارشناسیم تموم شد تصمیم داشتم ادامه تحصیل بدم تو رشته شیمی ، اما مشورت کردم با یه سری از دوستان و اساتید و به این نتیجه رسیدم که متاسفانه رشته شیمی زمینه کاری خیلی مناسبی تو ایران نداره و به خاطر همین من تغییر رشته دادم و برای مقطع ارشد رشته بیوتکنولوژی شرکت کردم و پذیرفته شدم توی دانشگاهی تو شیراز . دوره ارشدم سه سال طول کشید چون پایان نامه ام خیلی سنگین بود ولی این سه سال از بهترین سال های عمر من بود .

خیلی جذاب بود . خیلی درس یاد گرفتم ، تجربه های زیادی دارم از اون زمان ، به خصوص اینکه کارهای تحقیقاتی انجام می دادیم توی دوران ارشد و من اونجا بود که قطعا تصمیم گرفتم که ادامه تحصیل بدم چون لذت می برم از کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی و به امید خدا تصمیمم هستش که به زودی برای مقطع بالاتر اقدام کنم .

اما بعد از اینکه دوره ارشدم تموم شد یه کار پیدا کردم تو یه شرکت تحقیقاتی و چند سالی مشغول به کار بودم . کار خیلی جذابی بود و درآمد مناسبی هم داشت و من تجربه های خیلی زیادی از اون بدست آوردم .

اما چند ماهی است که استعفا دادم چون تصمیم دارم ادامه تحصیل بدم . در حال حاضر هم تدریس می کنم ، تدریس خصوصی ، هم ریاضی تدریس می کنم و هم به امید خدا تصمیم دارم به زودی انگلیسی تدریس کنم چون یه مدتی هستش که خیلی فشرده زبان انگلیسی می خونم برای اینکه بتونم مدرک بگیرم و گذشته از این هم یک نیاز ضروری هست برای ادامه تحصیل و برای پیدا کردن یک کار مناسب .

از لحاظ هنری علاقه خیلی زیادی به شعر دارم و از بچگی شعر رو دوست داشتم . خاطرم هستش که کلاس پنجم ابتدایی بودم ، پدرم یک کتاب شعر پروین اعتصامی برای من خریده بود و من تمام تایم تابستون رو مشغول خوندن شعر بودم و خیلی از اشعار پروین اعتصامی رو حفظ شده بودم .

بعد از اون هم کتاب اشعار بزرگان دیگه ای بود که می خوندم تا اینکه حدود هشت سال پیش خیلی اتفاقی با کلاس تفسیر معنوی مولانا آشنا شدم از طریق یکی از دوستانم و تو مدتی که کلاس می رفتم متوجه شدم که کمی طبع شعر دارم و تونستم یه تعدادی شعر بنویسم و احساس می کنم وقتی که با شعر و شاعری درگیرم حال روحیم خیلی بهتره و احساس خیلی خوبی دارم و فکر می کنم که شعر خوندن باعث جلای روح من می شه و مسلما اون رو ادامه میدم و در هر فرصت ممکنی که داشته باشم یه کتاب شعر برمیدارم و شروع می کنم به خوندم به خصوص شعرهای حضرت مولانا رو خیلی دوست دارم چون جنبه معنوی داره و بسیار آموزنده و آرام بخشه .

به ورزش علاقه دارم اما هیچ وقت فرصتش پیش نیومده که بتونم خیلی حرفه ای و مداوم یه کاری رو انجام بدم ، یه مدت کوتاهی شنا می کردم ، کلاس شنا می رفتم ولی بعد از اون دیگه شرایطش پیش نیومد که بتونم ادامه بدم . اما به رقص هم خیلی علاقه دارم ، هر از گاهی یه ویدیوی آموزشی تو خونه می زارم و باهاش رقص تمرین می کنم .

در کل من آدم درون گرایی هستم و با تنهایی هیچ مشکلی ندارم ، یعنی لذت می برم وقتی که تنهام و در سکوت می تونم مطالعه کنم ، کتابای مناسب بخونم به خصوص اینکه کتابهای روانشناسی و خودشناسی رو خیلی دوست دارم و سعی می کنم که بهشون عمل کنم .

از اونجایی که آدم درونگرایی هستم دوستای خیلی زیادی ندارم چون خیلی سختگیرم تو انتخاب دوست و اعتقادم این هستش که دوست خیلی سریع روی آدم تاثیر میذاره و به خاطر همین توی انتخاب دوستام خیلی با جدیت عمل می کنم ، از جنبه های مختلف، دوستای خیلی خوبی دارم البته تعدادشون محدوده .

دوستایی هستن که من واقعا می تونم روشون حساب کنم خیلی چیزا می تونم ازشون یاد بگیرم و ازشون راهنمایی بگیرم ، البته مهمونی و دورهمی رو هم دوست دارم و هر از گاهی هم به مهمونی های مختلف میرم اما باورم اینه که زمان آدم خیلی ارزشمند تر از اینه که بخوای تایم زیادی رو صرف مهمونی رفتن و صرفا حرف های روزمره با آدما بکنی و به جای اون می تونی خیلی خیلی کارای مفیدتری انجام بدی و همون طور که گفتم من علاقه زیادی به کتاب خوندن دارم و دوست دارم٫ لذت می برم٫ از اینکه تو زمینه های مختلف اطلاعات داشته باشم و حتی بتونم تو خیلی از جنبه ها به دیگران کمک کنم یا تو خیلی از زمینه ها بهشون آموزش بدم .

