×

LingQをより快適にするためCookieを使用しています。サイトの訪問により同意したと見なされます クッキーポリシー.

image

School of proficiency, 1چگونه چین ثروتمند ترین کشور دنیا شد؟

1چگونه چین ثروتمند ترین کشور دنیا شد؟

سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه

آرش هستم در خدمت شما با یک ویدیوی تازه

میخواهیم در این مورد صحبت کنیم که چین چه طوری این قدر ثروتمند شد

بعد از این میخواهیم کلی استفاده کنیم در علم اقتصاد

می خواهیم یاد بگیریم چینی ها چه کار کردن

تقریبا ما هم می تونیم همون کارها رو بکنیم

نکته ای که وجود دارد این که این ویدیو سه پارت خواهد بود

که سه تا سلسله مختلف چین را از اول تاریخ چین تا امروز میخواهم بررسی کنیم

همچنین تحقیق عمیقی تا به حال در این سطح انجام نشده

تک تک سلسله های چین را من میخواهم به دیتیل و ریزه کاری بررسی کردم

تا رسیدم به این اطلاعات

از موضوع ساده نگذریم

اما خیلی بار محتوایی آموزشی دارد

چه در تجارت و چه در زندگیتون

به درد شما میخورد

ممنونم که در این سه پارت با من هستید

پارت اول هست و هر پارت هم فکر کنم بیست دقیقه ، یک ربع ، نیم ساعت تمام است

بریم جلوتر

نکته اول ما میخواهیم ببینیم که آیا چینی ها مملکت بدبختی بودن

در پیشینه تاریخی و جلو آمدن یا نه ؟

ابن بطوطه در سفرنامه های خودش یک جمله دارد

نوشته من ثروتمندتر از چینی ها تا به حال در کل کره خاکی ندیدم

این بنده خدا کل جهان را گشته ثروتمند تر از اینها ندیده

یک دلایلی وجود دارد که اینها در تاریخ ثروتمند بودند

و توانستند این ثروت را با خودشون بیاورند جلو و به قدرت الان برسند

و یک تفاوتی وجود دارد

که ما ایرانیها همان ثروت را داشتیم

همان مکنت را داشتیم

ولی نتوانستیم جلو بیاییم و به الان برسیم

که می بینید وضع چه طوری است

نکته اولی که وجود دارد

چینی ها از مکاتب مختلفشون دارند استفاده میکنند

من میخواهم برگردم به تاریخ

مکتبهای متفاوت چینی را بررسی بکنیم

اولین مکتبشون بسیار جالب است

چند هزار سال پیش قبل از این که آدام اسمیت بیاید

آدام اسمیت پدر علم اقتصاد جهان است

پدر علم اقتصاد اروپا که اگر آدام اسمیتی وجود نداشت

اقتصاد اروپا هیچ وقت به این سطح از پیشرفت نمی رسید

کل اقتصاد دنیا ، پنجاه شصت درصدش مدیون آدام اسمیت است

و مواردی است که گفت

ادام اسمیت یک نظریه دارد به اسم دست نامرئی

که می گوید عناصر اقتصادی را یعنی بازار را به حال خودش رها کن

بگذار این عرضه و تقاضا خودش تصمیم بگیرد

این قدر دولتی کار نکن

سعی نکن قیمت بگذاری ، سعی نکن بالا و پایین کنی

این را به حال خودش رها کن

این بهره وری اش بیشتر می شود

باعث می شود بازار بهتر بچرخد

این تازه ادام اسمیت که برای چند سال پیش بوده

به چند هزار سال می رویم و می بینیم در چین جملاتی در کتب تاریخشان وجود دارد

که اعجاب انگیز است

یک جمله

در مکتب تائو

تائو در چین مکتبی وجود دارد

به اسم تائو

در این مکتب گفته میشه بهترین رهبران ، رهبرانی هستند

که کسی از وجودشون خبر ندارد

هر روز سخنرانی نمی کند ، هر روز نمی آید از خودش تعریف کند

بهترین رهبر رهبری است که عقب نشسته ، رهبری اش را میکند

کسی هم از وجودش خبر ندارد

دقیقا همین ایدئولوژی را دست نامرئی آدام اسمیت است

چینی ها در تاریخشون از این استفاده می کردند

گذاشتن عرضه و تقاضا در بازار

در بدنه و در جزییات بازار

خودش مشخص کننده بازار و تجارتشون باشد

که از عناصر پیشرفتشون همین استفاده از مکتب تائو است

رهبر کسی است که از وجودش کسی با خبر نباشد

و خبر نداشته باشد

آدام اسمیت چند هزار سال بعد به دنیا آمد

ایدئولوژی دست نامرئی را داد

نکته و ایرادی که این ایدئولوژی دارد این است

این است که آقا تو آزاد کنی و رها کنی

سری انسان طمع کار هستند

یک سری انسان احتکار میکنند

یک سری انسان دستکاری می کنند

برای این باید بیایید یک ساز و کاری بچینید

استفاده کردند میخواهیم ببینیم چه قدر چینی ها از گذشته خودشون خوب استفاده کردند

حالا کنار مکتب تائو آمدند مکتب قانون گرایی را به وجود آوردند

قانون گرایی از سه اصل تشکیل می شود

