×

Mes naudojame slapukus, kad padėtume pagerinti LingQ. Apsilankę avetainėje Jūs sutinkate su mūsų cookie policy.


image

Arantik | Science and Technology, ماموریت فضاپیماهای ویجر

ماموریت فضاپیماهای ویجر

اطلاعاتی که الان از منظومه‌ی شمسی و سیاره‌هاش داریم، یه مقدار خیلی زیادیش از دو تا کاوشگر افسانه‌ای به دستمون رسیده، وویجر ۱ و ۲ .

این دوتا فضاپیما، مربوط میشن به برنامه‌ی وویجر، که یکی از مهمترین پروژه‌های آژانس فضایی آمریکاس.

هدف این پروژه، شناخت بهتر منظومه‌ی شمسی بوده و اینکه اطلاعات بهتری بدست بیاریم از غولای گازی یعنی مشتری و زحل و اورانوس و نپتون

تو این ویدیو می‌خوایم یه نگاهی بندازیم به سفر شگفت‌انگیز این دوقلوهای دوست‌داشتنی، که چطور شروع کردن، کجاها رفتن، چیا دیدن، چه چیزایی به دانش ما اضافه کردن. پس

اگه به این موضوع علاقه داری تا آخر ویدیو رو ببین.

داستان از اونجا شروع شد که دانشمندان ناسا متوجه شده بودن که اواخر دهه‌ی 1970 سیاره‌های بیرونی منظومه‌ی شمسی، یعنی

مشتری و زحل و اورانوس و نپتون، توی یه فاصله‌هایی نسبت به همدیگه قرار می‌گیرن که احتمالا میشه با استفاده از روش خاصی به نام

کمک گرانشی (Gravity Assist)، فقط با یه فضاپیما، هر چهار تا سیاره رو از فاصله‌ی نزدیک بررسی کرد. کمک گرانشی یعنی

استفاده از جاذبه‌ی سیارات برای شتاب دادن به فضاپیما، که باعث میشه بتونیم سرعت و جهت حرکت فضاپیما رو با نزدیک کردنش به سیارات کنترل کنیم.

این کار باعث صرفه‌جویی زیادی توی سوخت و زمان میشه. در واقع بدون استفاده از این تکنیک، فضاپیماهای وویجر نمی‌تونستن تا این مسافتای طولانی حرکت کنن. از اونجایی که

این هم‌ترازی سیاره‌ها هر 175 سال یه بار اتفاق میفتاد، تصمیم گرفتن خیلی زود این پروژه رو عملی کنن تا بتونن با کمترین هزینه‌ی ممکن، بیشترین اطلاعاتو از این سیاره‌ها

به دست بیارن. در نهایت اسم پروژه رو گذاشتن ویجر، به معنی مسافر، دو تا فضاپیمای مشابه هم براش در نظر گرفتن به نام ویجر ۱ و ویجر ۲ .

هر دو فضاپیما حدود ۷۰۰ کیلو وزنشونه، سایزشونم تقریبا اندازه‌ی یه ماشین سواریه. برق موردنیازشونم از ژنراتور هسته‌ای تامین می‌کنن. در کل، سیستم این فضاپیماها

که حدود چهل پنجاه سال پیش ساخته شدن، هنوزم جزو پیچیده‌ترین چیزاییه که ما انسانا تونستیم بسازیم. جفتشون با

موشکای Titan 3E از فلوریدای آمریکا پرتاب شدن. اول ویجر ۲ پرتاب شد، پنجم سپتامبر 1977 . تقریبا دو هفته بعد، وویجر ۱ پرتاب شد.

یکی از ویژگی‌های جالبی که این دوتا فضاپیما داشتن این بود که روی هردوشون یه دیسک طلایی نصب شده بود برای اینکه اگه در آینده موجودات هوشمندی

پیداشون کردن بدونن اینا از کجا اومدن و کی ساخته‌شون. درباره‌ی این دیسکا و اطلاعات جالبی که روشون ذخیره شده یه کم جلوتر صحبت می‌کنم.

