پنج درس از ۵ اتفاق غیرمنتظره در کلمبیا
Five lessons from 5 unexpected events in Colombia
Cinco lecciones de 5 eventos inesperados en Colombia
Cinq leçons tirées de 5 événements inattendus en Colombie
درود درود درود
من سه هفته و نیم که دارم کلمبیا سفر می کنم
I have been traveling to Colombia for three and a half weeks
و امروز روز آخریه که توی کلمبیا هستم
And today is the last day that I am in Colombia
و توی این مدت 5 تا اتفاقی افتاد که غیر منتظره بود
And during this period, 5 unexpected things happened
و اومدنی انتظارشونو نداشتم و
And I did not expect them to come
یادآوری کننده 5 تا درس مهم زندگی برای من بودن
Being a reminder of 5 important life lessons for me
توی این ویدئو می خوام این 5 تا اتفاق
In this video, I want these 5 events
و این 5 تا درس رو با شما به اشتراک بگذارم
And I will share these 5 lessons with you
اولین اتفاقی که افتاد توی شهر مرجین
The first thing that happened in the city of Marjin
یه روز کاملا آفتابی بود و
It was a completely sunny day
من یه توری رو بوت کرده بودم
I had booted a net
و رفتم توی این تور باورتون نمیشه
And I went on this tour, you won't believe it
شاید توی کمتر از نیم ساعت
Maybe in less than half an hour
هوا از افتابی به بارونی تبدیل شد
The weather changed from sunny to rainy
و همین طوری که توی این عکسها می بینید
And just as you can see in these photos
اولش کاملا آفتابی وبعدش کاملا بارونی
First it's completely sunny and then it's completely rainy
و کاملا خیس خیسی شدم که تا حالا اینقدر
And I got completely wet
خیس نشده بودم
I was not wet
و چیزی که برای من یادآوری کننده بود
And something that reminded me
این بود که هیچوقت ما توی زندگی نمیتونیم
It was that we can never in life
پیش بینی کنیم که چه اتفاقی قراره بیوفته
Let's predict what will happen
من فکر می کردم الان که آفتابیه به این زودی
I thought it would be so soon now that it's sunny
و به این راحتی این تغییر نمی کنه و
And this does not change so easily
برای همین چترم با خودم نبرده بودم
That's why I didn't take my umbrella with me
و مجبور شدم از این هایی که
And I had to
یه کیسه زباله است در حقیقت بهت میدن
They give you a garbage bag
که میپوشی که خیس نشی
What do you wear so that you don't get wet?
دومین اتفاقی که افتاد این بود که
The second thing that happened was that
خوب کلمبیا همیشه به این که یه مقدار
Well, Colombia is always like that
نا امن بوده و چه میدونم از لحاظ
It was unsafe and what do I know in terms of
تیراندازی و اینهاو اتفاقات غیر امنی که
Shooting and other unsafe events
ممکنه بیوفته همیشه معروف بوده
It may happen that it has always been famous
و اتفاقی که افتاد اینه که
And what happened is that
حالا من توی این سه هفته و نیم نه یک
Now, in these three and a half weeks, I haven't had one
دعوا دیدم توی کلمبیا نه یه اتفاق مثلا دزدی
I saw a fight in Colombia, not something like a robbery
یا حالتی که بخواد حالت این باشه که من
Or whatever state you want to be me
خیلی احساس امنیت نمی کنم
I don't feel very safe
توی یکی از شنبه شب ها توی مرکز شهر
On one of the Saturday nights in the city center
که کلی پارتی و اینها بود من شاید حدود
There was a lot of partying and all that, maybe about
صد تا پلیس که حالت
A hundred policemen
پلیسهای ضدشورش بودند دیدم
I saw riot police
که فکر کردم یه اتفاق عجیبی افتاده
I thought something strange had happened
که این همه پلیس رو این ها توی خیابون
That there are so many policemen in the street
قرار دادند.یه کم پرسیدم گفتند: نه
I asked a little and they said: No
اینها فقط اینجا هستند
These are just here
که نشون بدن بودنشون رو و قدرتشون رو
that show their body and their strength