اصل فاشی ووشو

فاشی ووشو

فا یعنی قانون

شی یعنی اقتدار

ووشو یعنی کشور داری

قانون این مکتب نیامده بگوید که چه قانونهایی باشد

آمده برای قانون دستور العمل نوشته

قانونی چیزی است که برای همه یکسان باشد

این باعث می شود که فرصتهای برابری ایجاد شود

نه این که یک مملکتی باشد که قانون برای هر کسی یک جور است

برای هر شخصی یک جور است

هر کسی بالاتر باشد قانون برای او یک جور است

پایین تر باشد یک جور دیگر

قانون برای همه یکسان است

مکتب قانون گرایی در چین در اصل فا میگوید

قانون برای همه یکسان است

و این باعث می شود که فرصتهای برابری برای افراد ایجاد شود

نکته بعدی شی اقتدار گرایی است

خیلی من این شی را دوست دارم

میگوید اقتدار گرایی ربطی به ذات افراد ندارد

بلکه آن جایگاه است که آن اقتدار را به طرف می دهد

یعنی چی؟ یعنی اگر تو پادشاهی چون تو اسمت فلانی هست نباید اقتدار داشته باشی

که من چون فلانی هستم نه آن جایگاه داره به تو آن اقتدار را می دهد

و تو نباید برای آن جایگاه مغرور باشی

انتقاد پذیر باشی

مشاور داشته باشی

مشاوره بگیری

این شی دارد اینها را به رهبر و به آن پادشاه چین می گوید

در فیلمهای کره ای و چینی یادتان بیاید

فلش بک بزنید به جومونگ خیلی ساده

پادشاه نشسته آن بالا

کاری که در کشور می خواهند بکنند بین وزیرهای اعظم مشورت می کنند

آن پادشاه هست ولی میگوید من پادشاهم جایگاهم به من این اقتدار را داده است

پس این جایگاه به من میگوید که تو باید مشورت کنی

انتقاد پذیر باشی

و شخص خود پادشاه در مکتب قانون گرایی نباید مغرور باشد

حالا برویم سراغ اصل شو

اصل شو می گوید که راهکارهای کشورداری و نحوه مدیریت کشور را

یک پادشاه در مکتب قانون گرایی باید بداند

نکته ای که بود همه اینها را در سلسله چین که بر اساس مکتب قانون گرایی بود

اجرا می کردند

پادشاه مشورت می کرد

خیلی همه چیز خوب بود

ولی تهش همه منافع می رسید به پادشاه

یعنی فقط پادشاه از این اتفاقات بهره می برد

پادشاه مشورت می کرد غرور نداشت

ولی برای خودش بود

خب همین باعث شد که سلسله چین منهدم شود

ولی ماحصل داشت

همان طور که تائو یک ماحصلی داشت

و باعث شد چینی ها دست نامرئی را اجرا کنند

این سلسله چین هم که از بین رفت ماحصل داشت

نظام دیوانسالاری در چین باقی موند

نظام این که همه در برابر قانون یکسان هستند

نظام این که پادشاه نباید غرور داشته باشد

که فکر کند چه خری است

نکته بعدی این هست که راهکارهای مدیریت و کشورداری هم داشتند

این سه مورد در نظام دیوانسالاری چین ماند

و تا همین الان هم آمده

پس از مکتب قانون گرایی این دیوانسالاری موند

یعنی همین سه اصلی که من بهتون توضیح دادم

در نظام های بعدی چین آمدند چینیها خیلی آدمهای مهربون و خوبی شدند

بعد از آن همه فساد و تباهی آمدند گفتند

کنفوسیوس آمد که یک فیلسوف فوق العاده عالی است

یک قیلسوفی است که قطعا درباره اش ویدیو خواهم داشت

یک فرد ناب که رفتند سراغ او

آیین کنفوسیوس شعارش این بود

باید به اصول اخلاقی پایبند باشی

یعنی باید اخلاقیات را رعایت کنی

و در مورد اجتماع ، نظم ایده آل اجتماعی را مطرح میکند

یعنی هر چیزی در جامعه باید سر جای خودش باشد

کشاورز باید سرجای خودش باشد

وزیر باید سر جای خودش باشد

وکیل باید سرجای خودش باشد

نه این که طرف یک چیزی خوانده

برود جای دیگری کار کند

پس نظام سالم اجتماعی را مطرح می کنیم

که هر چیزی در جامعه سر جای خودش باشد

اصل بعدی که درباره تجارت و پول دار شدن است

این هست که می گوید به دست آوردن ثروت 162 00:08:52,013 --> 00:08:51,770

باید با پایبندی به اصول اخلاقی باشد

یعنی شما باید اخلاقیات را رعایت بکنید

تا به ثروت برسید

نه این که بروی احتکار کنی

و کارهای دیگر بکنی تا به ثروت برسی

این ها هم استفاده کردند

اصل اصلی هم که کنفوسیوس کلا در نوشته هایش تاکید دارد

انصاف است

کلا میگوید منصف باشید و انصاف را رعایت کنید

به هم ظلم نکنید

مهربان و مثل دین و زندگی و هدیه های آسمانی قدیم بود

که خیلی می گفتند مهربان باشید کنفوسیوس هم همین را می گوید

