×

LingQをより快適にするためCookieを使用しています。サイトの訪問により同意したと見なされます クッキーポリシー.

image

Travel Stories, Traveling to India

Traveling to India

سلام. می خوام راجع به یه موضوعی صحبت کنم که برای خیلی از خانم هایی که به سفر تنهایی به هندوستان فکر می کنن آشناست. وقتی حرف از سفر تنهایی به هندوستان می شه معمولاً یکی از چیزهایی که به ذهن آدم میاد امنیت هست. اینکه آیا سفر تنهایی به این کشور کار درستیه؟ آیا برای یک خانم تنها تو این سفر مشکلی پیش نمیاد؟ با وجود چیزهایی که دربارۀ نرخ تجاوز توی هندوستان تو رسانه ها می خونیم و می شنویم، آیا کار عاقلانه ایه که تنهایی به هندوستان سفر کنیم؟

راستش من قبل از اینکه سفر هندوستان رو شروع کنم سؤالایی از این دست زیاد ازم پرسیده می‌شد که مثلاً تنهایی خطرناک نیست؟ نمی‌ترسی؟ خب حقیقتش انقدر این جور سؤال ها و حرف های این طوری شنیده بودم که خودم هم دچار تردید شده بودم. به خودم می گفتم واقعاً تنهایی می‌خوام تو هند سفر کنم؟

الان که دارم صحبت می کنم سه ماه از سفر تنهایی من توی هندوستان گذشته و همچنان هم ادامه داره. به نظر من هندوستان هم مثل خیلی از کشورهای دیگه، هم می‌تونه خطرناک باشه، هم امن. این موضوع بستگی به عوامل خیلی زیادی داره. از اونجایی که نمی‌خوام برچسب خاصی بزنم و نظر قاطع راجع به امنیت توی سفر هندوستان بدم، به تعریف کردن تجربۀ خودم بسنده می کنم.

من توی این سه ماه، بارها برام پیش اومده که نصفه شب تو ایستگاه قطار باشم، خیلی روزها تنهایی توی خیابون‌ها و کوچه‌های شهرهای مختلف پرسه زدم. حتی خیلی وقت‌ها شب‌ها هم تنهایی تو خیابون بودم. تو شهرهای مختلف، سوار انواع وسایل نقلیۀ عمومی شدم؛ ریکشا، تاکسی، اتوبوس، قطار. تو این مدت چندین بار توی واگن های درجه پایین قطارهای هند سفر کردم و حتی سفرهای شبانه‌ای با قطار داشتم که همۀ اطرافیانم مرد بودن و از طبقۀ پایین جامعه. توی شهرهایی که اقامت کردم، از سبزی‌ فروش و بقال و میوه‌فروش و غیره خرید کردم و حتی باهاشون خوش و بش هم کردم. نصفه شب تو کوچه‌های تنگ و باریک بنارس با یه مرد غریبۀ دکه‌دار که زبونم رو هم نمی‌فهمید و ازش برای پیدا کردن آدرس کمک خواسته بودم، کوله به‌دوش دنبال آدرس گشتم و توی شلوغی، شلوغی های همیشگی خیابون‌های هندوستان بین مردم راه رفتم.

تو کل این مدت اگر بخوام از تجربۀ آزار خیابونی بگم فقط یک مورد بوده، اونم توی روز روشن تو شهر شلوغ بنارس که وسط شلوغی یه مراسم یه پسرک بادکنک فروش دست‌درازی کرد و منم با صدای بلند اعتراض کردم و در نهایت با عذرخواهی پلیس قضیه تموم شد. از دید من این اتفاق ممکنه تو خیلی از کشورهای دیگه هم بیفته.

