×

We gebruiken cookies om LingQ beter te maken. Als u de website bezoekt, gaat u akkoord met onze cookiebeleid.

image

Learn Persian With Majid, Elena learned Persian, married an Iranian and lived in Iran

Elena learned Persian, married an Iranian and lived in Iran

اولا من زبان فارسیم خوبه

بعضی ها حتی باورشون نمیشه که خارجی هستم

خاک زیر پاتم

به ما هیچکی یاد نداده بود قابل نداره چه معنا داره

پیاز داغ نکن

ایرانیان خیلی بلدند شادی کنند

گلند از این لحاظ

یه بو گندی دود درست کردم تو بالکن با این بادمجون

مگه میشه که ایرانی ها کامنت بد ندن

سلام، خوش اومدید به کانال من

من مجید هستم

امروز با النا از کشور بلاروس صحبت میکنم

که خودش زبان فارسی رو یاد گرفته

همسر ایرانی داره

و کانال یوتیوب به زبان فارسی داره

سلام النا، چطوری؟ خوبی؟

سلام مرسی، تو خوبی؟

من هم خوبم، مرسی

خوب، میخوام که اولش خودت رو برای ما معرفی کنی

من النا هستم، اهل بلاروسم

و فارسی خیلی خوب بلدم

به همه خوش آمد گویی میگم

فارسی خیلی خوب بلدی

کجا، کی، چجوری یاد گرفتی؟

حدود ده سال تجربه دارم

همه چی شروع شد از اینجا توی (شهر) مینسک

سفارت ایران در بلاروس برگزار کرده بود

کلاس زبان فارسی

یه دختری دوستم بود که

دوست پسر ایرانی داشت

ازش من شنیده بودم که

توی سفارت کلاس برگزار شده

اسم نویسی کردم

اینجوری اولش بود

میتونم بپرسم چرا؟ چرا فارسی؟ اینهمه زبان های دیگه

چونکه به من معرفی کردن که اولا زبانش رایگان بوده

این جذب کرد (من رو)

