×

우리는 LingQ를 개선하기 위해서 쿠키를 사용합니다. 사이트를 방문함으로써 당신은 동의합니다 쿠키 정책.

image

The Iranians, Yalda Night

Yalda Night

امروز آخرین روز پاییزه، از فردا زمستون شروع میشه و این برای ما ایرانیا یعنی امشب یه شب مهمه.

جشن داریم، امشب شب یلدا گفته میشه، یلدا یکی از مهمترین شبها و یکی از مهمترین جشنهاییه که توی ایران برگزار میشه و ما ایرانیا هرساله روز آخر پاییز که میشه این شبُ جشن میگیریم.

از فردا زمستون شروع میشه هوا یه مقدار سردتر میشه اما با این حال روزها شروع میکنن به کمکم بلندتر شدن، روزها طولانیتر میشن و آخر پاییز که امشب باشه شب طولانیتری به حساب میاد و ما این طولانی تر بودن امشب رو که باعث میشه از فردا روزامون طولانی تر باشن رو جشن میگیریم.

الان براتون بیشتر در مورد یلدا میگم و اینکه ما این شب رو چکار میکنیم چکار نمیکینم، کجاها میریم چیا میخوریم و خلاصه همه چیزش رو براتون توضیح میدم.

یلدا اصلا یعنی چی؟ یلدا یعنی اینکه تولد دوباره، به معنی زایشه، تولده، به خاطر همینکه از فردا روزا شروع میکنن طولانیتر شدن، بلندتر شدن، زاویه تابش خورشید تغییر میکنه، یه ذره زمین شروع میکنه کم کم گرم شدن و این روال انقد ادامه پیدا میکنه تا به اول بهار میرسیم، به نوروز، اونم یکی از جشنهای خیلی مهم ماست، سالمون تحویل میشه درواقع، اونو بعدا براتون توضیح میدم.

الان شب یلدا رو داریم، امشب یلداست. کم کم میگم جشن میگیریم، همه چی شروع میکنه در واقع از فردا روزا طولانی تر میشه، یلدا یه تاریخ درواقع دقیقی نداره که بگیم از کی وارد تمدن و فرهنگ ما شده. انقدر قدمت داره انقدر قدیمیه که تاریخ دقیقش مشخص نیست از کی بوده ولی ظاهرا مشخصه که همیشه گذشتگان ما اینو جشن میگرفتن، اینو از ظرف و ظروفایی که ازشون جا مونده، توی تاریخ ثبت شده، از نقش و نگاره هاشون روی دیواره ها مشخصه.

پس ما آخرین شب پاییز رو که درازترین و تاریکترین شب سال محسوب میشه و اسمش هم یلداست رو که درواقع بعضیا بهش شب چله هم میگن رو جشن میگیریم. حالا بیاین ببینیم اصلا چیکار باید بکنیم توی این شب یلدا، چیکار مردم میکنن، ما چیکار میکنیم؟

این شب رو معمولا کسی تنهایی توی خونش نمیشینه، همه سعی میکنن بالاخره یجورایی دور هم جمع بشن، اصلش اینه که کوچیکترا پاشن برن خونه بزرگترا، برن خونه پدربزرگ مادربزرگ، پدر و مادر خودشون، دور همدیگه جمع بشن خواهر و برادرا...

یکی از چیزای مهمی که این شب داره خوراکیهای خوشمزهشه میینیم دور همدیگه خوراکی میخوریم، اما خلاصه اینکه، همه سعی میکنن یجورایی دورهمی بگیرن اما اصلش همونه که گفتم کوچیکترا با همدیگه پاشن برن خونهی بزرگتراشون و کنار هم باشن، بزرگتراشونو توی این شب تنها نزارن.

کلی خوراکیهای خوشمزه داریم برای این شب، مثلا چی؟ انار. انار یکی از اون میوههای خوشمزهی زمستونیه که حتما حتما باید تو سفرهی شب یلدامون باشه، انارو دون میکینم میذاریم توی یه ظرف خیلی خوشگل دور هم میشینیم میخوریم.

به غیر از انار هندونه هم داریم. هندونه و انار رنگاشون قرمزه دیگه، رنگ قرمز از مهمترین درواقع, چی میگن, عناصر این شب به حساب میاد. به غیر از اونا ما آجیل میذاریم توی سفره شب یلدامون، میوههای خشک شده استفاده میکنیم، میوههایی که تابستونین توی زمستون نیستن، ما از تابستون اونارو خشک میکینم که توی زمستون بتونیم ازونا استفاده بکنیم. البته الان همهی میوهها تابستون و زمستون نداره، همه وقت میتونیم هرنوع میوهای که بخوایم رو داشته باشیم اما گذشته اینجوری بوده که هر میوهای به فصلش میومده. مثلا سیب و پرتقال خب الان هست، ولی آلو زردالو نیست، اینارو اونموقع خشک میکردن تابستون که توی زمستون بتونن از خشک شدهی اون استفاده بکنن.

