×

우리는 LingQ를 개선하기 위해서 쿠키를 사용합니다. 사이트를 방문함으로써 당신은 동의합니다 쿠키 정책.

image

Learn Persian by Podcast, Learn Persian by Short Stories | no.5 - YouTube

Learn Persian by Short Stories | no.5 - YouTube

سلام دوستان حالتون چطوره؟

امروز اومدم با یه داستان کوتاه دیگه

بزن بریم

این داستان: نیش زنبور کشنده تر است یا نیش مار؟!

مرحله اول خوندن داستان با سرعت کم:

روزى زنبور و مار با هم بحثشان شد.

مار می‌گفت: آدم‌ها از ترس ظاهر ترسناک من می‌میرند، نه بخاطر نیش زدنم!

اما زنبور قبول نمى‌کرد.

مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زیر درخت خوابیده بود نزدیک شد

و رو به زنبور گفت: من چوپان را نیش مى‌زنم و مخفى می‌شوم؛

تو بالاى سرش سر و صدا و خودنمایى کن!

مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع کرد به پرواز بالاى سر چوپان.

چوپان از خواب پرید و گفت: اى زنبور لعنتى!

و شروع به مکیدن جاى نیش و تخلیه زهر کرد.

مقدارى دارو بر روى زخمش گذاشت و بعد از چند روز خوب شد.

سپس دوباره مشغول استراحت شد که مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند:

این بار زنبور نیش زد و مار خودنمایى کرد!

چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید، از ترس پا به فرار گذاشت!

او بخاطر وحشت از مار، دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادى هم استفاده نکرد…

چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد!

نتیجه گیری: بسیاری از بیمارى‌ها و مشکلات اینچنین هستند

و آدم‌ها فقط بخاطر ترس از آنها، نابود می‌شوند.

پس همه چیز به برداشت ما از زندگى و شرایطى که در آن هستیم بر می‌گردد.

برای همین بهتر است دیدگاهمان را به همه چیز خوب و مثبت کنیم.

“مواظب تلقین‌های زندگی خود باشید…!”

خوب بچه ها قبل از اینکه مرحله دوم رو شروع کنم که با سرعت بالاتر همین داستان رو می خونم

یه توضیح کوتاهی درباره تلفظ کلمه زنبور بدم

ما مینویسیم: زنبور [zanbur]

ولی تو فارسی برای راحتی تلفظ اکثرا میگیم: [zambur]

یعنی «ن» رو «م» تلفظ می کنیم

این اتفاق تو کلمه¬های دیگه هم میفته

مثلا تو روزهای هفته:

مثل: شنبه - یکشنبه - دوشنبه

همشون [n] هستن

ولی تو فارسی گفتاری برای راحتی تلفظ میگیم:

shambe - yekshambe - doshambe

[m] تلفظ میشه

این نکته ها رو یاد بگیرین لهجه فارسی تون خیلی قشنگتر و بهتر میشه

خب بریم سراغ مرحله دوم

خوندن داستان با سرعت بالاتر

نیش

زنبور

همونطور که گفتم تو فارسی گفتاری میگیم: [zambur]

کشنده

مار

بحث کردن

قبول نکردن

اثبات

خودنمایی

لعنتی

مکیدن

تخلیه

نقشه کشیدن

پا به فرار گذاشتن

ضماد

دیدگاه

تلقین

خب بچه ها اینم از داستان یا بهتره بگم حکایت امروز

امیدوارم لذت برده باشین و چیزی یاد گرفته باشین

اسم من عسله، مرسی که همراه من بودین، دوستون دارم خداااافظ...

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Learn Persian by Short Stories | no.5 - YouTube Learn|یادگیری فارسی|through|کوتاه|داستان‌ها|number one|YouTube Lernen Sie Persisch durch Kurzgeschichten Nr. 5 – YouTube Learn Persian by Short Stories No. 5 - YouTube Aprende persa con cuentos cortos Nº 5 - YouTube Apprendre le persan par des histoires courtes N° 5 - YouTube Impara il persiano attraverso i racconti N. 5 - YouTube Leer Perzisch door korte verhalen Nr. 5 - YouTube Ucz się perskiego poprzez opowiadania Nr 5 – YouTube Aprenda persa com histórias curtas Nº 5 - YouTube Изучайте персидский по рассказам № 5 – YouTube

سلام دوستان حالتون چطوره؟ Salut||| ||your condition|how are Hello friends, how are you? Salut les amis, comment allez-vous?

امروز اومدم با یه داستان کوتاه دیگه |I came|||short story||another Today I'm here with another story Aujourd'hui je suis venu avec une autre histoire courte

بزن بریم Let's go|Let's go Let's go Allons-y

این داستان: نیش زنبور کشنده تر است یا نیش مار؟! ||piqûre|abeille|mortelle||||| |story|sting|bee|more deadly|more dangerous|"is"||sting|snake This story: are bees stings more dangerous than snake bites? Cette histoire : Une piqûre d'abeille est-elle plus mortelle ou une morsure de serpent ?!

