×

우리는 LingQ를 개선하기 위해서 쿠키를 사용합니다. 사이트를 방문함으로써 당신은 동의합니다 쿠키 정책.

지금 본 레슨 학습 시작
image

The Iranians, Roya

Roya

به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان

سلام . من رویا هستم . متولد سال 1368 و مجرد . رشته تحصیلی من تو دبیرستان ریاضی فیزیک بود و دیپلم ریاضی گرفتم .

اما از اونجایی که علاقه زیادی به رشته های مهندسی نداشتم تصمیم گرفتم تغییر رشته بدم و کنکور تجربی شرکت کردم و در نهایت هم تونستم شیمی پذیرفته بشم .

دوره کارشناسی رو در رشته شیمی تو دانشگاه علامه گذروندم و رشته شیمی از نگاه من رشته بسیار جذابیه ، به خصوص اینکه من عاشق کارهای آزمایشگاهی هستم و واقعا لذت می برم وقتی که توی آزمایشگاه هستم و دارم کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی انجام می دم.

بعد از اینکه دوره کارشناسیم تموم شد تصمیم داشتم ادامه تحصیل بدم تو رشته شیمی ، اما مشورت کردم با یه سری از دوستان و اساتید و به این نتیجه رسیدم که متاسفانه رشته شیمی زمینه کاری خیلی مناسبی تو ایران نداره و به خاطر همین من تغییر رشته دادم و برای مقطع ارشد رشته بیوتکنولوژی شرکت کردم و پذیرفته شدم توی دانشگاهی تو شیراز . دوره ارشدم سه سال طول کشید چون پایان نامه ام خیلی سنگین بود ولی این سه سال از بهترین سال های عمر من بود .

خیلی جذاب بود . خیلی درس یاد گرفتم ، تجربه های زیادی دارم از اون زمان ، به خصوص اینکه کارهای تحقیقاتی انجام می دادیم توی دوران ارشد و من اونجا بود که قطعا تصمیم گرفتم که ادامه تحصیل بدم چون لذت می برم از کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی و به امید خدا تصمیمم هستش که به زودی برای مقطع بالاتر اقدام کنم .

اما بعد از اینکه دوره ارشدم تموم شد یه کار پیدا کردم تو یه شرکت تحقیقاتی و چند سالی مشغول به کار بودم . کار خیلی جذابی بود و درآمد مناسبی هم داشت و من تجربه های خیلی زیادی از اون بدست آوردم .

اما چند ماهی است که استعفا دادم چون تصمیم دارم ادامه تحصیل بدم . در حال حاضر هم تدریس می کنم ، تدریس خصوصی ، هم ریاضی تدریس می کنم و هم به امید خدا تصمیم دارم به زودی انگلیسی تدریس کنم چون یه مدتی هستش که خیلی فشرده زبان انگلیسی می خونم برای اینکه بتونم مدرک بگیرم و گذشته از این هم یک نیاز ضروری هست برای ادامه تحصیل و برای پیدا کردن یک کار مناسب .

از لحاظ هنری علاقه خیلی زیادی به شعر دارم و از بچگی شعر رو دوست داشتم . خاطرم هستش که کلاس پنجم ابتدایی بودم ، پدرم یک کتاب شعر پروین اعتصامی برای من خریده بود و من تمام تایم تابستون رو مشغول خوندن شعر بودم و خیلی از اشعار پروین اعتصامی رو حفظ شده بودم .

بعد از اون هم کتاب اشعار بزرگان دیگه ای بود که می خوندم تا اینکه حدود هشت سال پیش خیلی اتفاقی با کلاس تفسیر معنوی مولانا آشنا شدم از طریق یکی از دوستانم و تو مدتی که کلاس می رفتم متوجه شدم که کمی طبع شعر دارم و تونستم یه تعدادی شعر بنویسم و احساس می کنم وقتی که با شعر و شاعری درگیرم حال روحیم خیلی بهتره و احساس خیلی خوبی دارم و فکر می کنم که شعر خوندن باعث جلای روح من می شه و مسلما اون رو ادامه میدم و در هر فرصت ممکنی که داشته باشم یه کتاب شعر برمیدارم و شروع می کنم به خوندم به خصوص شعرهای حضرت مولانا رو خیلی دوست دارم چون جنبه معنوی داره و بسیار آموزنده و آرام بخشه .

به ورزش علاقه دارم اما هیچ وقت فرصتش پیش نیومده که بتونم خیلی حرفه ای و مداوم یه کاری رو انجام بدم ، یه مدت کوتاهی شنا می کردم ، کلاس شنا می رفتم ولی بعد از اون دیگه شرایطش پیش نیومد که بتونم ادامه بدم . اما به رقص هم خیلی علاقه دارم ، هر از گاهی یه ویدیوی آموزشی تو خونه می زارم و باهاش رقص تمرین می کنم .

در کل من آدم درون گرایی هستم و با تنهایی هیچ مشکلی ندارم ، یعنی لذت می برم وقتی که تنهام و در سکوت می تونم مطالعه کنم ، کتابای مناسب بخونم به خصوص اینکه کتابهای روانشناسی و خودشناسی رو خیلی دوست دارم و سعی می کنم که بهشون عمل کنم .

از اونجایی که آدم درونگرایی هستم دوستای خیلی زیادی ندارم چون خیلی سختگیرم تو انتخاب دوست و اعتقادم این هستش که دوست خیلی سریع روی آدم تاثیر میذاره و به خاطر همین توی انتخاب دوستام خیلی با جدیت عمل می کنم ، از جنبه های مختلف، دوستای خیلی خوبی دارم البته تعدادشون محدوده .

دوستایی هستن که من واقعا می تونم روشون حساب کنم خیلی چیزا می تونم ازشون یاد بگیرم و ازشون راهنمایی بگیرم ، البته مهمونی و دورهمی رو هم دوست دارم و هر از گاهی هم به مهمونی های مختلف میرم اما باورم اینه که زمان آدم خیلی ارزشمند تر از اینه که بخوای تایم زیادی رو صرف مهمونی رفتن و صرفا حرف های روزمره با آدما بکنی و به جای اون می تونی خیلی خیلی کارای مفیدتری انجام بدی و همون طور که گفتم من علاقه زیادی به کتاب خوندن دارم و دوست دارم٫ لذت می برم٫ از اینکه تو زمینه های مختلف اطلاعات داشته باشم و حتی بتونم تو خیلی از جنبه ها به دیگران کمک کنم یا تو خیلی از زمینه ها بهشون آموزش بدم .

من هدف های بزرگی دارم و باور کلیم هم اینه که ما تو این دنیا نیومدیم که خیلی معمولی و عادی زندگی کنیم و یه روزی هم زندگیمون تموم بشه و از این دنیا بریم . می تونیم کارهای بزرگی انجام بدیم .