کتاب حافظ و کتاب شاهنامه حتما ما رو سفرهی شب یلدامون ما میذاریم. حافظ و فردوسی درواقع دوتا از شاعرای بزرگ سرزمین ما هستن که همیشه توی شب یلدا کتاب حافظ روی سفرهها هست، فال حافظ میگیریم. چجوری؟ کتابُ باز میکنیم یکی از شعرهاشو که میاد رو شروع میکنیم به خوندن، معمولا بزرگترای جمع اینکارو انجام میدن و برای بقیه فال حافظ میگیرن و شعر حافظ رو برای بقیه میخونن. شاهنامه هم همینطور، یکی از داستانهای شاهنامه رو انتخاب میکنن و شروع میکنن برای کوچیکترا خوندن. من یادم میاد که پدرم میگفت اون قدیم قدیما گذشتهها که میرفتن خونه بزرگتراشون شب یلدا شاهنامه خونی داشتن، مینشستن کوچیکترا و یک فرد بزرگتر که مسلط بود به این شاهنامه خوندن برای بقیه شاهنامه خونی میکرد و این رسم خیلی قشنگ و خوبی بوده؛ الانم کم بیش انجام میشه. خیلیا شروع میکنن فال حافظ میگیرن و شاهنامه میخونن.

خلاصه اینکه این شب یه شبیه که همه دور هم جمع میشیم، آجیل و میوه میخوریم، دست میزنیم، میگیم و میخندیمو و باید این شبُ شادی بکنیم تا تاریکیای که یه ذره یه کوچولو نسبت به شبای دیگه طولانی تره رو زودتر به در کنیم و هیچکس تنها نباید باشه، همه باید دورهمدیگه باشیم.

البته یه کار دیگه که گذشتههای ما انجام میدادن این بوده که آتیش روشن میکردن. آتیش نماد روشنی و گرما بوده برای ما ایرانیا همیشه و چون این شب هم وسط یجورایی سرما بوده، آخرین پاییز و اولین شب زمستون بوده آتیش روشن میکردن و به این طریق گرما و اون روشنی که از فردا قراره خورشید برای ما بیاره رو یه ذره زودتر شروع میکردن جشن گرفتن و با روشن کردن آتیش جدای از اینکه محفل خودشون رو جمع دوستانه و خانوادگی خودشون رو گرم نگه میداشتن، تاریکی و اهریمن رو هم اینجوری به دور میکردن.

یکی از رسمی دیگه های که تو این شب بوده قصه خونی بوده. یعنی جدای از خوندن کتاب حافظ و شاهنامه، بزرگترا میومدن برای نوههاشون برای بچههاشون برای کوچیکترا مینشستن قصههای پری و جن و پری تعریف میکردن. قصههای تخیلی غیر واقعی از دیو و پری تعریف میکردن و کوچیکترا هم با هیجان خیلی زیاد به قصههای پدربزرگاشون گوش میکردن و کلی خیال پردازی میکردن.

خلاصه که این شب یه شب خیلی مهمه برای ما ایرانیا منم دیگه برم آماده بشم، کلی میوه خشک کردم که امشب با خودم ببرم مهمونی و دور همدیگه شاد باشیم و خوش بگذرونیم.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Yalda Night Yalda Night|Yalda Night Yalda-Nacht Yalda Night Noche de Yalda Nuit Yalda Yalda Notte ヤルダの夜 Noc Yaldy Noite de Yalda Ялда Ночь Ялдинська ніч

امروز آخرین روز پاییزه، از فردا زمستون شروع میشه و این برای ما ایرانیا یعنی امشب یه شب مهمه. |||of autumn|||winter|||||||||tonight||| Heute ist der letzte Herbsttag, der Winter beginnt morgen und dies bedeutet eine wichtige Nacht für uns Iraner. Today is the last day of autumn, winter starts tomorrow and this means that tonight is an important night for us Iranians. Aujourd'hui est le dernier jour de l'automne, l'hiver commence demain, et cela signifie une nuit importante pour nous, Iraniens. Hoje é o último dia do outono, o inverno começa amanhã e isso significa que esta noite é uma noite importante para nós, iranianos.

جشن داریم، امشب شب یلدا گفته میشه، یلدا یکی از مهمترین شبها و یکی از مهمترین جشنهاییه که توی ایران برگزار میشه و ما ایرانیا هرساله روز آخر پاییز که میشه این شبُ جشن میگیریم. ||||Yalda Night||||||most important||||||celebrations||||is held|||||every year|||of autumn||||the night||celebrate Wir feiern eine Feier, heute Abend heißt Yalda-Nacht, Yalda ist einer der wichtigsten Abende und eines der wichtigsten Feste im Iran, und wir Iraner feiern diesen Abend jedes Jahr am letzten Tag des Herbstes. We have a celebration, tonight is called Yalda night, Yalda is one of the most important nights and one of the most important celebrations that are held in Iran, and we Iranians celebrate this night every year on the last day of autumn. Nous avons une célébration, ce soir s'appelle la nuit de Yalda, Yalda est l'une des nuits les plus importantes et l'une des célébrations les plus importantes qui se déroule en Iran et nous, les Iraniens, célébrons cette nuit chaque année le dernier jour de l'automne. We hebben een feest, vanavond heet Yalda-avond, Yalda is een van de belangrijkste avonden en een van de belangrijkste vieringen die in Iran wordt gehouden, en wij Iraniërs vieren deze nacht elk jaar op de laatste dag van de herfst. Estamos tendo uma celebração, esta noite se chama Noite de Yalda, Yalda é uma das noites mais importantes e uma das celebrações mais importantes realizadas no Irã, e nós, iranianos, celebramos esta noite todos os anos no último dia do outono.

