×

Używamy ciasteczek, aby ulepszyć LingQ. Odwiedzając stronę wyrażasz zgodę na nasze polityka Cookie.

image

The Iranians, Niloofar

Niloofar

سلام. من نیلوفرم. من متولد نوزده نه هزار و نه صد و نود و سه هستم. تقریباً الان بیست و هفت سالم میشه. متولد شیرازم و شیراز زندگی می کنم. خوب اگر بخوام داستان زندگی خودمو بگم باید بگم که من عاشق نویسندگی ام. اما یه داستانی وجود داره که فکر می کنم همۀ بچه ها از خونواده هاشون تو سراسر دنیا شنیدن اینو که برید درس بخونید، یه شغل خوب داشته باشین، یه درآمد خوب داشته باشین، بعد در کنارش علاقه تون رو هم دنبال کنید.

حالا نمی دونم این چقدر رایجه توی بقیۀ دنیا، ولی توی ایران ما خونواده ها خیلی تأکید دارن روی اینکه شما یه شغل با جایگاه اجتماعی و حقوق خوب توی ایران داشته باشید. برای همین خیلی از آدمایی که علاقه های هنری یا یه سری علاقه مندی هایی دارن که ممکنه درآمد و یا خروجی اجتماعی از لحاظ جایگاه و از لحاظ مالی نداشته باشه، بذارن کنار. یا اینکه برن یه رشتۀ دیگه بخونن، یا درس بخونن، یه شغل خوب داشته باشن و در کنارش اونو به عنوان یه علاقه مندی یه هابی یا یک سرگرمی دنبالش کنن.

من تو این قضیه خیلی خوش شانس بودم. چون درسم خیلی خوب بود. و به همون اندازه هم که به هنر و ادبیات علاقه داشتم به علم هم علاقه داشتم. یعنی کلاً از نظر من علم و هنر از هم جدا نیستن. و اعضای یه خونواده ان. و جذابیت های همدیگه رو می تونن کامل تر کنن. برای همین چون درسم هم خوب بود، درسمو ادامه دادم و رشتۀ شیمی رو خوندم. عاشق رشته ام بودم و هستم.

و تصمیم گرفتم که توی این زمینه کار و فعالیت اقتصادی کنم و درآمدم رو داشته باشم. و در کنارش هم به نویسندگیم ادامه بدم. از اونجایی که خانم ویرجینیا وولف فقید هم که خدا بیامرزتش دقیقاً همین نظر رو داشته، باعث شد که یه الگوی خیلی خیلی خوب برای من باشه. نمی دونم این کتابو خوندین یا نه، ولی دقیقاً ویرجینیا وولف توی کتاب اتاقی از آن خود میگه که یک زن برای اینکه نویسندۀ موفقی باشه نیاز داره به یک اتاق برای خودش و یک درآمد سالیانه.

یعنی شما برای اینکه بتونین یک نویسندۀ خوب باشین، یک نویسندۀ زن خوب باشین، نیاز دارین که یک فضایی داشته باشین که متعلق به خودتون باشه، و اینکه مستقل باشید. و درآمدی داشته باشین که به واسطۀ اون وابستگی به دیگران نداشته باشین. تا هر موقع، هر وقت، هر جا، هر زمانی که خواستین برای خودتون بنویسین. و این به شما کمک می کنه که نویسندۀ موفقی بشین.

خوب من هم همین موضوع رو همین حرف رو الگوی خودم قرار دادم. تمام تلاشم رو کردم که توی رشتۀ خودم که شیمی هست موفق بشم. با نمرۀ خوب فارغ التحصیل بشم و یک کار خوب پیدا کنم. متأسفانه این قضیۀ پیدا کردن کار و دنبال کار گشتن برای من خورد یعنی همزمان شد با قضیۀ کرونا. یه خرده وضعیت کلاً اقتصادی تو همه جای دنیا خراب شد. وضعیت شرکت ها، وضعیت حقوق، وضعیت بازار، وضعیت عرضه و تقاضا، الگوهای کلاً اقتصاد تو کل دنیا تغییر کرد.

برای همین من با توجه به اینکه تعداد زیادی رزومه برای شرکت های مختلف فرستادم نتونستم جایی استخدام بشم. با توجه به وضعیت قرنطینه و شرایط کرونا تصمیم گرفتم کسب و کار اینترنتی خودم رو راه بندازم. محصولات بهداشتی ارگانیک برای خانم ها. البته آقایون هم می تونن استفاده کنن. بیاین تبعیض قائل نشیم.

