×

Utilizziamo i cookies per contribuire a migliorare LingQ. Visitando il sito, acconsenti alla nostra politica dei cookie.

image

Travel Stories, Travel Story 2

Travel Story 2

سلام. امروز می خوام دربارۀ یکی از عادت هایی که از مردم توی هندوستان دیدم حرف بزنم. من بیشتر از چهار ماهه که دارم توی این کشور سفر می کنم و توی این مدت از اولین دقایق ورودم به هند تا همین الان رفتارها و عادت های خیلی زیاد و ویژه ای اینجا دیدم که برام جالب بودن. اوایل با دیدن بعضی از این رفتارها خیلی تعجب می کردم و چشمام گرد می شد بعد کم کم وقتی هی تکرار شدن و بیشتر در معرضشون قرار گرفتم برام عادی تر و قابل قبول تر شدن. طبیعتاً مردم هر فرهنگ و کشوری عادات خودشون رو دارن و این موضوع راجع به هند که خودش تشکیل شده از چندین و چند قوم و زبان و فرهنگ مختلف هست خیلی بیشتر از بقیۀ جاها به چشم میاد.

یکی از اولین عادت هایی که هر تازه واردی به هند باهاش روبرو می شه عادت بوق زدن زیاد توی خیابون هاست. یادمه همون روز اول که از فرودگاه بمبئی وارد خیابون شدم صدای بوق ها و همهمه ای که درست می کرد اولین چیزی بود که توجهم رو جلب کرد. فرقی نداره چه وسیلۀ نقلیه ای باشه، ریکشا، تاکسی، اتوبوس، ماشین های شخصی و همه و همه بیشتر از حد تصور آدم بوق می زنند. اصلاً بعضی راننده ها دستشون مدام روی بوقه و انگار اگر بوق نزنند وسیله شون حرکت نمی کنه. شاید بوق نقش سوخت رو بازی می کنه تو هندوستان!

بعد جالبیش اینه که معمولاً هر چقدر هم که این بوق ها ممتد و طولانی باشه باز هم به کسی بر نمی خوره و طرف مقابل برنمی گرده با عصبانیت اعتراض کنه که آقا خانم چرا بوق می زنی؟ حالا بوق زدی اشکالی نداره، چرا انقدر طولانی بوق می زنی؟ برعکس، آدم ها با بی خیالی ممکنه کمی وسیلۀ نقلیه شون رو جا به جا کنن تا رانندۀ بوق زننده راهی برای عبور پیدا کنه و همچنان بوق زنان به مسیرش ادامه بده.

اصلاً بعضی وقت ها به نظر میاد دست راننده ها به بوق چسبیده. راننده های اتوبوس های بین شهری از همه فعال ترند در این زمینه. جوری بوق اتوبوس را که طبیعتاً از بوق ماشین های سبک بلندتر هست به صدا در میارن که اگر آدمی اون اطراف باشه که به همچین صدایی عادت نداشته باشه ممکنه پس بیفته از ترس. امان از وقتی که بخواهید شبانه با این اتوبوس ها از شهری به شهر دیگه سفر کنید. دیگه اون موقع باید قید خوابیدن توی اتوبوس و حتی لحظه ای چشم روی هم گذاشتن رو بزنید.

به نظر من حتی بوق های قطارها هم توی هندوستان طولانی تر و بیشتر هست. خوب نمی شه که همه هرچقدر دوست دارن بوق بزنن ولی لوکوموتیوران قطار کمتر صدای سوت رو به صدا در بیاره. اینجا هنده و هرکی هرچقدر که دلش بخواد می تونه بوق بزنه.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Travel Story 2 |Travel Tale 2 Reisegeschichte 2 Travel Story 2 Historia de viaje 2 Récit de voyage 2 Racconto di viaggio 2 Historia podróży 2 História de viagem 2 Reseberättelse 2 Seyahat Hikayesi 2

