×

Używamy ciasteczek, aby ulepszyć LingQ. Odwiedzając stronę wyrażasz zgodę na nasze polityka Cookie.

Zacznij uczyć się tej lekcji już teraz
image

Iranian Identity- Podcast, هویت ایرانی (1)

هویت ایرانی (1)

درک ما از هویت ایرانی با پیچیدگی همراه است، از طرفی خودمان را از نسل آریایی‌ها می‌دانیم و تاریخمان را به بیش از 2500 سال عقب می‌بریم، به زمانی که اولین امپراتوری جهانی در زمان هخامنشیان بوجود آمد.

و از طرفی دیگر بیش از 1400 سال است که با تمدن اسلامی پیوند خورده‌ایم.

این دو درک متفاوت باعث بوجود آمدن دو دیدگاه متفاوت و البته متعصبانه شده.

بعضی معتقدند که اسلام باعث انحطاط ایران بوده و باید به تمدن پیش از اسلام و شکوه امپراتوری ایران برگشت و از این طریق دوباره هویتمان را بازسازی کرد.

و در مقابل عده‌ای دیگر تاریخ پیش از اسلام را کلا نادیده می‌گیرند و هویت اسلامی را جایگزین هویت ایرانی می‌کنند.

در این بین هم کسانی هستند که تلاش دارند این دو دیدگاه متضاد را با هم آشتی و تعریفی ملی-مذهبی از هویت ایرانی به دست بدهند.

دسته دیگری هم وجود دارند که اصولا مفهوم هویت ملی را جعل شده توسط حکومت‌ها می‌دانند و قائل به هویت ملی برای هیچ کشوری نیستند و صرفا به قومیت‌ها معتقدند.

عدم توافق بر سر موضوع هویت ملی و هویت ایرانی احتمالا نشانه‌ای است از وجود مشکلی عمیق‌تر، پرسش‌های ما که هستیم و هویت ما چیست و از کجا می‌آید؟ وقتی جواب‌هایی تا این حد متناقض دریافت می‌کنند به این معناست که گفتگو و تعامل بین قشر الیت جامعه و البته در بین مردم وجود ندارد، که روز به روز به ایجاد فاصله بین مردم دامن زده و تکثر را نمی‌پذیرد.

در این قسمت از پادکست درباره کتاب هویت ایرانی از دوران باستان تا پایان پهلوی نوشته احمد اشرف صحبت می‌کنم تا درباره مفهوم هویت ایرانی بیشتر بدانم.

احمد اشرف یکی از متفکران مهم در حوزه تاریخ و جامعه‌شناسی ایران محسوب می‌شود که امیدوارم در آینده به دیگر آثار ایشان هم بپردازم.

این کتاب بغیر از پژوهش جناب اشرف حاوی دو مقاله از گراردو نیولی و شاپور شهبازی است که به بحث پیرامون هویت ایرانی در ایران باستان می‌پردازند.

دکتر حمید احمدی مترجم کتاب در مقدمه به اهمیت بحث درباره هویت ملی اشاره می‌کند و می‌گوید بعد از فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و در بحبوجه نظریه پایان تاریخ فوکویاما بحث درباره هویت ملی کشورها بحثی قابل توجه و مهم شد.

فوکویاما ادعا می‌کرد نظام لیبرال دموکراسی، نظامی پیروز است که همه نظام‌ها باید در برابرش سر خم کنند.

برقراری یک ایدئولوژی یکسان برای همه کشورها بحث‌های دامنه‌دارتری را درباره دولت، حاکمیت، ملت، ناسیونالیسم و هویت ملی به همراه داشت، چرا که تبعات جهانی شدن برای ملل گوناگون ناشناخته بود.

جهان تا زمان فروپاشی شوروی با ایدئولوژی مارکسیستی که ادعای سیطره جهانی داشت مبارزه کرده و در نهایت پیروز شده بود، پس چطور بعد از این پیروزی که با زحمت فراوان حاصل شده بود، می‌توانست خود را قائل به پذیرفتن یک ایدئولوژی دیگر کند، حتی اگر این ایدئولوژی، برترین ایدئولوژی موجود باشد.

در این بین تکثر، خصوصیات خاص ملت‌ها، شرایط اقلیمی و هزاران مسائل دیگر، مسائلی بودند که دولت جهانی باید برای آن‌ها راه حل می‌داد.

از طرف دیگر با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تعریف هویت فراملی و اسلامی، کشمکشی بین موافقان و مخالفان این تعریف از هویت ایرانی ایجاد شد که پرداختن به مسئله هویت ایرانی را حائز اهمیت می‌کند.

جهت سوم اهمیت پرداختن به هویت ملی اساسا به حال و روز خودمان برمی‌گردد، مثلا برای خود من همیشه سئوال بوده که ایرانی بودن چه خصوصیتی است که آن را از قومیت‌ها و ملیت‌های گوناگون متمایز می‌کند، ما در ایران قومیت‌های گوناگونی داریم ولی همه به یک معنا خودشان را ایرانی می‌دانند.

این ایرانی بودن چه کیفیتی دارد؟ آیا به معنای مرزهای جغرافیایی-سیاسی است یا داشتن یک زبان مشترک است یا پیوندهای اقتصادی و فرهنگی؟

نظرات متنوعی در این باره وجود دارد، بعضی در کل معتقدند که چیزی به عنوان هویت ملی وجود نداشته و این مفهوم را ساخته و پرداخته ناسیونالیسم رضاخان می‌دانند و بعضی مفهوم هویت ملی را حتی تا دوران کیانی عقب می‌برند.

احمد اشرف در این کتاب دیدی تاریخی به مفهوم هویت ملی دارد چرا که معتقد است این مفهوم هم مثل سایر پدیده‌های اجتماعی در سیر وقایع تاریخی بوجود می‌آید، رشد و تغییر می‌کند و معانی گوناگونی به خود می‌گیرد.

هیچ کدام از عواملی که در تعریف هویت ملی آمده مثل نژاد، سرزمین، دولت، اقتصاد، زبان، سنت‌های فرهنگی و حتی دین را نه به تنهایی و نه با هم نمی‌شود به عنوان ملاک مشخصی برای تعریف هویت ملی دانست.

در هر برهه‌ی تاریخی بعضی از این عوامل در تعریف و بازنمایی هویت ملی اهمیت بیشتری پیدا کرده‌اند، در نتیجه هویت ملی امری طبیعی یا ثابت نیست و در دوره‌های مختلف تاریخی معانی متفاوتی پیدا می‌کند.

هویت ملی ریشه در هویت قومی و احساس تعلق به قبیله، قوم یا نژاد دارد و باید توجه کرد که مفهوم هویت ملی مفهومی مدرن است که در حین پیدایش دولت‌های ملی شکل گرفته است.

هویت ملی و قومی از تمایز نشات می‌گیرند، تمایز بین ما و دیگران، مثل ایران در برابر انیران، یا عجم در برابر عرب یا ایران در برابر غرب.

پس در نتیجه برای داشتن شناختی درست از هویت ملی ابتدا باید دید منشا پیدایش ملت‌ها چیست و به چه دورانی برمی‌گردد؟ در پاسخ به این سئوال سه روایت وجود دارد، روایت اول ملت گراست، روایت دوم مدرن و پست مدرن است و روایت سوم تاریخی‌نگر.

در روایت اول یعنی روایت ملت‌گرا، ملت را پدیده‌ای طبیعی در تاریخ بشر می‌دانند که منشا آن را باید در دوران پیشا تاریخ جستجو کرد.

یعنی مفهوم ملت از خیلی قبل در جوامع بشری وجود داشته و مفهومی جدید یا مدرن نیست.

در روایت دوم، ملت مفهومی جدید است که ساخته و پرداخته دولت‌های ملی در عصر مدرن است یعنی از قرن هجدهم به بعد.

در این تعریف بین هویت ملی در دوران مدرن و هویت‌های قبل از آن گسستی تاریخی وجود دارد.

طبق این روایت، ملت‌ها همگی بعد از پیدایش دولت ملی و در عصر مدرن به وجود آمدند و تا قبل از آن مفهومی به نام ملت وجود نداشته است.

اما روایت سوم دیدی معقولانه‌تر به هویت ملی دارد، نه خیلی احساسی آن را به پیشاتاریخ مربوط می‌داند و نه صرفا محصول دوران مدرن.

این روایت مثل روایت دوم معتقد است که هویت ملی محصول دوران مدرن است اما تکاملی است از هویت تاریخی و در بعضی موارد هویت شبه ملی ملت‌ها.

در قدم اول بررسی هویت ملی ایرانی‌ها باید دید هویت ایرانی بر اساس این سه روایت چطور تعریف شده است.

طبق روایت اول از قبل از مشروطه و در دوران پهلوی اول سعی شد مفاهیم مدرن ایران و هویت ایرانی با رجوع به افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی ساخته شود.

این دید که بسیار رمانتیک بود سعی می‌کرد با بزرگ‌نمایی اسطوره‌ها و بازگشت به تاریخ کهن معنایی از هویت ملی به دست بدهد و این مفهوم را حداقل تا 2500 سال عقب ببرد.

مثلا میرزا فتحعلی آخوندزاده که یکی از مروجان این تعریف از هویت ملی بود در جایی نوشته: «کو آن شوکت و سعادت تو که در عهد کیومرث و جمشید و خسروپرویز بود؟ مردم در زیر سایه‌ی سلطنت ایشان از نعمات الهی بهره‌یاب شده، در عزت و آسایش زندگی می‌کردند.

بی‌چیزی و گدایی نمی‌دانستند، در داخل مملکت آزاد و در خارج آن محترم بودند.

شهرت و عظمت سلاطین ایران کل آفاق را فراگرفته بود.» این تلقی‌های رمانتیک از هویت ملی در دوران پهلوی اول و با تشکیل دولت ملی تبدیل به روایت غالب از هویت ملی شد.

چرا که پهلوی‌ها علاقه داشتند دودمان خود را به دودمان پادشاهی کهن ایرانی پیوند بزنند و از این راه کسب مشروعیت کرده و همچنین ناسیونالیسم را جایگزین دین کنند.

اما روایت دوم در تقابل با روایت اول قرار می‌گیرد و ادعا دارد که مفهوم ملت مفهومی است مدرن برساخته دولت‌های ملی که به دلایلی سیاسی و با کتاب‌ها، مطبوعات و آموزش طرح و ترویج شده است.

به عنوان مثال اریک هابسبام می‌گوید: «ملت مفهومی ساختگی است که در دو قرن اخیر آگاهانه از سوی طبقات حاکم در دولت-ملت‌ها ابداع شده است.» به این معنا آنچه از سنت‌های کهن در بین ملت‌ها دیده می‌شود غالبا ساخته و پرداخته دولت-ملت‌ها در عصر مدرن است.

اگرچه هابسبام از منتقدان جدی ناسیونالیسم رمانتیک است و معتقد است هویت ملی بسیاری از ملل پایه و اساسی تاریخی ندارد اما کشورهایی مثل چین، کره، ویتنام، ایران و مصر را مستثنی می‌کند چون معتقد است این‌ها مللی تاریخی هستند.

در مورد ایران می‌گوید: ایران هم در دوران پیش از اسلام و هم بعد از آن نوعی شبه ناسیونالیسم اولیه داشته.

در دوران پیش از اسلام دارای هویت ایرانی-زرتشتی و بعد از اسلام دارای هویت ایرانی-شیعی بوده است.

نویسندگان دیگری هم با استناد به زبان فارسی تقریبا چنین نظری درباره ایران دارند و اعتقاد دارند که این هویت شبه ملی اولیه در دو قرن اخیر به هویت ملی در معنای امروزی تحول پیدا کرده است.

روایت اول بیشتر باب طبع دست راستی‌ها و طبقه حاکم است و روایت دوم بیشتر باب طبع دست چپی‌ها یا جدایی‌طلبان.

در بین روشنفکران و متفکران ایرانی گرایش به هر دو دیدگاه وجود داشته، مثلا یا مفهوم هویت ملی ایرانی را به عصر ایرج اولین پادشاه ایرانی می‌رسانند یا به طور کلی این مفهوم را مانند کشورهای دیگر مفهومی برساخته‌ی دولت‌های ملی و مدرن می‌دانند.

اما در روایت سوم تصدیق می‌شود که مفهوم هویت ملی برساخته دولت‌هاست اما در ایران دولتی که این مفهوم را در معنای شبه ملی اولیه ساخت، حکومت ساسانی بود که به تنظیم و تدوین و بازسازی اساطیر ایرانی و تاریخ ایران پرداخت.

پس ما با یک مفهوم تاریخی از هویت ایرانی طرفیم.

به عبارتی ما یک هویت ایرانی داشته‌ایم که از ساسانیان به این طرف تدوین یافته و تا عصر مشروطه ادامه داشته و بعد در دوران مدرن با مفهوم هویت ملی طرفیم که مترادف با ملیت‌گرایی و ناسیونالیسم است که توسط رضاشاه و حلقه روشنفکران پیرامونش گسترش و ترویج پیدا کرده.

این روایت در آثار نویسندگان زیادی مثل ان لمبتون، شاهرخ مِسکوب، احسان یارشاطر، فریدون آدمیت و دیگران دیده می‌شود که نکته مشترک همه آن‌ها وجود حسی مشترک از ایرانی بودن است که نباید با ناسیونالیسم و ملیت‌گرایی مدرن اشتباه گرفته شود.

به زعم اشرف مراحل عمده بازسازی و تحول هویت ایرانی از دوران ساسانی تا عصر حاضر را می‌توان در هفت دوره زیر مشخص کرد:

مرحله اول بازسازی هویت ایرانی به منزله نوعی هویت ملی پیشامدرن در عصر ساسانی، مرحله دوم سکون و رکود هویت ایرانی در دو قرن اولیه اسلامی.

