×

Utilizziamo i cookies per contribuire a migliorare LingQ. Visitando il sito, acconsenti alla nostra politica dei cookie.

image

History of Iran, History of Iran 4

History of Iran 4

سلام. این چهارمین اپیزود از مجموعۀ تاریخ ایران هست. همون طور که توی قسمت قبلی گفتم، مادها قومی آریایی بودن که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدن. حکومت ماد در زمان فرمانروایی هووَخشترَ، سومین پادشاه ماد به اوج قدرت رسید. پسر و جانشین او لیاقت و درایت پدر را نداشت. و بزرگان طایفه های ماد و تودۀ مردم که از عملکرد حاکم ناراضی بودند، بر ضد او با کورش هخامنشی همدست شدند. سرانجام با فتح هگمتانه، پایتخت مادها، به دست کورش حکومت ماد برافتاد. سلسلۀ هخامنشی منسوب به هخامنش، جد کورش کبیر است. هخامنش رئیس یکی از قبایل مهم قوم پارس بود. پارس ها، هم زمان با قدرت گرفتن مادها، در قسمت های جنوبی فلات ایران یعنی سرزمین پارس که استان فارس کنونی هست، و نواحی مجاور آن مستقر بودند. شاخه ای از خاندان هخامنشی در فارس، به مرکزیت شهر اَنشان حکومت محلی کوچکی تشکیل داده بود. یکی از نوادگان هخامنش، به نام کورش که بر این شهر اَنشان حکومت می کرد، قبیله های پارسی را متحد کرد. و پادشاهی هخامنشیان را بنیان نهاد. کورش مدتی پس از به قدرت رسیدن، به آسیای صغیر لشکرکشی کرد. و حکومت لیدیه (در ترکیۀ امروزی) و سایر دولت شهرهای آنجا را شکست داد. و شهر سارد، یعنی پایتخت لیدیه، و تمامی آسیای صغیر را به تصرف خود درآورد. در نتیجۀ این فتوحات، حکومت هخامنشیان به ثروت هنگفتی دست یافت. و با دولت شهرهای یونانی همسایه شد. کورش چند سالی در مناطق شرقی فلات ایران سرگرم کشور گشایی بود. و مناطق وسیعی را به قلمرو خود اضافه کرد. یکی از شکوهمندترین فتوحات تاریخ، فتح مسالمت آمیز بابِل توسط کورش بزرگ هست. در این واقعه، او بدون جنگ و خونریزی وارد بابل شد. بابل یکی از بزرگ ترین شهرهای آن روزگار به شمار می رفت. این شهر به دلیل داشتن بناها و پرستشگاه های با شکوه، مراکز اقتصادی ثروتمند، نهادهای سیاسی و اداری متعدد و در اختیار داشتن راه های ارتباطی با سرزمین های دور و نزدیک، اهمیت فراوان داشت. و تسلط بر آن برای هر فرمانروایی بسیار مهم بود. کورش فرمان داد تا ماجرای فتح صلح آمیز بابِل را بر لوحی استوانه ای از گِل رُس به زبان بابلی بنویسند. این لوح که بعدها در بابِل کشف شد، الان در موزۀ بریتانیا در لندن نگهداری می شود. و به «منشور کورش» معروف است. بسیاری از محققان، منشور کورش را نخستین منشور حقوق بشر می دانند. و متن آن به ابتکار سازمان ملل متحد به شش زبان رسمی این نهاد جهانی ترجمه شد. نسخۀ بدلی هم از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک به نمایش گذاشته شده. با فتح بابِل، تمامی بین النهرین و سرزمین های سوریه، فلسطین و لبنان امروزی تحت فرمان هخامنشیان درآمد. کورش نه تنها به عنوان یک جهان گشا و یا به علت فتوحاتی که انجام داد، بلکه به خاطر شخصیت انسانی اش همواره مورد تحسین و تکریم بوده است. در روزگاری که قتل و غارت و کشتار، روش معمول فرمانروایان و فاتحان بود، کورش با پرهیز از چنین رفتاری، شکل جدیدی از فرمانروایی را به جهان معرفی کرد. این رفتار کورش الگوی مناسبی شد که پس از او، برخی از شاهان هخامنشی هم از آن پیروی کردند. در سال پانصد و بیست و نه پیش از میلاد، کوروش بزرگ پایه‌گذار دولت هخامنشی در جنگ‌های شمال شرقی ایران کشته شد. و پسرش کمبوجیه جانشین او شد. ادامۀ ماجرای هخامنشیان رو توی اپیزود بعدی تعریف می کنم.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

History of Iran 4 History of Iran 4 Historia de Irán 4 Histoire de l'Iran 4 Historia Iranu 4 História do Irã 4 İran Tarihi 4