کلاسش رایگان بود، گفتم چرا که نه

اومدم، خیلی سخت بود

به اون صورت علاقمندی، انقدر سرسختی توی سال اول من نداشتم

بسیار شاگرد ضعیفی بودم

اما خوب دیگه

بعد از یک سال به من پیشنهاد دادند که بیام ایران

شرکت کنم توی یک برنامه تحصیلی

توی دانشگاه طباطبایی

حدود یک و نیم ماه بود، طول کشید

که اونجا بیشتر آشنا شدم با کشورتون، با زبان

زبانم بهتر شد

البته اون موقع مقدماتی من بودم گروهم

افتضاح زبانم بود

اما خوب اینجوری خیلی بیشتر علاقمند شدم

اینکه یهو بری یه کشور دیگه، کشور ایران

زبان فارسی یاد بگیری، تو یه دوره ای شرکت کنی

البته رایگان بود، اوکی، اما

همه چیش رایگان نبود

ولی خوب همین تصمیمش سخت نبود

که یهو بری مثلا یک ماه ونیم تا دو ماه ایران بمونی

چرا خیلی سخت بود

من با مادر و پدرم صحبت کردم و

اجازه دادن به من، گفتند برو

اینجور،فکر کنم، تجربه اصلا برای هرکس نمیاد

با استاد زبان فارسیم

که این خانوم یه خانوم ایرانی اینجا هستش

باهاش مشورت کردیم

گفتش کاملا کشور امنیت داره برای ما

که اوکی شد اینجوری

و البته هزینه های زندگی هم خوب به عهده خودتون بود، درسته؟

کاملا

الان بگن (میگن) وای چقدر مفت خور ها میریزن

خارجی ها

خوب خیلیش رایگان بوده البته

آره رایگان ما زندگی میکردیم تو هتل

و کل این تحصیلات یعنی درس، غذا همه چی بوده رایگان برای ما

خیلی خوبه، بنظر من اینجور هزینه ها خیلی خوبه

وقتی یکی بیاد زبان مارو یاد بگیره

کلا یادگیری زبان فارسی برات سخت نبود؟

گرامرش برای ما آسونه

سختیش این بوده که

این چیزی که شما تو کتاب میخونید یه چیزیه

اما زبان خیابونی هم وجود داره

میخوام، نه اینکه میخواهم، اینجوری نمیگن

البته نوشتنی هم خیلی سخته

آره از راست به چپ خیلی فرق میکنه

به این دلیل یکم سخت بود برای من

باید بگم که اونجا در ایران بیشتر

ادبیات و مثلا فارسی به ما

متن های بسیار قدیم که الان اصلا استفاده نمیشه چیزی

برای من اون موقع یعنی خیلی سخت بود

خیلی سخت بود

بیشتر این چیزها به ما یاد میدادند تا زبان عامیانه

آره متاسفانه اینجوریه

دقیقا واسه همین بود که من کانالم رو روی زبان عامیانه گذاشتم

چطور شد کانال به زبان فارسی و ری اکت به موزیک فارسی زدی؟

اولا من زبان فارسیم خوبه

آهنگ محسن یگانه: بهت قول میدم

کلا از این آهنگ من متوجه شدم که

میشینن ری اکشن میدن به آهنگ ها

من واقعا نمیدونستم

بعد که چند تا دیدم گفتم

شاید خودم هم باید امتحان کنم

بیننده هام بیشتر علاقمندند هرچی به ایران ربطی داره

به فارسی ربطی داره

به این موضوع ها اینها خیلی بیشترعلاقمندند که تعریف کنم

خیلی خوب حمایت میکنند

خیلی اینها احترام میذارن به خارجی ها که یکم فارسی بلدند

کامنت بد هم واست میاد؟ چیز بد مینویسند؟

مگه میشه که ایرانی ها کامنت بد ندن

پیش میاد

البته فکر میکنم همه جای دنیا هست

همیشه کس هایی هستند که هیتر اند

فارسی یاد گرفتی، رفتی ایران هم فارسی یاد گرفتی

بعدا با یک فرد ایرانی هم ازدواج کردی

وقتی که من داشتم فارسی میخوندم اینجا

ما زیاد جلسه های فرهنگی داشتیم، اینجوری بگم

و شوهر آیندم اومده بود اینجا پیش دوستش

که اینجا درس میخوند

اونجا همدیگه رو دیدیم، اینجوری میشه گفت

آشنا شدیم، بعد اون رفت

و دقیقا به من پیشنهاد داده بودند بیام ایران

یعنی دعوتم کردند این دانشگاه ایران

اونجا رفتم، دوباره همدیگه رو دیدیم

منو دعوت کرد به شهر خودش

همینجوری به من پیشنهاد داد که بیام شهرش

و من فرار کردم از این کلاس

یعنی با هم با اتوبوس رفتیم

با خانوادش منو آشنا کرد

یعنی اصلا خیلی جالب بود برای من

خیلی منو خوب پذیرایی کردند

خیلی مهربون بودند

و بعد دیگه سال دیگه اومد و ما ازدواج کردیم

توی بلاروس ما ازدواج کردیم

ولی دوست داشتی عروسی ایرانی داشته باشی؟

نمیدونم، شایدهم چه بهتر بوده که نگرفتند

چونکه این شلوغی اون زمان برای من خیلی سخت بود

ما اینقدر مهمونی و شلوغی عادت نداریم

خوب موقعی که رفتی ایران برای اولین بار

چه چیزی واست جدید بود

از فرهنگ، از مردم، از نمیدونم فضای ایران

خوب اولا این تعارف شما است

میگی آقا چقدر شد مثلا کرایه تاکسی

میگفتند قابل نداره

بخدا اون زمان به ما هیچکی یاد نداده بود

قابل نداره چه معنی داره

و من یادمه که ما سوار شدیم

یک پیرمرد راننده بود

کلی براش شعر میخوندیم

اینقدر به به میکرد

بعد که ما رو آورد دم در هتل

گفت که قابل نداره

و ما گفتیم واقعا!؟ آقا مرسی

گفتیم اینقدر از شعرمون خوشش اومد که گفت

خداحافظ، قابل نداره

ما همینجوری پیاده شدیم

دیدیم که ماشین یکم موند...موند

اما خوب نیومد سراغمون که پول...کرایه بدید و از اینجور حرفها

خوب اینجوری کلاه سر پیرمرده گذاشتیم

آها، نیومد سراغتون

نیومد، نه

پس اون پیرمرد بیچاره توی تعارف گیر کرد در واقع

چون این جمله قابل نداره

در واقع 99 درصد

شاید 100 درصد قابل داره

باید پول رو پرداختی کنی

برای تعارف میگیم

پس اولین چیز عجیب، یا جالب شاید براتون تعارف بود

دیگه چی؟

خوب البته مردم شما خیلی خارجی هارو دوست دارند

خیلی فضولند، دوست دارن بیان بپرسن چی بی چیه ، از کجایی تو و اینا

کلا خیلی مهربونند مردم

مثلا مال ما آدمها یکم معروفند به سردی

انقدر مثلا مهربون نیستن

بعد اینکه ایرانی ها خیلی همیشه دوست دارن مثلا کمک کنند

یعنی حتی به آدمهای غریب در خیابون

ایرانیان متاسفانه رک نمیگن

بسیار آدمهای مودب هستن

به رک بودن عادت نکردند

به غیر از این دوره زبان، رفتی تو ایران یه مدت بمونی؟

بعد از عروسی ما اومدیم ایران به قصد زندگی در ایران

به قصد زندگی؟؟

بله من چمدونم رو جمع کردم

خداحافظی کردم با مادر و پدرم

و دیگه برای همیشه قصد داشتم بیام ایران زندگی کنم

چقدر جالب

زندگی من اونجا 1.5 سال طول کشید

یه بار هم حتی از اون چادر گل ملی پوشیدم

رفتم سراغ نون

اصلا مسافرت میری الان؟ یا دوست داری دوباره مسافرت بری ایران؟

کلا من دوست دارم بیام ایران مسافرت کنم

چونکه ما بیشتر میریم سر میزنیم به خانواده اش

یعنی کل این مدت میشینیم توی شهرش

و ایران رو به اون صورت من ندیدم

البته خوب مسافرت رفتم اونجا چند تا شهرها رو دیدم

اما خیلی چیزها که من ندیدم

الان تو اینترنت چیزهایی میبینم که

آدم شاخ درمیاره ایران چی داره

از تعارف گفتی

چه فرهنگ ایرانی، یا چه رسم ایرانی رو از همه بیشتر دوست داری

فکر میکنی خیلی باحاله

غروبها که میری پارک

و این خانواده ها با هم میشینند توی پارک

تخمه میخورند، آجیل میخورند، حرف میزنند

تا نصف شب

این یعنی برای من یک سوال بزرگ بود همیشه

چجوری؟

نه اینها نگران فرداشونن

نه نگران همه این مشکلات و بدبختی هستن

به حدی به تو یه حس آرامش میده

که این برای من خیلی عجیب بود

خیلی ارتباط تو داخل خانواده خیلی قویه

یعنی با هم پیکنیک میرن، با هم مسافرت میکنند

ما تا این حد اینجا نداریم

من بعد از اینکه از ایران اومدم

خیلی سعی میکنم این فرهنگ سازی کنم

توی خانواده خودم

ما حتی صبر میکنیم تا خانواده بیان دورهم حتما غذا بخوریم

آره آره

کلا میگم این ارتباط بسیار محکم داخل خانواده ها خیلی خوبه، عالیه

چیزی که خیلی خوشم میاد ایرانی ها خیلی بلدند شادی کنند

کلا آدم های بسیار شادی اند

یعنی اینجوری که توی جاده، توی ترافیک

ماشین رو بزنن کنار، بزن برقص تو جاده

پنچر شدیم، بیا وسط

واقعا خیلی فوق العاده است

ایرانیان گل اند از این لحاظ

برگردم به زبان

کدوم واژه تو فارسی واست از همه قشنگتره؟

شما خیلی عبارت های مودبانه زیاد دارید

حتی کلمه مرسی

چند تا فرم زیاد داره

تشکر، مرسی ، ممنون

قربونت برم، خاک زیر پاتم

انشالله عروسی بچه ات

چاکریم، نوکریم، فدات شم

بمیرم برات، فدات

یعنی به حدی زیاده واقعا خیلی عالیه

کلا خیلی حرفهای مودبانه زیاد، عزیزم، جونم

زبانتون اینجوری خیلی خوبه

خیلی مهربونه، خیلی حال میده

اولین اصطلاح فارسی که یاد گرفتی چی بود؟

پیاز داغ نکن

پیازداغش رو زیاد نکن

واژه ای هم هست توی فارسی

عبارت، واژه، که سخت باشه واست تلفظش

هنوزم بعد از ده سال واست سخت باشه که بیان کنیش

کاغذ

آره من همیشه من یادم میره غ اولش ک

اولش یا آخرش

یکم سخته برای من

اما کلا چونکه ما تو زبان روسی غ نداریم

میشه گفت که این برای من خیلی سخت بود

تا یاد بگیرم این کلمه رو

الان مثلا اگه به دوستم بگم اینو بگو

هیچکی نمیتونه، خیلی سخته

غذای ایرانی برای شوهرت درست میکنی؟

بلدی؟ دوست داری خودت؟

کلا چونکه غذای روسی ایرانی ها نمیپذیرند

فقط غذای ایرانی درست میکنم براش

حتی ...چی بود این

غذای شمالی

از بادمجون درست میشه خیلی معروفه

میرزاقاسمی

آفرین! میرزاقاسمی هم درست میکردیم

یه بوی گندی دود درست کردم تو بالکن

با این بادمجون

تا سه روز نمیرفت

خوب قرمه سبزی رو چی میگی

وقتی قرمه سبزی درست کنی تمام محله بوی قرمه سبزی میده

خوب خودت غذای ایرانی دوست داری؟

کدوم رو از همه بیشتر دوست داری؟

خوب همون قرمه سبزی خوشم میاد

اگر خوب جا افتاده باشه

خوشمزه

و کدوم رو از همه بهتر درست میکنی؟

خورشت بادمجون

خیلی خوشم میاد، عالی درست میکنم

وقتی دوستهای بلاروسی ات میان برای مهمونی

غذای ایرانی درست میکنی یا روسی؟

من سعی میکنم میکس کنم

اما خوب غذای اصلی مثلا همیشه برنجیه (با برنج)

اونها نظرشون در مورد غذای... میخورن؟ دوست دارن؟

میخورن، البته خوب مثلا زرشک برای ما تو غذا یکم عجیبه

بین زبان خودت و زبان فارسی

کلمات مشترک، یا اصطلاح، ضرب المثل تقریبا مشابه چی دارید

چی پیدا کردی؟

خوب کلمات خیلی زیاد هست

فکر کنم تا 60 کلمات کلا پیدا کردیم

مثل شارلاتان

سماور خوب معروفه

استکان، گاراژ، بنزین، گاز

البته فکر کنم خیلی هاش از انگلیسی

دیگه از کجا اینها اومدن من نمیدونم

اما خوب کلا خیلی چیزها هست

همون چمدون

چایی، چای ما میگیم

خرافات زیاد... هم ما داریم هم شما زیاد دارید

شما مثلا

مثلا وقتی که مهمونها میرند

یک پارچ آب میریزند

البته فکر کنم شهر به شهر شاید فرق میکنه

مثلا که سفرشون به خیر باشه

ما مثلا قبل از اینکه جایی بریم مثلا مسافرت

میشینیم

یعنی باید یه لحظه بشینی فقط

پا شی بعد میتونی بری

آهان، مثل عادت صبر ما

یکی عطسه که میزنه

میگیم صبر (اومد)