مرحله اول خوندن داستان با سرعت کم: étape 1|||||vitesse|lente Stage||reading|story||slowly|slow The first step is reading the story at a slow speed: La première étape de la lecture de l'histoire à une vitesse lente:

روزى زنبور و مار با هم بحثشان شد. ||||||discussion| One day|bee||snake|||argued|had an argument One day a bee and a snake had an argument. Un jour, l'abeille et le serpent se sont disputés.

مار می‌گفت: آدم‌ها از ترس ظاهر ترسناک من می‌میرند، نه بخاطر نیش زدنم! |||||||apparence|||||||| the snake|||people|people||fear|appearance|Scary||I|"die"|no|because of|bite|my biting The snake said: People die from fear of my scary appearance, not because of my bite! Le serpent a dit : Les gens meurent de peur de mon apparence effrayante, pas à cause de ma morsure !

اما زنبور قبول نمى‌کرد. ||accept|would not| But the bee did not accept. Mais l’abeille n’a pas accepté.

مار برای اثبات حرفش، به چوپانى که زیر درخت خوابیده بود نزدیک شد snake||prove|his claim||shepherd||under|the tree|lying down||approached| To prove his point, the snake approached the shepherd who was sleeping under a tree Pour prouver son point de vue, le serpent s'est approché du berger qui dormait sous l'arbre

و رو به زنبور گفت: من چوپان را نیش مى‌زنم و مخفى می‌شوم؛ |"to"|to||said to||shepherd||sting|"will"|I sting him||hide||I hide And he said to the bee: I will bite the shepherd and hide. Et il dit à l'abeille : Je vais piquer le berger et me cacher.

تو بالاى سرش سر و صدا و خودنمایى کن! |above|his head|head||noise||showing off|do and you make noise and show off above him! Faites du bruit et montrez-vous sur sa tête !

مار چوپان را نیش زد و زنبور شروع کرد به پرواز بالاى سر چوپان. |shepherd||bit|stung|||started|||flying|above||shepherd The snake bit the shepherd and the bee started flying over the shepherd's head. Le serpent a mordu le berger et l'abeille a commencé à voler au-dessus de la tête du berger.

چوپان از خواب پرید و گفت: اى زنبور لعنتى! shepherd||sleep|woke up|||Oh||damned The shepherd woke up and said: Oh damn bee! Le berger se réveilla et dit : O abeille maudite !

و شروع به مکیدن جاى نیش و تخلیه زهر کرد. |||||||sucking out|| |||sucking|bite mark|||sucking out|venom| and started sucking the bite and draining the poison. et a commencé à sucer la morsure et à drainer le poison.

مقدارى دارو بر روى زخمش گذاشت و بعد از چند روز خوب شد. some|medicine|on|on|his wound|applied||||||| He put some poultice on his wound and it got better after a few days. Il a mis des médicaments sur sa blessure et ça s'est amélioré après quelques jours.

سپس دوباره مشغول استراحت شد که مار و زنبور نقشه دیگری کشیدند: "Then"||"busy" or "engaged in"|resting||||||another plan|another plan|"came up with" Then he rested again when the snake and the bee made another plan: Puis il se reposa de nouveau quand le serpent et l'abeille firent un autre plan :

این بار زنبور نیش زد و مار خودنمایى کرد! |this time||||||showed itself| This time the bee stung and the snake showed itself! Cette fois, l'abeille a piqué et le serpent s'est montré !

چوپان از خواب پرید و همین که مار را دید، از ترس پا به فرار گذاشت! |||woke up||"as soon as"||snake||saw|||"foot" or "leg"|into|ran away| The shepherd woke up and ran away as soon as he saw the snake! Le berger s'est réveillé et s'est enfui dès qu'il a vu le serpent !

او بخاطر وحشت از مار، دیگر زهر را تخلیه نکرد و ضمادى هم استفاده نکرد… |"because of"|fear||snake||venom||release|he did not||ointment or poultice|||"did not" Because of the fear of the snake, he did not drain the poison and did not use a poultice... A cause de la peur du serpent, il n'a pas vidé le poison et n'a pas utilisé de cataplasme...

چند روز بعد، چوپان به خاطر ترس از مار و نیش زنبور مرد! |||||of the|||||||died A few days later, the shepherd died because of the fear of snake and bee sting! Quelques jours plus tard, le berger est mort à cause de la peur des serpents et des piqûres d'abeilles !

نتیجه گیری: بسیاری از بیمارى‌ها و مشکلات اینچنین هستند Conclusion|conclusion|many||Diseases|||problems|like this|are like this Conclusion: Many diseases and problems are like this Conclusion : Beaucoup de maladies et de problèmes sont comme ça

و آدم‌ها فقط بخاطر ترس از آنها، نابود می‌شوند. |humans||||||"them"|perish||are destroyed And people are destroyed just because of fear of them. Et les gens sont détruits simplement parce qu'ils les craignent.

