×

Utilizziamo i cookies per contribuire a migliorare LingQ. Visitando il sito, acconsenti alla nostra politica dei cookie.

image

Ethnicities in Iran, Ethnicities2

Ethnicities2

یکی از اقوام ایرانی که در غرب و جنوب غربی کشور ایران سکونت دارد قوم لُر است. این قوم دارای تقسیم‌بندی‌های زیادی است که در مهم‌ترین و کلی‌ترین تقسیم‌بندی به دو شاخه لر بزرگ و لر کوچک تقسیم می‌شود. لر بزرگ بیشتر در استان کهگیلویه و بویراحمد، فارس، بوشهر، چهارمحال و بختیاری، قسمتی از اصفهان، خوزستان، و لرستان زندگی می‌کنند. اما لر کوچک در لرستان و ایلام، بخشی از کرمانشاه، همدان و خوزستان مستقرند.

زبان این قوم لری است. زبان لری مانند فارسی از شاخۀ زبان‌های ایرانی جنوب غربی است، و از نزدیک‌ترین زبان‌ها به فارسی به شمار می‌آید. برخلاف کردها، ترک‌ها، عرب‌ها و بلوچ‌ها، قوم لر کاملاً با دولت مرکزی هماهنگی مذهبی، زبانی و فرهنگی دارد. به لحاظ سیاسی و تاریخی این قوم با وجود سرکوب ایلات و عشایر و نیز خان های آن در دولت پهلوی اول، هیچ‌گاه برای دولت مرکزی خطرساز نبوده است. و به‌ نظر نمی‌رسد چنین چیزی اتفاق بیفتاد.

یکی دیگر از اقوام ایرانی قوم ترکمن است. ترکمن‌ها در قلمروهای متعددی پراکنده‌اند. آن ها غیر از کشور ترکمنستان، که زیستگاه اصلی‌شان به شمار می‌آید، در کشورهای ایران، چین، افغانستان، ترکیه و عراق ساکن‌اند.

ترکمن‌های ایران در استان گلستان، در سرزمینی واقع بین دو رود اترک و قره‌سو، و در بخش هایی از استان خراسان شمالی زندگی می‌کنند. قلمرو فضایی قوم ترکمن از شرق دریای خزر آغاز می‌شود و به سمت آسیای مرکزی گسترش و امتداد پیدا می‌کند.

نواحی ترکمن‌نشین آسیای مرکزی، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در قالب دولت مستقل ترکمنستان، هویت ملی جدیدی یافت. و قوم ترکمن صاحب دولت ملی خاص شد. ترکمن‌ها که نسبت به دیگر اقوام حاشیه‌ای ایرانی، قلمرو فضایی محدودتری دارند، همانند اقوام کرد و بلوچ در سه ویژگی و متغیر زبان، قومیت و مذهب از بخش مرکزی ایران متمایزند. ولی با کشور ترکمنستان در این سه ویژگی اشتراک و پیوستگی دارند. ترکمن‌ها مسلمان اهل سنت و حنفی مذهب‌اند.

در دوران قاجار، به دنبال تعرضات اقوام ترکمن به شهرهای خراسان و ناکامی دولت قاجار در رفع این معضل، طی قرارداد آخال، که میان ایران و روس ها بسته شد، منطقۀ آسیای مرکزی به روس‌ها واگذار شد. و مرزهای شمال شرقی ایران در حدود کنونی تعیین و تثبیت شد. با جابه‌جایی خطوط مرزی، قلمرو قوم ترکمن هم به دو قطعۀ فضایی تقسیم شد. و مرزهای سیاسی، میان قبایل و عشایر ترکمن جدایی انداخت. و ییلاق و قشلاق آن ها را با بحران مواجه کرد.

از سوی دیگر، عملیات اسکان اجباری عشایر ترکمن توسط رضاشاه و تصرف تدریجی اراضی منطقه و تبدیل آنها به دارایی های دولتی، عرصه را بر ترکمن‌ها تنگ کرد. و به ساختار اقتصادی و اجتماعی عشایری آنها آسیب کلی زد.

