×

Mes naudojame slapukus, kad padėtume pagerinti LingQ. Apsilankę avetainėje Jūs sutinkate su mūsų slapukų politika.

image

History of Iran, History of Iran 15

History of Iran 15

سلام. امروز دربارۀ دوران حکومت افشاریه صحبت می کنم. در اواخر دوران صفویه، افغان ها در قندهار که جزو قلمروی ایران بود، شورش کردند. و ادارۀ کشور مدتی در دست افغان ها افتاد. به دنبال تسلط افغان ها بر اصفهان و برکناری و قتل آخرین شاه صفوی، ایران گرفتار تجزیه و تفرقه شد. افغان ها توان حکومت بر سراسر ایران را نداشتند. به همین دلیل، در گوشه و کنار کشور افرادی مدعی حکومت شدند. روسیه و عثمانی هم با استفاده از آشفتگی اوضاع، قسمت هایی از شمال و غرب ایران را اشغال کردند.

در چنین شرایطی، فردی به نام نادر که سرداری از ایل افشار بود با سپاهیانش، اول افغان ها را سرکوب کرد، و بعد نیروهای روسیه و عثمانی را از ایران بیرون کرد. نادر پس از این پیروزی ها، بر تخت شاهی نشست. بدین ترتیب، سلسلهٔ افشاریه توسط نادر شاه افشار پایه گذاری شد. بیشتر دورۀ پادشاهی نادر شاه به جنگ با بیگانگان و فرونشاندن شورش های داخلی گذشت. نادر شاه در تعقیب گروهی از افغان های شورشی که به هندوستان فرار کرده بودند، به آن کشور لشکر کشید.

او از زمان فتح اصفهان چند بار سفرایی به دهلی فرستاده بود. و از محمد شاه خواسته بود به روابط دوستانۀ سابق برگردند و اجازۀ ورود افغان ها را به خاک هندوستان ندهد. ولی هر بار محمد شاه جواب‌هایی ناخوشایند به او داده بود.

سرانجام وقتی دید شاه هندوستان به پیغام های او بی اعتنایی می کند، به سمت آن سرزمین راه افتاد. و پس از تسخیر معابر شمال غربی هند وارد پنجاب شد. بعد متوجه شد که شاه هندوستان با لشکری عظیم و چند هزار فیل از دهلی حرکت کرده و به کرنال‎ آمده‌ است. و بدین ترتیب جنگ کرنال در سال هزار و هفتصد و سی و نه میلادی بین هندوستان و ایران درگرفت. نادر شاه در آن نبرد، لشکریان بی شمار محمد شاه را شکست داد.

کمی بعد، بین عده‌ای از اهالی شهر دهلی و چند نفر از سپاهیان نادر درگیری به وجود آمد. و بین مردم این خبر پیچید که محمد شاه نادر را در مهمانی مسموم کرده. انتشار این خبر اهل دهلی را به شورش واداشت و جمعی از سپاهیان نادر در این شورش به قتل رسیدند. وقتی نادر از این کشتار با خبر شد، حکم قتل‌عام دهلی را صادر کرد. در نتیجۀ آن دستور، قسمت مهمی از شهر دهلی سوخت. و بیش از سی هزار نفر کشته شدند. همچنین به دستور او شورشیان افغان را که به هندوستان گریخته بودند، در بازار دهلی دار زدند.

بالاخره به درخواست محمد شاه، نادر به شرط دریافت عنیمت، از کشتار مردم دهلی دست کشید. شاه هندوستان دستور داد امرا و اعیانِ هر کدام از ممالک هندوستان، جواهرات و پول و هدایایی به نادر پیشکش کنند. و در نتیجه ثروت هنگفتی نصیب نادر شاه شد. در میان آن ها تخت طاووس و جواهرات کوه نور، دریای نور و کرۀ جواهرنشان غنائم مهمی بودند. شاه هندوستان همچنین سرزمین های غربی رود سند، یعنی شهرهای غزنین و کابل در افغانستان امروزی و قسمتی از پنجاب را به نادر داد. و سرانجام پادشاه ایران از هندوستان به ایران بازگشت.

نادر شاه تقریباً تمام دوازده سال دوران فرمانروایی اش را در لشکرکشی گذراند. پایتخت نادر شاه شهر مشهد بود. در دوران افشاریه، کشورهای کنونی ایران، ارمنستان، گرجستان، جمهوری آذربایجان، افغانستان، بحرین، ترکمنستان، ازبکستان، پاکستان، بخش‌هایی از شمال قفقاز، عراق، ترکیه، امارات متحده عربی و عمان تحت کنترل نادر شاه درآمدند.