پس همه چیز به برداشت ما از زندگى و شرایطى که در آن هستیم بر می‌گردد. ||||perception|||life||conditions we're in|||||||"comes back" So everything depends on our perception of life and the situations we are in. Tout revient donc à notre perception de la vie et des conditions dans lesquelles nous nous trouvons.

برای همین بهتر است دیدگاهمان را به همه چیز خوب و مثبت کنیم. ||||our perspective|||||||positive| That's why it is better to make our point of view good and positive. C'est pourquoi il vaut mieux rendre notre point de vue bon et positif.

“مواظب تلقین‌های زندگی خود باشید…!” |Suggestions|||| "Mindful"|Suggestions||||"be" "Be careful of the indoctrinations of your life...!" "Faites attention aux suggestions dans votre vie...!"

خوب بچه ها قبل از اینکه مرحله دوم رو شروع کنم که با سرعت بالاتر همین داستان رو می خونم |kids|||||stage|second stage||||||speed||this same story|story|||I read Well, before I start the second stage that I will read this story at a higher speed Eh bien, les gars, avant de commencer la deuxième étape, je vais lire cette histoire à une vitesse plus élevée

یه توضیح کوتاهی درباره تلفظ کلمه زنبور بدم |brief explanation|short|about|pronunciation|word||I give I will give a brief explanation about the pronunciation of the word ''zanbur'' Permettez-moi de donner une brève explication sur la prononciation du mot abeille

ما مینویسیم: زنبور [zanbur] |We write||bee We write: zanbur Nous écrivons : abeille [zanbur]

ولی تو فارسی برای راحتی تلفظ اکثرا میگیم: [zambur] |||||pronunciation|mostly|we say|bumblebee But in Farsi, for ease of pronunciation, we often say: [zambur]

یعنی «ن» رو «م» تلفظ می کنیم |"N"||"m" sound|pronounce|| That is, we pronounce "N" as "M".

این اتفاق تو کلمه¬های دیگه هم میفته |happens||||||"happens" هذا يحدث بعبارة أخرى أيضًا This happens in other words as well

مثلا تو روزهای هفته: ||"days"| على سبيل المثال ، في أيام الأسبوع: Such as days of the week:

مثل: شنبه - یکشنبه - دوشنبه |Saturday|Sunday|Monday like: Saturday - Sunday - Monday

همشون [n] هستن They are all|نفس (they)| كلهم [ن]. all of them are [n]

ولی تو فارسی گفتاری برای راحتی تلفظ میگیم: |||spoken Persian||ease of pronunciation|| لكن بالفارسية المنطوقة نقول لسهولة النطق: But in spoken Persian for ease of pronunciation we say:

shambe - yekshambe - doshambe Saturday|Sunday|Monday شامبي - يكشامبي - دوشامبي shambe - yekshambe - doshambe

[m] تلفظ میشه is pronounced|pronounced| نطق [م]. Pronounced [m].

این نکته ها رو یاد بگیرین لهجه فارسی تون خیلی قشنگتر و بهتر میشه |tips||||take|accent||your||more beautiful||| Learn these tips and your Farsi accent will become much more beautiful and better

خب بریم سراغ مرحله دوم well||move on to|stage| حسنًا ، دعنا ننتقل إلى المرحلة الثانية Well, let's start the sencond step

خوندن داستان با سرعت بالاتر ||||higher اقرأ القصة بسرعة أعلى Read the story at a higher speed

نیش sting (1) يعض bite

زنبور bee

همونطور که گفتم تو فارسی گفتاری میگیم: [zambur] ||I said|||spoken|| كما قلت بالفارسية المنطوقة نقول: [زمبور] as I said before in spoken Persian we say: [zambur]

کشنده killer deadly

مار snake

بحث کردن Discuss| يناقش to argue

قبول نکردن |Not accepting رفض to refuse

اثبات proof (1) دليل proof

خودنمایی Showing off showing off

لعنتی Damn it damn

مکیدن Sucking مص to suck succion

تخلیه Evacuation discharge Décharge

نقشه کشیدن Make a plan|Drawing يخطط to plane Plan

پا به فرار گذاشتن "foot"||take flight|take to run away fuyez

ضماد Poultice كمد poultice cataplasme

دیدگاه Point of view وجهة نظر point of view point de vue

تلقین Indoctrination indoctrination endoctriner

خب بچه ها اینم از داستان یا بهتره بگم حکایت امروز |||"here's"||||"better to"||tale|today's story Well, guys, this is the today's story, or rather, anecdote

امیدوارم لذت برده باشین و چیزی یاد گرفته باشین |enjoyment|enjoyed||||||"you have" أتمنى أن تكون قد استمتعت وتعلمت شيئًا I hope you enjoyed and learned something

اسم من عسله، مرسی که همراه من بودین، دوستون دارم خداااافظ... ||My name's Asaleh|thank you||||"were with me"|I||Goodbye انا اسمي اصالة اشكرك لكونك معي بحبك بارك الله فيك ... My name is Asal, thanks for watching, I love you Bye...