از فردا زمستون شروع میشه هوا یه مقدار سردتر میشه اما با این حال روزها شروع میکنن به کمکم بلندتر شدن، روزها طولانیتر میشن و آخر پاییز که امشب باشه شب طولانیتری به حساب میاد و ما این طولانی تر بودن امشب رو که باعث میشه از فردا روزامون طولانی تر باشن رو جشن میگیریم. |||||||a little|colder||||||||||getting|getting longer|||longer|||||||||longer|||||||||||||||||our days|||||| Ab morgen beginnt der Winter, das Wetter wird etwas kälter, aber die Tage werden länger, und das Ende des Herbstes, wenn es heute Abend ist, wird als eine längere Nacht betrachtet. Wir feiern länger sein. From tomorrow, winter will start, the weather will be a little colder, but still, the days will start to get longer, the days will be longer, and the end of autumn, if it is tonight, will be considered a longer night, and we will have this longer night, which will make our days longer from tomorrow. We celebrate being longer. L'hiver commence demain, le temps devient un peu plus froid, mais quand même, les jours commencent à s'allonger avec mon aide, les jours s'allongent et la fin de l'automne, qui est ce soir, est considérée comme une nuit plus longue, et nous avons cela plus longtemps nuit, ce qui rend nos jours plus longs que demain. Vanaf morgen begint de winter, wordt het weer een beetje kouder, maar toch beginnen de dagen langer te worden met mijn hulp, de dagen worden langer, en het einde van de herfst, dat is vanavond, wordt beschouwd als een langere nacht, en we hebben deze langere nacht, waardoor onze dagen langer zijn dan morgen. We vieren dat we langer zijn.

الان براتون بیشتر در مورد یلدا میگم و اینکه ما این شب رو چکار میکنیم چکار نمیکینم، کجاها میریم چیا میخوریم و خلاصه همه چیزش رو براتون توضیح میدم. |||||||||||||what we do|||won't do|where we go||snacks|we eat||in summary||its details|||| Jetzt werde ich Ihnen mehr über Yalda erzählen und was wir heute Abend tun, was wir nicht tun, wohin wir gehen und was wir essen, und ich werde Ihnen alles auf den Punkt bringen. Now I will tell you more about Yalda and what we will do this night, what we will not do, where we will go, what we will eat and in short I will explain everything to you. Maintenant, je vais vous en dire plus sur Yalda et ce que nous faisons ce soir, ce que nous ne faisons pas, où nous allons et ce que nous mangeons et je vais tout vous expliquer en un mot. Nu zal ik je meer vertellen over Yalda en wat we vanavond doen, wat we niet doen, waar we heen gaan en wat we eten, en ik zal je alles in een notendop uitleggen.

یلدا اصلا یعنی چی؟ یلدا یعنی اینکه تولد دوباره، به معنی زایشه، تولده، به خاطر همینکه از فردا روزا شروع میکنن طولانیتر شدن، بلندتر شدن، زاویه تابش خورشید تغییر میکنه، یه ذره زمین شروع میکنه کم کم گرم شدن و این روال انقد ادامه پیدا میکنه تا به اول بهار میرسیم، به نوروز، اونم یکی از جشنهای خیلی مهم ماست، سالمون تحویل میشه درواقع، اونو بعدا براتون توضیح میدم. |at all|||Yalda (2)|||||||birth|birth|||for this reason|||days|||longer||||angle of sunlight|angle of sunlight|sun||||||||||||||process|so much|||||||spring|||Nowruz||||celebrations||||salmon|turns||in fact||||| Was bedeutet Yalda überhaupt? Yalda bedeutet Wiedergeburt, dh Geburt, Geburt, denn sobald die Tage größer und größer werden, ändert sich der Winkel der Sonne, ein Teilchen der Erde beginnt sich nach und nach aufzuwärmen, und dieser Prozess dauert bis an Wir kommen am ersten Frühling an, Nowruz, es ist eine unserer sehr wichtigen Feierlichkeiten, Lachs wird geliefert, in der Tat werde ich es Ihnen später erklären. What does Yalda mean? Yalda means rebirth, meaning birth, birth, because from tomorrow the days start getting longer, longer, the angle of the sun changes, a bit of the earth starts to warm up little by little and this routine continues until We arrive at the beginning of spring, to Nowruz, which is one of our most important celebrations. Salmon will be delivered. In fact, I will explain it to you later. Que veut dire Yalda? Yalda signifie la renaissance, c'est-à-dire l'accouchement, la naissance, car dès que les jours commencent à s'allonger, à grandir, l'angle du soleil change, une particule de la terre commence à se réchauffer petit à petit, et ce processus continue jusqu'à ce que nous arrivions à le premier du printemps, Nowruz, c'est l'une de nos célébrations très importantes, le saumon est livré, en fait, je vous l'expliquerai plus tard. Wat betekent Yalda eigenlijk? Yalda betekent wedergeboorte, wat betekent bevalling, geboorte, want zodra de dagen groter worden, groter, verandert de hoek van de zon, begint een deeltje van de aarde beetje bij beetje op te warmen, en dit proces gaat door totdat we aankomen in de eerste lente, Nowruz, het is een van onze zeer belangrijke vieringen, zalm wordt geleverd, sterker nog, ik zal het je later uitleggen.

