[핵심요약][ENG] 우리의 청춘은 계속된다|청춘시대 11-12회
خلاصه کلیدی||جوانی ما|جوانی|ادامه دارد|عصر جوانی|قسمت 11-12
[Recap][ENG] Unsere Jugend geht weiter|Folgen 11-12 von The Age of Youth
[Recap][ENG] Our Youth Continues|Episodes 11-12 of The Age of Youth
[Recap][ENG] Our Youth Continues|Juventud de la Nación 11-12
[خلاصه کلیدی][ENG] جوانی ما ادامه دارد|جوانی دوره 11-12
주님.
خداوند
Dear God in heaven.
خداوند.
[핵심요약 청춘시대] 그 사람도 행복하게 해 주세요.
خلاصه کلیدی|عصر جوانی|آن|شخص هم|خوشحال|کن|لطفا
[Key Points Summary - Hello, My Twenties!] Please make him happy too.
[خلاصه کلیدی جوانی دوره] لطفاً آن شخص را هم خوشحال کنید.
[11회. 12회] 지금 당장은 말고 조금 있다가.
||الان|در حال حاضر|نه|کمی|بعدا
[Episode 11, 12] Not right now, but after a while.
[قسمت 11. قسمت 12] الان نه، کمی بعد.
제가 행복해진 다음에 그 사람도 행복하게 해주세요.
من|شادتر|بعد|او|هم|خوشحال|لطفا
Please make him happy after I become happy.
لطفاً بعد از اینکه من خوشحال شدم، آن شخص را هم خوشحال کنید.
아멘.
آمین
Amen.
آمین.
[11회 알고 보면 모두가 특별한 사연들 #귀걸이]
قسمت 11|اگر|ببینید|همه|خاص|داستان ها|#گوشواره
[Episode 11 - Everyone's got their own special stories if you get to know them #Earrings]
[قسمت 11، اگر بدانید همه داستانهای خاصی دارند #گوشواره]
오빠.
برادر بزرگ
Oppa.
برادر.
냉정한 정여사. 좀 깨워주지 저만 나가고
سرد|خانم جونگ|کمی|بیدارم نکردی|فقط من|بروم
Cold-hearted Ye-eun left by herself, not even waking me up.
خانم جونگ یوسا سرد و بیاحساس. کمی بیدارم کن، فقط من بیرون میروم.
[바닥에 떨어져 있는 예은의 귀걸이]
روی زمین|افتاده|متعلق به|یئون|گوشواره
[Ye-eun's earrings on the ground]
[گوشوارههای یئون که روی زمین افتاده است]
'변호사 연락처 보낸다.'
وکیل|شماره تماس|میفرستد
'This is the attorney's phone number'
'شماره تماس وکیل را میفرستم.'
지금? 학교 가는 중이지. 왜?
حالا|مدرسه|رفتن|در حال رفتن|چرا
Now? I'm going to school. Why?
الان؟ در حال رفتن به مدرسه هستم. چرا؟
알았어
فهمیدم
Okay.
باشه
왜 비웃었어?
چرا|به من خندیدی
Why did you laugh at me?
چرا خندیدی؟
저번 날에 너네 학교 앞에서
قبل|روز|شما|مدرسه|جلوی
Last time, in front of your school,
روز قبل جلوی مدرسه شما
너 내 옆에 지나가면서 비웃었지?
تو|من|کنار|در حال عبور|به من خندیدی
you laughed at me as you passed by me, didn't you?
وقتی از کنارم رد شدی خندیدی؟
헤어질 때 헤어지더라도 기본적인 예의라는 게 있는 거야. 안 그래?
جدایی|وقتی|حتی اگر جدا شویم|اساسی|چیزی به نام ادب|وجود|وجود دارد|هست|نه|درست
Even though we're split up, we have to be polite to each other, don't you think?
وقتی جدا میشوید، حداقل یک سری آداب و رسوم وجود دارد. درست نیست؟
뭐하러 왔어?
چرا|آمدی
What are you doing here?
برای چه چیزی آمدهای؟
먹을 거 몇 개하고 그 안에서도 돈이 필요하다고들 해서
خوردنی|چیز|چند|تا|آن|درون آن||نیاز دارند|بنابراین
I brought some food, and I heard that you need money even when you're in there.
چند تا خوراکی و در آنجا هم میگویند که به پول نیاز دارند.
3만원 넣었어요.
30000 تومان|گذاشتم
so I put 30,000 won in there.
30 هزار تومان گذاشتم.
그런거 하지마. 안해도 돼. 그만 일어나자.
آن چیزا|نکن|لازم نیست|میشه|دیگر|بلند شویم
Don't do that. You don't need to. Let's get up now.
این کارها رو نکن. لازم نیست. بیایید دیگر بلند شویم.
[빠졌던 진명의 손톱은 어느새 자라있고..]
افتاده|جین میونگ|ناخن|ناگهان|رشد کرده است
Her fingernail that fell off grew back again before she even noticed it..]
[ناخنهای جینمیون که افتاده بود، حالا رشد کردهاند..]
[부검을 위해 파헤쳐지는 은재 아빠의 무덤]
کالبدشکافی|برای|که حفاری میشود|اِنجائه|پدر|قبر
[Eun-jae's father's grave being dug up for the autopsy]
[قبر پدر اونجا برای کالبدشکافی حفاری میشود]
2주뒤면 결과 나온다니까
دو هفته دیگر|نتیجه|میاد
The result will come out in 2 weeks.
دو هفته دیگر نتیجه میآید.
2주요?
2 هفته
2 weeks?
دو هفته؟
그때까지 조심하고, 또 조심하고
تا آن زمان|مواظب باشی|دوباره|مواظب باشی
Until then, be careful.
تا آن زمان مراقب باش و دوباره مراقب باش.
뭘 조심하라는 거야?
چه چیزی|به من بگوید که احتیاط کنم|یعنی
Be careful of what?
چه چیزی را باید مراقب باشم؟
암튼 결과만 나와봐. 내가 가만히 있나. 무고죄로 확 고소해버릴꺼야 내가 그냥.
به هر حال|فقط نتیجه|بیاد بیرون|من|بیحرکت|میمانم|به خاطر اتهام دروغین|به طور قطع|شکایت میکنم|من|فقط
When the result comes out, I'm not going to just stand by. I'll sue you for making a false accusation.
به هر حال، فقط نتیجه را نشان بده. من بیکار نمینشینم. من به خاطر اتهام بیگناهی به شدت از تو شکایت میکنم.
같이 가.
با هم|برو
Wait for me.
بیا با هم برویم.
아빠가 억울한 일을 당했어, 아빠가 억울한 일을 당했어.
پدرم|ناعادلانه|کار|دید||||
Dad was wronge; dad was wronged.
بابا به ناحق دچار مشکل شده، بابا به ناحق دچار مشکل شده.
2주요?
2 هفته
2 weeks?
دو هفته است؟
죽었어요.
مرده است
He's dead.
مرده است.
살해당한 영혼이야.
کشته شده|روح است
It's a murdered soul.
این یک روح کشته شده است.
아빠?
پدر
Dad?
بابا؟
[두영이 잠든 사이 탈출을 시도하는 예은]
دو یان|خوابیده|در|فرار|تلاش کننده|یئون
[Ye-eun attempts to escape while Doo-young's asleep]
[یئون در حال تلاش برای فرار در حین خواب دو یون]
내가 그렇게까지 얘기했는데 어떻게 나한테 이래.
من|تا آن حد|صحبت کردم|چطور|به من|اینطور
How could you do this to me after what I've told you.
