×

LingQをより快適にするためCookieを使用しています。サイトの訪問により同意したと見なされます クッキーポリシー.

image

Cuisine of Iran, Rituals of Persian cuisine

Rituals of Persian cuisine

شیوۀ پخت غذا مانند دم کشیدن و جا افتادن آن در فرهنگ غذایی و آشپزی ایرانی جایگاه ویژه ای دارد. ارزش غذا نزد ایرانیان بیشتر از تأمین انرژی و رفع گرسنگی است. فرهنگ دور هم نشینی در کنار سفرۀ غذا، چاشنی ها و ترشیجات و شیرینی های مرسوم و آداب شروع و پایان غذا و همچنین میهمانی دادن و میزبانی کردن که سرو غذا از ارکان اصلی آن است این اهمیت را بیشتر نشان می دهد.

سفره به عنوان محلی که افراد خانواده سه بار در روز دور آن می نشینند و با هم غذا می خورند و معاشرت می کنند، در فرهنگ غذایی ایرانیان بسیار ارزشمند محسوب می‌شود. غذا خوردن به صورت تکی نوعی بی‌احترامی به اعضای خانواده و نشانه‌ای از نابه‌سامان بودن ارتباطات خانوادگی به شمار می‌رود.

در مکتب طب سنتی ایرانی که بخشی از فرهنگ غذایی ایرانیان به شمار می‌رود، همۀ خوردنی‌ها از نظر طبیعت به چهار دستۀ مرطوب، خشک، گرم و سرد تقسیم می‌شوند. بر همین اساس، ایرانیان اعتقاد دارند در مصرف مواد غذایی گوناگون باید تعادل را رعایت کنند. در غیر این صورت، جسم و روح دچار ناخوشی و بیماری می‌شود.

غذاهای سنتی از گذشته تاکنون با توجه به همین نکته مصرف می‌شوند. به عنوان مثال در مکتب طب سنتی ایرانی، برنج طبع سرد دارد و سبزیجاتی مانند نعناع، تره، ترخون و ریحان طبعشان گرم است و به همراه غذا خورده می شوند.

سفره به جای میز غذاخوری مورد استفاده قرار می‌گیرد. سفره‌ها اغلب از پارچه‌های ایرانی مانند قلمکار هستند. سفره را در مرکز فرش پهن می کنند و ظروف غذا را رویش قرار می‌دهند. اعضای خانواده دور تا دور آن می‌نشینند و غذا می خورند. امروزه به دلیل تغییر در سبک زندگی، استفاده از میز غذاخوری هم مرسوم شده است، و تنها در مهمانی‌های پرجمعیت فامیلی از سفره استفاده می‌شود.

ایرانی‌ها با قاشق و چنگال غذا می‌خورند و فرهنگ غذایی ایرانیان به صورتی است که نیاز به استفاده از کارد به ندرت پیش می‌آید. بعضی غذاها در نان پیچیده می‌شوند که در اصطلاح به آن لقمه می‌گویند. لقمه‌ها را با دست می خورند. بعضی از غذاها از جمله آبگوشت و آش، بدون استفاده از چنگال و تنها با قاشق مصرف می‌شوند. اغلب غذاها در بشقاب‌ سرو می‌شود. انواع آش، کله پاچه و آبگوشت هم در کاسه‌های بزرگ سرو می شوند.

برخلاف فرهنگ غربی که پیش‌غذا، غذای اصلی و دسر در فواصل زمانی معینی به روی میز آورده می‌شوند، در فرهنگ غذایی ایرانیان انواع غذاها به صورت همزمان روی سفره یا میز چیده می‌شود.

