×

Używamy ciasteczek, aby ulepszyć LingQ. Odwiedzając stronę wyrażasz zgodę na nasze polityka Cookie.

image

History of Iran, History of Iran 1

سلام. این اولین قسمت از مجموعه اپیزودهای تاریخ ایران هست.

تاریخ ایران به دوره های مختلفی تقسیم می شه. و من می خوام توی هر اپیزود از این مجموعه، دربارۀ یک دورۀ تاریخی از ابتدا تا دوران کنونی صحبت کنم.

توی اپیزود اول دربارۀ دورانی در ایران حرف می زنم که بهش می گن پیشا تاریخ، پیش از تاریخ یا ماقبل تاریخ.

این دوران پیشاتاریخ به محدودهٔ زمانی پیش از اختراع سیستم نوشتاری گفته می‌شه. یعنی زمانی که هنوز خط اختراع نشده بوده.

اولین دوران پیش از تاریخ ایران، دوران پارینه سنگی هست. طول این دوره دقیقاً مشخص نیست.

ولی حدوداً از یک میلیون سال تا حدود دوازده هزار سال پیشتعیین شده.دوران پارینه سنگی ایران، به سه دوره تقسیم می شه: پارینه سنگی آغازین، میانی و پایانی.

یکی از قدیمیترین شواهد دورۀ پارینه سنگی آغازین در اطراف رودخانه ای در شرق مشهد کشف شده‌. این شواهد شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز هست.

که طبق نظر کاشفین، این مجموعه حداقل هشتصد هزار سال قدمت داره. مدارک بیشتری هم از این دوره در شمال غرب و غرب کشور بدست آمده.

از دوران پارینه سنگی میانی، بیشتر شواهد در غارها و پناهگاه‌ها پیداشده. که اغلب مربوط به زاگرس مرکزی هستند. این دوره از حدود دویست تا صد و پنجاه هزار سال پیش شروع شده و تا حدود چهل هزار سال پیش ادامه داشته‌.

انسان‌های نئاندرتال در این دوره در ایران می‌زیستند.

که بقایای اسکلت اون ها توی غار بیستون در غرب ایران پیدا شده‌.

آثار این دوره شامل ابزار‌های ساخته شده از سنگ چخماق و بقایای سنگوارۀ جانوران پیدا شده در غار‌ها و پناهگاه‌ها بوده.

دوران پارینه سنگی جدید ایران از حدود چهل هزار سال پیش آغاز و تا حدود هجده هزار سال پیش ادامه داشته.

که مقارن با مهاجرت انسان هوشمند جدید به ایران هست.

آثار این دوره در اطراف کرمانشاه، خرم‌آباد، مرودشت و کاشان پیدا شده.

در دورۀ پارینه‌سنگی جدید، سکونتگاه‌های ناحیۀ زاگرس در فضای باز هستند.

و ابعاد مختلف اون ها نشون دهندۀ یک نظام سلسله مراتبی هست.

مشخصۀ دورۀ بعدی یعنی فراپارینه سنگی ابداع ابزار‌های ترکیبی، استفاده از سنگ ساب و ذخیره سازی مواد خوراکی هست.

اواخر دورۀ فرا پارینه سنگی، گروه‌های شکارورز به تدریج در اردوگاه‌های فصلی ساکن شدن.

این اردوگاه‌های اولیه به تدریج در تمام طول سال مسکونی شدن.

و روستا‌هایی با واحد‌های مسکونی ساخته شده از سنگ و خشت در زاگرس شکل گرفت.

ساکنان این روستا‌های اولیه، موفق به اهلی کردن حیوانات و کاشت غلات و در نهایت تولید خوراک شدند.

این دوران، دوران نوسنگی هست. در این دوره، جمعیت بیشتر شد.

و روستا‌های جدید در خارج از این هسته‌های مرکزی در مناطقی مانند خوزستان و فارس و مرکز فلات ایران شکل گرفتند. از مهمترین ابداعات این دوره تولید سفال هست.

به نظر می‌رسه این فناوری ساخت سفال برای اولین بار در غرب و جنوب غرب ایران پدیدار شد.

دورۀ بعدی دورۀ مس سنگی هست. در توضیح این دوره باید بگم که تعدادی از نخستین کوره‌های ذوب مس در کرمان مربوط به هزاره پنجم قبل از میلاد پیدا شده.

و اشیاء مسی شامل سنجاق، مهر، دستبند و حلقۀ انگشتر از اون ها کشف شده.

در دوران مس سنگی،که روستاها وسیع تر شده و جمعیت ساکن در فلات ایران بیشتر شده بود، تولید گندم مهمترین بخش فعالیتهای کشاورزی را تشکیل می داد.