وقتی کسب و کارم رو راه انداختم خیلی خوشحال بودم. و خدا رو شکر تا الان هم موفق بودم. البته کسب و کارم تازه است. نوپائه. ولی جای پیشرفت داره و خوبیش به اینه که اینترنتیه، برای خودم کار می کنم، درآمدی که دارم فعلاً کفاف هزینه هام رو میده. برای همین وقت کافی دارم که در کنارش بتونم بنویسم. داستان هامو بنویسم.

پس توی خونه چندین ساعت از روز رو کار می کنم، سفارش هامو آماده می کنم، مارکتینگم رو انجام میدم و تولید محتوا می کنم برای کسب و کار اینترنتیم. و بقیۀ روز رو وقت دارم که با خیال راحت بدون دغدغه و استرس، بدون خستگی کار، بدون نگرانی از بابت هزینه هام، بقیۀ وقتم رو بذارم برای نوشتن و نویسندگی.

به امید اینکه یک زمانی یه نویسندۀ موفق بشم.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Niloofar Water lily Niloofar Niloofar Niloofar Niloofar Niloofar Niloofar Niloofar Niloofar Нилуфар Niloofar Nilüfer 尼盧法爾

سلام. Hallo. Hi. من نیلوفرم. |I am Niloufar. I am a Niloofar. Je suis Nilofarm. من متولد نوزده نه هزار و نه صد و نود و سه هستم. |born|Nineteen|||||||||| Ich wurde 1999933 geboren. I was born in 1993. Je suis né en mil neuf neuf mille neuf cent quatre vingt treize. Ik ben geboren in negentien negenduizend negenhonderd drieënnegentig. تقریباً الان بیست و هفت سالم میشه. Er ist jetzt fast siebenundzwanzig Jahre alt. I am almost twenty-seven years old now. Il a maintenant presque vingt-sept ans. Hij is nu bijna zevenentwintig jaar oud. متولد شیرازم و شیراز زندگی می کنم. born|Shiraz native||||| Ich bin in Shiraz geboren und lebe in Shiraz. I was born in Shiraz and I live in Shiraz. Je suis né à Shiraz et j'habite à Shiraz. خوب اگر بخوام داستان زندگی خودمو بگم باید بگم که من عاشق نویسندگی ام. ||"I want to"|||my own life|||||||writing| Nun, wenn ich meine Lebensgeschichte erzählen möchte, muss ich sagen, dass ich das Schreiben liebe. Well, if I want to tell my life story, I have to say that I love writing. Eh bien, si je veux raconter l'histoire de ma vie, je dois dire que j'adore écrire. اما یه داستانی وجود داره که فکر می کنم همۀ بچه ها از خونواده هاشون تو سراسر دنیا شنیدن اینو که برید درس بخونید، یه شغل خوب داشته باشین، یه درآمد خوب داشته باشین، بعد در کنارش علاقه تون رو هم دنبال کنید. ||story||||||||||||||throughout|||||Go||study|||||be||income|||"have"|||besides that||your passion|||pursue| Aber es gibt eine Geschichte, von der ich glaube, dass alle Kinder von ihren Familien auf der ganzen Welt gehört haben, dass man studieren, einen guten Job haben, ein gutes Einkommen verdienen und dann seinen Interessen nachgehen sollte. But there is a story that I think all children have heard from their families all over the world that you should go to study, have a good job, earn a good income, and then follow your passion. Mais il y a une histoire que je pense que tous les enfants ont entendue de leurs familles partout dans le monde selon laquelle vous devriez aller étudier, avoir un bon travail, avoir un bon revenu, puis suivre vos intérêts avec.