ایرانی‌ها هم مانند دیگر مردم جهان دو نوع نوشیدنی سرد و گرم دارند. چای، محبوب‌ترین نوشیدنی گرم ایرانیان به شمار می‌‌آید. ایرانیان از چای سیاه استفاده می‌کنند و به صورت سنتی، از مواد طعم‌دهندۀ طبیعی مانند گلبرگ‌های گل‌ سرخ یا بهار نارنج و چوب دارچین برای خوش‌عطر شدنش استفاده می‌‌کنند. چای در ایران همراه با شیرینی‌جات سنتی مانند گز، پولکی، نقل و نبات میل می‌شود. حبۀ قند نیز در دسترس‌ترین شیرینی برای مصرف چای به شمار می‌آید.

چای یکی از ارکان اصلی فرهنگ غذایی ایرانیان به شمار می‌رود .همچنین ترکیب انواع عرقیات با آب و شکر به عنوان نوشیدنی سرد به نام شربت مورد استفاده قرار می‌گیرند. به طور کلی می‌توان گفت که نوشیدنی های سنتی و دمنوش ها بخش مهمی از فرهنگ غذایی ایرانیان را به خود اختصاص داده‌اند.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Rituals of Persian cuisine Rituals||| Rituale der persischen Küche Rituals of Persian cuisine Rituales de la cocina persa Rituels de la cuisine persane Rituali della cucina persiana

شیوۀ پخت غذا مانند دم کشیدن و جا افتادن آن در فرهنگ غذایی و آشپزی ایرانی جایگاه ویژه ای دارد. |||wie|Dämpfen|dampfen||||es|||||||Stellung|besondere Bedeutung|| method|||such as|steaming|steeping|||falling|||culture|||||place|special|| Die Art und Weise, wie Essen gekocht wird, wie das Brauen und Einbetten, hat einen besonderen Stellenwert in der iranischen Küche und der kulinarischen Kultur. The way food is cooked, such as brewing and settling, has a special place in Iranian food and culinary culture. La méthode de cuisson des aliments, comme la cuisson à la vapeur, occupe une place particulière dans la cuisine iranienne et la culture culinaire. ارزش غذا نزد ایرانیان بیشتر از تأمین انرژی و رفع گرسنگی است. Wert||bei den||mehr||Sicherung von|||Linderung der|Hunger| value||to the eyes of||||providing|energy||relief of|hunger| Der Wert von Nahrungsmitteln für Iraner ist mehr als die Bereitstellung von Energie und die Befriedigung des Hungers. The value of food for Iranians is more than providing energy and satisfying hunger. Pour les Iraniens, la valeur de la nourriture ne se limite pas à fournir de l'énergie et à soulager la faim. فرهنگ دور هم نشینی در کنار سفرۀ غذا، چاشنی ها و ترشیجات و شیرینی های مرسوم و آداب شروع و پایان غذا و همچنین میهمانی دادن و میزبانی کردن که سرو غذا از ارکان اصلی آن است این اهمیت را بیشتر نشان می دهد. |Kultur||Zusammenkunft|||Tisch||Beilagen|||Eingelegtes Gemüse||||üblich||Sitten|||Ende||||Gastlichkeit|||Gastgeber sein|||Servieren|||Hauptbestandteil|Hauptbestandteil||||Bedeutung||vermehrt|zeigt|| |||gathering|||table||condiments|||pickles||sweets||common||etiquette|||end|||also|hosting|||hosting||||||the pillars|main||||importance||more|shows|| Die Kultur des Zusammenseins am Tisch, der Gewürze und Gurken und Süßigkeiten sowie die Etikette von Anfang und Ende des Essens sowie das Hosting und Hosting, bei dem das Servieren von Essen eine der wichtigsten Säulen darstellt, zeigen diese Bedeutung noch mehr. The culture of sitting together at the table, condiments and pickles and sweets and the etiquette of the beginning and end of food, as well as hosting and hosting, of which serving food is one of the main pillars, shows this importance even more. La culture de s'asseoir ensemble à table, les condiments et les cornichons, les sucreries traditionnelles et les rituels de début et de fin de repas, ainsi que de donner et d'organiser une fête, où le service de la nourriture est l'un des principaux éléments, montre encore cette importance.

