اقتصاد تحریم نفت (2)
اما نتایج این مقاله با واقعیتهای موجود نمیخوند، در حقیقت این مقاله ملات مناسب برای پروژه بتسازی از شخصیت و دولت مصدق رو فراهم میکرد.
یکسال بعد آقای کامران دادخواه بدون اینکه بخواد جواب مقاله اول رو بده، مقالهای نوشت که از مفروضات و اطلاعات مقاله اول استفاده میکرد اما نتیجه کاملا متفاوتی میگرفت.
عمده تلاش این مقاله و دو مقاله بعدی اینه که نشون بدن آقایان ساسانپور و کلاسن درباره توفیقات اقتصادی دکتر مصدق اغراق کردن و اقدامات دکتر مصدق در زمینه اقتصاد نه تنها باعث ثبات اقتصادی نشده بلکه عواقب همین اقدامات بود که دامن مصدق رو گرفت و به کودتا منجر شد.
دو تا از این سه مقاله نوشته کامران دادخواه استاد دانشکده اقتصاد دانشگاه نورثایسترن واقع در شهر بوستون آمریکاست که مقاله اول رو یکسال بعد از مقاله کلاسن و ساسانپور نوشته و مقاله دومش رو 12 سال بعد. علت نوشتن مقاله دومش اینه که در خلال تحقیقاتش به نامهای از حاج محمد نمازی برمیخوره که خطاب به حسین علا وزیر دربار نوشته.
نمازی که دوست و مشاور شاه در امور نفت بود توی این نامه که در تیر 1330 نوشته شده به خوبی شرایط حاکم بر بازار نفت رو تحلیل و توصیف میکنه و بخوبی و درستی، مطابق با اونچه در چند سال بعدش اتفاق میافته، وقایع رو پیشبینی میکنه و راهکارهایی برای خروج از بحران نفت ارائه میده و نسبت به عواقب تصمیمات اتخاذ شده دولت دکتر مصدق هشدار میده.
حاج محمد نمازی چهره مرموزی تو تاریخ ایرانه که جای تحقیق زیادی داره، از یه طرف به خیر بودن شهره بود و بیمارستان نمازی و شبکه آب آشامیدنی شهر شیراز رو ساخته و از طرف دیگه مخالفانش اونو به تجارت مواد مخدر متهم میکنن و ادعا میکنن که کارایی خیری که انجام داده بخاطر فرار مالیاتی بوده. مصدق هم نظر مثبتی به نمازی نداشته اما همه اینا نافی این حقیقت نیست که نمازی توی این نامه بخوبی شرایط رو تحلیل کرده و از عواقب تصمیمات اتخاذ شذه، دولت و دربار رو در جریان گذاشته.
این نامه استدلال موافقان دکتر مصدق رو که میگفتن تصمیمات دولت ملی بهترین تصمیم ممکن بود رو زیر سئوال میبره، طرفداران دکتر مصدق همیشه از این استدلال استفاده کردن که تحلیل شرایط در اون برهه زمانی غیرممکن بوده و مصدق بهترین تصمیمی که میشد گرفت رو گرفته اما تاریخ نگارش این نامه این استدلالها رو بی اثر میکنه.
مقاله سوم توسط محمدقلی مجد و هفت سال بعد از دو مقاله اول نوشته شده و به بررسی ادعاهای دو مقاله اول میپردازه و در حقیقت هر دو مقاله رو مورد نقد و بررسی قرار میده، من برای راحتتر شدن بحث و اینکه این مقالات و نامه محمد نمازی تقریبا در یه راستا هستن، در ادامه این پادکست از محتویات هر سه مقاله استفاده میکنم و مقالهها رو جدا جدا شرح نمیدم.
دادخواه تو هر دو این مقالات استدلال میکنه که دولت مصدق اصلا برنامهای برای مقابله با تحریم طولانی مدت نفت نداشته و اقداماتی هم که انجام داده یا خیلی دیر بودن و یا ناکارآمد.
استدلال اصلی دادخواه برای بیبرنامه بودن دولت که مجد هم اون رو تایید میکنه از این واقعیت ناشی میشه که مصدق و جبهه ملی اصولا بحران نفت رو یه بحران موقتی میدونستن و اگه میبینیم که به سمت اقتصاد بدون نفت حرکت کردن باید توجه کنیم که این کارشون از روی اجبار بوده نه انتخاب.
مصدق و یارانش فک میکردن دنیا به نفت ایران وابسته است و نمیتونه بدون نفت ایران ادامه بده و با ملی شدن نفت و فروش اون توسط ایران میتونن خیلی بیشتر از الان درآمد داشته باشن.