سلام. Hi. امروز می خوام دربارۀ یکی از عادت هایی که از مردم توی هندوستان دیدم حرف بزنم. Today I want to talk about one of the habits I saw from people in India. Aujourd'hui, je veux parler d'une des habitudes que j'ai vues chez les gens en Inde. من بیشتر از چهار ماهه که دارم توی این کشور سفر می کنم و توی این مدت از اولین دقایق ورودم به هند تا همین الان رفتارها و عادت های خیلی زیاد و ویژه ای اینجا دیدم که برام جالب بودن. |||||||||country||||||||||minutes|||||||behaviors|||||||||||||| I have been traveling in this country for more than four months now, and during this time, from the first minutes of my arrival in India until now, I have seen many special behaviors and habits here that are interesting to me. Je voyage dans ce pays depuis plus de quatre mois maintenant, et pendant ce temps, depuis les premières minutes de mon arrivée en Inde jusqu'à maintenant, j'ai vu ici de nombreux comportements et habitudes particuliers qui m'intéressent. اوایل با دیدن بعضی از این رفتارها خیلی تعجب می کردم و چشمام گرد می شد بعد کم کم وقتی هی تکرار شدن و بیشتر در معرضشون قرار گرفتم برام عادی تر و قابل قبول تر شدن. ||||||||||||my eyes||||||||||||||their exposure|||||||||| In the beginning, I was very surprised to see some of these behaviors and my eyes would become round, then gradually, when they were repeated and I was more exposed to them, they became more normal and acceptable to me. Au début, j'étais très surpris de voir certains de ces comportements et mes yeux s'arrondissaient, puis au fur et à mesure qu'ils se répétaient et que j'y étais plus exposé, ils devenaient plus normaux et acceptables pour moi. In het begin was ik erg verrast om een aantal van deze gedragingen te zien en mijn ogen werden rond, daarna beetje bij beetje, toen ze werden herhaald en ik er meer aan werd blootgesteld, werden ze normaler en acceptabeler voor mij. طبیعتاً مردم هر فرهنگ و کشوری عادات خودشون رو دارن و این موضوع راجع به هند که خودش تشکیل شده از چندین و چند قوم و زبان و فرهنگ مختلف هست خیلی بیشتر از بقیۀ جاها به چشم میاد. |||||||||||||||||||||||||||||||||||places||| Naturally, the people of every culture and country have their own habits, and this issue is much more visible in India, which is made up of several ethnicities, languages, and cultures, than in other places. Naturellement, les gens de chaque culture et de chaque pays ont leurs propres habitudes, et ce problème est beaucoup plus visible en Inde, qui est elle-même composée de plusieurs ethnies, langues et cultures, qu'ailleurs. Natuurlijk hebben mensen van elke cultuur en elk land hun eigen gewoonten, en dit is veel meer het geval met India, dat zelf uit veel verschillende etniciteiten, talen en culturen bestaat.