سلسله هان در چین هم از این آیین کنفوسیوس استفاده کرد

ولی یک ضعف داشت

این باعث می شد که تجار را ضعیف کند

چون تجارت یک جاهایی حیله است

یک جاهایی مکر و فریب است

یک جایی بزن و بگیر است

یک جایی دررو است

باعث شد که مثلا کشاورزی خیلی خوب شد

ولی تجار ضعیف شدند

در نتیجه یک ذره موتور حرکت کشور کند می شود

یک ذره این باعث شد که چین

عقب بیفتد

ماحصل تمام این سه تا مکتب یعنی مکتب تائو ، آیین کنفوسیوس ،و مکتب قانون گرایی

شد یک چیزی ، در چین تعریف تجارت چند هزار سال است که این است

تجارت یعنی هنرت تامین ارزشها

یعنی شما در تجارت باید یک ارزشی تامین بکنید

ارزشی ایجاد کنید

منفعت شما باید درتولید چیزی باشد

کل این قوانین رسیدیم به اینجا که منفعت انسان و منفعت تاجر باید در تولید و تامین ارزش باشد

حالا شما این قانون را مقایسه کنید با ایران

ببینید آیا واقعا منفعت تجار ما

تولید چیزی است

آیا منفعت تجار ما تامین ارزش خاصی است

ومسئله بعدی یک عنصری در چین شکل گرفت

که این عنصر هنوز که هنوز است

ببینید این چیزی که من دارم می گویم

چند هزار سال پیش در چین رخ داده

مملکت ما در قرن حاضر ندارد

چه قدر می تواند ضعیف کند مملکت ما رو

و مملکت ما را بد کند

انقلاب تجاری کشاورزی در چین

یعنی چی؟ یعنی هر کشاورز در چین خود تبدیل شد به یک تاجر

چیزی که ما الان نداریم

میوه را سر زمین از کشاورز می خرند

تهش هم هیچی به کشاورز نمی دهند

درچین از چند هزار سال پیش هر کشاورزی یک تاجر است

بازارهای محلی وجود دارد که کشاورز می تواند

محصولش را بیاورد و عرضه کند

این باعث یک رقابتی بین کشاورزها میشود

بعد دیگر شما مجبور به تامین ارزش می شوید

آب سیب هم می فروشی

خود سیب هم می فروشی

سیب در بسته بندی خوب هم می فروشی

اینها در چین به وجود آمد

یعنی هر دهقان هر کشاورز ، خودش به یک تاجر تبدیل شد

و خودش شد یک قطب پر قدرت

که می توانست از این قطبی که دارد استفاده کند

جهت پیشرفت خودش

تا الان سلسله چین و سلسله هان را بررسی کردیم

حالا می رویم سراغ دو تا سلسله فوق العاده ای که

پیشرفت چین مدیون تقریبا این دو تا سلسله است

بخش بزرگی است سلسله تانگ و سانگ

بریم سراغ تانگ و سانگ

ببینیم آنها چی کار کردند

اولین نکته و مزیتی که به وجود آوردند

توسعه حمل و نقل است

یعنی اینها آمدند

شاهراههایی را به وجود آوردند

راههای بسیار بزرگی را به وجود آوردند

با این شاهراهها بتوانند از یک جایی که کمتر یک محصولی را دارد

از جایی که بیشتر یک محصولی را دارند

ببرند جایی که محصول کمتری دارد

و از طریق این راهها تجارت شکل بگیرد

برای اولین بار اینها توسعه حمل و نقل آبی را راه انداختند

یعنی با استفاده از دریا ، با استفاده از رودخانه ها

دریاچه ها ، می امدند مواردی را جا به جا میکردند

و همین باعث ایجاد کلی شغل شد

شغلی شکل گرفت به اسم مهندسی موارد ابی

یعنی کسانی که کشتی می ساختند

مهندس آن بودند

کسانی که می توانستند سد بند بسازند

یعنی سیل بند بسازند

کسانی که می توانستند سد تولید کنند

جزء این مهندسین بودند

شکل خیلی جالبی بود

بعد این تجارت باعث شد

اون موقع قبل از این که این تجارت در چین شکل بگیرد

هر کس بر اساس نقطه مکانی اش

باید مالیات می داد

می گفتند برو سراغ چوجونگ مثلا ایالت دو کوچه بالاتر

بروید از چی جونگ مالیاتش را بگیرید

بعدا که این تجارت شکل گرفت

چی جونگ دیگر مستقر نبود

ازاین شهر می رفت به آن شهر تجارت میکرد

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

1چگونه چین ثروتمند ترین کشور دنیا شد؟ |China|wealthiest|||| 1 Wie wurde China zum reichsten Land der Welt? 1 How did China become the richest country in the world? 1 Comment la Chine est-elle devenue le pays le plus riche du monde ? 1 Hoe werd China het rijkste land ter wereld? 1 Jak Chiny stały się najbogatszym krajem na świecie? 1 Como a China se tornou o país mais rico do mundo? 1 Как Китай стал самой богатой страной в мире?