الان شب یلدا رو داریم، امشب یلداست. کم کم میگم جشن میگیریم، همه چی شروع میکنه در واقع از فردا روزا طولانی تر میشه، یلدا یه تاریخ درواقع دقیقی نداره که بگیم از کی وارد تمدن و فرهنگ ما شده. ||||||it's Yalda|||||||||||||||||||||in fact|exact||||||||||| Jetzt haben wir Yalda-Nacht, heute Abend ist Yalda, ich sage langsam, dass wir feiern werden, alles wird beginnen, tatsächlich werden ab morgen die Tage länger, Yalda kann eigentlich kein genaues Datum sagen, wann es in unsere Zivilisation eingetreten ist und Kultur. Now we have Yalda night, tonight is Yalda. I say we are celebrating little by little, everything will start, in fact, the days will be longer from tomorrow, Yalda does not have an exact date to say when it entered our civilization and culture. Maintenant nous avons la soirée Yaldaro, ce soir c'est Yalda, je dis que nous fêtons petit à petit, tout commence, en fait, ça devient plus long que demain, Yalda n'a pas de date vraiment précise pour dire quand elle est entrée dans notre civilisation et culture. Nu hebben we Yaldaro-avond, vanavond is het Yalda, ik zeg dat we beetje bij beetje vieren, alles begint, in feite is Rosa langer dan morgen, Yalda heeft geen echt nauwkeurige datum om te zeggen wanneer het onze beschaving en cultuur binnenkwam. انقدر قدمت داره انقدر قدیمیه که تاریخ دقیقش مشخص نیست از کی بوده ولی ظاهرا مشخصه که همیشه گذشتگان ما اینو جشن میگرفتن، اینو از ظرف و ظروفایی که ازشون جا مونده، توی تاریخ ثبت شده، از نقش و نگاره هاشون روی دیواره ها مشخصه. |its age|||ancient|||its exact|clear||||||apparently|clear|||ancestors||||were celebrating|||container||ceramics|||||||recorded|||patterns||pattern|||wall|| Es ist so alt, es ist so alt, dass sein genaues Datum nicht bekannt ist, aber es ist offensichtlich, dass unsere Vorfahren dies immer gefeiert haben, es ist aus den von ihnen hinterlassenen Gerichten und Schüsseln bekannt, die in der Geschichte aufgezeichnet sind, aus ihren Gemälden und Zeichnungen die Wände. It is so old, it is so old that its exact date is not known, but it seems clear that our ancestors always celebrated this, it is known from the dishes and dishes left by them, recorded in history, from their paintings and drawings on the walls. Il est si ancien que sa date exacte n'est pas connue de quand, mais apparemment il est caractéristique que nos ancêtres l'aient toujours célébré, c'est à partir des plats et des ustensiles laissés par eux, enregistrés dans l'histoire, de leurs rôles et dessins sur les murs. Het is zo oud dat de exacte datum niet bekend is wanneer het was, maar blijkbaar is het kenmerkend dat onze voorouders dit altijd vierden, dit komt door de schotels en gebruiksvoorwerpen die van hen zijn achtergelaten, vastgelegd in de geschiedenis, van hun rollen en schilderijen aan de muren. .

پس ما آخرین شب پاییز رو که درازترین و تاریکترین شب سال محسوب میشه و اسمش هم یلداست رو که درواقع بعضیا بهش شب چله هم میگن رو جشن میگیریم. |||||||longest||darkest|||considered||||||||in fact|Some people|||winter solstice||||| Deshalb feiern wir die letzte Herbstnacht, die als die längste und dunkelste Nacht des Jahres gilt, und ihr Name ist Yalda, was manche Leute tatsächlich Cheleh-Nacht nennen. So we celebrate the last night of autumn, which is considered the longest and darkest night of the year, and its name is Yalda, which is actually called Cheleh night by some people. Nous célébrons donc la dernière nuit d'automne, qui est la nuit la plus longue et la plus sombre de l'année et son nom est Yalda, que certains appellent en fait Shab Cheleh. Dus vieren we de laatste nacht van de herfst, de langste en donkerste nacht van het jaar en de naam is Yalda, die sommige mensen eigenlijk Shab Cheleh noemen. حالا بیاین ببینیم اصلا چیکار باید بکنیم توی این شب یلدا، چیکار مردم میکنن، ما چیکار میکنیم؟ Nun wollen wir sehen, was wir in dieser Yalda-Nacht tun sollen, was die Leute tun, was wir tun? Now let's see what we should do on this Yalda night, what are people doing, what are we doing? Voyons maintenant ce que nous devons faire en cette nuit de Yalda, que font les gens, que faisons-nous ?

این شب رو معمولا کسی تنهایی توی خونش نمیشینه، همه سعی میکنن بالاخره یجورایی دور هم جمع بشن، اصلش اینه که کوچیکترا پاشن برن خونه بزرگترا، برن خونه پدربزرگ مادربزرگ، پدر و مادر خودشون، دور همدیگه جمع بشن خواهر و برادرا... |||||||his home|doesn't sit||||||||||the main thing|||the younger ones|go|||elders|||grandfather||||parents|themselves|||||||siblings In dieser Nacht sitzt normalerweise niemand alleine in ihrem Blut, jeder versucht endlich zusammenzukommen, Hauptsache, die Kleinen gehen in das größere Haus, gehen in das Haus der Großeltern, ihre eigenen Eltern, versammeln sich, Brüder und Schwestern ... On this night, no one usually sits alone in their home, everyone tries to get together in some way, the principle is that the little ones go to the house of their elders, go to the house of their grandparents, their own parents, gather together, brothers and sisters... Cette nuit, généralement personne n'est assis seul dans son sang, tout le monde essaie enfin de se retrouver, l'essentiel est que les petits aillent dans la plus grande maison, aillent chez les grands-parents, leurs propres parents, se réunissent, soeur frère ...

