×

Utilizziamo i cookies per contribuire a migliorare LingQ. Visitando il sito, acconsenti alla nostra politica dei cookie.

image

Iranian Cinema, A Separation

A Separation

فیلم «جدایی نادر از سیمین»، که خارج از ایران بیشتر با نام «یک جدایی» شناخته می‌شود، پنجمین اثر سینمایی اصغر فرهادی، و محصول سال دو هزار و یازده است. این فیلم جایزۀ اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را در سال دو هزار و دوازده دریافت کرد. از جمله عناصر استفاده شده در این فیلم اختلافات زناشويی، مذهب، اختلاف طبقات اجتماعی و فرهنگ سنتی مردسالاری است.

در این فیلم، سیمین با بازی لیلا حاتمی می‌خواهد به ‌همراه همسرش نادر با بازی پیمان معادی و دخترش ترمه با بازی سارینا فرهادی از ایران برود. او همهٔ مقدمات این کار را فراهم کرده، و ویزا را هم دریافت کرده است. اما نادر نمی‌خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می‌برد، تنها رها کند. این اختلافات باعث می‌شود سیمین از دادگاه درخواست طلاق کند، اما دادگاه درخواستش را دربارۀ حضانت فرزندش رد می‌کند. نادر با طلاق دادن سیمین مشکلی ندارد، اما اصلاً رضایت نمی‌دهد که ترمه به همراه سیمین کشور را ترک کند.

سیمین تصمیم می گیرد خانه را ترک کند، و به خانهٔ پدرش برود. ترمه پیش پدرش نادر می ماند. به امید اینکه مادرش سیمین پیش آن‌ها برگردد. نادر نمی‌تواند از عهدهٔ مراقبت از پدرش برآید. پس برای این کار یک مستخدم به نام راضیه استخدام می‌کند.

این زن جوان که باردار است، این کار را بدون اطلاع همسرش، حجت، قبول کرده‌ است. راضیه یک زن مذهبی و معتقد است و در يكی از سكانس های تامل برانگيز فيلم، او در حالی که پدر نادر در شرایط بدی به سر می برد، به يک کارشناس امور دینی تلفن می زند، و سوال می كند كه آيا از نظر شرعی می تواند پدر نادر را تميز كند يا خير.

یک روز نادر به خانه برمی‌گردد، و پدرش را در حالی که دستش با روسری به تخت بسته شده و از روی تخت به زمین افتاده و تنها رهاشده می‌بیند. وقتی راضیه به خانه برمی‌گردد، دعوای شدیدی درمی‌گیرد. که عواقب تراژیک آن نه‌ تنها زندگی نادر را زیر و رو می‌کند، بلکه باعث تغییر تصویر دخترش از او می شود. راضیه به‌ دلیل مرگ جنینش به بیمارستان منتقل می‌شود. او و همسرش دلیل مرگ جنین را هل داده شدن توسط نادر در هنگام مشاجره می‌دانند، و از نادر شکایت می‌کنند.

راضیه در دادگاه می گوید که نادر می‌دانسته او حامله است، اما رعایت حالش را نکرده. اما نادر می گوید که نمی دانسته او حامله است. نادر در این کشاکش شاکی است که چرا راضیه، پدر نادر را به تخت بسته و خانه را ترک کرده است. نادر با تعیین وثیقه از سوی دادگاه بازداشت می‌شود. و مادرزن او می‌آید و برایش وثیقه می‌گذارد.

در دادگاهی بعدی معلم خصوصی ترمه به دادگاه می‌آید که شهادت بدهد در زمانی که با راضیه دربارۀ بارداری او در خانۀ نادر حرف می زده اند، نادر در اتاق حضور نداشته و چیزی نشنیده است.

در سکانس بعدی ما شاهد چیز دیگری هستیم که باز تعادل ذهنی مخاطب را به هم می‌ریزد، و آن هم این است که ترمه به نادر می‌گوید تو می‌دانستی او حامله بوده. چون زمانی که سیمین به نادر می‌گوید راضیه بچه‌اش سقط شده تعجبی از بارداری او نمی کند.

در ادامه ما همچنان شاهد کشمکش های بین این شخصیت ها هستیم، تا بالاخره مشخص شود نادر دلیل سقط جنین راضیه بوده است یا خیر.

فیلم ساختاری دورانی دارد. در پایان باز هم در دادگاه هستیم، با همان زوج جوان که همچنان بلاتکلیف در انتظار "قضاوت" هستند. سرنوشت آنها در ظاهر در دست دختر آنهاست که باید تصمیم بگیرد با کدام بماند.