سلام دوستان امیدوارم حالتون خوب باشه |||your condition|| hello my friends I hope you're fine

آرش هستم در خدمت شما با یک ویدیوی تازه Arash|||your service||||video|new i'm Arash , at your service with a new video Je suis Arash à votre service avec une nouvelle vidéo

میخواهیم در این مورد صحبت کنیم که چین چه طوری این قدر ثروتمند شد We want|||||||||how|this|so much|rich| we want to talk about how china got rich Nous voulons parler de la façon dont la Chine est devenue si riche

بعد از این میخواهیم کلی استفاده کنیم در علم اقتصاد ||||||||economics|economics Danach wollen wir es in der Wirtschaft einsetzen next , we want to use this in economics Après cela, nous voulons l'utiliser en économie

می خواهیم یاد بگیریم چینی ها چه کار کردن |we||we want|Chinese|||| we want learn what did the chinese do? Nous voulons savoir ce que font les Chinois

تقریبا ما هم می تونیم همون کارها رو بکنیم ||||can||the same things|| Wir können fast die gleichen Dinge tun almost we can do the same because it is the science of business Nous pouvons faire presque les mêmes choses

نکته ای که وجود دارد این که این ویدیو سه پارت خواهد بود ||||||||||part|| the point is that this video will be in 3 parts

که سه تا سلسله مختلف چین را از اول تاریخ چین تا امروز میخواهم بررسی کنیم |||dynasties||||||||||I want|examine|we will Ich möchte drei verschiedene chinesische Dynastien von den Anfängen der chinesischen Geschichte bis heute untersuchen i want to examine 3 different dynasties of china from the begining of chinese history to the present day Je veux examiner trois dynasties chinoises différentes depuis le début de l'histoire chinoise jusqu'à aujourd'hui

همچنین تحقیق عمیقی تا به حال در این سطح انجام نشده |research|deep||||||level||not done such in-depth research has never been done at this level De plus, aucune recherche approfondie n’a été effectuée à ce niveau.

تک تک سلسله های چین را من میخواهم به دیتیل و ریزه کاری بررسی کردم each|I|dynasties||||||in|detail||details|details||I reviewed i examined each of the chineses dynasties in detail

تا رسیدم به این اطلاعات until i got this information

از موضوع ساده نگذریم ||simple|let's not pass don't skip this matter

اما خیلی بار محتوایی آموزشی دارد |very||educational content|educational content| it often has educational content

چه در تجارت و چه در زندگیتون |in|business|||in|your life both in business & in your life

به درد شما میخورد |suit||would help it benefites you

ممنونم که در این سه پارت با من هستید I appreciate||||||||are thank you for being with me in these 3 parts

پارت اول هست و هر پارت هم فکر کنم بیست دقیقه ، یک ربع ، نیم ساعت تمام است |||||||||twenty|||quarter|half||| this is the first part each part is 20 minutes, a quarter or half an hour

بریم جلوتر |forward let's go forward

نکته اول ما میخواهیم ببینیم که آیا چینی ها مملکت بدبختی بودن point||||let's see||whether|Chinese||country|misery| first point , we want to see the chinese were a country of misery in history Den första punkten är att vi vill se om kineserna är ett eländigt land

در پیشینه تاریخی و جلو آمدن یا نه ؟ |background|||front|coming forward||or not And came forward or not

ابن بطوطه در سفرنامه های خودش یک جمله دارد son|Ibn Battuta||travelogue|his|||| Ibn Battuta has a sentence in his travelages

نوشته من ثروتمندتر از چینی ها تا به حال در کل کره خاکی ندیدم I have seen||richer|||||||||the Earth|earth|seen " i have never seen anyone richer than the chineses on earth" , he wrote

این بنده خدا کل جهان را گشته ثروتمند تر از اینها ندیده |this servant|God||world||traveled roamed|wealthy|||these|never seen this servant of God has traveled the whole world , he has not seen richer than this

یک دلایلی وجود دارد که اینها در تاریخ ثروتمند بودند |reasons|||||||| there is a reason they were rich in history

و توانستند این ثروت را با خودشون بیاورند جلو و به قدرت الان برسند |they could||wealth|||themselves|bring (it)||||power||reach power they were able to bring this wealth with them and come to power now

و یک تفاوتی وجود دارد ||difference||there is and there is a different that we Iranians had the same wealth

که ما ایرانیها همان ثروت را داشتیم ||Iranians||wealth||had

همان مکنت را داشتیم |position status||

ولی نتوانستیم جلو بیاییم و به الان برسیم |we couldn't|forward|come forward||||reach now and we could not get to now

که می بینید وضع چه طوری است ||see|situation|what|| now you see what the situation is like

نکته اولی که وجود دارد |first||existence| the first point that exists

چینی ها از مکاتب مختلفشون دارند استفاده میکنند Chinese|||schools|their different||use| the chinese use their different schools

من میخواهم برگردم به تاریخ ||I want to return|| i want to go back in history

مکتبهای متفاوت چینی را بررسی بکنیم schools|different|||examine|let's examine we examined different chinese schools

اولین مکتبشون بسیار جالب است |their school||interesting| their first school is very interesting

چند هزار سال پیش قبل از این که آدام اسمیت بیاید a few||||||||Adam|Adam Smith|comes a few thousand years before Adam Smith came

آدام اسمیت پدر علم اقتصاد جهان است |Smith|||economics||is Adam S mith is the father of world economics

پدر علم اقتصاد اروپا که اگر آدام اسمیتی وجود نداشت |||Europe||||Smith||did not exist he is father of European economics if Adam Smith did not exist

اقتصاد اروپا هیچ وقت به این سطح از پیشرفت نمی رسید |Europe|||||||progress|| the European economy was not so adnavced