مرحله سوم تجدید حیات و بازسازی هویت فرهنگی ایرانی توسط حکومت های محلی ایرانی در قرن های سوم تا پنجم هجری، مرحله چهارم عصر سلجوقیان که زبان فارسی تبدیل به زبان حکومتی شد و اندیشه امپراتوری فراگیر اسلامی در برابر احساسات قومی ملیت‌ها قرار گرفت.

مرحله پنجم بازسازی و احیای هویت ایرانی در عهد مغول و تیموریان.

مرحله ششم بازسازی و احیای هویت ایرانی-شیعی در عصر صفوی و در نهایت مرحله هفتم بازسازی هویت ملی ایرانی در معنای مدرن‌اش در دو قرن اخیر.

به زعم گراردو نیولی یکی از مهم‌ترین پژوهشگران در عرصه ایران‌شناسی سیاسی است، ایده ایران به عنوان یک واقعیت مذهبی، فرهنگی و قومی از اواخر قرن ششم پیش از میلاد مطرح شده بود.

اما برای اولین بار در قرن سوم میلادی بود که واژه ایران به معنای یک اندیشه سیاسی در عهد ساسانیان به وجود آمد.

به طور قطع نمی‌توان گفت که اندیشه سیاسی ایران قبل از ساسانیان وجود داشته یا نه.

داریوش و خشایارشا در کتیبه‌هایشان افتخار می‌کردند که از قوم ایرانی یا آریا هستند و این نشان می‌داد که ایرانی‌ها در فاصله قرن ششم و اواسط قرن پنجم پیش از میلاد از تعلق به قوم آریا آگاهی داشتند.

همچنین اهورامزدا به عنوان خدای ایرانیان شناخته می‌شد که زبانش ایرانی بود.

در اوستا هم اشارات زیادی به آریا شده است.

در منابع مختلف یونانی و ارمنی هم اشاراتی به قوم آریایی شده است و همه این مدارک نشان می‌دهد که آریا یا ایرانی به مردمی اشاره داشته که وابسته به یک قوم بوده‌اند و زبان و دینی مشترک داشته‌اند.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

هویت ایرانی (1) identité|iranienne Iranian identity|Iranian identiteit| identidade|iraniana İran kimliği|İranlı هوية| kimlik| アイデンティティ| identidad|iraní Iransk identitet (1) Iranische Identität (1) Iranian identity (1) Identité iranienne (1) Identità iraniana (1) イラン人のアイデンティティ (1) Iraanse identiteit (1) Irańska tożsamość (1) identidade iraniana (1) Иранская идентичность (1) Iransk identitet (1) İran kimliği (1) 伊朗身份 (1) Identidad iraní (1)

درک ما از هویت ایرانی با پیچیدگی همراه است، از طرفی خودمان را از نسل آریایی‌ها می‌دانیم و تاریخمان را به بیش از 2500 سال عقب می‌بریم، به زمانی که اولین امپراتوری جهانی در زمان هخامنشیان بوجود آمد. |||||||||||||||||||||||||||||||||||||Ахемениды|возникла| compréhension|||identité|||complexité|accompagnée|est|de|d'un côté|nous-mêmes|||génération|aryenne|les||nous nous considérons||notre histoire|||plus||ans|en arrière||allons||temps||première|empire|||temps|les Achéménides|est apparue|est venue understanding|our|of|identity|Iranian|with|complexity|accompanied by|is|of|"on the one hand"|ourselves|ourselves|of|generation|Aryans|the|we|we know|and|our history|our history|to|more than|of|year|back|we|trace back|to|time|that|first|empire|global empire|the|time|Achaemenid Empire|came into existence|came begrip||||||complexiteit|vergezeld van|||aan de andere kant|onszelf|||generatie|Ariërs|||||onze geschiedenis||||||terug||||||||wereldwijde||tijd|de Perzen|ontstond| a compreensão||||||complexidade||||||||geração|Ariano|||||nossa história|||ب mais|||atrás||||||primeiro|Império|global||tempo|os persas|surgiu| ||||||Komplexität||||||||||||||||||||||||||||||||| Anlayışımız|bizim|-den / -dan|Kimlik|İranlı|ile|karmaşıklık|beraber|||bir yandan|kendimizi|||nesil|Ariya|||biliyoruz||tarihimiz||||||geri|||||ki||imparatorluk|evrensel||||varlık|oluştu فهم||||||||||||||||||||||||||||||||||||||| 理解||||||複雑さ||||一方で|私たち|||世代|アーリア人|||私たちは知って||私たちの歴|||以上|||||||時||最初の|帝国|世界的|||ペルシャ帝国|存在した|来た comprensión|nosotros|de|identidad|iraní|con|complejidad|acompañado|es|de|un lado|nosotros mismos|partícula de objeto|de|generación|||||y|nuestra historia|partícula de objeto|a|más|de|años|atrás|||a|tiempo|que|primer|imperio|mundial|en|tiempo|aqueménidas|existencia|vino إن فهمنا للهوية الإيرانية معقد، فمن ناحية، فإننا نعتبر أنفسنا من نسل الآريين ونتتبع تاريخنا إلى أكثر من 2500 عام، إلى الوقت الذي نشأت فيه الإمبراطورية العالمية الأولى خلال الفترة الأخمينية. Vores forståelse af iransk identitet er kompliceret, på den ene side betragter vi os selv som efterkommere af ariere og sporer vores historie mere end 2500 år tilbage, til det tidspunkt, hvor det første verdensrige opstod i den akamenidiske periode. Unser Verständnis der iranischen Identität ist kompliziert, einerseits betrachten wir uns als Nachkommen von Ariern und verfolgen unsere Geschichte mehr als 2500 Jahre zurück, bis in die Zeit, als das erste Weltreich während der Zeit der Achämeniden entstand. Our understanding of Iranian identity is complicated, on the one hand we consider ourselves descendants of Aryans and we trace our history back more than 2500 years, to the time when the first world empire arose during the Achaemenid period. Notre compréhension de l'identité iranienne est compliquée, d'une part nous nous considérons comme des descendants d'Aryens et nous faisons remonter notre histoire à plus de 2 500 ans, à l'époque où le premier empire mondial est né pendant la période achéménide. イラン人のアイデンティティに対する私たちの理解は複雑ですが、一方で私たちは自分たちをアーリア人の子孫だと考えており、その歴史は2,500年以上も遡り、アケメネス朝時代に最初の世界帝国が興った時代にまで遡ります。 İran kimliğine dair anlayışımız karmaşıktır; bir yandan kendimizi Aryanların torunları olarak görüyoruz ve tarihimizin izini 2500 yıldan fazla bir süreye, Ahameniş döneminde ilk dünya imparatorluğunun ortaya çıktığı zamana kadar sürüyoruz. Nuestra comprensión de la identidad iraní es compleja; por un lado, nos consideramos descendientes de los arios y retrocedemos nuestra historia más de 2500 años, hasta la época en que se formó el primer imperio mundial durante los aqueménidas.

و از طرفی دیگر بیش از 1400 سال است که با تمدن اسلامی پیوند خورده‌ایم. ||côté||||||||civilisation|islamique|lien|liée|nous and|from|"on the other hand"|other|more than|for|years|is|that|with|Islamic civilization|Islamic|bonded with|linked|we have ||||||||||||verbonden|| ||||||||||||Verbindung|verbunden| ||||daha fazla|||||ile||İslam||bağlı|yüzdeyiz ||一方|他方|以上||||||文明|イスラム文明|結びついて|結びついている|私たちは y|de|lado|otro|más|de|años|es|que|con|civilización|islámica|vínculo|| ومن ناحية أخرى، فإننا مرتبطون بالحضارة الإسلامية منذ أكثر من 1400 عام. Andererseits sind wir seit mehr als 1400 Jahren mit der islamischen Zivilisation verbunden. And on the other hand, we have been connected with Islamic civilization for more than 1400 years. Et d'autre part, nous sommes liés à la civilisation islamique depuis plus de 1400 ans. そしてその一方で、私たちは1400年以上にわたってイスラム文明と関わってきました。 Y por otro lado, hemos estado vinculados a la civilización islámica durante más de 1400 años.

این دو درک متفاوت باعث بوجود آمدن دو دیدگاه متفاوت و البته متعصبانه شده. ||compréhensions|différentes|a causé||||perspectives|différentes||bien sûr|intolérante| these|these two|understanding|different|caused|"causing the emergence"|the emergence of|two|perspectives|different||"of course"|biased|has become |||verschillend|veroorzaakt||||perspectieven|verschillende|||fanatiek| ||||||||Sichtweisen||||verbohrt| |||farklı|||||görüşü|||tabii|tutkulu|oldu ||理解|異なる|引き起こす|生まれる|生まれる||視点|異なる|||偏見的な|なった este|dos|comprensión||causa|||dos|perspectivas||y|por supuesto|fanáticas|se ha vuelto وقد أدى هذان الفهمان المختلفان إلى ظهور وجهتي نظر مختلفتين ومتعصبتين بالطبع. Diese beiden unterschiedlichen Auffassungen haben zur Entstehung zweier unterschiedlicher und natürlich fanatischer Ansichten geführt. These two different understandings have led to the emergence of two different and of course fanatical views. Ces deux compréhensions différentes ont conduit à l'émergence de deux points de vue différents et bien sûr fanatiques. これら 2 つの異なる理解により、2 つの異なる、もちろん狂信的な見解が出現しました。 Estas dos comprensiones diferentes han dado lugar a dos perspectivas distintas y, por supuesto, fanáticas.

بعضی معتقدند که اسلام باعث انحطاط ایران بوده و باید به تمدن پیش از اسلام و شکوه امپراتوری ایران برگشت و از این طریق دوباره هویتمان را بازسازی کرد. |croient||l'Islam||déclin||||||civilisation|||l'Islam||la splendeur|||retourner||||voie||notre identité||reconstruire| Some people believe|believe|that|Islam|cause of|decline|Iran|has been||should||civilization|pre|from|Islam||grandeur|Empire|Iran|return to|||this|by this means|again|our identity|the|rebuild|rebuild |geloven|||veroorzaakt|de achteruitgang||||||beschaving|||||glorie|||terugkeer||||weg||onze identiteit||herstellen| |||||Verfall|||||||||||Glanz|||||||||Hewitt||wiederherstellen| bazı|||||çöküş||olmuştur|||||||İslam|||||geri dönmek||||||hayatımızı||yeniden inşa| |信じている||イスラム|原因|衰退|イラン|であった||戻るべき|に|文明|前の||||栄光|帝国||戻る|||||再び|アイデンティティ||再建する|再建する algunos|creen|que|Islam|causa|decadencia|Irán|ha sido|y|debe|a|civilización|anterior|de|Islam|y|grandeza|imperio|Irán|regresar|y|de|este|manera|nuevamente|nuestra identidad|(partícula de objeto)|reconstruir|hizo يعتقد البعض أن الإسلام هو السبب في تراجع إيران ويجب أن نعود إلى حضارة ما قبل الإسلام ومجد الإمبراطورية الإيرانية وبهذه الطريقة نعيد بناء هويتنا. Einige glauben, dass der Islam den Niedergang des Iran verursacht hat und wir zur vorislamischen Zivilisation und dem Ruhm des iranischen Reiches zurückkehren und auf diese Weise unsere Identität wieder aufbauen sollten. Some believe that Islam caused the decline of Iran and that we should go back to the pre-Islamic civilization and the glory of the Iranian empire and in this way rebuild our identity. Certains pensent que l’Islam a causé le déclin de l’Iran et que nous devrions revenir à la civilisation préislamique et à la gloire de l’empire iranien et ainsi reconstruire notre identité. イスラム教がイラン衰退の原因となったので、我々はイスラム以前の文明とイラン帝国の栄光に立ち戻り、そうしてアイデンティティを再構築すべきだと考える人もいます。 Algunos creen que el islam ha llevado a la decadencia de Irán y que debemos regresar a la civilización anterior al islam y a la grandeza del imperio iraní para reconstruir nuestra identidad.

و در مقابل عده‌ای دیگر تاریخ پیش از اسلام را کلا نادیده می‌گیرند و هویت اسلامی را جایگزین هویت ایرانی می‌کنند. |||un certain nombre||||||l'Islam||totalement|ignorer||ignorent||identité|||au lieu de||||font and|in|"in contrast"|some people|of|others|history||from|Islam|it|completely|ignore|they|ignore||identity|Islamic|it|replace with|identity|Iranian||they make ||tegenover|groep|||||||||negeren|||||||vervangen door|identiteit||| |||Gruppe||||||||ganz||||||||statt|||| |||bir grup||||||||tamamen|||alırlar||||||||| ||対して|人々|あの|他の|歴史|前||イスラム|それを|全く|無視する||無視する||アイデンティティ|イスラム||置き換える|アイデンティティ|||置き換える y|en|contra|||otros|historia|antes|de|Islam|partícula de objeto|completamente|ignorar|||y|identidad|islámica|partícula de objeto|reemplazan|identidad|iraní|| Und auf der anderen Seite ignorieren einige andere die vorislamische Geschichte und ersetzen die islamische Identität durch die iranische Identität. And on the other hand, some others completely ignore the history before Islam and replace Islamic identity with Iranian identity. Et d’un autre côté, d’autres ignorent complètement l’histoire antérieure à l’Islam et remplacent l’identité islamique par l’identité iranienne. そしてその一方で、イスラム以前の歴史を完全に無視し、イスラムのアイデンティティをイランのアイデンティティに置き換える人々もいます。 Y, por otro lado, hay quienes ignoran por completo la historia anterior al Islam y reemplazan la identidad islámica por la identidad iraní.