همین استدلالها رو تو مجلس هم مطرح کرده بودن و با این استدلالها بود که تونستن قانون ملی شدن صنعت نفت رو به تصویب برسونن. اما در عمل و در همون ماههای اول مشخص شد که اینطور نیست و عراق و کویت به خوبی میتونن کمبود نفت ایران رو جبران کنن.
استدلال بعدیای که دادخواه در بیبرنامه بودن دولت مطرح میکنه، نداشتن بودجهاس، دولت مصدق از زمان روی کار اومدن تا 14 دی 31 که بودجهاش رو به مجلس تقدیم کرد، با بودجه سالهای قبل کار میکرد، به قول دادخواه دولتی که بودجه نداره چطور میتونه مدعی داشتن برنامه دقیق برای مهار تحریمهای بینالمللی باشه.
ادعای بعدی کاهش واردات و افزایش صادرات در زمان تحریمها بود. بررسیای که مجد تو مقالهاش انجام میده نشون میده که ایران در مقایسه با کشورهای همسایه و تقریبا هم سطح خودش مثل ترکیه و مصر اصلا نتونسته صادراتش رو افزایش بده، خصوصا مجد استدلال میکنه که اون سالها همزمان با جنگ کره بود و رونق موقتی اقتصادی خوبی تو دنیا وجود داشت و اکثر کشورهایی مثل ترکیه و مصر از این سالهای پررونق نهایت استفاده رو کردن اما ایران نتونست از این ظرفیت موقتی ایجاد شده استفاده ببره.
محاسبات کلاسن و ساسانپور هم که از دادههای گمرک ایران استفاده میکردن و نشون میدادن که واردات کاهش و صادرات افزایش پیدا کرده غلطه، چرا که واردات رو با ارز دولتی که 32 ریال بود حساب میکردن و صادرات رو با ارز بازار آزاد که از 90 تا 120 ریال بود.
برای دونستن میزان واقعی صادرات و واردات دادههای صندوق بینالمللی پول مرجع قابل اعتمادتریه. با استفاده از این دادهها صادرات رشد خیلی کمی داشته اما واردات به شدت کاهش پیدا کرده.
همونطور که در خلال مقاله اول توضیح دادیم این کاهش واردات بیشتر به دلیل کاهش ارزش ریال و افزایش 55 درصدی قیمت اجناس وارداتی بوده تا تمهید هوشمندانه دولت.
اما در مورد تورم هم که تو مقاله اول ادعا شد عددی معقول و در حدود 8 درصد بوده، با محاسبات جدید نشون داده میشه که این عدد حداقل 20 تا 25 درصد بوده. خصوصا اینکه کاهش ارزش پول و چاپ اسکناس تأثیرات تورمی خودش رو یکسال بعد از سقوط مصدق نشون داد. تو مقالهها استدلالاتی درباره تأثیر افزایش نقدینگی روی افزایش تورم مطرح میشه که خارج از بحث این پادکسته.
اما مهمترین و جالبترین بخش این کتاب برای من نامه محمد نمازی به علا وزیر درباره، کسانی ادعا کردن که اقدامات مصدق بهترین اقداماتی بوده که میشده انجام بشه و تحلیلهای بعد مصدق اعتباری نداره و اگه تو زمان مصدق بودیم ما هم همینکارو میکردیم که اون کرد.
اما نامه نمازی همه این ادعاهارو باطل میکنه، چرا که محمد نمازی با دقت بسیار زیادی تو نامهاش تمامی اتفاقاتی که ممکن بود با پیگیری این سیاستها اتفاق بیفته رو پیشبینی کرد و گفته بود سیاست شرکت نفت ایران و انگلیس اینه که وقت کشی کنه و جلوی تولید و صادرات نفت رو بگیره چون ادامه این وضع به ضرر ایران تموم میشه، تا وقتی که نفت ملی نشده بود همه هزینههای نگهداری از تجهیزات و حقوق پرسنل نفت گردن شرکت نفت ایران و انگلیس بود اما بعد از ملی شدن این هزینهها گردن دولت ایران میفته و با گذشت زمان هم کار تصفیه و پالایش نفت میخوابه و هم با تحریم نفت دولت توان هزینه کردن برای تعمیر و نگهداری و خرید لوازم یدکی برای پالایشگاه رو نداره، اینکار باعث میشه کار بخوابه و با خوابیدن کار کارگرا بیکار میشن و احتمال شورششون هست.