خب اول سفر ویجر ۱ رو دنبال کنیم. هدف این کاوشگر این بود که اول مشتری رو بررسی کنه، بعدش بره سراغ زحل، بعدشم حرکت کنه به سمت خارج از منظومه‌ی شمسی. بعد از اینکه

از زمین پرتاب شد، یک سال و نیم طول کشید تا رسید به مشتری. اینجا برای اولین بار فهمیدیم که مشتری هم یه حلقه داره! البته

خیلی کوچیک و نازکه، ضخامتش حداکثر ۳۰ کیلومتره. دو تا ماه جدیدم اطراف مشتری کشف کرد به نام تِبِه (Thebe) و مِتیس (Metis). عکس‌های خوبی هم

از ماه‌های مشتری گرفت، از جمله آمالثیا (Amalthea)، آیو (Io)، یوروپا (Europa)، گانیمد (Ganymede)، کالیستو (Callisto).

یکی از جالب‌ترین کشفیاتش آتشفشان‌های عجیب قمر آیو بودن. آیو روی یه مدار بیضوی دور مشتری می‌چرخه که باعث میشه

دائما به مشتری دور و نزدیک بشه. وقتی نزدیکش میشه بر اثر جاذبه‌ی مشتری کشیده میشه، وقتی دور میشه

دوباره برمیگرده به حالت قبل. این کش و قوس دائمی باعث ایجاد حرارت زیادی داخل این ماه میشه که در نهایت

به شکل آتشفشانای عظیم بیرون میزنه. ویجر ۱ بعد از اینکه کارش با مشتری تموم شد، از جاذبه‌ی مشتری استفاده کرد برای شتاب گرفتن به سمت زحل.

یک سال و هشت ماه بعد رسید به جواهر منظومه‌ی شمسی. تو مدتی که نزدیک زحل بود، ۵ تا ماه جدید اطراف زحل کشف کرد

به اضافه‌ی یه حلقه‌ی جدید به نام حلقه‌ی G . عکس‌های خوبی از چندتا از ماه‌های زحل گرفت، از جمله

تایتان (Titan)، میماس (Mimas)، انسلادوس (Enceladus)، تِتیس (Tethys)، دیونه (Dione)، رِئا (Rhea).

باز یکی از جالبترین کشفیاتش قمر تایتان بود که تونست به فاصله‌ی ۴۰۰۰ کیلومتریش برسه. عکسایی که از تایتان برامون فرستاد نشون داد که

اتمسفر غلیظی داره که جلوی دیدن سطحش رو می‌گیرن. نود درصد این اتمسفر نیتروژن بود. فشار جوّش تقریبا یک و نیم برابر زمین

بود، دماشم حدود منفی ۱۸۰ درجه‌. نسبت به تمام محیطای دیگه‌ای تو منظومه‌ی شمسی نزدیک‌ترین شباهتو به زمین داشت.

خب بعد از اینکه کارش با زحل هم تموم شد، شتاب گرفت به سمت خارج از منظومه‌ی شمسی، با یه سرعتی حدود 16.5 کیلومتر در ثانیه.

ویجر ۱ به خاطر نزدیک شدن به تایتان، امکان اینکه به سمت اورانوس و نپتون حرکت کنه رو نداشت. برای همین این کارو

گذاشتن به عهده‌ی ویجر ۲ . ویجر ۲ هدفش این بود که هم مثل ویجر ۱ مشتری و زحل رو بررسی کنه، هم اینکه بعد از مشتری و زحل بره سراغ اورانوس و نپتون.

یک سال و ده ماه بعد از اینکه پرتاب شد، رسید به مشتری. سعی کرد نگاه نزدیک‌تری بندازه به قمرای مشتری، مخصوصا یوروپا و آیو. چند هزار

تا عکس به همراه کلی اطلاعات مفید از خود مشتری و قمراش برامون فرستاد، بعدش مث ویجر ۱ از جاذبه‌ی مشتری استفاده

کرد برای اینکه شتاب بگیره به سمت زحل. حدود دو سال بعد رسید به زحل. اینجا هم ویجر ۲ سعی کرد نسبت به ویجر ۱ به زحل

نزدیک‌تر بشه تا بتونه بررسی دقیق‌تری انجام بده. برای همین تونست عکسای واضح‌تری از زحل و حلقه‌هاش و قمراش به ما برسونه.