من هدف های بزرگی دارم و باور کلیم هم اینه که ما تو این دنیا نیومدیم که خیلی معمولی و عادی زندگی کنیم و یه روزی هم زندگیمون تموم بشه و از این دنیا بریم . می تونیم کارهای بزرگی انجام بدیم .

هر کدوممون در حد ظرفیت و توان خودمون و تصمیم دارم که تحصیلاتم رو ادامه بدم و خیلی دوست دارم که تحصیلات عالیه ام رو توی خارج از کشور ادامه بدم ، برای اینکه بتونم با فرهنگ های مختلف آشنا بشم . بتونم کار خیلی مناسب تری پیدا کنم نسبت به حالا شرایطی که الان دارم و به امید خدا تلاشم رو هم می کنم که بتونم اون راهی رو که خدا برای من تعیین کرده پیدا کنم.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Roya Роя رويا dream רויה Roya Roya Roya Roya Roia Roya Roja Roya Ройя Roya Roya

به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان à||Dieu||infinie|généreux||bienveillant in the|in the name|the Lord|the|Infinite|The Merciful||Compassionate |||den|||| ||Gott|||generous||barmherzig |||||||Merhametli إلى|باسم|الله|لا|نهاية|مُعطي||رحيم ||אדון||אין סוף|הנדיב||החסד וה Im Namen Gottes, des Barmherzigen und Barmherzigen In the name of God, the Most Gracious, the Most Merciful Au nom de Dieu, le Plus Miséricordieux, le Plus Miséricordieux בשם ה' הרחמן והרחמן ביותר In de naam van God, de meest genadige, de meest barmhartige

سلام . Hello سلام Hi . Bonjour من رویا هستم . |Roya| |I am Roya.| |حلم| Jestem|| |רואי| I am a dream. je suis un rêve Ik ben een droom. متولد سال 1368 و مجرد . né|||célibataire Born|year||single مولود|سنة||أعزب Urodzony w 1989|||nieżonaty / niezamężna נולד|שנה||רווק Geboren 1368 und ledig. Born in 1989 and single. متولد سال 1368 و مجرد . Né en 1989 et célibataire. יליד 1368 ורווק. رشته تحصیلی من تو دبیرستان ریاضی فیزیک بود و دیپلم ریاضی گرفتم . sujet d'étude|scolaire||||math (1)||||diplôme|mathématiques| Field of study|academic|my|in|high school|Mathematics|Physics|was||diploma|Mathematics|I got تخصص در الدراسة|دراسات العليا|||مدرسة|رياضيات|فيزياء|كان||شهادة الثانوية|رياضيات|حصلت kierunek studiów|kierunek studiów|||szkoła średnia|matematyka|fizyka|był||dyplom maturalny|Matematyka|uzyskałem תחום|לימודים|||תיכון|מתמטיקה||||תעודת בגר|מתמטיקה|קיבלתי תע Mein Studienfach an der High School war Mathematik und Physik und ich habe ein Diplom in Mathematik gemacht. My undergraduate degree was in high school mathematics physics and I got a math diploma. Mon domaine d'études au lycée était les mathématiques et la physique et j'ai obtenu un diplôme en mathématiques. תחום הלימודים שלי בתיכון היה מתמטיקה ופיזיקה וקיבלתי תעודה במתמטיקה. Mijn hoofdvak was wiskunde en natuurkunde op de middelbare school en ik behaalde een graad in wiskunde.

اما از اونجایی که علاقه زیادی به رشته های مهندسی نداشتم تصمیم گرفتم تغییر رشته بدم و کنکور تجربی شرکت کردم و در نهایت هم تونستم شیمی پذیرفته بشم . ||le fait que||intérêt|beaucoup|||||je n'avais pas|||changer||||concours (1)|scientifique|||||finalement||j'ai pu|chimie|admis en chimie| لكن||من那里||اهتمام|||التخصص||الهندسة|لم أكن|قرار||تغيير||أكره||امتحان القبول|||||||أيضاً|||قبلت في الكيمياء| but||"since"||interest|"great"||field of study||engineering fields|didn't|decided|decided|change of major|field of study|"switch"||entrance exam|experimental sciences|participate in|I did||in|in the end||I managed to|chemistry|get accepted|"get accepted" |||||||||||||||zmienić kierunek studiów||egzamin wstępny|przyrodniczy||||na końcu|ostatecznie||udało mi się|chemia|zaakceptowany|dostać się na אבל||ששם||עניין|||||הנדסה|לא היה לי|||שינוי||לשנות מקצוע||מבחן הכנ|מדעי החיים||החלטתי|||||הצלחתי|כימיה|נכנסתי לכ|להיות Da ich mich aber nicht so sehr für ingenieurwissenschaftliche Fachrichtungen interessierte, entschloss ich mich zu einem Fachrichtungswechsel, nahm an der experimentellen Aufnahmeprüfung teil und konnte schließlich in Chemie angenommen werden. But since I was not very interested in engineering, I decided to change majors and participate in empirical exams and eventually get accepted to chemistry. Mais comme je n'étais pas très intéressé par les domaines de l'ingénierie, j'ai décidé de changer de domaine et j'ai participé au concours expérimental d'entrée, et j'ai finalement pu être accepté en chimie. אבל מכיוון שלא התעניינתי במיוחד בהנדסה, החלטתי לשנות את התחום שלי והשתתפתי בבחינת הכניסה הניסיונית, ובסופו של דבר הצלחתי להתקבל לכימיה. Maar omdat ik niet erg geïnteresseerd was in techniek, besloot ik om van majoor te veranderen en een experimenteel toelatingsexamen af te leggen, en uiteindelijk kon ik geaccepteerd worden in de scheikunde.