سفره به عنوان محلی که افراد خانواده سه بار در روز دور آن می نشینند و با هم غذا می خورند و معاشرت می کنند، در فرهنگ غذایی ایرانیان بسیار ارزشمند محسوب می‌شود. Tisch||Titel|Ort||die Familien||||||um|||||||||||Geselligkeit||sitzen||||||wertvoll|geschätzt|| table||title|||of the|||||||||sit||||||||socializing||||||||valuable|is considered|is|is Sofreh ist ein sehr wertvoller Ort in der iranischen Esskultur, an dem Familienmitglieder dreimal am Tag sitzen und gemeinsam essen und Kontakte knüpfen. Sofreh is a very valuable place in Iranian food culture as a place where family members sit around three times a day and eat and socialize together. En tant que lieu où les membres de la famille s'assoient trois fois par jour et mangent et socialisent ensemble, la table est considérée comme très précieuse dans la culture alimentaire iranienne. غذا خوردن به صورت تکی نوعی بی‌احترامی به اعضای خانواده و نشانه‌ای از نابه‌سامان بودن ارتباطات خانوادگی به شمار می‌رود. |essen|||allein|eine Art||Respektlosigkeit||Familien|||Zeichen|||schlechtem|Unordnung||Beziehungen|Familienbeziehungen||zählt|| ||||alone|a kind of|of|disrespect||members of the|||sign|||poorly|order||communications|||counts|| Allein essen ist eine Form der Respektlosigkeit gegenüber Familienmitgliedern und ein Zeichen für schlechte familiäre Beziehungen. Eating alone is a form of disrespect to family members and a sign of poor family relationships. Manger seul est considéré comme un manque de respect envers les membres de la famille et un signe de relations familiales désordonnées.

در مکتب طب سنتی ایرانی که بخشی از فرهنگ غذایی ایرانیان به شمار می‌رود، همۀ خوردنی‌ها از نظر طبیعت به چهار دستۀ مرطوب، خشک، گرم و سرد تقسیم می‌شوند. |Schule|Medizin|traditionell|||ein Teil||||||gezählt wird||||Lebensmittel|||Sichtweise der|Natur|||Kategorien|feucht|trocken||||unterteilt|| |school|medicine|traditional|||a part||||||||||foods||||nature|||categories|moist|dry||||are divided|| In der Schule der traditionellen iranischen Medizin, die Teil der iranischen Esskultur ist, werden alle Lebensmittel natürlich in vier Kategorien unterteilt: nass, trocken, heiß und kalt. In the school of traditional Iranian medicine, which is part of the Iranian food culture, all foods are naturally divided into four categories: wet, dry, hot and cold. Dans l'école de médecine traditionnelle iranienne, considérée comme faisant partie de la culture alimentaire des Iraniens, tous les produits comestibles sont divisés en quatre catégories selon leur nature : humide, sec, chaud et froid. بر همین اساس، ایرانیان اعتقاد دارند در مصرف مواد غذایی گوناگون باید تعادل را رعایت کنند. ||||Glaube|||Verbrauch|Lebensmitteln||verschiedenen Lebensmitteln||das Gleichgewicht||einhalten| ||basis||belief|||consumption|||various||balance||observe|they maintain Dementsprechend glauben die Iraner, dass sie beim Konsum verschiedener Lebensmittel ein Gleichgewicht halten sollten. Accordingly, Iranians believe that they should maintain a balance in the consumption of various foods. Sur cette base, les Iraniens pensent qu'ils devraient maintenir un équilibre dans la consommation de divers aliments. در غیر این صورت، جسم و روح دچار ناخوشی و بیماری می‌شود. |autre|ce|cas|corps||esprit|sufferont de|mal-être|||| |otherwise||condition|body||soul|afflicted with|illness||illness|| |||Fall|Körper||Seele|erleidet|Unwohlsein||Krankheit|| Otherwise, the body and soul will suffer from illness and disease. Sinon, le corps et l'âme souffriront de la maladie.