وقتی کارش با زحل تموم شد، بازم از جاذبه‌ی زحل استفاده کرد و به سمت اورانوس تغییر جهت داد. تقریبا

چهار سال و نیم طول کشید تا برسه به اورانوس. ویجر ۲ تونست ده تا ماه جدید اطراف اورانوس کشف کنه، به اضافه‌ی دو تا

حلقه‌ی جدید غیر از اون نُه تا حلقه‌ای که از قبل کشف شده بود. اطلاعات خوبی هم از سطح این سیاره و میدان مغناطیسیش و چیزای دیگه به دست آورد

و عکس‌های عالی از قمرای این سیاره برامون فرستاد. بعدشم دوباره با جاذبه‌ی اورانوس تغییر جهت داد و حرکت کرد به سمت نپتون.

حدود سه سال و نیم بعد رسید به نپتون. از نپتونم ۶ تا ماه جدید کشف کرد با چهارتا حلقه‌ی جدید. غیر از اینا، معلوم شد نپتون به اون آرومی که

قبلا فکر می‌کردیم نبوده. بادهایی با سرعت ۱۱۰۰ کیلومتر بر ساعت رو این سیاره می‌وزه و مقدار خیلی زیادی متان روی سطحش هست

که باعث میشه این سیاره به رنگ آبی دیده بشه. از بزرگترین قمر نپتون یعنی ترایتون (Triton) عکسای جالبی فرستاد که نشون میداد

این قمر، سردترین جرم منظومه‌ی شمسیه. آتشفشانایی از نیتروژن منجمد روی سطح این قمر وجود داره

در نهایت ماموریت سیاره‌ای ویجر ۲ هم تموم شد و به سمت خارج منظومه‌ی شمسی به راه افتاد.

سال 2012 ویجر 1 وارد فضای بین‌ستاره‌ای شد و سال 2018 هم ویجر 2 . ویجر ۱ اولین ساخته‌ی دست بشر بود که تونست وارد فضای

بین‌ستاره‌ای بشه، ویجر ۲ هم دومیش بود. یکی دیگه از کارای جالبشون این بود که سال 1990 دوربینای ویجر 1 که داشت به سمت خارج از منظومه‌ی شمسی حرکت می‌کرد، به

عقب برگشت و حدود شصت تا عکس از خورشید و سیاره‌ها گرفت که اولین عکسایی بودن که از طرف بیرون گرفته میشدن، از فاصله‌ی ۶ میلیارد کیلومتری.

کنار هم چیدن و ترکیب این عکسا یه عکس کامل بوجود اومد که زمین داخلش به شکل یه نقطه‌ی خیلی ریز آبی دیده میشد. این عکس معروف شد به

نقطه‌ی آبی کمرنگ (Pale Blue Dot) که کارل سِیگِن، ستاره‌شناس معروف آمریکایی با الهام از این عکس یه کتاب عالی نوشت به نام

«نقطه‌ی آبی کم‌رنگ: چشم‌اندازی از آینده‌ی بشر در فضا». این عکسها، طبق اعلام ناسا آخرین عکسای فضاپیماهای ویجر بودن، بعد از

اون برای صرفه‌جویی تو برق و حافظه، دوربیناشون خاموش شد تا برای اکتشافات بین‌ستاره‌ای انرژی کافی داشته باشن

اما گفتم روی فضاپیماهای ویجر دیسکای طلایی نصب شده بود با این هدف که اگه احیانا موجودات هوشمندی پیداشون کردن بفهمن که

اینا کار کی بوده و از کجا اومده. ایده‌ی جدیدی نبود، قبلا روی پایونیر 10 و 11 هم پلاکایی نصب شده بود که اطلاعاتی در مورد انسان و منظومه‌ی شمسی

میداد اما از اینا خیلی ساده‌تر بود. بریم یه نگاه دقیقتر بندازیم به این دیسکا ببینیم اصلا چی هستن و چی روشون ذخیره شده

این چیزی که روی فضاپیماها می‌بینیم درواقع یه کاوره برای این دیسکا. این کاور روکش طلا داره و روش اطلاعاتی حک شده

تا اون موجود هوشمندی که پیداشون میکنه بتونه اطلاعات داخلشو بخونه یا اینکه بفهمه از چه زمانی و چه مکانی اومده.

مثلا اطلاعات این قسمت نشون میدن که تصاویر رو چطوری باید از روی دیسک خوند. چون اطلاعات به صورت سیگنال روی دیسکا ذخیره شدن.