یکی از اولین عادت هایی که هر تازه واردی به هند باهاش روبرو می شه عادت بوق زدن زیاد توی خیابون هاست. ||||||||newcomer||||||||||||| Eine der ersten Angewohnheiten, die jedem Neuankömmling in Indien begegnet, ist die Angewohnheit, auf der Straße viel zu hupen. One of the first habits that every newcomer to India encounters is the habit of honking a lot in the streets. L'une des premières habitudes que rencontre tout nouvel arrivant en Inde est l'habitude de klaxonner beaucoup dans les rues. Een van de eerste gewoonten die elke nieuwkomer in India tegenkomt, is de gewoonte om luid te toeteren op straat. یادمه همون روز اول که از فرودگاه بمبئی وارد خیابون شدم صدای بوق ها و همهمه ای که درست می کرد اولین چیزی بود که توجهم رو جلب کرد. |||||||||||||||the chatter||||||||||my attention||| I remember the first day when I entered the street from the Mumbai airport, the sound of horns and the noise it made was the first thing that caught my attention. Je me souviens du premier jour où je suis entré dans la rue depuis l'aéroport de Mumbai, le son des klaxons et le bruit qu'il a fait ont été la première chose qui a attiré mon attention. فرقی نداره چه وسیلۀ نقلیه ای باشه، ریکشا، تاکسی، اتوبوس، ماشین های شخصی و همه و همه بیشتر از حد تصور آدم بوق می زنند. ||||transportation|||||||||||||||||||| Egal um welches Fahrzeug es sich handelt, Rikschas, Taxis, Busse, Privatwagen, und alle hupen mehr, als man sich vorstellen kann. It doesn't matter what vehicle it is, rickshaws, taxis, buses, private cars and all of them honk more than you can imagine. Peu importe de quel véhicule il s'agit, les pousse-pousse, les taxis, les bus, les voitures privées, et tous klaxonnent plus que vous ne pouvez l'imaginer. اصلاً بعضی راننده ها دستشون مدام روی بوقه و انگار اگر بوق نزنند وسیله شون حرکت نمی کنه. at all|||||||||it seems|||honk||||| Manche Autofahrer haben die ganze Zeit die Hände auf der Hupe und es scheint, als würde sich ihr Fahrzeug nicht bewegen, wenn sie nicht betätigen. At all, some drivers have their hands on the horn all the time and it seems as if their vehicle will not move if they don't sound the horn. Certains conducteurs ont tout le temps les mains sur le klaxon et il semble que leur véhicule ne bougera pas s'ils ne klaxonnent pas. شاید بوق نقش سوخت رو بازی می کنه تو هندوستان! Vielleicht spielt die Hupe in Indien die Rolle des Treibstoffs! Maybe the horn plays the role of fuel in India! Peut-être que le klaxon joue le rôle de carburant en Inde ! Misschien speelt de hoorn de rol van brandstof in India!

بعد جالبیش اینه که معمولاً هر چقدر هم که این بوق ها ممتد و طولانی باشه باز هم به کسی بر نمی خوره و طرف مقابل برنمی گرده با عصبانیت اعتراض کنه که آقا خانم چرا بوق می زنی؟ حالا بوق زدی اشکالی نداره، چرا انقدر طولانی بوق می زنی؟ برعکس، آدم ها با بی خیالی ممکنه کمی وسیلۀ نقلیه شون رو جا به جا کنن تا رانندۀ بوق زننده راهی برای عبور پیدا کنه و همچنان بوق زنان به مسیرش ادامه بده. |the interesting thing|||||||||||continuous||||||||||||||doesn't|||anger||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||honker|||||||||||his route|| Das Interessante ist, dass diese Pieptöne in der Regel niemanden stören, egal wie kontinuierlich und lang sie sind, und die andere Partei nicht zurückkommt und wütend protestiert und sagt: „Warum piepsen Sie?“ Es ist in Ordnung, jetzt zu piepen. Warum piepst du so lange? Im Gegenteil: Menschen bewegen ihr Fahrzeug unachtsam ein wenig, damit der hupende Fahrer einen Weg zum Überholen findet und die Frauen ihren Weg fortsetzen. The interesting thing is that usually no matter how long and continuous these beeps are, it still doesn't bother anyone and the other party doesn't come back and protest angrily saying why are you beeping? It's okay to beep now, why are you beeping for so long? On the contrary, people carelessly may move their vehicle a little so that the honking driver can find a way to pass and the women continue on their way. La chose intéressante est que généralement, peu importe la durée et la continuité de ces bips, cela ne dérange toujours personne et l'autre partie ne revient pas et ne proteste pas avec colère en disant pourquoi bipez-vous ? C'est normal de biper maintenant, pourquoi bipez-vous si longtemps ? Au contraire, des personnes négligentes peuvent déplacer un peu leur véhicule pour que le conducteur qui klaxonne trouve un moyen de passer et que les femmes continuent leur chemin.

