×

Utilizziamo i cookies per contribuire a migliorare LingQ. Visitando il sito, acconsenti alla nostra politica dei cookie.

image

Cuisine of Iran, History of Persian cuisine

History of Persian cuisine

قرار هست در چند اپیزود دربارۀ فرهنگ غذایی ایرانیان و آشپزی ایرانی حرف بزنم.

در تاریخ افسانه‌ای ایران آمده ‌است که پختن غذا و خوردنی از دوران پادشاهی ضحاک آغاز شد.

از فرهنگ غذایی ایران پیش از اسلام تقریباً چیز زیادی باقی نمانده است. و در مواردی هم که اسنادی باقی ‌مانده، بیشتر به فرهنگ غذایی اشراف و شاهزادگان پرداخته اند. اسناد برجای مانده ثابت می‌کند بسیاری از آداب و رسوم ایران حداقل تا قرن‌های چهار و پنج بعد از ظهور اسلام، همچنان در ایران رعایت می‌شده‌اند.

بعد از افول دورۀ ساسانی، اعراب با شیوۀ زندگی ایرانیان آشنا شدند. حضور ایرانیان در کاخ خلیفۀ عباسی هم این آشنایی را بیشتر کرد. غذاها و ذائقۀ غذایی ایرانیان بر روی سه سلسلۀ سلجوقی، ایلخانی و مغول که از قرن سیزده بر ایران حکمرانی کردند تأثیر داشت. علاوه بر این‌ها، شواهد بسیاری وجود دارد از اینکه بیگانگانی که به ایران هجوم می‌آوردند نیز تأثیر خود را بر غذاهای ایرانی داشته اند. مثلاً استفاده از انواع آرد در غذاهای ایرانی که بیشتر در آسیای مرکزی استفاده می‌شد، می‌تواند نمونه‌ ای از این تأثیرپذیری باشد.

بیشتر غذاهایی که ما از غذای ایرانی می‌شناسیم مربوط به دوران صفویه است. نامه‌ها و دست نوشته‌های آشپزان و اطلاعاتی که مسافران در سفرنامه‌های خود نوشته‌اند، از اصلی‌ترین منابع برای تحقیق در مورد غذاهای ایرانی است. نوشته‌های آشپزهای درباری نشان دهندۀ سبک بسیار لوکس و اشرافی از طبخ و سرو غذا در ایران است.

انواع غذاهای پلویی، کوکو، آش، دلمه و کوفته از جمله غذاهای محبوب درباری در ایران قدیم بود. سفرنامه‌های دوران صفویه هم اطلاعات بسیار مفیدی از عادات و آداب و رسوم غذایی ایران به نمایش می‌گذارند. مثلاً با توجه به این اسناد می‌دانیم که در زمان گذشته ظرف‌های بزرگی از پلو و کباب به صورت اشتراکی برای دو و یا سه نفر آماده می‌شد. و ایرانیان همواره در کنار هم و با هم غذا می‌خوردند.

مردم در گذشته بیشتر با دست غذا می‌خوردند. و استفاده از قاشق و چنگال چندان مرسوم نبود. انواع شربت هم بر سر سفره‌ها در پارچ های بزرگ سرو می‌شد. و شربت‌ها با قاشق‌های چوبی بزرگ هم زده می‌شدند. بر سر سفره‌های قدیمی ایرانی دستمال وجود نداشت. و افراد قبل از صرف غذا دست‌های خود را در آفتابه ‌لگن‌های مسی یا نقره‌ای می‌شستند. و خدمتکارانی در این کار به افراد بر سر سفره کمک می‌کردند.

مردم عادی هم در ایران بیشتر از انواع پلو و خورش بهره می‌بردند. و غذاهای بسیار ساده‌تری می‌خورند. صبحانه‌ای سبک و تمرکز بر روی ناهار از ویژگی‌های غذای مردم عادی در ایران بوده است.

در دوران قاجار نیز اشرافی بودن غذاها از چشم مسافران پنهان نمانده بود. و در سفرنامه‌های بسیاری این موضوع بررسی شده است. در این دوران غذاها در ظروف بسیار زیبا بر روی زمین چیده و سرو می‌شدند. و غذای اعیان و مردم عادی تفاوت‌های بسیاری با هم داشت.