یعنی یک لحظه باید واستی

خرافاته

خوب، مرسی از اینکه تو این مصاحبه بودی

امیدوارم که بچه ها بیان ازت بیشتر و بیشتر حمایت کنن

کانالت سابسکرایب هاش همینجور بره بالا

خیلی ممنون

اجازه بدید منم تشکر کنم که منو دعوت کردید

خیلی برای من قابل احترامه

امیدوارم همه بتونن راحت با کمک شما فارسی یاد بگیرند

خیلی ممنون

مرسی ازت خداحافظی میکنم

خیلی ممنون، خداحافظ

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Elena learned Persian, married an Iranian and lived in Iran Elena||||||||| Elena lernte Persisch|gelernt|Persisch|verheiratet mit||Iraner||lebte|in|Iran Elena|studied|Persian language|got married|یک ایرانی|Iranian person|and|زندگی کرد|in Iran|Iran エレナ|習った||結婚した|ある|イラン人|そして|住んでいた|イラン|イラン Elena lernte Persisch, heiratete einen Iraner und lebte im Iran Η Έλενα έμαθε περσικά, παντρεύτηκε έναν Ιρανό και έζησε στο Ιράν Elena learned Persian, married an Iranian and lived in Iran Elena aprendió persa, se casó con un iraní y vivió en Irán Elena a appris le persan, s'est mariée avec un Iranien et a vécu en Iran エレナはペルシア語を学び、イラン人と結婚し、イランに住んでいた Elena leerde Perzisch, trouwde met een Iraniër en woonde in Iran Elena nauczyła się perskiego, wyszła za mąż za Irańczyka i mieszkała w Iranie Elena aprendeu persa, casou-se com um iraniano e morou no Irã Елена выучила персидский язык, вышла замуж за иранца и жила в Иране. Elena lärde sig persiska, gifte sig med en iranier och bodde i Iran Elena Farsça öğrendi, bir İranlı ile evlendi ve İran'da yaşadı.

اولا من زبان فارسیم خوبه |je|langue||est bien Erstens|Ich|Sprache|mein Persisch|gut Firstly|I|language|my Persian language|is good まず||言語|ペルシャ語|いい First of all, I speak Persian well En primer lugar, hablo bien persa. Tout d'abord, je parle bien le persan

بعضی ها حتی باورشون نمیشه که خارجی هستم |||hun geloof|||| certains||même|leur croyance|||étranger| einige|einige|sogar|glauben|nicht glauben|dass|ausländisch|bin some|people|even|believe it|can't believe|that|foreigner| いくつか|||彼らの信じること|||| some people don't believe I am a foreigner Algunas personas ni siquiera creen que soy un extranjero Certains ne croient même pas que je suis étranger

خاک زیر پاتم terre|| Erde|unter|meinen Füßen Dust|under|under your feet ||足 I am the dust under your feet La suciedad bajo mis pies La terre sous mes pieds

به ما هیچکی یاد نداده بود قابل نداره چه معنا داره |||||||||betekenis| "zu"|uns|niemand|lehren|hatte gegeben||fähig|hat|was|Bedeutung|hat to us|to us|nobody|teach|"had not taught"||worthy|worth|what|meaning| ||誰も|||||||| No one had taught us what it means to be worthy Nadie nos había enseñado lo que significa Personne ne nous avait appris ce que cela signifie

پیاز داغ نکن Zwiebel|geröstet|braten Exaggerate|Fry|"Exaggerate" 玉ねぎ|揚げ| cebolla|frito|no frías Don't exaggerate No quemes cebollas Ne pas chauffer l'oignon

ایرانیان خیلی بلدند شادی کنند die Iraner|sehr|wissen|Freude haben|feiern Iranians|very|know how to|celebrate|to celebrate ||上手だ|楽しみ| los iraníes||saben|alegría|celebrate Iranians know hot to be happy Los iraníes saben cómo ser felices Les Iraniens savent être heureux

گلند از این لحاظ gland|||point de vue Gland in this context|of||in this regard bloem|||opzicht blühen||dies| グランド|||点 en este aspecto||| they are nice like flowers Glándula en este sentido Glande dans ce sens

یه بو گندی دود درست کردم تو بالکن با این بادمجون |Geruch|schlechte|Rauch||ich habe gemacht|||mit||Aubergine a|smell|stinky|smoke|correct|I made||balcony||this|Eggplant ||||||||||aubergine |匂い|悪臭|煙||||バルコニー|||ナス I made a bad smell on the balcony with eggplants Hice mal olor a humo en el balcón con esta berenjena

مگه میشه که ایرانی ها کامنت بد ندن ||dass|Iraner||Kommentar|schlecht|London is it possible||||that|comment||not |||||||する for sure Iranian leave bad comments ¿Es posible que los iraníes no hagan malos comentarios? Est-il possible que les Iraniens ne fassent pas de mauvais commentaires ?

سلام، خوش اومدید به کانال من ||willkommen||Kanal| Hello||came|to||my hi, welcome to my channel

من مجید هستم |Majid| I am|Majid|I am |マジド| this is Majid

امروز با النا از کشور بلاروس صحبت میکنم ||||Land|Weißrussland||ich spreche |with|Alena|from||Belarus|talk| ||アリナ|||ベラルーシ|| today, I speak with Elena from Belarus Hoy estoy hablando con Elena de Bielorrusia.

که خودش زبان فارسی رو یاد گرفته |er selbst|||die|lernen|gelernt that|himself|language||the|learn|learned who learned Persian qui a appris lui-même la langue persane

همسر ایرانی داره Ehefrau|| Iranian spouse|Iranian|has 妻|| has an Iranian husband Tiene una esposa iraní.

و کانال یوتیوب به زبان فارسی داره et|||||| ||YouTube||Sprache|| ||YouTube channel|in|||has ||YouTube|||| and runs a youtube channel in Persian Y tiene un canal de YouTube en farsi.

سلام النا، چطوری؟ خوبی؟ |Alna||gut Hi||how are you| Hi Elena, how are you?

سلام مرسی، تو خوبی؟ Hello|Thank you|you|are you well Hi, thanks, and you?

من هم خوبم، مرسی |auch|| ||I'm good|thank you I'm fine, too. Thanks Estoy bien también, gracias

خوب، میخوام که اولش خودت رو برای ما معرفی کنی ||||||||voorstellen| gut|ich möchte|dass|zuerst||dich|für||vorstellen|du dich vorstellen ||that|first|yourself|yourself|for|us|introduction|you introduce |私は||最初に|||||| well, I'd like you to introduce yourself to us

من النا هستم، اهل بلاروسم ||||Weißrussland ||am|from|Belarus ||||ベラルーシ I am Elena, from Belarus

و فارسی خیلی خوب بلدم ||||ich spreche |Persian (1)|very|well|I know ||||わかります and I can speak Persian very well Y sé farsi muy bien Et je connais très bien le farsi

به همه خوش آمد گویی میگم |||willkommen|Willkommen|sage to|everyone||welcome|welcome|I say Ich heiße alle herzlich willkommen greeting to all (who watch this video) doy la bienvenida a todos Je souhaite la bienvenue à tout le monde

فارسی خیلی خوب بلدی |||you speak |very|well|know |||知っている you can speak Persian very well Conoces muy bien el farsi. Vous connaissez très bien le farsi

کجا، کی، چجوری یاد گرفتی؟ |wann|wie|lernen| |when|how|remember|learned where, when, how did you learn it?

حدود ده سال تجربه دارم ||Jahre|Erfahrung|habe about||years|experience|have ongeveer|ongeveer tien||ervaring| |||d'expérience| I have almost 10 years experience (of learning Persian) J'ai une dizaine d'années d'expérience

همه چی شروع شد از اینجا توی (شهر) مینسک |||begann|||in der|Stadt|Minsk All|thing|started||||in||Minsk ||||||||ミンスク everything began from here, from the city of Minsk Todo comenzó aquí en Minsk Tout a commencé ici à Minsk

سفارت ایران در بلاروس برگزار کرده بود ||in|Weißrussland|veranstaltet|veranstaltet| embassy|||Belarus|held||was 大使館||||開催|| the Iranian embassy in Belarus gave a course La embajada de Irán en Bielorrusia había organizado L'ambassade d'Iran en Biélorussie avait organisé

کلاس زبان فارسی |Sprache| class|| in Persian clase de farsi

یه دختری دوستم بود که |ein Mädchen|||die a|a girl|friend of mine|was|that I had a friend habia una chica que era mi amiga Il y avait une fille qui était mon amie

دوست پسر ایرانی داشت |Freund||hatte friend|boy|| who had an Iranian boy-friend ella tenia un novio irani Elle avait un petit ami iranien

ازش من شنیده بودم که von ihm||gehört|ich war| ||heard|| I had heard from her that... J'avais entendu ça de lui