من توی این سه ماه خانم های مسافر زیادی رو دیدم که تنهایی سفر می کردن و اون ها هم قبل از سفر راجع به امنیت توی هندوستان، امنیت خانم ها توی سفر هندوستان حرف های منفی زیادی شنیده بودن. توی فایل بعدی چند تا از راه کارهایی رو که حین سفر انجام می دم تا بیشتر احساس امنیت کنم باهاتون در میون می ذارم. پس فعلاً تا بعد.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Traveling to India Traveling to|to India|India Reisen nach Indien Traveling to India Voyager en Inde Viaggio in India Reizen naar India Viajar para a Índia Reser till Indien

سلام. Bonjour. Hi. Bonjour. می خوام راجع به یه موضوعی صحبت کنم که برای خیلی از خانم هایی که به سفر تنهایی به هندوستان فکر می کنن آشناست. ||à propos|||sujet|||||||dames||||||||||font que|est familier |I want|about|||topic||||||||women||||solo travel||India|think||think|familiar أريد أن أتحدث عن موضوع مألوف لدى الكثير من النساء اللاتي يفكرن في السفر إلى الهند بمفردهن. I want to talk about something that is familiar to many women who are thinking of traveling to India alone. Quiero hablar de un tema que les resulta familiar a muchas mujeres que están pensando en viajar solas a la India. Je veux parler d'un sujet qui est familier à de nombreuses femmes qui envisagent de voyager seules en Inde. وقتی حرف از سفر تنهایی به هندوستان می شه معمولاً یکی از چیزهایی که به ذهن آدم میاد امنیت هست. |mot|||||l'Inde||||||des choses|||esprit|||sécurité| ||||solo travel||India||||one||things|that||mind||comes to mind|safety|is عندما يتعلق الأمر بالسفر بمفردك إلى الهند، عادةً ما يكون الأمان أحد الأشياء التي تتبادر إلى ذهنك. When it comes to traveling alone to India, security is usually one of the things that comes to mind. Cuando se trata de viajar sola a la India, una de las cosas que suele venir a la mente es la seguridad. Lorsqu'il s'agit de voyager seul en Inde, l'une des choses qui vient généralement à l'esprit est la sécurité. اینکه آیا سفر تنهایی به این کشور کار درستیه؟ آیا برای یک خانم تنها تو این سفر مشکلی پیش نمیاد؟ با وجود چیزهایی که دربارۀ نرخ تجاوز توی هندوستان تو رسانه ها می خونیم و می شنویم، آیا کار عاقلانه ایه که تنهایی به هندوستان سفر کنیم؟ que||||||||||||||||||pré|ne viendra pas||existence|des choses|||taux|viol violente||||médias|||nous lisons|||écoutons|||raisonnable||||||| that|||alone||this|||the right thing||||woman|alone|you|this||problem|comes up|will arise||the existence of|things|that|"about"|rate|assault||India|in the|media|||we read|||we hear|||wise|is it|to|solitude||India||we do هل من الصواب السفر بمفردك إلى هذا البلد؟ فهل سيكون هناك أي مشكلة بالنسبة للمرأة وحدها في هذه الرحلة؟ رغم ما نقرأه ونسمعه في وسائل الإعلام عن معدلات الاغتصاب في الهند، فهل من الحكمة السفر إلى الهند وحدك؟ Ist es das Richtige, alleine in dieses Land zu reisen? Wird es für eine Frau allein auf dieser Reise ein Problem geben? Ungeachtet dessen, was wir in den Medien über Vergewaltigungsraten in Indien lesen und hören, ist es ratsam, allein nach Indien zu reisen? Is it the right thing to travel alone to this country? Will there be any problem for a woman alone in this trip? Despite what we read and hear in the media about rape rates in India, is it wise to travel to India alone? Est-ce une bonne chose de voyager seul dans ce pays ? Y a-t-il un problème pour une femme seule dans ce voyage ? Malgré ce que nous lisons et entendons dans les médias sur les taux de viol en Inde, est-il sage de voyager seul en Inde ?