تقسیم فضایی ترکمن‌ها و حایل شدن مرزهای آهنین میان آنها، که سبب قطع ارتباط اقوام دو سوی مرز می‌شد، نیروی بالقوه اعتراض و عصیان ترکمن‌ها را خنثی کرد. با پیروزی انقلاب اسلامی، زخم‌های کهنه و خشم‌های فروخوردۀ ترکمن ها دوباره سرباز کرد. و جنبش سیاسی خلق ترکمن در سال‌های بعد از انقلاب شکل گرفت.

این جنبش تقاضای خودمختاری نداشت، و فقط بر اصلاحات ارضی و کسب حقوق از دست‌ رفته تأکید می‌کرد. ولی تبدیل آن به خشونت مسلحانه به رهبری گروه‌های چپ سبب شد پس از مدت کوتاهی، با مداخلۀ دولت مرکزی بحران پایان پذیرد.

پس از فروپاشی شوروی و شکل گیری ترکمنستان، موقعیت ضعیف ژئوپولیتیک کشور ترکمنستان نسبت به ایران سبب شد این کشور سیاست مسالمت‌جویانه و محتاطانه‌ای نسبت به ایران در پیش بگیرد. و دولت ایران هم با درک این مسئله بر گسترش روابط مسالمت‌آمیز خود با دولت تازه ‌تأسیس ترکمنستان تأکید کرد. همین امر به کاهش نارضایتی در ترکمن‌ها و تحلیل رفتن انرژی انتقام‌جویی منجر شد. به‌طوری‌که نه تنها بحران جدیدی پیش نیامد، بلکه موجبات رضایت خاطر آنها هم فراهم شد.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Ethnicities2 Ethnicities2 Ethnies2 Etnie2 Etnias2 Etnik Kökenler2

یکی از اقوام ایرانی که در غرب و جنوب غربی کشور ایران سکونت دارد قوم لُر است. l'un||ethnies||||||||||réside||ethnic group|lore| ||ethnic groups||||west||south|west|||residence||ethnic group|Lur| One of the Iranian tribes living in the west and southwest of Iran is the Lor tribe. L'une des tribus iraniennes vivant à l'ouest et au sud-ouest de l'Iran est la tribu Lor. این قوم دارای تقسیم‌بندی‌های زیادی است که در مهم‌ترین و کلی‌ترین تقسیم‌بندی به دو شاخه لر بزرگ و لر کوچک تقسیم می‌شود. |peuple|possède|division|partition|de||||||le plus||global||division||||branche|||||||| |tribe||division|division||many||||the most|the most||general|most|division|classification|||branch|Lur|||Lur||divided|| This people has many divisions, which in the most important and general division are divided into two branches, big Lor and small Lor. Cette tribu a de nombreuses divisions, qui dans la division la plus importante et la plus générale sont divisées en deux branches, la grande Ler et la petite Ler. لر بزرگ بیشتر در استان کهگیلویه و بویراحمد، فارس، بوشهر، چهارمحال و بختیاری، قسمتی از اصفهان، خوزستان، و لرستان زندگی می‌کنند. ||most||province|Kohgiluyeh||Boyrahmad|Fars|Bushehr|Chaharmahal||Bakhtiari|part||Isfahan Province|Khuzestan||Lorestan||| The Great Lors live mostly in Kohgiluyeh and Boyer-Ahmad Provinces, Fars, Bushehr, Chaharmahal and Bakhtiari, parts of Isfahan, Khuzestan, and Lorestan. Les grands Ler vivent principalement dans les provinces de Kohgiluyeh et Boyer Ahmad, Fars, Bushehr, Chaharmahal et Bakhtiari, une partie d'Ispahan, du Khuzestan et du Lorestan. اما لر کوچک در لرستان و ایلام، بخشی از کرمانشاه، همدان و خوزستان مستقرند. |||||||||||||sont établis ||||||Ilam|a singer||Kermanshah|Hamadan|||are settled But Little Lor are located in Lorestan and Ilam, parts of Kermanshah, Hamedan and Khuzestan. Mais les petits Ler sont situés dans le Lorestan et Ilam, une partie de Kermanshah, Hamadan et Khuzestan.