دوره کارشناسی رو در رشته شیمی تو دانشگاه علامه گذروندم و رشته شیمی از نگاه من رشته بسیار جذابیه ، به خصوص اینکه من عاشق کارهای آزمایشگاهی هستم و واقعا لذت می برم وقتی که توی آزمایشگاه هستم و دارم کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی انجام می دم. |licence|||||||l'Université Alame|j'ai passé|||||mon point de vue||domaine|très|très intéressante||surtout|||amoureux||de laboratoire|||vraiment|||||||laboratoire|||||||de recherche||| Bachelor's program|Bachelor's degree|object marker|at|Field of study|Chemistry|you|university|Allameh University|I completed|and||||from my perspective||||very fascinating|especially|"especially"|that||passionate about|lab work|laboratory work|I am||really|enjoyment|do|I am|when||in|laboratory|I am||"I am"|work|laboratory||research-related|doing||period دورة|بكاليوس|||||||علامة|قضيت|||||||||||خصوصاً|||||مختبر||||||||||||||||||||دم Studia licencjackie|Licencjat|||||||علامه University|ukończyłem/am|||||z mojego punktu widzenia|||bardzo|bardzo interesujący||w szczególności|||zakochany w|prace laboratoryjne|prace laboratoryjne|||naprawdę|przyjemność czerpię||cieszę się|kiedy jestem w||||||||||badawcze|wykonywać|| |תואר ראשון||||||האוניברסיטה|אלאמה|עברתי|||||||||מעניין מאוד||בעיקרון|||||מעבדתיים|||באמת|||||||מעבדה|||||||מחקריים|||אני Ich habe das Praktikum in Chemie an der Allameh University abgeschlossen und Chemie ist meiner Meinung nach ein sehr interessantes Fachgebiet, vor allem weil ich die Arbeit im Labor liebe und es mir wirklich Spaß macht, im Labor zu sein und Labor- und Forschungsarbeiten zu erledigen. I did a bachelor's degree in chemistry at Allameh University, and chemistry is a fascinating subject to me, especially since I love lab work and really enjoy being in the lab and doing lab research. دوره کارشاسی رو در رشته شیمی تو دانشگاه علامه گذروندم و رشته شیمی از نگاه من رشته بسیار جذابیه ، به خصوص اینکه من عاشق کارهای آزمایشگاهی هستم و واقعا لذت می برم وقتی که توی آزمایشگاه هستم و دارم کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی انجام می دم. J'ai suivi le cours de stage en chimie à l'Université Allameh, et de mon point de vue, la chimie est un domaine très attractif, surtout parce que j'aime le travail en laboratoire et que j'apprécie vraiment quand je suis en laboratoire et que je fais des travaux de laboratoire et de recherche. Ik heb een bachelordiploma in scheikunde behaald aan de Allameh University, en het vakgebied scheikunde is naar mijn mening een zeer aantrekkelijk vakgebied, vooral omdat ik van laboratoriumwerk houd en er echt van geniet als ik in het laboratorium ben en laboratorium- en onderzoekswerk doe.

بعد از اینکه دوره کارشناسیم تموم شد تصمیم داشتم ادامه تحصیل بدم تو رشته شیمی ، اما مشورت کردم با یه سری از دوستان و اساتید و به این نتیجه رسیدم که متاسفانه رشته شیمی زمینه کاری خیلی مناسبی تو ایران نداره و به خاطر همین من تغییر رشته دادم و برای مقطع ارشد رشته بیوتکنولوژی شرکت کردم و پذیرفته شدم توی دانشگاهی تو شیراز . ||||licence||||||études||||||consultation||||un groupe||||professeurs||||conclusion|||malheureusement|||secteur|emploi||très approprié|||||||||changé|||||niveau|master's degree||biotechnologie||||||||| بعد||بعد من||بكالوريوس||||||||||||استشارة||||مجموعة|||||||||||للأسف|||مجال عمل|||مناسب|||||||||تغيير التخصص|||||مرحلة|||علم الأحياء الدقيقة|||||صرتتُ|||| |||the course|my bachelor's degree|finished|finished|Decision|I intended|continuation of studies|Further education|do||Field of study|||consulted||||group||friends||professors||||conclusion|I concluded||unfortunately|||job prospects|field||suitable||||||because of|||||||for|Degree level|Master's degree||Biotechnology||||was accepted|||a university||Shiraz Nach Abschluss meines Bachelor-Studiums beschloss ich, mein Studium im Bereich Chemie fortzusetzen, beriet mich jedoch mit einer Reihe von Freunden und Professoren und kam zu dem Schluss, dass es im Bereich Chemie leider keine sehr guten Stellen gibt Fachgebiet im Iran, und deshalb habe ich mein Fachgebiet gewechselt und am Masterstudiengang Biotechnologie teilgenommen und wurde an einer Universität in Shiraz angenommen. After completing my undergraduate degree, I decided to pursue a degree in chemistry, but I consulted with a number of friends and professors and found that, unfortunately, the field of chemistry did not fit well in Iran, so I changed my course. I attended biotechnology for high school and was accepted to a university in Shiraz. Après avoir terminé mes cours de premier cycle, j'ai décidé de poursuivre mes études dans le domaine de la chimie, mais j'ai consulté une série d'amis et de professeurs et je suis arrivé à la conclusion que, malheureusement, le domaine de la chimie n'a pas un très bon domaine de travail en Iran, et c'est pourquoi j'ai changé de domaine et participé au cours de maîtrise dans le domaine de la biotechnologie et j'ai été accepté dans une université de Shiraz. Na het afronden van mijn bacheloropleiding besloot ik mijn studie scheikunde voort te zetten, maar ik overlegde met een reeks vrienden en professoren en kwam tot de conclusie dat het vakgebied scheikunde helaas geen erg goed werkveld heeft in Iran, dus ik veranderde mijn vakgebied en ik nam deel aan de master in biotechnologie en werd toegelaten tot een universiteit in Shiraz. دوره ارشدم سه سال طول کشید چون پایان نامه ام خیلی سنگین بود ولی این سه سال از بهترین سال های عمر من بود . |maîtrise||||||la thèse||||||||||||||de ma vie|| |my master's program|||took|took||thesis|thesis|my thesis||challenging|was|but|||||best|||life||was |ماجستير||||||النهاية||||ثقيل||||||||||حياتي|| Mein Masterstudium dauerte drei Jahre, weil meine Abschlussarbeit sehr schwer war, aber diese drei Jahre waren eines der besten Jahre meines Lebens. My senior year lasted three years because my thesis was very heavy, but it was one of the best years of my life. Mon cursus de master a duré trois ans car ma thèse était très lourde, mais ces trois années ont été l'une des meilleures années de ma vie. Mijn laatste jaar duurde drie jaar omdat mijn proefschrift erg zwaar was, maar het was een van de beste jaren van mijn leven.