راستش من قبل از اینکه سفر هندوستان رو شروع کنم سؤالایی از این دست زیاد ازم پرسیده می‌شد که مثلاً تنهایی خطرناک نیست؟ نمی‌ترسی؟ خب حقیقتش انقدر این جور سؤال ها و حرف های این طوری شنیده بودم که خودم هم دچار تردید شده بودم. à vrai dire||||||Inde||||questions|||de ce genre|||demandé|||||solitude|dangereux||||Eh bien|la vérité|tant||ce genre|Question||||||de ce genre|entendu|||moi-même||suis tombé dans|doute|| Honestly||||that||India||||questions||this|this kind|a lot|me|asked||was|that|for example|being alone|dangerous||don't|you afraid|well|the truth is|so|this kind|this kind of||||||this type|like this|I had heard|I had heard|that|I||suffer|doubt|had become|I had Ehrlich gesagt, wurden mir viele Fragen wie diese gestellt, bevor ich meine Reise nach Indien antrat, zum Beispiel, ist Einsamkeit nicht gefährlich? hast du keine angst Nun, die Wahrheit ist, ich hatte solche Fragen und Worte so gehört, dass ich selbst Zweifel hatte. Honestly, before I started my trip to India, I was asked many questions like this, for example, isn't loneliness dangerous? aren't you afraid Well, the truth is, I had heard such questions and words in such a way that I had doubts myself. Honnêtement, avant de commencer mon voyage en Inde, on m'a posé beaucoup de questions comme celle-ci, par exemple, la solitude n'est-elle pas dangereuse ? n'as-tu pas peur Eh bien, la vérité est que j'avais entendu de telles questions et des mots de telle manière que j'avais moi-même des doutes. به خودم می گفتم واقعاً تنهایی می‌خوام تو هند سفر کنم؟ ||||vraiment||||||| I said to myself, do I really want to travel alone in India? Je me suis dit, ai-je vraiment envie de voyager seule en Inde ?

الان که دارم صحبت می کنم سه ماه از سفر تنهایی من توی هندوستان گذشته و همچنان هم ادامه داره. ||||||||||||||||toujours aussi||| As I am speaking now, three months have passed since my solo trip to India and it is still going on. Au moment où je vous parle, trois mois se sont écoulés depuis mon voyage solo en Inde et cela continue. به نظر من هندوستان هم مثل خیلی از کشورهای دیگه، هم می‌تونه خطرناک باشه، هم امن. |||Inde||||||||||dangereux|||safe |||India|||||||"also" or "both"||can|dangerous|||safe In my opinion, India, like many other countries, can be both dangerous and safe. À mon avis, l'Inde, comme beaucoup d'autres pays, peut être à la fois dangereuse et sûre. این موضوع بستگی به عوامل خیلی زیادی داره. |Sujet|||facteurs||| ||depends||factors||| This depends on many factors. Cela dépend de nombreux facteurs. Dit hangt van veel factoren af. از اونجایی که نمی‌خوام برچسب خاصی بزنم و نظر قاطع راجع به امنیت توی سفر هندوستان بدم، به تعریف کردن تجربۀ خودم بسنده می کنم. |là||||étiquette|particulier|mettre||avis|décisif|concernant||sécurité||||||définir||expérience||se contenter|| |that|||I want|label|specific label|put|||decisive|regarding||||||||definition||experience|| suffice|| Da ich kein besonderes Etikett anbringen und eine feste Meinung über die Sicherheit des Reisens in Indien abgeben möchte, beschränke ich mich darauf, meine Erfahrungen zu schildern. Since I don't want to put a special label and give a firm opinion about the safety of traveling in India, I will limit myself to describing my experience. Comme je ne veux pas mettre une étiquette spéciale et donner une opinion ferme sur la sécurité des voyages en Inde, je me limiterai à décrire mon expérience. Aangezien ik geen specifiek label wil maken en een stellige mening wil geven over de veiligheid van reizen naar India, zal ik voldoende zijn om mijn ervaring te beschrijven.