من اینقدر صحبت کردم، چطور میتوانی اینطور با من رفتار کنی.
미안해. 잘못했어.
متاسفم|اشتباه کردم
I'm sorry. It's my fault.
متاسفم. اشتباه کردم.
왜 날 몰라줘. 왜 왜 왜! 왜! 왜!
چرا|من|نمی شناسی|چرا|چرا|چرا|چرا|
Why can't you understand me. Why! Why!
چرا مرا نمیشناسی؟ چرا؟ چرا؟ چرا! چرا!
[납치 이틀 째 PM 08:00] 정여사 어디야?
ربودن|دو روز|روز|بعد از ظهر|خانم جونگ|کجایی؟
[2 days since the kidnapping 08:00PM] Where are you, Ye-eun?
[روز دوم ربودن ساعت 08:00 بعد از ظهر] خانم جون کجاست؟
지원이는요. 떡볶이가 먹고 시포요.
|توبوکی|خوردن|
Ji-won would like to have tteokbokki.
جیون چه طوره؟ دلم برای تکههای برنجی تنگ شده.
안돼. 나 오늘 못들어가.
نه|من|امروز|نمی توانم وارد شوم
No, I won't be home today.
نه. من امروز نمیتوانم بروم.
[두영은 의심을 피하기 위해 대신 답장하는데..] 혹시 너.. 설마 너.. 너 그 시키랑 있는 건 아니지?
دو یان|شک|فرار کردن|برای|به جای|جواب میدهد|شاید|تو|بعید است|تو||آن|با آن پسر|بودن|چیز|نیستی
[Doo-young replies instead of Ye-eun to avoid suspicion..] Don't tell me you're with that bastard?
[دو یون برای جلوگیری از شک، به جای او پاسخ میدهد..] نکنه تو.. نه، تو با اون پسر هستی؟
어떻게 알았어?
چطور|فهمیدی
How did you know?
چطور فهمیدی؟
정여사 그 놈이랑 다시 붙었단다.
خانم جونگ|آن|با آن مرد|دوباره|درگیر شده است
Ye-eun reunited with that bastard.
جونگ یوسا دوباره با اون پسر در ارتباط است.
진짜요?
واقعا؟
Really?
واقعاً؟
우리 이런 거 먹는다!
ما|اینجور|چیز|میخورد
This is what we're eating!
ما این چیزها را میخوریم!
많이 먹어.
زیاد|بخور
Enjoy lol
زیاد بخور.
망할 것.
لعنتی|چیز
Jerk.
لعنتی.
정선배 문자할 때 ㅋㅋㅋ 안 하는데
جونگ سنبه|پیام دادن|وقتی|خنده|نه|می کند
Ye-eun doesn't really say 'lol' in the text messages.
وقتی به جونگ سون بی پیام میزنم ㅋㅋㅋ این کارو نمیکنم.
ㅎㅎㅎ하지.
میخندم
She usually says 'hehe'.
ㅎㅎㅎ این کارو میکنم.
이상한 것 또 있어요.
عجیب|چیز|دوباره|هست
There's another strange thing.
چیزهای عجیب دیگهای هم هست.
정선배 이모티콘 엄청 쓰지 않아요?
جونگ سنبه|ایموجی|خیلی|استفاده می|نمی کند
Doesn't Ye-eun use emojis very often?
جونگ سون بی خیلی از ایموجیها استفاده نمیکنه؟
그러네? 그 이모티콘 성애자가 하나도 안 썼어.
راست میگی؟|آن|ایموجی|طرفدار سکس|هیچ کدام|نه|استفاده کرده بود
Oh right, that emoji-lover didn't use any emojis.
درسته؟ هیچ کدام از آن اموجیها را استفاده نکرده.
예은이 마지막으로 본 게 언제야?
یئون|آخرین بار|دیدن|چیز|کی بود؟
When was the last time you saw Ye-eun?
آخرین باری که یئون را دیدی کی بود؟
모르겠어요. 저 집에 갔다와서는 못 본 것 같아요.
نمی دانم|من|به خانه|برگردد|نمی|دیدن|چیز|به نظر می رسد
I don't know. I don't think I've seen her since I came back from home.
نمیدانم. فکر میکنم بعد از اینکه به خانه رفتم نتوانستم او را ببینم.
난 어제 학보사에서 잤는데
من|دیروز|در نشریه دانشجویی|خوابیدم
I stayed at school last night.
من دیروز در نشریه خوابیدم.
[이틀 동안 예은을 본 사람이 없다는 것을 알게 되고] 난 요즘 정신이 없어가지고
دو روز|در|یئون را|دیده|کسی|وجود نداشتن|چیز را|متوجه|شد|من|این روزها|ذهنم|خیلی مشغول است
[After finding out that no one has seen Ye-eun for 2 days] I've been too busy these days.
[متوجه میشوم که در دو روز گذشته کسی یئون را ندیده است] این روزها خیلی گیج هستم.
예은이 새우 싫어하지?
یئون|میگو|دوست ندارد
Ye-eun doesn't like shrimps, does she?
یئون میگو را دوست ندارد، درسته؟
[새우를 싫어하는 예은에게 문자를 보내 떠보기로 한다] 니가 좋아하는 새우튀김도 시켰다.
میگو|که متنفر است از|به یئون|پیام|میفرستم|برای امتحان کردن|انجام میدهد|تو|که دوست دارد|میگوی سرخ شده هم|سفارش داد
[Tries to send a message to see if it's really Ye-eun who dislikes shrimps] We ordered those shrimp fritters that you like.
[به یئون که میگو را دوست ندارد پیام میزنم تا او را امتحان کنم] من هم میگو سرخکردهای که دوست داری سفارش دادم.
완전 부럽.
کاملاً|حسود
I'm so jealous.
کاملاً حسودیم میشود.
- 일났다. - 어떡해요? - 경찰!
اتفاق افتاد|چه کار کنیم؟|پلیس
- We're in trouble. - What should we do? - The police!
- اتفاق افتاد. - چه کار کنیم؟ - پلیس!
경찰이 와줄까? 새우밖에 증거가 없잖아.
پلیس|میاد؟|فقط میگو|مدرکی|که نیست
Would the police come? The shrimp message is the only evidence we've got.
آیا پلیس میآید؟ فقط شواهد میگو وجود دارد.
- 예은이 일기쓰지? - 어.
یئون|یادداشت می نویسد|آره
- Ye-eun keeps a diary, right? - Yeah.
- یئون روزنامه مینویسد؟ - آره.
[하메들은 두영의 집을 알아내기 위해 일사불란하게 움직이는데..] 찾아보고 은제야 너는 수첩이나 노트 뒤져봐.
دوستان|دو یونگ|خانه|پیدا کردن|برای|به طور منظم|حرکت می کنند|جستجو کن|ان جی|تو|یادداشت یا|دفتر|بررسی کن
[The housemates get on the job right away to find out where Doo-young lives..] Look for it over there, and Eun-jae, you go through notebooks.
[دوستان به طور منظم برای پیدا کردن خانه دو یون حرکت میکنند..] بررسی کن و انجی تو هم دفترچه یا یادداشتها را بگرد.
- 이나는 SNS 찾아보고 - 어.
اینا|شبکه های اجتماعی|جستجو کرد|آره
- Yi-na, you look through social media. - Okay.
- اینا در حال جستجوی شبکههای اجتماعی هستند - آ.
짜장면 하나, 짬뽕 하나 맞으시죠?
نودل سیاه|یکی|نودل تند|یکی|درست است؟
You ordered one jajangmyeon and one jjamppong, is that right?