حالا نمی دونم این چقدر رایجه توی بقیۀ دنیا، ولی توی ایران ما خونواده ها خیلی تأکید دارن روی اینکه شما یه شغل با جایگاه اجتماعی و حقوق خوب توی ایران داشته باشید. ||don't know|||common||the rest of|||||||||emphasis||||||||social status|social status||salary||||| Nun, ich weiß nicht, wie verbreitet das im Rest der Welt ist, aber im Iran legen unsere Familien großen Wert darauf, dass man einen Job mit sozialem Status und gutem Gehalt im Iran hat. Now, I don't know how common this is in the rest of the world, but in Iran, our families put a lot of emphasis on you having a job with a social status and good salary in Iran. Maintenant, je ne sais pas à quel point c'est courant dans le reste du monde, mais en Iran, nos familles mettent beaucoup d'emphase sur le fait que vous ayez un travail avec un statut social et un bon salaire en Iran. Nu weet ik niet hoe vaak dit in de rest van de wereld voorkomt, maar in Iran leggen onze gezinnen veel nadruk op het hebben van een baan met een sociale status en een goed salaris in Iran. برای همین خیلی از آدمایی که علاقه های هنری یا یه سری علاقه مندی هایی دارن که ممکنه درآمد و یا خروجی اجتماعی از لحاظ جایگاه و از لحاظ مالی نداشته باشه، بذارن کنار. ||||people||||artistic|||||interests||||||||output|social output||regard|||||financial|||put aside| Deshalb sollten viele Menschen, die künstlerische Interessen oder eine Reihe von Interessen haben, die in Bezug auf Position und Finanzen möglicherweise kein Einkommen oder gesellschaftlichen Ertrag bringen, diese beiseite lassen. That's why many people who have artistic interests or a series of interests that may not have income or social output in terms of position and in terms of finances, should leave them aside. C'est pourquoi de nombreuses personnes qui ont des intérêts artistiques ou une série d'intérêts qui n'ont peut-être pas de revenu ou de rendement social en termes de poste et de finances devraient les laisser de côté. Om deze reden laten veel mensen met artistieke interesses of een reeks interesses die misschien geen inkomen of sociale output hebben in termen van status en financiën, buiten beschouwing. یا اینکه برن یه رشتۀ دیگه بخونن، یا درس بخونن، یه شغل خوب داشته باشن و در کنارش اونو به عنوان یه علاقه مندی یه هابی یا یک سرگرمی دنبالش کنن. ||go for||||study|||||||||||||||||||hobby|||hobby|pursue it| Oder wechseln Sie in ein anderes Fachgebiet oder studieren Sie, gehen Sie einem guten Job nach und gehen Sie ihm als Hobby oder Hobby nach. Or to study another field, or study, have a good job and pursue it as an interest or a hobby. Ou pour étudier un autre domaine, ou étudier, avoir un bon travail et le poursuivre comme passe-temps. Ga naar een ander vak, of ga studeren, heb een goede baan en oefen die als hobby of hobby uit.

من تو این قضیه خیلی خوش شانس بودم. |||matter|||| In diesem Fall hatte ich großes Glück. I was very lucky in this matter. J'ai eu beaucoup de chance dans ce cas. Ik had in dit geval veel geluk. چون درسم خیلی خوب بود. Weil mein Unterricht sehr gut war. Because my education was very good. Parce que ma leçon était très bonne. و به همون اندازه هم که به هنر و ادبیات علاقه داشتم به علم هم علاقه داشتم. |||"extent"||||||literature|interest|||science||| Und so sehr ich mich für Kunst und Literatur interessierte, interessierte ich mich auch für die Wissenschaft. And as much as I was interested in art and literature, I was also interested in science. Et autant que je m'intéressais à l'art et à la littérature, je m'intéressais aussi à la science. یعنی کلاً از نظر من علم و هنر از هم جدا نیستن. |Overall|||||||||separate| Das bedeutet meiner Meinung nach, dass Wissenschaft und Kunst nicht getrennt sind. That means, in my opinion, science and art are not separate. Cela signifie, à mon avis, que la science et l'art ne sont pas séparés. Ik bedoel, naar mijn mening zijn wetenschap en kunst helemaal niet gescheiden. و اعضای یه خونواده ان. |members||family| und ihre Familienangehörigen. and they are family members. et les membres de leur famille. En leden van een gezin. و جذابیت های همدیگه رو می تونن کامل تر کنن. |attractions|||||can||| Und sie können ihre Reize gegenseitig ergänzen. And they can complement each other's charms. Et ils peuvent compléter les charmes de l'autre. En ze kunnen elkaars charmes aanvullen. برای همین چون درسم هم خوب بود، درسمو ادامه دادم و رشتۀ شیمی رو خوندم. |||||||my studies||||field of chemistry||| Da mein Studium gut war, setzte ich mein Studium fort und studierte Chemie. Therefore, because my studies were good, I continued my studies and studied chemistry. Donc, parce que mes études étaient bonnes, j'ai continué mes études et j'ai étudié la chimie. Dus omdat mijn klas goed was, zette ik mijn studie voort en studeerde scheikunde. عاشق رشته ام بودم و هستم. Ich liebte mein Fachgebiet und tue es immer noch. I loved my field and I still do. J'ai adoré mon domaine et je l'aime toujours.