هر کدوممون در حد ظرفیت و توان خودمون و تصمیم دارم که تحصیلاتم رو ادامه بدم و خیلی دوست دارم که تحصیلات عالیه ام رو توی خارج از کشور ادامه بدم ، برای اینکه بتونم با فرهنگ های مختلف آشنا بشم . بتونم کار خیلی مناسب تری پیدا کنم نسبت به حالا شرایطی که الان دارم و به امید خدا تلاشم رو هم می کنم که بتونم اون راهی رو که خدا برای من تعیین کرده پیدا کنم.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Roya Роя dream Roya Roya رويا רויה Roya Roya Roya Roia Roya Roja Roya Ройя Roya Roya Roya

به نام خداوند بی نهایت بخشنده و مهربان à||Dieu||infinie|généreux||bienveillant in the|in the name|the Lord|the|Infinite|The Merciful|and|Compassionate ||God|onvergeelijkbaar|eindeloze|gevend||vriendelijk |nome|Deus||infinito||| |||den|||| im|Namen|Gott|unendlich|unendlich|großzügig|und|freundlich |||||bağışlayıcı||Merhametli إلى|باسم|الله|لا|نهاية|مُعطي|و|رحيم ||אדון||אין סוף|הנדיב||החסד וה In the name of God, the Most Gracious, the Most Merciful Au nom de Dieu, le Plus Miséricordieux, le Plus Miséricordieux בשם ה' הרחמן והרחמן ביותר In de naam van God, de meest genadige, de meest barmhartige W imię Boga, nieskończonego, miłosiernego i dobrego. Im Namen Gottes, des unendlich Barmherzigen und Freundlichen

سلام . Hallo سلام Hello Hi . Bonjour Cześć. Hallo. من رویا هستم . |Roya| I|I am Roya.| |sonho| ich|Roya|bin |rüya| |حلم| Jestem|| |רואי| I am a dream. je suis un rêve Ik ben een droom. Jestem Roya. Ich bin Roya. متولد سال 1368 و مجرد . né|||célibataire Born|year||single geboren|||vrijgezel nascido|||solteiro geboren|Jahr|und|ledig |||bekar مولود|سنة||أعزب Urodzony w 1989|||nieżonaty / niezamężna נולד|שנה||רווק Born in 1989 and single. متولد سال 1368 و مجرد . Né en 1989 et célibataire. יליד 1368 ורווק. Geboren im Jahr 1989 und ledig. رشته تحصیلی من تو دبیرستان ریاضی فیزیک بود و دیپلم ریاضی گرفتم . sujet d'étude|scolaire||||math (1)||||diplôme|mathématiques| Field of study|academic|my|in|high school|Mathematics|Physics|was|and|diploma|Mathematics|I got richting|studie||in|middelbare school|wiskunde|||||| curso|educacional|||ensino médio|||||diploma||tomei Studienrichtung|akademisch|ich|in|Gymnasium|Mathematik|Physik|war|und|Diplom|Mathematik|erhielt ||||||Fizik||||| تخصص در الدراسة|دراسات العليا|||مدرسة|رياضيات|فيزياء|كان||شهادة الثانوية|رياضيات|حصلت kierunek studiów|kierunek studiów|||szkoła średnia|matematyka|fizyka|był||dyplom maturalny|Matematyka|uzyskałem תחום|לימודים|||תיכון|מתמטיקה||||תעודת בגר|מתמטיקה|קיבלתי תע My major in high school was mathematics and physics, and I graduated with a degree in mathematics. Mon domaine d'études au lycée était les mathématiques et la physique et j'ai obtenu un diplôme en mathématiques. תחום הלימודים שלי בתיכון היה מתמטיקה ופיזיקה וקיבלתי תעודה במתמטיקה. Mijn hoofdvak was wiskunde en natuurkunde op de middelbare school en ik behaalde een graad in wiskunde. Mein Studienfach in der Oberstufe war Mathematik und Physik und ich habe das Mathematik-Diplom erhalten.

اما از اونجایی که علاقه زیادی به رشته های مهندسی نداشتم تصمیم گرفتم تغییر رشته بدم و کنکور تجربی شرکت کردم و در نهایت هم تونستم شیمی پذیرفته بشم . ||le fait que||intérêt|beaucoup|||||je n'avais pas|||changer||||concours (1)|scientifique|||||finalement||j'ai pu|chimie|admis en chimie| but|from|"since"|that|interest|"great"|to|field of study|fields|engineering fields|didn't|decided|decided|change of major|field of study|"switch"|and|entrance exam|experimental sciences|participate in|I did|and|in|in the end|also|I managed to|chemistry|get accepted|"get accepted" maar||daar|dat|interesse|||||engineering||||verandering||buiten||examen|natuurkunde|deelnemen||||uiteindelijk|||scheikunde|aangenomen| ||daquele lugar||interesse|muito||curso||engenharia|não tinha|decisão||mudança||||vestibular|ensino médio|fiz o exame||||finalmente||consegui|química|aprovado|ser aber|von|dort|dass|Interesse|viel|an|Fach|Pluralendung|Ingenieurwissenschaften|hatte ich nicht|Entscheidung|traf ich|Wechsel|Fach|machen|und|Aufnahmeprüfung|Naturwissenschaften|Teilnahme|machte ich|und|in|schließlich|auch|konnte ich|Chemie|akzeptiert|werden |||||||||mühendislik|||||||||sınavı||||||||kimya|| لكن||من那里||اهتمام|||التخصص||الهندسة|لم أكن|قرار||تغيير||أكره||امتحان القبول|||||||أيضاً|||قبلت في الكيمياء| |||||||||||||||zmienić kierunek studiów||egzamin wstępny|przyrodniczy||||na końcu|ostatecznie||udało mi się|chemia|zaakceptowany|dostać się na אבל||ששם||עניין|||||הנדסה|לא היה לי|||שינוי||לשנות מקצוע||מבחן הכנ|מדעי החיים||החלטתי|||||הצלחתי|כימיה|נכנסתי לכ|להיות However, since I didn't have a strong interest in engineering fields, I decided to change my major and took the experimental sciences entrance exam, and ultimately I was accepted into chemistry. Mais comme je n'étais pas très intéressé par les domaines de l'ingénierie, j'ai décidé de changer de domaine et j'ai participé au concours expérimental d'entrée, et j'ai finalement pu être accepté en chimie. אבל מכיוון שלא התעניינתי במיוחד בהנדסה, החלטתי לשנות את התחום שלי והשתתפתי בבחינת הכניסה הניסיונית, ובסופו של דבר הצלחתי להתקבל לכימיה. Maar omdat ik niet erg geïnteresseerd was in techniek, besloot ik om van majoor te veranderen en een experimenteel toelatingsexamen af te leggen, en uiteindelijk kon ik geaccepteerd worden in de scheikunde. Da ich jedoch kein großes Interesse an Ingenieurwissenschaften hatte, entschied ich mich, das Fach zu wechseln und nahm an der Aufnahmeprüfung für die Naturwissenschaften teil, und schließlich konnte ich Chemie studieren.