توی سفارت کلاس برگزار شده in|Botschaft|||stattgefunden in the|the embassy||held|has been there was a course in the embassy

اسم نویسی کردم |Schreiben| name|writing| I enrolled (in the course) j'ai écrit un nom

اینجوری اولش بود so|am Anfang| like this||was that was the beginning C'était la première fois

میتونم بپرسم چرا؟ چرا فارسی؟ اینهمه زبان های دیگه |||||toutes ces||| ||warum|warum|||Sprachen|Sprachen|andere I can||why|why||all||languages| 私は|||||こんなに||| can I ask you why? why Persian? many other language are out there Puis-je demander pourquoi? Pourquoi le farsi ? Tant d'autres langues

چونکه به من معرفی کردن که اولا زبانش رایگان بوده |||||||taal|gratis| weil|||Vorstellung|||zuerst|Sprache|kostenlos|war because|to||introduction|make|that|first|language|free| なぜなら|||紹介|||||無料| because firstly it was introduced to me and then it was free (no fee) Parce qu'ils m'ont fait comprendre que la langue était avant tout gratuite

این جذب کرد (من رو) ||hat angezogen||mich |attracted|did||me |引き寄せ||| it got me interested

کلاسش رایگان بود، گفتم چرا که نه |gratuit||||| seine Klasse|kostenlos|||||nein his class|free|was|I said||that|no way 彼のクラス|||||| the course was free, I said why not

اومدم، خیلی سخت بود Ich kam||schwierig| I came|very|hard|was I entered the course, it was difficult Je suis venu, c'était très difficile

به اون صورت علاقمندی، انقدر سرسختی توی سال اول من نداشتم |||intérêt||||||| to|that|that|Interest|that much|stubbornness|in||first||hadn't |||interesse|zo|||||| |||||根気|||||なかった |||Interesse||Hartnäckigkeit|in||ersten||hatte in the first year I was not that interested Lors de ma première année, je n'avais pas ce genre d'intérêt

بسیار شاگرد ضعیفی بودم ||élève faible| |Schüler|schwacher| very|student|weak student| |生徒|弱い| I was a weak student J'étais un élève très pauvre

اما خوب دیگه aber||aber gut eben but||anymore but anyway Mais ça va

بعد از یک سال به من پیشنهاد دادند که بیام ایران ||one||||offer|offered||come| |||||||くれた||| after one year they offered me to go to Iran Au bout d'un an, ils m'ont proposé de venir en Iran

شرکت کنم توی یک برنامه تحصیلی |||||éducatif I will do (the) company|participate|in|a|program|educational deelname||||| |||||学業 to participate in a university program (a persian course) Participer à un programme d'études

توی دانشگاه طباطبایی |Tabatabai University|Tabatabai ||タバタバイ at the university of Tabatabaei (Tehran)

حدود یک و نیم ماه بود، طول کشید about||||||it took|took |||||||かかった the course was for 1.5 months Cela a pris environ un mois et demi

که اونجا بیشتر آشنا شدم با کشورتون، با زبان ||more|familiar|I became||your country|| ||||||jullie land|| ||||||あなたの国|| there I got more familiar with your country, with your language

زبانم بهتر شد my language|better| 私の言語|よく| my Persian got better

البته اون موقع مقدماتی من بودم گروهم ||à ce moment|||| of course|that||beginner|||my group |||deelnemer (1||| |||準備の|||グループ of course I was in the elementary level then Bien sûr, à cette époque, j'étais le membre préliminaire de mon groupe

افتضاح زبانم بود disgraceful situation||was schande|| ひどいこと|| my Persian was horrible Ma langue était horrible

اما خوب اینجوری خیلی بیشتر علاقمند شدم |||||interested| |||||興味がある| but I got more interested by taking this course

اینکه یهو بری یه کشور دیگه، کشور ایران that|suddenly|go|to|||| ||||land||| |突然|||||| going suddenly to another country like Iran Partir dans un autre pays, l'Iran

زبان فارسی یاد بگیری، تو یه دوره ای شرکت کنی ||learn|||a|course||participate| ||||||cursus||| to take part in a course to learn Persian Apprenez la langue persane, suivez un cours

البته رایگان بود، اوکی، اما |free||Okay| |無料||オーケー| it was free of charge, ok, but

همه چیش رایگان نبود |chose|gratuit| everything|everything|free|was not |もの|| not everything was free of charge Tout n'était pas gratuit

ولی خوب همین تصمیمش سخت نبود ||just|decision|| |||決断|| but making this decision, wasn't it difficult? Mais cette décision n'a pas été difficile

که یهو بری مثلا یک ماه ونیم تا دو ماه ایران بمونی |suddenly||for example|||one and a half|||||stay ||||||1||||| the decision to go to Iran to stay there for 1.5 - 2 months Si vous partez, restez en Iran pendant un mois et demi à deux mois

چرا خیلی سخت بود it was a very hard decision

من با مادر و پدرم صحبت کردم و ||mother||||| ||母||父||| I talked to my parents

اجازه دادن به من، گفتند برو permission|to give|||they said|go ||||言った| they allowed me to go

اینجور،فکر کنم، تجربه اصلا برای هرکس نمیاد this way|||experience|at all||everyone|doesn't come zo||||||| ||||||誰にでも| I think, an experience (opportunity) like this does not happen for everybody De cette façon, je pense que l'expérience n'est pas pour tout le monde

با استاد زبان فارسیم |teacher||my Persian |先生|| (I talked) with my Persian teacher

که این خانوم یه خانوم ایرانی اینجا هستش ||lady||lady|||is ||女性|||||います she is an Iranian lady who teaches here (in Minsk) que cette dame est une dame iranienne ici

باهاش مشورت کردیم with him|consulted|we did |overlegd| 彼と|相談|しました we got counsel from her Nous l'avons consulté

گفتش کاملا کشور امنیت داره برای ما he said|completely||security||| 彼は言った|完全に||安全||| she said the country is fully safe for us Il a dit que le pays était totalement sûr pour nous

که اوکی شد اینجوری |||like this that way the decision got confirmed C'était bien comme ça

و البته هزینه های زندگی هم خوب به عهده خودتون بود، درسته؟ ||les coûts||||||votre charge||| |of course|cost||living||||on you|yours|| ||kosten|||||||||klopt dat ||||||||責任|あなたたち|| you had to pay of course for the costs of living, right? Et bien sûr, les frais de subsistance ont été bien couverts par vous, n'est-ce pas ?

کاملا completely 完全に absolutely free

الان بگن (میگن) وای چقدر مفت خور ها میریزن |they say||wow||cheap|eater|they|they pour |言う||わあ||タダ|食べる|たち|来る they (the audience) might say now what free-loaders come here Maintenant, ils disent (ils disent) wow, combien de gens libres affluent

خارجی ها foreigners| buitenlandse| foreigners

خوب خیلیش رایگان بوده البته |a lot|free||of course |それの大部分||| well most of it was for free Eh bien, la plupart étaient gratuits bien sûr

آره رایگان ما زندگی میکردیم تو هتل |free|||we lived||hotel ||||していた|| yes, we lived free of charge in hotels

و کل این تحصیلات یعنی درس، غذا همه چی بوده رایگان برای ما |all||education|that is|lesson|||||free|| |||教育|||||||無料|| and the whole course, food, everything was free for us

خیلی خوبه، بنظر من اینجور هزینه ها خیلی خوبه ||||like this|||| ||私には||こんな|||| very well, I think such costs are good (for a country) Très bien, je pense que ces coûts sont très bons

وقتی یکی بیاد زبان مارو یاد بگیره ||comes|language|us|| when somebody comes to learn our language

کلا یادگیری زبان فارسی برات سخت نبود؟ overall||language|||| |学ぶこと|言語|ペルシア語|君にとって|| on the whole, wasn't learning Persian difficult for you? Était-ce difficile pour vous d’apprendre le persan ?