و تصمیم گرفتم که توی این زمینه کار و فعالیت اقتصادی کنم و درآمدم رو داشته باشم. ||||||field|||activity||||my income||| Und ich beschloss, in diesem Bereich zu arbeiten und mein Einkommen zu verdienen. And I decided to work in this field and earn my income. Et j'ai décidé de travailler dans ce domaine et de gagner mon revenu. En ik besloot om op dit gebied te werken en zaken te doen en mijn inkomen te hebben. و در کنارش هم به نویسندگیم ادامه بدم. |||||my writing|| Und damit ich gleichzeitig weiter schreibe. And to continue my writing along with it. Et de continuer mon écriture avec lui. En om ernaast verder te schrijven. از اونجایی که خانم ویرجینیا وولف فقید هم که خدا بیامرزتش دقیقاً همین نظر رو داشته، باعث شد که یه الگوی خیلی خیلی خوب برای من باشه. |"since"||Ms|Virginia|Virginia Woolf|late||||"may she rest"|exactly|||||||||pattern|||||| Da die verstorbene Frau Virginia Woolf, möge Gott ihr vergeben, genau die gleiche Meinung hatte, wurde sie für mich zu einem sehr, sehr guten Vorbild. Since the late Mrs. Virginia Woolf, may God forgive her, had exactly the same opinion, she became a very, very good role model for me. Étant donné que feu Mme Virginia Woolf, que Dieu lui pardonne, avait exactement la même opinion, cela a fait d'elle un très, très bon modèle pour moi. Omdat wijlen mevrouw Wolf, moge God haar genadig zijn, precies dezelfde mening had, werd ze een heel, heel goed rolmodel voor mij. نمی دونم این کتابو خوندین یا نه، ولی دقیقاً ویرجینیا وولف توی کتاب اتاقی از آن خود میگه که یک زن برای اینکه نویسندۀ موفقی باشه نیاز داره به یک اتاق برای خودش و یک درآمد سالیانه. |||this book|read|||||Virginia||||room||||says that||||||writer|successful writer||||||||||||annual income Ich weiß nicht, ob Sie dieses Buch gelesen haben oder nicht, aber Virginia Woolf sagt in ihrem Buch A Room genau, dass eine Frau ein eigenes Zimmer und ein Jahreseinkommen braucht, um eine erfolgreiche Schriftstellerin zu sein. I don't know if you have read this book or not, but exactly Virginia Woolf says in her book "A Room Of One's Own" that a woman needs a room of her own and an annual income to be a successful writer. Je ne sais pas si vous avez lu ce livre ou non, mais exactement Virginia Woolf dit dans son livre A Room qu'une femme a besoin d'une chambre à elle et d'un revenu annuel pour être un écrivain à succès. Ik weet niet of je dit boek hebt gelezen of niet, maar precies zegt Virginia Woolf in haar kamerboek dat een vrouw een kamer voor zichzelf en een jaarinkomen nodig heeft om een succesvolle schrijfster te zijn.

یعنی شما برای اینکه بتونین یک نویسندۀ خوب باشین، یک نویسندۀ زن خوب باشین، نیاز دارین که یک فضایی داشته باشین که متعلق به خودتون باشه، و اینکه مستقل باشید. ||||can|||||||||||you need|||space||||belonging to|||||"and that"|independent| Das heißt, um ein guter Schriftsteller zu sein, um eine gute Autorin zu sein, muss man einen Raum haben, der einem gehört, und man muss unabhängig sein. That is, in order to be a good writer, to be a good female writer, you need to have a space that belongs to you, and to be independent. C'est-à-dire que pour être un bon écrivain, pour être une bonne écrivaine, vous devez avoir un espace qui vous appartient et être indépendante. Dat wil zeggen, om een goede schrijfster te zijn, om een goede schrijfster te zijn, moet je een ruimte hebben die van jou is, en onafhankelijk zijn. و درآمدی داشته باشین که به واسطۀ اون وابستگی به دیگران نداشته باشین. |an income|||||by means of||dependence|||| Und ein Einkommen haben, das nicht von anderen abhängig ist. And have an income that does not depend on others. Et avoir un revenu qui ne dépend pas des autres. En een inkomen hebben waardoor je niet afhankelijk bent van anderen. تا هر موقع، هر وقت، هر جا، هر زمانی که خواستین برای خودتون بنویسین. ||when||||||||want|||write Schreiben Sie für sich selbst, wann, wo und wann immer Sie wollen. Write for yourself anytime, anywhere, whenever you want. Schrijf voor jezelf wanneer, wanneer en waar je maar wilt. و این به شما کمک می کنه که نویسندۀ موفقی بشین. |||||||||successful writer|become Und das wird Ihnen helfen, ein erfolgreicher Schriftsteller zu werden. And this will help you become a successful writer. En dat helpt je om een succesvolle schrijver te worden.