دوره کارشناسی رو در رشته شیمی تو دانشگاه علامه گذروندم و رشته شیمی از نگاه من رشته بسیار جذابیه ، به خصوص اینکه من عاشق کارهای آزمایشگاهی هستم و واقعا لذت می برم وقتی که توی آزمایشگاه هستم و دارم کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی انجام می دم. |licence|||||||l'Université Alame|j'ai passé|||||mon point de vue||domaine|très|très intéressante||surtout|||amoureux||de laboratoire|||vraiment|||||||laboratoire|||||||de recherche||| Bachelor's program|Bachelor's degree|object marker|at|Field of study|Chemistry|you|university|Allameh University|I completed|and|field|Chemistry|from|from my perspective||field||very fascinating|especially|"especially"|that|I|passionate about|lab work|laboratory work|I am||really|enjoyment|do|I am|when||in|laboratory|I am||"I am"|work|laboratory||research-related|doing||period opleiding|bachelor|||||||Allameh|heb doorgebracht|||||||||aantrekkelijkheid||vooral|||verliefd op||laboratorium|||echt||||wanneer|||laboratorium|||||||onderzoek||| curso|graduação|||curso|||universidade|Alameh|passei|||||olhar|||muito|é interessante||especialmente|que||amante|trabalhos|laboratório|||realmente|prazer||||||||||trabalhos|laboratório||pesquisas|انjo|| Studienzeit|Bachelor|در||Fach|Chemie|در|Universität|Allameh|abgeschlossen|و|Fach|Chemie|aus|Sicht|ich|Fach|sehr|interessant|zu|besonders|dass|ich|verliebt in|Arbeiten|Labor|bin|und|wirklich|Freude|(فعل آینده)|habe|wenn|که|در|Labor|bin|و|ich habe|Arbeiten|Labor|و|Forschungsarbeiten|انجام|(فعل آینده)|(فعل آینده) ||||||||Alim||||||||||ilginç||||||||||||||||||||||||araştırmaları||| دورة|بكاليوس|||التخصص|كيمياء|||علامة|قضيت|||||||||||خصوصاً|||||مختبر||||||||||||||||||||دم Studia licencjackie|Licencjat|||||||علامه University|ukończyłem/am|||||z mojego punktu widzenia|||bardzo|bardzo interesujący||w szczególności|||zakochany w|prace laboratoryjne|prace laboratoryjne|||naprawdę|przyjemność czerpię||cieszę się|kiedy jestem w||||||||||badawcze|wykonywać|| |תואר ראשון||||||האוניברסיטה|אלאמה|עברתי|||||||||מעניין מאוד||בעיקרון|||||מעבדתיים|||באמת|||||||מעבדה|||||||מחקריים|||אני I completed my undergraduate studies in chemistry at Allameh University, and I find chemistry to be a very fascinating field, especially because I love laboratory work and truly enjoy being in the lab conducting experiments and research. دوره کارشاسی رو در رشته شیمی تو دانشگاه علامه گذروندم و رشته شیمی از نگاه من رشته بسیار جذابیه ، به خصوص اینکه من عاشق کارهای آزمایشگاهی هستم و واقعا لذت می برم وقتی که توی آزمایشگاه هستم و دارم کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی انجام می دم. J'ai suivi le cours de stage en chimie à l'Université Allameh, et de mon point de vue, la chimie est un domaine très attractif, surtout parce que j'aime le travail en laboratoire et que j'apprécie vraiment quand je suis en laboratoire et que je fais des travaux de laboratoire et de recherche. Ik heb een bachelordiploma in scheikunde behaald aan de Allameh University, en het vakgebied scheikunde is naar mijn mening een zeer aantrekkelijk vakgebied, vooral omdat ik van laboratoriumwerk houd en er echt van geniet als ik in het laboratorium ben en laboratorium- en onderzoekswerk doe. Ich habe mein Bachelor-Studium im Fach Chemie an der Allameh-Universität absolviert, und aus meiner Sicht ist Chemie ein sehr faszinierendes Fach, besonders weil ich Laborarbeiten liebe und es wirklich genieße, wenn ich im Labor bin und experimentelle und Forschungsarbeiten durchführe.

بعد از اینکه دوره کارشناسیم تموم شد تصمیم داشتم ادامه تحصیل بدم تو رشته شیمی ، اما مشورت کردم با یه سری از دوستان و اساتید و به این نتیجه رسیدم که متاسفانه رشته شیمی زمینه کاری خیلی مناسبی تو ایران نداره و به خاطر همین من تغییر رشته دادم و برای مقطع ارشد رشته بیوتکنولوژی شرکت کردم و پذیرفته شدم توی دانشگاهی تو شیراز . ||||licence||||||études||||||consultation||||un groupe||||professeurs||||conclusion|||malheureusement|||secteur|emploi||très approprié|||||||||changé|||||niveau|master's degree||biotechnologie||||||||| |||the course|my bachelor's degree|finished|finished|Decision|I intended|continuation of studies|Further education|do||Field of study|Chemistry|but|consulted||||group||friends||professors||to||conclusion|I concluded||unfortunately|field||job prospects|field|very|suitable|in|Iran|doesn't have|and||because of|||change||I give||for|Degree level|Master's degree||Biotechnology|company|||was accepted|I became||a university||Shiraz ||dat||bachelor|afgerond|||||studie||||||overleg||||groep||vrienden||docenten||||resultaat|||helaas|||gebied|werkgelegenheid||geschikt||||||de reden|deze|||||||fase|ارشد||||||geaccepteerd||||| ||que||graduação|terminou||decisão|eu tinha||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||| nach|von|dem|Studiengang|Bachelor|abgeschlossen|wurde|Entscheidung|hatte|fortsetzen|Studium|zu machen|in|Fach|Chemie|aber|Beratung|machte|mit|ein|Gruppe|von|Freunden|und|Dozenten|und|aus||||||Fach||||||in|||||||||||||||||||||||||Shiraz ||||||||||||||||||||||||öğretim üyeleri|||||||||||||||||||||||||||||||||||||üniversite|| بعد||بعد من||بكالوريوس||||||||||||استشارة||||مجموعة|||||||||||للأسف|||مجال عمل|||مناسب|||||||||تغيير التخصص|||||مرحلة|||علم الأحياء الدقيقة|||||صرتتُ|||| After completing my undergraduate degree, I decided to pursue a degree in chemistry, but I consulted with a number of friends and professors and found that, unfortunately, the field of chemistry did not fit well in Iran, so I changed my course. I attended biotechnology for high school and was accepted to a university in Shiraz. Après avoir terminé mes cours de premier cycle, j'ai décidé de poursuivre mes études dans le domaine de la chimie, mais j'ai consulté une série d'amis et de professeurs et je suis arrivé à la conclusion que, malheureusement, le domaine de la chimie n'a pas un très bon domaine de travail en Iran, et c'est pourquoi j'ai changé de domaine et participé au cours de maîtrise dans le domaine de la biotechnologie et j'ai été accepté dans une université de Shiraz. Na het afronden van mijn bacheloropleiding besloot ik mijn studie scheikunde voort te zetten, maar ik overlegde met een reeks vrienden en professoren en kwam tot de conclusie dat het vakgebied scheikunde helaas geen erg goed werkveld heeft in Iran, dus ik veranderde mijn vakgebied en ik nam deel aan de master in biotechnologie en werd toegelaten tot een universiteit in Shiraz. Nachdem ich mein Bachelor-Studium abgeschlossen hatte, wollte ich mein Studium im Fach Chemie fortsetzen, aber ich habe mit einigen Freunden und Professoren gesprochen und bin zu dem Schluss gekommen, dass das Fach Chemie leider nicht viele berufliche Möglichkeiten im Iran bietet, und deshalb habe ich das Fach gewechselt und mich für den Masterstudiengang Biotechnologie beworben und wurde an einer Universität in Shiraz angenommen. دوره ارشدم سه سال طول کشید چون پایان نامه ام خیلی سنگین بود ولی این سه سال از بهترین سال های عمر من بود . |maîtrise||||||la thèse||||||||||||||de ma vie|| program|my master's program|three||took|took||thesis|thesis|my thesis||challenging|was|but|||||best|||life||was |master|||||omdat||scriptie|||||||||||||leven|| Programm|Master|drei|Jahre|dauerte||weil|Abschluss|Arbeit|mein|sehr|schwer|war|aber|diese|drei|Jahre|von|besten|Jahren||Leben|mein|war |yüksek lisans|||||||||||||||||||||| |ماجستير||||||النهاية||||ثقيل||||||||||حياتي|| My senior year lasted three years because my thesis was very heavy, but it was one of the best years of my life. Mon cursus de master a duré trois ans car ma thèse était très lourde, mais ces trois années ont été l'une des meilleures années de ma vie. Mijn laatste jaar duurde drie jaar omdat mijn proefschrift erg zwaar was, maar het was een van de beste jaren van mijn leven. Mein Masterstudium dauerte drei Jahre, da meine Abschlussarbeit sehr umfangreich war, aber diese drei Jahre waren die besten Jahre meines Lebens.