یک جعبه چینی، یک جعبه نودل تند درست است؟
강아지예요.
این یک توله سگ است
It's my dog.
این یک سگ است.
아, 13,000원입니다.
آ|13000 وون است
Ah, it's 13,000 won.
آه، ۱۳,۰۰۰ وون است.
어? 이거 젤 좋은 호텔인데?
اوه؟|این|بهترین|خوب|هتل است
Huh? This is my favorite hotel!
اه؟ این بهترین هتل است؟
이거 용산에 있는 건데?
این|در یانگسان|موجود|چیزیه
It's the one in Yongsan.
این در یونسون است؟
맞아. 그 새끼 집이 그 쪽이야. 그래서 용산영화관 자주 간다 그랬는데.
بله|آن|پسر|خانه اش|آن|طرفه|بنابراین|سینما یانگسان|به طور مکرر|می رود|گفت
Right, that bastard's place is near that. That's why she used to go to Yongsan theater often.
درست است. آن پسر خانهاش آن طرف است. به همین خاطر میگفت که به سینمای یونسون زیاد میرود.
그 남자 이름 알아?
آن|مرد|نام|میدانی
Do you know the guy's name?
اسم آن مرد را میدانی؟
고두영.
고두영
Go Doo-young.
گودو یان.
고두영.
고두영
Go Doo-young.
گودو یان.
904호.
واحد 904
Unit 904.
904.
[두영의 집 앞에 도착한 하메들] 없는데?
دو یانگ|خانه|در جلوی|رسیدن|دوستان|نیست
[The housemates arrive at Doo-young's place] Nobody's inside.
[دو یان به خانه هامه ها رسیدند] نیست؟
우리가 박차고 들어갔는데 뭥미? 이러면 어떡하지?
ما|با شدت|وارد شدیم|چی میگی؟|اگر اینطور بشه|چه کار کنم؟
What if we go in, and they're like, what the hell is going on?
ما وارد شدیم، حالا چه کار کنیم؟
저기요?
ببخشید
Excuse me.
ببخشید؟
그릇 좀.
ظرف|کمی
The dishes.
یک ظرف لطفاً.
누구야.
کی هستی
Who is it.
کیه؟
그릇 가지러 왔는데요.
ظرف|برای بردن|آمدهام
I came to collect the dishes.
من برای بردن ظرف آمدهام.
내놨어요!
من دادم
It's outside!
بده!
저 없는데요?
من|نیستم
I don't see it.
من اینجا نیستم!
안녕?
سلام؟
Hey?
سلام؟
-야 뭐야. -여기 예은이 있지?
هی|چیه|اینجا|یئون|هست
- What are you doing here. - I know Ye-eun is here.
-هی چی شده؟ -اینجا یئون هست؟
정예은!
Jeong Ye-eun
Jung Ye-eun!
جون یئون!
저거 예은이 신발 맞지?
آنجا|یئون|کفش|درست است
Those are her shoes, right?
اون کفش یئون هست، درسته؟
-정예은! -정선배!
جونگ یئون|جونگ سنبائه
- Jung Ye-eun! - Ye-eun!
-جون یئون! -جون سنبا!
오지마! 야 죽는다, 오지마!
نیا|هی|میمیره|
Don't come! I'll kill you, don't move!
نیا! هی میمیرد، نیا!
야(×3) 죽는다 진짜 어?
هی|میمیرد|واقعاً|آره؟
Hey(x3) I'll kill you for real.
هی(×3) واقعاً میمیرد، نه؟
정예은.
Jeong Ye-eun
Jung Ye-eun.
جونگ یئون.
예은아.
یئون
Ye-eun.
یئون جان.
나가라고!
برو بیرون
I said leave!
برو بیرون!
왜 이렇게 현실감이 없지?
چرا|اینقدر|حس واقعیت|نیست
Why does this feel unreal?
چرا اینقدر غیرواقعی به نظر میرسد؟
칼로 찔러 봤자 안 죽어요.
با چاقو|زدن|حتی اگر|نه|می میرد
I won't die even if you stab me.
با چاقو هم بزنی، نمیمیری.
-야 너, -유은재!
هی|تو|یو اونجا
- Hey you, - Yoo Eun-jae!
-هی تو، -یو اونجا!
이러면 안될 것 같은데,
اینطور|خوب نیست|چیز|به نظر میرسد
I don't think I should do this.
به نظر نمیرسد که این درست باشد,
해 봐!
انجام بده|نگاه کن
Come at me!
تلاش کن!
왜 무섭지가 않지?
چرا|ترسناک نیست|نیست
But why am I not scared?
چرا نمیترسم؟
찔러봐요.
من میزنم
Stab me, I dare you.
بزن بهش.
죽으면 안 돼.
بمیرم|نه|باید
You can't let her die.
نباید بمیرم.
죽으면 안 돼요.
اگر بمیرم|نه|باید
You can't let her die.
نباید بمیرید.
저기요 손바닥 다쳤다고 안 죽어요.
ببخشید|کف دست|گفت که آسیب دیده|نه|می میرد
I'm sorry but a wound on a hand is not critical to a person's life.
آنجا، اگر دستت آسیب ببیند، نمیمیری.
-얼굴 아니에요? -목 아니었어요?
صورت|نیست|گردن|نبود
- It wasn't the face? - I thought it was the neck.
-این صورت نیست؟ -این گردن نبود؟
손바닥.
کف دست
Her palm.
کف دست.
근데 왜 쓰러진 거야 사람 놀래게..
اما|چرا|افتاده|شده|مردم|ترسانده
Then why did she fall down, making me freak out..
اما چرا افتاده؟ مردم را ترسانده..
[납치사건이 일단락되고..] 흉질지도 모르겠다.
حادثه ربودن|تمام شد|ممکن است خطرناک باشد|نمی دانم
[After the kidnapping incident..] You might get a scar.
[وقایع آدمربایی به پایان میرسد..] ممکن است خطرناک باشد.
손바닥이니깐 뭐..
چون دستت است|چه
It's only on the palm so..
چون کف دست است، چه..
너 그날 왜 그랬어?
تو|آن روز|چرا|این کار را کردی
What made you do that that day?
تو آن روز چرا این کار را کردی؟
그 놈이 찔렀다기보다는 네가 가서 찔린 것 같았어.
آن|مرد|به جای اینکه بگویم زد|تو|رفتن|زده شده|چیز|به نظر می رسید
It was more like you stabbed yourself than the guy stabbed you.
به نظر میرسید که او تو را نزنید، بلکه تو خودت رفتی و زدی.
이해 못 할 거야.
فهمیدن|نخواهد|کرد|خواهد بود
You won't understand.
نمیفهمی.
그래.
بله
Yeah.
درست است.
마음은 전해지지 않아.
احساس|منتقل می شود|نمی کند
I won't be able to send the feeling.
دل منتقل نمیشود.
또 무슨 일 있어?
دوباره|چه|مشکل|هست
Is something wrong?
باز هم چه اتفاقی افتاده؟
그렇다는 거 아는데,
یعنی این|چیز|میدونم
I know that but...
میدانم که اینطور است,
선배가 보는 그 귀신,
همکار بالاتر|دیدن|آن|روح
The ghost you're seeing,
آن روح که تو میبینی,
우리 아빠에요.
ما|پدر است
that's my dad.
این پدر من است.
아빠를 죽였어요.
پدرم|کشتم
I killed my dad.
من پدر را کشتم.