در این بین هم کسانی هستند که تلاش دارند این دو دیدگاه متضاد را با هم آشتی و تعریفی ملی-مذهبی از هویت ایرانی به دست بدهند. dans||entre|||sont||tâche|font|||perspectives|opposées||||réconcilier||une définition||religieuse||identité|||main| in||"among"|"also" or "too"|"some people"|there are||"effort"||this||viewpoints|opposing|these two views|||reconcile||national-religious definition|national|religious|of|identity|Iranian|to|to give|"to give" ||ondertussen||mensen||||||||tegenstrijdige||||verzoenen||definitie||religieus-nationalistisch||identiteit|||| |||||||||||Sichtweisen|entgegengesetzt||||versöhnen||Definition|||||||| |||||var|||||||çelişen||||uzlaştırmak||tanımı||||||||vermek ||その間||人々|いる||努力|持っている|||見解|対立する||با (with)||和解|و|定義|国民的|宗教的|||||手に入れる|与える en|este|entre|también|personas|están|que|esfuerzo|tienen|esta|dos|perspectivas|opuestas|partícula de objeto|con|también|reconciliación|y|definición|||de|identidad|iraní|a|mano|den In the meantime, there are those who are trying to reconcile these two opposing views and give a national-religious definition of Iranian identity. その一方で、これら2つの相反する見解を調和させ、イランのアイデンティティについて国家宗教的な定義を与えようとしている人々もいる。 Entre ellos, hay quienes intentan reconciliar estas dos visiones opuestas y ofrecer una definición nacional-religiosa de la identidad iraní.

دسته دیگری هم وجود دارند که اصولا مفهوم هویت ملی را جعل شده توسط حکومت‌ها می‌دانند و قائل به هویت ملی برای هیچ کشوری نیستند و صرفا به قومیت‌ها معتقدند. ||||il y a||en principe|le concept||||falsifiée||par|gouvernement|||||croyent|||||||il n'y a pas||seulement||ethnicité||croient "group"|another||exist|they exist||fundamentally|concept|identity|||fabricated|made|"by"|governments||believe|believe||"believe in"||identity|national||no|countries|they are not||"merely"|to|ethnic groups||believe in ||||||in principe|concept|identiteit|nationale identiteit||vervalst||door|regeringen|||zien||geloven|||||||||slechts||etniciteit||geloven in etniciteiten ||||||grundsätzlich|der Begriff||||fälschen|||Regierungen|||||verfechter|||||||||nur|||| |başka|||||genel olarak|kavramı||milli||sahte yapmak||||||||kabul eden|||milli||||||||etnik kimlik|| グループ|別の||存在|||基本的に|概念||||捏造された||によって|政府|||知っている||主張する||アイデンティティ|||どの|国|||単に||民族性|| grupo|otro|también|existencia|tienen|que|en principio|concepto|identidad|nacional|(partícula de objeto directo)|falsificado|hecho|por|||||y|creyentes|a|||para|ningún|país|son|y|solo|a|||creen There are other groups who believe that the concept of national identity is forged by governments and do not believe in national identity for any country and only believe in ethnicities. También hay otro grupo que considera que el concepto de identidad nacional es una invención de los gobiernos y no creen en la identidad nacional para ningún país, sino que solo creen en las etnias.

عدم توافق بر سر موضوع هویت ملی و هویت ایرانی احتمالا نشانه‌ای است از وجود مشکلی عمیق‌تر، پرسش‌های ما که هستیم و هویت ما چیست و از کجا می‌آید؟ وقتی جواب‌هایی تا این حد متناقض دریافت می‌کنند به این معناست که گفتگو و تعامل بین قشر الیت جامعه و البته در بین مردم وجود ندارد، که روز به روز به ایجاد فاصله بین مردم دامن زده و تکثر را نمی‌پذیرد. |accord|sur||sujet|identité|nationale||||probablement|signe||||||profond||question|||||||||||||||réponses||||point|contradictoires|reçoivent|||||signifie||de dialogue|et|interaction||couche|d'élite|société|||||||n'a pas||||||de créer|de distance|||jupe|||de la pluralité|||reçoit lack of|agreement||over|subject|identity|national||||"Probably"|sign|is|||the existence of|problem|deeper||Question 1||we|that|||identity||what|||||comes||answers||||such an extent|Contradictory|receive|we|they receive|||means that||dialogue||interaction||"Stratum" or "class"|elite class|society||of course||||existence|||day by day|to|||create|gap||the people|"Fuels"|of being||diversity|||"Does not accept" ||||onderwerp (1)||||identiteit||waarschijnlijk|||||||diep||vraag||||||||wat is|||||||antwoorden|||||||||||betekent dat||dialoog||interactie||laagste klasse|elite|||||||aanwezig is|||||||het creëren van|afstand||||||meervoudigheid|||accepteert niet Fehlen|Vereinbarung||||||||||||||||||||||||||||||||||||||widersprüchlich||||||bedeutet||Gespräch||Interaktion||Schicht|||||||||||||Tag|||||||||Pluralität||nicht|nimmt yokluk|||üzerine|||||||||||||bir sorun|||soru|||||||||||nereden||||cevap||kadar|||||||||anlamda||görüşme|||||elit|||||||||||||||||||||çoğulluk|||alır |||||||||||علامة||||||||أسئلة||||نحن موجودون|||||||||||||||||يتلقون|||||||||||||||||||||||||||||||||||| 不在|合意|||テーマ|アイデンティティ|||||おそらく|兆候|||||問題|より深い||問い||||||アイデンティティ||何ですか|||||来る||||||程度|矛盾した||||||意味する||対話||対話と交流||エリート層|エリート|社会|||||||||||||の創造|距離|||助長する|||多様性|||受け入れない falta|acuerdo|sobre|respecto a|tema|identidad|nacional|y|identidad|iraní|probablemente|||es|de|existencia|problema|||||nosotros|quién|somos|y|identidad|nosotros|qué es|y|de|dónde|||cuando|||hasta|este|grado|contradictorias|reciben|||a|esto|significa|que|diálogo|y|interacción|entre|clase|élite|sociedad|y|por supuesto|en|entre|gente|existencia|no tiene|que|día|a|día|a|creación|distancia|entre|gente|fomentando|aumentando|y|pluralidad|la|| The lack of agreement on the issue of national identity and Iranian identity is probably a sign of a deeper problem, the questions of who we are and what is our identity and where does it come from? When they receive such contradictory answers, it means that there is no dialogue and interaction between the elite strata of the society and of course among the people, which is fueling the creation of distance between people day by day and does not accept pluralism. La falta de acuerdo sobre el tema de la identidad nacional e identidad iraní es probablemente un signo de un problema más profundo, nuestras preguntas sobre quiénes somos, qué es nuestra identidad y de dónde proviene. Cuando se reciben respuestas tan contradictorias, significa que no hay diálogo e interacción entre la élite de la sociedad y, por supuesto, entre la gente, lo que día a día alimenta la creación de una distancia entre las personas y no acepta la diversidad.

در این قسمت از پادکست درباره کتاب هویت ایرانی از دوران باستان تا پایان پهلوی نوشته احمد اشرف صحبت می‌کنم تا درباره مفهوم هویت ایرانی بیشتر بدانم. ||||podcast|||||||antiquité||la fin||||Ashraf||||||concept|identité|||sache ||section||podcast|about|book||||ancient times|ancient times||end|Pahlavi dynasty|written by|Ahmad Ashraf|Ahmad Ashraf||||in order to||concept of||||learn more about ||deel (1)||podcast|||||||de oudheid||einde van||geschreven door|Ahmad Ashraf|Ahmad Ashraf|spreek||ik spreek||over|concept van|identiteit|Iraanse identiteit|meer|meer leren |||||||||||||||||Ashraf||||||||||ich weiß |||||||||||||||||Aşraf|||||||||| |||||||||||العصور القديمة||نهاية|بهلوى|كتب|أحمد||||أفعل|||||||أعرف ||部分||ポッドキャスト|||アイデンティティ|||時代|古代||終わり|ペルシャ王朝|著者|アフマド|アフマド・||私は|します|〜するために|について||||| en|este|episodio|de|pódcast|sobre|libro|identidad|iraní|desde|época|antigua|hasta|final|Pahlavi|escrito|Ahmad|Ashraf|hablar|||para|sobre|concepto|identidad|iraní|más|saber In this episode of the podcast, I am talking about the book Iranian identity from ancient times to the end of Pahlavi written by Ahmad Ashraf in order to know more about the concept of Iranian identity. En esta parte del podcast, hablaré sobre el libro 'Identidad iraní desde la antigüedad hasta el final de Pahlavi' escrito por Ahmad Ashraf para aprender más sobre el concepto de identidad iraní.

احمد اشرف یکی از متفکران مهم در حوزه تاریخ و جامعه‌شناسی ایران محسوب می‌شود که امیدوارم در آینده به دیگر آثار ایشان هم بپردازم. ||||penseurs|||domaine||||sociologie||||||j'espère|||||œuvres|il||m'inquiéter Ahmad|Ashraf|||thinkers|||field|||society|sociology||considered||||I hope|in|the future|||works|his works||address ||||denkers|||gebied|||sociologie|||wordt beschouwd||||||toekomst|||werken|hem||zal ik besteden ||||Denker|||Bereich|||||||||||||||Werke|seiner||ich mich beschäftige |||||||||||||||||||||||||ulaşırım |||||||مجال|||||||||||||||||| |||||||分野||||||と見なされる||||期待しています||未来||他の|著作|彼の||取り組む Ahmad|Ashraf|uno|de|pensadores|importantes|en|campo|historia|y|||Irán|considerado|||que|espero|en|futuro|a|otros|obras|él|también|me dedique Ahmad Ashraf is considered one of the important thinkers in the field of history and sociology of Iran, and I hope to discuss his other works in the future. Ahmad Ashraf es considerado uno de los pensadores más importantes en el campo de la historia y la sociología de Irán, y espero poder abordar sus otras obras en el futuro.

این کتاب بغیر از پژوهش جناب اشرف حاوی دو مقاله از گراردو نیولی و شاپور شهبازی است که به بحث پیرامون هویت ایرانی در ایران باستان می‌پردازند. ||à part||recherche|Monsieur||contient||articles||Gérardo|Nioli||Shapur|Shahbazi||||||||||||s'occupent |book|"except for"|except|research|Mr.|Mr Ashraf|contains|two|article||Gerardo|Nioli|and|Shahbazian|Shahbaz||||discussion|around|||in|||they|discuss |het boek|zonder|||||||artikelen|||||Shahbaz شاپور|||||||||||||bespreken ||außer|||||Havari||Artikel||Gerardo|Niuli||Shapur|Shahbazi||||Diskussion||||||||sich beschäftigen |||||beyefendi||||||Gerardo|Niuli||||||||etrafında|||||||yapıyorlar ||||البحث||||||||||||||||حول|||||العصور القديمة||يتناولون ||を除いて||研究|閣下||含む||論文||ゲラルド|ニョーリ||シャパール・シャ|シャプール・シャ||||議論|について|アイデンティティ||||||議論する este|libro|además|de|investigación|señor|Ashraf|contiene|dos|artículos|de|Gerardo|Niuli|y|Shapur|Shahbazi|es|que|a|discusión|sobre|identidad|iraní|en|Irán|antiguo|| This book, apart from Mr. Ashraf's research, contains two articles by Gerardo Newly and Shapour Shahbazi, who discuss the Iranian identity in ancient Iran. Este libro, además de la investigación del señor Ashraf, contiene dos artículos de Gerardo Nioli y Shapur Shahbazi que discuten sobre la identidad iraní en la antigua Irán.

دکتر حمید احمدی مترجم کتاب در مقدمه به اهمیت بحث درباره هویت ملی اشاره می‌کند و می‌گوید بعد از فروپاشی شوروی در سال 1991 میلادی و در بحبوجه نظریه پایان تاریخ فوکویاما بحث درباره هویت ملی کشورها بحثی قابل توجه و مهم شد. |||traducteur||||||||||||||||||effondrement|||||||au sujet de||||Fukuyama||||||discussion||||| |Hamid|Ahmadi|translator|||introduction||importance|||||mentions|he||||says|||collapse|Soviet Union|||AD||in|"height"|theory|end of history|history|Fukuyama|||||countries|discussion|noteworthy|noteworthy||| ||||||inleiding|||discussie||||||||||||de val|de Sovjetunie||||||de context|theorie||||||||landen|discussie||||| ||Ahmadi|Übersetzer||||||||||||||||||Zerfall|||||||Bahnbrechen|Theorie|||Fukuyama||||||eine Diskussion||||| ||||||||||||||||||||||||||||büyüme döneminde|teorisi|||||||||bir tartışma||||| ||||||||||حول||||||||||||||||||||||||||||||||| ドクター|ハミード|アフマディ|翻訳者|||序文|に|重要性|議論||アイデンティティ|||||||言う|||崩壊|ソビエト|||西暦||に|混乱の中で|理論|終わり||フクヤマ|議論||||国々|議論|注目すべき|||重要な| doctor|Hamid|Ahmadi|translator|book|in|the introduction|to|importance|discussion|about|identity|national|refers|||and|||after|of|collapse|Soviet Union|in|year|AD|and|in|midst|theory|end|history|Fukuyama|discussion|about|identity|national|countries|discussion|worthy|attention|and|important|became Dr. Hamid Ahmadi, the translator of the book, points out the importance of discussing national identity in the introduction and says that after the collapse of the Soviet Union in 1991 and due to Fukuyama's theory of the end of history, the discussion about the national identity of countries became a significant and important discussion. El Dr. Hamid Ahmadi, traductor del libro, menciona en la introducción la importancia de discutir sobre la identidad nacional y dice que, después de la disolución de la Unión Soviética en 1991 y en medio de la teoría del fin de la historia de Fukuyama, la discusión sobre la identidad nacional de los países se volvió un tema notable e importante.