خیلی جذاب بود . |çekici| sehr|interessant|war |مثير للاهتمام| |aantrekkelijk| |Very attractive.| It was very attractive. C'était très attrayant. Es war sehr spannend. خیلی درس یاد گرفتم ، تجربه های زیادی دارم از اون زمان ، به خصوص اینکه کارهای تحقیقاتی انجام می دادیم توی دوران ارشد و من اونجا بود که قطعا تصمیم گرفتم که ادامه تحصیل بدم چون لذت می برم از کارهای آزمایشگاهی و تحقیقاتی و به امید خدا تصمیمم هستش که به زودی برای مقطع بالاتر اقدام کنم . |leçon|||expériences||||||||surtout|||recherche|||||le master|master||||||certainement||||mes études|études supérieures||||||||||de recherche|||l'aide de||ma décision||||||niveau supérieur|supérieur|faire une demande| |lesson|I learned||experiences||a lot|||that|time||especially|||research|performing||we did|in|graduate period|master's|||there|I was|that|definitely||||continuation|Further education|I|||||||laboratory||research||"to"|God willing|God|my decision|is|||soon||higher level|higher level|take action| |les|||ervaring||||||||vooral|||onderzoeks|||||periode|||||||zeker|||||||||||||laboratorium||||||God||is|||snel||fase|hoger|aankoop| viel|Lektion|gelernt|habe|Erfahrung|viele|viele|habe|seit|dieser|Zeit|besonders|besonders|dass|Arbeiten|Forschungsarbeiten|durchgeführt|wir|haben|in|Zeitraum|Master|und|ich|dort|war|dass|sicher|Entscheidung|getroffen|dass|fortsetzen|Studium|werde|weil|Freude|ich|habe|von|Arbeiten|Labor|und|Forschungsarbeiten|und|zu|Hoffnung|Gott|Entscheidung|ist|dass|zu|bald|für|Grad|höher|Antrag|machen |||||||||||||||||||||||||||kesinlikle|||||||||||||||||||||||||||büyükten|| ||||||||||||||||||كنا نعمل||||||هناك|||بالتأكيد||||||||||||||||||||قراري|كان|||||||| I learned a lot, I have a lot of experience since then, especially when we were doing research in my senior year, and it was there that I definitely decided to pursue my studies because I enjoy lab and research, and God willing That is to apply for higher education soon. J'ai beaucoup appris, j'ai beaucoup d'expérience depuis, surtout que nous faisions de la recherche pendant ma dernière année et c'est là que j'ai définitivement décidé de poursuivre mes études car j'aime le travail de laboratoire et de recherche, et par l'espoir de Dieu, ma décision est de postuler pour un diplôme supérieur bientôt. Ik heb veel geleerd, ik heb sindsdien veel ervaring, vooral omdat we op de middelbare school onderzoek deden en ik er zeker was om te beslissen om mijn opleiding voort te zetten, omdat ik geniet van laboratorium- en onderzoekswerk en ik hoop, als God het wil. om binnenkort een hogere graad aan te vragen. Ich habe viel gelernt, ich habe viele Erfahrungen seit dieser Zeit, besonders weil wir während des Masterstudiums Forschungsarbeiten gemacht haben, und dort habe ich definitiv beschlossen, weiter zu studieren, weil ich Freude an Labor- und Forschungsarbeiten habe, und mit Gottes Hilfe ist es mein Plan, bald für einen höheren Abschluss zu bewerben.

اما بعد از اینکه دوره ارشدم تموم شد یه کار پیدا کردم تو یه شرکت تحقیقاتی و چند سالی مشغول به کار بودم . ||||||||||||||bedrijf||||jaar|bezig||| |||||maîtrise||||emploi|trouvé||||entreprise|||||occupé||| aber|nach|von|dass|Programm|Master|beendet|wurde|eine|Arbeit|gefunden|ich habe|in|einer|Firma|Forschungs-|und|einige|Jahre|beschäftigt|an|Arbeit|ich war ||||master's program|my master's|finished||||I found||||research company|||a few|years|occupied with work|||I was But after I finished my senior year, I found a job in a research company and worked for several years. Mais après avoir terminé ma maîtrise, j'ai trouvé un emploi dans une société de recherche et j'ai travaillé pendant plusieurs années. Maar na het afronden van mijn laatste jaar vond ik een baan bij een onderzoeksbureau en werkte ik een aantal jaren. Aber nachdem ich meinen Master abgeschlossen hatte, habe ich einen Job in einem Forschungsunternehmen gefunden und war dort einige Jahre beschäftigt. کار خیلی جذابی بود و درآمد مناسبی هم داشت و من تجربه های خیلی زیادی از اون بدست آوردم . ||intéressante|||revenu|adéquate|||||||||||j'ai obtenu| job||very interesting|||income|suitable||had|||experience|experiences|||||gained from|gained |||||inkomen|geschikt|||||ervaring||||||hebben| Arbeit|sehr||war|und|Einkommen||auch|hatte|und|ich|Erfahrung|Pluralmarker|sehr|viele|von|ihm|| ||||||||||||||||||aldım ||جذابة|||دخل||||||||||||| It was a very exciting job and a great income, and I gained a lot of experience from it. C'était un travail très attrayant et très bien rémunéré et j'y ai acquis beaucoup d'expérience. Het was een erg aantrekkelijke baan en het had een heel goed inkomen, en ik heb er veel ervaring mee opgedaan. Es war eine sehr interessante Arbeit und hatte ein angemessenes Einkommen, und ich habe dort sehr viele Erfahrungen gesammelt.

اما چند ماهی است که استعفا دادم چون تصمیم دارم ادامه تحصیل بدم . |||||démission|||||mes études|mes études| ||a few months||that|resigned|I gave|||||studies| ||maanden|is||afscheid|||besluit|||| aber|einige|Monate|ist|dass|Kündigung|gegeben habe|weil|Entscheidung|habe|fortsetzen|Studium|studieren |||||istifa||||||| ||||||||||||أدرس But for a few months I resigned because I was planning to go on to study. Mais j'ai démissionné il y a quelques mois car j'ai décidé de poursuivre mes études. Maar ik heb een paar maanden geleden ontslag genomen omdat ik besloot mijn opleiding voort te zetten. Aber seit einigen Monaten habe ich gekündigt, weil ich beschlossen habe, weiter zu studieren. در حال حاضر هم تدریس می کنم ، تدریس خصوصی ، هم ریاضی تدریس می کنم و هم به امید خدا تصمیم دارم به زودی انگلیسی تدریس کنم چون یه مدتی هستش که خیلی فشرده زبان انگلیسی می خونم برای اینکه بتونم مدرک بگیرم و گذشته از این هم یک نیاز ضروری هست برای ادامه تحصیل و برای پیدا کردن یک کار مناسب . |présent|présent||||||privé|||||||||Dieu|Dieu|décision|||||||||un certain temps|||très|intensivement|||||||je puisse|certificat|||le passé|||||un besoin|nécessité essentielle||||études|||trouver||||adéquat "currently"|currently|"currently"||Teaching||I do|teaching|private tutoring||math|I teach||||also||||||||English (1)|teaching||||a while|it has been|||intensively|language studies|||I study|||"can"|certificate|"to get"||apart from this||||a|necessity|essential need|||||||find||||suitable job ||nu||onderwijs|||||||||||||hoop||besluit|||||||||een tijdje||||intensief||||ik||||diploma|||verleden||||||nodig|||verder||||||||geschikt im|Moment|aktuellen|auch|unterrichten|(Präsensmarker)|ich|unterrichten|privat|auch|Mathematik|unterrichten|(Präsensmarker)|ich|und|auch|zu|Hoffnung|Gott|Entscheidung|ich habe|zu|bald|Englisch|unterrichten|ich|weil|ein|Zeitraum|ist|der/die/das|sehr|intensiv|Sprache|Englisch|(Präsensmarker)|ich lerne|um|dass|ich kann|Zertifikat|ich bekomme|und|abgesehen|von|dies|auch|ein|Bedarf|notwendig|ist|für|Fortsetzung|Studium|und|für|finden|Arbeit|ein|Job|passend ||||||||||||||||||||||||||||||||yoğun|||||||||||||||||||||||||||| ||||||||||||||||||||||||||||فترة معينة||||مكث||||||||شهادة|||||||||ضروري||||||||فعل||| I am currently teaching, I teach private lessons, I teach mathematics, and I hope to soon teach English as well because I have been studying English intensively for some time to obtain a certificate. Furthermore, it is a necessary requirement for continuing my education and finding a suitable job. J'enseigne actuellement, des cours particuliers, des mathématiques et j'espère que j'enseignerai bientôt l'anglais, car j'étudie l'anglais de manière très intensive depuis un certain temps afin d'obtenir un diplôme, et c'est une condition essentielle pour poursuivre mes études et trouver un emploi convenable. Ik geef momenteel les, bijles, wiskunde en, als God het wil, heb ik besloten binnenkort Engels te gaan geven omdat ik al een tijdje heel intensief Engels heb gestudeerd, zodat ik een diploma kan halen, en in het verleden is het noodzakelijk om door te gaan onderwijs en om een passende baan te vinden. Ich unterrichte derzeit, sowohl Nachhilfe als auch Mathematik, und ich habe vor, bald Englisch zu unterrichten, da ich seit einiger Zeit intensiv Englisch lerne, um ein Zertifikat zu erhalten. Darüber hinaus ist es eine notwendige Voraussetzung für mein Studium und um einen geeigneten Job zu finden.