سلام. Hello. Hi. این چهارمین اپیزود از مجموعۀ تاریخ ایران هست. |fourth|episode||series||| ||||serien||| Dies ist die vierte Episode der Serie „Geschichte des Iran“. This is the fourth episode in the collection of Iranian history. Il s'agit du quatrième épisode de la série sur l'histoire de l'Iran. To już czwarty odcinek z serii Historia Iranu. همون طور که توی قسمت قبلی گفتم، مادها قومی آریایی بودن که در بخش غربی فلات ایران ساکن شدن. "as"|"as"||"in the"||previous part||Medes|ethnic group|||||section|western|Iranian Plateau||settled| As I said in the previous section, the Medes were an Aryan ethnic who settled in the western part of the Iranian plateau. Comme je l'ai dit dans la partie précédente, les Mèdes étaient une tribu aryenne qui s'est installée dans la partie occidentale du plateau iranien. حکومت ماد در زمان فرمانروایی هووَخشترَ، سومین پادشاه ماد به اوج قدرت رسید. government|||time|reign|Cyaxares|third|king|||peak|power| Median rule During the reign of Hove, the third Median king reached the height of power. Le gouvernement médian a atteint l'apogée du pouvoir sous le règne de Hovakhaster, le troisième roi médian. De heerschappij van de Meden bereikte zijn hoogtepunt tijdens het bewind van Huwakhtar, de derde koning van de Meden. پسر و جانشین او لیاقت و درایت پدر را نداشت. son||successor||competence||wisdom|father|| Sein Sohn und Nachfolger hatte nicht das Verdienst und die Weisheit eines Vaters. His son and successor lacked the father's skill and tact. Son fils et successeur ne méritait pas le tact du père. Zijn zoon en opvolger hadden niet de verdienste en wijsheid van een vader. پسر و. جانشین او لیلقیت پدر را نداشت و بزرگان طایفه های ماد و تودۀ مردم که از عملکرد حاکم ناراضی بودند، بر ضد او با کورش هخامنشی همدست شدند. |chiefs|tribes||||common people|the people|||actions|ruler|dissatisfied|were dissatisfied|against|against|||Cyrus the Achaemenid|Achaemenid|"allied with"| Und die Ältesten der Meder und die Volksmassen, die mit der Leistung des Herrschers unzufrieden waren, verbündeten sich mit ihm gegen Cyrus den Achämeniden. And the elders of the Medes and masses of the people who were dissatisfied with the ruler's performance, joined him against Cyrus the Achaemenid. Et les anciens des clans médians et les masses du peuple, qui n'étaient pas satisfaits de la performance du souverain, conspirèrent contre lui avec l'Achéménide Koresh. En de oudsten van de Meden en de massa's van het volk, die ontevreden waren over het optreden van de heerser, verenigden zich met hem tegen Cyrus de Achaemenid. Og de eldste av median-ættene og folkets masse, som var misfornøyde med herskerens opptreden, konspirerte mot ham med akemeniden Kyros. سرانجام با فتح هگمتانه، پایتخت مادها، به دست کورش حکومت ماد برافتاد. eventually|with|conquest of|Ecbatana|capital city|the Medes||by|Cyrus|government||was overthrown Eventually, with the conquest of Hegmataneh, the capital of the Medes, it fell to Cyrus the Median state. Enfin, avec la conquête hégémonique d'Hegmétane, la capitale des Mèdes, Cyrus des Mèdes tomba entre les mains de Cyrus. Uiteindelijk, met de verovering van Hegmatane, de hoofdstad van de Meden, viel Cyrus in handen van de Meden. سلسلۀ هخامنشی منسوب به هخامنش، جد کورش کبیر است. Achaemenid dynasty|Achaemenid dynasty|attributed to|to|Achaemenes|ancestor||the Great| Die Achämeniden-Dynastie, die den Achämeniden zugeschrieben wird, ist der Vorfahr von Cyrus dem Großen. The Achaemenid dynasty attributed to Achaemenid is the ancestor of Cyrus the Great. La