نکته بارز این فیلم شناخت درست کارگردان از آدم های فیلم است، که به ویژه در کاوش شخصیت و روحیات مردم عادی جامعه، چشمگیر است. پیوندهای عاطفی به سادگی و شیرینی، بی‌آنکه به زبان آید، القا می‌شود. پیوند راضیه با همسرش که پیچیدگی‌ها و مشکلات روانی همسر خود را درک می‌کند. پیوند عمیق نادر با پدرش و پیوند او با همسر و دخترش.

بسیاری از منتقدان فیلم در جهان می‌گویند فیلم فرهادی، چهرۀ قشری از ایرانیان را نشان می‌دهد که معمولاً در تصاویر غالب رسانه‌ای از ایران غایب‌اند. گروهی از مردم که نمایندۀ باورها و ارزش‌های مورد پسند نظام حاکم در ایران نیستند.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

A Separation |A Separation Eine Trennung A Separation Una separación Une séparation Una separazione Een scheiding Uma separação

فیلم «جدایی نادر از سیمین»، که خارج از ایران بیشتر با نام «یک جدایی» شناخته می‌شود، پنجمین اثر سینمایی اصغر فرهادی، و محصول سال دو هزار و یازده است. film|Séparation|||||hors|||||||||||cinquième|œuvre|||||produit|||||| |separation|Nader||||foreign|of||||||Separation|known|||fifth|effect|film||Asghar Farhadi||production|||||eleven| Der Film "Trennung von Simin", der außerhalb des Irans hauptsächlich als "Eine Trennung" bekannt ist, ist das fünfte Filmwerk von Asghar Farhadi und stammt aus dem Jahr 2011. The film Rare Separation from Simin, which is better known outside of Iran as "A Separation", is the fifth film by Asghar Farhadi and the product of the year two thousand and eleven. Rare Separation from Simin, mieux connu en dehors de l'Iran sous le nom de "A Separation", est le cinquième film d'Asghar Farhadi, et est le produit de l'année deux mille onze. این فیلم جایزۀ اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان را در سال دو هزار و دوازده دریافت کرد. ||prix||||||||||||||| ||award|Oscar|||non||||||||||received| Dieser Film gewann den Oscar für den besten fremdsprachigen Film im Jahr 2012. This film won the Academy Award for Best Foreign Language Film in 2012. Le film a remporté l'Oscar du meilleur film en langue non anglaise en 2012. از جمله عناصر استفاده شده در این فیلم اختلافات زناشويی، مذهب، اختلاف طبقات اجتماعی و فرهنگ سنتی مردسالاری است. |parmi|éléments||||||conflits|conjugale|religion|conflit|de classes|sociales|||traditionnelle|patriarcat| ||elements||||||conflicts|marriage|religion||classes|||||patriarchy| Zu den Elementen, die in diesem Film verwendet wurden, gehören Ehekonflikte, Religion, soziale Klassenunterschiede und traditionelle männliche Dominanz. Among the elements used in this movie are marital disputes, religion, social class differences and patriarchal traditional culture. Parmi les éléments utilisés dans ce film figurent les différences conjugales, la religion, les différences de classe sociale et la culture patriarcale traditionnelle.