اصلاً بعضی وقت ها به نظر میاد دست راننده ها به بوق چسبیده. ||||||||||||stuck Sometimes it seems that drivers' hands are stuck to the horn. Parfois, il semble que les mains des conducteurs soient collées au klaxon. Soms lijkt het zelfs alsof de handen van de chauffeur aan de claxon zijn geplakt. راننده های اتوبوس های بین شهری از همه فعال ترند در این زمینه. |||||||||are||| Intercity bus drivers are the most active in this field. Les chauffeurs d'autobus interurbains sont les plus actifs dans ce domaine. Intercitybuschauffeurs zijn het meest actief op dit gebied. جوری بوق اتوبوس را که طبیعتاً از بوق ماشین های سبک بلندتر هست به صدا در میارن که اگر آدمی اون اطراف باشه که به همچین صدایی عادت نداشته باشه ممکنه پس بیفته از ترس. ||||||||||||||||they make||||||||||sound|||||||| Sie lassen die Bushupe ertönen, die von Natur aus lauter ist als die Hupe leichter Autos, so dass jemand, der in der Nähe ist und nicht an ein solches Geräusch gewöhnt ist, Angst bekommen könnte. They sound the bus horn, which is naturally louder than the horn of light cars, in such a way that if a person is around who is not used to such a sound, he might get scared. Ils font retentir le klaxon du bus, qui est naturellement plus fort que le klaxon des voitures légères, de sorte que si une personne qui n'est pas habituée à un tel son se trouve dans les parages, elle pourrait avoir peur. Ze laten de claxon van een bus klinken, wat natuurlijk luider is dan de claxon van een lichte auto, zodat als iemand in de buurt is die niet aan zo'n geluid gewend is, hij in angst terug kan vallen. امان از وقتی که بخواهید شبانه با این اتوبوس ها از شهری به شهر دیگه سفر کنید. Mit diesen Bussen können Sie nachts sicher von einer Stadt in die andere reisen. Safe from traveling from city to city with these buses at night. À l'abri de voyager de ville en ville avec ces bus la nuit. Veilig om 's nachts van de ene stad naar de andere te reizen met deze bussen. دیگه اون موقع باید قید خوابیدن توی اتوبوس و حتی لحظه ای چشم روی هم گذاشتن رو بزنید. ||||give up|sleeping|||||moment||||||| Zu diesem Zeitpunkt muss man im Bus aufhören zu schlafen und sogar für einen Moment Augenkontakt herstellen. At that time, you have to stop sleeping on the bus and even make eye contact for a moment. À ce moment-là, vous devez arrêter de dormir dans le bus et même établir un contact visuel pendant un moment. Dan moet je in de bus slapen en zelfs even naar elkaar staren.

به نظر من حتی بوق های قطارها هم توی هندوستان طولانی تر و بیشتر هست. In my opinion, even train horns are longer and more in India. À mon avis, même les klaxons des trains sont plus longs et plus nombreux en Inde. Naar mijn mening zijn zelfs de treinhoorns steeds langer in India. خوب نمی شه که همه هرچقدر دوست دارن بوق بزنن ولی لوکوموتیوران قطار کمتر صدای سوت رو به صدا در بیاره. ||||everyone|as much as||||||locomotive driver||||whistle|||||bring out It's not good that everyone wants to blow the horn, but the locomotives of the train don't blow the whistle. Ce n'est pas bien que tout le monde veuille klaxonner, mais les locomotives des trains ne doivent pas siffler. اینجا هنده و هرکی هرچقدر که دلش بخواد می تونه بوق بزنه. Hier ist er und jeder kann so viel in die Hupe blasen, wie er will. Here it is and everyone can blow the horn as much as they want. C'est ici et n'importe qui peut klaxonner autant qu'il le veut.