غذاها بر اساس شاخصه‌هایی مثل نوع مصرف، روش پخت‌وپز، گوناگونی مواد اولیۀ مورد استفاده و یا منطقه‌ای که آن غذا رایج و شناخته شده است؛ تقسیم‌بندی می‌شوند. در اپیزودهای بعدی بیشتر درباره آشپزی ایرانی و غذاهای ایرانی حرف می زنم.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

History of Persian cuisine Persian cuisine history|of|Persian|Persian culinary tradition ペルシャ料理の歴史|ペルシャ料理の||料理 Geschichte der persischen Küche History of Persian cuisine Historia de la cocina persa Histoire de la cuisine persane Storia della cucina persiana ペルシャ料理の歴史 Geschiedenis van de Perzische keuken História da culinária persa

قرار هست در چند اپیزود دربارۀ فرهنگ غذایی ایرانیان و آشپزی ایرانی حرف بزنم. Il est prévu||||épisode||culture culinaire||Iraniens||cuisine iranienne|iranienne|parler| I|"is going to"|in|a few|episodes|about|culture|food culture|Iranians||cooking|Iranian|I|I will talk ||||エピソード||文化||イラン人||料理|||話す Ich werde in einigen Folgen über die iranische Esskultur und die iranische Küche sprechen. I am going to talk about Iranian food culture and Iranian cuisine in a few episodes. Je vais parler de la culture alimentaire iranienne et de la cuisine iranienne dans plusieurs épisodes.

در تاریخ افسانه‌ای ایران آمده ‌است که پختن غذا و خوردنی از دوران پادشاهی ضحاک آغاز شد. |histoire|légendaire|||il est dit|||cuisson|||nourriture|||royaume||| in|history|legendary tale|in|Iran|"has been mentioned"|"has been"|that|cooking|food||food||era|kingdom|Zahhak|began|began ||伝説|||||||||食べ物||||ザッハーク|始まり|始まった In der legendären Geschichte des Iran soll das Kochen und Essen während der Regierungszeit von Zahak begonnen haben. In the legendary history of Iran, it is said that cooking and eating began during the reign of Zahak. Dans l'histoire légendaire de l'Iran, il est dit que la cuisine et la consommation ont commencé sous le règne de Zahhak.

از فرهنگ غذایی ایران پیش از اسلام تقریباً چیز زیادی باقی نمانده است. |culture|||||l'islam|presque||||n'est pas resté| |culture|||before||Islam|almost|things||remains|remains| |||||||ほとんど|物|||残っていない| Von der vorislamischen iranischen Esskultur ist fast nichts mehr übrig. There is almost nothing left of Islamic food culture in Iran. Il ne reste presque rien de la culture alimentaire préislamique de l'Iran. Van de pre-islamitische Iraanse eetcultuur is bijna niets meer over. و در مواردی هم که اسنادی باقی ‌مانده، بیشتر به فرهنگ غذایی اشراف و شاهزادگان پرداخته اند. ||dans certains cas|||des documents|||||culture alimentaire||nobles et princes||princes et princesses|traité| |"in"|"in cases"|also|"that"|documents|remaining|remained|||||nobles and princes||princes and nobles|addressed|"have addressed" ||場合|||文書|残って|残って|||文化||貴族||王子たち|| Und in den übrigen Dokumenten haben sie der Esskultur von Aristokraten und Fürsten mehr Aufmerksamkeit geschenkt. And in the remaining documents, they have paid more attention to the food culture of aristocrats and princes. Et dans les cas où les documents subsistent, ils se sont davantage concentrés sur la culture alimentaire des nobles et des princes. اسناد برجای مانده ثابت می‌کند بسیاری از آداب و رسوم ایران حداقل تا قرن‌های چهار و پنج بعد از ظهور اسلام، همچنان در ایران رعایت می‌شده‌اند. ||||||||||||||||||||||||||رعایت||| Les documents|||prouve|||beaucoup||coutumes||coutumes||au moins||siècles|siècles||||||l'apparition de||toujours|||respectées||avaient été respectées|ont été respectées documents|left behind||evidence|it|does||of|customs|and|customs||at least||centuries||four|||after the advent||advent of Islam||still|||observed||were observed| 文書|残って||固定|||||マナー||習慣||最低でも||1|||||||出現|イスラム|今でも|||守られて|||ある Die erhaltenen Dokumente belegen, dass im Iran noch viele iranische Bräuche eingehalten wurden, zumindest bis zum vierten und fünften Jahrhundert nach dem Aufkommen des Islam. The surviving documents prove that many Iranian customs were still observed in Iran, at least until the fourth and fifth centuries after the advent of Islam. Les documents survivants prouvent que de nombreuses coutumes iraniennes étaient encore observées en Iran au moins jusqu'aux quatrième et cinquième siècles après l'avènement de l'islam.