dynastie achéménide est attribuée à Achéménide, l'ancêtre de Cyrus le Grand. De Achaemenidische dynastie toegeschreven aan de Achaemeniden is de voorouder van Cyrus de Grote. هخامنش رئیس یکی از قبایل مهم قوم پارس بود. Achaemenid|chief||"of"|tribes||tribe|Persians| Achämenid war das Oberhaupt eines der wichtigsten Stämme des persischen Volkes. The Achaemenid chief was one of the most important tribes of the Persian people. Achaemenid était le chef d'une des tribus importantes du peuple persan. پارس ها، هم زمان با قدرت گرفتن مادها، در قسمت های جنوبی فلات ایران یعنی سرزمین پارس که استان فارس کنونی هست، و نواحی مجاور آن مستقر بودند. ||also|time||power|gaining power|||parts||southern|plateau||"namely"|land|||province|Persia|current|||regions adjacent to|adjacent areas|"that region"|settled|"were settled" Zur gleichen Zeit, als die Meder an die Macht kamen, ließen sich die Perser in den südlichen Teilen der iranischen Hochebene nieder, also im Land Pars, der heutigen Provinz Fars, und den angrenzenden Gebieten. The Persians, at the same time as the Medes came to power, settled in the southern parts of the Iranian plateau, the land of Persia, which is now the province of Persia, and the surrounding areas. Les Perses, en même temps que les Mèdes ont pris le pouvoir, se sont installés dans les parties méridionales du plateau iranien, c'est-à-dire le pays de Pars, qui est l'actuelle province du Fars, et ses régions adjacentes. De Perzen, op hetzelfde moment dat de Meden aan de macht kwamen, vestigden zich in de zuidelijke delen van het Iraanse plateau, het land van Perzië, dat nu de provincie Fars is, en de aangrenzende gebieden. شاخه ای از خاندان هخامنشی در فارس، به مرکزیت شهر اَنشان حکومت محلی کوچکی تشکیل داده بود. Branch|||family|Achaemenid||Persia|to|centered in||Anshan|government|local government|small local government|formed|formed| Ein Zweig der Achämeniden-Dynastie in Fars hatte eine kleine lokale Regierung mit Sitz in der Stadt Anshan gebildet. A branch of the Achaemenid clan in Fars had formed a small local government in the center of the city of Anshan. Une branche de la dynastie achéménide du Fars avait formé un petit gouvernement local centré dans la ville d'Anshan. یکی از نوادگان هخامنش، به نام کورش که بر این شهر اَنشان حکومت می کرد، قبیله های پارسی را متحد کرد. ||descendants||||Cyrus||over|||Anshan city|government|||tribes|tribes|Persian tribes||united| Einer seiner achämenidischen Nachkommen, Cyrus, der die Stadt Anshan regierte, vereinigte die persischen Stämme. One of his Achaemenid descendants, Cyrus, who ruled the city of Anshan, united the Persian tribes. Un des descendants d'Achaemenid, nommé Koresh, qui a gouverné cette ville d'Anshan, a uni les tribus perses. Een van zijn Achaemenidische afstammelingen, Cyrus, die de stad Anshan regeerde, verenigde de Perzische stammen. و پادشاهی هخامنشیان را بنیان نهاد. |kingdom|the Achaemenids||founded|founded und gründete das achämenidische Königreich. And founded the Achaemenid kingdom. et fonda le royaume achéménide. En stichtte het Achaemenidische koninkrijk. کورش مدتی پس از به قدرت رسیدن، به آسیای صغیر لشکرکشی کرد. Cyrus|a while|after||||coming to power|||Asia Minor|military campaign| Einige Zeit nach seiner Machtübernahme marschierte Cyrus nach Kleinasien. After Cyrus came to power, Cyrus camped in Asia Minor. Quelque temps après son