غذاهای سنتی از گذشته تاکنون با توجه به همین نکته مصرف می‌شوند. les plats|||le passé|jusqu'à présent||attention|||point|consommation|| |traditional|||until now|||||point|consumption|| ||||||Berücksichtigung|||Hinweis (1)|Verzehr|| Vor diesem Hintergrund wurden traditionelle Lebensmittel aus der Vergangenheit konsumiert. Traditional foods have been consumed from the past with this in mind. Les aliments traditionnels ont été consommés avec ce point à l'esprit depuis le passé. به عنوان مثال در مکتب طب سنتی ایرانی، برنج طبع سرد دارد و سبزیجاتی مانند نعناع، تره، ترخون و ریحان طبعشان گرم است و به همراه غذا خورده می شوند. |titre|exemple||médecine traditionnelle|médecine|traditionnelle|||nature|froid|||les légumes||menthe|poireau|estragon||basilic|leur tempérament||||||||| ||for example||school of|||Iranian||temper||||||Mint|Chives|Tarragon||Basil|their nature|||||with|||| For example, in the school of traditional Iranian medicine, rice is cold in nature and vegetables such as mint, leek, tarragon and basil are hot in nature and are eaten with food. Par exemple, dans l'école de médecine traditionnelle iranienne, le riz est froid et les légumes comme la menthe, le poireau, l'estragon et le basilic sont chauds et se mangent avec de la nourriture.

سفره به جای میز غذاخوری مورد استفاده قرار می‌گیرد. nappe||||table à manger||utilisation|||est utilisée Tischdecke||||||||| ||||dining table|used for|||| Die Tischdecke wird anstelle des Esstisches verwendet. The tablecloth is used instead of the dining table. La table est utilisée à la place de la table à manger. سفره‌ها اغلب از پارچه‌های ایرانی مانند قلمکار هستند. ||||||||block print| ||souvent||tissu||||tissu imprimé| ||oft||||||Qalamkar| ||often||fabric||||Qalamkar fabric| Tischdecken werden oft aus iranischen Stoffen wie Qalamkar hergestellt. The tablecloths are often made of Iranian fabrics such as Qalamkar. Les nappes sont souvent faites de tissus iraniens comme le Kalamkar. سفره را در مرکز فرش پهن می کنند و ظروف غذا را رویش قرار می‌دهند. |||||déploient||||les plats|||dessus|posent|| |||center|carpet|spread||||dishes|||on it||| Die Tischdecke wird in der Mitte des Teppichs ausgebreitet und das Geschirr darauf gelegt. The tablecloth is spread in the center of the carpet and the dishes are placed on it. La table est étalée au centre du tapis et des plats de nourriture sont placés dessus. اعضای خانواده دور تا دور آن می‌نشینند و غذا می خورند. les membres|||||||s'asseyent|||| Family members sit around it and eat. Les membres de la famille s'assoient autour et mangent. امروزه به دلیل تغییر در سبک زندگی، استفاده از میز غذاخوری هم مرسوم شده است، و تنها در مهمانی‌های پرجمعیت فامیلی از سفره استفاده می‌شود. de nos jours|||changement||||l'utilisation|||table à manger||courant||||||||très fréquentées|familial||||| nowadays||||||||||||common||||||||crowded|family||||| |||||||Verwendung||||||||||||||||||| Today, due to lifestyle changes, the use of the dining table is also common, and the tablecloth is used only in large family parties. De nos jours, en raison du changement de mode de vie, il est devenu habituel d'utiliser la table à manger, et la table n'est utilisée que dans les grandes fêtes de famille.