کل اقتصاد دنیا ، پنجاه شصت درصدش مدیون آدام اسمیت است the whole|economy||fifty|sixty|percent of it|indebted to|Adam|| 50 or 60 % of the world's economy owes much to Adam Smith

و مواردی است که گفت |cases||| and that's what he said

ادام اسمیت یک نظریه دارد به اسم دست نامرئی Adam Smith|||theory|||||invisible hand Adam Smith has a theory called the invisible hand

که می گوید عناصر اقتصادی را یعنی بازار را به حال خودش رها کن |||elements|economic||that is|market|||||let go|leave he says leave the economic elements alone

بگذار این عرضه و تقاضا خودش تصمیم بگیرد let it|this|supply||demand||| let this supply & demand decide for itself

این قدر دولتی کار نکن |so much|governmental||do not don't work for the government

سعی نکن قیمت بگذاری ، سعی نکن بالا و پایین کنی Try|||set a price||||and||to negotiate

این را به حال خودش رها کن ||to|condition|||

این بهره وری اش بیشتر می شود |profit|productivity|its||| this increases productivity

باعث می شود بازار بهتر بچرخد causes|||market||turns around makes the market rotate better

این تازه ادام اسمیت که برای چند سال پیش بوده ||Adam|Smith|||||| this is what Adam Smith said a few years ago we go back to a few thousand years ago in China

به چند هزار سال می رویم و می بینیم در چین جملاتی در کتب تاریخشان وجود دارد |||||go|||we see|||sentences||books|their history|| we see in Chines history books that there are wonderful sentences

که اعجاب انگیز است |admiration|amazing|

یک جمله one sentence

در مکتب تائو |school|Tao in the TAO school in china

تائو در چین مکتبی وجود دارد Taoism|||school|| there is a school in china called the TAO

به اسم تائو

در این مکتب گفته میشه بهترین رهبران ، رهبرانی هستند ||||it is said||leaders|leaders| the best leaders are leaders

که کسی از وجودشون خبر ندارد |||their existence||does not have that no one knows about their existence

هر روز سخنرانی نمی کند ، هر روز نمی آید از خودش تعریف کند ||speech|not||||||||praise| he does not speak every day he does not come to praise himself & his country every day

بهترین رهبر رهبری است که عقب نشسته ، رهبری اش را میکند |leader|leads|||behind||leads|||

کسی هم از وجودش خبر ندارد |||his existence||

دقیقا همین ایدئولوژی را دست نامرئی آدام اسمیت است exactly||ideology|||invisible hand|||

چینی ها در تاریخشون از این استفاده می کردند |||their history||||| the chinese have used this in history

گذاشتن عرضه و تقاضا در بازار placing|supply||demand|| they allowed supply & demand in the market & in the body

در بدنه و در جزییات بازار |body|||details| in the details of the market itself ,

خودش مشخص کننده بازار و تجارتشون باشد |specific||||their trade| specify their market & trade

که از عناصر پیشرفتشون همین استفاده از مکتب تائو است |||their progress|||||| one of the elements of their development is the use of these elements of the TAO school

رهبر کسی است که از وجودش کسی با خبر نباشد |||||||||is not a strong leader is someone whose existence no one knows

و خبر نداشته باشد ||not have|

آدام اسمیت چند هزار سال بعد به دنیا آمد Adam|||||||| Adam Smith was born a few thousand years later

ایدئولوژی دست نامرئی را داد And gave ideology an invisible hand

نکته و ایرادی که این ایدئولوژی دارد این است ||objection|||||| this is the problem with this ideology

این است که آقا تو آزاد کنی و رها کنی |||Sir||free|release||let go| you release & let go

سری انسان طمع کار هستند some|human|greed|working|are A series of people are greedy for work

یک سری انسان احتکار میکنند |||hoarding| A series of people hoard

یک سری انسان دستکاری می کنند |||manipulate|| A series of people manipulate the market

برای این باید بیایید یک ساز و کاری بچینید |||let's come||system||mechanism|set up you have to come & plan for this

استفاده کردند میخواهیم ببینیم چه قدر چینی ها از گذشته خودشون خوب استفاده کردند |||||could|||||||| we want to see how well the chinese make use of their past

حالا کنار مکتب تائو آمدند مکتب قانون گرایی را به وجود آوردند ||||came||law|legalism||||created they brought the school of law alongside the TAO

قانون گرایی از سه اصل تشکیل می شود |lawfulness|||principles|is formed||is formed the school of legalism consists of three principles

اصل فاشی ووشو the principle|fascism|Wushu original FA SHI WOSHU

فاشی ووشو

فا یعنی قانون so||

شی یعنی اقتدار she||power

ووشو یعنی کشور داری ||country|you have

قانون این مکتب نیامده بگوید که چه قانونهایی باشد ||school of thought|has not come|say|that||laws| now low this school has not said what the rules are

آمده برای قانون دستور العمل نوشته come|||instruction|work|written come written for the law instructions

قانونی چیزی است که برای همه یکسان باشد legal||||||equal|be the law is something that is the same for everyone

این باعث می شود که فرصتهای برابری ایجاد شود |||happen||opportunities|equality|creation| this creates equal opportuinities

نه این که یک مملکتی باشد که قانون برای هر کسی یک جور است ||||country||||for|every|||a certain way|is not that we are a country the law is different for everyone