[중학생 은재]
دانش آموز راهنمایی|اونه جائه
[Eun-jae as a middle school student]
[دانشآموز متوسطه، اونجائه]
어떻게 이런 데서 사고가 났나 싶게 이렇게, 커브길이긴 했지만,
چگونه|اینجا|در|تصادف|رخ داد|به نظر میرسد|اینطور|هرچند جاده منحنی بود|اما
I don't know how the accident happened in this place, the road was curved but
نمیدانم چطور چنین تصادفی در اینجا رخ داده است، با اینکه این یک پیچ است.
탁 트인 데다가,
کاملاً|باز|علاوه بر
it was an open space.
باز است و,
이런 데서 사고가 날 만한 데가 아닌데,
این|در اینجا|تصادف|بیفتد|ممکن|جایی|نیست
It's rare to have an accident in a place like this.
جایی نیست که چنین تصادفی رخ دهد,
모르겠어요 내가 잘못 생각한 건지도.
نمیدانم|من|اشتباه|فکر کرده|شاید چیز
I don't know. I might have some misunderstanding.
نمیدانم شاید من اشتباه فکر کردهام.
[은재는 엄마와 아빠의 텀블러를 바꿨다고 고백하는데..] 아빠는 그냥 엄마가 잠을 못 자니까 수면제를 탄 건지도 모르는데,
اونسو|با مادر|پدر|لیوان|تعویض کرده است|اعتراف می کند|پدر|فقط|مادر|خواب|نمی|بخوابد|قرص خواب آور|ریخته|شاید|نمی داند
[Eun-jae confesses that she switched her mom and dad's tumbler] Dad might have put a sleeping pill in mom's tumbler since she had trouble sleeping.
[اونجا اعتراف میکند که لیوانهای مامان و بابا را عوض کرده است..] شاید بابا فقط فکر کرده که مامان خوابش نمیبرد و داروی خواب آور ریخته است,
그렇지만 그 전에 일들은 다 뭐죠? 집에 불이 난 건 뭐고,
اما|آن|قبل|کارها|همه|چی هستند|در خانه|آتش|سوختن|موضوع|چی بود
But what about the things that happened before? What about the house fire?
اما قبل از آن، همه این اتفاقات چه بودند؟ آتش سوزی در خانه چه بود؟
오빠가 죽었을 때 아빠는 왜?
برادر بزرگم|مرد|وقتی|پدر|چرا
What was it with him when my brother died?
وقتی برادر بزرگم مرد، پدر چرا؟
한 가지만 말해줘요. 색깔이 변했어요?
یک|فقط|به من بگو|رنگ|تغییر کرده است
Tell me one thing. Did the color change?
فقط یک چیز بگو. آیا رنگش تغییر کرده است؟
어?
اه؟
Huh?
ها؟
색깔로 감정을 알 수 있댔잖아요.
با رنگ|احساسات|شناختن|توانستن|گفتید
You can tell their emotions by their color.
میگفتند که میتوان با رنگها احساسات را فهمید.
우리 아빠,
ما|پدر
My dad.
پدر من,
나 원망하고 있어요?
من|سرزنش میکنی|هستم
Is he blaming me?
آیا از من ناراحت هستی؟
아니, 그런 건 아니야.
نه|آنطور|چیز|نیست
No, it's not like that.
نه، اینطور نیست.
내 친구들 왔어.
من|دوستان|آمدند
My friends came.
دوستام اومدن.
어!
اوه
Oh!
اوه!
여기 잠깐만 앉아 있어.
اینجا|فقط برای لحظه|نشسته|هستی
Take a seat over there.
اینجا یه لحظه بشین.
[한 짝만 남은 납치 사건 때의 귀걸이]
یک|فقط|باقی مانده|ربودن|حادثه|در زمان|گوشواره
[An earring from the kidnapping incident]
[گوشواره از حادثه آدمربایی که فقط یک جفتش مونده]
너 송구라 맞지?
تو|سونگورا|درسته
You're Song Liar, right?
تو سونگورا هستی، نه؟
창신여중 송지원.
مدرسه راهنمایی چانگشین|سونگ جی وون
Song Ji-won from Changshin Girl's Middle School.
سونگ جی وون از مدرسه دخترانه چانگ شین.
[중학교 동창과의 만남에 당황하는 지원] 너 요새도 거짓말하고 다니니?
|||||تو|این روزها هم|دروغ میگی|میچرخی
[Ji-won is startled upon meeting her middle school alumni] Do you still go around telling people lies?
[جی وون که از دیدار با همکلاسیهای دوره راهنمایی شگفتزده شده است] تو هنوز هم دروغ میگویی؟
너 그럼 그 귀신 본다는 것도..
تو|پس|آن|روح|دیدن|چیز هم
About seeing ghosts, were you..
پس تو آن روح را هم دیدی..
사람마다 죄다 사정이란 게 있다는 거야.
هر کس|همه|شرایطی که|چیزی|وجود دارد|موضوع
Everyone has a story to tell.
هر کسی یک سری شرایط خاص خودش را دارد.
남들은 도저히 이해 못 해도 너는 그렇게밖에 할 수 없었던 어떤 거.
دیگران|به هیچ وجه|درک|||تو|جز آنطور||||چیزی|موضوع
Something that people won't ever understand, but you just had to do it.
حتی اگر دیگران نتوانند درک کنند، تو هم فقط میتوانستی اینگونه عمل کنی.
다 거짓말이라는 거예요.
همه|دروغ است|است
It was all a lie.
همهاش دروغ است.
[12회 그래도 삶은 계속된다 #후유증] 귀신 본다는 거, 귀신이 화가 났다는 거, 살해 당한 영혼이라는 거.
|||||روح|دیدن|چیز|روح|عصبانی|بود که|چیز|قتل|شده||
[Episode 12 - Still, Life goes on #Aftereffect] Seeing ghosts, ghosting being mad, that they're the souls of murder victims....
[قسمت 12، اما زندگی ادامه دارد #عوارض] دیدن ارواح، اینکه روحی عصبانی است، اینکه روحی کشته شده است.
진짜 깜짝 놀란 거 있죠?
واقعا|ناگهانی|شگفت زده|چیز|هست؟
Do you know how surprised I was?
واقعا شگفتزده شدم، میدونی؟
그런 거짓말을 왜 한대요?
آنچنانی|دروغ|چرا|میگوید
Why would she ever lie about such a thing?
چرا چنین دروغی میگی؟
다시 한번 사과할까? 일부러 그런 건 아니라고, 고백할 타이밍을 놓친 거 뿐이라고.
دوباره|یک بار|آیا باید عذرخواهی کنم؟|عمداً|آنطور|چیز|نیست|اعتراف کردن|زمان|از دست داده|آن|فقط
Should I apologize once more? That I didn't mean to do this, that I was waiting for the right moment to confess everything?
باید دوباره عذرخواهی کنم؟ عمداً این کارو نکردم، فقط زمان اعتراف رو از دست دادم.
처음에는 얘가 어디 모자란 건가 했다니까요?
در ابتدا|او|کجا|کمبود|چیزی|گفتم
I just thought she was dumb at first;
در ابتدا فکر میکردم که این بچه کمبودهایی داره.
보면 대인기피증도 좀 있는 거 같고,
به نظر می رسد|اضطراب اجتماعی هم|کمی|دارد|آن|شبیه به
She's antisocial too.
به نظر میرسد که کمی هم از ترس از جمعیت دارد.
맞다 꼭 맞고 자란 강아지 같아요.
درست|حتماً|درست|بزرگ شده|توله سگ|به نظر می رسد
She's like a puppy that was beaten up while growing up.