یکی از چیزای مهمی که این شب داره خوراکیهای خوشمزهشه میینیم دور همدیگه خوراکی میخوریم، اما خلاصه اینکه، همه سعی میکنن یجورایی دورهمی بگیرن اما اصلش همونه که گفتم کوچیکترا با همدیگه پاشن برن خونهی بزرگتراشون و کنار هم باشن، بزرگتراشونو توی این شب تنها نزارن. ||||||||snacks|It's delicious|we eat together|||snacks|||the summary||||||gathering||||that's it|||||||||their elders|||||their elders|||||don't leave Eines der wichtigsten Dinge an diesem Abend ist leckeres Essen, wir treffen uns und essen gemeinsam, aber kurz gesagt, jeder versucht, auf irgendeine Weise füreinander zu sorgen, aber das Prinzip ist das gleiche wie gesagt, die Kleinen gehen zu ihnen Geht zusammen ins Haus der Älteren und seid zusammen, lasst die Älteren in dieser Nacht nicht allein. One of the important things that this night is delicious food, we meet and eat food together, but in short, everyone tries to take care of each other in some way, but the principle is the same as I said, the little ones should go to their older's house together and be together, don't leave the older ones alone in this night. Une des choses importantes que cette nuit est une cuisine délicieuse, nous nous rencontrons et mangeons ensemble, mais en bref, tout le monde essaie de prendre soin les uns des autres d'une manière ou d'une autre, mais le principe est le même que je l'ai dit, les petits doivent aller ensemble chez leurs aînés et être ensemble, ne laissez pas les aînés seuls dans cette nuit. Een van de belangrijkste dingen van deze avond is dat we heerlijk eten, we eten samen, maar kortom iedereen probeert het naar zijn zin te hebben, maar het principe is hetzelfde als ik zei.

کلی خوراکیهای خوشمزه داریم برای این شب، مثلا چی؟ انار. انار یکی از اون میوههای خوشمزهی زمستونیه که حتما حتما باید تو سفرهی شب یلدامون باشه، انارو دون میکینم میذاریم توی یه ظرف خیلی خوشگل دور هم میشینیم میخوریم. |||||||||pomegranate|||||fruits|delicious|winter fruit|that|surely||||table||our Yalda||pomegranate|seeds|we seed|we put|||dish||pretty|around|also|sit together| Wir haben viel leckeres Essen für diese Nacht, zum Beispiel was? Granatapfel, Granatapfel ist eine dieser köstlichen Winterfrüchte, die auf Yaldamons Esstisch stehen müssen. We have a lot of delicious food for this night, for example, what? Pomegranate. Pomegranate is one of those delicious winter fruits that should definitely be on our New Year's Eve table. Nous avons beaucoup de plats délicieux pour cette nuit, par exemple, quoi ? La grenade fait partie de ces délicieux fruits d'hiver qui devraient absolument figurer sur notre table du Nouvel An. We hebben voor deze avond veel lekker eten, wat bijvoorbeeld? Granaatappel, granaatappel is een van die heerlijke winterfruit die op Yaldamons eettafel moet staan.

به غیر از انار هندونه هم داریم. هندونه و انار رنگاشون قرمزه دیگه، رنگ قرمز از مهمترین درواقع, چی میگن, عناصر این شب به حساب میاد. ||||watermelon||||||their colors|is red|||||most important|actually|||elements||||| Neben Wassermelonengranatapfel haben wir auch Wassermelone und Granatapfel mit roter Farbe, Rot ist eines der wichtigsten Dinge ... was sagen sie ... sind die Elemente dieser Nacht. Apart from pomegranate, we also have watermelon. Watermelon and pomegranate are red, red color is one of the most important elements of this night. En plus des grenades, nous avons aussi des pastèques, les pastèques et les grenades sont rouges, la couleur rouge est l'un des éléments les plus importants de cette nuit. Naast watermeloen granaatappel hebben we ook watermeloen en granaatappel met rode kleur, rood is een van de belangrijkste dingen ... wat zeggen ze .. zijn de elementen van deze nacht. به غیر از اونا ما آجیل میذاریم توی سفره شب یلدامون، میوههای خشک شده استفاده میکنیم، میوههایی که تابستونین توی زمستون نیستن، ما از تابستون اونارو خشک میکینم که توی زمستون بتونیم ازونا استفاده بکنیم. |||||Nuts|||spread or tablecloth||||||||dried fruits||summer||||||of summer|them|||||||them|| Abgesehen davon legen wir Nüsse auf unseren Yulda-Nachttisch, wir verwenden getrocknete Früchte, die Früchte, die im Sommer nicht im Winter sind, wir trocknen sie im Sommer, damit wir sie im Winter verwenden können. Apart from them, we put nuts on our Yalda table, we use dried fruits, the fruits that are not available in the summer, we dry them in the summer so that we can use them in the winter. A part eux, on met des noix sur notre table du réveillon, on utilise des fruits secs, les fruits qui ne sont pas disponibles en été, on les sèche en été pour pouvoir les utiliser en hiver. Afgezien daarvan zetten we noten op de eettafel van onze Yaldam, gebruiken we gedroogd fruit, fruit dat niet in de zomer staat, we drogen ze in de zomer zodat we ze in de winter kunnen gebruiken. البته الان همهی میوهها تابستون و زمستون نداره، همه وقت میتونیم هرنوع میوهای که بخوایم رو داشته باشیم اما گذشته اینجوری بوده که هر میوهای به فصلش میومده. ||all|fruits||||||||every type|fruits||we want||||||||||||its season|it used to come Natürlich haben jetzt nicht alle Früchte Sommer und Winter, wir können immer jede Art von Frucht haben, die wir wollen, aber in der Vergangenheit kam jede Frucht zu ihrer Jahreszeit. Of course, now not all fruits are summer or winter, we can have any kind of fruit we want all the time, but in the past it was like this that every fruit comes in its season. Bien sûr, maintenant tous les fruits ne sont pas d'été ou d'hiver, nous pouvons toujours avoir n'importe quel type de fruit que nous voulons, mais dans le passé, c'était comme ça que chaque fruit venait en sa saison. Natuurlijk hebben niet alle vruchten nu zomer en winter, we kunnen altijd elke soort fruit hebben die we willen, maar in het verleden kwam elke vrucht in zijn seizoen. مثلا سیب و پرتقال خب الان هست، ولی آلو زردالو نیست، اینارو اونموقع خشک میکردن تابستون که توی زمستون بتونن از خشک شدهی اون استفاده بکنن. |||orange|||||plum|apricot||these|that time||they were drying||||||||dried||| Zum Beispiel sind Äpfel und Orangen jetzt gut, aber Pflaumen sind keine Aprikosen. For example, apples and oranges are available now, but plums and apricots are not. They used to dry them in the summer so that they could use them in the winter. Par exemple, les pommes et les oranges sont disponibles maintenant, mais les prunes et les abricots ne le sont pas, ils les séchaient l'été pour pouvoir les utiliser l'hiver.