arrivée au pouvoir, Cyrus marcha vers l'Asie Mineure. Kort nadat hij aan de macht was gekomen, viel Cyrus Klein-Azië binnen. و حکومت لیدیه (در ترکیۀ امروزی) و سایر دولت شهرهای آنجا را شکست داد. |government|Lydia||Turkey's|||other|city-states|city-states|there||defeated| und besiegte die Regierung von Lydien (in der heutigen Türkei) und anderen dortigen Stadtstaaten. And the Lydian government (in modern-day Turkey) and the other government defeated the cities there. et a vaincu le gouvernement de Lydie (dans la Turquie moderne) et d'autres cités-États là-bas. و شهر سارد، یعنی پایتخت لیدیه، و تمامی آسیای صغیر را به تصرف خود درآورد. ||Sardis||Capital city|Lydia||all of||Asia Minor|||conquered||"conquered" Und er eroberte die Stadt Sardes, die Hauptstadt Lydiens, und ganz Kleinasien. And the city of Sardis, the capital of Lydia, conquered all of Asia Minor. Et il s'empara de la ville de Sardes, de la capitale de la Lydie et de toute l'Asie Mineure. En hij nam Sardis, de hoofdstad van Lydië, en heel Klein-Azië in. در نتیجۀ این فتوحات، حکومت هخامنشیان به ثروت هنگفتی دست یافت. in|As a result||conquests||Achaemenid Empire||wealth|immense wealth|gained access to|gained Durch diese Eroberungen erlangte die achämenidische Regierung enormen Reichtum. As a result of these conquests, the Achaemenid rule gained enormous wealth. À la suite de ces conquêtes, le gouvernement achéménide a acquis d'énormes richesses. Als resultaat van deze veroveringen verwierf de Achaemenidische heerschappij enorme rijkdom. و با دولت شهرهای یونانی همسایه شد. ||government|cities|Greek city-states|neighboring| Und wurde ein Nachbar der griechischen Stadtstaaten. And became neighbors with the Greek city government. et sont devenus voisins des cités-États grecques. En werd een buur van de Griekse stadstaten. کورش چند سالی در مناطق شرقی فلات ایران سرگرم کشور گشایی بود. |a few|a few years||eastern regions|eastern|||engaged in|territory expansion|conquering lands| Koresh war mehrere Jahre lang damit beschäftigt, das Land in den östlichen Regionen der iranischen Hochebene auszudehnen. For several years Cyrus was in the eastern part of the Iranian plateau in conquest. Pendant plusieurs années, Koresh s'est occupé d'étendre le pays dans les régions orientales du plateau iranien. Cyrus was enkele jaren bezig met het verkennen van de oostelijke regio's van het Iraanse plateau. و مناطق وسیعی را به قلمرو خود اضافه کرد. |regions|vast areas|||territory||added| und erweiterte sein Territorium um weite Gebiete. And added large areas to its territory. et a ajouté de vastes zones à son territoire. En voegde uitgestrekte gebieden toe aan zijn grondgebied. یکی از شکوهمندترین فتوحات تاریخ، فتح مسالمت آمیز بابِل توسط کورش بزرگ هست. ||most magnificent|conquests||conquest|peaceful|peaceful|Babylon|by|Cyrus the Great|the Great| Eine der glorreichsten Eroberungen der Geschichte ist die friedliche Eroberung Babylons durch Kyros den Großen. One of the most glorious conquests in history is the peaceful conquest of Babylon by Cyrus the Great. L'une des conquêtes les plus glorieuses de l'histoire est la conquête pacifique de Babylone par Cyrus le Grand. Een van de meest glorieuze veroveringen uit de geschiedenis is de vreedzame verovering van Babylon door Cyrus de Grote. در این واقعه، او بدون جنگ و خونریزی وارد بابل شد. ||event||without|war||bloodshed|entered|Babylon| In