خیلی جذاب بود . |Very attractive.| |مثير للاهتمام| Es war sehr attraktiv. It was very attractive. C'était très attrayant. خیلی درس یاد گرفتم ، تجربه های زیادی دارم از اون زمان ، به خصوص اینکه کارهای تحقیقاتی انجام می دادیم توی دوران ارشد و من اونجا بود که قطعا تصمیم گرفتم که ادامه تحصیل بدم چون لذت می برم از کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی و به امید خدا تصمیمم هستش که به زودی برای مقطع بالاتر اقدام کنم . |leçon|||expériences||||||||surtout|||recherche|||||le master|master||||||certainement||||mes études|études supérieures||||||||||de recherche|||l'aide de||ma décision||||||niveau supérieur|supérieur|faire une demande| |lesson|I learned||experiences||||||||||||performing||we did||graduate period||||there|I was|that|definitely|||||Further education|I|||||||||research||"to"|God willing|God|my decision|is|||soon||higher level|higher level|take action| |||||||||||||||||||||||||||بالتأكيد||||||||||||||||||||||||||||| Seitdem habe ich viel gelernt, ich habe viel Erfahrung gesammelt, vor allem, weil wir in meinem Abschlussjahr geforscht haben, und dort habe ich mich definitiv entschieden, mein Studium fortzusetzen, weil mir Labor- und Forschungsarbeit Spaß macht und ich auf Gott hoffe . Ich werde mich bald für einen höheren Abschluss bewerben. I learned a lot, I have a lot of experience since then, especially when we were doing research in my senior year, and it was there that I definitely decided to pursue my studies because I enjoy lab and research, and God willing That is to apply for higher education soon. J'ai beaucoup appris, j'ai beaucoup d'expérience depuis, surtout que nous faisions de la recherche pendant ma dernière année et c'est là que j'ai définitivement décidé de poursuivre mes études car j'aime le travail de laboratoire et de recherche, et par l'espoir de Dieu, ma décision est de postuler pour un diplôme supérieur bientôt. Ik heb veel geleerd, ik heb sindsdien veel ervaring, vooral omdat we op de middelbare school onderzoek deden en ik er zeker was om te beslissen om mijn opleiding voort te zetten, omdat ik geniet van laboratorium- en onderzoekswerk en ik hoop, als God het wil. om binnenkort een hogere graad aan te vragen.

اما بعد از اینکه دوره ارشدم تموم شد یه کار پیدا کردم تو یه شرکت تحقیقاتی و چند سالی مشغول به کار بودم . |||||maîtrise||||emploi|trouvé||||entreprise|||||occupé||| ||||master's program||finished||||I found||||research company|||a few|years|occupied with work||| Doch nach Abschluss meines Masterstudiums fand ich eine Anstellung in einem Forschungsunternehmen und arbeitete dort mehrere Jahre. But after I finished my senior year, I found a job in a research company and worked for several years. Mais après avoir terminé ma maîtrise, j'ai trouvé un emploi dans une société de recherche et j'ai travaillé pendant plusieurs années. Maar na het afronden van mijn laatste jaar vond ik een baan bij een onderzoeksbureau en werkte ik een aantal jaren. کار خیلی جذابی بود و درآمد مناسبی هم داشت و من تجربه های خیلی زیادی از اون بدست آوردم . ||intéressante|||revenu|adéquate|||||||||||j'ai obtenu| job||very interesting|||income|suitable||had|||experience||||||gained from|gained |||||دخل||||||||||||| Es war ein sehr attraktiver Job mit einem sehr guten Einkommen und ich konnte dadurch viel Erfahrung sammeln. It was a very exciting job and a great income, and I gained a lot of experience from it. C'était un travail très attrayant et très bien rémunéré et j'y ai acquis beaucoup d'expérience. Het was een erg aantrekkelijke baan en het had een heel goed inkomen, en ik heb er veel ervaring mee opgedaan.