گرامرش برای ما آسونه grammar|||easy for us 文法|||簡単だ the grammar is easy for us

سختیش این بوده که its difficulty|this|has been|that 難しさ||だった| the diffiuclty was this:

این چیزی که شما تو کتاب میخونید یه چیزیه ||||||read||is something ||||||読んでいる|| what you learn in books is one thing (standard Persian) Ce que tu lis dans le livre est quelque chose

اما زبان خیابونی هم وجود داره |language|street language||| ||straattaal||| ||ストリート||| there is also another thing: street talk (colloquial Persian) Mais il y a aussi le langage de la rue

میخوام، نه اینکه میخواهم، اینجوری نمیگن I want|||I want|like this|they don't say |||||zo zeggen |||私は欲しい||言わない you say'Mikhaam' (in daily conversations), not 'mikhaaham', nobody says that

البته نوشتنی هم خیلی سخته |writing||| もちろん|書くこと|も||難しい of course writing system is also difficult Bien sûr, écrire est aussi très difficile

آره از راست به چپ خیلی فرق میکنه yes|of|right|to|left||difference| yes from right to left is a big difference

به این دلیل یکم سخت بود برای من ||reason||||| ||reden||||| |||少し|||| that's why it was a bit difficult for me

باید بگم که اونجا در ایران بیشتر also I must say, there in Iran

ادبیات و مثلا فارسی به ما literature||||| the gave us for Persian

متن های بسیار قدیم که الان اصلا استفاده نمیشه چیزی text|||old|||at all|is used|isn't used| テキスト|||古い|||||| old litrary texts which are no more used in current conversations

برای من اون موقع یعنی خیلی سخت بود ||||was||| it was really difficult for me

خیلی سخت بود really difficult

بیشتر این چیزها به ما یاد میدادند تا زبان عامیانه ||things|||yad|they taught|||colloquial language ||||||gaven|||de omgangstaal ||||||教えてくれた|||口語 Most of these things were taught to us rather than vernacular

آره متاسفانه اینجوریه yes|unfortunately|this way |残念ながら|こんなふうだ unfortunately it is true

دقیقا واسه همین بود که من کانالم رو روی زبان عامیانه گذاشتم exactly|for|this|was||I|my channel||||colloquial|put ||||||mijn kanaal||||de omgangstaal| |ため|||||||||| that was exactly why I dedicated my channel to colloquial Persian

چطور شد کانال به زبان فارسی و ری اکت به موزیک فارسی زدی؟ ||||||||React||||you hit |||||||リ|リアクション||||した how come did you launch a (youtube) channel in Persian and to react to Persian music?

اولا من زبان فارسیم خوبه firs of all, my Persian is good

آهنگ محسن یگانه: بهت قول میدم song|Mohsen|Yeganeh||promise| |モハセン|ヤガーネ||約束| Mohsen Yeganeh has a song: 'behet ghol midam' (I promise you)

کلا از این آهنگ من متوجه شدم که |||||I realized|| I realised it from this song that

میشینن ری اکشن میدن به آهنگ ها they sit|||give||| 座る||アクション|する||| a lot of people just make videos reacting to such songs Ils s'assoient et réagissent aux chansons

من واقعا نمیدونستم I||I didn't know ||ik wist niet ||わからなかった I was not at all aware (of such a trend)

بعد که چند تا دیدم گفتم ||||I saw|I said after watching some of such videos, I told myself Après en avoir vu quelques-uns, j'ai dit

شاید خودم هم باید امتحان کنم ||||try| perhaps, I should also give it a try

بیننده هام بیشتر علاقمندند هرچی به ایران ربطی داره viewers|||are interested|whatever|||| 視聴者|||興味があります|何でも|||| my audience is more interested in whatever that is related to Iran Mes téléspectateurs sont plus intéressés par tout ce qui concerne l'Iran

به فارسی ربطی داره ||relation| or related to Persian language

به این موضوع ها اینها خیلی بیشترعلاقمندند که تعریف کنم ||subject||||more interested||I define|I define ||||これら||興味があります||| such topics are of more interest to them

خیلی خوب حمایت میکنند ||support|support they support me very well Ils soutiennent très bien

خیلی اینها احترام میذارن به خارجی ها که یکم فارسی بلدند ||respect|show respect||foreigners|||a little||know Persian ||尊敬|する||||||| they really respect foregners who speak a bit Persian Beaucoup d'entre eux respectent les étrangers qui connaissent le persan

کامنت بد هم واست میاد؟ چیز بد مینویسند؟ comment|||to you||||they write |||あなたに||||書いている Do you get also bad comments? Do they write bad things to you? Aimez-vous les mauvais commentaires? Est-ce qu'ils écrivent quelque chose de mal ?

مگه میشه که ایرانی ها کامنت بد ندن is it possible|||||comment||give it is for sure that Iranians leave bad comments Est-il possible que les Iraniens ne fassent pas de mauvais commentaires ?

پیش میاد it can happen se produit

البته فکر میکنم همه جای دنیا هست ||||in every part of|the world| actually I think it happens all over the world Bien sûr, je pense que c'est partout dans le monde

همیشه کس هایی هستند که هیتر اند |people||||haters| |人||||ヒーター| there are always people out there in the world who are simply haters

فارسی یاد گرفتی، رفتی ایران هم فارسی یاد گرفتی Persian|learned||||||| you learned Persian, then you went to Iran to learn Persian

بعدا با یک فرد ایرانی هم ازدواج کردی later|||person|||married| 後で|||人|||| then you married also an Iranian man

وقتی که من داشتم فارسی میخوندم اینجا |||||I was reading| |||||読んでいた| when I was learning Persian here (in Minsk) Quand j'étudiais le farsi ici

ما زیاد جلسه های فرهنگی داشتیم، اینجوری بگم we|a lot|meeting||cultural|we had|like this|I say we had a lot of cultural gatherings On a fait beaucoup de rencontres culturelles, pour ainsi dire

و شوهر آیندم اومده بود اینجا پیش دوستش |husband|my future|had come||here|to see|his friend |夫|未来||||| my future husband had come here to visit his friend Et mon futur mari était venu ici chez son ami

که اینجا درس میخوند |||was studying |||勉強している who was studying here

اونجا همدیگه رو دیدیم، اینجوری میشه گفت |each other||saw||| |||会った||| let's say, it was there that we met each other On s'y est vu, pour ainsi dire

آشنا شدیم، بعد اون رفت we|we became|||left we got to know each other, then he went back to Iran Nous nous sommes rencontrés, puis il est parti

و دقیقا به من پیشنهاد داده بودند بیام ایران |exactly|||suggested|||come| and exactly at that time I got the offer to go to Iran Et ils m'ont exactement suggéré de venir en Iran

یعنی دعوتم کردند این دانشگاه ایران that is|invited me|||| |私を呼んだ|||| I mean this invitation (to the persian course) from the university Autrement dit, ils m'ont invité dans cette université iranienne

اونجا رفتم، دوباره همدیگه رو دیدیم ||again|each other|| |||||会いました I went to Iran, we met each other again J'y suis allé, nous nous sommes revus

منو دعوت کرد به شهر خودش me|invited|||city|his |招待||||自分の he invited me to his city

همینجوری به من پیشنهاد داد که بیام شهرش just|||suggested|gave|||his city そのまま|||提案||||彼の街 he simply offered me to go to his vity

و من فرار کردم از این کلاس ||I escaped|||| ||逃げる|||| and I escaped this Persian class Et je me suis enfui de ce cours

یعنی با هم با اتوبوس رفتیم that is||||| |||||行きました we went together by bus

با خانوادش منو آشنا کرد |his family||familiar|introduced |家族||| he introduced me to his family Il m'a présenté à sa famille

یعنی اصلا خیلی جالب بود برای من |at all||||| it was really interesting for me

خیلی منو خوب پذیرایی کردند very|me||hosted me well| |||もてなして| they gave me a warm welcome Ils m'ont très bien traité

خیلی مهربون بودند |kind| |優しい| they were very nice

و بعد دیگه سال دیگه اومد و ما ازدواج کردیم |||year|next|came|||marriage| and the next year we got married Et puis une autre année est arrivée et nous nous sommes mariés

توی بلاروس ما ازدواج کردیم |Belarus||marriage| we married in Belarus

ولی دوست داشتی عروسی ایرانی داشته باشی؟ |||wedding||| |||結婚式||| didn't you like to have a wedding party in Iran? Mais aimeriez-vous avoir un mariage iranien ?