یا مثلا این قسمت، برای نشون دادن نحوه‌ی خوندن اطلاعات از روی دیسکه. این خود دیسکه، اینم اون هدی هست که قراره اطلاعات رو از روی دیسک بخونه:

اطلاعات این قسمتم موقعیت خورشید ما رو نشون میده بین ۱۴ تا پالسار یا تپ‌اختر. اطلاعات جزیی‌تر اگه خواستید داخل سایت ناسا هست

که لینکشو زیر ویدیو گذاشتم. غیر از اینا، تو آبکاری این کاور، از اورانیوم 238 هم استفاده شده که نیمه‌عمرش تقریبا 4.5 میلیارد ساله. یعنی 4.5 میلیارد سال

طول میکشه تا نصف اتم‌های اورانیوم دچار فروپاشی بشن و شکسته بشن به اتم‌های سبکتر. این باعث میشه هرکسی که در آینده

پیداشون می‌کنه، با اندازه‌گیری اورانیوم باقی مونده بتونه تشخیص بده که تا الان چقدر از عمرشون گذشته. پس هم موقعیت مکانیمونو نشون میدن هم موقعیت زمانیمون.

یکی از مشوق‌های اصلی برای نصب این دیسک‌ها، همین کارل سیگن بود. یه کمیته به ریاست سیگن تصمیم گرفتن که چه اطلاعاتی روی دیسکا ذخیره بشه.

دیسکا به قطر 30 سانتی‌مترن، از جنس مس، با آبکاری طلا. 115 تا عکس مختلف روی هر دیسک ذخیره شده، با یه سری صداهای طبیعی مثل صدای امواج

دریا، باد، رعد و برق، صدای بعضی از حیوونا. چند تا آهنگ از کشورای مختلفم اضافه کردن. پیام خوشامدگویی به 55 زبان مختلف هم روش ذخیره کردن.

زبان فارسی هم توش هست که اون شعر معروف سعدی رو می‌خونه که میگه: بنی‌آدم اعضای یک پیکرند، صوت فارسیش اینه

درود بر ساکنین ماورای آسمان‌ها: بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوهارا نماند قرار

یا مثلا صوت انگلیسیش اینه:

یا عربیش اینه:

خیلی جالبه این شعر سعدی الان حتی از منظومه‌ی شمسی هم خارج شده، میلیاردها کیلومتر از زمین فاصله گرفته، تازه شاید هنوز اول راه باشه، حتی نسل انسان

از چند میلیون سال از بین رفته باشه اما این شعر همچنان تو فضا، روی یه دیسک طلایی، با یه سرعت خیلی زیاد، داره به سمت ناکجاآباد حرکت می‌کنه!

تمام عکسا و صداها و آهنگایی که روی این دیسکا ذخیره شدن داخل سایت ناسا هست که لینکشو گذاشتم زیر ویدیو.اما آیا اینکه اینقدر دقیق موقعیت خودمونو

داد بزنیم، واقعا کار عاقلانه‌ای بوده؟ افرادی که نسبت به موجودات فضایی نظر خوبی ندارن با این ایده مخالف بودن. معروف‌ترینشون استیون هاوکینگ بود که گفته بود

به بیگانگان نگویید ما اینجا هستیم، شاید دوست ما نباشند. Don't Tell The Aliens We're Here, They Might Not Be Friendly.

من خودم نظر شخصیم اینه که حتی اگه موجودات فضایی کاملا با ما دشمن باشن، جهان هستی به حدی بزرگه که این چهار تا دونه ماهواره‌ای که ما

اطلاعات خودمونو روش ثبت کردیم و فرستادیم به فضا، پیدا کردنشون مث پیدا کردن یه دونه اتم داخل یه اقیانوس پهناوره. شما در نظر بگیرید همین

ویجر ۱ که الان تقریبا با سرعت ۱۷ کیلومتر در ثانیه داره حرکت می‌کنه، چیزی حدود سی‌چهل هزار سال طول میکشه تا به اولین ستاره برسه!