بعد از افول دورۀ ساسانی، اعراب با شیوۀ زندگی ایرانیان آشنا شدند. ||déclin|période||Arabes||mode de vie|mode de vie|||se sont familiarisés ||fall|era|Sasanian era|Arabs||way of life|lifestyle|||became acquainted ||dem Untergang||||||||| ||衰退||ササン朝|||方法|||親しんだ| Nach dem Niedergang der sassanidischen Zeit lernten die Araber die iranische Lebensweise kennen. After the decline of the Sassanid period, the Arabs became acquainted with the Iranian way of life. Après le déclin de la période sassanide, les Arabes ont appris à connaître le mode de vie des Iraniens. حضور ایرانیان در کاخ خلیفۀ عباسی هم این آشنایی را بیشتر کرد. présence|||palais|calife abbasside|abbasside|||||davantage| presence|||caliph's palace|Caliph|Abbasid||this familiarity|familiarity||increased|increased 出席||||ハリーファ|アッバース|||||| Die Anwesenheit von Iranern im Palast des abbasidischen Kalifen erhöhte ebenfalls diese Vertrautheit. The presence of Iranians in the palace of the Abbasid Caliph also increased this familiarity. La présence d'Iraniens dans le palais du calife abbasside augmenta cette familiarité. غذاها و ذائقۀ غذایی ایرانیان بر روی سه سلسلۀ سلجوقی، ایلخانی و مغول که از قرن سیزده بر ایران حکمرانی کردند تأثیر داشت. ||goût|alimentaire|||sur||dynasties|Seldjoukide|Ilkhanide||||||treizième siècle|||gouverné||influence| foods||taste|"culinary taste"|Iranians|||three|dynasties|Seljuk dynasty|Ilkhanid||Mongol|||century|thirteenth||Iran|ruled over|"ruled over"|influence| ||味|||||||セルジューク|イルハン朝||||||13|||統治||| The food and taste of the Iranians influenced the three Seljuk, Ilkhanid, and Mongol dynasties that ruled Iran from the thirteenth century. La nourriture et le goût des aliments des Iraniens ont eu une influence sur les trois dynasties de Seljuq, Ilkhani et Mongol qui ont gouverné l'Iran à partir du 13ème siècle. علاوه بر این‌ها، شواهد بسیاری وجود دارد از اینکه بیگانگانی که به ایران هجوم می‌آوردند نیز تأثیر خود را بر غذاهای ایرانی داشته اند. En outre||de plus|ces éléments|preuves||existe|||de ce que|envahisseurs||||invasion||apportaient|aussi|influence||||plats||| ||||evidence||||||foreign invaders||||invasion||were invading|"also"|influence||||foods||| ||||証拠||||||異邦人||||襲撃||来た|も|影響|||||||あった In addition, there is ample evidence that foreigners invading Iran also influenced Iranian food. En plus de cela, il existe de nombreuses preuves que les étrangers qui ont envahi l'Iran ont également eu leur influence sur la cuisine iranienne. مثلاً استفاده از انواع آرد در غذاهای ایرانی که بیشتر در آسیای مرکزی استفاده می‌شد، می‌تواند نمونه‌ ای از این تأثیرپذیری باشد. |||types de|||||||||Asie centrale|||||peut être|exemple||||influence culturelle| for example|use||types of|flour|in||||||Asia|Central Asia||||||example|example|||influence| |利用|の||小麦粉||料理|||||アジア|中央アジア|||||できる|例||||影響を受けやすさ| For example, the use of flour in Iranian cuisine, which was mostly used in Central Asia, can be an example of this effect. Par exemple, l'utilisation de types de farine dans la cuisine iranienne, qui était principalement utilisée en Asie centrale, peut être un exemple de cette influence.