و پیشگیری بکنن از هر اتفاق بدی که
And prevent any bad things from happening
ممکنه با این جمعیت بالایی که الان
It is possible with this high population now
وجود داره تو این منطقه شهر
It exists in this area of the city
ازش جلوگیری بکنن و جالب بود که
It was interesting to prevent it
چیزی که توی ذهن من اومد این بود که
What came to my mind was that
همیشه پیشگیری بهتر از درمان
Prevention is always better than cure
ما خیلی وقتا وایمیسیم که یه اتفاق
We often say that something happened
بدی بیوفته اون موقع میخواهیم درمانش بکنیم
If it gets bad, then we want to treat it
و حالا چون کلمبیا میخواد به کل دنیا
And now because Colombia wants to the whole world
نشون بده که نه شهر، شهر امنی هستش
Show that it is not a city, it is a safe city
کشور، کشور امنی هست برای اینکه،به جای اینکه
The country is a safe country because, instead of because
اتفاقی بیوفته و اینها نیروها رو بیارن
If something happens, they will bring the forces
نیروها رو اونجا میزارن که احساس امنیت
They put the troops where they feel safe
همیشه باشه و کسی هم با دیدن اون نیروهای
It's always okay and someone sees those forces
پلیس کاری رو انجام نمیده که بخواد ایجاد
The police do not do what they want to create
ناامنی بکنه
insecurity
اتفاق سومی که افتاد این بود که
The third thing that happened was that
یکی از شهرهای کلمبیا مرجین هست
Marjin is one of the cities of Colombia
که این شهر از لحاظ ثروت و ازلحاظ رفاه
that this city in terms of wealth and prosperity
بالاترین حد رو توی کلمبیا داره و
It has the highest limit in Colombia
حتی توی یک سری از آمارهای دنیا از لحاظ
Even in a series of world statistics in terms of
شهرهای روبه رشد جزءبالاترین ها قرار داره
Growing cities are among the highest
چون الکتریسیته داره ومی تونه برق تولید بکنه
Because it has electricity and can generate electricity
و اون رو صادر کنه، پول زیادی نسبتا داره
And to export it, he has a lot of money
یه کاری که شروع میکنن توی این شهر این بوده که
One thing they are starting in this city is that
دولت به تمام کسانیکه خونه نداشتند
The government to all those who did not have a home
شروع میکنه خونه دادن
It starts to give a house
ها_homeless _تمام کسانی که تو خیابون بودند
Ha_homeless _all those who were on the street
بعد یه نفر از دولت میادمیگه که نه
Then someone from the government comes and says no
اگرکه ما بیاییم این رو اختیاری بزاریمش
If we come, let's make it optional
اگر که کسی خونه نداره و خونه میخواد
If someone does not have a house and wants a house
بهش خونه بدیم.به جای اینکه این رو
Let's give him a home instead of this
تمام اینایی که از تو خیابون ها هستندرو
All these are from the streets
به زور ببریمشون بهشون خونه بدیم
Let's take them by force and give them houses
و این رو اختیاری میکنن و اتفاق جالبی که
And they make this optional, which is an interesting thing
میوفته این هست که
It turns out that
خیلی از کسایی که توی خیابون بودند
Many of the people who were on the street
بودند قبول نمی کنند که برن و_homeless_و
They did not accept to go homeless
خونه ای داشته باشندو ترجیح میدند که همون
They have a house and they prefer it
و بدون خونه بمونندhomeless
and stay homeless
درسی که به یاد من انداخت این بود که
The lesson that reminded me was that
همیشه ما توی زندگیمون انتخاب می کنیم
We always choose in our life
حتی اگر انتخاب نکنیم برای یک شرایط بهتر
Even if we don't choose for a better condition
داریم انتخاب می کنیم توی همون شرایطی که
We are choosing under the same conditions
هستیم بمونیم.خیلی وقت ها حالا ممکنه
We are staying. Many times it is now possible
به این حد بی خانمان بودن برای ما نباشه ولی