فوکویاما ادعا می‌کرد نظام لیبرال دموکراسی، نظامی پیروز است که همه نظام‌ها باید در برابرش سر خم کنند. |affirmait||||||||||||systèmes|||lui||| Fukuyama|claimed|||system|liberal|democracy|system|victorious||||system|||in|before it||bow down| |||||liberal|Demokratie|militärisch|||||||||ihm||| |iddia|||||||||||||||ona||| |||ادعى|||الديمقراطية الليبرالية||منتصر||||||||||ينحنون أمامه|يخضعوا له フクヤマ|主張|||体制|リベラル|民主主義|体制|勝利した||||||||それに対して|頭を下げる|頭を下げる| Fukuyama|afirmaba|||sistema|liberal|democracia|sistema|victorioso|es|que|todos|||deben|ante|él|cabeza|inclinarse|hagan Fukuyama claimed that the system of liberal democracy is a victorious system to which all systems must bow. Fukuyama afirmaba que el sistema de democracia liberal es un sistema triunfante al que todos los sistemas deben someterse.

برقراری یک ایدئولوژی یکسان برای همه کشورها بحث‌های دامنه‌دارتری را درباره دولت، حاکمیت، ملت، ناسیونالیسم و هویت ملی به همراه داشت، چرا که تبعات جهانی شدن برای ملل گوناگون ناشناخته بود. Establishment|a|ideology|uniform||||discussion||extensive|more extensive|||government|sovereignty|nation|nationalism||||||had|because||consequences|global|||nations|various|unknown| die Etablierung||Ideologie|einheitlich|||||||weitergehende||||Herrschaft||Nationalismus|||||||||Folgen||||Nationen||| |||||||||||||||||||||||||sonuçları||||||bilinmeyen| |||موحدة||||||||||||||||||||||||العولمة||||| 確立||イデオロギ|同じ|||国々|議論|の|広範な|広範な||について|国家|統治権|国民|ナショナリズ||アイデンティティ|||||||影響|グローバルな|なる||国々||未知の| establecimiento|una|ideología|uniforme|para|todos|países|||||partícula de objeto|sobre|estado|soberanía|nación|nacionalismo|y|identidad|nacional|a|junto|tenía|por qué|que|consecuencias|||para|naciones|diversas|desconocidas|eran Establishing a single ideology for all countries brought more extensive discussions about the state, sovereignty, nation, nationalism and national identity, because the consequences of globalization were unknown to different nations. El establecimiento de una ideología uniforme para todos los países trajo consigo discusiones más amplias sobre el estado, la soberanía, la nación, el nacionalismo y la identidad nacional, ya que las consecuencias de la globalización para las diversas naciones eran desconocidas.

جهان تا زمان فروپاشی شوروی با ایدئولوژی مارکسیستی که ادعای سیطره جهانی داشت مبارزه کرده و در نهایت پیروز شده بود، پس چطور بعد از این پیروزی که با زحمت فراوان حاصل شده بود، می‌توانست خود را قائل به پذیرفتن یک ایدئولوژی دیگر کند، حتی اگر این ایدئولوژی، برترین ایدئولوژی موجود باشد. |||||||марксистской||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||| the world|until||collapse|Soviet Union||ideology|Marxist|that|claim|global dominance|global|"claimed global dominance"|struggled against||and||"Ultimately"|victorious||was|so|how||||victory|that|with|great effort|great effort|achieved, obtained, gained|||می|could||itself|"willing to accept"||accepting|a|ideology|other||even|||ideology|the best|ideology|existing|was |||||||||Anspruch|Herrschaft|||Kampf||||||||||||||||Mühe|viel|erreicht|||||||||nehmen|||||||||der beste||| |||||||Marksist|||hakimiyet|||||||||||||||||||||elde edilen|||||||||alma|||||||||||| |حتى|||الاتحاد السوفيتي||أيديولوجية|ماركسية|||سيطرة|عالمي|ادعت السيطرة|مبارزة|مبارزة|و|في|نهاية|مُنتَصِر|أصبح|كان|||||هذا||||||||||||||||||||||||||| |||崩壊||||マルクス主||主張|支配|||闘争||||最終的に|||||||||勝利|||努力|多大な努力|得られた||||できた|自分||自らを認め||受け入れる|||||||||最も優れた||存在する|だった mundo|hasta|tiempo|colapso|soviético|con|ideología|marxista|que|reclamación|dominio|global|tenía|luchado|había|y|en|última|victorioso|había sido|era|entonces|cómo|después|de|esta|victoria|que|con|esfuerzo|considerable|logrado|había sido|era|||a sí mismo|partícula de objeto|considerar|a|aceptar|una|ideología|otra|hiciera|incluso|si|esta|ideología|superior|ideología|existente|fuera Until the collapse of the Soviet Union, the world had fought against the Marxist ideology that claimed world domination and finally won, so how could it, after this hard-earned victory, consider accepting another ideology, even if it Ideology is the best ideology available. El mundo había luchado contra la ideología marxista, que afirmaba tener un dominio global, hasta la caída de la Unión Soviética, y finalmente había salido victorioso. Entonces, ¿cómo podría, después de esta victoria que se había logrado con tanto esfuerzo, aceptar otra ideología, incluso si esta ideología es la mejor de las existentes?

در این بین تکثر، خصوصیات خاص ملت‌ها، شرایط اقلیمی و هزاران مسائل دیگر، مسائلی بودند که دولت جهانی باید برای آن‌ها راه حل می‌داد. ||||Eigenschaften|||||||tausende|||Fragen|||||||||||| ||between|multiplicity|characteristics|specific||||climatic conditions||thousands of|issues||issues||||||||||solution|| ||||特徴|特有の||||気候条件||何千もの|問題||||||世界の||||||解決策|| en|este|entre|pluralidad|características|particulares|||condiciones|climáticas|y|miles|problemas|otros|problemas|eran|que|gobierno|mundial|debía|para|||solución|resolver|| In the meantime, pluralism, special characteristics of nations, climatic conditions and thousands of other issues were issues for which the world government had to provide solutions. En este contexto, la pluralidad, las características específicas de las naciones, las condiciones climáticas y miles de otros problemas eran cuestiones para las cuales el gobierno mundial debía encontrar soluciones.

از طرف دیگر با پیروزی انقلاب اسلامی در ایران و تعریف هویت فراملی و اسلامی، کشمکشی بین موافقان و مخالفان این تعریف از هویت ایرانی ایجاد شد که پرداختن به مسئله هویت ایرانی را حائز اهمیت می‌کند. |side||||Revolution|||||definition||transnational|||struggle||supporters||opponents||definition||||was created|||addressing the issue||issue (1)||||"of great importance"|importance|| |||||Revolution|||||||transnational|||Konflikt||Befürwortern||Gegner|||||||||sich mit||||||von Bedeutung||| ||||||||||||||||||||||||||||üzerine eğilmek||||||sahip||| ||||||||||||||||||||||||||||معالجة||||||||| |側||||革命|||||定義||超国家的|||対立||賛成者||反対派|||||||||取り組む||問題||||重要な||| de|lado|otro|con|victoria|revolución|islámica|en|Irán|y|definición|identidad|transnacional|y|islámica|conflicto|entre|partidarios|y|opositores|esta|definición|de|identidad|iraní|creado|fue|que|abordar|a|cuestión|identidad|iraní|partícula de objeto|poseedor|importancia|| On the other hand, with the victory of the Islamic Revolution in Iran and the definition of a transnational and Islamic identity, a conflict arose between the supporters and opponents of this definition of Iranian identity, which makes it important to address the issue of Iranian identity. Por otro lado, con la victoria de la Revolución Islámica en Irán y la definición de una identidad transnacional e islámica, se creó un conflicto entre los partidarios y opositores de esta definición de la identidad iraní, lo que hace que abordar el tema de la identidad iraní sea de gran importancia.

جهت سوم اهمیت پرداختن به هویت ملی اساسا به حال و روز خودمان برمی‌گردد، مثلا برای خود من همیشه سئوال بوده که ایرانی بودن چه خصوصیتی است که آن را از قومیت‌ها و ملیت‌های گوناگون متمایز می‌کند، ما در ایران قومیت‌های گوناگونی داریم ولی همه به یک معنا خودشان را ایرانی می‌دانند. direction|third|importance|paying attention||||essentially||the present|and||ourselves|returns|returns|||ourselves|||question||||||characteristic|is|||||ethnicity|||nationality|||distinct|||||||||we have|||||sense|they|||| |||||||grundsätzlich|||||||||||||Frage||||||Eigenschaft|||||||||Nationalität|||unterscheidet||||||||||||||Bedeutung||||| |||önem vermek||||esasen||||||||||||||||||||||||||||milliyet|||||||||||||||||||||| ||||||||||||أنفسنا|يعود إلى|||لِأَجْل|نفس||دائماً|||||||||||||||||||يميزها||يميز|||||||||||||||||يعرفون أنفسهم 方向|||||||基本的に|||||私たち|戻る|戻る||||||質問||||である||特性||||||民族性|||国籍||さまざまな|際立たせる||||||民族||多様な|||||||彼ら|||私|思っている dirección|tercera|importancia|dedicarse|a|identidad|nacional|esencialmente|a|estado|y|día|nosotros mismos|||por ejemplo|para|yo|من|siempre|pregunta|ha sido|que|iraní|ser|qué|característica|es|que|eso|lo|de|||y|||diversas|distingue|||nosotros|en|Irán|||diversas|tenemos|pero|todos|a|un|sentido|ellos mismos|lo|iraní|| The third aspect of the importance of dealing with national identity basically goes back to our current situation. For example, I have always wondered what is the characteristic of being Iranian that distinguishes it from different ethnicities and nationalities. We have different ethnicities in Iran, but they all have the same meaning. They consider themselves Iranian. La tercera razón de la importancia de abordar la identidad nacional se refiere esencialmente a nuestra propia situación. Por ejemplo, siempre me ha preguntado qué característica tiene ser iraní que lo distingue de las diversas etnias y nacionalidades. En Irán tenemos diversas etnias, pero todos se consideran iraníes en un sentido.

این ایرانی بودن چه کیفیتی دارد؟ آیا به معنای مرزهای جغرافیایی-سیاسی است یا داشتن یک زبان مشترک است یا پیوندهای اقتصادی و فرهنگی؟ ||||Qualität|||||Grenzen|||||||||||Verbindungen||| this|Iranian|being||quality|does|||meaning|borders|geographical|political||||||common language|||connections||| ||||kalitesi||||||||||||||||bağlar||| ||||質||||意味|境界|地理的|政治的||または||一つの||共通の|||connections|経済的なつ||文化的 este|iraní|ser|qué|calidad|tiene|¿|a|significado|fronteras|||es|o|tener|un|idioma|común|es|o|vínculos|económicos|y|culturales What is the quality of being Iranian? Does it mean geo-political borders or having a common language or economic and cultural ties? ¿Qué calidad tiene este ser iraní? ¿Significa que se refiere a fronteras geopolíticas, a tener un idioma común o a vínculos económicos y culturales?

نظرات متنوعی در این باره وجود دارد، بعضی در کل معتقدند که چیزی به عنوان هویت ملی وجود نداشته و این مفهوم را ساخته و پرداخته ناسیونالیسم رضاخان می‌دانند و بعضی مفهوم هویت ملی را حتی تا دوران کیانی عقب می‌برند. opinions|various|on|this|this topic||||||believe||||as|identity|national|||||concept||constructed||crafted|nationalism|Reza Khan|||||concept||||even||era|Kayanid era|back|می|brand |vielfältige|||darüber|||||||||||||||||||||geschaffen||Reza Khan||||||||||||Kiani||| ||||bu konuda|||||||||||||||||||||||||||||||||||Keyani||| ||||||||||||شيء|||||||||||||مصطنعة||||يعرفون||||||||||||| 意見|多様な|||この件について|||||全体として|信じている||||タイトル|アイデンティティ|||وجود نداشته|||概念||創造された||作られた|ナショナリズム|レザー・ハーン|||||概念|アイデンティティ||||||キヤーニ朝|遡る||ブランド opiniones|diversas|sobre|este|asunto|existencia|hay|algunos|en|total|creen|que|algo|como|concepto|identidad|nacional|existencia|no tenía|y|este|concepto|lo|creado|y|desarrollado|nacionalismo|Reza Khan|||y|algunos|concepto|identidad|nacional|lo|incluso|hasta|época|Kiani|atrás|| There are various opinions about this, some generally believe that there is no such thing as national identity and consider this concept to be the creation of Reza Khan's nationalism, and some even push the concept of national identity back to the Kiani era. Existen diversas opiniones al respecto, algunos creen en general que no hay tal cosa como la identidad nacional y consideran que este concepto fue creado y desarrollado por el nacionalismo de Reza Khan, mientras que otros retroceden el concepto de identidad nacional incluso hasta la era de los Kayaní.