diesem Fall drang er ohne Kampf oder Blutvergießen in Babylon ein. In this incident, he entered Babylon without war or bloodshed. Dans cet événement, il est entré à Babylone sans combat ni effusion de sang. بابل یکی از بزرگ ترین شهرهای آن روزگار به شمار می رفت. ||||||"that time"|time period||"considered"||"was considered" Babylon war eine der größten Städte dieser Zeit. Babylon was one of the largest cities of the day. Babylone était l'une des plus grandes villes de cette époque. این شهر به دلیل داشتن بناها و پرستشگاه های با شکوه، مراکز اقتصادی ثروتمند، نهادهای سیاسی و اداری متعدد و در اختیار داشتن راه های ارتباطی با سرزمین های دور و نزدیک، اهمیت فراوان داشت. |||because of|having|buildings and temples||temples|||magnificent|economic centers|economic centers|wealthy|institutions|political institutions||administrative|numerous|||control of|having|routes||communication routes||||distant lands||near and far|great importance|great importance|had Diese Stadt war aufgrund ihrer prächtigen Gebäude und Kultstätten, ihrer reichen Wirtschaftszentren, ihrer zahlreichen politischen und administrativen Institutionen und ihrer Kommunikationswege mit fernen und nahen Ländern sehr wichtig. The city was important because of its magnificent buildings and temples, its rich economic centers, its numerous political and administrative institutions, and its ability to communicate with far and near lands. Cette ville était très importante en raison de ses magnifiques bâtiments et lieux de culte, de ses riches centres économiques, de ses nombreuses institutions politiques et administratives et de ses voies de communication avec les terres lointaines et proches. Denne byen var veldig viktig på grunn av dens praktfulle bygninger og tilbedelsessteder, rike økonomiske sentre, mange politiske og administrative institusjoner og kommunikasjonsveier med fjerntliggende og nære land. و تسلط بر آن برای هر فرمانروایی بسیار مهم بود. |domination|over|||each|rule|very|important| Und es zu beherrschen war für jeden Herrscher sehr wichtig. And mastering it was very important for any government. Et le maîtriser était très important pour chaque dirigeant. En het beheersen ervan was erg belangrijk voor elke regering. کورش فرمان داد تا ماجرای فتح صلح آمیز بابِل را بر لوحی استوانه ای از گِل رُس به زبان بابلی بنویسند. |decree||"so that"|account of|conquest|peaceful conquest|peaceful|Babylon||on|clay tablet|Cylindrical|||clay|clay||Babylonian language||write down Cyrus befahl, die Geschichte der friedlichen Eroberung Babylons auf Babylonisch auf eine zylindrische Tafel aus rosafarbenem Ton zu schreiben. Cyrus ordered that the story of Babylon's peaceful conquest be written on a cylindrical slab of rose petal in Babylonian language. Cyrus ordonna que l'histoire de la conquête pacifique de Babylone soit écrite en babylonien sur une tablette cylindrique d'argile rose. Cyrus beval dat het verhaal van de vreedzame verovering van Babylon in het Babylonisch op een cilindervormige kleitablet moest worden geschreven. این لوح که بعدها در بابِل کشف شد، الان در موزۀ بریتانیا در لندن نگهداری می شود. |tablet||later on|||discovered||||British Museum|British Museum|||kept|| Diese später in Babylon entdeckte Tafel wird heute im British Museum in London aufbewahrt. The tablet, later discovered in Babylon, is now housed in the British Museum