من توی این سه ماه، بارها برام پیش اومده که نصفه شب تو ایستگاه قطار باشم، خیلی روزها تنهایی توی خیابون‌ها و کوچه‌های شهرهای مختلف پرسه زدم. |||||plusieurs fois|pour moi||il m'est arrivé||moitié|||station||||les jours|||rue|||ruelle||villes||errer|j'ai frappé ||||||it has||||midnight|||||||||||||||||wandered| In diesen drei Monaten ist es mir oft passiert, dass ich mitten in der Nacht am Bahnhof war, viele Tage alleine durch die Straßen und Gassen verschiedener Städte gewandert bin. In these three months, it happened to me many times that I was at the train station in the middle of the night, I wandered alone in the streets and alleys of different cities for many days. Au cours de ces trois mois, il m'est arrivé plusieurs fois d'être à la gare au milieu de la nuit, j'ai erré seul dans les rues et ruelles de différentes villes pendant plusieurs jours. Gedurende deze drie maanden is het mij vaak overkomen om midden in de nacht op het treinstation te zijn, dagenlang zwierf ik alleen door de straten en steegjes van verschillende steden. حتی خیلی وقت‌ها شب‌ها هم تنهایی تو خیابون بودم. even|très|le temps||nuit|||||| Even many times I was alone in the street at night. Même plusieurs fois, j'étais seul dans la rue la nuit. تو شهرهای مختلف، سوار انواع وسایل نقلیۀ عمومی شدم؛ ریکشا، تاکسی، اتوبوس، قطار. |||à bord|types|moyens de transport|de transport|public|je suis monté|rickshaw|taxi|| |||I rode||vehicles|transportation|||rickshaw||| In different cities, I rode all kinds of public transportation; Rickshaw, taxi, bus, train. Dans différentes villes, j'ai pris toutes sortes de transports en commun ; Pousse-pousse, taxi, bus, train. تو این مدت چندین بار توی واگن های درجه پایین قطارهای هند سفر کردم و حتی سفرهای شبانه‌ای با قطار داشتم که همۀ اطرافیانم مرد بودن و از طبقۀ پایین جامعه. ||durée|plusieurs|||||classe|bas|trains|||||même des|voyages|de nuit||||j'avais|||mes compagnons|||||stratège|bas|société ||||||carriage|||lower class|trains|||||||night|||train||||my companions|||||class||class During this period, I traveled several times in the low-class carriages of Indian trains and even had night trips by train when all the people around me were men and from the lower class of society. Pendant ce temps, j'ai voyagé plusieurs fois dans les wagons bas de gamme des trains indiens et j'ai même fait des voyages de nuit en train où tous les gens autour de moi étaient des hommes et de la classe inférieure de la société. Gedurende deze tijd reisde ik verschillende keren in de low-end wagons van Indiase treinen en had zelfs nachttreinreizen waarbij iedereen om me heen een man was en uit de lagere klassen. توی شهرهایی که اقامت کردم، از سبزی‌ فروش و بقال و میوه‌فروش و غیره خرید کردم و حتی باهاشون خوش و بش هم کردم. |||séjour|||herbes|||épicerie|||||etc.||||even|avec eux|||discuter avec|| |the cities||residence||||||grocery store||fruit seller|vegetable seller||and so on|||||with them|I had fun||chit-chat|| In den Städten, in denen ich mich aufhielt, kaufte ich bei Gemüseverkäufern, Lebensmittelhändlern, Obstverkäufern usw. ein und hatte sogar Spaß mit ihnen. In the cities where I stayed, I bought from vegetable sellers, grocers, fruit sellers, etc. and even had fun with them. Dans les villes où j'ai séjourné, j'ai acheté chez des marchands de légumes, des épiciers, des marchands de fruits, etc. et je me suis même amusé avec eux. In de steden waar ik woonde, kocht ik groenten, kruideniers, fruitverkopers, enz., En had ik er zelfs plezier mee. نصفه شب تو کوچه‌های تنگ و باریک بنارس با یه مرد غریبۀ دکه‌دار که زبونم رو هم نمی‌فهمید و ازش برای پیدا کردن آدرس کمک خواسته بودم، کوله به‌دوش دنبال آدرس گشتم و توی شلوغی، شلوغی های همیشگی خیابون‌های هندوستان بین مردم راه رفتم. minuit|||ruelle|des|||étroit|Bénarès||||étranger|stand|||langue||||comprenait||||||||demandé||sac|à|épaule|à la recherche|||||bousculade|la foule||habituel|rue||Inde|entre les|||je suis allé |||||||narrow|Varanasi||||strange|the vendor|the vendor||my language||||understood||him||||address|||I was|backpack|on|on his back|||I searched|||||||street||||people|way, path| Mitten in der Nacht in den engen und engen Gassen von Varanasi mit einem seltsamen Ladenbesitzer, der nicht einmal meine Sprache verstand und ich ihn um Hilfe bat, um die Adresse zu finden, suchte ich mit meiner Tasche auf der Schulter nach der Adresse und ich ging in der Menge, den üblichen Menschenmengen auf den Straßen Indiens. In the middle of the night in the narrow and narrow streets of Varanasi with a strange shopkeeper who didn't even understand my language and I asked him for help to find the address, I looked for the address with my bag on my shoulder and I walked in the crowd, the usual crowds of Indian streets among people. Au milieu de la nuit dans les rues étroites et étroites de Varanasi, j'ai cherché l'adresse avec un homme étrange qui ne comprenait même pas ma langue et je lui ai demandé de trouver l'adresse. Midden in de nacht in de smalle steegjes van Varanasi met een vreemde man met een winkelier die mijn taal niet eens verstond en ik had hem om hulp gevraagd om het adres te vinden, ik zocht het adres met mijn rugzak en liep tussen de mensen door in de drukte van de straten van India.