نزدیک‌ترین ستاره از بین میلیاردها ستاره که فقط توی کهکشان خودمونه. ما طوری اسیر این فاصله‌ها و وسعت عظیم جهانیم که

واقعا به نظر نمیاد این چهار تا دونه پلاک تهدیدی برای موجودیت ما باشن. این نظر شخصی من بود، شما چی فکر می‌کنید؟


ماموریت فضاپیماهای ویجر Voyager spacecraft mission

اطلاعاتی که الان از منظومه‌ی شمسی و سیاره‌هاش داریم، یه مقدار خیلی زیادیش از دو تا کاوشگر افسانه‌ای به دستمون رسیده، وویجر ۱ و ۲ .

این دوتا فضاپیما، مربوط میشن به برنامه‌ی وویجر، که یکی از مهمترین پروژه‌های آژانس فضایی آمریکاس.

هدف این پروژه، شناخت بهتر منظومه‌ی شمسی بوده و اینکه اطلاعات بهتری بدست بیاریم از غولای گازی یعنی مشتری و زحل و اورانوس و نپتون

تو این ویدیو می‌خوایم یه نگاهی بندازیم به سفر شگفت‌انگیز این دوقلوهای دوست‌داشتنی، که چطور شروع کردن، کجاها رفتن، چیا دیدن، چه چیزایی به دانش ما اضافه کردن. پس

اگه به این موضوع علاقه داری تا آخر ویدیو رو ببین.

داستان از اونجا شروع شد که دانشمندان ناسا متوجه شده بودن که اواخر دهه‌ی 1970 سیاره‌های بیرونی منظومه‌ی شمسی، یعنی

مشتری و زحل و اورانوس و نپتون، توی یه فاصله‌هایی نسبت به همدیگه قرار می‌گیرن که احتمالا میشه با استفاده از روش خاصی به نام

کمک گرانشی (Gravity Assist)، فقط با یه فضاپیما، هر چهار تا سیاره رو از فاصله‌ی نزدیک بررسی کرد. کمک گرانشی یعنی

استفاده از جاذبه‌ی سیارات برای شتاب دادن به فضاپیما، که باعث میشه بتونیم سرعت و جهت حرکت فضاپیما رو با نزدیک کردنش به سیارات کنترل کنیم.

این کار باعث صرفه‌جویی زیادی توی سوخت و زمان میشه. در واقع بدون استفاده از این تکنیک، فضاپیماهای وویجر نمی‌تونستن تا این مسافتای طولانی حرکت کنن. از اونجایی که

این هم‌ترازی سیاره‌ها هر 175 سال یه بار اتفاق میفتاد، تصمیم گرفتن خیلی زود این پروژه رو عملی کنن تا بتونن با کمترین هزینه‌ی ممکن، بیشترین اطلاعاتو از این سیاره‌ها

به دست بیارن. در نهایت اسم پروژه رو گذاشتن ویجر، به معنی مسافر، دو تا فضاپیمای مشابه هم براش در نظر گرفتن به نام ویجر ۱ و ویجر ۲ .

هر دو فضاپیما حدود ۷۰۰ کیلو وزنشونه، سایزشونم تقریبا اندازه‌ی یه ماشین سواریه. برق موردنیازشونم از ژنراتور هسته‌ای تامین می‌کنن. در کل، سیستم این فضاپیماها

که حدود چهل پنجاه سال پیش ساخته شدن، هنوزم جزو پیچیده‌ترین چیزاییه که ما انسانا تونستیم بسازیم. جفتشون با

موشکای Titan 3E از فلوریدای آمریکا پرتاب شدن. اول ویجر ۲ پرتاب شد، پنجم سپتامبر 1977 . تقریبا دو هفته بعد، وویجر ۱ پرتاب شد.

یکی از ویژگی‌های جالبی که این دوتا فضاپیما داشتن این بود که روی هردوشون یه دیسک طلایی نصب شده بود برای اینکه اگه در آینده موجودات هوشمندی

پیداشون کردن بدونن اینا از کجا اومدن و کی ساخته‌شون. درباره‌ی این دیسکا و اطلاعات جالبی که روشون ذخیره شده یه کم جلوتر صحبت می‌کنم.