احمد اشرف در این کتاب دیدی تاریخی به مفهوم هویت ملی دارد چرا که معتقد است این مفهوم هم مثل سایر پدیده‌های اجتماعی در سیر وقایع تاریخی بوجود می‌آید، رشد و تغییر می‌کند و معانی گوناگونی به خود می‌گیرد. Ahmad|Ashraf|||book|view|||concept||||because||believes|||concept||like|other|phenomena|phenomena|social|in|course|events|historical|existence||comes|growth||change||||meanings|varieties||it||takes ||||||||||||||glaubt|||||||Phänomene||||||||||||||||Bedeutungen||||| |||||||||||||||||||||olgu||||||||||||||||||||| أحمد|أشرف||هذا|كتاب|رؤية تاريخية|تاريخي|إلى|مفهوم||قومي|يمتلك|لماذا|لأن|معتقد|هو||مفهوم|أيضًا|مثل|أخرى|الظواهر الاجتماعية|ظواهر|اجتماعية||سير|الأحداث|||||النمو|||||||متنوعة|||| |アシュラフ||||視点|||||||||信じている|||概念|||他の|現象||社会的現象|||出来事|歴史的||||成長||||する||意味|||||持つ Ahmad|Ashraf|en|este|libro|visión|histórica|sobre|concepto|identidad|nacional|tiene|por qué|que|cree|es|este|concepto|también|como|otros|||sociales|en|curso|eventos|históricos|surge|||crecimiento|y|cambio|||y|significados|diversos|a|sí|| In this book, Ahmad Ashraf has a historical perspective on the concept of national identity, because he believes that this concept, like other social phenomena, arises in the course of historical events, grows and changes, and takes on various meanings. Ahmad Ashraf tiene una visión histórica del concepto de identidad nacional en este libro, ya que cree que este concepto, al igual que otros fenómenos sociales, surge en el transcurso de los eventos históricos, crece, cambia y adquiere diversos significados.

هیچ کدام از عواملی که در تعریف هویت ملی آمده مثل نژاد، سرزمین، دولت، اقتصاد، زبان، سنت‌های فرهنگی و حتی دین را نه به تنهایی و نه با هم نمی‌شود به عنوان ملاک مشخصی برای تعریف هویت ملی دانست. |which||factors|||definition (1)|||mentioned||race|land|state|economy||traditions||cultural||even|religion||||alone||nor||||||title|criterion|specific criterion||definition|||can be considered |||Faktoren|||||||||||||Sitte|||||Religion|||||||||||||Maßstab|||||| ||||||||||||||||||||||||||||||||||ölçüt|||||| |||||||||وَرَدَ||عرق||||||||||||||بمفردها||||||يمكن|||||||||اعتبار دانست |||||||||定義された|||土地||経済||伝統|||||宗教||||単独で|||||||||基準|明確な基準|||||考えられる ninguno|de los|de|factores|que|en|definición|identidad|nacional|mencionados|como|raza|territorio|gobierno|economía|lengua|||culturales|y|incluso|religión|(partícula de objeto)|no|a|por sí solo|y|no|con|juntos|||a|como|criterio|específico|para|definición|identidad|nacional|considerar None of the factors mentioned in the definition of national identity, such as race, territory, government, economy, language, cultural traditions, and even religion, neither alone nor together, can be considered as specific criteria for defining national identity. Ninguno de los factores que se mencionan en la definición de identidad nacional, como raza, territorio, estado, economía, lengua, tradiciones culturales e incluso religión, puede considerarse como un criterio específico para definir la identidad nacional, ni por sí solo ni en conjunto.

در هر برهه‌ی تاریخی بعضی از این عوامل در تعریف و بازنمایی هویت ملی اهمیت بیشتری پیدا کرده‌اند، در نتیجه هویت ملی امری طبیعی یا ثابت نیست و در دوره‌های مختلف تاریخی معانی متفاوتی پیدا می‌کند. in||period||historical||||factors||||representation|||importance||||||consequently|||matter|natural||fixed||||period||different||meanings|varied|||finds ||Zeitspanne||||||Faktoren||||Repräsentation||||||||||||Sache|||stabil|||||||||||| ||dönemlerde||||||||||||||||||||||mesele|||sabit|||||||||||| ||||||||||||||||أكبر|تكتسب|أصبحت|قد أصبحت||||||||||||||||||تكتسب|| ||時代||歴史的||||要因||定義||再現|||||||している||結果|||事柄|自然の||固定された||||時代|||歴史的||||| en|cada|||histórico|algunos|de|estos|factores|en|definición|y|representación|identidad|nacional|importancia|mayor|encontrado|||en|consecuencia|identidad|nacional|asunto|natural|o|fijo|no es|y|en|||diferentes|históricos|significados||encontrado|| At each historical moment, some of these factors have become more important in defining and representing national identity, as a result, national identity is not a natural or fixed thing and has different meanings in different historical periods. En cada período histórico, algunos de estos factores han adquirido mayor importancia en la definición y representación de la identidad nacional, por lo tanto, la identidad nacional no es algo natural o fijo y adquiere significados diferentes en diferentes períodos históricos.

هویت ملی ریشه در هویت قومی و احساس تعلق به قبیله، قوم یا نژاد دارد و باید توجه کرد که مفهوم هویت ملی مفهومی مدرن است که در حین پیدایش دولت‌های ملی شکل گرفته است. |||||ethnisch|||Zugehörigkeit||Stamm|||||||||||||Begriff||||||Entstehung|||||| ||جذور|||||||||||عرق||||||||||||||||نشوء|||||تشكلت| ||root||identity|ethnic||sense of belonging|belonging||tribe|ethnic||race||||attention||that|concept|||concept|modern|is|||during|emergence||||has taken shape|| |||||民族|||||部族|民族|||||||||概念|||概念|||||国家形成時||||||| identidad|nacional|raíz|en|identidad|étnica|y|sentimiento|pertenencia|a|tribu|pueblo|o|raza|tiene|y|debe|atención|ser|que|concepto|identidad|nacional|concepto|moderno|es|que|en|durante|surgimiento|||nacionales|forma|tomado|es National identity is rooted in ethnic identity and the sense of belonging to a tribe, nation or race, and it should be noted that the concept of national identity is a modern concept that was formed during the emergence of national governments. La identidad nacional tiene raíces en la identidad étnica y el sentido de pertenencia a una tribu, etnia o raza, y debe tenerse en cuenta que el concepto de identidad nacional es un concepto moderno que se formó durante el surgimiento de los estados nacionales.

هویت ملی و قومی از تمایز نشات می‌گیرند، تمایز بین ما و دیگران، مثل ایران در برابر انیران، یا عجم در برابر عرب یا ایران در برابر غرب. |||ethnic||distinction|originates||arises|distinction||||others|||||non-Iran||non-Arab|in|||||in|the West|the West |||||Unterscheidung|entsteht|||||||anderen|||||Aniran||Ajam|||||||| |||||ayrım||||ayrım||||||||karşı|Aniran||Ajam|||||||| ||||||||يستمدون|||||||||ضد||||||||||| |||||区別|生まれる|||||||他者|||||非イラン||アジャム||アラブ|アラブ|||||西洋 identidad|nacional|y|étnica|de|distinción|surge|||distinción|entre|nosotros|y|otros|como|Irán|en|contra|no iraníes|o|persas|en|contra|árabes|o|Irán|en|contra|Occidente National and ethnic identity originates from distinction, the distinction between us and others, such as Iran versus Aniran, or Ajam versus Arab, or Iran versus the West. La identidad nacional y étnica surge de la distinción, la distinción entre nosotros y los demás, como Irán frente a Aniran, o Ajam frente a árabes o Irán frente a Occidente.

پس در نتیجه برای داشتن شناختی درست از هویت ملی ابتدا باید دید منشا پیدایش ملت‌ها چیست و به چه دورانی برمی‌گردد؟ در پاسخ به این سئوال سه روایت وجود دارد، روایت اول ملت گراست، روایت دوم مدرن و پست مدرن است و روایت سوم تاریخی‌نگر. |||||cognitive|||||first||understanding|origin|emergence|nation||||||era||returns||answer|||question||narratives||||||nationalist|the second narrative||modern||post-modern|modern|||||historical|historical perspective |||||Erkenntnis||||||||||||||||Epochen||||Antwort|||||||||||Gegensatz||||||||||||was |||||||||||||kaynak|||||||||||||||||||||||ulusalcı||||||||||||görüş إذن||النتيجة|من أجل|امتلاك|المعرفيّة|صحيح|عن|الهوية|الوطنية|أولاً|يجب|رؤية|منشأ|نشأة|الأمة|الملل|ما هي|||ما|عصر|يعود إلى|يعود إلى||الجواب|||سؤال|ثلاث|رواية|يوجد|يوجد|رواية|الأولى|الأمة|غراست|الرواية|الثانية|حديثة||ما بعد|حديث|هو||رواية|ثالثاً|تاريخي|الهوية |||ために|持つ|認識|正しい||アイデンティティ||最初に|||起源|誕生|||何ですか||||時代||||回答|||||物語|||||国民|民族主義|二つ目の||||ポストモダン|モダン|||物語||歴史的|歴史的視点 entonces|en|resultado|para|tener|conocimiento|correcto|de|identidad|nacional|primero|debe|ver|origen|surgimiento|nacionalista|||y||||||||||||narrativa||||||||||||||||tercera|| So, in order to have a correct understanding of national identity, one must first see what is the origin of nations and what era does it go back to? In response to this question, there are three narratives, the first narrative is nationalist, the second is modern and postmodern, and the third is historical. Por lo tanto, para tener una comprensión correcta de la identidad nacional, primero debemos ver cuál es el origen de las naciones y a qué época se remonta. En respuesta a esta pregunta, hay tres narrativas: la primera es la narrativa nacionalista, la segunda es la moderna y posmoderna, y la tercera es la histórica.

در روایت اول یعنی روایت ملت‌گرا، ملت را پدیده‌ای طبیعی در تاریخ بشر می‌دانند که منشا آن را باید در دوران پیشا تاریخ جستجو کرد. |narrative|||||nationalist|||phenomenon|a|natural|||humanity||they consider||its origin|||||era|prehistory||search| ||||||glaube||||||||||||||||||vor||| ||||||güçlü||||||||||||kaynağı||||||||| |رواية|الأولى|أيّ يعني||الأمة|الامة|الأمة|الامة|ظاهرة طبيعية|طبيعي|||التاريخ|البشر|ي|يعلمون||منشأ|ها|ها|يجب||عصر|ما قبل التاريخ|ما قبل التاريخ|البحث|يبحث ||||物語||民族主義|||||自然の|||||||起源||||||先史||探す| en|narración|primera|es decir|narración|nación|||partícula de objeto|||natural|en|historia|humanidad|||que|origen|ello|partícula de objeto|debe|en|época|pre|historia|búsqueda|hecho In the first narrative, that is, the nationalist narrative, the nation is considered a natural phenomenon in human history, whose origin must be sought in prehistoric times. En la primera narrativa, es decir, la narrativa nacionalista, se considera que la nación es un fenómeno natural en la historia de la humanidad, cuyo origen debe buscarse en la prehistoria.

یعنی مفهوم ملت از خیلی قبل در جوامع بشری وجود داشته و مفهومی جدید یا مدرن نیست. means|concept|nation||a long|||societies|human societies||||concept|||| |||||||Gesellschaften|menschlichen|||||||| |||||||toplumlar|insanlık|||||||| |مفهوم|أمة||كثير|||المجتمعات|البشرية|وجود|موجود بوده|||جديد|أو|حديث| |||||||社会|人類の|||||||| es decir|concepto|nación|de|mucho|antes|en|sociedades|humanas|existencia|ha tenido|y|concepto|nuevo|o|moderno|no es It means that the concept of nation has existed in human societies for a long time and is not a new or modern concept. Es decir, el concepto de nación ha existido desde hace mucho tiempo en las sociedades humanas y no es un concepto nuevo o moderno.

در روایت دوم، ملت مفهومی جدید است که ساخته و پرداخته دولت‌های ملی در عصر مدرن است یعنی از قرن هجدهم به بعد. |||||||||||||||Ära|||||Jahrhundert|18|| ||||is a concept||||made||crafted|||||modern era|modern||||century|eighteenth century|| ||||||||||مصاغة||||||||||||| |||||||||||||||||||||18世紀|| en|relato|segundo|nación|concepto|nuevo|es|que|construido|y|desarrollado|||nacionales|en|era|moderna|es|es decir|desde|siglo|dieciocho|a|después In the second narrative, the nation is a new concept created by national governments in the modern era, that is, from the 18th century onwards. En la segunda narrativa, la nación es un concepto nuevo que ha sido creado y desarrollado por los estados nacionales en la era moderna, es decir, desde el siglo XVIII en adelante.

در این تعریف بین هویت ملی در دوران مدرن و هویت‌های قبل از آن گسستی تاریخی وجود دارد. |||||||||||||||Bruch||| ||definition|||national||era|modern|||||||break||| |||||||||||||||kopuş||| |||||||||||||||断絶||| en|esta|definición|entre|identidad|nacional|en|época|moderna|y|||antes|de|ella|ruptura|histórica|existencia|tiene In this definition, there is a historical discontinuity between the national identity in the modern era and the identities before that. En esta definición hay una ruptura histórica entre la identidad nacional en la era moderna y las identidades anteriores.

طبق این روایت، ملت‌ها همگی بعد از پیدایش دولت ملی و در عصر مدرن به وجود آمدند و تا قبل از آن مفهومی به نام ملت وجود نداشته است. ||||||||||||||||||||||||||||لم يكن موجوداً| laut dieser|||||alle|||||||||||||||||||||||| according to||narrative|||all|||the emergence of|||||era||||came into being|||before|||the concept|||||| この話の中で|||||すべて||||||||||||現れた|||||||||||| según|esta|narración|nación|||||||||||||existencia||||||||||||no tenía|es According to this narrative, the nations all came into being after the birth of the national state and in the modern era, and before that there was no concept called nation. Según este relato, las naciones surgieron todas después del surgimiento del estado nacional y en la era moderna, y antes de eso no existía un concepto llamado nación.