تو کل این مدت اگر بخوام از تجربۀ آزار خیابونی بگم فقط یک مورد بوده، اونم توی روز روشن تو شهر شلوغ بنارس که وسط شلوغی یه مراسم یه پسرک بادکنک فروش دست‌درازی کرد و منم با صدای بلند اعتراض کردم و در نهایت با عذرخواهی پلیس قضیه تموم شد. |tout||durée||||expérience|harcèlement|||juste||cas||c'était||||||animé|Bénarès||au milieu|brouhaha||cérémonie||petit garçon|vendeur de ballons||main|attouchement|||||voix|fortement|protest||||finalement||excuses||affaire|| you|overall||||If I want|||harassment|street harassment|I say|||||that one|||broad daylight|||busy|Varanasi||middle|bustle||||the boy|balloon|salesman|hand, reaching|reaching out|||me too||loud|loud|objection||||||apology|the police|case|| During this whole period, if I want to talk about the experience of street harassment, there was only one case, that was in broad daylight in the busy city of Benares, where a boy selling balloons reached out to me in the middle of a crowded ceremony, and I protested loudly, and finally the matter ended with an apology from the police. became. Pendant tout ce temps, si je veux parler de l'expérience du harcèlement de rue, il n'y a eu qu'un seul cas, c'était en plein jour dans la ville animée de Bénarès, lorsqu'un garçon vendeur de ballons m'a tendu la main au milieu d'un événement bondé, et j'ai protesté bruyamment, et finalement l'affaire s'est terminée par des excuses de la police. از دید من این اتفاق ممکنه تو خیلی از کشورهای دیگه هم بیفته. ||||événement|possible||||pays|||se produire From my point of view, this may happen in many other countries. De mon point de vue, cela peut se produire dans de nombreux autres pays.

من توی این سه ماه خانم های مسافر زیادی رو دیدم که تنهایی سفر می کردن و اون ها هم قبل از سفر راجع به امنیت توی هندوستان، امنیت خانم ها توی سفر هندوستان حرف های منفی زیادی شنیده بودن. |||||madame||voyageuses||à propos de||||voyage||||||||||concernant||sécurité|||sécurité||||voyage|Inde|||négatif||entendu| |||||||female travelers|||||||||||||||||||||security||||||talk||negative||| In these three months, I saw many female travelers who were traveling alone and they had heard many negative things about the safety of women in India before traveling. Au cours de ces trois mois, j'ai vu de nombreuses voyageuses qui voyageaient seules et elles avaient entendu beaucoup de choses négatives sur la sécurité des femmes en Inde avant de voyager. توی فایل بعدی چند تا از راه کارهایی رو که حین سفر انجام می دم تا بیشتر احساس امنیت کنم باهاتون در میون می ذارم. In der nächsten Datei werde ich Ihnen einige der Dinge mitteilen, die ich auf Reisen tue, um mich sicherer zu fühlen. In the next file, I will share with you some of the things that I do while traveling to feel more secure. Dans le prochain fichier, je partagerai avec vous certaines des choses que je fais en voyage pour me sentir plus en sécurité. In het volgende bestand zal ik enkele dingen met u delen die ik tijdens de reis doe om me veiliger te voelen. پس فعلاً تا بعد. |for now|| Also erstmal bis später. So for now until later. Donc pour l'instant jusqu'à plus tard.