in London. Cette tablette, découverte plus tard à Babylone, est aujourd'hui conservée au British Museum de Londres. و به «منشور کورش» معروف است. ||Cyrus Cylinder||known as| Und es ist als „Coroshs Charta“ bekannt. And is known as the "Charter of Cyrus". Et elle est connue sous le nom de "Charte de Corosh". بسیاری از محققان، منشور کورش را نخستین منشور حقوق بشر می دانند. Many||Researchers|charter|||first|Cyrus Cylinder|human rights|human rights||consider Viele Forscher halten Koreshs Charta für die erste Menschenrechtscharta. Many scholars consider the Cyrus Charter to be the first human rights charter. De nombreux chercheurs considèrent la charte de Koresh comme la première charte des droits de l'homme. Veel geleerden beschouwen het Cyrus-handvest als het eerste mensenrechtenhandvest. و متن آن به ابتکار سازمان ملل متحد به شش زبان رسمی این نهاد جهانی ترجمه شد. |the text|its text||initiative|United Nations organization|United Nations|United Nations||six||official languages||global institution|global organization|translated| Der Text wurde auf Initiative der Vereinten Nationen in sechs Amtssprachen der Vereinten Nationen übersetzt. The text was translated into six official languages of the UN at the initiative of the United Nations. Et son texte a été traduit dans les six langues officielles de l'ONU à l'initiative de l'ONU. De tekst is op initiatief van de Verenigde Naties vertaald in zes officiële talen van de VN. نسخۀ بدلی هم از این منشور در مقر سازمان ملل متحد در نیویورک به نمایش گذاشته شده. duplicate copy|replica|"also"|||charter||headquarters|United Nations|United Nations|United Nations||New York||on display|displayed| Eine Kopie dieser Charta ist im Hauptquartier der Vereinten Nationen in New York ausgestellt. A copy of the charter is also displayed at the United Nations headquarters in New York. Une copie de cette charte est exposée au siège des Nations Unies à New York. Een replica van het handvest is te zien op het VN-hoofdkwartier in New York. با فتح بابِل، تمامی بین النهرین و سرزمین های سوریه، فلسطین و لبنان امروزی تحت فرمان هخامنشیان درآمد. |open||all of|between|Mesopotamia||lands||Syria|Palestine||Lebanon|modern-day|under|command||came under control Mit der Eroberung Babylons gelangten ganz Mesopotamien sowie die Länder Syrien, Palästina und der heutige Libanon unter die Herrschaft der Achämeniden. With the conquest of Babylon, all of Mesopotamia and the lands of present-day Syria, Palestine, and Lebanon came under Achaemenid rule. Avec la conquête de Babylone, toute la Mésopotamie et les terres de Syrie, de Palestine et du Liban actuel passèrent sous le commandement des Achéménides. Met de verovering van Babylon kwamen heel Mesopotamië en de landen van het huidige Syrië, Palestina en Libanon onder de heerschappij van de Achaemeniden. کورش نه تنها به عنوان یک جهان گشا و یا به علت فتوحاتی که انجام داد، بلکه به خاطر شخصیت انسانی اش همواره مورد تحسین و تکریم بوده است. |"not only"|not only||||world|conqueror||or||because of|conquests||carried out||"but also"|to|because of|character|humane|his|always|subject of|admiration||honor|| Cyrus wurde immer bewundert und geehrt, nicht nur als Weltentdecker oder wegen der Eroberungen, die er machte, sondern auch wegen seines menschlichen Charakters. Cyrus has always been admired and honored not only as a world leader or for his conquests, but