اما روایت سوم دیدی معقولانه‌تر به هویت ملی دارد، نه خیلی احساسی آن را به پیشاتاریخ مربوط می‌داند و نه صرفا محصول دوران مدرن. |narrative||it|rational||||||||emotional||||prehistory|related||it considers|||merely|product of|| ||||vernünftiger||||||||||||Vorgeschichte||||||||| ||||||||||||duygusal||||||||||||| ||||||||||||||||ما قبل التاريخ|||يعزوها إلى|||||| ||||合理的||||||||感情的||||先史時代|||||||産物|| pero|relato|tercero|visión|||sobre|identidad|nacional|tiene|no|muy|emocional|آن|را|sobre|prehistoria|relacionado|||y|no|simplemente|producto|época|moderna But the third narrative has a more reasonable view of national identity, it is not too sentimental and considers it to be related to prehistory and not just a product of the modern era. Sin embargo, el tercer relato tiene una visión más razonable sobre la identidad nacional, no la relaciona de manera muy emocional con la prehistoria ni la considera simplemente un producto de la era moderna.

این روایت مثل روایت دوم معتقد است که هویت ملی محصول دوران مدرن است اما تکاملی است از هویت تاریخی و در بعضی موارد هویت شبه ملی ملت‌ها. |||||||||||||||evolutionär||||||||||halb||| ||||||||identity|national||||||evolutionary development||||||||cases||quasi-national|national|nations| |||||||||||||||evolüsyonel||||||||durumlarda||||| |||||||||||||||進化的||||||||場合||準国民||| esta|narración|como|narración|segunda|cree|es|que|identidad|nacional|producto|era|moderna|es|pero|evolutiva|es|de|identidad|histórica|y|en|algunos|casos|identidad|semi|nacional|| This narrative, like the second narrative, believes that national identity is a product of the modern era, but it is an evolution of the historical identity and in some cases the quasi-national identity of nations. Este relato, al igual que el segundo, sostiene que la identidad nacional es un producto de la era moderna, pero es una evolución de la identidad histórica y, en algunos casos, de la identidad semi-nacional de las naciones.

در قدم اول بررسی هویت ملی ایرانی‌ها باید دید هویت ایرانی بر اساس این سه روایت چطور تعریف شده است. |step||examination||||||seeing||||basis|||narratives||defined||is |||مراجعة||||||||||||||||| |ステップ1||検討||||||||||基づいて||||||| en|paso|primero|examen|identidad|nacional|iraní||||||||estas|tres|narrativas|cómo|definido|ha sido|es In the first step of examining the national identity of Iranians, one must see how Iranian identity is defined based on these three narratives. En primer lugar, al examinar la identidad nacional de los iraníes, debemos ver cómo se ha definido la identidad iraní según estos tres relatos.

طبق روایت اول از قبل از مشروطه و در دوران پهلوی اول سعی شد مفاهیم مدرن ایران و هویت ایرانی با رجوع به افسانه‌ها و اسطوره‌های ایرانی ساخته شود. according to|narrative|||before||Constitutional Revolution||||Pahlavi||effort||concepts|||||||reference to||myths|||myths|||| ||||||||||||||Konzepte|||||||Rückgriff||Mythos|||Mythos|||| |||||||||||||||||||||başvuru||||||||| |||||||||||||تمَّت المحاولة|||||||||||||||||يتم بناؤها において||||以前||憲法革命|||時代|パフラヴィー||||概念|||||||参照|||||神話|||| según|relato|primero|از|antes|از|constitucionalismo|y|en|época|Pahlavi|primero|intento|fue|conceptos|modernos|Irán|y|identidad|iraní|con|referencia|a|||y|||iraní|construidos|sea According to the first narrative, before the constitution and during the first Pahlavi era, modern concepts of Iran and Iranian identity were tried to be made by referring to Iranian legends and myths. 最初の物語によれば、憲法制定以前から第一次パフラヴィー時代にかけて、イランの伝説や神話を参照することによって、イランとイラン人のアイデンティティに関する現代的な概念が作られようとしていた。 Según la primera narración, antes de la Revolución Constitucional y durante el primer período Pahlavi, se intentó construir conceptos modernos de Irán y la identidad iraní a través de mitos y leyendas iraníes.

این دید که بسیار رمانتیک بود سعی می‌کرد با بزرگ‌نمایی اسطوره‌ها و بازگشت به تاریخ کهن معنایی از هویت ملی به دست بدهد و این مفهوم را حداقل تا 2500 سال عقب ببرد. |||very|romantic||was trying|||||emphasis|myths|||return|||ancient|meaning||||||provide||||||||back|take back ||||romantisch|||||||Vergrößerung|||||||alt|eine Bedeutung|||||||||||mindestens|||| ||||romantik|||||||büyütme||||||||||||||||||||||| |رؤية||||||||||||||العودة إلى|||||||||||||||||||يُرجِعها ||||ロマンチック|||||||誇張||||復帰|||古代|意味||||||与える|||||少なくとも||||遡らせる este|visión|que|muy|romántica|era|intento|||con|||||y|retorno|a|historia|antigua|significado|de|identidad|nacional|a|mano|dé|y|este|concepto|partícula de objeto|al menos|hasta|años|atrás|llevara This view, which was very romantic, tried to give a sense of national identity by exaggerating myths and returning to ancient history and push this concept back at least 2500 years. この見解は非常にロマンチックであり、神話を誇張し、古代の歴史に戻り、この概念を少なくとも 2500 年前に押し戻すことによって国家のアイデンティティの感覚を与えようとしました。 Esta visión, que era muy romántica, intentaba dar un sentido de identidad nacional mediante la exageración de los mitos y el regreso a la antigua historia, retrocediendo al menos 2500 años.

مثلا میرزا فتحعلی آخوندزاده که یکی از مروجان این تعریف از هویت ملی بود در جایی نوشته: «کو آن شوکت و سعادت تو که در عهد کیومرث و جمشید و خسروپرویز بود؟ مردم در زیر سایه‌ی سلطنت ایشان از نعمات الهی بهره‌یاب شده، در عزت و آسایش زندگی می‌کردند. |||||||yayıncılar||||||||||||||||||||||||||||||||||ilahi|||||||rahatlık||| |Mirza|Fath Ali|Akhundzade||||Märchen||||||||||wo||Schönheit||||||Ära|Kiumars||||Khosrow Parviz||||||||||Wohltaten|göttlichen|nutzten|war|||Ehre||آsایش||| |Mirza|Fath Ali|Akhundzade|||of|promoters||definition||||||somewhere|wrote|where|that|glory||happiness||||era|Keyumars||Jamshid||Khosrow Parviz|||||shadow||sovereignty|||blessings|divine|benefits|enjoyed|||dignity||comfort||| ||ファトハリー|アフンドザーデ||||||||||||||どこ|その|栄光||幸福||||時代|キウマース||ジャムシード||ホスロー・プロイズ|||||影||統治|||恵み|神の恵み|恵み|享受|||尊厳||安らぎ||いる|した por ejemplo|Mirza|Fathali|Akhundzadeh|que|uno|de|promotores|esta|definición|de|identidad|nacional|era|en|algún lugar|escribió|dónde|esa|gloria|y|felicidad|tú|que|en|época|Kiumars|y|Jamshid|y|Khosrow Parviz|estaba|la gente|bajo|la sombra|||reinado|de ellos|de|bendiciones|divinas|||estaban|en|dignidad|y|paz|vida|| For example, Mirza Fathali Akhundzadeh, who was one of the promoters of this definition of national identity, wrote somewhere: "Where was your happiness and prosperity during the reign of Kiyomarth, Jamshid and Khosroparviz?" Under the shadow of his reign, people benefited from divine blessings and lived in dignity and comfort. Por ejemplo, Mirza Fath Ali Akhoundzadeh, quien fue uno de los promotores de esta definición de identidad nacional, escribió en un lugar: «¿Dónde está esa grandeza y felicidad que existía en la era de Kiumars, Jamshid y Khosrow Parviz? La gente, bajo la sombra de su reinado, disfrutaba de las bendiciones divinas y vivía en honor y tranquilidad.

بی‌چیزی و گدایی نمی‌دانستند، در داخل مملکت آزاد و در خارج آن محترم بودند. |nothing||begging||they did not know||inside|country|free|||abroad||respected| |||Almosen|||||Land||||||ehrwürdig| |||dilencilik|||||||||||saygıdeğer| |||||لم يعرفوا|||||||||| ||||||||国||||||尊敬されていた| ||y|mendicidad|||en|dentro|país|libre|y|en|fuera|de él|respetados|eran They did not know poverty and begging, they were free inside the country and respected outside it. 彼らは貧困や物乞いを知らず、国内では自由であり、国外では尊敬されていました。 No conocían la pobreza ni la mendicidad, eran libres dentro del país y respetados fuera de él.

شهرت و عظمت سلاطین ایران کل آفاق را فراگرفته بود.» این تلقی‌های رمانتیک از هویت ملی در دوران پهلوی اول و با تشکیل دولت ملی تبدیل به روایت غالب از هویت ملی شد. ||||||||kapsamıştı||||||||||||||||||||||||| Ruhm||Größe|Sultane|||der Horizont||erfasst|||Auffassungen|||||||||||||||||||||| fame||grandeur|the kings|||the horizons||encompassed|||perception||romantic||identity||||||||the formation of|||became||narrative|dominant narrative|||| ||偉大さ||||全世界||覆っていた|||受け止め||ロマンティック||アイデンティティ||||パフラヴィー1|||||||||物語|主流|||| fama|y|grandeza|sultanes|Irán|todo|horizontes|partícula de objeto|abarcado|estaba|esta|||románticas|de|identidad|nacional|en|época|Pahlavi|primero|y|con|formación|gobierno|nacional|convertido|en|relato|dominante|de|identidad|nacional|se convirtió The fame and greatness of the sultans of Iran had covered the whole horizon. These romantic perceptions of national identity became the dominant narrative of national identity during the first Pahlavi era and with the formation of the national government. La fama y grandeza de los soberanos de Irán abarcaban todos los horizontes.» Estas percepciones románticas de la identidad nacional se convirtieron en la narrativa dominante de la identidad nacional durante el primer período Pahlavi y con la formación del estado nacional.

چرا که پهلوی‌ها علاقه داشتند دودمان خود را به دودمان پادشاهی کهن ایرانی پیوند بزنند و از این راه کسب مشروعیت کرده و همچنین ناسیونالیسم را جایگزین دین کنند. ||||||||||||||bağlamak|bağlamak|||||||||||||| ||||interest||dynasty||||dynasty|royalty|ancient||link|to link|||||gain|legitimacy|||also||||| |||||كانوا يرغبون||||||الملكية القديمة|||ربط دهند||||||||حصلوا على|||||بديل||يَجْعَلُوا ||||||家系||||王朝|||||結びつける||||||正当性|獲得した||||||宗教| por qué|que|||interés|tenían|dinastía|su|partícula de objeto|a|dinastía|real|antiguo|iraní|vínculo|establezcan|y|de|este|camino|obtener|legitimidad|lograda|y|también|nacionalismo|partícula de objeto|reemplazar|religión|hagan Because the Pahlavis were interested in linking their dynasty to the dynasty of the old Iranian kingdom and thus gaining legitimacy and also replacing religion with nationalism. それは、パーレビ家が自分たちの王朝を古代イラン王国の王朝と結びつけることで正統性を獲得し、また宗教をナショナリズムに置き換えることに興味があったからである。 Porque los Pahlavi estaban interesados en vincular su dinastía con la antigua dinastía real iraní y de esta manera obtener legitimidad y también reemplazar el nacionalismo por la religión.

اما روایت دوم در تقابل با روایت اول قرار می‌گیرد و ادعا دارد که مفهوم ملت مفهومی است مدرن برساخته دولت‌های ملی که به دلایلی سیاسی و با کتاب‌ها، مطبوعات و آموزش طرح و ترویج شده است. ||||Gegensatz||||||||||||||||konstruiert||||||Gründen||||||Presse|||||Förderung|| ||||karşıtlığı||||||||||||||||inşa edilmiş|||||||||||||||||yaygınlaştırma|| ||||対立||||||||||||||||||||||||||||||教育|計画||普及|| pero|relato|segundo|en|oposición|con|relato|primero|se|||y|afirma|tiene|que|concepto|nación||es|moderno|construido|||nacionales|que|por||políticas|y|con|||prensa|y|educación|diseño|y|promoción|ha sido|es ||||contrast||narrative||||||claims|||concept||||modern|constructed||||||reasons||||||press||education|design||promotion|| But the second narrative is opposed to the first narrative and claims that the concept of the nation is a modern concept created by national governments, which was designed and promoted by books, press and education for political reasons. しかし、2番目の物語は最初の物語に反対し、国家の概念は中央政府によって作られた近代的な概念であり、政治的理由から書籍、出版、教育によって設計され促進されたものであると主張します。 Sin embargo, la segunda narrativa se opone a la primera y afirma que el concepto de nación es un concepto moderno construido por los estados nacionales que ha sido promovido por razones políticas a través de libros, prensa y educación.