برای هر شخصی یک جور است for different people , the law different

هر کسی بالاتر باشد قانون برای او یک جور است ||higher|be|||||| whoever is higher , the law applies to him in some way

پایین تر باشد یک جور دیگر

قانون برای همه یکسان است

مکتب قانون گرایی در چین در اصل فا میگوید ||ism||||||says

قانون برای همه یکسان است

و این باعث می شود که فرصتهای برابری برای افراد ایجاد شود

نکته بعدی شی اقتدار گرایی است ||thing|power|ism|is next point : the object is authoritarianism

خیلی من این شی را دوست دارم ||this|thing||| i really like this object

میگوید اقتدار گرایی ربطی به ذات افراد ندارد |power||related|to|nature|| he says authoritarianism has nothing to do with the nature of individuals

بلکه آن جایگاه است که آن اقتدار را به طرف می دهد rather||position||||authority||to|party|| it is position that gives authority to a person

یعنی چی؟ یعنی اگر تو پادشاهی چون تو اسمت فلانی هست نباید اقتدار داشته باشی |||||kingdom|like||your name|so-and-so|||authority|| what does it mean? if you are A Kingdom because your name is such & such a person , you should not have authority

که من چون فلانی هستم نه آن جایگاه داره به تو آن اقتدار را می دهد |||so-and-so||||position||to|||power|||

و تو نباید برای آن جایگاه مغرور باشی ||||||arrogant| and you should not be proud of that support

انتقاد پذیر باشی criticism|open to| be critical

مشاور داشته باشی consultant|| have a consultant

مشاوره بگیری consultation| get advice

این شی دارد اینها را به رهبر و به آن پادشاه چین می گوید |||these|||||||king||| this rule of SHI tells the object to the leader & king of china

در فیلمهای کره ای و چینی یادتان بیاید |films|||||Remember|remember remind me of korean & chinese films

فلش بک بزنید به جومونگ خیلی ساده flash|flash back|||Jumong||very simple you do flashback to very simple JOOMUNG

پادشاه نشسته آن بالا ||that| the king sits up there

کاری که در کشور می خواهند بکنند بین وزیرهای اعظم مشورت می کنند ||||||||ministers|prime ministers|consult|| what they want to do is consult between the prime ministers

آن پادشاه هست ولی میگوید من پادشاهم جایگاهم به من این اقتدار را داده است ||||||I am king|my position||I||authority||| he is the king & he says that the position of the kingdom has given me this authority

پس این جایگاه به من میگوید که تو باید مشورت کنی |||||tells||||consult| so this position tells me you should consult

انتقاد پذیر باشی criticism||be open be critical

و شخص خود پادشاه در مکتب قانون گرایی نباید مغرور باشد |person||||||||| so the king himself in the school of legalism he should not be arrogant

حالا برویم سراغ اصل شو |let's go||main|let's now let's go to the SHU principle

اصل شو می گوید که راهکارهای کشورداری و نحوه مدیریت کشور را principle|||||strategies|governance||manner|management|| principle SHU says: state strategies & how to mange the country for the king

یک پادشاه در مکتب قانون گرایی باید بداند |||||||know A king in the school of legalism must know

نکته ای که بود همه اینها را در سلسله چین که بر اساس مکتب قانون گرایی بود ||||||||series|||||||| All this in the chinese dynasty which was based on the school of lagalism , they performed

اجرا می کردند they were performing||they were doing the king consulted

پادشاه مشورت می کرد |consultation|| the king consulted

خیلی همه چیز خوب بود everythings are very good

ولی تهش همه منافع می رسید به پادشاه |but in the end||benefits|||| but in the end all the benefits went to the king

یعنی فقط پادشاه از این اتفاقات بهره می برد |||||events|benefit||بردن that is , only the king benefited from all this

پادشاه مشورت می کرد غرور نداشت |consult||was consulting|pride| the king consulted , not arrogant

ولی برای خودش بود but it was for himself

خب همین باعث شد که سلسله چین منهدم شود |||||||collapsed|will this led to the destruction of the chinese dynasty

ولی ماحصل داشت |result| but we had the result

همان طور که تائو یک ماحصلی داشت the same|||||result|had so the TAO had a result

و باعث شد چینی ها دست نامرئی را اجرا کنند ||||||invisible||| and it made the chinese run the invisible hand

این سلسله چین هم که از بین رفت ماحصل داشت |dynasty|||||||result| this dynasty of china , which was destroyed , also had a pruduct

نظام دیوانسالاری در چین باقی موند system|bureaucracy|||| the bureacracy remained in china

نظام این که همه در برابر قانون یکسان هستند the system is that everyone is equal before the law

نظام این که پادشاه نباید غرور داشته باشد the system|||||pride|| the system is that the king \ should not be proud

که فکر کند چه خری است |||what|what a fool| ti think what a donkey it is

نکته بعدی این هست که راهکارهای مدیریت و کشورداری هم داشتند |||||solutions|management||governance|| they also had management & governance solution in it

این سه مورد در نظام دیوانسالاری چین ماند ||||system|bureaucracy||remained the three rollers remained in china's bureaucracy

و تا همین الان هم آمده and it has come so far

پس از مکتب قانون گرایی این دیوانسالاری موند |||||||remained so , from the school of legalism , bureacracy remained

یعنی همین سه اصلی که من بهتون توضیح دادم |||main|||to you|explanation|gave that is the three principles that i explained to you