Being homeless is not for us
فرصت هایی برای ما پیش میاد که انتخاب میکنیم
We have opportunities that we choose
که اون فرصت ها رو ازشون استفاده نکنیم
Not to use those opportunities
و با اون چیزی که هستیم بمونیم
And stay with what we are
چهارمین اتفاقی جالبی که برای من افتاد
The fourth interesting thing that happened to me
این بود که
It was the
همیشه فکر می کردم خوب کلمبیا یه کشور جهان
I always thought that Colombia is a world country
سوم هست و خیلی باید کشور فقیری باشه
It is third and must be a very poor country
و انتظار خیلی مدرن بودن رو نداشتم
And I didn't expect it to be very modern
ولی توی یکی از شهرهای کلمبیا
But in one of the cities of Colombia
به اسم کارتاخنا واقعا سورپرایز شدم
I was really surprised by the name of Cartagena
همونطوری که الان توی عکسها می بینید
که شهر کاملا مدرن
That is a completely modern city
خیلی منو یاد گلدکوئست استرالیا میندازه
It reminds me a lot of Gold Quest Australia
که کاملا با برجهای مدرن، امکانات مدرن
which is completely with modern towers, modern facilities
کاملا میبینی انگار فکر می کنی که
You see completely as if you think that
توی یک شهر کاملا مدرن هستی یا حتی شهر
You are in a completely modern city or even a city
مرجین کاملا شهر مدرن و
خیلی وقتها اصلا فکر می کنی توی شهر
Many times you think at all in the city
اروپایی یا حتی مثلا آمریکایی هستی
Are you European or even American?
از لحاظ اینکه چقدر مدرن، هم چقدر امکانات
In terms of how modern, how many facilities
توی یه شهر وجود داره
It exists in a city
درسی که به یاد من انداخت این بود که
The lesson that reminded me was that
هیچوقت بر اساس اون چیزی که
Never based on that
شنیدید قضاوت نکنیم
You heard that we should not judge
میگه شنیدن کی بود مانند دیدن
He says that hearing someone was like seeing
اینجا خیلی وقتها ممکنه دیدن
It can be seen here many times
او چیزی رو که ما می شنویم و اون دید و
He saw what we hear and what he saw
دیدگاهی که نسبت به قضایا پیدا می کنید
The perspective you find on issues
رو می تونه کاملا برای ما تغییر بده
You can completely change it for us
اتفاق پنجمی که افتاد
The fifth thing that happened
خوب من انتظار غواصی توی کلمبیا رو نداشتم
Well, I did not expect diving in Colombia
چون من طوری که شروع کردم به سفر اینه که
Because that's how I started traveling
خیلی پلن نمی کنم و چون دوست دارم
I don't plan much and because I love it
همیشه توی لحظه زندگی بکنم
Always live in the moment
به دنبال این نیستم تا یک ماه آینده
Not looking for this until next month
دوماه آینده رو برنامه ریزی کرده باشم
I have planned the next two months
و دوست دارم برم ببینم چه جوریه
And I would like to go see what it is like
و حتی هتل و اینها هم کم کم بوک می کنم
And I even book hotels and such things little by little
و با بقول معروف جریان سفر میرم جلو و
And with the famous saying, I go forward with the flow of travel
و خیلی مطالعه ام در مورد کلمبیا نداشتم گفتم
And I didn't study much about Colombia, I said
میرم اونجا و از مردم می پرسم کجاها خوب هست
I go there and ask people where it is good
چطوری هست و انتخاب می کنم چه کارهایی بکنم
How is it and what do I choose to do?
اتفاقی که افتاد توی یکی از شهرهای
What happened in one of the cities
به اسم سانتامارتا توی کلمبیا
In the name of Santamarta in Colombia
غواصی به شکل خیلی زیادی انجام میشه و
Diving is done in many ways
بسیار دایو سایز، قسمتهای خیلی زیبایی داره
برای غواصی. خوب من این غواصی رو انجام دادم
for diving Well, I did this diving
و حالا از اون مربی که بود پرسیدم که
And now I asked the coach who was there
جه جوریه؟ خود کلمبیایی ها میان یا نمیان؟
How is it? Are the Colombians coming or not?