بیشتر غذاهایی که ما از غذای ایرانی می‌شناسیم مربوط به دوران صفویه است. |les plats|||||||connaissons|liés à||époque|Safavides| |foods|||||||know|related to|||Safavid era| ほとんど|食べ物||||食べ物|イランの||知っている|関係している|の||サファヴィー朝|です Das meiste Essen, das wir aus iranischem Essen kennen, stammt aus der Zeit der Safaviden. Most of the food we know from Iranian food is related to the Safavid era. La plupart des plats que nous connaissons de la cuisine iranienne appartiennent à l'ère safavide. نامه‌ها و دست نوشته‌های آشپزان و اطلاعاتی که مسافران در سفرنامه‌های خود نوشته‌اند، از اصلی‌ترین منابع برای تحقیق در مورد غذاهای ایرانی است. lettres|||manuscrits|écrits||cuisiniers||informations||les voyageurs||récits de voyage||||||principales|les plus importantes|sources||recherche|||plats|| letters||||written by||chefs||information||the travelers||travelogues||||||||sources|"for"|research||||| 手紙||||手記||シェフ||情報|||||||書いた|ある|||最も|資料||研究|に関して|||イランの| Chefs' letters and manuscripts and information that travelers have written in their travelogues are the main sources for research on Iranian food. Les lettres et manuscrits des cuisiniers et les informations écrites par les voyageurs dans leurs récits de voyage sont parmi les principales sources de recherche sur la cuisine iranienne. نوشته‌های آشپزهای درباری نشان دهندۀ سبک بسیار لوکس و اشرافی از طبخ و سرو غذا در ایران است. écrits||chefs royaux|de cour|indiquent|indiquant|style||luxueux||aristocratique||cuisine||service|nourriture||| ||court chefs|courtly||indicative of|||luxurious||aristocratic||cooking||serving|||| 書き物|の|シェフ|宮廷の|示す|示す|スタイル|非常|高級|と|貴族的||料理|||||| The writings of court chefs show a very luxurious and aristocratic style of cooking and serving food in Iran. Les écrits des cuisiniers de la cour montrent un style de cuisine et de service très luxueux et aristocratique en Iran.

انواع غذاهای پلویی، کوکو، آش، دلمه و کوفته از جمله غذاهای محبوب درباری در ایران قدیم بود. types de|plats|plats de riz||soupe épaisse|Dolma||boulettes de viande||parmi les||populaires|de la cour|||ancienne| ||rice dishes|vegetable fritters|soup|stuffed vegetable dish||Meatball||"including"||popular|royal court||Iran||"was" ||プルーヴィ|クク (クク)|スープ|ドルマ||コフテ|||食べ物|人気|宮廷の|||古代| A variety of dishes such as pilaf, cocoa, ash, jam and meatballs were among the popular court dishes in ancient Iran. Une variété de plats de pilaf, de koko, de cendre, de dolme et de boulettes de viande figuraient parmi les plats de cour populaires dans l'ancien Iran. سفرنامه‌های دوران صفویه هم اطلاعات بسیار مفیدی از عادات و آداب و رسوم غذایی ایران به نمایش می‌گذارند. récits de voyage||époque|Safavides||informations||très utiles||coutumes||usages et coutumes||coutumes alimentaires||||montrent||mettent en avant |||||information||valuable||habits||customs and traditions||customs||||||"put on display" 旅行記|||サファヴィー朝||||有益な||習慣||マナー||習慣||||||示している Safavid travelogues also show very useful information about Iranian food habits and customs. Les récits de voyage de l'ère safavide fournissent également des informations très utiles sur les habitudes et les coutumes alimentaires de l'Iran. مثلاً با توجه به این اسناد می‌دانیم که در زمان گذشته ظرف‌های بزرگی از پلو و کباب به صورت اشتراکی برای دو و یا سه نفر آماده می‌شد. ||En tenant compte|||documents|||||||plat||||riz au safran|et|kebab|||partagé||||||||| |"with"||||||we know|||||large dishes||||rice||kebab|"according to"||shared|||||||prepared|| 例えば||注意|||文書|||||||容器||大きな||||ケバブ|||共有の||||||||| For example, according to these documents, we know that in the past, large dishes of pilaf and kebabs were prepared jointly for two or three people. Par exemple, d'après ces documents, on sait qu'autrefois, de grands plats de pilaf et de kebab étaient préparés pour deux ou trois personnes. و ایرانیان همواره در کنار هم و با هم غذا می‌خوردند. ||toujours||||||||| |Iranians|always|"in"|together|||||||ate |||||||||||食べていた And the Iranians always ate together. Et les Iraniens mangeaient toujours ensemble.