در نظام های بعدی چین آمدند چینیها خیلی آدمهای مهربون و خوبی شدند |system||||came|the Chinese||people|kind people|||became in the next chinese regimes , the chinese became very kind & good people

بعد از آن همه فساد و تباهی آمدند گفتند after||||corruption||decay|They came|said after all corruption & destruction

کنفوسیوس آمد که یک فیلسوف فوق العاده عالی است Confucius|came|||philosopher|super|habit|great|

یک قیلسوفی است که قطعا درباره اش ویدیو خواهم داشت |philosopher|||definitely|||||

یک فرد ناب که رفتند سراغ او ||disabled||||he they went to him

آیین کنفوسیوس شعارش این بود ritual||his slogan|| this is the motto of confucius

باید به اصول اخلاقی پایبند باشی must||principles|ethical|committed to| that you must adhere to moral principles

یعنی باید اخلاقیات را رعایت کنی ||ethics||observe| that means you have to follow ethics

و در مورد اجتماع ، نظم ایده آل اجتماعی را مطرح میکند |||society|order||ideal|social||proposes|presents and introduces the ideal social order

یعنی هر چیزی در جامعه باید سر جای خودش باشد ||||society||place||| that is , everything in society must be in place

کشاورز باید سرجای خودش باشد farmer|must|in place||be the farmer must be in his place

وزیر باید سر جای خودش باشد minister||||| the minister must be in his place

وکیل باید سرجای خودش باشد lawyer|||| the lawyer must be in his place

نه این که طرف یک چیزی خوانده not everyone who has studied the field , but works elsewhere

برود جای دیگری کار کند

پس نظام سالم اجتماعی را مطرح می کنیم |system|healthy|social|the||| so it proposes a healthy social system

که هر چیزی در جامعه سر جای خودش باشد that everything is in place in society

اصل بعدی که درباره تجارت و پول دار شدن است principle||||trade||||| and the next principle is about business & getting rich

این هست که می گوید به دست آوردن ثروت 162 00:08:52,013 --> 00:08:51,770 ||||||||wealth that is to say ,gaining wealth is by adhering to moral principles

باید با پایبندی به اصول اخلاقی باشد must|with|commitment|to adherence|principles|ethical|

یعنی شما باید اخلاقیات را رعایت بکنید |||ethics|||

تا به ثروت برسید ||wealth|reach to get rich

نه این که بروی احتکار کنی |||go and|hoarding| not to hoard , to get rich

و کارهای دیگر بکنی تا به ثروت برسی

این ها هم استفاده کردند

اصل اصلی هم که کنفوسیوس کلا در نوشته هایش تاکید دارد principle|||||totally||writings||emphasis|

انصاف است justice is| he says be fair

کلا میگوید منصف باشید و انصاف را رعایت کنید ||fair-minded|||justice||observe fairness|

به هم ظلم نکنید ||Don't ظلم|

مهربان و مثل دین و زندگی و هدیه های آسمانی قدیم بود kind|||religion||||gift||heavenly|ancient| these have been said very kindly and it was like religion & life & heavenly gifts of old

که خیلی می گفتند مهربان باشید کنفوسیوس هم همین را می گوید they said be very kind so was confucius

سلسله هان در چین هم از این آیین کنفوسیوس استفاده کرد |||||||ritual||| the han dynasty in china also used this confucian

ولی یک ضعف داشت ||weakness| but he had a weakness

این باعث می شد که تجار را ضعیف کند |||||traders||weak| this weakened the merchants

چون تجارت یک جاهایی حیله است |trade||sometimes|trick| trade is sometimes a trick

یک جاهایی مکر و فریب است ||deceit||deception| there is deception somewhere , hit somwhere & there is escape somwhere

یک جایی بزن و بگیر است ||hit||grab|

یک جایی دررو است ||inside|

باعث شد که مثلا کشاورزی خیلی خوب شد

ولی تجار ضعیف شدند

در نتیجه یک ذره موتور حرکت کشور کند می شود |||particle||movement||slow|| as a result the engine of the country slows down

یک ذره این باعث شد که چین this caused China to fall behind

عقب بیفتد after behind|fall behind

ماحصل تمام این سه تا مکتب یعنی مکتب تائو ، آیین کنفوسیوس ،و مکتب قانون گرایی result of|||||school|||||Confucianism||||legalism we are the product of these three schools that is , the Tao school ,the confucian religion & the legal school became one thing

شد یک چیزی ، در چین تعریف تجارت چند هزار سال است که این است |||||definition|||||||| this is the definition of trade in china for thousands of years

تجارت یعنی هنرت تامین ارزشها ||art|provide|values trade means providing the art of values

یعنی شما در تجارت باید یک ارزشی تامین بکنید ||||||value|provide|provide that means you have to provide a value in business

ارزشی ایجاد کنید create value

منفعت شما باید درتولید چیزی باشد benefit|||in production|| your interest must be in producing something

کل این قوانین رسیدیم به اینجا که منفعت انسان و منفعت تاجر باید در تولید و تامین ارزش باشد from all these rules we come to that the interest of man & the interest of the merchant must be in the production & supply of value

حالا شما این قانون را مقایسه کنید با ایران now|||||||| compare this law with Iran

ببینید آیا واقعا منفعت تجار ما see if it really benefits our business to produce something