نمیدونم، شایدهم چه بهتر بوده که نگرفتند |maybe|||||they didn't take |もしかしたら|||||取らなかった I don't know, perhap it was better that I didn't have it Je ne sais pas, c'était peut-être mieux qu'ils ne l'aient pas compris

چونکه این شلوغی اون زمان برای من خیلی سخت بود because||crowd||time||||| ||混雑||||||| because having so many people around at that time was difficult for me Parce que cette activité à cette époque était très difficile pour moi

ما اینقدر مهمونی و شلوغی عادت نداریم |this much|party||bustle|habit| we are not accustomed to such parties with a lot of people Nous ne sommes pas habitués à une telle fête et à une telle foule

خوب موقعی که رفتی ایران برای اولین بار |time|||||| well, when you went to Iran for the first time

چه چیزی واست جدید بود ||for you|| what was new to you?

از فرهنگ، از مردم، از نمیدونم فضای ایران |culture|||||the atmosphere of| |文化|||||| about culture, about people, about the atmosphere in Iran De la culture, du peuple, de je ne connais pas l'atmosphère de l'Iran

خوب اولا این تعارف شما است |||politeness|| |||挨拶|| first of all, your Taarof

میگی آقا چقدر شد مثلا کرایه تاکسی ||how much|||fare| you ask how much should I pay for the taxi ride Monsieur, combien coûtait le taxi, par exemple ?

میگفتند قابل نداره they said|capable| they said 'ghabeli nadaare' (it's a taarof phrase means you don't need to pay) Ils ont dit que c'était impossible

بخدا اون زمان به ما هیچکی یاد نداده بود I swear||time|||nobody||| swear to God, nobody had taught us Dieu ne nous a rien appris à cette époque

قابل نداره چه معنی داره |||meaning| what 'ghabeli nadaare' means Qu'est-ce que ça veut dire?

و من یادمه که ما سوار شدیم ||I remember|||mounted| I can remember we got into a taxi Et je me souviens que nous avons roulé

یک پیرمرد راننده بود |old man|driver| the driver was an old man Un vieil homme était le chauffeur

کلی براش شعر میخوندیم general||poetry|we sang we sang a lot of poem for him Nous lui lisons de la poésie

اینقدر به به میکرد so much|||did he kept saying 'beautiful! nice!'

بعد که ما رو آورد دم در هتل ||||brought|to|| later when he took us to the hotel (dstination) Après nous avoir amenés à la porte de l'hôtel

گفت که قابل نداره he said 'ghaabeli nadaare'

و ما گفتیم واقعا!؟ آقا مرسی |||really|Sir|thank you we said 'REALLY?? THANKS!' Et nous avons dit vraiment !? Merci Monsieur

گفتیم اینقدر از شعرمون خوشش اومد که گفت we said|so||our poem|liked it|he came|| we thought he enjoyed our poetry singing so much that he said Nous avons dit qu'il aimait tellement notre poème qu'il l'a dit

خداحافظ، قابل نداره Adiós|no hay problema|no vale la pena goodbye, you don't need to pay (ghabel nadaare)

ما همینجوری پیاده شدیم |just like that|on foot|we walked |así nomás|a pie|nos bajamos we simply got out of the taxi (without paying) On s'en est tiré comme ça

دیدیم که ماشین یکم موند...موند ||||stayed| verbo ver|||un poco|se quedó|se quedó we saw that the car stayed there a little...and stayed a bit more On a vu que la première voiture était restée

اما خوب نیومد سراغمون که پول...کرایه بدید و از اینجور حرفها but||didn't come|to us|||rent|give|||this kind|things pero|bueno|no vino|a vernos||dinero|alquiler|dar||de|así|cosas así but he didn't come to us to ask for the money Mais ce n'était pas bien pour nous de payer un loyer et ce genre de choses

خوب اینجوری کلاه سر پیرمرده گذاشتیم ||hat||the old man|we put bueno|así|sombrero||el viejo|pusimos well, that way we ripped the oldman off Eh bien, c'est comme ça qu'on met le chapeau sur la tête du vieil homme

آها، نیومد سراغتون |didn't come|to see you Ah|no vino|a ustedes aha, he didn't come to you Oh, il n'est pas venu vers toi

نیومد، نه no, he didn't

پس اون پیرمرد بیچاره توی تعارف گیر کرد در واقع ||old man|poor||polite conversation|caught|||reality so the poor oldman got stuck in the Tarrof that he made Alors ce pauvre vieil homme est resté coincé dans les compliments

چون این جمله قابل نداره ||sentence|| because the phrase 'ghaabel nadaare'

در واقع 99 درصد |actually| in fact 99% it means

شاید 100 درصد قابل داره ||capable| perhaps 100% it means give me the money

باید پول رو پرداختی کنی |||pay| you have to pay the money

برای تعارف میگیم ||we say we just say it as a kind of Tarrof

پس اولین چیز عجیب، یا جالب شاید براتون تعارف بود |||strange|||||| the the first strange or interesting thing for you in Iran was Tarrof

دیگه چی؟ what else?

خوب البته مردم شما خیلی خارجی هارو دوست دارند |of course||||foreign|the foreigners|| well your people love people from abroad

خیلی فضولند، دوست دارن بیان بپرسن چی بی چیه ، از کجایی تو و اینا |nosy|||come|ask|||||||| they are really nosy (curious), they'd like to come to ask you about everyything: where you are from, etc.

کلا خیلی مهربونند مردم overall|very|are kind| the people are really kind

مثلا مال ما آدمها یکم معروفند به سردی |possessions||people||they are famous||coldness our people (in Belarus) are well-known for being cold-hearted

انقدر مثلا مهربون نیستن so||kind| we are not that kind like Iranians

بعد اینکه ایرانی ها خیلی همیشه دوست دارن مثلا کمک کنند after|||||||||| and Iranians like it really always to help you

یعنی حتی به آدمهای غریب در خیابون |even||people|strangers||street es decir|incluso a|||extraños|en|la calle even to people they don't know

ایرانیان متاسفانه رک نمیگن |unfortunately|blunt|don't say los iraníes|lamentablemente|directo|no dicen Iranians unfortunately don't speak straighforwardly

بسیار آدمهای مودب هستن very|people|polite| muy|personas|educados|son they are really polite

به رک بودن عادت نکردند |||habit|they did not a|seriedad|estar|acostumbrarse|no se acostumbraron that's why they are not used to being direct

به غیر از این دوره زبان، رفتی تو ایران یه مدت بمونی؟ |except|||course|language|||||time|to stay a|except||esta|curso|idioma|fuiste|tú|Irán|un|un tiempo|quedarte apart from this course, did you go to Iran to stay there for a while?

بعد از عروسی ما اومدیم ایران به قصد زندگی در ایران ||the wedding||came|||intention||| después de|de|la boda||llegamos|||con el propósito de|vivir|en|Irán after the marriage, we went to Iran to live there

به قصد زندگی؟؟ |intention| a|con la intención| to live there??

بله من چمدونم رو جمع کردم ||my suitcase||| sí||mi maleta|la|reuní|reuní yes, I packed my suitcase

خداحافظی کردم با مادر و پدرم said goodbye to my parents

و دیگه برای همیشه قصد داشتم بیام ایران زندگی کنم ||||intention||to come||| and I wannted to live in Iran forever

چقدر جالب interesting

زندگی من اونجا 1.5 سال طول کشید ||||took|took I lived there for 1.5 years

یه بار هم حتی از اون چادر گل ملی پوشیدم |||even|||tent|flower|national|I wore once, I even wore those floral Chadors

رفتم سراغ نون |to get| and went to buy bread

اصلا مسافرت میری الان؟ یا دوست داری دوباره مسافرت بری ایران؟ at all|travel||||||||go| do you travel to Iran now? or would you like to travel to Iran again?