مردم در گذشته بیشتر با دست غذا می‌خوردند. |"in"|||with|||| ||過去|多くの|||||食べていた In the past, people ate more by hand. Autrefois, les gens mangeaient surtout avec leurs mains. و استفاده از قاشق و چنگال چندان مرسوم نبود. |||||fourchette|pas tellement|courant| |||spoon||fork|very much|customary| |||スプーン||フォーク|あまり|一般的ではない| And the use of spoons and forks was not very common. Et l'utilisation de cuillères et de fourchettes n'était pas très courante. انواع شربت هم بر سر سفره‌ها در پارچ های بزرگ سرو می‌شد. |sirop||sur|sur|table|||carafe|||servi|| |syrup|||||||pitcher||||| |シロップ|||||||ピッチャー|||||される Eine Vielzahl von Sirupen wurde auch auf großen Tischkrügen serviert. A variety of syrups were also served on large table pitchers. Toutes sortes de sorbets étaient servies sur les tables dans de grands pichets. و شربت‌ها با قاشق‌های چوبی بزرگ هم زده می‌شدند. |Les sirops|||cuillères en bois||en bois||||| ||||||wooden||||| |シロップ|||スプーン||木製の||||| And the syrups were stirred with large wooden spoons. Et les sirops étaient remués avec de grosses cuillères en bois. بر سر سفره‌های قدیمی ایرانی دستمال وجود نداشت. sur|sur|nappe||||serviette|| ||||||napkin|| ||||||ハンカチ|| There were no handkerchiefs on the old Iranian tablecloths. Il n'y avait pas de serviettes sur les vieilles nappes iraniennes. و افراد قبل از صرف غذا دست‌های خود را در آفتابه ‌لگن‌های مسی یا نقره‌ای می‌شستند. |les gens|||prendre||mains|||||aiguière|bassins en cuivre|des|en cuivre||argenté|||lavaient ||before||before the meal|||||||water pitcher|basin||copper||silver|||washed |||||||||||アフタベ|洗面器||銅製の|||||洗っていた Und die Leute wuschen ihre Hände vor dem Essen in Kupfer- oder Silberbecken. And people used to wash their hands in copper or silver basins before eating. Et avant de manger, les gens se lavaient les mains dans des bassines en cuivre ou en argent. و خدمتکارانی در این کار به افراد بر سر سفره کمک می‌کردند. |des serviteurs|||||personnes|||||| |servants|||||people||||||helped |召使いたち||||||||||| And the servants helped the people at the table. Et les serviteurs aidaient les gens à table dans ce travail.