کتاب حافظ و کتاب شاهنامه حتما ما رو سفرهی شب یلدامون ما میذاریم. |Hafez's book|||Book of Kings|||||||| Das Buch Hafez und das Buch Shahnameh werden auf jeden Fall auf unserem Geburtstagstisch platziert. The book of Hafez and the book of Shahnameh will definitely be placed on our Yalda table. Le livre de Hafez et le livre de Shahnameh seront certainement placés sur notre table d'anniversaire. حافظ و فردوسی درواقع دوتا از شاعرای بزرگ سرزمین ما هستن که همیشه توی شب یلدا کتاب حافظ روی سفرهها هست، فال حافظ میگیریم. ||Ferdowsi||||poets||land|||||||||||tables||divination|| Tatsächlich sind Hafez und Ferdowsi zwei der großen Dichter unseres Landes, die während der Yalda-Nacht immer das Buch von Hafez auf dem Tisch haben, und wir bekommen Hafez' Vermögen. In fact, Hafez and Ferdowsi are two of the great poets of our country, and Hafez's book is always on the table during Yalda night, we get Hafez's fortune. En fait, Hafez et Ferdowsi sont deux des grands poètes de notre pays, qui ont toujours le livre de Hafez sur la table pendant la nuit de Yalda, et nous obtenons la fortune de Hafez. Hafez en Ferdowsi zijn in feite twee van de grote dichters van ons land die in de nacht van Yalda altijd het boek van Hafez op tafel hebben liggen. چجوری؟ کتابُ باز میکنیم یکی از شعرهاشو که میاد رو شروع میکنیم به خوندن، معمولا بزرگترای جمع اینکارو انجام میدن و برای بقیه فال حافظ میگیرن و شعر حافظ رو برای بقیه میخونن. |book|||||its شعر|||||||||older||this work||||||||they take|||||||they read Wie? Wenn wir das Buch öffnen, beginnen wir, eines seiner Gedichte zu lesen, was normalerweise von den Ältesten der Gruppe geschrieben wird, und sie nehmen Hafiz 'Vermögen für die anderen und rezitieren Hafiz' Gedicht für die anderen. how? We open a book and start reading one of his poems, usually the elders of the group do this and take Hafez's fortune for the others and read Hafez's poem to the others. comment ? Nous ouvrons un livre et commençons à lire l'un de ses poèmes, généralement les anciens du groupe le font et prennent la fortune de Hafez pour les autres et lisent le poème de Hafez aux autres. hoe? Als we het boek openen, beginnen we een van zijn gedichten te lezen, wat meestal wordt gedaan door de oudsten van de groep, en ze nemen het fortuin van Hafiz voor de anderen en reciteren het gedicht van Hafiz voor de anderen. شاهنامه هم همینطور، یکی از داستانهای شاهنامه رو انتخاب میکنن و شروع میکنن برای کوچیکترا خوندن. ||like this|||stories|||||||||| Das Shahnameh ist dasselbe, sie wählen eine der Geschichten des Shahnameh und beginnen, sie den Kleinen vorzulesen. The Shahnameh is the same, they choose one of the stories of the Shahnameh and start reading it to the little ones. Le Shahnameh est le même, ils choisissent l'une des histoires du Shahnameh et commencent à le lire aux plus petits. Shahnameh kiest ook een van de verhalen van Shahnameh en begint voor Kouchikra te lezen. من یادم میاد که پدرم میگفت اون قدیم قدیما گذشتهها که میرفتن خونه بزرگتراشون شب یلدا شاهنامه خونی داشتن، مینشستن کوچیکترا و یک فرد بزرگتر که مسلط بود به این شاهنامه خوندن برای بقیه شاهنامه خونی میکرد و این رسم خیلی قشنگ و خوبی بوده؛ الانم کم بیش انجام میشه. |||||he said||in the past|a long time ago|past times||they went||||||reading||they sat|||||||master|||||||||||||tradition|||||||||| Ich erinnere mich, wie mein Vater sagte, dass sie früher, als sie in der Nacht von Yalda in ihr größeres Haus gingen, einen blutigen Shahnameh hatten, kleiner saßen und eine ältere Person, die fließend diesen Shahnameh für den Rest des Shahnameh las, und dies war eine sehr schöne und gute Tradition; Es ist jetzt mehr oder weniger erledigt. I remember that my father used to say that in the old days, in the old days, when they used to go to their elder's house on Yalda night, they would have a bloody Shahnameh, the little ones would sit down and an older person who was fluent in this Shahnameh would recite the bloody Shahnameh for the others, and this custom was very beautiful and good; It is more or less done now. Je me souviens que mon père avait l'habitude de dire qu'autrefois, autrefois, quand ils allaient chez leur aîné la nuit de Yalda, ils avaient un Shahnameh sanglant, les petits s'asseyaient et une personne plus âgée qui parlait couramment ce Shahnameh récitait le Shahnameh sanglant pour les autres, et cette coutume était très belle et bonne; C'est plus ou moins fait maintenant. Ik herinner me dat mijn vader zei dat vroeger, toen ze naar hun grotere huis gingen in de nacht van Yalda, ze een verdomde Shahnameh hadden, ze kleiner zaten en een oudere persoon die vloeiend deze Shahnameh las voor de rest van de Shahnameh, en dit was een heel mooie en goede traditie; Het is nu min of meer gedaan. خیلیا شروع میکنن فال حافظ میگیرن و شاهنامه میخونن. many people|||reading||||| Viele Menschen beginnen, das Horoskop von Hafez zu lesen und lesen das Shahnameh. Many people start reading Hafez's horoscope and read the Shahnameh. Beaucoup de gens commencent à lire l'horoscope de Hafez et lisent le Shahnameh. Velen beginnen Hafiz uit het hoofd te leren en lezen Shahnameh.