در این فیلم، سیمین  با بازی لیلا حاتمی می‌خواهد به ‌همراه همسرش نادر با بازی پیمان معادی و دخترش ترمه با بازی سارینا فرهادی از ایران برود. |||||||||||avec|son mari||||Peyman|||sa fille|Termeh|||||||partir |||Simin|||Leila|Hatami|||||her husband|Nader|||Peyman|Maadi|||||||||| In diesem Film will Simin, gespielt von Leila Hatami, mit ihrem Ehemann Nader, gespielt von Peyman Moaadi, und ihrer Tochter Termeh, gespielt von Sarina Farhadi, aus dem Iran ausreisen. In this movie, Simin played by Leila Hatami wants to leave Iran with his wife Nader played by Peyman Maadi and his daughter Terme played by Sarina Farhadi. Dans ce film, Simin, jouée par Leila Hatami, veut quitter l'Iran avec son mari Nader, joué par Peyman Maadi, et sa fille Termeh, jouée par Sarina Farhadi. او همهٔ مقدمات این کار را فراهم کرده، و ویزا را هم دریافت کرده است. ||préparatifs||||préparé|||||||| |all the||||||||||||| Sie hat alle Vorbereitungen getroffen und auch das Visum erhalten. He has prepared all the preparations for this work, and has also received the visa. Il a pris toutes les dispositions nécessaires et a également reçu un visa. اما نادر نمی‌خواهد پدرش را که از بیماری آلزایمر رنج می‌برد، تنها رها کند. ||||||||||souffre||||laisser| ||||father||||disease||suffers|want|||| Aber Nader will seinen Vater, der an Alzheimer leidet, nicht alleine zurücklassen. But Nader does not want to leave his father, who suffers from Alzheimer's disease, alone. Mais Nader ne veut pas laisser seul son père, qui souffre de la maladie d'Alzheimer. این اختلافات باعث می‌شود سیمین از دادگاه درخواست طلاق کند، اما دادگاه درخواستش را دربارۀ حضانت فرزندش رد می‌کند. |différences|cause|||||tribunal|de divorce|divorce|||tribunal|||concernant|garde d'enfant|de son enfant|rejette|| |||||||court|request|divorce||||||about||her child||| Diese Meinungsverschiedenheiten führen dazu, dass Simin vor Gericht die Scheidung beantragt, aber das Gericht lehnt ihren Antrag bezüglich des Sorgerechts für ihr Kind ab. These differences make Simin request a divorce from the court, but the court rejects his request regarding the custody of his child. Ces différends poussent Simin à demander le divorce, mais le tribunal rejette sa demande de garde de son enfant. نادر با طلاق دادن سیمین مشکلی ندارد، اما اصلاً رضایت نمی‌دهد که ترمه به همراه سیمین کشور را ترک کند. ||divorce|||||||consent||||||||||| |||||||||consent||||silk||||||| Nader hat kein Problem damit, Simin zu scheiden, aber er stimmt überhaupt nicht zu, dass Termeh mit Simin das Land verlässt. Nader has no problem with divorcing Simin, but he does not agree at all that Terme leaves the country with Simin. Nader n'a aucun problème à divorcer de Simin, mais n'est pas du tout d'accord pour que Termeh quitte le pays avec Simin.

سیمین تصمیم می گیرد خانه را ترک کند، و به خانهٔ پدرش برود. ||||||||||father's house|| Simin beschließt, das Haus zu verlassen und zu ihrem Vaterhaus zu gehen. Simin decides to leave the house and go to his father's house. Simin décide de quitter la maison et d'aller chez son père. ترمه پیش پدرش نادر می ماند. Termeh||||| |||||remains there Terme bleibt bei seinem Vater Nader. Cashmere remains rare with his father. Le cachemire reste rare chez son père. به امید اینکه مادرش سیمین پیش آن‌ها برگردد. |hope||his mother||||| In der Hoffnung, dass seine Mutter Simin zu ihnen zurückkehren wird. Hoping that his mother Simin will return to them. En espérant que sa mère Simin reviendra vers eux. نادر نمی‌تواند از عهدهٔ مراقبت از پدرش برآید. ||||s'occuper de|soins|||s'en sortir ||can||responsibility of||||cope with Nader kann nicht mit der Pflege seines Vaters fertig werden. Nader cannot take care of his father. Nader ne peut pas s'occuper de son père. پس برای این کار یک مستخدم به نام راضیه استخدام می‌کند. |||||employé||||employ|| |||||||||hired|| Für diese Aufgabe stellt sie eine Angestellte namens Razieh ein. So he hires a servant named Razieh for this job. Il engage donc un employé nommé Razia pour le faire.