از لحاظ هنری علاقه خیلی زیادی به شعر دارم و از بچگی شعر رو دوست داشتم . |point de vue|artistique|||||poésie||||enfance|||| since childhood|in terms of|artistic|interest|a lot|a lot||poetry||||childhood|poetry|||I liked |op het gebied van|artistiek|interesse||||poëzie||||kindertijd|||| von|Hinsicht|künstlerisch|Interesse|sehr|viel|an|Poesie|habe|und|seit|der Kindheit|Poesie|es|mag|hatte |||||||||||çocukluk|||| ||فني|||||الشعر|||||||| In terms of art, I have a great love for poetry, and I have loved poetry since childhood. D'un point de vue artistique, je m'intéresse beaucoup à la poésie et j'aime la poésie depuis que je suis enfant. Künstlerisch habe ich eine große Vorliebe für Poesie und habe schon als Kind Gedichte gemocht. خاطرم هستش که کلاس پنجم ابتدایی بودم ، پدرم یک کتاب شعر پروین اعتصامی برای من خریده بود و من تمام تایم تابستون رو مشغول خوندن شعر بودم و خیلی از اشعار پروین اعتصامی رو حفظ شده بودم . je me souviens|je me souviens||||cinquième année|||||||||||||||tout l'été|||occupé à|||||||poèmes|||||| I remember|is||class 1|fifth grade|elementary school||my father|||poetry|Parvin E'tesami|Etesami|||had bought|||||time|the summer||busy with|reading|poem|||||poems|Parvin|Iqtisami||memorized|I had memorized| herinnering||||vijfde|basisschool||mijn vader|||poëzie|Parvin|Atosami|||||||de hele|tijd|zomer||bezig|lezen||||||gedichten||||uit het hoofd|| mir|ist|dass|Klasse|fünfte|Grundschule|war|mein Vater|ein|Buch|Gedicht|Parvin|Etesami|für|mich|gekauft|war|und|ich|die ganze|Zeit|Sommer|(Partikel)|beschäftigt|Lesen|Gedicht|war|und|sehr|von|Gedichten|Parvin|Etesami|(Partikel)|auswendig gelernt|geworden|war aklımda||||||||||||||||||||||||||||||||İkincisi|||| ذاكرت|||||||||||برين اعتصامي|اعتصامي|||||||||الصيف|||||||||||اعتصامي|||| Pamiętam, że|pamiętam||||||||||||||||||||||||||||||||||| I remember that when I was in fifth grade, my father bought me a book of poetry by Parvin E'tesami, and I spent all summer reading poetry, and I had memorized many of Parvin E'tesami's poems. Je me souviens que j'étais en cinquième année d'école primaire, mon père m'a acheté un livre de poésie de Parvin Etisami et j'étais occupé à lire de la poésie tout l'été et j'ai mémorisé de nombreux poèmes de Parvin Etisami. Ik herinner me dat ik in de vijfde klas van de lagere school zat, mijn vader kocht een boek met Parvin Etesami's gedichten, en ik las de hele zomer poëzie en ik had veel van Parvin Etesami's gedichten uit mijn hoofd geleerd. Ich erinnere mich, dass ich in der fünften Klasse war, als mein Vater mir ein Buch mit Gedichten von Parvin E'tesami gekauft hat, und ich habe die gesamte Sommerzeit damit verbracht, Gedichte zu lesen und viele Gedichte von Parvin E'tesami auswendig gelernt.