خلاصه اینکه این شب یه شبیه که همه دور هم جمع میشیم، آجیل و میوه میخوریم، دست میزنیم، میگیم و میخندیمو و باید این شبُ شادی بکنیم تا تاریکیای که یه ذره یه کوچولو نسبت به شبای دیگه طولانی تره رو زودتر به در کنیم و هیچکس تنها نباید باشه، همه باید دورهمدیگه باشیم. |||||||||||we gather|nuts||||||we say||we laugh|||||joy|||darkness|||||a little bit|||nights||||||||||no one||||||around each other| Kurz gesagt, diese Nacht ist so, als würden wir uns alle versammeln, Nüsse und Früchte essen, Hände schütteln, sagen und lachen, und wir müssen uns diese Nacht freuen, damit wir etwas länger als die andere Nacht durch die Dunkelheit kommen und niemand Es sollte nicht allein sein, wir sollten alle zusammen sein. In short, this night is like when we all gather together, eat nuts and fruits, shake hands, talk and laugh, and we have to be happy this night so that the darkness, which is a little bit longer than other nights, will come out sooner, and nobody It should not be alone, we should all be different. Bref, cette nuit, c'est comme quand nous nous rassemblons tous, mangeons des noix et des fruits, nous serrons la main, parlons et rions et nous devons être heureux cette nuit pour que l'obscurité, qui est un peu plus longue que les autres nuits, vienne plus tôt et que personne ne soit seul, que nous soyons tous ensemble. Kortom, deze nacht is alsof we allemaal samenkomen, noten en fruit eten, elkaar de hand schudden, zeggen en lachen, en we moeten ons deze nacht verheugen zodat we wat langer door de duisternis kunnen komen dan de andere nacht en niemand. zouden niet alleen moeten zijn, we zouden allemaal samen moeten zijn.