ایرانی‌ها با قاشق و چنگال غذا می‌خورند و فرهنگ غذایی ایرانیان به صورتی است که نیاز به استفاده از کارد به ندرت پیش می‌آید. |||cuillère||||||||culinaire|||une manière|||||||couteau||rarement|se produit|| |||Löffel||||||||||||||||||||||| |||spoon||fork|||||||||a way|||||||knife||rarely||| Iraner essen mit Löffeln und Gabeln, und die iranische Esskultur ist so, dass die Notwendigkeit, ein Messer zu verwenden, selten ist. Iranians eat with spoons and forks, and Iranian food culture is such that the need to use a knife is rare. Les Iraniens mangent avec des cuillères et des fourchettes, et la culture alimentaire des Iraniens est telle que le besoin d'utiliser un couteau est rare. بعضی غذاها در نان پیچیده می‌شوند که در اصطلاح به آن لقمه می‌گویند. ||||enveloppées||sont enroul|||terme|||bouchée|| some||||wrapped|||||term|||wrap||they say ||||||||||||Bissen|| Einige Lebensmittel sind in Brot eingewickelt, das als Bissen bezeichnet wird. Some foods are wrapped in bread, which is called a morsel. Certains aliments sont enveloppés dans du pain, qu'on appelle un morceau. لقمه‌ها را با دست می خورند. bouchées|||||| Bites|||||| Bissen|||||| They eat the bites by hand. Ils mangent les bouchées avec leurs mains. بعضی از غذاها از جمله آبگوشت و آش، بدون استفاده از چنگال و تنها با قاشق مصرف می‌شوند. ||||parmi lesquelles|ragoût de viande||soupe|sans||||||||manger|| ||||including|stewed meat||||||||||||| |||||||||||Gabel||||||| Some foods, such as broth and soup, are eaten without a fork and only with a spoon. Certains aliments, comme le bouillon et la soupe, se mangent sans utiliser de fourchette et uniquement avec une cuillère. اغلب غذاها در بشقاب‌ سرو می‌شود. |||assiette|service|| |||plate||| Most meals are served on a plate. La plupart des plats sont servis dans une assiette. انواع آش، کله پاچه و آبگوشت هم در کاسه‌های بزرگ سرو می شوند. variétés|||||ragoût de viande|||bols||||| |Eintöpfe|||||||||||| ||head|trotter|||||bowls||||| Soups, by-products and broths are also served in large bowls. Une variété de soupes, ragoûts et ragoûts sont servis dans de grands bols.

برخلاف فرهنگ غربی که پیش‌غذا، غذای اصلی و دسر در فواصل زمانی معینی به روی میز آورده می‌شوند، در فرهنگ غذایی ایرانیان انواع غذاها به صورت همزمان روی سفره یا میز چیده می‌شود. |||||||||||فواصل|||||||||||||||||||||||| contrairement à|culture|occidentale|||||||dessert||intervalles||déterminés|||||||||culinaire||variétés|||forme|en même temps|||||servies|| im Gegensatz zu||westlichen|||||||Dessert||||||||gebracht|||||Kultur||||||||||||| unlike||Western|||||||||intervals||specific intervals||||are brought||||||||||||||||set|| Unlike Western culture, where appetizers, main dishes and desserts are brought to the table at regular intervals, in Iranian food culture, a variety of foods are placed on the table or table at the same time. Contrairement à la culture occidentale, où l'apéritif, le plat principal et le dessert sont apportés à table à certains intervalles de temps, dans la culture alimentaire iranienne, toutes sortes d'aliments sont disposés sur la table en même temps.