او در سال‌های پایانی عمرش، به دلیل بدبینی به اطرافیان، دست به جنایات متعددی زد. که یک نمونۀ آن کور کردن پسرش بود. در نتیجه، فرماندهان سپاه نادرشاه که از جان خود می ترسیدند، او را به قتل رساندند. به دنبال قتل نادرشاه، ایران بار دیگر به صحنهٔ جنگ حاکمان محلی و سران ایل ها تبدیل شد.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

History of Iran 15 Geschichte des Iran 15 History of Iran 15 Historia de Irán 15 Histoire de l'Iran 15 História do Irã 15

سلام. امروز دربارۀ دوران حکومت افشاریه صحبت می کنم. today||||Afsharid dynasty|to talk|| Today I am talking about the period of Afshari rule. در اواخر دوران صفویه، افغان ها در قندهار که جزو قلمروی ایران بود، شورش کردند. |late||Safavid dynasty|Afghans||"in"|Kandahar|which was part|part||||rebellion| In the late Safavid period, Afghans revolted in Kandahar, which was part of Iran. و ادارۀ کشور مدتی در دست افغان ها افتاد. |administration of||period|||||fell And the administration of the country fell into the hands of the Afghans for a while. به دنبال تسلط افغان ها بر اصفهان و برکناری و قتل آخرین شاه صفوی، ایران گرفتار تجزیه و تفرقه شد. in||dominance||||||dismissal||murder of||||Iran|caught in|disintegration||division| Following the Afghans' conquest of Isfahan and the removal and assassination of the last Safavid king, Iran began to disintegrate. افغان ها توان حکومت بر سراسر ایران را نداشتند. ||had the ability|rule|||||did not have The Afghans could not govern all of Iran. به همین دلیل، در گوشه و کنار کشور افرادی مدعی حکومت شدند. ||||||||individuals|claiming authority|rule|claimed authority Aus diesem Grund gaben die Menschen im ganzen Land an, an der Macht zu sein. For this reason, people in different parts of the country claimed to be in power. Pour cette raison, les gens prétendaient gouverner dans tous les coins du pays. روسیه و عثمانی هم با استفاده از آشفتگی اوضاع، قسمت هایی از شمال و غرب ایران را اشغال کردند. ||Ottoman Empire|||use||turmoil|conditions|||||||||occupied| Russia and the Ottomans also used the turmoil to occupy parts of northern and western Iran.

در چنین شرایطی، فردی به نام نادر که سرداری از ایل افشار بود با سپاهیانش، اول افغان ها را سرکوب کرد، و بعد نیروهای روسیه و عثمانی را از ایران بیرون کرد. ||conditions||||||a chief||tribe|Afshar tribe|||his troops|||||suppressed|did|||forces|||||||| Under such circumstances, a man named Nader, a commander of the Afshar tribe, and his troops first suppressed the Afghans, and then drove Russian and Ottoman forces out of Iran. نادر پس از این پیروزی ها، بر تخت شاهی نشست. ||||victories|||||sat down Nader ascended the throne after these victories. بدین ترتیب، سلسلهٔ افشاریه توسط نادر شاه افشار پایه گذاری شد. ||||by|||Afshar|foundation|foundation| Thus, the Afshari dynasty was founded by Nader Shah Afshar. بیشتر دورۀ پادشاهی نادر شاه به جنگ با بیگانگان و فرونشاندن شورش های داخلی گذشت. ||||||||foreigners||to suppress|rebellion||| Most of Nader Shah's reign was spent in war with foreigners and suppressing internal riots. نادر شاه در تعقیب گروهی از افغان های شورشی که به هندوستان فرار کرده بودند، به آن کشور لشکر کشید. ||in|pursuit of|||||rebellious|||||||||country|army|invaded Nader Shah marschierte nach Indien, um eine Gruppe afghanischer Aufständischer zu verfolgen, die geflohen waren. Nader Shah marched on India in pursuit of a group of Afghan insurgents who had fled.

او از زمان فتح اصفهان چند بار سفرایی به دهلی فرستاده بود. |since|time||Isfahan|||ambassadors||Delhi|sent| Seit der Eroberung Isfahans hatte er mehrmals Botschafter nach Delhi geschickt. He had sent ambassadors to Delhi several times since the conquest of Isfahan. و از محمد شاه خواسته بود به روابط دوستانۀ سابق برگردند و اجازۀ ورود افغان ها را به خاک هندوستان ندهد. |"from"|||request|had asked||relationships|friendly relations|previous friendly relations|they return||permission|entry|||||||"not allow" Er hatte Mohammad Shah gebeten, zu seinen früheren freundschaftlichen Beziehungen zurückzukehren und den Afghanen nicht zu erlauben, nach Indien einzureisen. He had asked Mohammad Shah to return to his former friendly relations and not allow Afghans to enter India. ولی هر بار محمد شاه جواب‌هایی ناخوشایند به او داده بود. |||||||unpleasant||||had But every time Mohammad Shah gave him unpleasant answers.