خب اول سفر ویجر ۱ رو دنبال کنیم. هدف این کاوشگر این بود که اول مشتری رو بررسی کنه، بعدش بره سراغ زحل، بعدشم حرکت کنه به سمت خارج از منظومه‌ی شمسی. بعد از اینکه

از زمین پرتاب شد، یک سال و نیم طول کشید تا رسید به مشتری. اینجا برای اولین بار فهمیدیم که مشتری هم یه حلقه داره! البته

خیلی کوچیک و نازکه، ضخامتش حداکثر ۳۰ کیلومتره. دو تا ماه جدیدم اطراف مشتری کشف کرد به نام تِبِه (Thebe) و مِتیس (Metis). عکس‌های خوبی هم

از ماه‌های مشتری گرفت، از جمله آمالثیا (Amalthea)، آیو (Io)، یوروپا (Europa)، گانیمد (Ganymede)، کالیستو (Callisto).

یکی از جالب‌ترین کشفیاتش آتشفشان‌های عجیب قمر آیو بودن. آیو روی یه مدار بیضوی دور مشتری می‌چرخه که باعث میشه

دائما به مشتری دور و نزدیک بشه. وقتی نزدیکش میشه بر اثر جاذبه‌ی مشتری کشیده میشه، وقتی دور میشه

دوباره برمیگرده به حالت قبل. این کش و قوس دائمی باعث ایجاد حرارت زیادی داخل این ماه میشه که در نهایت

به شکل آتشفشانای عظیم بیرون میزنه. ویجر ۱ بعد از اینکه کارش با مشتری تموم شد، از جاذبه‌ی مشتری استفاده کرد برای شتاب گرفتن به سمت زحل.

یک سال و هشت ماه بعد رسید به جواهر منظومه‌ی شمسی. تو مدتی که نزدیک زحل بود، ۵ تا ماه جدید اطراف زحل کشف کرد

به اضافه‌ی یه حلقه‌ی جدید به نام حلقه‌ی G . عکس‌های خوبی از چندتا از ماه‌های زحل گرفت، از جمله

تایتان (Titan)، میماس (Mimas)، انسلادوس (Enceladus)، تِتیس (Tethys)، دیونه (Dione)، رِئا (Rhea).

باز یکی از جالبترین کشفیاتش قمر تایتان بود که تونست به فاصله‌ی ۴۰۰۰ کیلومتریش برسه. عکسایی که از تایتان برامون فرستاد نشون داد که

اتمسفر غلیظی داره که جلوی دیدن سطحش رو می‌گیرن. نود درصد این اتمسفر نیتروژن بود. فشار جوّش تقریبا یک و نیم برابر زمین

بود، دماشم حدود منفی ۱۸۰ درجه‌. نسبت به تمام محیطای دیگه‌ای تو منظومه‌ی شمسی نزدیک‌ترین شباهتو به زمین داشت.

خب بعد از اینکه کارش با زحل هم تموم شد، شتاب گرفت به سمت خارج از منظومه‌ی شمسی، با یه سرعتی حدود 16.5 کیلومتر در ثانیه.

ویجر ۱ به خاطر نزدیک شدن به تایتان، امکان اینکه به سمت اورانوس و نپتون حرکت کنه رو نداشت. برای همین این کارو

گذاشتن به عهده‌ی ویجر ۲ . ویجر ۲ هدفش این بود که هم مثل ویجر ۱ مشتری و زحل رو بررسی کنه، هم اینکه بعد از مشتری و زحل بره سراغ اورانوس و نپتون.

یک سال و ده ماه بعد از اینکه پرتاب شد، رسید به مشتری. سعی کرد نگاه نزدیک‌تری بندازه به قمرای مشتری، مخصوصا یوروپا و آیو. چند هزار

تا عکس به همراه کلی اطلاعات مفید از خود مشتری و قمراش برامون فرستاد، بعدش مث ویجر ۱ از جاذبه‌ی مشتری استفاده

کرد برای اینکه شتاب بگیره به سمت زحل. حدود دو سال بعد رسید به زحل. اینجا هم ویجر ۲ سعی کرد نسبت به ویجر ۱ به زحل

نزدیک‌تر بشه تا بتونه بررسی دقیق‌تری انجام بده. برای همین تونست عکسای واضح‌تری از زحل و حلقه‌هاش و قمراش به ما برسونه.