زبان این قوم لری است. |||has| The language of this people is Lori. La langue de ce peuple est le Lori. زبان لری مانند فارسی از شاخۀ زبان‌های ایرانی جنوب غربی است، و از نزدیک‌ترین زبان‌ها به فارسی به شمار می‌آید. ||comme|||branche|lang|comme||sud|occidentale|||||||||||considéré comme|| |Luri|like|Persian||branch||||||||||closest||||Persian||counted||comes Lori, like Persian, is a branch of southwestern Iranian languages, and is one of the closest languages to Persian. La langue lori, comme le persan, est une branche des langues du sud-ouest de l'Iran et c'est l'une des langues les plus proches du persan. برخلاف کردها، ترک‌ها، عرب‌ها و بلوچ‌ها، قوم لر کاملاً با دولت مرکزی هماهنگی مذهبی، زبانی و فرهنگی دارد. Contrairement à|Kurdes|Turcs|||||||||complètement||gouvernement|central|coordination|religieux|linguistique||culturel| contrary to|the Kurds|Turk||Arabs|||Baloch||ethnic group||completely||the government||coordination|religious|||cultural| Unlike the Kurds, Turks, Arabs and Baluchis, the Lor people have complete religious, linguistic and cultural harmony with the central government. Contrairement aux Kurdes, aux Turcs, aux Arabes et aux Baloutches, le peuple de Ler est en totale harmonie religieuse, linguistique et culturelle avec le gouvernement central. به لحاظ سیاسی و تاریخی این قوم با وجود سرکوب ایلات و عشایر و نیز خان های آن در دولت پهلوی اول، هیچ‌گاه برای دولت مرکزی خطرساز نبوده است. à|à propos de|politique||historical||peuple||présence|repression|tribus||tribus|||||||gouvernement|Pahlavi||aucunement|jamais|||central|source de danger|n'a jamais été| |in terms|politically||historical|||||suppression|tribes||tribes|||tribal chief||||government|Pahlavi||never|never||the government||dangerous|has not been| Politically and historically, this nation has never been dangerous for the central government, despite the repression of its tribes and nomads as well as its khans in the first Pahlavi government. Politiquement et historiquement, cette tribu n'a jamais constitué une menace pour le gouvernement central malgré la suppression des tribus et des nomades ainsi que de ses khans sous le premier gouvernement Pahlavi. و به‌ نظر نمی‌رسد چنین چیزی اتفاق بیفتاد. ||||arrive|tellement||événement|se produise ||seems||seems|such||event|happen And that does not seem to be the case. Et cela ne semble pas arriver.

یکی دیگر از اقوام ایرانی قوم ترکمن است. ||||||Turkmen| Another Iranian ethnic group is the Turkmen ethnic group. Une autre tribu iranienne est celle des Turkmènes. ترکمن‌ها در قلمروهای متعددی پراکنده‌اند. |||territoires|multiples|répartis| |||territories|multiple|scattered| The Turkmen are scattered in many territories. Les Turkmènes sont dispersés sur de nombreux territoires. آن ها غیر از کشور ترکمنستان، که زیستگاه اصلی‌شان به شمار می‌آید، در کشورهای ایران، چین، افغانستان، ترکیه و عراق ساکن‌اند. ||autres que|||||||leur||considéré comme||||pays|||||||| ||non|||Turkmenistan||habitat|main|their||counts||is||||China|Afghanistan|Turkey||Iraq|| Apart from Turkmenistan, which is their main habitat, they live in Iran, China, Afghanistan, Turkey and Iraq. Outre le Turkménistan, qui constitue leur principal habitat, ils vivent en Iran, en Chine, en Afghanistan, en Turquie et en Irak.

ترکمن‌های ایران در استان گلستان، در سرزمینی واقع بین دو رود اترک و قره‌سو، و در بخش هایی از استان خراسان شمالی زندگی می‌کنند. |||||||territoire|situé|entre|two|||||||||||||||| |||||Garden of Roses||land|located|between||river|Atrak River||Qara|Turkmen of Iran|||districts|||province|Khorasan|northern||| Iranian Turkmen live in Golestan province, in a land between the Atrak and Qarahsu rivers, and in parts of North Khorasan province. Les Turkmènes d'Iran vivent dans la province du Golestan, entre les rivières Atrak et Qarasu, et dans certaines parties de la province du Khorasan du Nord. قلمرو فضایی قوم ترکمن از شرق دریای خزر آغاز می‌شود و به سمت آسیای مرکزی گسترش و امتداد پیدا می‌کند. territory|space||||east|the sea of|Caspian Sea|begins|||||towards|||expansion||expansion|find|| The spatial territory of the Turkmen people begins in the east of the Caspian Sea and extends to Central Asia. Le territoire du peuple turkmène part de l’est de la mer Caspienne et s’étend vers l’Asie centrale.