اما چند ماهی است که استعفا دادم چون تصمیم دارم ادامه تحصیل بدم . |||||démission|||||mes études|mes études| ||a few months|||resigned|I gave|||||studies| ||||||||||||أدرس Aber ich habe vor ein paar Monaten gekündigt, weil ich mich entschieden habe, mein Studium fortzusetzen. But for a few months I resigned because I was planning to go on to study. Mais j'ai démissionné il y a quelques mois car j'ai décidé de poursuivre mes études. Maar ik heb een paar maanden geleden ontslag genomen omdat ik besloot mijn opleiding voort te zetten. در حال حاضر هم تدریس می کنم ، تدریس خصوصی ، هم ریاضی تدریس می کنم و هم به امید خدا تصمیم دارم به زودی انگلیسی تدریس کنم چون یه مدتی هستش که خیلی فشرده زبان انگلیسی می خونم برای اینکه بتونم مدرک بگیرم و گذشته از این هم یک نیاز ضروری هست برای ادامه تحصیل و برای پیدا کردن یک کار مناسب . |présent|présent||||||privé|||||||||Dieu|Dieu|décision|||||||||un certain temps|||très|intensivement|||||||je puisse|certificat|||le passé|||||un besoin|nécessité essentielle||||études|||trouver||||adéquat "currently"|currently|"currently"||Teaching||I do||private tutoring|||I teach||||also||||||||English (1)|||||a while|it has been|||intensively|language studies|||I study|||"can"|certificate|"to get"||apart from this||||a|necessity|essential need|||||||||||suitable job ||||||||||||||||||||||||||||فترة معينة||||مكث||||||||شهادة|||||||||ضروري||||||||فعل||| Derzeit unterrichte ich, gebe Nachhilfe, ich unterrichte Mathematik, und ich hoffe bei Gott, ich habe vor, bald Englisch zu unterrichten, weil ich seit einiger Zeit sehr intensiv Englisch lerne, damit ich einen Abschluss machen kann, und zwar Seitdem ist viel Zeit vergangen. Es ist notwendig, weiter zu studieren und einen geeigneten Job zu finden. Now I teach, I teach, I teach math, and, God willing, I plan to teach English soon because it's been a long time since I'm reading English so I can get a degree There is an urgent need to go on to study and find a suitable job. J'enseigne actuellement, des cours particuliers, des mathématiques et j'espère que j'enseignerai bientôt l'anglais, car j'étudie l'anglais de manière très intensive depuis un certain temps afin d'obtenir un diplôme, et c'est une condition essentielle pour poursuivre mes études et trouver un emploi convenable. Ik geef momenteel les, bijles, wiskunde en, als God het wil, heb ik besloten binnenkort Engels te gaan geven omdat ik al een tijdje heel intensief Engels heb gestudeerd, zodat ik een diploma kan halen, en in het verleden is het noodzakelijk om door te gaan onderwijs en om een passende baan te vinden.

از لحاظ هنری علاقه خیلی زیادی به شعر دارم و از بچگی شعر رو دوست داشتم . |point de vue|artistique|||||poésie||||enfance|||| since childhood|in terms of|artistic|||||poetry||||childhood|||| ||فني|||||الشعر|||||||| Aus künstlerischer Sicht interessiere ich mich sehr für Poesie und ich liebe Poesie seit meiner Kindheit. I have a great love for poetry and have loved poetry since childhood. D'un point de vue artistique, je m'intéresse beaucoup à la poésie et j'aime la poésie depuis que je suis enfant. خاطرم هستش که کلاس پنجم ابتدایی بودم ، پدرم یک کتاب شعر پروین اعتصامی برای من خریده بود و من تمام تایم تابستون رو مشغول خوندن شعر بودم و خیلی از اشعار پروین اعتصامی رو حفظ شده بودم . je me souviens|je me souviens||||cinquième année|||||||||||||||tout l'été|||occupé à|||||||poèmes|||||| I remember|||class 1|fifth grade|elementary school||my father|||poetry|Parvin E'tesami|Etesami|||had bought|||||time|the summer||busy with|reading||||||poems|Parvin|Iqtisami||memorized|| ذاكرت|||||||||||برين اعتصامي|اعتصامي|||||||||الصيف|||||||||||اعتصامي|||| Pamiętam, że|pamiętam||||||||||||||||||||||||||||||||||| Ich erinnere mich, dass ich in der fünften Grundschulklasse war, mein Vater mir ein Buch mit Parvin Etisamis Gedichten kaufte und ich den ganzen Sommer damit beschäftigt war, Gedichte zu lesen und viele Gedichte von Parvin Etisami auswendig zu lernen. I remember when I was in elementary fifth grade, my dad bought me a Parvin Etesami poetry book, and I was reading poetry all summer long, and I kept many of Parvin Etesami's poems. Je me souviens que j'étais en cinquième année d'école primaire, mon père m'a acheté un livre de poésie de Parvin Etisami et j'étais occupé à lire de la poésie tout l'été et j'ai mémorisé de nombreux poèmes de Parvin Etisami. Ik herinner me dat ik in de vijfde klas van de lagere school zat, mijn vader kocht een boek met Parvin Etesami's gedichten, en ik las de hele zomer poëzie en ik had veel van Parvin Etesami's gedichten uit mijn hoofd geleerd.