درست است، مثل یک تولهسگی که به درستی بزرگ شده است.
고민 있어?
نگرانی|داری
Is something bothering you?
آیا مشکلی داری؟
그래!
بله
Yeah!
بله!
마셔 마음껏 마셔. 내가 책임지고 데려다줄 테니까.
بنوش|هرچقدر که میخواهی|بنوش|من|با مسئولیت|میرسانم|چون
Drink all you want. I'll bring you home safely.
بخور، هر چقدر که میخواهی بخور. من مسئولیتش را بر عهده میگیرم و تو را میبرم.
짠!
تندرست
Cheers!
به سلامتی!
선배.
سنپایی
Hey.
سرباز.
나에 대해 다 알게 되면,
درباره من|درباره|همه|بفهمی|بشود
If you find out everything about me...
وقتی همه چیز درباره من را فهمیدی,
말해 듣고 있어.
بگو|شنیدم|هست
I'm listening.
دارم میگویم و تو داری گوش میکنی.
나 너무 미워하지 말아요.
من|خیلی|متنفر نباشی|لطفا
Please don't hate me too much.
لطفاً خیلی از من متنفر نباش.
세상 다 자기 맘대로 되는 줄 알아요.
دنیا|همه چیز|خودش|به دلخواه|می شود|خط|می داند
She acts like she owns the world.
فکر میکند که همه چیز در دنیا طبق میل او پیش میرود.
이제 와서 명암 넣기 하고 있어요. 스물 넷에.
حالا|بیاید|سایه|اضافه کردن|انجام دادن|هستم|بیست|در چهار سالگی
She just started learning about contracts, and she's just 24!
حالا در سن بیست و چهار سالگی دارم سایه و روشن میزنم.
나 이거 큰일난 거 아닐까?
من|این|مشکل بزرگ|چیز|نباشه
Am I in trouble?
من فکر میکنم این یک مشکل بزرگ است؟
어정쩡한 나이에 어정쩡한 목표를 만들어버렸어.
نامشخص|در سن|نامشخص|هدف را|ایجاد کردم
I set an obscure goal at an obscure age.
در یک سن نامناسب هدفی نامناسب ایجاد کردهام.
-왜 잘 안돼? -아니 쭉쭉 늘고 있어.
چرا|خوب|نمیاد|نه|به سرعت|پیشرفت کردن|هست
- What's wrong? Is it not going well? - No, I'm improving.
- چرا خوب پیش نمیرود؟ - نه، به خوبی در حال پیشرفت است.
그래? 잘 됐네.
واقعا؟|خوب|شده
Yeah? That's good.
واقعاً؟ خوب است.
엄마는 감옥에 있고, 동생은 아직 장례도 못 치뤘는데,
مادر|در زندان|است|برادر کوچک|هنوز|مراسم تدفین هم|نمی تواند|برگزار کند
How is it possible for her to go to school, work, and study
مادر در زندان است و برادر هنوز نتوانسته مراسم خاکسپاری را برگزار کند،
어떻게 그 상황에서 학교 가고, 알바 가고, 공부를 한대요?
چگونه|آن|در آن وضعیت|مدرسه|می رود|کار پاره وقت|می رود|درس خواندن|می کند
when her mom's in jail and she hasn't even done her brother's funeral?
چطور میتوان در آن شرایط به مدرسه رفت، کار پارهوقت کرد و درس خواند؟
어떻게 왔어?
چطور|آمدی
How come you guys are here?
چطور آمدی؟
당연히 와야지.
به طور طبیعی|باید بیایی
Of course we need to come.
طبیعتاً باید بیایی.
눈물 나.
اشک|میاد
That was so funny I cried!
اشک میاد.
웃겨 죽는 줄 알았네.
خنده دار|مردن|خط|فهمیدم
I almost laughed my head off.
خیلی خندهدار بود.
-미안해요 웃어서. -나도 웃었는데 뭐.
معذرت میخواهم|به خاطر خندیدن|من هم|خندیدم|چه
- Sorry for laughing. - It's okay, I laughed too.
- ببخشید که خندیدم. - من هم خندیدم که چه.
선배! 선배 엄마가 안 그랬으면,
استاد بزرگتر|||نه|اینطور میشد
Jin-myung! If your mom didn't do it...
سرباز! اگر مادر شما اینطور نمیکرد,
내가 했을 거냐고?
من|انجام داد|میپرسی
Are you asking if I would have?
آیا من این کار را کردهام؟
아마도?
شاید
Perhaps, yes.
شاید؟
왜? 그게 혹시 나 때문인가 싶어서.
چرا؟|آن|شاید|من|دلیلش|میخواستم
Why? I wonder if it's because of me.
چرا؟ آیا این به خاطر من است؟
네가 귀신 얘기 하기 전까진 한 번도 생각 안 해 봤거든.
تو|روح|صحبت|کردن|قبل از|یک|هرگز|فکر|نه|کرده|بودم
I never thought about it before you mentioned ghosts.
قبل از اینکه تو درباره ارواح صحبت کنی، هرگز به این موضوع فکر نکرده بودم.
내 동생 영혼은 어디 있을까? 어떤 기분일까?
من|برادر|روحش|کجا|خواهد بود|چه|احساسی خواهد بود
I never thought about where my brother's soul would be at and what would he feel like.
روح خواهرم کجاست؟ چه احساسی دارد؟
내가 어떻게 해주길 바랄까?
من|چگونه|انجام دهد|امیدوارم
What would he want me to do?
چگونه میخواهم که رفتار کنم؟
내가 만약에 수명이 입장이라면,
من|اگر|طول عمر|از نظر ورود
If I were him,
اگر من در جایگاه عمر بودم،
어떻게 되길 바랬을까?
چگونه|بشود|آرزو کرده بود
what would I have wished to have happened?
چگونه میخواستم که باشد؟
고맙다.
متشکرم
Thank you,
ممنونم.
거짓말 해 줘서.
دروغ|گفتن|به من
for lying.
به خاطر دروغ گفتن.
사진이 참 좋구나.
عکس|واقعاً|خوب است
Such a nice photo.
عکس واقعاً خوب است.
변호사 왜 안 만나요?
وکیل|چرا|نه|ملاقات می کنید
Why don't you meet your lawyer?
چرا وکیل را ملاقات نمیکنی؟
지은 죄 만큼,
مرتکب شده|گناه|به اندازه
I want to pay for
به اندازه گناهی که کردهام,
벌 받고 싶어.
تنبیه|دریافت کردن|میخواهم
what I've done.
میخواهم مجازات شوم.
엄마 죄가 뭔데요?
مادر|گناه|چی هست؟
What is your sin?
گناه مادر چه بوده است؟
이럴 거면 왜 그랬어요?
اینطور|اگر|چرا|این کار را کردید
Then why did you do it?
اگر قرار است اینطور باشد، چرا این کار را کردید؟
홀가분해.
احساس آزادی
I feel free.
آزاد و رها هستم.
내 죄를, 내가 지금 너무 홀가분하다는 거야.
من|گناه|من|الان|خیلی|احساس آزادی کردن|موضوعه
I'm saying my wrongdoing has set me free.
من گناهم را، الان خیلی آزاد و رها هستم.
내가 생각해 봤는데,
من|فکر کردم|دیدم
I thought about it,
من فکر کردم که,
[부검 결과가 나오기 하루 전] 넌 그냥 아빠 텀블러랑 엄마 텀블러를 바꾼 것 뿐이잖아. 안 그래?