نواحی ترکمن‌نشین آسیای مرکزی، پس از فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی، در قالب دولت مستقل ترکمنستان، هویت ملی جدیدی یافت. the regions||settling|||||collapse|Union|Soviet Union|Soviet||framework||independent||identity|national||was found The Turkmen regions of Central Asia gained a new national identity after the collapse of the Soviet Union under the independent government of Turkmenistan. Après l’effondrement de l’Union soviétique, les régions d’Asie centrale habitées par les Turkmènes ont trouvé une nouvelle identité nationale sous la forme de l’État indépendant du Turkménistan. و قوم ترکمن صاحب دولت ملی خاص شد. |||owner|||special|became And the Turkmen people got a special national government. Et le peuple turkmène est devenu propriétaire d’un gouvernement national spécial. ترکمن‌ها که نسبت به دیگر اقوام حاشیه‌ای ایرانی، قلمرو فضایی محدودتری دارند، همانند اقوام کرد و بلوچ در سه ویژگی و متغیر زبان، قومیت و مذهب از بخش مرکزی ایران متمایزند. |||in relation to||||marginal|to||||more limited||like||Kurds||||three|characteristic||variable||ethnicity||religion|||||are distinguished The Turkmen, who have a more limited spatial territory than other marginalized Iranian tribes, like the Kurdish and Baluch tribes, differ from the central part of Iran in three characteristics and variables of language, ethnicity and religion. Les Turkmènes, qui disposent d’un territoire spatial plus limité que les autres tribus iraniennes marginales, se distinguent de la partie centrale de l’Iran par trois caractéristiques et variables : la langue, l’origine ethnique et la religion, tout comme les Kurdes et les tribus baloutches. ولی با کشور ترکمنستان در این سه ویژگی اشتراک و پیوستگی دارند. ||||||three|features|commonality||Continuity| But they share these three features with Turkmenistan. ترکمن‌ها مسلمان اهل سنت و حنفی مذهب‌اند. ||Muslims|of|Sunni||Hanafi|| Turkmens are Sunni and Hanafi Muslims.

در دوران قاجار، به دنبال تعرضات اقوام ترکمن به شهرهای خراسان و ناکامی دولت قاجار در رفع این معضل، طی قرارداد آخال، که میان ایران و روس ها بسته شد، منطقۀ آسیای مرکزی به روس‌ها واگذار شد. |era|Qajar||seeking|incursions|||||||failure||Qajar||resolve||problem|during|contract|Akhal||between|||Russia||concluded|was|region||||the Russians||ceded to|was During the Qajar era, following the attacks of the Turkmen tribes on the cities of Khorasan and the failure of the Qajar government to solve this problem, the Central Asian region was handed over to the Russians during the Akhal Treaty, which was concluded between Iran and the Russians. و مرزهای شمال شرقی ایران در حدود کنونی تعیین و تثبیت شد. |borders||northeast|||the borders of|current|determination||establishment| And the northeastern borders of Iran were determined and stabilized within the current limits. با جابه‌جایی خطوط مرزی، قلمرو قوم ترکمن هم به دو قطعۀ فضایی تقسیم شد. |piece|a place|lines|border|territory||||||pieces|space|| With the shifting of the frontier lines, the territory of the Turkmen people was also divided into two spatial pieces. و مرزهای سیاسی، میان قبایل و عشایر ترکمن جدایی انداخت. ||||tribes||tribes||separation|created division And political boundaries separated the Turkmen tribes and nomads. و ییلاق و قشلاق آن ها را با بحران مواجه کرد. |summer pasture||winter pasture|||||crisis|confronted| And Yilaq and Qashlaq faced them with a crisis.