تولید چیزی است

آیا منفعت تجار ما تامین ارزش خاصی است

ومسئله بعدی یک عنصری در چین شکل گرفت and the issue|||element|||| and the next issue An element was formed in china

که این عنصر هنوز که هنوز است |||still|that|still| this is what i say happened in china a few thousand years ago

ببینید این چیزی که من دارم می گویم see|||||||I say

چند هزار سال پیش در چین رخ داده |||ago||||happened

مملکت ما در قرن حاضر ندارد kingdom|||cent|| our country does not have it in present century

چه قدر می تواند ضعیف کند مملکت ما رو how much it can weaken our country

و مملکت ما را بد کند and make our country worse

انقلاب تجاری کشاورزی در چین agricultural revolution|||| the agricultural trade revolution in china

یعنی چی؟ یعنی هر کشاورز در چین خود تبدیل شد به یک تاجر ||||farmer||||turned||||merchant that is , every farmer in china became a businessman himself

چیزی که ما الان نداریم what we do not have now

میوه را سر زمین از کشاورز می خرند fruit||on|||||buy the fruit is bought from the farmer on the ground

تهش هم هیچی به کشاورز نمی دهند nothing|they||to|||give in the end , nothing reaches the farmer

درچین از چند هزار سال پیش هر کشاورزی یک تاجر است In China|||||||farmer||merchant| in china , every farmer has been a trader for thousand of years

بازارهای محلی وجود دارد که کشاورز می تواند markets|||||||

محصولش را بیاورد و عرضه کند his product||||offer|

این باعث یک رقابتی بین کشاورزها میشود |||competitive environment||farmers|

بعد دیگر شما مجبور به تامین ارزش می شوید |||forced||providing|||

آب سیب هم می فروشی ||||selling

خود سیب هم می فروشی

سیب در بسته بندی خوب هم می فروشی ||pack|packaging||||

اینها در چین به وجود آمد these originated in china

یعنی هر دهقان هر کشاورز ، خودش به یک تاجر تبدیل شد ||farmer||||||||became every peasant & every farmer became a businessman himself

و خودش شد یک قطب پر قدرت ||||pole||power & he himself became a powerful pole

که می توانست از این قطبی که دارد استفاده کند |||||polar (1)|||| who could use this pole he has, to advanced

جهت پیشرفت خودش |progress|

تا الان سلسله چین و سلسله هان را بررسی کردیم so far we have studied the chinese & Han dynasties

حالا می رویم سراغ دو تا سلسله فوق العاده ای که ||||||||extraordinary series|| now we come to the part where we talk about the middle ground

پیشرفت چین مدیون تقریبا این دو تا سلسله است ||indebted|||||dynasties|

بخش بزرگی است سلسله تانگ و سانگ section||||Tang||Song dynasty Tang & Sang dynasty

بریم سراغ تانگ و سانگ let's go to Tang & Sang & see what they did

ببینیم آنها چی کار کردند

اولین نکته و مزیتی که به وجود آوردند |||advantage|||| the first advantage they created

توسعه حمل و نقل است development|||| development of transportation

یعنی اینها آمدند that is , they built highways

شاهراههایی را به وجود آوردند highways||||

راههای بسیار بزرگی را به وجود آوردند

با این شاهراهها بتوانند از یک جایی که کمتر یک محصولی را دارد ||||||||less than|one|a product||

از جایی که بیشتر یک محصولی را دارند take it where it is less

ببرند جایی که محصول کمتری دارد take|||||

و از طریق این راهها تجارت شکل بگیرد ||way||ways||| trade has formed through these ways

برای اولین بار اینها توسعه حمل و نقل آبی را راه انداختند ||||||||water|||launched for the first time , they launched the development of water transport

یعنی با استفاده از دریا ، با استفاده از رودخانه ها ||||sea||||river| that is , they came using the sea & rivers & lakes to move things

دریاچه ها ، می امدند مواردی را جا به جا میکردند lake|||came|items||locate|||

و همین باعث ایجاد کلی شغل شد |and this||creation|many|jobs|became

شغلی شکل گرفت به اسم مهندسی موارد ابی ||emerged|||engineering|water resources|blue a job was formed in china called water engineering

یعنی کسانی که کشتی می ساختند |||shipbuilders||built boats it has been a job those who built ships

مهندس آن بودند they were his engineers

کسانی که می توانستند سد بند بسازند ||||dam|dam|build those who could built a dam

یعنی سیل بند بسازند |flood|| those who built the dam

کسانی که می توانستند سد تولید کنند those who could build a dam were among these engineers

جزء این مهندسین بودند part||engineers|

شکل خیلی جالبی بود the shape was very interesting

بعد این تجارت باعث شد trade caused

اون موقع قبل از این که این تجارت در چین شکل بگیرد that time||||||||||| before the formation of these businesses in china

هر کس بر اساس نقطه مکانی اش ||||point|location| everyone had to pay texas based on their location

باید مالیات می داد |tax||

می گفتند برو سراغ چوجونگ مثلا ایالت دو کوچه بالاتر ||Go|go to|neighborhood||state||street|

بروید از چی جونگ مالیاتش را بگیرید go|||jung|tax||

بعدا که این تجارت شکل گرفت

چی جونگ دیگر مستقر نبود |||settled|

ازاین شهر می رفت به آن شهر تجارت میکرد from this||||||||