کالبدشکافی|نتیجه|آمدن|یک روز|قبل|تو|فقط|پدر|با ترموس پدر|مادر|ترموس را|عوض کرد|چیز|فقط همین است|نه|درست
[Day before autopsy results] you only switched your dad's and mom's tumbler.
[یک روز قبل از اینکه نتیجه کالبدشکافی بیاد] تو فقط لیوان پدر را با لیوان مادر عوض کردی. درست نیست؟
최악의 경우라도 넌 그냥 정당방위야.
بدترین|حتی در صورت|تو|فقط|دفاع مشروع هستی
Worst case scenario, it was self-defense.
در بدترین حالت، تو فقط در حال دفاع از خود هستی.
넌 그냥 너랑 네 엄마를 지키기 위해서 그런 거잖아.
تو|فقط|تو و|تو|مادرت|محافظت کردن|برای|آنچنانی|کار نیست
You did it to protect your mom.
تو فقط برای محافظت از خودت و مادرت این کار را کردی.
그 입장에서 뭘 어떡하냐?
آن|از آن دیدگاه|چه چیزی|چه کار کنم
What were you supposed to do in that situation?
از آن منظر چه کار میتوانی بکنی؟
조사해보면 다 밝혀질지도 몰라요.
اگر تحقیق کنید|همه چیز|ممکن است روشن شود|نمی دانم
Everything might come out in the open during the investigation.
شاید با تحقیق همه چیز روشن شود.
내가 살인자가 아니라는 걸 밝히기 위해서,
من|قاتل|نیست|چیزی|روشن کردن|برای
I need to claim my dad as the murderer,
برای روشن کردن اینکه من قاتل نیستم,
아빠가 살인자였다고 주장해야 돼요.
پدرم|قاتل بود|باید ادعا کنم|بشود
in order for me to not become one.
باید ادعا کنم که پدرم قاتل بوده.
지금 내 상황이 어떠냐면요?
الان|من|وضعیت|چطور است
Do you want to know what my situation feels like?
وضعیت من الان چطوره؟
제비 뽑기가 있는데 뭘 뽑아도 꽝인 거예요.
قرعه|کشیدن|وجود دارد|چه چیزی|کشیده شود|باخت|است
Imagine a lottery draw and everything I pick is a bummer.
یک قرعهکشی وجود دارد و هر چیزی که بکشید باخت است.
어떻게 돼도 잘 되는 건 없어.
هر طور|بشه|خوب|شدن|چیز|نیست
Whatever happens, nothing good comes out of it.
هر طور که بشود، هیچ چیز خوب نمیشود.
은재야!
اونه جائه
Eun-jae!
اونجا!
웬일이야 갑자기?
چه اتفاقی افتاده|ناگهان
What brings you here all of a sudden?
چرا ناگهان اینجا هستی؟
그냥 엄마 보고 싶어서.
فقط|مادر|دیدن|میخواستم
Just because I missed you.
فقط دلم برای مامان تنگ شده.
엄마.
مادر
Mom.
مامان.
-있잖아. -뱀이다 뱀.
گوش کن|این یه مار|مار
- I need to tell you something. - A snake.
-ببین. -مار است، مار.
-뱀! -어디(×2)?
مار|کجاست
- Snake! - Where(x2)?
-مار! -کجاست(×2)؟
어떡해!
چه کار کنم
Oh my gosh!
چکار کنم!
뱀.
مار
A snake.
مار.
-저기. -엄마 뱀 아니야.
آنجا|مادر|مار|نیست
- Over there. - Mom, it's not a snake.
- آنجا. - این مار مادر نیست.
뱀 아니야 엄마. 뱀 아니라고. 아니야.
مار|نیست|مادر||نمیگوید|نیست
It's not a snake mom, not a snake.
این مار نیست مادر. گفتم مار نیست. نیست.
뱀 아니야?
مار|نیست
It isn't?
این مار نیست؟
저거 봐. 나뭇가지야.
آن|نگاه کن|شاخه درخته
Look, it's a twig.
ببین. این یک شاخه درخت است.
난 뱀이 너무 싫어.
من|مار|خیلی|بدم میاد
I hate snakes.
من خیلی از مارها بدم میآید.
난 뱀이 제일 무서워. 정말 너무 끔찍해.
من|مار|خیلی|میترسم|واقعا|خیلی|وحشتناکه
I'm most afraid of snakes. Just horrifying.
من از مارها خیلی میترسم. واقعاً خیلی وحشتناک است.
나도 뱀 무서워.
من هم|مار|میترسم
I'm scared of snakes too.
من هم از مار میترسم.
나도 뱀 싫고 무서워.
من هم|مار|بدم میاد و|میترسم
I also dislike snakes and I'm also scared of them.
من هم از مارها بدم میآید و میترسم.
엄마만 무서워? 엄마는 도대체 왜 그래?
فقط مادر|میترسی؟|مادر|اصلاً|چرا|اینطور است؟
You're not the only one afraid. Why are you like that?
فقط از مامان میترسی؟ مامان چرا اینطوریه؟
왜 맨날 내 뒤에 숨어? 왜 내가 엄마를 보호해야 돼?
چرا|همیشه|من|پشت|پنهان می شوی|چرا|من|مادر را|باید محافظت کنم|باشد
Why do you always hide behind me? Why do I have to protect you?
چرا همیشه پشت من قایم میشی؟ چرا من باید از مامان محافظت کنم؟
엄마가 날 보호해야 되잖아!
مامان|مرا|باید محافظت کند|که باید
You're supposed to protect me!
مامان باید از من محافظت کنه!
엄마가 날 지켜야 되잖아. 엄마잖아!
مادر|مرا|باید محافظت کند|که باید|که مادر است
You're supposed to be there for me. You're my mom.
مادر باید از من محافظت کند. او مادر است!
-은재야. -엄마는 아무 생각도 없지?
اونه جا|مامان|هیچ|فکری|نداره
- Eun-jae. - You're clueless, aren't you?
-اونجا. -مادر هیچ فکری ندارد، درست است؟
엄마는 아무 걱정도 없지?
مادر|هیچ|نگرانی هم|نیست؟
You're not worried about anything, right?
مادر هیچ نگرانی ندارد، درست است؟
왜(×3)? 나만 걱정하고,
چرا|فقط من|نگران است
Why(x3)? Why am I the one who always worries and
چرا (×3)؟ فقط من نگرانم,
왜 나만 의심하고,
چرا|فقط من|مشکوک میکنی
gets suspicious of others?
چرا فقط من مشکوک هستم,
왜 내가!
چرا|من
Why me?
چرا من!
은재야.
اونه جائه
Eun-jae.
اونجا.
[시체 부검 자료집을 구해온 지원]
جسد|کالبدشکافی|کتابچه|آورده شده|جیون
[Ji-won found books on autopsy]
[جوانی که مدارک کالبدشکافی را آورده است]
은재 왔어?
اونه جا|اومد
Eun-jae, are you back?
آیا اونجا اومده؟
은재한테 무슨 일 있어?
به اونزائه|چه|اتفاق|هست
Did something happen to Eun-jae?
آیا برای اون چیزی پیش اومده؟
[하메들은 늦은 밤까지 오지 않는 은재가 걱정되는데..] 아니 뭐 꼭 문제라기는,
دوستان|دیر|تا شب|نمی آید|نیست|اونسو|نگرانم|نه|چه چیزی|حتماً|مشکل به حساب می آید
[The housemates are getting worried that Eun-jae is still not back home..] Nothing is wrong, it's just...
[دوستان نگرانند که چرا اون تا دیروقت نیومده..] نه، خوب، حتماً مشکلی نیست.