ایرانی‌ها هم مانند دیگر مردم جهان دو نوع نوشیدنی سرد و گرم دارند. ||||||||type|boisson|||| Iranians, like other people in the world, have two types of hot and cold drinks. Comme d'autres personnes dans le monde, les Iraniens ont deux types de boissons froides et chaudes. چای، محبوب‌ترین نوشیدنی گرم ایرانیان به شمار می‌‌آید. |populaire|||||||| |beliebteste|||||||| Tea is the most popular hot drink in Iran. Le thé est la boisson chaude la plus appréciée des Iraniens. ایرانیان از چای سیاه استفاده می‌کنند و به صورت سنتی، از مواد طعم‌دهندۀ طبیعی مانند گلبرگ‌های گل‌ سرخ یا بهار نارنج و چوب دارچین برای خوش‌عطر شدنش استفاده می‌‌کنند. |||||||||||||||||petals|||||||||||||||| |||noir||||||manière|traditionnelle||ingrédients|aromatisant|aromatisants|naturels||pétales|||||||||cannelle||||de son odeur||| |||schwarzen||||||||||||||Blütenblätter|||||||||||||||| |||||||||||"from"|||flavoring|natural flavorings||rose petals||rose||||orange blossom||cinnamon stick|cinnamon stick|||fragrant|it||| Iranians use black tea and traditionally use natural flavorings such as rose petals or orange spring and cinnamon sticks to make it fragrant. Les Iraniens utilisent du thé noir et utilisent traditionnellement des arômes naturels tels que des pétales de rose ou des fleurs d'oranger et des bâtons de cannelle pour le rendre parfumé. چای در ایران همراه با شیرینی‌جات سنتی مانند گز، پولکی، نقل و نبات میل می‌شود. |||||||traditionnels|||poulaki|||sucre cristallisé|se consomme|| |||together|||sweets|||nougat candy|Sugar candy flakes|sugar-coated almonds||rock candy|enjoyed|| ||||||||||||||verzehrt|| Tee wird im Iran zusammen mit traditionellen Süßigkeiten wie Kurkuma, Flocken und Süßigkeiten gegessen. Tea is eaten in Iran along with traditional sweets such as turmeric, flakes, candies. Le thé en Iran est consommé avec des sucreries traditionnelles telles que Gaz, Polki, Naqul et Nabat. حبۀ قند نیز در دسترس‌ترین شیرینی برای مصرف چای به شمار می‌آید. ||||accessible||sucre||consommation|||est considérée|| sugar cube|sugar cube|||most accessible||sweetness||||||| ||||verfügbar||||||||| Zuckerwürfel sind auch die am besten verfügbaren Süßigkeiten für den Teekonsum. Sugar cane is also the most available sweet for tea consumption. Les morceaux de sucre sont également les bonbons les plus disponibles pour la consommation de thé.

چای یکی از ارکان اصلی فرهنگ غذایی ایرانیان به شمار می‌رود .همچنین ترکیب انواع عرقیات با آب و شکر به عنوان نوشیدنی سرد به نام شربت مورد استفاده قرار می‌گیرند. |||||||||||||||نوشیدنی‌های گیاهی|||||||||||||||| |||éléments|||culinaire|||est considéré|||aussi|mélange|types|||||sucre||comme|||||sirop||utilisé|||sont utilisées |||pillars||||||||||the combination of||Herbal distillates||||sugar|||||||syrup||||| |||Säulen|||||||||außerdem||||||||||||||||||| Tea is one of the main pillars of Iranian food culture. Also, the combination of various distillates with water and sugar is used as a cold drink called syrup. Le thé est l'un des principaux piliers de la culture alimentaire iranienne.En outre, la combinaison de divers spiritueux avec de l'eau et du sucre est utilisée comme boisson froide appelée sorbet. به طور کلی می‌توان گفت که نوشیدنی های سنتی و دمنوش ها بخش مهمی از فرهنگ غذایی ایرانیان را به خود اختصاص داده‌اند. |||||||||||herbal tea||||||||||||| |||||||||traditionnelles||infusions||||||culinaire|||||ont une place|| |||||||||||herbal tea|||important||||||||"allocated to"|| Generell kann gesagt werden, dass traditionelle Getränke und Getränke ein wichtiger Bestandteil der iranischen Esskultur waren. In general, it can be said that traditional drinks and beverages have been an important part of Iranian food culture. En général, on peut dire que les boissons et les thés traditionnels sont une partie importante de la culture alimentaire des Iraniens.