چون تمام کساییکه توی او ن تور بودن
Because all the people in it are on tour
برای غواصی همه مردمی بودند که توریست بودند
For diving, there were all the people who were tourists
و حالا اون شهر خیلی توریستی بود برای
کل مردم کلمبیا که می آمدند توی اون شهر
All the people of Colombia used to come to that city
چون یه شهر ساحلی بود از جاهای مختلف کلمبیا
Because it was a coastal city from different parts of Colombia
می آمدند و از لحاظ هزینه ای هم طوری بود که
They came and in terms of cost, it was like that
کاملا می تونستند پرداخت بکنن یعنی فرض کن
They could totally pay, that is, assume
مثلاحدود 60 -70 دلار شما میدین و یه غواصی
For example, you pay about 60-70 dollars and a dive
انجام ، 2 بار غواصی انجام میدین و این
Do, you do 2 dives and this
پولیه که برای خیلی از مردم کلمبیا کاملا
Money that for many people in Colombia is completely
قابل پرداخت هست.یعنی خیلی از رستورانها که
It can be paid, that is, many restaurants
می رین خود کلمبیایی ها می بینین که
Colombians themselves will see that
خیلی بیشتر از اون برای یک شب دارن
They have much more than that for one night
هزینه می کنن برای 4 نفر که مثلا شام خوب
They pay for a good dinner for 4 people
داشته باشن و نکته ای که بود این مربی
have and the point was this coach
که خودش کلمبیایی بود گفت که نه کلمبیایی ها
who was Colombian himself, said that not Colombians
خیلی غواصی را نمی خوان انجام بدن
They don't want to do a lot of diving
چون دوست ندارن یه تجربه ایه که براشون
Because they don't like it, it's an experience for them
یه جورایی ناشناخته است. قبلا تجربه اش
It is somehow unknown. His previous experience
نکردن رو تجربه بکنن و شاید یه کم براشون
Let them experience not doing it and maybe a little for them
حالت ترسناک بودن رو داشته باشه
Be scary
درسی که به یاد من انداخت این بود که
The lesson that reminded me was that
خیلی وقت ها ما نمی خواهیم یه تجربه جدید رو
Many times we don't want a new experience
بکنیم،برای اینکه می ترسیم که این تجربه رو
قبلا نکردیم. همون چیزی که ما می گیم
We didn't do it before. The same thing we say
یه کامفرت سلی رو داریم یه جایی رو داریم که
We have a comfortable place
ذهن و بدنمون عادت کرده بهش با اینکه خیلی شاید
Our mind and body are used to it, although it is very possible
راحت نباشه، خوش نباشیم شاد نباشیم
Don't be comfortable, don't be happy, don't be happy
ولی همون جا می مونیم و ازش خارج نمی شیم
But we stay there and do not leave it
و خیلی تجربه های جدید خیلی کارهای جدیدی
And many new experiences, many new things
رو که می تونیم انجام بدیم رو انجام نمی دیم
We do not do what we can do
چون میخواهیم از یک جایی که شناخته شده است
Because we want from a place that is known
به یک جایی بریم که ناشناخته شدند
Let's go to an unknown place
کلمبیا فوق العاده است، حتما پیشنهاد می کنم
Colombia is wonderful, I definitely recommend it
که سفر کنید از لحاظ امنیت و اینها اگر
If you travel in terms of security and these things
تو جاهایی باشین که امن هست
Be in a safe place
هیچ اتفاقی براتون نمی افته و از این کامفرتسل
Nothing will happen to you and you will feel comfortable
خارج بشین و آمریکای جنوبی، کلمبیا رو
Go to South America, Colombia
حتما اگر دوست داشتین بیایین و ببینید و
Be sure to come and see if you like
تجربه اش کنید.ممنون از توجهتون
Experience it. Thank you for your attention
یادتون باشه تا جایی که می تونید لبخند بزنید
Remember to smile as much as you can
هر کاری که نیاز هست انجام بدید
Do whatever it takes
که بهترین دوست خودتون باشید بدرود
Be your own best friend