خوب من هم همین موضوع رو همین حرف رو الگوی خودم قرار دادم. |||||||||model||| Nun, ich habe das gleiche Thema wie in meinem Beispiel verwendet. Well, I used the same word as my role model. Ik gebruikte hetzelfde woord als mijn rolmodel. تمام تلاشم رو کردم که توی رشتۀ خودم که شیمی هست موفق بشم. |my effort||||||||||| Ich habe mein Bestes gegeben, um in meinem Fachgebiet, der Chemie, erfolgreich zu sein. I tried my best to succeed in my field, which is chemistry. با نمرۀ خوب فارغ التحصیل بشم و یک کار خوب پیدا کنم. |grade||graduate|||||||| Ich möchte mit guten Noten meinen Abschluss machen und einen guten Job finden. I want to graduate with good grades and find a good job. متأسفانه این قضیۀ پیدا کردن کار و دنبال کار گشتن برای من خورد یعنی همزمان شد با قضیۀ کرونا. ||situation|||||||searching for work|||coincided|||||issue|Corona Leider ist dieses Thema der Jobsuche und Jobsuche bei mir gescheitert, d.h. es fiel mit der Corona-Thematik zusammen. Unfortunately, this issue of finding a job and looking for a job failed for me, that is, it coincided with the Corona issue. Helaas voor mij viel dit geval van het vinden van een baan en het zoeken naar een baan samen met het geval van Corona. یه خرده وضعیت کلاً اقتصادی تو همه جای دنیا خراب شد. |a little|state|||||||bad| Die gesamte wirtschaftliche Situation ist auf der ganzen Welt ruiniert. The whole economic situation in the whole world was ruined. Over de hele wereld stortte een algemene economische situatie in. وضعیت شرکت ها، وضعیت حقوق، وضعیت بازار، وضعیت عرضه و تقاضا، الگوهای کلاً اقتصاد تو کل دنیا تغییر کرد. |||status||status|||Supply situation||supply and demand|patterns||||||| Die Lage der Unternehmen, die Lage der Gehälter, die Lage des Marktes, die Lage von Angebot und Nachfrage, die allgemeinen Wirtschaftsmuster auf der ganzen Welt veränderten sich. The state of companies, the state of salaries, the state of the market, the state of supply and demand, the general patterns of the economy in the whole world changed. L'état des entreprises, l'état des salaires, l'état du marché, l'état de l'offre et de la demande, les schémas généraux de l'économie dans le monde entier ont changé.

برای همین من با توجه به اینکه تعداد زیادی رزومه برای شرکت های مختلف فرستادم نتونستم جایی استخدام بشم. ||||considering|||||resumes|||||sent|||hired| Deshalb konnte ich nicht eingestellt werden, da ich viele Lebensläufe an verschiedene Unternehmen geschickt habe. That's why I couldn't get hired due to the fact that I sent a lot of resumes to different companies. C'est pourquoi je n'ai pas pu être embauché car j'ai envoyé beaucoup de CV à différentes entreprises. Daarom kon ik geen baan krijgen omdat ik veel cv's naar verschillende bedrijven stuurde. با توجه به وضعیت قرنطینه و شرایط کرونا تصمیم گرفتم کسب و کار اینترنتی خودم رو راه بندازم. |Considering|||quarantine||conditions||||business|||online||||start Aufgrund der Quarantänesituation und der Corona-Situation habe ich beschlossen, mein eigenes Online-Geschäft zu gründen. Due to the quarantine situation and the Corona situation, I decided to start my own online business. En raison de la situation de quarantaine et de la situation de Corona, j'ai décidé de créer ma propre entreprise en ligne. Gezien de quarantainesituatie en de coronasituatie besloot ik mijn eigen internetbedrijf te starten. محصولات بهداشتی ارگانیک برای خانم ها. products|hygiene|organic||| Bio-Gesundheitsprodukte für Frauen. Organic health products for women. Produits de santé bio pour femmes. Biologische gezondheidsproducten voor vrouwen. البته آقایون هم می تونن استفاده کنن. |gentlemen||||| Natürlich können es auch Männer nutzen. Of course, men can also use it. Mannen kunnen er natuurlijk ook gebruik van maken. بیاین تبعیض قائل نشیم. Let's not|discrimination|make|let's not Lasst uns nicht diskriminieren. Let us not discriminate. Laten we niet discrimineren.