این زن جوان که باردار است، این کار را بدون اطلاع همسرش، حجت، قبول کرده‌ است. ||jeune||enceinte||||||sans l'accord||Hojjat||| ||||pregnant||||||||evidence||| Die junge schwangere Frau hat diese Arbeit ohne das Wissen ihres Ehemanns, Hojjat, angenommen. This young woman, who is pregnant, accepted this job without the knowledge of her husband, Hojjat. La jeune femme, qui est enceinte, a accepté cela sans en informer son mari, Hojjat. راضیه یک زن مذهبی و معتقد است و در يكی از سكانس های تامل برانگيز فيلم، او در حالی که پدر نادر در شرایط بدی به سر می برد، به يک کارشناس امور دینی تلفن می زند، و سوال می كند كه آيا از نظر شرعی می تواند پدر نادر را تميز كند يا خير. Razia|||religieuse||croyante||||||scène||réflexion|réflexion provocante||||alors|||||conditions|||se trouve|||||expert|religieuses|religieux|téléphone|||||||||||juridique||||||||| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||Sharia||||||||| Razieh ist eine gläubige und überzeugte Frau und in einer nachdenklichen Szene des Films ruft sie einen religiösen Berater an, während ihr Vater Nader in einer schwierigen Situation ist, und fragt, ob sie ihren Vater Nader aus religiöser Sicht reinigen darf oder nicht. Razia is a religious woman and in one of the thought-provoking scenes of the film, while Nader's father is in a bad situation, she calls a religious expert and asks if he is Can he clean Nader's father or not? Razia est une femme religieuse et dans l'une des scènes les plus stimulantes du film, elle appelle un expert religieux alors que le père de Nader est dans une mauvaise situation, et lui demande s'il est religieux, peut nettoyer le père rare ou non.

یک روز نادر به خانه برمی‌گردد، و پدرش را در حالی که دستش با روسری به تخت بسته شده و از روی تخت به زمین افتاده و تنها رهاشده می‌بیند. |||||||||||||||foulard||lit|attaché||||||||est tombé|||abandonné seul|| An einem seltenen Tag kehrt Nader nach Hause zurück und sieht seinen Vater, der mit einem Kopftuch ans Bett gebunden ist, vom Bett gefallen und alleine gelassen wurde. One day Nader returns home, and finds his father with his hand tied to the bed with a scarf and fallen from the bed and left alone. Un jour rare, il rentre chez lui et voit son père avec sa main attachée au lit avec une écharpe, tomber du lit et laissé seul. وقتی راضیه به خانه برمی‌گردد، دعوای شدیدی درمی‌گیرد. ||||||dispute|sévère|éclate| Als Razieh nach Hause zurückkehrt, bricht ein heftiger Streit aus. When Razia returns home, a fierce fight breaks out. Lorsque Razia rentre chez elle, elle se lance dans une vive dispute. که عواقب تراژیک آن نه‌ تنها زندگی نادر را زیر و رو می‌کند، بلکه باعث تغییر تصویر دخترش از او می شود. |conséquences|tragique|||||||sous||retourne||||cause|changement|image||||| Die tragischen Folgen davon nicht nur das Leben von Nader durcheinanderbringen, sondern auch das Bild, das seine Tochter von ihm hat, verändern. whose tragic consequences not only turn Nader's life upside down, but also change his daughter's image of him. Les conséquences tragiques ont non seulement bouleversé la vie de Nader, mais ont également changé l'image que sa fille avait de lui. راضیه به‌ دلیل مرگ جنینش به بیمارستان منتقل می‌شود. ||||de son fœtus|||transféré|| Razieh wird wegen des Todes ihres Ungeborenen ins Krankenhaus gebracht. Razieh is taken to the hospital due to the death of her fetus. Razia est transportée à l'hôpital en raison de la mort de son fœtus. او و همسرش دلیل مرگ جنین را هل داده شدن توسط نادر در هنگام مشاجره می‌دانند، و از نادر شکایت می‌کنند. |||||||poussé|poussé|donné|||||dispute||savent||||se plaignent|| Sie und ihr Ehemann betrachten den Grund für den Tod des Fötus als eine Folge von Nader's Handlungen während eines Streits und beschweren sich bei Nader. He and his wife consider the cause of the death of the fetus to be pushed by Nader during an argument, and complain to Nader. Lui et sa femme reprochent à Nader d'avoir poussé le fœtus à mort pendant la dispute et se plaignent de Nader.