مردم عادی هم در ایران بیشتر از انواع پلو و خورش بهره می‌بردند. |gens ordinaires||||||types de||||profitaient de|tirait profit| |ordinary people|||||||||stew|benefited from||"benefited from" |||||||||||||利用していた Gewöhnliche Menschen im Iran verwendeten auch mehr Arten von Pilaw und Eintopf. Ordinary people in Iran also used more types of pilaf and stew. Les gens ordinaires en Iran utilisaient plus de types de pilaf et de ragoût. و غذاهای بسیار ساده‌تری می‌خورند. |||simple||| And they eat much simpler foods. Et ils mangent des aliments beaucoup plus simples. صبحانه‌ای سبک و تمرکز بر روی ناهار از ویژگی‌های غذای مردم عادی در ایران بوده است. ||light||focus on|||||characteristic|||||||| ||||集中||||||||||||| Leichtes Frühstück und der Fokus auf das Mittagessen waren die Merkmale des normalen Essens im Iran. Light breakfast and focus on lunch have been the features of ordinary people's food in Iran. Un petit déjeuner léger et se concentrer sur le déjeuner a été une caractéristique de la nourriture des gens ordinaires en Iran.

در دوران قاجار نیز اشرافی بودن غذاها از چشم مسافران پنهان نمانده بود. |||aussi|noble|||||les voyageurs|caché|n'était pas caché| "in"||Qajar era||aristocratic|being|||eyes of travelers||hidden from||"had been" ||||||||||隠れて|| Während der Qajar-Zeit war die Aristokratie des Essens nicht vor den Augen der Reisenden verborgen. During the Qajar period, the aristocracy of food was not hidden from the eyes of travelers. Pendant l'ère Qajar, l'aristocratie de la nourriture n'était pas cachée aux yeux des voyageurs. و در سفرنامه‌های بسیاری این موضوع بررسی شده است. ||récits de voyage||nombreux||sujet|a été étudié|| |||||||reviewed|| And this issue has been studied in many travelogues. Et cette question a été discutée dans de nombreux récits de voyage. در این دوران غذاها در ظروف بسیار زیبا بر روی زمین چیده و سرو می‌شدند. |||||vaisselle|très|très élégants|sur|sur|sol|disposés||servis|| ||||"in"|dishes||||||arranged|||| |||||容器||||||置かれた||||されていました During this period, food was arranged and served in beautiful dishes on the floor. Durant cette période, la nourriture était disposée et servie dans de très belles assiettes à même le sol. و غذای اعیان و مردم عادی تفاوت‌های بسیاری با هم داشت. ||nobles|||ordinaires|différences||||| ||nobles||||differences||||| ||貴族||||||||| And the food of the nobles and the common people was very different. Et la nourriture des nobles et des gens ordinaires avait beaucoup de différences.

غذاها بر اساس شاخصه‌هایی مثل نوع مصرف، روش پخت‌وپز، گوناگونی مواد اولیۀ مورد استفاده و یا منطقه‌ای که آن غذا رایج و شناخته شده است؛ تقسیم‌بندی می‌شوند. |||caractéristiques|critères tels que||type|consommation|méthode|cuisson|cuisson|diversité|ingrédients||utilisés|utilisation|||région|||||courant||reconnue||est|classées|classification|| ||based on|criteria|||Type|consumption|method||cooking method|variety||raw materials||||or|region|||||common||recognized|||classified|||are categorized ||基準に従って|指標|||||||調理|||原料||||||||||||||||分けられ|| Lebensmittel, die auf Merkmalen wie Art des Verzehrs, Kochmethode, Vielfalt der verwendeten Rohstoffe oder dem Bereich basieren, in dem das Lebensmittel verbreitet und bekannt ist; Sind geteilt. Foods based on characteristics such as type of consumption, cooking method, variety of raw materials used or the area where the food is common and known; Are divided. Aliments basés sur des indicateurs tels que le type de consommation, le mode de cuisson, la variété des matières premières utilisées ou la région où cet aliment est courant et connu ; sont divisés در اپیزودهای بعدی بیشتر درباره آشپزی ایرانی و غذاهای ایرانی حرف می زنم. |||||cuisine iranienne|||plats|||| |episodes||||||||||| |エピソード|||||||料理|||| In the next episodes, I will talk more about Iranian cuisine and Iranian food. Dans les prochains épisodes, je parlerai davantage de la cuisine iranienne et de la cuisine iranienne.