البته یه کار دیگه که گذشتههای ما انجام میدادن این بوده که آتیش روشن میکردن. آتیش نماد روشنی و گرما بوده برای ما ایرانیا همیشه و چون این شب هم وسط یجورایی سرما بوده، آخرین پاییز و اولین شب زمستون بوده آتیش روشن میکردن و به این طریق گرما و اون روشنی که از فردا قراره خورشید برای ما بیاره رو یه ذره زودتر شروع میکردن جشن گرفتن و با روشن کردن آتیش جدای از اینکه محفل خودشون رو جمع دوستانه و خانوادگی خودشون رو گرم نگه میداشتن، تاریکی و اهریمن رو هم اینجوری به دور میکردن. |||||the past|||they used to give||||fire||||symbol of|light||heat|||||||||||in the middle|kind of|cold|||||||||||||||way||||||||||||bring||||||||||||||separate|||gathering||||friendly|||||| نگه|to do|darkness||the evil spirit|||||| Natürlich war eine andere Sache, die unsere Vergangenheit getan hat, ein Feuer anzuzünden. Feuer war für uns Iraner immer ein Symbol für Licht und Wärme, und weil diese Nacht mitten in einer Kälte war, die letzte Nacht des Herbstes und die erste Nacht des Winters, entzündeten sie ein Feuer und auf diese Weise Die Wärme und das Licht, das uns die Sonne von morgen bringen wird, haben sie etwas früher gefeiert und indem sie das Feuer angezündet haben, haben sie nicht nur ihre freundliche und familiäre Versammlung warm gehalten, sondern auch die Dunkelheit und den Teufel auf diese Weise ferngehalten. . Of course, another thing that our ancestors used to do was to light a fire. Fire has always been a symbol of light and warmth for us Iranians, and since this night was also in the middle of the cold season, it was the last fall and the first night of winter, so they lit the fire and in this way the warmth and the light that the sun is going to bring to us from tomorrow will come a little earlier. They started to celebrate and by lighting the fire, apart from keeping their family and friends warm, they also kept the darkness and the devil away in this way. Bien sûr, une autre chose que nos gens du passé avaient l'habitude de faire était d'allumer le feu, le feu a toujours été un symbole de lumière et de chaleur pour nous Iraniens, et comme cette nuit était au milieu du froid, c'était la dernière nuit d'automne et la première nuit d'hiver, ils ont allumé le feu et ainsi la chaleur et la lumière que le soleil va nous apporter à partir de demain ont commencé un peu plus tôt pour célébrer et en allumant le feu, en plus de garder leur propre cercle d'amis et de famille au chaud, l'obscurité et le mal Ils ont également été renvoyés comme ça. Natuurlijk was een ander ding dat ons verleden deed, een vuur aansteken, vuur is altijd een symbool van licht en warmte voor ons Iraniërs geweest, en omdat deze nacht midden in een kou was, de laatste nacht van de herfst en de eerste nacht van de winter, staken ze een vuur aan en op deze manier De warmte en het licht dat de zon ons vanaf morgen gaat brengen, begonnen ze iets eerder te vieren en door het vuur aan te steken, afgezien van het warm houden van hun vriendelijke familiebijeenkomst, zo hielden ze ook de duisternis en de duivel op afstand.

یکی از رسمی دیگه های که تو این شب بوده قصه خونی بوده. Eine der offiziellen Auseinandersetzungen in dieser Nacht war eine blutige Geschichte. One of the official events that took place this night was a bloody story. L'une des fouilles officielles de cette nuit était une histoire sanglante. Een van de andere potten die vanavond aan stonden, was een verdomd verhaal. یعنی جدای از خوندن کتاب حافظ و شاهنامه، بزرگترا میومدن برای نوههاشون برای بچههاشون برای کوچیکترا مینشستن قصههای پری و جن و پری تعریف میکردن. قصههای تخیلی غیر واقعی از دیو و پری تعریف میکردن و کوچیکترا هم با هیجان خیلی زیاد به قصههای پدربزرگاشون گوش میکردن و کلی خیال پردازی میکردن. |||||||Shahnameh||they came||their grandchildren||their kids||||stories|fairy||djinn||fairy|telling|||imaginative||real||demon||fairy|||||||excitement|||||their grandfathers|||||imagination|to imagine| Das heißt, die Ältesten lasen nicht nur die Bücher von Hafez und Shahnameh, sondern kamen auch zu ihren Enkeln, ihren Kindern, setzten sich hin und erzählten die Geschichten von Feen, Dschinn und Feen, erzählten unwirkliche, imaginäre Geschichten über Dämonen und Feen und die Kleinen lauschten voller Spannung den Geschichten ihres Großvaters. Sie alle träumten. That is, apart from reading the books of Hafez and Shahnameh, the elders would come and tell fairy tales to their grandchildren, to their children, and to the little ones. They told unreal imaginary stories about demons and fairies, and the little ones listened to their grandfather's stories with great excitement and fantasized. Autrement dit, en plus de lire les livres de Hafez et du Shahnameh, les aînés venaient voir leurs petits-enfants, leurs enfants, s'asseyaient et racontaient des histoires de fées, de djinns et de fées, racontaient des histoires imaginaires irréelles sur des démons et des fées, et les petits écoutaient les histoires de leur grand-père avec beaucoup d'excitation et fantasmaient. Dat wil zeggen, afgezien van het lezen van Hafez- en Shahnameh-boeken, groeiden ze op door voor hun kleinkinderen te komen, voor hun kinderen te zitten, sprookjes, sprookjes en sprookjes te vertellen, onwerkelijke fictieve verhalen te vertellen over demonen en feeën, en de jongeren luisterden naar hun de verhalen van grootouders met grote opwinding, ze waren allemaal aan het dagdromen.

خلاصه که این شب یه شب خیلی مهمه برای ما ایرانیا منم دیگه برم آماده بشم، کلی میوه خشک کردم که امشب با خودم ببرم مهمونی و دور همدیگه شاد باشیم و خوش بگذرونیم. |||||||||||||||||||||||||||||happy||||to pass Kurz gesagt, heute Abend ist ein sehr wichtiger Abend für uns Iraner. Ich werde mich fertig machen. Ich habe viele Trockenfrüchte gekauft, um sie heute Abend auf eine Party mitzunehmen. Lasst uns gemeinsam glücklich sein und Spaß haben. In short, tonight is a very important night for us Iranians. I'm going to get ready, I bought a lot of dried fruits to take with me to a party tonight and let's be happy and have fun together. Bref, ce soir est une soirée très importante pour nous Iraniens, je vais me préparer, j'ai acheté un bouquet de fruits secs à emporter avec moi à une fête ce soir et soyons heureux et amusons-nous ensemble. Kortom, deze nacht is een heel belangrijke avond voor ons Iraniërs.