بعد از اون هم کتاب اشعار بزرگان دیگه ای بود که می خوندم تا اینکه حدود هشت سال پیش خیلی اتفاقی با کلاس تفسیر معنوی مولانا آشنا شدم از طریق یکی از دوستانم و تو مدتی که کلاس می رفتم متوجه شدم که کمی طبع شعر دارم و تونستم یه تعدادی شعر بنویسم و احساس می کنم وقتی که با شعر و شاعری درگیرم حال روحیم خیلی بهتره و احساس خیلی خوبی دارم و فکر می کنم که شعر خوندن باعث جلای روح من می شه و مسلما اون رو ادامه میدم و در هر فرصت ممکنی که داشته باشم یه کتاب شعر برمیدارم و شروع می کنم به خوندم به خصوص شعرهای حضرت مولانا رو خیلی دوست دارم چون جنبه معنوی داره و بسیار آموزنده و آرام بخشه . après|de||||poèmes|les grands|||||||||environ|||||par hasard|||interprétation (1|spirituel|Maître de l'amour||||un|||||||||||je réalise||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||possible|||||||||||||||||||||||||||||||| ||||book|poems|great poets||||||reading|||about|eight||eight years ago||by chance|||spiritual interpretation|spiritual|Rumi|familiar||||||my friends|||a while||||I attended|realized||||poetic talent||||||a few||||feel||||||poetry||poetry|"engaged with"|mood|my spirit||much better|||||||||||||causes|polish|soul|||poetry||Certainly|that|||||||opportunity|possible opportunity||"have"|"I have"||||pick up|||I|||reading|||poems|Master|Rumi||||||spiritual aspect|spiritual|"has"|||instructive||soothing|"section" ||||||||||||||حتى||||||بشكل عشوائي|||تفسير|روحي|جلال‌الدین رومی|||||||||||||||أدرك||||ميل||||||عدد من||||||||||||شعر|مشغول شعر||روحي|||||||||||||شعر||||روح|أنا|أقرأ|||بالطبع||||||||فرصة|ممكن||||||||||||||||قصائد|||||||||||||||| Danach gab es Gedichtbände von anderen Ältesten, die ich bis vor etwa acht Jahren las. Durch einen meiner Freunde lernte ich Rumis spirituelle Interpretationsklasse kennen Bei Gedichten und Dichtern ist meine Stimmung viel besser und ich fühle mich sehr gut. Ich nehme einen Gedichtband und fange an zu lesen. Besonders gut gefallen mir die Gedichte von Hazrat Rumi, weil sie einen spirituellen Aspekt haben und sehr informativ und beruhigend sind. After that there was another great poetry book I read until about eight years ago I was introduced to Rumi's spiritual commentary class through a friend of mine and while I was going to class I realized that I had a bit of poetry and I was able to I write some poems and I feel that when I get involved with poetry and poetry I feel much better and I have a great feeling and I think that reading poetry will make my soul come alive and I will continue to do it and at every opportunity I have. I pick up a book of poetry and start reading especially the poems of Prophet Rumi because I have a spiritual aspect and it is very informative and Calm down. Après cela, il y avait des livres de poèmes d'autres anciens que j'avais l'habitude de lire jusqu'à il y a environ huit ans, j'ai appris à connaître la classe d'interprétation spirituelle de Rumi à travers l'un de mes amis, et pendant que j'allais à la classe, j'ai réalisé que j'avais un peu de poésie et que j'ai pu écrire un certain nombre de poèmes et que je pense que je suis très impliqué avec un poêle, mon humeur est beaucoup mieux et que je ressens beaucoup. Aspect et est très informatif et apaisant. Daarna was er een boek met gedichten van andere geweldige mensen dat ik las tot ongeveer acht jaar geleden, ik maakte per ongeluk kennis met Rumi's spirituele interpretatieklas via een vriend van mij, en terwijl ik naar de les ging, realiseerde ik me dat ik dat had gedaan. een beetje poëzie en ik zou wat gedichten kunnen schrijven en ik voel dat als ik me met poëzie bezighoud, mijn humeur veel beter is en ik me heel goed voel en ik denk dat het lezen van poëzie mijn ziel zal polijsten en ik zal het zeker voortzetten en telkens als ik de gelegenheid heb, pak ik een dichtbundel en begin met lezen, vooral de gedichten van Hazrat Rumi, omdat ik een spiritueel aspect heb en het is erg leerzaam en rustgevend.

به ورزش علاقه دارم اما هیچ وقت فرصتش پیش نیومده که بتونم خیلی حرفه ای و مداوم یه کاری رو انجام بدم ، یه مدت کوتاهی شنا می کردم ، کلاس شنا می رفتم ولی بعد از اون دیگه شرایطش پیش نیومد که بتونم ادامه بدم . |sports|interest|||||opportunity||come up||||professional|||consistently||||||||short period|swimming||||||||after that||||the opportunity||"didn't come up"||||I could |||||||||لم يأت|||||||بشكل مستمر|||||||||||||||ذهبت||||||ظروفه المناسبة||لم أتمكن|||| Ich interessiere mich für Sport, aber ich hatte nie die Gelegenheit, etwas sehr professionell und gewissenhaft zu machen. Ich habe eine kurze Zeit geschwommen, ich habe Schwimmkurse besucht, aber danach konnte ich nicht mehr weitermachen. I love sports but never had the opportunity to do a lot of professional and circuit training, I used to swim for a while, I went to a swim class but after that I couldn't continue. Je m'intéresse au sport, mais je n'ai jamais eu l'occasion de faire quelque chose de très professionnel et consciencieux. J'ai nagé pendant une courte période, j'ai suivi des cours de natation, mais après cela, je n'ai pas pu continuer. Ik ben geïnteresseerd in sport, maar ik heb nooit de gelegenheid gehad om iets heel professioneels en mijn circuit te doen, ik heb een korte tijd gezwommen, ik ging naar zwemles, maar daarna had ik niet de voorwaarden om verder te kunnen . اما به رقص هم خیلی علاقه دارم ، هر از گاهی یه ویدیوی آموزشی تو خونه می زارم و باهاش رقص تمرین می کنم . ||dance|too||||||sometimes||instructional video|educational||||put on|and|with it||practice|| Aber ich interessiere mich auch sehr für das Tanzen, ab und zu schaue ich mir zu Hause ein Lehrvideo an und übe das Tanzen damit. But I'm also very interested in dance, from time to time I have a training video in the house and I dance with it. Mais je suis aussi très intéressé par la danse, de temps en temps je regarde une vidéo éducative à la maison et je pratique la danse avec. Maar ik hou ook van dansen, ik draai af en toe een instructievideo thuis en oefen daarmee het dansen.