به عنوان مثال اریک هابسبام می‌گوید: «ملت مفهومی ساختگی است که در دو قرن اخیر آگاهانه از سوی طبقات حاکم در دولت-ملت‌ها ابداع شده است.» به این معنا آنچه از سنت‌های کهن در بین ملت‌ها دیده می‌شود غالبا ساخته و پرداخته دولت-ملت‌ها در عصر مدرن است. ||example|Eric|Hobsbawm|||||constructed|||||||deliberately||by|classes|ruling|||||invented||||||what|||||||||seen|||often|||crafted|state|||||| |||Erik|Hobsbawm|||||künstlich|||||||bewusst|||Klassen||||||Erschaffung||||||das, was|||||||||||||||||||||| ||||Hobsbawm||söyler|||uydurma|||||||bilinçli||||||||||||||||||||||||||||||||||||| ||||||||||||||||بشكل واعٍ||||||||||||||||||||||||||||||||||||| ||||エリック・ハブズバウム|||||作られた|||||||意図的に||支配階級によって|階級|支配階級|||||創造された||||||それ||||||||||||しばしば|||||||||| como|ejemplo|ejemplo|Eric|Hobsbawm|||nación|concepto|ficticio|es|que|en|dos|siglos|recientes|conscientemente|por|parte de|clases|gobernantes|en||||inventado|ha sido|es|a|este|sentido|lo que|de|||antiguas|en|entre|||visto|||a menudo|construido|y|elaborado||||en|era|moderna| For example, Eric Hobsbawm says: "Nation is a fictional concept that was consciously invented by the ruling classes in nation-states in the last two centuries." In this sense, what is seen from the old traditions among the nations is often made and paid by the nation-states in the modern era. Por ejemplo, Eric Hobsbawm dice: «La nación es un concepto ficticio que ha sido conscientemente creado por las clases dominantes en los estados-nación en los últimos dos siglos.» En este sentido, lo que se observa de las antiguas tradiciones entre las naciones es, en gran medida, una construcción de los estados-nación en la era moderna.

اگرچه هابسبام از منتقدان جدی ناسیونالیسم رمانتیک است و معتقد است هویت ملی بسیاری از ملل پایه و اساسی تاریخی ندارد اما کشورهایی مثل چین، کره، ویتنام، ایران و مصر را مستثنی می‌کند چون معتقد است این‌ها مللی تاریخی هستند. |||||||||||||||||||||||||||||||||||||||milli|| although|Hobsbawm||critics|serious|||||||||||nations|foundation||foundational||||countries|||Korea|Vietnam|||Egypt||exception||||||||national|| |||||القومية الرومانسية||||||||العديد من||أمم|أساس|||||||||كوريا|||||||||||||||| ||||真剣な||||||||||||||||||国々|||韓国|ベトナム|||エジプト||例外||||||||民族|| aunque|Hobsbawm|de|críticos|serios|nacionalismo|romántico|es|y|cree|es|identidad|nacional|muchos|de|naciones|base|y|fundamental|histórica|no tiene|pero|países|como|China|Corea|Vietnam|Irán|y|Egipto|(partícula de objeto)|excluye|||porque|cree|es|||naciones|históricas|son Although Hobsbawm is a serious critic of romantic nationalism and believes that the national identity of many nations has no historical basis, he excludes countries such as China, Korea, Vietnam, Iran, and Egypt because he believes that these are historical nations. Aunque Hobsbawm es un crítico serio del nacionalismo romántico y sostiene que la identidad nacional de muchas naciones no tiene una base histórica, excluye a países como China, Corea, Vietnam, Irán y Egipto, ya que cree que estas son naciones históricas.

در مورد ایران می‌گوید: ایران هم در دوران پیش از اسلام و هم بعد از آن نوعی شبه ناسیونالیسم اولیه داشته. ||||يقول||||||||||||||||| |||||||||||||||||type of|quasi|quasi-nationalism|initial| |||||||||||||||||一種の|||| en|sobre|Irán|||Irán|también|en|período|anterior|de|Islam|y|también|después|de|eso|una especie de|semi|nacionalismo|primitivo|ha tenido Regarding Iran, he says: Iran had a kind of early pseudo-nationalism both in the pre-Islamic era and after it. イランに関して、彼は次のように述べている。イランには、イスラム以前の時代もイスラム以後も、ある種の初期の疑似国家主義があった。 En el caso de Irán, dice: Irán ha tenido una especie de proto-nacionalismo tanto en la época preislámica como después de ella.

در دوران پیش از اسلام دارای هویت ایرانی-زرتشتی و بعد از اسلام دارای هویت ایرانی-شیعی بوده است. ||||||||||||||||Şii|| |فترة|||||||زرادشتي|||||||||| |||||having|||Zoroastrian|and|||||||Shia|| |||||持っていた|||ゾロアスター教||||||||シーア派|| en|época|antes|de|Islam|tenía|identidad|||y|después|de|Islam|tenía|identidad|||ha sido|es In the pre-Islam era, it had an Iranian-Zoroastrian identity, and after Islam, it had an Iranian-Shiite identity. En la época anterior al Islam, tenía una identidad iraní-zoroástrica y después del Islam, una identidad iraní-chiíta.

نویسندگان دیگری هم با استناد به زبان فارسی تقریبا چنین نظری درباره ایران دارند و اعتقاد دارند که این هویت شبه ملی اولیه در دو قرن اخیر به هویت ملی در معنای امروزی تحول پیدا کرده است. ||||||||yaklaşık|||||||||||||||||||||||||||| الكتّاب|الآخرون||||||||مماثل||||||||||||||||||||||||||| authors||||reference|||Persian language|||opinion|||||belief|||||semi||||||||||||modern|has transformed||| ||||引用|||||||||||||||||||||||||||||変化||| Los escritores|otros|también|con|referencia|a|idioma|persa|casi|tal|opinión|sobre|Irán|tienen|y|creencia|tienen|que|esta|identidad|semi|nacional|primaria|en|dos|siglos|recientes|a|identidad|nacional|en|el sentido|contemporáneo|transformación|encontrado|ha hecho|es Other writers have almost the same opinion about Iran citing the Persian language and they believe that this early quasi-national identity has evolved into a national identity in the modern sense in the last two centuries. 他の作家もペルシア語を引用しながらイランについてほぼ同様の意見を述べており、この初期の準国家的アイデンティティが過去2世紀の間に現代的な意味での国民的アイデンティティに進化したと信じている。 Otros escritores también, basándose en el idioma persa, tienen una opinión similar sobre Irán y creen que esta identidad seminacional inicial ha evolucionado en los últimos dos siglos hacia una identidad nacional en el sentido actual.

روایت اول بیشتر باب طبع دست راستی‌ها و طبقه حاکم است و روایت دوم بیشتر باب طبع دست چپی‌ها یا جدایی‌طلبان. |||||يد|||||||||||||||||| |||chapter|nature||right|||class|the ruling class|||narrative|||chapter|nature|of the left|left|||separatists|separatists |||bap||||||||||||||||||||ayrılıkçıları ||||性質|||||||||||||性質||||||分離主義者 relato|primero|más|capítulo|naturaleza|دست|||y|clase|dominante|es||relato|segundo|más|capítulo|naturaleza|دست|||o|| The first narrative is more about the nature of the rightists and the ruling class, and the second narrative is more about the nature of the leftists or separatists. La primera narrativa es más del agrado de la derecha y de la clase gobernante, mientras que la segunda es más del agrado de la izquierda o de los separatistas.

در بین روشنفکران و متفکران ایرانی گرایش به هر دو دیدگاه وجود داشته، مثلا یا مفهوم هویت ملی ایرانی را به عصر ایرج اولین پادشاه ایرانی می‌رسانند یا به طور کلی این مفهوم را مانند کشورهای دیگر مفهومی برساخته‌ی دولت‌های ملی و مدرن می‌دانند. |||||||||||||||||||||||||||ulaştırırlar|||||||||||||||||||| ||المثقفون||||ميل||||وجهة نظر||كانت موجودة||||||||||||الملك الأول||||||||||||||||||||||| ||intellectuals||thinkers||tendency||||||||||||||||Iraj||king|||they attribute|||||||||||||||||||| ||||||||||||||||||||||||王|||到達させる|||||||||||概念|構築された|||||||| en|entre|intelectuales|y|pensadores|iraní|tendencia|hacia|cada|dos|perspectiva|existencia|ha tenido|por ejemplo|o|concepto|identidad|nacional|iraní|(partícula de objeto directo)|hacia|era|Iraj|primer|rey|iraní|||o|hacia|manera|general|este|concepto|(partícula de objeto directo)|como|países|otros|un concepto|||||nacionales|y|modernos|| Among Iranian intellectuals and thinkers, there is a tendency towards both views, for example, either they attribute the concept of Iranian national identity to the era of Iraj, the first Iranian king, or they generally consider this concept to be a concept created by national and modern governments like in other countries. イランの知識人や思想家の間では、両方の見解に傾く傾向があり、例えば、イランの国家アイデンティティの概念はイラン初代国王イラージの時代のものであると考えるか、一般にこの概念は国家によって生み出された概念であると考えています。そして他の国のような現代政府。 Entre los intelectuales y pensadores iraníes ha habido inclinaciones hacia ambas perspectivas; por ejemplo, algunos llevan el concepto de identidad nacional iraní hasta la era de Iraj, el primer rey iraní, o consideran este concepto, en general, como una construcción de los estados nacionales y modernos, al igual que en otros países.

اما در روایت سوم تصدیق می‌شود که مفهوم هویت ملی برساخته دولت‌هاست اما در ایران دولتی که این مفهوم را در معنای شبه ملی اولیه ساخت، حکومت ساسانی بود که به تنظیم و تدوین و بازسازی اساطیر ایرانی و تاریخ ایران پرداخت. ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||mitolojileri||||| ||||is confirmed|||||||constructed||is constructed||||||||||||||||Sasanian dynasty||||regulation||compilation and structuring||reconstruction|myths|||||engaged in ||||||يُصَدَّق|||||مُصطنَعَة||||||||||||||||||الساساني|||||||||||||| ||||確認|||||||||||||||||||||||||ササン朝||||||編纂|||神話|||||取り組んだ pero|en|relato|tercero|se confirma|||que|concepto|identidad|nacional|construido|||pero|en|Irán|gobierno|que|este|concepto|(partícula de objeto)|en|significado|semi|nacional|primario|construyó|gobierno|sasánida|fue|que|a|organización|y|redacción|y|reconstrucción|mitos|iraní|y|historia|Irán|dedicó However, in the third narrative, it is acknowledged that the concept of national identity is created by governments, but in Iran, the government that created this concept in a pseudo-national sense was the Sassanid government, which edited, edited, and reconstructed Iranian mythology and Iranian history. しかし、3番目の物語では、国家アイデンティティの概念は政府によって作成されたことが認められていますが、イランでは、この概念を最初の準国家的な意味で作成した政府は、編集、編纂、および再構築したサーサン朝政府でした。イランの神話とイランの歴史。 Sin embargo, en la tercera narrativa se reconoce que el concepto de identidad nacional es una construcción de los estados, pero en Irán, el estado que creó este concepto en su sentido seminacional inicial fue el gobierno sasánida, que se dedicó a la organización, redacción y reconstrucción de las leyendas iraníes y la historia de Irán.

پس ما با یک مفهوم تاریخی از هویت ایرانی طرفیم. ||||||||Iranian|faced |||||||||karşıyayız |||||||||向き合っている entonces|nosotros|con|un|concepto|histórico|de|identidad|iraní|estamos enfrentando So we are on the side of a historical concept of Iranian identity. つまり、私たちはイランのアイデンティティの歴史的概念の側にいます。 Así que nos enfrentamos a un concepto histórico de la identidad iraní.

به عبارتی ما یک هویت ایرانی داشته‌ایم که از ساسانیان به این طرف تدوین یافته و تا عصر مشروطه ادامه داشته و بعد در دوران مدرن با مفهوم هویت ملی طرفیم که مترادف با ملیت‌گرایی و ناسیونالیسم است که توسط رضاشاه و حلقه روشنفکران پیرامونش گسترش و ترویج پیدا کرده. |in other words|||||||||Sassanids||||has been formulated|||||Constitutional Revolution||||||||||||we are faced||synonymous||nationality|||||||Reza Shah||circle of intellectuals|intellectuals|around him|||promoted|| ||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||etrafında||||| |||||||||||||||形成された||||||||||||||||||同義語|||民族主義||||||レザ・シャー||||彼の周り|広がり|||| a|frase|nosotros|una|identidad|iraní|tenido||que||||||||y||||||y|||||||||||||||y||||||||||||promoción|encontrado|hecho In other words, we have had an Iranian identity that was formulated from the Sassanids to this side and continued until the constitutional era, and then in the modern era, we are on the side of the concept of national identity, which is synonymous with nationalism and nationalism, which was expanded and promoted by Reza Shah and the circle of intellectuals around him. . 言い換えれば、サーサン朝からこちら側に至るまで形成され、立憲時代まで続いたイラン人のアイデンティティがあり、近代になってからはナショナリズムやナショナリズムと同義のナショナル・アイデンティティという概念を支持することになる。これは、レザー・シャーと彼の周りの知識人のサークルによって拡大および推進されました。 En otras palabras, hemos tenido una identidad iraní que se ha desarrollado desde los sasánidas hasta la era constitucional y luego, en la era moderna, nos encontramos con el concepto de identidad nacional que es sinónimo de nacionalismo y patriotismo, promovido por Reza Shah y el círculo de intelectuales a su alrededor.