بعد از اون هم کتاب اشعار بزرگان دیگه ای بود که می خوندم تا اینکه حدود هشت سال پیش خیلی اتفاقی با کلاس تفسیر معنوی مولانا آشنا شدم از طریق یکی از دوستانم و تو مدتی که کلاس می رفتم متوجه شدم که کمی طبع شعر دارم و تونستم یه تعدادی شعر بنویسم و احساس می کنم وقتی که با شعر و شاعری درگیرم حال روحیم خیلی بهتره و احساس خیلی خوبی دارم و فکر می کنم که شعر خوندن باعث جلای روح من می شه و مسلما اون رو ادامه میدم و در هر فرصت ممکنی که داشته باشم یه کتاب شعر برمیدارم و شروع می کنم به خوندم به خصوص شعرهای حضرت مولانا رو خیلی دوست دارم چون جنبه معنوی داره و بسیار آموزنده و آرام بخشه . après|de||||poèmes|les grands|||||||||environ|||||par hasard|||interprétation (1|spirituel|Maître de l'amour||||un|||||||||||je réalise||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||possible|||||||||||||||||||||||||||||||| ||||book|poems|great poets|other|||||reading|||about|eight||eight years ago||by chance|||spiritual interpretation|spiritual|Rumi|familiar|||through|one||my friends|||a while||||I attended|realized||||poetic talent|poetry|||||a few|poetry|I write||feel||||||poetry||poetry|"engaged with"|mood|my spirit||much better|||||||||||||causes|polish|soul|||poetry||Certainly|that||continuation|I give||||opportunity|possible opportunity||"have"|"I have"||||pick up|||I|||reading||was|poems|Master|Rumi||||||spiritual aspect|spiritual|"has"|||instructive||soothing|"section" ||||||de groten|andere||||||||ongeveer|||||toevallig||les|interpretatie|spirituele|Rumi|vertraagd|||via|||||||||||verstaan|||een beetje|natuur||||||aantal||||gevoel|||toen|||||poëzie|verstoord ben||Roohim||het is beter|||||||||||||veroorzaakt|verfijning||||||zeker||||||||kans|je|||||||ik neem||||||||||Heer|Rumi||||||aspect|spirituele||||onderwijsgevend||rustig|vergeven nach|von|ihm|auch|Buch|Gedichte|großen|andere|ای|war|die|ich|las|bis|dass|ungefähr|acht|Jahre|her|sehr|zufällig|mit|Klasse|Interpretation|spirituell|Rumi|vertraut|wurde|von|durch|einer|von|meinen Freunden|und|in|der Zeit|die|Klasse|ich|ging|bemerkte|wurde|dass|ein wenig|Talent|Poesie|habe|und|konnte|ein|Anzahl von|Gedichte|schreiben|und|Gefühl|ich|fühle||dass||Poesie|und|Poesie|beschäftigt bin|Zustand|meiner Seele|sehr|besser|und|Gefühl|sehr||habe|und|denke|ich|fühle|dass|Poesie|Lesen|verursacht|Klarheit|Seele|من|ich|است|und|sicherlich|es|را|fortsetzen||und|در|هر|Gelegenheit|ممکن|که|داشته|باشد|ein|Buch|شعر|nehme|und|شروع|ich|fühle|به|Lesen|به|besonders|Gedichte|Herr|Rumi|را|sehr|mag|habe|weil|Aspekt|spirituell|hat|und|sehr|lehrreich|und|ruhig| |||||||||||||||yaklaşık||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||dağınık|||||||||||||||||||||||||||||||||mümkün||||||||||||||||||||||||||||||||şairlikte ||||||||||||||حتى||||||بشكل عشوائي|||تفسير|روحي|جلال‌الدین رومی|||||||||||||||أدرك||||ميل||||||عدد من||||||||||||شعر|مشغول شعر||روحي|||||||||||||شعر||||روح|أنا|أقرأ|||بالطبع||||||||فرصة|ممكن||||||||||||||||قصائد|||||||||||||||| After that there was another great poetry book I read until about eight years ago I was introduced to Rumi's spiritual commentary class through a friend of mine and while I was going to class I realized that I had a bit of poetry and I was able to I write some poems and I feel that when I get involved with poetry and poetry I feel much better and I have a great feeling and I think that reading poetry will make my soul come alive and I will continue to do it and at every opportunity I have. I pick up a book of poetry and start reading especially the poems of Prophet Rumi because I have a spiritual aspect and it is very informative and Calm down. Après cela, il y avait des livres de poèmes d'autres anciens que j'avais l'habitude de lire jusqu'à il y a environ huit ans, j'ai appris à connaître la classe d'interprétation spirituelle de Rumi à travers l'un de mes amis, et pendant que j'allais à la classe, j'ai réalisé que j'avais un peu de poésie et que j'ai pu écrire un certain nombre de poèmes et que je pense que je suis très impliqué avec un poêle, mon humeur est beaucoup mieux et que je ressens beaucoup. Aspect et est très informatif et apaisant. Daarna was er een boek met gedichten van andere geweldige mensen dat ik las tot ongeveer acht jaar geleden, ik maakte per ongeluk kennis met Rumi's spirituele interpretatieklas via een vriend van mij, en terwijl ik naar de les ging, realiseerde ik me dat ik dat had gedaan. een beetje poëzie en ik zou wat gedichten kunnen schrijven en ik voel dat als ik me met poëzie bezighoud, mijn humeur veel beter is en ik me heel goed voel en ik denk dat het lezen van poëzie mijn ziel zal polijsten en ik zal het zeker voortzetten en telkens als ik de gelegenheid heb, pak ik een dichtbundel en begin met lezen, vooral de gedichten van Hazrat Rumi, omdat ik een spiritueel aspect heb en het is erg leerzaam en rustgevend. Danach las ich Gedichtsammlungen anderer großer Dichter, bis ich vor etwa acht Jahren zufällig durch einen Freund mit einem Kurs über die spirituelle Interpretation von Rumi in Berührung kam. Während der Zeit, in der ich den Kurs besuchte, bemerkte ich, dass ich ein wenig poetisches Talent habe und konnte einige Gedichte schreiben. Ich habe das Gefühl, dass es mir viel besser geht, wenn ich mit Poesie und Dichtung beschäftigt bin, und ich fühle mich sehr gut dabei. Ich denke, dass das Lesen von Gedichten meine Seele erhellt, und ich werde es auf jeden Fall fortsetzen. Bei jeder Gelegenheit, die ich habe, nehme ich ein Gedichtbuch zur Hand und beginne zu lesen, besonders die Gedichte von Rumi, die ich sehr mag, weil sie eine spirituelle Dimension haben und sehr lehrreich und beruhigend sind.

به ورزش علاقه دارم اما هیچ وقت فرصتش پیش نیومده که بتونم خیلی حرفه ای و مداوم یه کاری رو انجام بدم ، یه مدت کوتاهی شنا می کردم ، کلاس شنا می رفتم ولی بعد از اون دیگه شرایطش پیش نیومد که بتونم ادامه بدم . |||||||||لم يأت|||||||بشكل مستمر|||||||||||||||ذهبت||||||ظروفه المناسبة||لم أتمكن|||| |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||gelmedi|||| zu|Sport|Interesse|habe|aber|kein|Zeit|Gelegenheit|vor|gekommen|dass|ich kann|sehr||||kontinuierlich|ein|Tätigkeit|zu|machen|machen|ein|Zeitraum|kurzer|Schwimmen|(Präfix für kontinuierliche Handlung)|ich machte|Klasse|Schwimmen|(Präfix für kontinuierliche Handlung)|ich ging|aber|nach|von|ihm|nicht mehr|Bedingungen|vor|kamen|dass|ich kann|fortsetzen|machen |sport|||||tijd|de kans|voorgekomen|gekomen||||professioneel|||continuë|||||||||zwemmen|||||||||||meer|de omstandigheden|||||| |sports|interest|||||opportunity||come up|that|I can||professional|||consistently|||||||period|short period|swimming||||||||after that||||the opportunity||"didn't come up"|||continue|I could I love sports but never had the opportunity to do a lot of professional and circuit training, I used to swim for a while, I went to a swim class but after that I couldn't continue. Je m'intéresse au sport, mais je n'ai jamais eu l'occasion de faire quelque chose de très professionnel et consciencieux. J'ai nagé pendant une courte période, j'ai suivi des cours de natation, mais après cela, je n'ai pas pu continuer. Ik ben geïnteresseerd in sport, maar ik heb nooit de gelegenheid gehad om iets heel professioneels en mijn circuit te doen, ik heb een korte tijd gezwommen, ik ging naar zwemles, maar daarna had ik niet de voorwaarden om verder te kunnen . Ich interessiere mich für Sport, aber ich hatte nie die Gelegenheit, etwas sehr professionell und kontinuierlich zu machen. Eine Zeit lang habe ich geschwommen und nahm Schwimmunterricht, aber danach ergaben sich keine weiteren Möglichkeiten, um fortzufahren. اما به رقص هم خیلی علاقه دارم ، هر از گاهی یه ویدیوی آموزشی تو خونه می زارم و باهاش رقص تمرین می کنم . |||||||||soms|||educatief||||plaats||ermee||oefening|| aber|zu|Tanzen|auch|sehr|Interesse|habe|jede|von|manchmal|ein|Video|Lehrvideo|in|Zuhause|(Hilfsverb)|stelle|und|mit ihm|Tanzen|Übung|(Hilfsverb)|mache ||dance|too||||||sometimes||instructional video|educational||home||put on|and|with it||practice|| ||||||||||||||||koyarım|||||| But I'm also very interested in dance, from time to time I have a training video in the house and I dance with it. Mais je suis aussi très intéressé par la danse, de temps en temps je regarde une vidéo éducative à la maison et je pratique la danse avec. Maar ik hou ook van dansen, ik draai af en toe een instructievideo thuis en oefen daarmee het dansen. Aber ich habe auch eine große Vorliebe für Tanz, manchmal schaue ich mir ein Lehrvideo zu Hause an und übe mit ihm zu tanzen.