در کل من آدم درون گرایی هستم و با تنهایی هیچ مشکلی ندارم ، یعنی لذت می برم وقتی که تنهام و در سکوت می تونم مطالعه کنم ، کتابای مناسب بخونم به خصوص اینکه کتابهای روانشناسی و خودشناسی رو خیلی دوست دارم و سعی می کنم که بهشون عمل کنم . in|"Overall"||person|introverted|introverted||||solitude|||||||I enjoy|||"by myself"|||silence||can|study||books|suitable|read||especially||psychology books|psychology||self-discovery||really||||try|||"when"|"to them"|act upon| ||||||||||||||||||أن|||||||||||||||||||||||||||||| Im Allgemeinen bin ich ein introvertierter Mensch und habe kein Problem damit, allein zu sein, das heißt, ich genieße es, wenn ich allein bin und in der Stille lernen und geeignete Bücher lesen kann, insbesondere weil ich Psychologie und Selbsterkenntnis mag Bücher sehr und ich versuche, ihnen zu folgen All in all I am an introvert and have no problems on my own, which means I enjoy reading when I am alone and in silence, reading appropriate books, especially because I love psychology and self-knowledge books and try to practice them. I do. En général, je suis une personne introvertie et je n'ai aucun problème à être seul, c'est-à-dire que j'apprécie quand je suis seul et que je peux étudier en silence, lire des livres appropriés, surtout parce que j'aime beaucoup les livres de psychologie et de connaissance de soi et j'essaie de les suivre. Over het algemeen ben ik introvert en heb ik geen probleem met eenzaamheid, dat wil zeggen, ik lees graag boeken als ik alleen ben en in stilte, vooral omdat ik psychologie en zelfkennisboeken erg leuk vind en ik probeer ze te oefenen. .

از اونجایی که آدم درونگرایی هستم دوستای خیلی زیادی ندارم چون خیلی سختگیرم تو انتخاب دوست و اعتقادم این هستش که دوست خیلی سریع روی آدم تاثیر میذاره و به خاطر همین توی انتخاب دوستام خیلی با جدیت عمل می کنم ، از جنبه های مختلف، دوستای خیلی خوبی دارم البته تعدادشون محدوده . |"since"|||Introverted nature||friends|||||very|very selective||selection||and|my belief||"is that"||||quickly|on|person|influence|has an impact|||because of|||selection|my friends|||seriousness|act||||aspects||different aspects||||||their number|limited Da ich ein introvertierter Mensch bin, habe ich nicht viele Freunde, weil ich bei der Auswahl meiner Freunde sehr streng bin und glaube, dass ein Freund eine Person sehr schnell beeinflusst, und deshalb gehe ich bei der Auswahl meiner Freunde aus verschiedenen Aspekten sehr ernsthaft vor , sie sind sehr gute Freunde. Natürlich ist ihre Anzahl begrenzt. Since I am an introvert, I don't have many friends because I'm so hard on my choice of friend and I believe that being a friend makes a big impact on me, and so I'm very serious about my choice of friends, in many ways, very good friends. I have, of course, their numbers. Étant une personne introvertie, je n'ai pas beaucoup d'amis car je suis très strict dans le choix de mes amis et je crois qu'un ami affecte une personne très rapidement et c'est pourquoi j'agis très sérieusement dans le choix de mes amis, sous différents aspects, ce sont de très bons amis, bien sûr, leur nombre est limité. Omdat ik introvert ben, heb ik niet veel vrienden omdat ik heel streng ben in het kiezen van een vriend en ik geloof dat een vriend een persoon heel snel beïnvloedt en daarom ben ik heel serieus in het kiezen van mijn vriend, vanuit verschillende aspecten, een zeer goede vriend, ik heb natuurlijk hun aantal beperkt.