وقتی کارش با زحل تموم شد، بازم از جاذبه‌ی زحل استفاده کرد و به سمت اورانوس تغییر جهت داد. تقریبا

چهار سال و نیم طول کشید تا برسه به اورانوس. ویجر ۲ تونست ده تا ماه جدید اطراف اورانوس کشف کنه، به اضافه‌ی دو تا

حلقه‌ی جدید غیر از اون نُه تا حلقه‌ای که از قبل کشف شده بود. اطلاعات خوبی هم از سطح این سیاره و میدان مغناطیسیش و چیزای دیگه به دست آورد

و عکس‌های عالی از قمرای این سیاره برامون فرستاد. بعدشم دوباره با جاذبه‌ی اورانوس تغییر جهت داد و حرکت کرد به سمت نپتون.

حدود سه سال و نیم بعد رسید به نپتون. از نپتونم ۶ تا ماه جدید کشف کرد با چهارتا حلقه‌ی جدید. غیر از اینا، معلوم شد نپتون به اون آرومی که

قبلا فکر می‌کردیم نبوده. بادهایی با سرعت ۱۱۰۰ کیلومتر بر ساعت رو این سیاره می‌وزه و مقدار خیلی زیادی متان روی سطحش هست

که باعث میشه این سیاره به رنگ آبی دیده بشه. از بزرگترین قمر نپتون یعنی ترایتون (Triton) عکسای جالبی فرستاد که نشون میداد

این قمر، سردترین جرم منظومه‌ی شمسیه. آتشفشانایی از نیتروژن منجمد روی سطح این قمر وجود داره

در نهایت ماموریت سیاره‌ای ویجر ۲ هم تموم شد و به سمت خارج منظومه‌ی شمسی به راه افتاد.

سال 2012 ویجر 1 وارد فضای بین‌ستاره‌ای شد و سال 2018 هم ویجر 2 . ویجر ۱ اولین ساخته‌ی دست بشر بود که تونست وارد فضای

بین‌ستاره‌ای بشه، ویجر ۲ هم دومیش بود. یکی دیگه از کارای جالبشون این بود که سال 1990 دوربینای ویجر 1 که داشت به سمت خارج از منظومه‌ی شمسی حرکت می‌کرد، به

عقب برگشت و حدود شصت تا عکس از خورشید و سیاره‌ها گرفت که اولین عکسایی بودن که از طرف بیرون گرفته میشدن، از فاصله‌ی ۶ میلیارد کیلومتری.

کنار هم چیدن و ترکیب این عکسا یه عکس کامل بوجود اومد که زمین داخلش به شکل یه نقطه‌ی خیلی ریز آبی دیده میشد. این عکس معروف شد به

نقطه‌ی آبی کمرنگ (Pale Blue Dot) که کارل سِیگِن، ستاره‌شناس معروف آمریکایی با الهام از این عکس یه کتاب عالی نوشت به نام

«نقطه‌ی آبی کم‌رنگ: چشم‌اندازی از آینده‌ی بشر در فضا». این عکسها، طبق اعلام ناسا آخرین عکسای فضاپیماهای ویجر بودن، بعد از

اون برای صرفه‌جویی تو برق و حافظه، دوربیناشون خاموش شد تا برای اکتشافات بین‌ستاره‌ای انرژی کافی داشته باشن

اما گفتم روی فضاپیماهای ویجر دیسکای طلایی نصب شده بود با این هدف که اگه احیانا موجودات هوشمندی پیداشون کردن بفهمن که

اینا کار کی بوده و از کجا اومده. ایده‌ی جدیدی نبود، قبلا روی پایونیر 10 و 11 هم پلاکایی نصب شده بود که اطلاعاتی در مورد انسان و منظومه‌ی شمسی

میداد اما از اینا خیلی ساده‌تر بود. بریم یه نگاه دقیقتر بندازیم به این دیسکا ببینیم اصلا چی هستن و چی روشون ذخیره شده

این چیزی که روی فضاپیماها می‌بینیم درواقع یه کاوره برای این دیسکا. این کاور روکش طلا داره و روش اطلاعاتی حک شده

تا اون موجود هوشمندی که پیداشون میکنه بتونه اطلاعات داخلشو بخونه یا اینکه بفهمه از چه زمانی و چه مکانی اومده.

مثلا اطلاعات این قسمت نشون میدن که تصاویر رو چطوری باید از روی دیسک خوند. چون اطلاعات به صورت سیگنال روی دیسکا ذخیره شدن.