وقتی کسب و کارم رو راه انداختم خیلی خوشحال بودم. |business|||||I started||| Ich war sehr glücklich, als ich mein Unternehmen gründete. I was very happy when I started my business. Ik was erg blij toen ik mijn bedrijf begon. و خدا رو شکر تا الان هم موفق بودم. |||thank God||||| Und Gott sei Dank war ich bisher erfolgreich. And thank God, I have been successful so far. البته کسب و کارم تازه است. Natürlich ist mein Unternehmen neu. Of course, my business is new. Bien sûr, mon entreprise est nouvelle. نوپائه. newly established Neugeborenes newborn nouveau née نوپائه. ولی جای پیشرفت داره و خوبیش به اینه که اینترنتیه، برای خودم کار می کنم، درآمدی که دارم فعلاً کفاف هزینه هام رو میده. |||||its good thing||||online|||||||||for now|covers|||| Aber es gibt Raum für Verbesserungen, und das Gute daran ist, dass es online ist, ich für mich selbst arbeite und die Einnahmen, die ich habe, derzeit meine Ausgaben decken. But there is room for improvement and the good thing is that it is online, I work for myself, the income I have is sufficient for my expenses for now. Mais il y a place à l'amélioration, et la bonne chose est que c'est en ligne, je travaille pour moi-même et les revenus que j'ai actuellement couvrent mes dépenses. Maar er is ruimte voor verbetering, en het mooie is dat internet, ik werk voor mezelf, het inkomen dat ik nu heb, mijn uitgaven dekt. برای همین وقت کافی دارم که در کنارش بتونم بنویسم. ||time|enough|||||| Deshalb habe ich genug Zeit, neben ihm zu schreiben. That's why I have enough time to write next to it. Daarom heb ik genoeg tijd om naast hem te schrijven. داستان هامو بنویسم. story|Hamo|write schreibe meine Geschichte write my story Schrijf ons verhaal.

پس توی خونه چندین ساعت از روز رو کار می کنم، سفارش هامو آماده می کنم، مارکتینگم رو انجام میدم و تولید محتوا می کنم برای کسب و کار اینترنتیم. |||||||||||orders||ready|||my marketing|||||create content|content creation|||||||my online business Ich arbeite also mehrere Stunden am Tag zu Hause, bereite meine Bestellungen vor, mache mein Marketing und erstelle Inhalte für mein Online-Geschäft. So I work at home for several hours a day, prepare my orders, do my marketing and create content for my online business. Zo werk ik meerdere uren per dag thuis, bereid ik mijn bestellingen voor, doe ik mijn marketing en maak ik content voor onze internetbusiness. و بقیۀ روز رو وقت دارم که با خیال راحت بدون دغدغه و استرس، بدون خستگی کار، بدون نگرانی از بابت هزینه هام، بقیۀ وقتم رو بذارم برای نوشتن و نویسندگی. ||||||||mind|||worry|||||||worry||"regarding"|||rest of|time|||||| Und ich habe für den Rest des Tages Zeit, den Rest meiner Zeit mit Schreiben zu verbringen, ohne Sorgen und Stress, ohne Arbeitsermüdung, ohne mir Gedanken über meine Ausgaben zu machen. And I have time for the rest of the day to spend the rest of my time writing without worry and stress, without work fatigue, without worrying about my expenses. En ik heb de rest van de dag om de rest van mijn tijd veilig te schrijven en te schrijven, zonder zorgen en stress, zonder moe te worden van het werk, zonder me zorgen te maken over mijn uitgaven.

به امید اینکه یک زمانی یه نویسندۀ موفق بشم. Ich hoffe, eines Tages ein erfolgreicher Schriftsteller zu werden. Hoping to become a successful writer one day.