سرانجام وقتی دید شاه هندوستان به پیغام های او بی اعتنایی می کند، به سمت آن سرزمین راه افتاد. |when|saw|||to|messages|||without|disregard|"is ignoring"|||||||set out Als er schließlich sah, dass der König von Indien seine Botschaften ignorierte, machte er sich auf den Weg in dieses Land. Finally, when he saw that the king of India was ignoring his messages, he set out for that land. و پس از تسخیر معابر شمال غربی هند وارد پنجاب شد. |then||conquest|mountain passes||||entered|Punjab| Und betrat den Punjab, nachdem er den nordwestindischen Subkontinent erobert hatte. And entered the Punjab after conquering the passages of northwestern India. بعد متوجه شد که شاه هندوستان با لشکری عظیم و چند هزار فیل از دهلی حرکت کرده و به کرنال‎ آمده‌ است. |realized|||||||huge army||||elephants|||movement|||to|Karnal|has come| Später erfuhr er, dass der König von Indien Delhi mit einer großen Armee von mehreren tausend Elefanten verlassen und nach Karnal gekommen war. Then he found out that the king of India had left Delhi with a huge army and several thousand elephants and had come to Carnival. و بدین ترتیب جنگ کرنال در سال هزار و هفتصد و سی و نه میلادی بین هندوستان و ایران درگرفت. |||war|Karnal|||||||||||between|India|||broke out And so the Cornell War broke out between India and Iran in the year one thousand seven hundred and thirty-nine. نادر شاه در آن نبرد، لشکریان بی شمار محمد شاه را شکست داد. ||||battle|the countless troops|without|||||| In that battle, Nader Shah defeated countless armies of Mohammad Shah.

کمی بعد، بین عده‌ای از اهالی شهر دهلی و چند نفر از سپاهیان نادر درگیری به وجود آمد. |later||a group of|you||residents|||||||||Conflict||| Kurz darauf kam es zu Zusammenstößen zwischen einigen Bewohnern von Delhi und einigen seltenen Soldaten. Shortly afterwards, clashes broke out between residents of Delhi and several rare troops. و بین مردم این خبر پیچید که محمد شاه نادر را در مهمانی مسموم کرده. |||||spread|||||||party|poisoned|has poisoned Und die Nachricht verbreitete sich unter den Menschen, dass er Mohammad Shah Nader auf einer Party vergiftet hatte. And the news spread among the people that Mohammad Shah had poisoned Nader at a party. Et la nouvelle s'est répandue parmi les gens que Mahomet avait empoisonné Shah Nader lors d'une fête. انتشار این خبر اهل دهلی را به شورش واداشت و جمعی از سپاهیان نادر در این شورش به قتل رسیدند. spread||||Delhi||||incited||a group||||||||| The publication of this news provoked the people of Delhi to revolt and a group of rare soldiers were killed in this revolt. وقتی نادر از این کشتار با خبر شد، حکم قتل‌عام دهلی را صادر کرد. ||||massacre|"when"||"became aware"|order|||||he issued| Als Nader von dem Massaker erfuhr, befahl er das Massaker in Delhi. When Nader learned of the massacre, he ordered the massacre in Delhi. در نتیجۀ آن دستور، قسمت مهمی از شهر دهلی سوخت. in||||part|important||||burned down As a result of that order, an important part of the city of Delhi was burned. و بیش از سی هزار نفر کشته شدند. ||||||killed| Und mehr als 30.000 Menschen wurden getötet. And more than thirty thousand people were killed. همچنین به دستور او شورشیان افغان را که به هندوستان گریخته بودند، در بازار دهلی دار زدند. ||||the Afghan rebels||||||fled to|had fled||||hanged| At his behest, Afghan insurgents who had fled to India were also beaten in the Delhi bazaar.