از سوی دیگر، عملیات اسکان اجباری عشایر ترکمن توسط رضاشاه و تصرف تدریجی اراضی منطقه و تبدیل آنها به دارایی های دولتی، عرصه را بر ترکمن‌ها تنگ کرد. |from||operations|settlement|forced resettlement|tribes||by|Reza Shah||seizure|gradual encroachment|lands|||convert|||assets||governmental|area||for|||tightened the situation| On the other hand, Reza Shah's forced resettlement of the Turkmen nomads and the gradual seizure of the region's lands and their conversion into state assets narrowed the field for the Turkmens. و به ساختار اقتصادی و اجتماعی عشایری آنها آسیب کلی زد. ||structure|economic||social|tribal||damage|overall damage|did and caused a general damage to their nomadic economic and social structure.

تقسیم فضایی ترکمن‌ها و حایل شدن مرزهای آهنین میان آنها، که سبب قطع ارتباط اقوام دو سوی مرز می‌شد، نیروی بالقوه اعتراض و عصیان ترکمن‌ها را خنثی کرد. division|||||barrier|becoming||iron|between|||cause|cutting off|communication|||two sides|border|||force|potential|protest||rebellion||||neutralized| The spatial division of the Turkmens and the barrier of iron borders between them, which caused the disconnection of the ethnic groups on both sides of the border, neutralized the potential power of the Turkmens' protest and rebellion. با پیروزی انقلاب اسلامی، زخم‌های کهنه و خشم‌های فروخوردۀ ترکمن ها دوباره سرباز کرد. |victory|revolution|Islamic|wound||old||anger||suppressed|||again|re-emerged| With the victory of the Islamic revolution, the old wounds and suppressed anger of the Turkmen became soldiers again. و جنبش سیاسی خلق ترکمن در سال‌های بعد از انقلاب شکل گرفت. |movement||people|||||after||revolution|form| And the political movement of the Turkmen people was formed in the years after the revolution.

این جنبش تقاضای خودمختاری نداشت، و فقط بر اصلاحات ارضی و کسب حقوق از دست‌ رفته تأکید می‌کرد. |movement|demand|autonomy|did not have||only|on|reforms|land||acquisition|rights||hand|lost|emphasis|| The movement did not demand autonomy, and only emphasized land reform and the recovery of lost rights. ولی تبدیل آن به خشونت مسلحانه به رهبری گروه‌های چپ سبب شد پس از مدت کوتاهی، با مداخلۀ دولت مرکزی بحران پایان پذیرد. ||||violence|armed||leadership|groups||left||||||shortcomings||intervention|||crisis|end|end But its transformation into armed violence led by leftist groups caused the crisis to end after a short time with the intervention of the central government.

پس از فروپاشی شوروی و شکل گیری ترکمنستان، موقعیت ضعیف ژئوپولیتیک کشور ترکمنستان نسبت به ایران سبب شد این کشور سیاست مسالمت‌جویانه و محتاطانه‌ای نسبت به ایران در پیش بگیرد. ||||||formation||position|weak|geopolitical||||||||||policy|peaceful|peaceful||cautious||||||in the future| After the collapse of the Soviet Union and the formation of Turkmenistan, the weak geopolitical position of Turkmenistan in relation to Iran caused this country to adopt a peaceful and cautious policy towards Iran. و دولت ایران هم با درک این مسئله بر گسترش روابط مسالمت‌آمیز خود با دولت تازه ‌تأسیس ترکمنستان تأکید کرد. |||||understanding||issue (1)||||peaceful|peaceful|||||established||emphasized| And the government of Iran, understanding this issue, emphasized on expanding its peaceful relations with the newly established government of Turkmenistan. همین امر به کاهش نارضایتی در ترکمن‌ها و تحلیل رفتن انرژی انتقام‌جویی منجر شد. this|matter||reduction|dissatisfaction|||||analysis||energy|revenge|seeking revenge|led to| This led to the reduction of discontent among the Turkmens and the depletion of the energy of revenge. به‌طوری‌که نه تنها بحران جدیدی پیش نیامد، بلکه موجبات رضایت خاطر آنها هم فراهم شد. ||||only||||came|but|causes|satisfaction|satisfaction|||provided| So that not only a new crisis did not arise, but also the reasons for their satisfaction were provided.