در کل من آدم درون گرایی هستم و با تنهایی هیچ مشکلی ندارم ، یعنی لذت می برم وقتی که تنهام و در سکوت می تونم مطالعه کنم ، کتابای مناسب بخونم به خصوص اینکه کتابهای روانشناسی و خودشناسی رو خیلی دوست دارم و سعی می کنم که بهشون عمل کنم . ||||||||||||||||||أن|||||||||||||||||||||||||||||| |over het algemeen||persoon|inwendig|introvertie|||||||||||||||||stilte|||studie|||geschikte||||dat||psychologie||zelfkennis||||||||||voor hen|werk| im|gesamten|ich|Mensch|||bin|und|mit|Einsamkeit|keine|Problem|habe|das heißt|Freude|(verbal marker)|habe|wenn|dass|ich allein|und|in|Stille|(verbal marker)|kann|studieren|machen|Bücher|geeignet|ich lese|zu|besonders|dass|Bücher|Psychologie|und|Selbstkenntnis|(verbal marker)|sehr|mag|habe|und|Versuch|(verbal marker)|mache|dass|ihnen|Handlung|mache in|"Overall"||person|introverted|introverted||||solitude||problem||that is|||I enjoy|||"by myself"|||silence||can|study||books|suitable|read||especially||psychology books|psychology||self-discovery||really||||try|||"when"|"to them"|act upon| |||||||||||||||||||tenha|||||||||||||||psikoloji|||||||||||||| Overall, I am an introverted person and I have no problem with solitude; I enjoy being alone and in silence where I can study, read appropriate books, especially since I really love psychology and self-discovery books and I try to apply what I learn from them. En général, je suis une personne introvertie et je n'ai aucun problème à être seul, c'est-à-dire que j'apprécie quand je suis seul et que je peux étudier en silence, lire des livres appropriés, surtout parce que j'aime beaucoup les livres de psychologie et de connaissance de soi et j'essaie de les suivre. Over het algemeen ben ik introvert en heb ik geen probleem met eenzaamheid, dat wil zeggen, ik lees graag boeken als ik alleen ben en in stilte, vooral omdat ik psychologie en zelfkennisboeken erg leuk vind en ik probeer ze te oefenen. . Insgesamt bin ich eine introvertierte Person und habe kein Problem mit Einsamkeit, ich genieße es, wenn ich allein bin und in der Stille lesen kann, ich lese gerne geeignete Bücher, besonders Psychologie und Selbstkenntnis, und ich versuche, danach zu handeln.

از اونجایی که آدم درونگرایی هستم دوستای خیلی زیادی ندارم چون خیلی سختگیرم تو انتخاب دوست و اعتقادم این هستش که دوست خیلی سریع روی آدم تاثیر میذاره و به خاطر همین توی انتخاب دوستام خیلی با جدیت عمل می کنم ، از جنبه های مختلف، دوستای خیلی خوبی دارم البته تعدادشون محدوده . ||||||||||||scherp|||||mijn overtuiging||||||snel|op||||||vanwege|||||||ernstigheid|||||aspect|||||||natuurlijk|hun aantal|de keuze von|dort|dass|Mensch|introvertiert|bin|Freunde|sehr|viele|habe nicht|weil|sehr|wählerisch bin|bei|Auswahl|Freund|und|mein Glaube|dies|ist|dass|Freund|sehr|schnell|auf|Menschen|Einfluss|hat|und|zu|wegen|diesem|in|Auswahl|meiner Freunde|sehr|mit|Ernsthaftigkeit|handle|1st person singular present tense marker|mache|von|Aspekt|plural marker|unterschiedlich|Freunde|sehr||habe|natürlich|ihre Anzahl|ist begrenzt |"since"|||Introverted nature||friends|||||very|very selective||selection||and|my belief||"is that"||||quickly|on|person|influence|has an impact|||because of|||selection|my friends|||seriousness|act|do|||aspects||different aspects|friends||||of course|their number|limited |||||||||||||||||inancım||||||||||||||||||||||||||||||||||seçim Since I am an introverted person, I do not have many friends because I am very selective when choosing friends, and I believe that a friend can quickly impact a person's life. Therefore, I take my friend selections very seriously. In different aspects, I have very good friends, although their number is limited. Étant une personne introvertie, je n'ai pas beaucoup d'amis car je suis très strict dans le choix de mes amis et je crois qu'un ami affecte une personne très rapidement et c'est pourquoi j'agis très sérieusement dans le choix de mes amis, sous différents aspects, ce sont de très bons amis, bien sûr, leur nombre est limité. Omdat ik introvert ben, heb ik niet veel vrienden omdat ik heel streng ben in het kiezen van een vriend en ik geloof dat een vriend een persoon heel snel beïnvloedt en daarom ben ik heel serieus in het kiezen van mijn vriend, vanuit verschillende aspecten, een zeer goede vriend, ik heb natuurlijk hun aantal beperkt. Da ich eine introvertierte Person bin, habe ich nicht viele Freunde, weil ich bei der Auswahl von Freunden sehr wählerisch bin, und ich glaube, dass Freunde einen sehr schnellen Einfluss auf einen Menschen haben, und deshalb gehe ich bei der Auswahl meiner Freunde sehr ernsthaft vor, aus verschiedenen Perspektiven habe ich wirklich gute Freunde, obwohl ihre Anzahl begrenzt ist.