کلا من دوست دارم بیام ایران مسافرت کنم totally||||||| generally I love travelling around Iran

چونکه ما بیشتر میریم سر میزنیم به خانواده اش ||||head|visit||family| because we mostly go to visit my husband's family

یعنی کل این مدت میشینیم توی شهرش that is|all|||we sit|| it means that the whole travel is spent in their city

و ایران رو به اون صورت من ندیدم |||||face|| that's why I haven't seen Iran properly

البته خوب مسافرت رفتم اونجا چند تا شهرها رو دیدم we have some travels to some cities there in Iran

اما خیلی چیزها که من ندیدم but there is a lot that I haven't seen yet

الان تو اینترنت چیزهایی میبینم که now on the internet I see things

آدم شاخ درمیاره ایران چی داره Adam|horn|makes horns||| Adán|se enoja|se vuelve loco|Irán||tiene that drops my teeth what is going on in Iran

از تعارف گفتی |presentación| you talked about Taarof

چه فرهنگ ایرانی، یا چه رسم ایرانی رو از همه بیشتر دوست داری |||||custom||||||| |cultura|||qué|costumbre|iraní|en|de|todos|más|te gusta|tú amas which Iranian tradition or culture do you like most?

فکر میکنی خیلی باحاله |||cool piensas|tú piensas|| you find it really cool

غروبها که میری پارک in the evenings||| su atardecer||tú vas|al parque in the evening when you go to Park

و این خانواده ها با هم میشینند توی پارک ||||||sit|| ||familias|familias||juntas|se sientan|en|el parque (you see) the familes who are sitting together

تخمه میخورند، آجیل میخورند، حرف میزنند seeds|they eat|nuts|||they talk semillas|comen|frutos secos|comen|charlas|hablan talking, eating nuts together

تا نصف شب |midnight| hasta|medianoche|noche until midnight

این یعنی برای من یک سوال بزرگ بود همیشه |||||question||| this||para|||pregunta|importante|era|siempre it was a big question always for me

چجوری؟ how ¿Cómo how?

نه اینها نگران فرداشونن |these|worried|their future no|these|preocupados|su futuro they have no worries over tomorrow

نه نگران همه این مشکلات و بدبختی هستن |worried|||problems||misery| no|preocupados|todas||los problemas||desgracia|están niether are they worried about problems

به حدی به تو یه حس آرامش میده |to a degree||||sense|peace|gives it gives you a great sense of peace

که این برای من خیلی عجیب بود |||||strange| which was really strange to me

خیلی ارتباط تو داخل خانواده خیلی قویه |connection|your|within|||strong muy|relación|tu|dentro de|familia||fuerte the relationship among family members is really strong

یعنی با هم پیکنیک میرن، با هم مسافرت میکنند that is|||picnic|||||they travel |||||||viajan juntos|viajan the go to picnic together, they travel together

ما تا این حد اینجا نداریم we|up to|this|limit|| |||||we have we don't have it to that extent here

من بعد از اینکه از ایران اومدم I|after|after|that|||I came when I came back from Iran

خیلی سعی میکنم این فرهنگ سازی کنم |effort|||culture|culturalization|I do I tried to make this culture

توی خانواده خودم in|family| in my family

ما حتی صبر میکنیم تا خانواده بیان دورهم حتما غذا بخوریم |even|patience||||Bayan|together|definitely|| que|incluso|esperamos|comemos|||de la familia|juntos|definitivamente|comida|comer we even wait until family members come, so that we can eat all together

آره آره |sí sí yes yes

کلا میگم این ارتباط بسیار محکم داخل خانواده ها خیلی خوبه، عالیه |||connection|||||||| |||||||||||excelente generally I believe this strong relationship in a family is good, is great

چیزی که خیلی خوشم میاد ایرانی ها خیلی بلدند شادی کنند ||||||||know how to|joy| ||||||||saben|| what I really like is that Iranins know how to be happy

کلا آدم های بسیار شادی اند generally|people||very|happy| ||||felices|son they are really happy people

یعنی اینجوری که توی جاده، توی ترافیک that is||||road|| es decir|de esta manera||en|carretera|en|tráfico so that when they are stuck in a traffic or when they are driving

ماشین رو بزنن کنار، بزن برقص تو جاده car||hit|side||dance|| car||pon|al costado|baila|baila||carretera they pull over suddenly and start dancing in the street

پنچر شدیم، بیا وسط flat tire|||the middle pinchamos|nos pinchamos|ven|en medio we have a flat tire, come on let's dance

واقعا خیلی فوق العاده است ||super|amazing| realmente||increíble|increíble| that's awesome

ایرانیان گل اند از این لحاظ |flower||||regard Iranians are perfect in this way

برگردم به زبان I return||language back to language

کدوم واژه تو فارسی واست از همه قشنگتره؟ |word|||for you|||is more beautiful cuál|word|||te||más|más bonita which Persian word is the most beautiful to you?

شما خیلی عبارت های مودبانه زیاد دارید ||phrases||polite expressions|| usted||frases|frases|educadas|muchas|tienen you have a lot of polite words and phrases

حتی کلمه مرسی even|| incluso|palabra|gracias even the word 'mercy'

چند تا فرم زیاد داره ||forms|| algunos||formularios||tiene has multiple forms (alternatives):

تشکر، مرسی ، ممنون thank you|| tashakor, mercy, mamnoon

قربونت برم، خاک زیر پاتم I adore you|I go|the ground|| te amo|me voy a|tierra|tierra bajo|tus pies ghorboonet beram, khake zire patam

انشالله عروسی بچه ات God willing|wedding||your Dios quiera|boda|hijo|tu inshalla aroosi bachat

چاکریم، نوکریم، فدات شم I am your servant|I am your servant|I adore you|be soy tuyo|soy tu sirviente|te amo|te amo chakerim, nokarim, fadat sham

بمیرم برات، فدات I will die||I sacrifice myself for you moriré|por ti|te amo bemiram barat, fadat

یعنی به حدی زیاده واقعا خیلی عالیه ||to a degree|||| es decir||en gran medida|mucho|realmente||excelente there are so many, that's awesome

کلا خیلی حرفهای مودبانه زیاد، عزیزم، جونم |||||my dear| en general||palabras|educadas|mucho|mi amor|mi vida a lot of polite words like Azizam, Joonam, etc.

زبانتون اینجوری خیلی خوبه your language||| su idioma|así||está bien your language in this way is really good

خیلی مهربونه، خیلی حال میده |kind||| |es muy amable||diversión|da placer is really nice, and enjoyable

اولین اصطلاح فارسی که یاد گرفتی چی بود؟ |term|||||| primera|término|persa||recuerdas|tú aprendiste|qué|fue what was the first Persian idiom that you learned?

پیاز داغ نکن onion|fry|make |frito|no frías 'piaaz daagh nakon'

پیازداغش رو زیاد نکن fried onions||too|do sautéed onions|la|mucho|no lo hagas (I correct) piaaz daaghesh ro ziaad nakon (means don't exaggerate)

واژه ای هم هست توی فارسی word||||| palabra|||hay|en|persa is there a word in Persian

عبارت، واژه، که سخت باشه واست تلفظش phrase|word||||for you|its pronunciation frase||que|difícil|sea|para ti|su pronunciación a phrase, a word which is difficut for you to pronounce

هنوزم بعد از ده سال واست سخت باشه که بیان کنیش still|||||for you||||expression|you todavía|después||diez|diez|te resulte|difícil|sea||lo digas|lo digas even after 10 years you still have problem to say it

کاغذ paper papel Kaghaz (means paper)

آره من همیشه من یادم میره غ اولش ک ||always||||غ|at first|ک sí||||recuerdo|olvidar|غ (غ)|al principio| I always forget which comes first 'K' or 'GH'

اولش یا آخرش ||at the end (comes) in the begging or at the end

یکم سخته برای من it is (still) a bit difficult for me

اما کلا چونکه ما تو زبان روسی غ نداریم |overall|||||Russian|gh| |||||idioma|ruso||no tenemos because in Russian we have no 'GH' sound

میشه گفت که این برای من خیلی سخت بود I can say it was very difficult for me

تا یاد بگیرم این کلمه رو ||aprenda|esta|palabra|la to learn this word

الان مثلا اگه به دوستم بگم اینو بگو ahora||||||| when I tell my friends to say this word

هیچکی نمیتونه، خیلی سخته nobody|can|| nadie|puede||es difícil nobody can do it, it is really difficult

غذای ایرانی برای شوهرت درست میکنی؟ |||your husband|| comida||para|tu esposo|preparas|cocinas do you cook Iranian food for your husband?

بلدی؟ دوست داری خودت؟ do you know|||yourself can you cook Iranian food? do you yourself like it?