بالاخره به درخواست محمد شاه، نادر به شرط دریافت عنیمت، از کشتار مردم دهلی دست کشید. ||||||to|on the condition|to receive|booty||massacre|||gave up|he gave up Schließlich verzichtete Nader auf Ersuchen von Mohammad Shah auf die Ermordung der Menschen in Delhi unter der Bedingung, dass er Animat erhält. Finally, at the request of Mohammad Shah, Nader withdrew from the massacre of the people of Delhi, on condition that he receive the title. شاه هندوستان دستور داد امرا و اعیانِ هر کدام از ممالک هندوستان، جواهرات و پول و هدایایی به نادر پیشکش کنند. ||order|he gave|nobles||nobles of||each||territories||jewels||money||gifts|||| The King of India ordered the rulers and nobles of each of the Indian states to offer jewelry and money and gifts to Nader. Le roi de l'Inde ordonna aux princes et nobles de chaque royaume indien d'offrir des bijoux, de l'argent et des cadeaux à Nader. و در نتیجه ثروت هنگفتی نصیب نادر شاه شد. |in||wealth|you mentioned|fell to||| Infolgedessen wurde Nader Shah sehr reich. As a result, Nader Shah became very rich. در میان آن ها تخت طاووس و جواهرات کوه نور، دریای نور و کرۀ جواهرنشان غنائم مهمی بودند. ||||Peacock Throne|Peacock Throne||||Koh-i-Noor||Sea of Light||jeweled globe|jewel-encrusted|loot|| Unter ihnen befanden sich der Pfauenthron und die Juwelen des Mount Noor, das Meer des Lichts und ihre Juwelensphäre. Among them were the peacock's bed and the jewels of Noor Mountain, the Sea of Light and the jewel of their jewels. Parmi eux, le trône du paon et les joyaux de Noor Mountain, Noor Sea et Jeweled Globe étaient des trophées importants. شاه هندوستان همچنین سرزمین های غربی رود سند، یعنی شهرهای غزنین و کابل در افغانستان امروزی و قسمتی از پنجاب را به نادر داد. ||||||river|Indus River|||Ghazni||Kabul|||||||Punjab|||| Der Schah von Indien eroberte auch die westlichen Gebiete des Indus, nämlich die Städte Ghazni und Kabul im heutigen Afghanistan und Teile des Punjab. The Shah of India also gave Nader the western lands of the Indus River, namely the cities of Ghazni and Kabul in present-day Afghanistan, and part of Punjab. و سرانجام پادشاه ایران از هندوستان به ایران بازگشت. ||the king||||||returned Schließlich kehrte der iranische König aus Indien in den Iran zurück. Finally, the king of Iran returned to Iran from India.

نادر شاه تقریباً تمام دوازده سال دوران فرمانروایی اش را در لشکرکشی گذراند. |||||||reign|||||spent Nader Shah verbrachte fast die gesamten zwölf Jahre seiner Regierungszeit beim Militär. Nader Shah spent almost all twelve years of his reign in the campaign. پایتخت نادر شاه شهر مشهد بود. The rare capital was Shahshahr of Mashhad. در دوران افشاریه، کشورهای کنونی ایران، ارمنستان، گرجستان، جمهوری آذربایجان، افغانستان، بحرین، ترکمنستان، ازبکستان، پاکستان، بخش‌هایی از شمال قفقاز، عراق، ترکیه، امارات متحده عربی و عمان تحت کنترل نادر شاه درآمدند. ||||current|||Georgia|Republic of|||Bahrain||Uzbekistan||parts||||the Caucasus|||United Arab Emirates|United Arab Emirates||||under|control||| During the Afshari period, the present-day countries of Iran, Armenia, Georgia, the Republic of Azerbaijan, Afghanistan, Bahrain, Turkmenistan, Uzbekistan, Pakistan, parts of the North Caucasus, Iraq, Turkey, the United Arab Emirates, and Oman came under Nader Shah's control.

او در سال‌های پایانی عمرش، به دلیل بدبینی به اطرافیان، دست به جنایات متعددی زد. ||||final|his life|||cynicism||close associates|||crimes|multiple| In den letzten Jahren seines Lebens hat er aufgrund von Pessimismus gegenüber seinen Mitmenschen mehrere Verbrechen begangen. In the last years of his life, he committed many crimes due to his pessimism about those around him. که یک نمونۀ آن کور کردن پسرش  بود. ||example of||blinding|blinding|| An example of this was the blinding of his son. Un exemple en était l’aveuglement de son fils. در نتیجه، فرماندهان سپاه نادرشاه که از جان خود می ترسیدند، او را به قتل رساندند. in||commanders|army|||"for"|lives||were fearing|were afraid|him||||killed As a result, the commanders of Nader Shah's corps, who feared for their lives, killed him. به دنبال قتل نادرشاه، ایران بار دیگر به صحنهٔ جنگ حاکمان محلی و سران ایل ها تبدیل شد. to|after|||||||scene of||rulers|local rulers||leaders|tribes||| Following Nader Shah's assassination, Iran once again became the scene of a war between local rulers and tribal leaders. Après l’assassinat de Nader Shah, l’Iran est redevenu le théâtre d’une guerre entre dirigeants locaux et chefs tribaux.