also for his human personality. Cyrus a toujours été admiré et honoré non seulement en tant qu'explorateur du monde ou à cause des conquêtes qu'il a faites, mais aussi à cause de son caractère humain. Cyrus is altijd bewonderd en geëerd, niet alleen als een kosmopoliet of voor zijn veroveringen, maar ook voor zijn menselijk karakter. در روزگاری که قتل و غارت و کشتار، روش معمول فرمانروایان و فاتحان بود، کورش با پرهیز از چنین رفتاری، شکل جدیدی از فرمانروایی را به جهان معرفی کرد. |"era"||killing||plunder||massacre|method|common practice|rulers||conquerors|||with|"refraining from"||such behavior|behavior|form|new||Rule|||world|introduced| Zu einer Zeit, als Töten, Plündern und Töten die üblichen Methoden von Herrschern und Eroberern waren, führte Cyrus eine neue Form der Herrschaft in die Welt ein, indem er solches Verhalten vermied. History of Iran 4 À une époque où tuer, piller et tuer étaient les méthodes habituelles des dirigeants et des conquérants, Cyrus a introduit une nouvelle forme de domination dans le monde en évitant de tels comportements. In een tijd waarin moord, plundering en slachting aan de orde van de dag waren onder heersers en veroveraars, vermeed Cyrus dergelijk gedrag en introduceerde een nieuwe vorm van heerschappij in de wereld. در. روزگاری که. قتل و خارت و. کشتار روش معمول فرمانروایان و. فاتحان. بود کورش با پرهیز از. چنین. رفتاری شکل جدیدی. فرمانروای را به. جهان ‌معرفی کرد این رفتار کورش الگوی مناسبی شد که پس از او، برخی از شاهان هخامنشی هم از آن پیروی کردند. |behavior||model|appropriate model||that||||some of the||kings|Achaemenid kings||||followed|they did Dieses Verhalten von Cyrus wurde zu einem guten Beispiel dafür, dass einige achämenidische Könige ihm folgten. This behavior of Cyrus became a good example that some Achaemenid kings followed him. Ce comportement de Cyrus est devenu un bon exemple que certains rois achéménides ont suivi après lui. Dit gedrag van Cyrus werd een goed voorbeeld dat enkele Achaemenidische koningen hem volgden. در سال پانصد و بیست و نه پیش از میلاد، کوروش بزرگ پایه‌گذار دولت هخامنشی در جنگ‌های شمال شرقی ایران کشته شد. ||Five hundred|||||||birth of Christ|||founder|founder|government||||||||was killed| Im Jahr 529 v. Chr. wurde Kyros der Große, der Gründer des achämenidischen Staates, in den Kriegen im Nordosten Irans getötet. In five hundred and twenty-nine BC, Cyrus the Great, the founder of the Achaemenid state, was killed in the wars of northeastern Iran. En l'an 529 av. J.-C., Cyrus le Grand, le fondateur de l'État achéménide, fut tué dans les guerres du nord-est de l'Iran. In het jaar vijfhonderdnegenentwintig voor Christus werd Cyrus de Grote, de stichter van de Achaemenidische staat, gedood in de oorlogen in het noordoosten van Iran. و پسرش کمبوجیه جانشین او شد. |his son|Cambyses|successor|| Und sein Sohn Kambojie folgte ihm nach. And his son Cambyses succeeded him. Et son fils Kambojie lui a succédé. En zijn zoon Cambyses volgde hem op. ادامۀ ماجرای هخامنشیان رو توی اپیزود بعدی تعریف می کنم. continuation of|story of|the Achaemenids|"will"||||tell|| Die Fortsetzung der Geschichte der Achämenier werde ich in der nächsten Folge erzählen. I will continue the story of the Achaemenids in the next episode. Je raconterai la suite de l'histoire des Achéménides dans le prochain épisode. ادامه ماجرای هخامنشیان را توی اپیزود بعدی تعریف می کنم