کلا چونکه غذای روسی ایرانی ها نمیپذیرند ||||||they don't accept en general|porque|comida||iraní||no aceptan because Iranians don't accept Russian food

فقط غذای ایرانی درست میکنم براش solo|comida||preparo|hago|para él I only cook Iranian food for him

حتی ...چی بود این even||| incluso|qué||esto even this one...

غذای شمالی |northern the food from the north of Iran

از بادمجون درست میشه خیلی معروفه |eggplant||||famous it is made with eggplants, it is famous...

میرزاقاسمی Mirza Qasemi Mirza Qasemi Mirza Ghasemi

آفرین! میرزاقاسمی هم درست میکردیم |||correctly|we made ¡Bien|Mirza Ghasemi|también|bien|hacíamos well done! right! we also cooked Mirza Ghasemi

یه بوی گندی دود درست کردم تو بالکن |smell|bad|smoke||||balcony |||||||el balcón I made a terrible smell on the balcony

با این بادمجون ||eggplant with the eggplants

تا سه روز نمیرفت |||wouldn't go |tres|días|no iba the smell didn't go away fo days

خوب قرمه سبزی رو چی میگی ||herb|||do you say then what about 'Ghorme Sabzi'

وقتی قرمه سبزی درست کنی تمام محله بوی قرمه سبزی میده |||||the whole|neighborhood|smell||| cuando|guiso|de espinacas|preparas||toda|vecindario|aroma|guiso|de espinacas|huele a when you cook 'Ghorme Sabzi' the whole neighborhood smells like Ghorme Sabzi

خوب خودت غذای ایرانی دوست داری؟ ||food|||do do you yourself like Iranian food?

کدوم رو از همه بیشتر دوست داری؟ which one do you like most?

خوب همون قرمه سبزی خوشم میاد |same|||| well I like Ghorme Sabzi

اگر خوب جا افتاده باشه ||place|settled| when it is well cooked

خوشمزه delicious delicioso yummy

و کدوم رو از همه بهتر درست میکنی؟ |which||||best|| |||||||haces and which one do you cook best?

خورشت بادمجون stew|eggplant |berenjena Khoresht Bademjoon (Eggplants Stew)

خیلی خوشم میاد، عالی درست میکنم I love it and I cook it perfectly

وقتی دوستهای بلاروسی ات میان برای مهمونی |friends|Belarusian||come over|| cuando|amigos|bielorrusos||vienen|a|la fiesta when your Belarusian friends come over

غذای ایرانی درست میکنی یا روسی؟ ||cooking||| comida||preparar|haces|o|rusa do you cook Iranian food or Russian?

من سعی میکنم میکس کنم |||mix| yo|intento|intento|mezclar|yo intento I try to have both

اما خوب غذای اصلی مثلا همیشه برنجیه (با برنج) |||main|||is rice|| pero|bueno|comida|plato principal|por ejemplo|siempre|es arroz|con|rice but our main food is always with rice

اونها نظرشون در مورد غذای... میخورن؟ دوست دارن؟ |||||they eat|| ellas|su opinión||sobre|comida|comen|amigo|comen what is their idea about Iranian food? do they eat? do they like it?

میخورن، البته خوب مثلا زرشک برای ما تو غذا یکم عجیبه ||||barberry||||||strange comen|por supuesto|bueno|por ejemplo|berroja|para||en||un poco|extraño they eat, but for example having something like barberry in food is strange for us

بین زبان خودت و زبان فارسی entre|idioma|tu propia||idioma|persa between you language and Persian

کلمات مشترک، یا اصطلاح، ضرب المثل تقریبا مشابه چی دارید words|common||term|proverb|proverb|almost|similar|| palabras|comunes|o|término|proverbio|proverbio|aproximadamente|similar|qué|tienen what common words, common idioms or proverbs do you see?

چی پیدا کردی؟ ||tú encontraste what did you find?

خوب کلمات خیلی زیاد هست |words||| |palabras|muy|muchas|hay well there are a lot of common words

فکر کنم تا 60 کلمات کلا پیدا کردیم |||words|in total|| creo|creo|hasta|palabras|en total|encontramos|encontramos I think we found about 60 common words

مثل شارلاتان like|charlatan como|charlatán like charlatan

سماور خوب معروفه samovar|good|it is famous teteras|bueno|famosa samavar (samowar) is well-known

استکان، گاراژ، بنزین، گاز cup|garage|gasoline|gas taza|garaje|gasolina|gas estekan (glass), garage, benzin, gaz (gas)

البته فکر کنم خیلی هاش از انگلیسی of course||||it||English por supuesto|creo|creo||debe|de|inglés I think most of them come from English

دیگه از کجا اینها اومدن من نمیدونم |||these|came|| ya|de|dónde|estas|vinieron|yo|no sé I don't know where they come from really

اما خوب کلا خیلی چیزها هست but|good|overall||| ||en general|muchas|cosas|hay but there are many common words

همون چمدون same|the same suitcase esa| like 'chamedoon' (suitcase)

چایی، چای ما میگیم |||we say té|té|nuestro|decimos 'chaii' , we say 'chai'

خرافات زیاد... هم ما داریم هم شما زیاد دارید superstitions|||||||| mitos|muchas|también|nosotros|tenemos|también|ustedes|mucho|tenemos both you and us, we have a lot of superstition

شما مثلا tú|por ejemplo you for example

مثلا وقتی که مهمونها میرند |when||the guests|leave por ejemplo|||los invitados|se van when the guests are leaving

یک پارچ آب میریزند |pitcher||they pour |una jarra||vierte you pour a jug of water down on the earth

البته فکر کنم شهر به شهر شاید فرق میکنه |||city||||it makes a difference| por supuesto|creo|creo|ciudad||ciudad (2)|quizás|diferente|diferente I think however it is different from cities to cities

مثلا که سفرشون به خیر باشه ||their trip||well| por ejemplo||su viaje|a|bien|que sea to wish the people who are leaving a safe trip back home

ما مثلا قبل از اینکه جایی بریم مثلا مسافرت |||||somewhere|||trip no|por ejemplo|antes de||de que|a algún lugar|vamos a||viaje we, before we go somewhere like before travelling

میشینیم we sit nos sentamos we sit

یعنی باید یه لحظه بشینی فقط |||moment|sit| |||un momento|te sientes|solo it means that you should sit for a moment

پا شی بعد میتونی بری foot|thing||| tú|tú|después de|puedes|ir and then you get up and you can go

آهان، مثل عادت صبر ما ||habit|patience| Ah|como|costumbre|de paciencia|nuestra aha, it is like our 'SABR' (wait) tradition

یکی عطسه که میزنه |sneeze||it makes una|una estornudo|que|él/ella estorn when somebody sneezes

میگیم صبر (اومد) we say|patience| decimos|espera|llegó we say 'WAIT' (wait or patience order has come)

یعنی یک لحظه باید واستی that is||moment||stop |un|moment|debes|esperar it means you should wait for a moment

خرافاته superstitions sus fábulas it is just superstition

خوب، مرسی از اینکه تو این مصاحبه بودی ||||||interview| bueno|gracias|por|que|tú|esta|entrevista|estuviste well, thanks for your participation in this interview

امیدوارم که بچه ها بیان ازت بیشتر و بیشتر حمایت کنن ||||بیان(1)||more||more|support| I hope||los niños||vengan|ti|más||más|apoyo|apoyen I hope that more people come to your channel and support you

کانالت سابسکرایب هاش همینجور بره بالا your channel|||like this|| tu canal|suscribirse|deja|así|sube|arriba and that you subscriber number goes up and up

خیلی ممنون let me also thank you for inviting me

اجازه بدید منم تشکر کنم که منو دعوت کردید permission|let||thank||||invited| permiso|dejen|yo también|agradecimiento|yo|que|a mí|invitar|invitaron Let me thank you for inviting me

خیلی برای من قابل احترامه |||worthy|is respectful muy|para|yo|respetable|es respetable it means a lot to me

امیدوارم همه بتونن راحت با کمک شما فارسی یاد بگیرند I hope that all people can learn Persian with your help

خیلی ممنون thank you

مرسی ازت خداحافظی میکنم Thank you||| Thank you, goodbye

خیلی ممنون، خداحافظ thanks, bye.