왜 그래? 네가 심각하니까 진짜 걱정되잖아.
چرا|اینطور|تو|چون جدی هستی|واقعا|نگرانم
What's wrong? I'm starting to get worried because of you.
چرا اینطوری هستی؟ چون تو جدی هستی، واقعاً نگرانم.
저저번에,
دو بار پیش
Last time, do you
دو هفته پیش,
[상황이 심각하다고 느낀 지원은 은재의 얘기를 털어놓는다] 보험 조사관 왔었잖아?
وضعیت|جدی بودن|احساس کرد|جیون|اونجائه|صحبت|میگوید|بیمه|بازرس|قبلا آمده بود
|||||||||came
[Feeling the severity of the situation, Ji-won explains Eun-jae's circumstances] remember when the insurance investigator showed up?
[حمایت که احساس میکند وضعیت جدی است، صحبتهای اونجا را بازگو میکند] بازرس بیمه آمده بود، نه؟
부검 결과가 언제 나온다고?
کالبدشکافی|نتیجه|کی|خواهد آمد
So when are the autopsy results coming out?
نتیجه کالبدشکافی کی میاد؟
내일.
فردا
Tomorrow.
فردا.
대박.
عالی
Oh my gosh.
عالی.
오빠 되시는 분이 돌아가셨을 때는,
برادر بزرگ|خواهد شد|شخص|درگذشت|زمانی
When her brother passed away,
وقتی برادر بزرگترم فوت کرد,
가게에 상황이 별로 안 좋았을 때고,
در فروشگاه|وضعیت|چندان|خوب|خوب بود|زمانی که
the store wasn't going so well,
وضعیت فروشگاه چندان خوب نبود,
유은재씨 할머니가 돌아가셨을 때도,
آقای یو اون جائه|مادربزرگ|درگذشت|زمانی که
and when Eun-jae's grandmother passed away,
و وقتی مادربزرگ خانم یو اونجا فوت کرد,
보험금을 수령을 하셨더라고요.
بیمه|دریافت|کرده بودند
the father collected insurance money.
شما حق بیمه را دریافت کردهاید.
[은재를 기다리며 밤을 지새운 하메들]
اونسو را|در حالی که منتظر بودیم|شب را|بیدار گذراندند|دوستان
[All the housemates stayed up waiting for Eun-jae]
[دوستانی که شب را در انتظار اونجا گذراندند]
야 이 나쁜년아! 얼마나 걱정했는 줄 알아?
هی|این|دختر بد|چقدر|نگران بودم|مقدار|میدونی
Do you know how worried we were?
هی، دختر بد! میدانی چقدر نگران بودم؟
죄송해요.
معذرت میخواهم
I'm sorry.
ببخشید.
괜찮아(×2). 이제 됐어.
خوبه|حالا|تموم شد
It's okay(x2). I'm relieved to see you now.
خوب است(×2). حالا کافی است.
왔으니깐 됐어.
چون اومدی|خوبه
It's good that you're back.
چون آمدی، کافی است.
[하메들은 밤새 옥상에 있었다는 은재의 얘기를 듣고..] 무슨 생각 했어?
هماتاقیها|تمام شب|روی پشتبام|بودند|اونجائه|صحبت|شنیدند|چه|فکری|کردی
[After finding out Eun-jae spent the night at the rooftop..] What did you think about?
[دوستان در مورد داستان اینجا ماندن اونسو در شب صحبت میکنند..] چه فکری کردی؟
죽으려고 했어?
به خودکشی|کردی
Did you try to die?
میخواستی بمیرم؟
근데요
اما
But
اما
아무리 생각해도 죽고 싶지가 않아요.
هرچقدر|فکر کنم|بمیرم|نمیخواهد|نیستم
no matter how much I think about it, I don't want to die.
هر چقدر هم فکر کنم، نمیخواهم بمیرم.
니가 왜 죽어
تو|چرا|میمیری
You don't deserve to die.
چرا باید بمیرم؟
무슨 일이 어떻게 일어날지 모르겠지만
چه|کاری|چگونه|اتفاق بیفتد|نمی دانم اما
I don't know what exactly happened,
نمیدانم چه اتفاقی میافتد، اما
미리 걱정하지 마
از قبل|نگران نباشی|نه
but don't worry beforehand.
نگران نباش
그때 일은 그때 가서 해결하면 되니까
آن زمان|کار|آن زمان|برویم|حل کنیم|می شود
You can solve the problem when you get to it.
مسائل آن زمان را در آن زمان حل میکنیم
그래, 무슨 일이 있어도 니 편 들어줄 테니까
خوب|چه|کاری|باشد|تو|طرف|حمایت کننده|چون من
Yeah, whatever happens we'll be on your side.
بله، هر چه پیش بیاید من از تو حمایت میکنم
뭐좀 먹자
چیزی|بخوریم
Let's grab some food.
بیا چیزی بخوریم
그래, 우리 어제 저녁부터 굶었다, 그치?
خوب|ما|دیروز|از شام|گرسنه بودیم|درسته؟
Yeah, we starved ourselves since last night.
بله، ما از دیروز شب گرسنه بودیم، درست است؟
살뺀다고 맛없게 만들더니
برای کاهش وزن|بد مزه|درست کرد
You purposefully made bland food for your diet.
برای لاغر شدن، طعمش را بد کرده بودی.
어제 오후에 결과가 나왔습니다.
دیروز|بعد از ظهر|نتیجه|منتشر شد
The results came back yesterday afternoon.
نتیجه دیروز بعد از ظهر اعلام شد.
죄송합니다.
متاسفم
Sorry.
متاسفم.
약물과 독극물 검사 결과
داروها و|سموم|آزمایش|نتیجه
The drug and poison inspection results show that
نتایج آزمایش داروها و سموم
이상소견이 없음이 밝혀졌습니다.
یافته غیرطبیعی|عدم وجود|مشخص شد
there were no abnormal findings.
مشخص شد که هیچ مورد غیرعادی وجود ندارد.
성급한 판단으로 물의를 일으킨 점 다시 한번 사과드립니다.
عجولانه|با قضاوت|مشکل|ایجاد کرد|نکته|دوباره|یک بار|عذرخواهی می کنم
I apologize again for rushing to judgment.
بار دیگر بابت قضاوت شتابزده که باعث ایجاد مشکل شد، عذرخواهی میکنم.
죄송합니다, 정말 죄송합니다.
متاسفم|واقعا|متاسفم
Sorry, I'm really sorry.
متاسفم، واقعاً متاسفم.
니가 착각했을 가능성은 없어?
تو|اشتباه کرده|احتمال|نیست
Is there any possibility that you might have mistaken the situation?
آیا ممکن است که تو دچار اشتباه شده باشی؟
모르겠어요.
نمیدانم
I'm not sure.
نمیدانم.
그래, 사춘기잖아
خوب|دوران نوجوانی است
Yeah, you were still a teenager.
بله، که سن بلوغ است.
부검이 정확하지 않을 수도 있나?
کالبدشکافی|دقیق|نخواهد|ممکن|باشد
Is there any possibility that the autopsy results are wrong?
آیا ممکن است که کالبدشکافی دقیق نباشد؟
뭐야 그럼
چی هست|پس
Oh what,
چی هست پس؟
시약이 없는 건 검출이 안돼는 거야?
ماده شیمیایی|نبودن|موضوع|تشخیص|نمیتواند|چیزی است
you can't detect substances that don't have a reagent?