پس گذشت زمان در شرایط عدم تولید و صادرات نفت کاملا به ضرر ایران تموم میشه. نمازی پیشنهاد میکنه تا هنوز دیر نشده باید کاری کرد که تولید نفت قطع نشه و با اینکه قبول داره ملی کردن صنعت نفت از نظر سیاسی کار بزرگیه که با تنظیم قانون و تصویب شدنش امکانپذیر شده اما معتقده اداره کردن صنعت نفت به راحتی قانون گذاشتن نیست چرا که اولا تجربه ایرانیا در اداره کارخانجات دولتی نشون داده که بسیار ناکارآمدن و توانایی اداره مجموعههای صنعتی بزرگ رو ندارن و دوم اینکه استخدام متخصص خارجی در صورت خارج شدن متخصصان انگلیسی به راحتی صورت نمیگیره و زمان بره و این زمانبر بودن به ضرر ایرانه.
به فرض اینکه کار نخوابه و متخصصای انگلیسی از ایران نرن باز 90 درصد نفتکشها در اختیار شرکتهای نفتیه و اجاره و خرید نفت کش توسط ایران امکانپذیر نیست. در نهایت اگه نفتکش هم گیر بیاد، پیدا کردن مشتری تو این بازار که در اختیار شرکتهای نفتیه و روی خوشی به ملی شدن صنعت نفت ایران نشون نمیده خیلی سخته و ایران مجبوره تخفیفهای بالایی به مشتریاش بده تا بتونه با این شرکتا رقابت کنه.
کلیات نامه اینا بودن اما نامه جزییات بسیار جالبی داره و نشون میده که پیشبینی شرایط و اتفاقاتی که ممکن بود بیفته کار خیلی پیچیده و غیرقابل فهمی نبود. خصوصا اینکه نمازی در ابتدای نامهاش اعتراف میکنه که اطلاعات چندانی درباره نفت و صنعت نفت نداره و هر تحلیلی انجام داده بر اساس تجربیات سالها بازرگانی و اطلاعات مختصری بوده که طی تحقیقات اخیرش درباره نفت به دست آورده. حالا این تحلیلها رو بذارین کنار تحلیلهای اطرافیان مصدق که اکثرا تحصیلکرده و خارج دیده بودن.
نتیجهای که من از این کتاب و خصوصا این نامه گرفتم اینه که وقتی پای بررسی علمی و دقیق و تحلیل شرایط وسط میاد نباید احساسات و علایقمون رو درگیر کنیم. ملی شدن صنعت نفت از لحاظ عاطفی نیروی بسیار قویای داشته و همونطور که میگن عاشق کوره، عشاق ملی کردن صنعت نفت و بریدن دست استعمار از ایران هم توانایی دیدن واقعیات رو نداشتن.
مسلما مقاله اول مقداری جانبداری از مصدق و اقداماتش رو در خودش داره و سه مقاله بعدی به عکس کمی بر ضد مصدقن، اما حقایقی این وسط وجود داشت، مصدق بازار جهانی نفت رو نمیشناخت و یا شاید دلش نمیخواست بشناسه، مصدق به آمریکا اعتماد کرد و فکر میکرد آمریکا حداقل بخاطر منافع خودش هم که شده به ایران کمک خواهد کرد.
مصدق با توجه به مقالات این کتاب یا سیاست اقتصادیای نداشت و یا سیاست اقتصادی درستی رو برای مقابله با تحریمها اتخاذ نکرد. اغلب اقدامات دکتر مصدق موقتی و بر مبنای شور ملی بود، من نقش کودتا و دشمنی خارجی و عوامل داخلیشون رو در سه اپیزود کودتا نشون دادم و نمیخوام دوباره اونارو اینجا تکرار کنم، اما باید قبول کنیم که مصدق فرشته نبود، همونطور که باید قبول کنیم مصدق شیطان هم نبود.
مصدق هم آدمی بود مثل همه و از اشتباه مصون نبود ولی یه تفاوت ریزی اینجا هست، تصمیم اشتباه من که مسئولیتی ندارم به خودم و نهایت اطرافیانم آسیب میزنه اما برای فردی در جایگاه نخستوزیر یک تصمیم اشتباه رو زندگی میلیونها نفر اثر میذاره، پس منطقیه که مصدق باید به صداهای مخالف خودش گوش میداد و به خودش نهیب میزد که شاید داره اشتباه میکنه.
اگر توصیههای نمازی رو تو همون دوران شنیده بود و عمل میکرد ممکن بود ما سرنوشت متفاوتی داشته باشیم ولی زمان رو نمیشه به عقب برگردوند و فقط میشه ازش درس گرفت.