دوستایی هستن که من واقعا می تونم روشون حساب کنم خیلی چیزا می تونم ازشون یاد بگیرم و ازشون راهنمایی بگیرم ، البته مهمونی و دورهمی رو هم دوست دارم و هر از گاهی هم به مهمونی های مختلف میرم اما باورم اینه که زمان آدم خیلی ارزشمند تر از اینه که بخوای تایم زیادی رو صرف مهمونی رفتن و صرفا حرف های روزمره با آدما بکنی و به جای اون می تونی خیلی خیلی کارای مفیدتری انجام بدی و همون طور که گفتم من علاقه زیادی به کتاب خوندن دارم و دوست دارم٫ لذت می برم٫ از اینکه تو زمینه های مختلف اطلاعات داشته باشم و حتی بتونم تو خیلی از جنبه ها به دیگران کمک کنم یا تو خیلی از زمینه ها بهشون آموزش بدم . Freunde|sind|die|ich|wirklich|(فعل آینده)|kann||zählen|kann|sehr|Dinge|(فعل آینده)|kann|von ihnen|lernen|bekommen|und|von ihnen|Anleitung|bekommen|natürlich|Party|und|Zusammenkunft|(حرف اضافه)|auch|mag|habe|und|jede|von||auch|zu|Party|(حرف جمع)|verschiedene|gehe|aber|mein Glaube||dass|Zeit|Mensch|sehr|wertvoll|als|von||||||||||und|||||||||zu|||||vielen||||||||||||||||||||||||von|||Bereichen|||||||||||||(حرف جمع)|||||||||||ihnen|lehren|geben arkadaşlar||||||||||||||||||onlardan||||||toplantı||||||||||||||||||||||||||||||||||||||günlük||||||||||||işler||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||| friends|are|||truly|||count on|rely on|||things|||from them|learn from||||guidance|||party||get-togethers|||friend|||||sometimes|also||||various|I go||my belief|I believe|||||valuable|on|||that|"want to"|time|||spend on||||merely|chit-chat||everyday conversations||people|spend talking||||||Tony|||useful things|more useful things||||just as|as I said||||interest|||||||||||||||fields|||knowledge||||even|||||aspects|||others|||or to||||fields||them|teach|I There are friends who I can truly rely on; I can learn a lot from them and seek their guidance. Of course, I enjoy parties and gatherings and sometimes attend various parties, but I believe that a person's time is much more valuable than spending too much time going to parties and just chatting about everyday matters with people. Instead, you could do many more useful things. As I mentioned, I have a strong interest in reading and I enjoy it. I love having information in different areas and even being able to help or teach others in many aspects. Il y a des amis sur lesquels je peux vraiment compter, je peux apprendre beaucoup de choses d'eux et obtenir des conseils d'eux, bien sûr j'aime aussi les fêtes et je vais à différentes fêtes de temps en temps, mais je crois que le temps d'une personne est beaucoup plus précieux que c"est que vous voulez passer beaucoup de temps à aller à des fêtes et à parler aux gens tous les jours, et au lieu de cela, vous pouvez faire un travail beaucoup, beaucoup plus utile. J"ai des informations dans divers domaines et je peux même vous aider d'autres dans de nombreux aspects ou les enseigner dans de nombreux domaines. Er zijn vrienden op wie ik echt van ze kan rekenen. Ik kan veel van ze leren en begeleiding van ze krijgen. Het is dat je veel tijd wilt besteden aan het bezoeken van een feestje en gewoon alledaagse gesprekken met mensen wilt voeren en in plaats daarvan met jou kan veel nuttiger werk doen en zoals ik al zei ben ik erg geïnteresseerd in het lezen van boeken en ik vind het leuk en geniet ervan dat ik informatie heb op verschillende gebieden en dat ik zelfs anderen kan helpen in veel aspecten of hen op veel gebieden kan onderwijzen. Es gibt Freunde, auf die ich wirklich zählen kann, von denen ich viel lernen und Rat einholen kann, ich mag auch Partys und gesellige Zusammenkünfte und gehe gelegentlich zu verschiedenen Partys, aber ich glaube, dass die Zeit eines Menschen viel wertvoller ist, als viel Zeit mit Partys zu verbringen und nur alltägliche Gespräche mit Menschen zu führen, und stattdessen kann man viel nützlichere Dinge tun, und wie ich schon sagte, habe ich eine große Vorliebe für das Lesen von Büchern und ich genieße es, Informationen in verschiedenen Bereichen zu haben und sogar in vielen Aspekten anderen helfen oder sie in vielen Bereichen unterrichten zu können.

من هدف های بزرگی دارم و باور کلیم هم اینه که ما تو این دنیا نیومدیم که خیلی معمولی و عادی زندگی کنیم و یه روزی هم زندگیمون تموم بشه و از این دنیا بریم . |||||||||||||||gelmedik||||||||||||||||||| ich|Ziel|Pluralpartikel|groß|habe|und|Glaube|mein|auch||dass|wir|in|dies|Welt|sind nicht gekommen|um|sehr|gewöhnlich|und|normal|Leben|leben|und|ein|Tag|auch|unser Leben|endet|wird|und|aus|dies|Welt|gehen I|goals|goals|great ambitions|have|and|belief|belief|||||||world|"did not come"||"very"|ordinary||ordinary|live||"and"|"a"|one day||our life|end|||||| I have big goals and my general belief is that we didn't come into this world to live very ordinarily and normally, and one day our lives will end and we will leave this world. J'ai de grands objectifs et ma conviction générale est que nous ne sommes pas venus dans ce monde pour vivre des vies très ordinaires et qu'un jour nos vies prendront fin et nous quitterons ce monde. Ich habe große Ziele und mein allgemeiner Glaube ist, dass wir nicht in diese Welt gekommen sind, um ein sehr gewöhnliches und normales Leben zu führen und eines Tages unser Leben zu beenden und diese Welt zu verlassen. می تونیم کارهای بزرگی انجام بدیم . ||||نقوم| wir|können|Arbeiten|große|durchführen|geben |we can||||do We can do great things. Nous pouvons faire de grandes choses. Wir können Großes erreichen.

هر کدوممون در حد ظرفیت و توان خودمون و تصمیم دارم که تحصیلاتم رو ادامه بدم و خیلی دوست دارم که تحصیلات عالیه ام رو توی خارج از کشور ادامه بدم ، برای اینکه بتونم با فرهنگ های مختلف آشنا بشم . |||||||kendimiz|||||||||||||||||||||||||||||||| jeder|von uns|in|dem Rahmen|Kapazität|und|Fähigkeit|uns selbst|und|Entscheidung|habe|dass|meine Ausbildung|(Partikel für direkte Objektmarkierung)|fortsetzen|geben|und|sehr|mag|habe|dass|Ausbildung|höhere|meine|(Partikel für direkte Objektmarkierung)|in|Ausland|||fortsetzen|geben|um|damit|ich kann|mit|Kultur|(Pluralpartikel)|unterschiedlich|vertraut|werden |each of us||to the extent|capacity||ability|ourselves||decision|I decide||my education|to|continue|||||||education|higher education|my education|||abroad||||||to|||culture||various|familiar| Each of us, to the extent of our capacity and ability, and I am determined to continue my education and I really want to continue my higher education abroad, so that I can become familiar with different cultures. Chacun de nous est dans nos capacités et j'ai décidé de poursuivre mes études et j'aimerais poursuivre mes études supérieures à l'étranger afin de connaître différentes cultures. Ieder van ons valt binnen onze mogelijkheden en mogelijkheden en ik besluit mijn opleiding voort te zetten en ik zou graag mijn hogere opleiding in het buitenland voortzetten, zodat ik kennis kan maken met verschillende culturen. Jeder von uns kann entsprechend seiner Kapazität und Fähigkeit beitragen, und ich habe beschlossen, meine Ausbildung fortzusetzen. Ich würde sehr gerne mein Hochschulstudium im Ausland fortsetzen, um mit verschiedenen Kulturen vertraut zu werden. بتونم کار خیلی مناسب تری پیدا کنم نسبت به حالا شرایطی که الان دارم و به امید خدا تلاشم رو هم می کنم که بتونم اون راهی رو که خدا برای من تعیین کرده پیدا کنم. ||||||||||||||||||çabamı||||||||||||||||| ich kann|Arbeit|sehr|passend|besser|finden|ich mache|im Vergleich|zu|jetzt|Bedingungen|die|jetzt|ich habe|und|zu|Hoffnung|Gott|mein Bemühen|es|auch|(Präfix für kontinuierliche Handlung)|ich mache|dass|ich kann|den|Weg|es|den|Gott|für|mich|bestimmt|hat|finden|ich mache |||better|more suitable||I can|compared to||"right now"|current situation|||||||God|my effort||||||I can||path||||||has determined||| I can find something far more appropriate than the laws I have now and I hope in the hope of God that I can find the path God has set for me. Je peux trouver un travail beaucoup plus approprié que celui que j'ai maintenant, et j'espère que Dieu, je ferai de mon mieux pour trouver le chemin que Dieu a déterminé pour moi. Ik kan een veel geschiktere baan vinden dan ik nu heb, en ik hoop, als God het wil, dat ik het pad zal vinden dat God voor mij heeft uitgezet. Ich möchte eine viel passendere Arbeit finden als die, die ich jetzt habe, und mit Gottes Hilfe werde ich mein Bestes tun, um den Weg zu finden, den Gott für mich bestimmt hat.

SENT_CWT:AFkKFwvL=8.93 PAR_TRANS:gpt-4o-mini=3.01 de:AFkKFwvL openai.2025-01-22 ai_request(all=34 err=0.00%) translation(all=28 err=0.00%) cwt(all=961 err=12.90%)