راضیه در دادگاه می گوید که نادر می‌دانسته او حامله است، اما رعایت حالش را نکرده. ||||||||||enceinte|||respecté|son état|| Razieh sagt vor Gericht aus, dass Nader wusste, dass sie schwanger war, aber keine Rücksicht auf ihren Zustand genommen hat. Razia says in court that Nader knew she was pregnant, but did not respect her condition. Razia a déclaré au tribunal que Nader savait qu'elle était enceinte, mais n'a pas obtempéré. اما نادر می گوید که نمی دانسته او حامله است. Aber Nader sagt, dass er nicht wusste, dass sie schwanger war. But Nader says that he did not know that she was pregnant. Mais Nader dit qu'elle ne savait pas qu'elle était enceinte. نادر در این کشاکش شاکی است که چرا راضیه، پدر نادر را به تخت بسته و خانه را ترک کرده است. |||conflit|est|||pourquoi|||||||||la maison|||| Nader ist in diesem Konflikt beschwert, warum Razieh, Nadirs Vater gefesselt und das Haus verlassen hat. In this conflict, Nader complains that why Razia tied Nader's father to the bed and left the house. Dans ce conflit, Nader se plaint de la raison pour laquelle Razieh a attaché le père de Nader au lit et a quitté la maison. نادر با تعیین وثیقه از سوی دادگاه بازداشت می‌شود. ||la détermination|cautionnement||de la part de|tribunal|arrest||est Nader wird durch die Festsetzung einer Kaution durch das Gericht inhaftiert. Nader is arrested after the bail is set by the court. Nader est arrêté sous caution. و مادرزن او می‌آید و برایش وثیقه می‌گذارد. |sueure||||||||met Und ihre Mutter kommt und bürgt für sie. And his mother-in-law comes and bails him out. Et sa belle-mère vient lui donner une caution.

در دادگاهی بعدی معلم خصوصی ترمه به دادگاه می‌آید که شهادت بدهد در زمانی که با راضیه دربارۀ بارداری او در خانۀ نادر حرف می زده اند، نادر در اتاق حضور نداشته و چیزی نشنیده است. |||||||||||témoignage|témoigner||le moment|||Razia||grossesse|||||||a parlé|ils||||présence|n'était pas|||n'a rien entendu| In einem späteren Gericht kam Terme, die Privatlehrerin, um auszusagen, dass sie nichts gehört hat, als sie mit Raziye über ihre Schwangerschaft im Haus von Nader gesprochen haben, während Nader nicht im Raum war. In the next court, Termeh's private tutor will come to the court to testify that Nader was not present in the room and did not hear anything when they talked to Razia about her pregnancy at Nader's house. Lors du procès suivant, le professeur privé de Termeh vient au tribunal pour témoigner que Nader n'était pas présent dans la pièce et n'a rien entendu en parlant à Razia de sa grossesse chez Nader.

در سکانس بعدی ما شاهد چیز دیگری هستیم که باز تعادل ذهنی مخاطب را به هم می‌ریزد، و آن هم این است که ترمه به نادر می‌گوید تو می‌دانستی او حامله بوده. ||||sommes témoins||||||l'équilibre|mental|du spectateur|||||trouble||||||||||||||||| In der nächsten Szene sehen wir etwas anderes, das erneut das mentale Gleichgewicht des Publikums durcheinanderbringt, was ist, dass Terme zu Nader sagt, du wusstest, dass sie schwanger war. In the next sequence, we see something else that disturbs the audience's mental balance, and that is Terme saying to Nader, "You knew she was pregnant." Dans la séquence suivante, nous voyons autre chose qui perturbe à nouveau l'équilibre mental du public, et c'est que Termeh dit à Nader que vous saviez qu'elle était enceinte. چون زمانی که سیمین به نادر می‌گوید راضیه بچه‌اش سقط شده تعجبی از بارداری او نمی کند. |||||||||||avortement||||||| |||||||||||miscarriage||||||| Als Simin Nader sagt, dass Ra'ziah ihr Kind verloren hat, wundert sie sich nicht über ihre Schwangerschaft. Because when Simin tells Nader that his baby was miscarried, he is not surprised by her pregnancy. Car lorsque Simin dit à Nader que Razia a avorté, elle n'est pas surprise qu'elle soit enceinte.

در ادامه ما همچنان شاهد کشمکش های بین این شخصیت ها هستیم، تا بالاخره مشخص شود نادر دلیل سقط جنین راضیه بوده است یا خیر. |||||conflit|||||||||il sera clair|soit|||avortement|||||| Im weiteren Verlauf sehen wir immer noch Konflikte zwischen diesen Charakteren, bis schließlich deutlich wird, ob Nader der Grund für Ra'ziah's Fehlgeburt war oder nicht. In the following, we continue to witness the conflicts between these characters, until it is finally determined whether Nader was the reason for Razia's abortion or not. Dans ce qui suit, nous continuons d'assister à des conflits entre ces personnages, jusqu'à ce qu'il soit enfin clair si Nader était la raison de l'avortement de Razia ou non.