یا مثلا این قسمت، برای نشون دادن نحوه‌ی خوندن اطلاعات از روی دیسکه. این خود دیسکه، اینم اون هدی هست که قراره اطلاعات رو از روی دیسک بخونه:

اطلاعات این قسمتم موقعیت خورشید ما رو نشون میده بین ۱۴ تا پالسار یا تپ‌اختر. اطلاعات جزیی‌تر اگه خواستید داخل سایت ناسا هست

که لینکشو زیر ویدیو گذاشتم. غیر از اینا، تو آبکاری این کاور، از اورانیوم 238 هم استفاده شده که نیمه‌عمرش تقریبا 4.5 میلیارد ساله. یعنی 4.5 میلیارد سال

طول میکشه تا نصف اتم‌های اورانیوم دچار فروپاشی بشن و شکسته بشن به اتم‌های سبکتر. این باعث میشه هرکسی که در آینده

پیداشون می‌کنه، با اندازه‌گیری اورانیوم باقی مونده بتونه تشخیص بده که تا الان چقدر از عمرشون گذشته. پس هم موقعیت مکانیمونو نشون میدن هم موقعیت زمانیمون.

یکی از مشوق‌های اصلی برای نصب این دیسک‌ها، همین کارل سیگن بود. یه کمیته به ریاست سیگن تصمیم گرفتن که چه اطلاعاتی روی دیسکا ذخیره بشه.

دیسکا به قطر 30 سانتی‌مترن، از جنس مس، با آبکاری طلا. 115 تا عکس مختلف روی هر دیسک ذخیره شده، با یه سری صداهای طبیعی مثل صدای امواج

دریا، باد، رعد و برق، صدای بعضی از حیوونا. چند تا آهنگ از کشورای مختلفم اضافه کردن. پیام خوشامدگویی به 55 زبان مختلف هم روش ذخیره کردن.

زبان فارسی هم توش هست که اون شعر معروف سعدی رو می‌خونه که میگه: بنی‌آدم اعضای یک پیکرند، صوت فارسیش اینه

درود بر ساکنین ماورای آسمان‌ها: بنی آدم اعضای یک پیکرند که در آفرینش ز یک گوهرند چو عضوی به درد آورد روزگار دگر عضوهارا نماند قرار

یا مثلا صوت انگلیسیش اینه:

یا عربیش اینه:

خیلی جالبه این شعر سعدی الان حتی از منظومه‌ی شمسی هم خارج شده، میلیاردها کیلومتر از زمین فاصله گرفته، تازه شاید هنوز اول راه باشه، حتی نسل انسان

از چند میلیون سال از بین رفته باشه اما این شعر همچنان تو فضا، روی یه دیسک طلایی، با یه سرعت خیلی زیاد، داره به سمت ناکجاآباد حرکت می‌کنه!

تمام عکسا و صداها و آهنگایی که روی این دیسکا ذخیره شدن داخل سایت ناسا هست که لینکشو گذاشتم زیر ویدیو.اما آیا اینکه اینقدر دقیق موقعیت خودمونو

داد بزنیم، واقعا کار عاقلانه‌ای بوده؟ افرادی که نسبت به موجودات فضایی نظر خوبی ندارن با این ایده مخالف بودن. معروف‌ترینشون استیون هاوکینگ بود که گفته بود

به بیگانگان نگویید ما اینجا هستیم، شاید دوست ما نباشند. Don't Tell The Aliens We're Here, They Might Not Be Friendly.

من خودم نظر شخصیم اینه که حتی اگه موجودات فضایی کاملا با ما دشمن باشن، جهان هستی به حدی بزرگه که این چهار تا دونه ماهواره‌ای که ما

اطلاعات خودمونو روش ثبت کردیم و فرستادیم به فضا، پیدا کردنشون مث پیدا کردن یه دونه اتم داخل یه اقیانوس پهناوره. شما در نظر بگیرید همین

ویجر ۱ که الان تقریبا با سرعت ۱۷ کیلومتر در ثانیه داره حرکت می‌کنه، چیزی حدود سی‌چهل هزار سال طول میکشه تا به اولین ستاره برسه!

نزدیک‌ترین ستاره از بین میلیاردها ستاره که فقط توی کهکشان خودمونه. ما طوری اسیر این فاصله‌ها و وسعت عظیم جهانیم که

واقعا به نظر نمیاد این چهار تا دونه پلاک تهدیدی برای موجودیت ما باشن. این نظر شخصی من بود، شما چی فکر می‌کنید؟