این روایت در آثار نویسندگان زیادی مثل ان لمبتون، شاهرخ مِسکوب، احسان یارشاطر، فریدون آدمیت و دیگران دیده می‌شود که نکته مشترک همه آن‌ها وجود حسی مشترک از ایرانی بودن است که نباید با ناسیونالیسم و ملیت‌گرایی مدرن اشتباه گرفته شود. ||||||||Lambton||||||Adamiyet||||||||||||||||||||||||||||| ||||الكتّاب||||||||||||الآخرين|تُرى||يُرى||||||||||||الإيرانية|||لا ينبغي|||||القومية|||| ||||||like|the|Lambton|Shahrokh Mis|Miskoub|Ehsan Yarsh|Yarshater|Fereydoun Adam|Fereydoun Adam|||||||||||||sense|||||||||||||||| ||||||||||シャーヘルク・ミスコーブ|イフサーン|ヤーシャター|ファリドゥーン|ファリドゥン・アーダミート||||||||||||存在|感覚|||||||||||||||| esta|narración|en|obras|escritores|muchos|como|An|Lambton|Shahrokh|Meskub|Ehsan|Yarshater|Fereydoun|Adamiyat|y|otros|visto||ser|||||||||||||||||||||||| This narrative can be seen in the works of many writers such as Ann Lambton, Shahrukh Meskob, Ehsan Yarshater, Fereydoun Adamit and others, the common point of all of them is the existence of a common sense of being Iranian, which should not be confused with nationalism and modern nationalism. Esta narrativa se puede ver en las obras de muchos escritores como Ann Lambton, Shahrokh Meskoob, Ehsan Yarshater, Fereydoun Adamiyat y otros, donde el punto en común de todos ellos es la existencia de un sentimiento compartido de ser iraní, que no debe confundirse con el nacionalismo y el patriotismo moderno.

به زعم اشرف مراحل عمده بازسازی و تحول هویت ایرانی از دوران ساسانی تا عصر حاضر را می‌توان در هفت دوره زیر مشخص کرد: |||||إعادة بناء||||||||||||||||||| |opinion||phases|main|reconstruction||transformation||||||||present||||||||| |||aşamalar||||||||||||||||||||| |によれば|||主要|||||||||||現在|||できる|||||特定| a|juicio|Ashraf|etapas|principales|reconstrucción|y|transformación|identidad|iraní|de|período|sasánida|hasta|era|presente|partícula de objeto|||en|siete|períodos|debajo|definidos|identificar According to Ashraf, the main stages of reconstruction and transformation of Iranian identity from the Sassanid era to the present era can be defined in the following seven periods: Según Ashraf, las etapas principales de la reconstrucción y transformación de la identidad iraní desde la era sasánida hasta la actualidad se pueden definir en las siguientes siete etapas:

مرحله اول بازسازی هویت ایرانی به منزله نوعی هویت ملی پیشامدرن در عصر ساسانی، مرحله دوم سکون و رکود هویت ایرانی در دو قرن اولیه اسلامی. stage||reconstruction||||as|type of||national|pre-modern||||stage||stagnation||stagnation||||||| ||||||olarak||||||||||||duraklama||||||| ||||||位置づけ||||||||||静止||停滞||||||| etapa|primera|reconstrucción|identidad|iraní|como|tipo|de|identidad|nacional|pre-moderna|en|era|sasánida|etapa|segunda|estancamiento|y|declive|identidad|iraní|en|dos|siglos|primeros|islámicos The first stage of reconstruction of Iranian identity as a kind of pre-modern national identity in the Sassanid era, the second stage of stagnation and stagnation of Iranian identity in the first two centuries of Islam. La primera etapa de la reconstrucción de la identidad iraní como una especie de identidad nacional pre-moderna en la era sasánida, la segunda etapa es la quietud y el estancamiento de la identidad iraní en los dos primeros siglos del Islam.

مرحله سوم تجدید حیات و بازسازی هویت فرهنگی ایرانی توسط حکومت های محلی ایرانی در قرن های سوم تا پنجم هجری، مرحله چهارم عصر سلجوقیان که زبان فارسی تبدیل به زبان حکومتی شد و اندیشه امپراتوری فراگیر اسلامی در برابر احساسات قومی ملیت‌ها قرار گرفت. |||إحياء|||||||||||||||||||||السلاجقة||||||||||الفكر الإمبراطوري||الشاملة||||||||| ||revival|revival||reconstruction|||||||||||||||Hijri||||Seljuk Empire|||||||governmental|||thought||universal empire||||ethnic sentiments||||| ||yenileme||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||| |||再生|||||||||地方政府|||||||||段階|第四||セルジューク朝||||||||||||包括的||||||||| etapa|tercera|renovación|vida|y|reconstrucción|identidad|cultural|iraní|por|gobiernos|de|locales|iraní|en|siglo|de|tercero|hasta|quinto|hijri|etapa|cuarta|era|seljúcidas|que|idioma|persa|se convirtió|en|idioma|gubernamental|se volvió|y|pensamiento|imperial|abarcador|islámico|en|contra|sentimientos|étnicos|||frente|se enfrentó The third stage of revival and reconstruction of Iranian cultural identity by Iranian local governments in the third to fifth centuries of Hijri, the fourth stage of the Seljuk era, when Persian language became the official language and the idea of an all-embracing Islamic empire faced the ethnic feelings of the nationalities. La tercera etapa de la revitalización y reconstrucción de la identidad cultural iraní por parte de los gobiernos locales iraníes en los siglos III a V de la Hégira, la cuarta etapa de la era seljúcida en la que el idioma persa se convirtió en el idioma gubernamental y la idea de un imperio islámico integral se enfrentó a los sentimientos étnicos de las nacionalidades.

مرحله پنجم بازسازی و احیای هویت ایرانی در عهد مغول و تیموریان. stage||||revival of||||era|Mongol||Timurid |||||||||モンゴル|| etapa|quinta|reconstrucción|y|revitalización|identidad|iraní|en|época|mongol|y|timuríes The fifth stage of reconstruction and revival of Iranian identity during the Mongol and Timurid eras. モンゴルとティムール時代のイランのアイデンティティの再建と復活の第5段階。 La quinta etapa de la reconstrucción y revitalización de la identidad iraní en la era mongola y timurida.

مرحله ششم بازسازی و احیای هویت ایرانی-شیعی در عصر صفوی و در نهایت مرحله هفتم بازسازی هویت ملی ایرانی در معنای مدرن‌اش در دو قرن اخیر. |sixth|reconstruction||revival of|||Shia|||Safavid|||finally|stage||reconstruction||||||||||| ||||||||||||||||إعادة بناء||||||||||| |||||||||||||||||||||現代的な|||||| etapa|sexta|reconstrucción|y|revitalización|identidad|iraní||en||||en|||||||||||||dos|siglos|recientes The sixth stage of reconstruction and revival of the Iranian-Shiite identity in the Safavid era and finally the seventh stage of the reconstruction of the Iranian national identity in its modern sense in the last two centuries. サファヴィー朝時代におけるイラン・シーア派アイデンティティの再建と復活の第6段階、そして最後に過去2世紀における現代的な意味でのイラン国民アイデンティティの再構築の第7段階である。 La sexta etapa de la reconstrucción y revitalización de la identidad iraní-chiíta en la era safávida y, finalmente, la séptima etapa de la reconstrucción de la identidad nacional iraní en su significado moderno en los últimos dos siglos.

به زعم گراردو نیولی یکی از مهم‌ترین پژوهشگران در عرصه ایران‌شناسی سیاسی است، ایده ایران به عنوان یک واقعیت مذهبی، فرهنگی و قومی از اواخر قرن ششم پیش از میلاد مطرح شده بود. |opinion||Newly|||||researchers|in|field||||||||||reality|religious|||ethnic||late|century|sixth|before|of||proposed|| ||||||||الباحثين|||||||||||||||||||||||||طُرِحَت| ||||||||||||||||||||||||||紀元前6世紀末|||||紀元前1||| a|juicio|Gerardo|Niuly|uno|de|||investigadores|en|campo|Irán||||||como|un||realidad|religiosa|cultural|y|étnica|de|finales|siglo|sexto|antes|de|era cristiana||había sido|fue According to Gerardo Newli, who is one of the most important researchers in the field of political Iranology, the idea of Iran as a religious, cultural and ethnic reality was proposed since the end of the 6th century BC. 政治イラン学の分野で最も重要な研究者の一人であるジェラルド・ニューリ氏によると、宗教的、文化的、民族的現実としてのイランという考えは紀元前6世紀末から提案されていたという。 Según Gerardo Neully, uno de los investigadores más importantes en el campo de la iranología política, la idea de Irán como una realidad religiosa, cultural y étnica se había planteado desde finales del siglo VI antes de Cristo.

اما برای اولین بار در قرن سوم میلادی بود که واژه ایران به معنای یک اندیشه سیاسی در عهد ساسانیان به وجود آمد. but||||||||||word|||||idea|||era|||| ||||||||||言葉|||||思想||||サーサーン朝||存在| pero|por|primera|vez|en|siglo|tercero|de nuestra era|fue|que|palabra|Irán|como|significado|un|pensamiento|político|en|época|sasánidas|a|existencia|vino But it was for the first time in the third century AD that the word Iran came into being in the sense of a political thought during the Sasanian era. しかし、イランという言葉が初めて政治思想の意味で登場したのは、西暦 3 世紀のサーサーン朝時代のことでした。 Pero fue por primera vez en el siglo III de nuestra era que la palabra Irán surgió como una idea política en la era sasánida.

به طور قطع نمی‌توان گفت که اندیشه سیاسی ایران قبل از ساسانیان وجود داشته یا نه. ||certainly|||say||thought||||||||| |||||||الفكر|||||||موجودة|| ||確実に|||||||||||||| a|manera|certeza|||decir|que|pensamiento|político|Irán|antes|de|sasánidas|existencia|tenía|o|no It cannot be said with certainty whether Iranian political thought existed before the Sassanids or not. イランの政治思想がサーサン朝以前に存在したかどうかを確実に言うことはできない。 No se puede afirmar con certeza que la idea política de Irán existiera antes de los sasánidas.

داریوش و خشایارشا در کتیبه‌هایشان افتخار می‌کردند که از قوم ایرانی یا آریا هستند و این نشان می‌داد که ایرانی‌ها در فاصله قرن ششم و اواسط قرن پنجم پیش از میلاد از تعلق به قوم آریا آگاهی داشتند. Darius||Xerxes||inscription||pride||||||||Aryan|are||||||||||||||mid|||||||belonging to|||Arya|awareness| ||||||فخر||افتخروا||||||آريائي||||||||||||||||||||||||||الوعي بها|كانوا يدركون ダリウス||クセルクセス||碑文|彼らの碑文|||||||||アーリア|||||||||||||||中頃||||||||||アーリア|| Darío|y|Jerjes|en|||orgullo|||de que|de|raza|iraní|o|aria|son|y|esto||||que|||en|el intervalo|siglo|sexto|y|mediados|siglo|quinto|antes|de|era cristiana|de|pertenencia|a|raza|aria|conciencia|tenían Darius and Xerxes were proud in their inscriptions that they were from the Iranian or Aryan nation, and this showed that the Iranians were aware of belonging to the Aryan nation between the 6th century and the middle of the 5th century BC. Darío y Jerjes se enorgullecían en sus inscripciones de ser del pueblo iraní o aria, lo que mostraba que los iraníes eran conscientes de su pertenencia al pueblo aria entre los siglos VI y mediados del V antes de Cristo.

همچنین اهورامزدا به عنوان خدای ایرانیان شناخته می‌شد که زبانش ایرانی بود. ||||||معروف|||||| |Ahura Mazda|||God||recognized||||his language|| ||||Tanrı|||||||| ||||神|||し||||| también|Ahura Mazda|como|título|dios|iraníes|conocido|||que|su lengua|iraní|era Also, Ahura Mazda was known as the god of Iranians, whose language was Iranian. また、アフラ・マズダーはイラン語を話すイラン人の神としても知られていました。 Además, Ahura Mazda era reconocido como el dios de los iraníes, cuya lengua era iraní.

در اوستا هم اشارات زیادی به آریا شده است. |Avesta||references||||| |||işaretler||||| |アヴェスター||注釈||||| en|Avesta|también|referencias|muchas|a|aria|ha sido|es There are many references to Arya in the Avesta. 『アヴェスタ』にはアーヤに関する言及が数多くあります。 En el Avesta también hay muchas referencias a los arios.

در منابع مختلف یونانی و ارمنی هم اشاراتی به قوم آریایی شده است و همه این مدارک نشان می‌دهد که آریا یا ایرانی به مردمی اشاره داشته که وابسته به یک قوم بوده‌اند و زبان و دینی مشترک داشته‌اند. |||||||işaretler|||||||||||||||||||||||||||||||||| |المصادر المختلفة||||||||||تمت الإشارة||||||||||||||||أشارت إلى||تابع|||||||||||| |||||Armenian||references|||||||||documents|||||||||||||related to|||||||||religion||| |||||||言及|||||||||資料|||||||||人々||||属していた|||||||||宗教||| en|fuentes|diferentes|griego|y|armenio|también|referencias|a|pueblo|ario|ha sido|es|y|todos|estos|documentos|indican|||que|aria|o|iraní|a|gente|referencia|tenido|que|dependiente|a|un|pueblo|||y|lengua|y|religión|común|| In various Greek and Armenian sources, there are references to the Aryan people, and all these documents show that Arya or Iranian refers to people who belonged to the same people and had a common language and religion. En diversas fuentes griegas y armenias también se hacen menciones al pueblo aria, y todos estos documentos indican que aria o iraní se refería a un pueblo que pertenecía a una etnia y compartía una lengua y una religión.

SENT_CWT:AFkKFwvL=10.48 PAR_TRANS:gpt-4o-mini=6.25 es:AFkKFwvL openai.2025-01-22 ai_request(all=78 err=0.00%) translation(all=65 err=0.00%) cwt(all=2067 err=18.38%)