فیلم ساختاری دورانی دارد. |structure|cyclique| Der Film hat eine komplexe Struktur. The film has a cyclical structure. Le film a une structure rotative. در پایان باز هم در دادگاه هستیم، با همان زوج جوان که همچنان بلاتکلیف در انتظار "قضاوت" هستند. |||||||||couple|||toujours|indécis||attente|jugement| Am Ende sind wir wieder vor Gericht, mit demselben jungen Paar, das immer noch unentschlossen auf ein "Urteil" wartet. At the end we are back in court, with the same young couple still undecidedly awaiting "judgment". Au final, nous nous retrouvons au tribunal, avec le même jeune couple toujours indécis sur le "jugement". سرنوشت آنها در ظاهر در دست دختر آنهاست که باید تصمیم بگیرد با کدام بماند. destin|||apparence||||||||||| Ihr Schicksal liegt anscheinend in den Händen ihrer Tochter, die entscheiden muss, bei wem sie bleiben will. Their fate is apparently in the hands of their daughter, who must decide which one to stay with. Leur destin est apparemment entre les mains de leur fille qui doit décider avec qui rester.

نکته بارز این فیلم شناخت درست کارگردان از آدم های فیلم است، که به ویژه در کاوش شخصیت و روحیات مردم عادی جامعه، چشمگیر است. |remarquable|||||||||||||surtout||l'exploration|le personnage||psychologie||||remarquable| |notable||||||||of the people||||||||||||||| Ein herausragendes Merkmal dieses Films ist das richtige Verständnis des Regisseurs für die Charaktere im Film, insbesondere in der Erforschung der Persönlichkeiten und Seelen gewöhnlicher Menschen in der Gesellschaft. The obvious point of this film is the director's correct understanding of the people in the film, which is especially impressive in exploring the character and mentality of ordinary people in the society. Le point culminant de ce film est la connaissance correcte du réalisateur des personnes dans le film, ce qui est particulièrement impressionnant pour explorer la personnalité et l'esprit des gens ordinaires dans la société. پیوندهای عاطفی به سادگی و شیرینی، بی‌آنکه به زبان آید، القا می‌شود. liens|émotionnels||simplicité||douceur||||||sont suggérés|| |||||||||||is conveyed|| Emotionale Bindungen entstehen leicht und süß, ohne dass sie in Worte gefasst werden müssen. Emotional connections are simply and sweetly instilled without words. Les liens émotionnels sont induits simplement et en douceur, sans être prononcés. پیوند راضیه با همسرش که پیچیدگی‌ها و مشکلات روانی همسر خود را درک می‌کند. le lien|||||les complexités||||psychologiques||||comprend|| Die befriedigende Bindung zu seinem Ehepartner, der die Komplexitäten und psychischen Probleme seines Ehepartners versteht. Razia's relationship with her husband who understands the complexities and mental problems of her husband. La relation de Razia avec son mari, qui comprend les complexités et les problèmes psychologiques de son mari. پیوند عمیق نادر با پدرش و پیوند او با همسر و دخترش. |profond|||||||||| Die seltene tiefe Bindung zu seinem Vater und seine Bindung zu seinem Ehepartner und seiner Tochter. Nader's deep bond with his father and his bond with his wife and daughter. Rare lien profond avec son père et son lien avec sa femme et sa fille.

بسیاری از منتقدان فیلم در جهان می‌گویند فیلم فرهادی، چهرۀ قشری از ایرانیان را نشان می‌دهد که معمولاً در تصاویر غالب رسانه‌ای از ایران غایب‌اند. ||les critiques|||||||||superficiel||||||||||images|dominant|des médias||||absents| |||||||||||superficial||||||||||||||||| Viele Filmkritiker auf der Welt sagen, dass der Film von Farhadi ein Gesicht einer Gruppe von Iranern zeigt, die in der dominierenden medialen Darstellung des Iran normalerweise abwesend sind. Many film critics in the world say that Farhadi's film shows the face of a class of Iranians that are usually absent in the dominant media images of Iran. De nombreux critiques de cinéma du monde entier disent que le film de Farhadi dépeint une couche d'Iraniens qui sont souvent absents des médias grand public en Iran. گروهی از مردم که نمایندۀ باورها و ارزش‌های مورد پسند نظام حاکم در ایران نیستند. ||||||||||préféré|système|régime||| ||||||||||pleasing|the system|||| Eine Gruppe von Menschen, die nicht die Vertreter der Überzeugungen und Werte des herrschenden Systems im Iran sind. A group of people who do not represent the beliefs and values favored by the ruling system in Iran. Un groupe de personnes qui ne représentent pas les croyances et les valeurs privilégiées par le régime au pouvoir en Iran.