اگر مواد شیمیایی نباشد، نمیتوان شناسایی کرد؟
부검도 정확하지는 않은 거네
کالبدشکافی|دقیق نیست|انجام نشده|چیز دیگه
So the autopsy is not always accurate.
تشریح جسد هم دقیق نیست.
아니, 정확해
نه|دقیق است
No, it's accurate.
نه، دقیق است.
내가 아는 선배 통해서 알아봤는데
من|میشناسم|همکلاسی بزرگتر||پرسیدم
I asked a friend of mine
من از طریق یک پیشکسوت که میشناسم پرسیدم.
부검해서 안나오는 독이나 약물은 없대
کالبدشکافی کردن|پیدا نشد|سم یا|دارو|نیست
and I was told that all substances can be detected in an autopsy.
گفتند که سم یا دارویی که با کالبدشکافی مشخص نشود وجود ندارد.
그래, 니가 뭔가 착각했나보다.
خوب|تو|چیزی|به نظر میرسه اشتباه کردی
Yeah, you probably were mistaken back then.
بله، به نظر میرسد که تو دچار اشتباه شدهای.
이 바보
این|احمق
You stupid.
این احمق.
잘됐다.
خوب شد
Everything's good now.
خوب شد.
웃어
بخند
You can smile now.
بخند.
난 너만 보면 그렇게 웃음이 난다.
من|فقط تو|وقتی میبینم|اینقدر|خنده|میاد
I can't help but smile when I see you.
وقتی تو را میبینم، اینقدر میخندم.
신기하지?
جالبه؟
Isn't it cool?
عجیب نیست؟
어이 종렬이
هی|جونگ یول
Oy, Jong-yeol,
هی جونگ یول!
우리 은재 더 성숙해졌는걸?
ما|اونسو|بیشتر|بالغ شده است
Eun-jae's more mature now.
ما اینجا ان جائه بیشتر بالغ شده!
얼씨구?
اوه
Oh yeah?
چی؟
난 얼굴 따윈 안 봐요.
من|صورت|چیزهایی مثل|نه|میبینم
Looks aren't important when I look at a guy.
من به چهره نگاه نمیکنم.
중국이요?
چین است؟
China?
چین؟
그럼 언제 오는데요?
پس|کی|می آید
Then when are you coming back?
پس کی میاد؟
모르겠어요.
نمیدانم
I'm not sure.
نمیدانم.
일단 한 달 비자니까 그만큼 있다가
اول|یک|ماه|چون ویزا|به همان اندازه|خواهد ماند
I have a one-month visa, so I'll probably stay there for the duration of the visa.
فعلاً ویزای یک ماهه است، پس باید به همین مقدار بمانم.
뭐든 혼자 결정하고
هر چیزی|تنها|تصمیم بگیرد
Always deciding by herself.
هر چیزی را به تنهایی تصمیم میگیرم
저기
آنجا
Um...
اونجا
이 사람한테 나는 도대체 어떤 의미...
این|به شخص|من|اصلاً|چه|معنی
I wonder what I am to this person...
این شخص برای من چه معنایی دارد...
주소좀 알려줘요.
آدرس را|به من بگو
Tell me your address.
لطفاً آدرس را به من بگویید.
전화 안돼면 편지 쓰게
تلفن|اگر نشود|نامه|بنویسم
So that I can write you if I can't call.
اگر نتوانی تماس بگیری، نامه مینویسم.
제가 지금 찍어줄게요.
من|الان|برایتان عکس میگیرم
I'll tell you right now.
الان برایت عکس میگیرم.
저 월급 받았거든요.
من|حقوق|دریافت کردم
I got my monthly salary today.
من الان حقوقم را گرفتم.
첫 월급은 아니지만 그래도...
اول|حقوق|نیست اما|با این حال
It's not my first salary, but still...
این اولین حقوقم نیست، اما با این حال...
[제대로 일해서 번 돈으로 종규의 선물을 사온 이나] 로션이야?
به درستی|کار کردن|به دست آورده|با پول|جونگیو|هدیه|خریده|اینا|آیا لوسیون است؟
[Yi-na bought Jong-gyu a present with the money she earned] Is this lotion?
[با پولی که به درستی کار کردهام، هدیهای برای جونگکیو خریدهام] لوسیونه؟
향수에요.
این عطر است
It's perfume.
عطره.
향수?
عطر
Perfume.
عطر؟
내복이나 사오지
لباس زیر|نمی خری
You should've just bought me pajamas. (Korean tradition for children to buy parents red pajamas with their first salary)
چرا لباس زیر نمیخری؟
내가 왜요? 내가 아저씨 딸이에요?
من|چرا؟|من|عمو|
Why should I? Am I your daughter?
من چرا؟ من دختر عمو هستم؟
예은아
یئون
Ye-eun,
یئون
도대체 내가 무슨 짓을 저질렀는지 모르겠다.
اصلاً|من|چه||مرتکب شدم|نمی دانم
I don't know what I've done to you.
اصلاً نمیدانم چه کار بدی کردهام.
너만은 꼭 행복했으면...
فقط تو|حتماً|خوشحال باشی
I only wish for your happiness...
فقط امیدوارم تو حتماً خوشبخت باشی...
이거 언제까지 써야돼요?
این|تا کی|باید استفاده کنم
When do I have to write this until?
این را تا کی باید استفاده کنم؟
피해자가 탄원서를 내줄 때까지
قربانی|نامه درخواست|ارائه دهد|تا زمانی که
Until the victim files a petition.
تا زمانی که شاکی درخواستش را ارائه دهد.
이나가 내 방으로 온다고?
اینا|من|به اتاق|میاد
Yi-na, are you moving into my room?
اینا به اتاق من میاد؟
주말이 옮길 거야
آخر هفته|جابجا|خواهد شد
Yeah.
آخر هفته جابجا میشود.
은재 코 고는데?
اونه جا|بینی|صدا میزند
Eun-jae snores though.
اونجا خروپف میکنه؟
진짜요?
واقعا؟
Really?
واقعاً؟
거짓말
دروغ
I'm kidding.
دروغ میگه
윤선배 안 불안해?
یون سنبه|نه|نگران است
Jin-myung, aren't you anxious?
یون سنبه نگران نیست؟
170만원 가지고 어떻게 한 달을 버텨?
1700000 تومان|با|چگونه|یک|ماه را|زنده بمانم
How are you going to live off of 1,700,000 KRW a month?
با ۱۷۰۰۰۰۰ وون چطور میخواهی یک ماه را سر کنی؟
뭐 어떻게든 되겠지
چه|به هر حال|درست میشه
I'm sure everything will work out.
خب، هر طور که شده، میشود.
왜?
چرا؟
What?
چرا؟
사람 변하니까 무섭구나 싶어서
انسان|چون تغییر میکند|ترسناکه|چون فکر کردم
I just find it scary how people change.
چون آدمها تغییر میکنند و این ترسناک است.
건배, 건배, 건배하자
نوشیدنی|نوشیدنی|بیایید نوشیدنی کنیم
Let's cheers. Cheers.
به سلامتی، به سلامتی، بیایید سلامتی کنیم
뭘로?
با چه چیزی
Cheers to what?
با چی؟
벨에포크 퐈이아!
بل ادوار|فیا
Velafork|fire
Belle Epoque, fire!
بل ادوک فایر!
SENT_CWT:AFkKFwvL=4.57 PAR_TRANS:gpt-4o-mini=3.76
fa:AFkKFwvL
openai.2025-02-07
ai_request(all=399 err=0.00%) translation(all=319 err=0.00%) cwt(all=1321 err=2.73%)