دوستایی هستن که من واقعا می تونم روشون حساب کنم خیلی چیزا می تونم ازشون یاد بگیرم و ازشون راهنمایی بگیرم ، البته مهمونی و دورهمی رو هم دوست دارم و هر از گاهی هم به مهمونی های مختلف میرم اما باورم اینه که زمان آدم خیلی ارزشمند تر از اینه که بخوای تایم زیادی رو صرف مهمونی رفتن و صرفا حرف های روزمره با آدما بکنی و به جای اون می تونی خیلی خیلی کارای مفیدتری انجام بدی و همون طور که گفتم من علاقه زیادی به کتاب خوندن دارم و دوست دارم٫ لذت می برم٫ از اینکه تو زمینه های مختلف اطلاعات داشته باشم و حتی بتونم تو خیلی از جنبه ها به دیگران کمک کنم یا تو خیلی از زمینه ها بهشون آموزش بدم . friends||||truly|||count on|rely on|||things|||from them|learn from||||guidance|||party||get-togethers|||friend|||||sometimes|also||||various|||my belief|I believe|||||valuable||||that|"want to"|time|||spend on||||merely|chit-chat||everyday conversations||people|spend talking||||||Tony|||useful things|more useful things||||just as|as I said||||interest|||||||||||||||fields|||knowledge||||even|||||aspects|||others|||or to||||fields||them|teach|I Es gibt Freunde, auf die ich mich wirklich verlassen kann, ich kann viel von ihnen lernen und mich von ihnen beraten lassen, natürlich mag ich auch Partys und gehe von Zeit zu Zeit auf verschiedene Partys, aber ich glaube, dass die Zeit eines Menschen viel mehr ist wertvoller als Es ist, dass man täglich viel Zeit damit verbringen möchte, auf Partys zu gehen und sich einfach mit Leuten zu unterhalten, und stattdessen viel sinnvollere Arbeit leisten kann, und wie gesagt, ich lese sehr gern Bücher Ich verfüge über Informationen in verschiedenen Bereichen und kann sogar anderen in vielen Bereichen helfen oder sie in vielen Bereichen unterrichten. There are friends that I can really count on, a lot of things I can learn from and guide them on, of course I love partying and periodicals, and every now and then I go to different parties, but I believe that one's time is much more valuable. It's just that you want to spend a lot of time going to the party and just talking to people everyday and you can do a lot more useful stuff instead of saying that I love reading books and love and enjoy it. I have information in various fields and I can even help others in many aspects or in many areas. To teach them. Il y a des amis sur lesquels je peux vraiment compter, je peux apprendre beaucoup de choses d'eux et obtenir des conseils d'eux, bien sûr j'aime aussi les fêtes et je vais à différentes fêtes de temps en temps, mais je crois que le temps d'une personne est beaucoup plus précieux que c"est que vous voulez passer beaucoup de temps à aller à des fêtes et à parler aux gens tous les jours, et au lieu de cela, vous pouvez faire un travail beaucoup, beaucoup plus utile. J"ai des informations dans divers domaines et je peux même vous aider d'autres dans de nombreux aspects ou les enseigner dans de nombreux domaines. Er zijn vrienden op wie ik echt van ze kan rekenen. Ik kan veel van ze leren en begeleiding van ze krijgen. Het is dat je veel tijd wilt besteden aan het bezoeken van een feestje en gewoon alledaagse gesprekken met mensen wilt voeren en in plaats daarvan met jou kan veel nuttiger werk doen en zoals ik al zei ben ik erg geïnteresseerd in het lezen van boeken en ik vind het leuk en geniet ervan dat ik informatie heb op verschillende gebieden en dat ik zelfs anderen kan helpen in veel aspecten of hen op veel gebieden kan onderwijzen.

من هدف های بزرگی دارم و باور کلیم هم اینه که ما تو این دنیا نیومدیم که خیلی معمولی و عادی زندگی کنیم و یه روزی هم زندگیمون تموم بشه و از این دنیا بریم . |goals||great ambitions|||belief|belief|||||||world|"did not come"||"very"|ordinary||ordinary|||"and"|"a"|one day||our life|end|||||| Ich habe große Ziele und meine allgemeine Überzeugung ist, dass wir nicht auf diese Welt gekommen sind, um ein ganz gewöhnliches Leben zu führen, und dass eines Tages unser Leben enden wird und wir diese Welt verlassen werden. I have big goals, and my belief is that we didn't come into this world to live a normal life, and one day our lives would end and go away. J'ai de grands objectifs et ma conviction générale est que nous ne sommes pas venus dans ce monde pour vivre des vies très ordinaires et qu'un jour nos vies prendront fin et nous quitterons ce monde. می تونیم کارهای بزرگی انجام بدیم . |we can||||do Wir können Großes leisten. We can do great things. Nous pouvons faire de grandes choses.

هر کدوممون در حد ظرفیت و توان خودمون و تصمیم دارم که تحصیلاتم رو ادامه بدم و خیلی دوست دارم که تحصیلات عالیه ام رو توی خارج از کشور ادامه بدم ، برای اینکه بتونم با فرهنگ های مختلف آشنا بشم . |each of us||to the extent|capacity||ability|ourselves||decision|I decide||my education|to|continue|||||||education|higher education|my education|||abroad|||||||||culture||various|familiar| Jeder von uns ist im Rahmen seiner Möglichkeiten und ich habe beschlossen, meine Ausbildung fortzusetzen und möchte meine Hochschulausbildung im Ausland fortsetzen, um verschiedene Kulturen kennenzulernen. Every single one of us, to the extent of our own ability and ability, and I plan to continue my education and would love to continue my higher education abroad, so that I can get to know different cultures. Chacun de nous est dans nos capacités et j'ai décidé de poursuivre mes études et j'aimerais poursuivre mes études supérieures à l'étranger afin de connaître différentes cultures. Ieder van ons valt binnen onze mogelijkheden en mogelijkheden en ik besluit mijn opleiding voort te zetten en ik zou graag mijn hogere opleiding in het buitenland voortzetten, zodat ik kennis kan maken met verschillende culturen. بتونم کار خیلی مناسب تری پیدا کنم نسبت به حالا شرایطی که الان دارم و به امید خدا تلاشم رو هم می کنم که بتونم اون راهی رو که خدا برای من تعیین کرده پیدا کنم. |||better|more suitable||I can|compared to||"right now"|current situation|||||||God|my effort||||||||path||||||has determined||| Ich kann einen viel passenderen Job finden als den, den ich jetzt habe, und ich hoffe zu Gott, dass ich mein Bestes geben werde, um den Weg zu finden, den Gott für mich bestimmt hat. I can find something far more appropriate than the laws I have now and I hope in the hope of God that I can find the path God has set for me. Je peux trouver un travail beaucoup plus approprié que celui que j'ai maintenant, et j'espère que Dieu, je ferai de mon mieux pour trouver le chemin que Dieu a déterminé pour moi. Ik kan een veel geschiktere baan vinden dan ik nu heb, en ik hoop, als God het wil, dat ik het pad zal vinden dat God voor mij heeft uitgezet.