توی اپیزود بعدی دربارۀ اولین قومی حرف می زنم که به عنوان یک قدرت متمرکز در فلات ایران،تشکیل حکومت دادند.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

سلام. Bonjour. Hello. Hallo Merhaba. سلام. السلام عليكم こんにちは Hola Hallo. Hi. Bonjour Привет. Merhaba. این اولین قسمت از مجموعه اپیزودهای تاریخ ایران هست. ||part||série|épisodes|histoire|| This is|first|episode|"of"|series|episodes|history|Iran|"is" ||erste Folge||Reihe|Episoden|Geschichte|| Bu|ilk||serisinden|dizi|||| هذا|الأول|||مجموعة|الحلقات|||هو これ|最初の|部分|の|シリーズ|エピソード|歴史|イラン|です Dies ist der erste Teil einer Reihe von Episoden der iranischen Geschichte. This is the first part of a series of episodes in Iranian history. Il s'agit de la première partie de la série d'épisodes de l'histoire iranienne. Это первая часть серии эпизодов иранской истории. Bu, İran tarihi bölümleri serisinin ilk kısmıdır.

تاریخ ایران به دوره های مختلفی تقسیم می شه. histoire|Iran||époque||various|divisé|me| history|Iran|to|periods|of the|various|divided into|is|is divided |Iran||Zeitraum||verschiedene|eingeteilt|| Tarih|||||||| ||||||divided|| ||إلى|فترة|الفترات|||يتم تقسيم|يُقَسَّم ||に|時代|時代|異なる|分けられる|分けられ| Die Geschichte Irans ist in verschiedene Perioden unterteilt. Iranian history is divided into different periods. L'histoire de l'Iran est divisée en différentes périodes. De geschiedenis van Iran is opgedeeld in verschillende periodes. История Ирана делится на разные периоды. İran tarihi farklı dönemlere ayrılmıştır. و من می خوام توی هر اپیزود از این مجموعه، دربارۀ یک دورۀ تاریخی از ابتدا تا دوران کنونی صحبت کنم. |je||||chaque||||série|à propos de||période historique|historique||début||époque|actuelle|parler| |I|I|"I want to"|"in"|each|episode|of|this|series|about|a|historical period|historical period|of|beginning|until|current era|current era|talk|I want to ||||||Episode||||über||Ära|historischen||anfangs||Zeitalter|gegenwärtigen|| そして|私||したい|中の|各 (かく)|エピソード||||について|1|時代|歴史的な||||時代||| Und ich möchte in jeder Folge dieser Serie über einen historischen Zeitraum von den Anfängen bis zur Gegenwart sprechen. And I want to talk in every episode of this series about a historical period from the beginning to the present. Et je veux parler d'une période historique du début à nos jours dans chaque épisode de cette série. En in elke aflevering van deze serie wil ik het hebben over een historische periode van het begin tot het heden. Og jeg vil snakke om en historisk periode fra begynnelsen til i dag i hver episode av denne serien. Ve bu dizinin her bölümünde başlangıçtan günümüze kadar tarihi bir dönemden bahsetmek istiyorum.

توی اپیزود اول دربارۀ دورانی در ایران حرف می زنم که بهش می گن پیشا تاریخ، پیش از تاریخ یا ماقبل تاریخ. ||||préhistorique|||||||l'appellent|||préhistorique|préhistoire|préhistorique||préhistoire||préhistorique|préhistoire في||||||||||||||||||||| in|Episode 1|first|about|prehistoric period|in||I|I|I talk|that|it|I|prehistory|prehistory|history|pre-|before|prehistory|or|pre-history| ||||||||||||||先史||||||マクバール| ||||vorhistorische Zeit|||||meine Frau||darüber||Höhle|pre||vor||||vorgeschichtlich|Vorgeschichte In der ersten Folge spreche ich über eine Ära im Iran namens Vorgeschichte, vor der Geschichte oder prähistorische Zeiten. In the first episode, I talk about a period in Iran that you would call pre-historic or prehistoric. توی اپیزود اول دربارۀ دورانی در ایران حرف می زنم که بهش می گن پیشا تاریخ، پیش از تاریخ یا ماقبل تاریخ. Dans le premier épisode, je parle d'une époque en Iran appelée la préhistoire, avant l'histoire, ou les temps préhistoriques. In de eerste aflevering heb ik het over een periode in Iran die prehistorie, prehistorie of prehistorie wordt genoemd. I den første episoden snakker jeg om en epoke i Iran kalt forhistorie, før historie, eller forhistorisk tid.

این دوران پیشاتاریخ به محدودهٔ زمانی پیش از اختراع سیستم نوشتاری گفته می‌شه. |cette période|préhistoire||période|temps|avant||invention|système|écriture|appelé|| |Zeitalter|Vorgeschichte||the range|zeitlichen|||Erfindung|System|schriftlich|genannt|| |era|Prehistoric era|to|time period|period of time|before||invention|writing system|writing system|is called|is| ||先史時代||範囲||||発明||書記の|||時代 Als prähistorisches Zeitalter bezeichnet man den Zeitraum vor der Erfindung des Schriftsystems. This prehistoric period refers to the time before the invention of the writing system. Cette ère de la préhistoire est appelée la période précédant l'invention du système d'écriture. Deze prehistorische periode wordt de tijdsperiode genoemd vóór de uitvinding van het schrijfsysteem. Denne forhistoriske epoken kalles tidsperioden før oppfinnelsen av skriftsystemet. یعنی زمانی که هنوز خط اختراع نشده بوده. c'est-à-dire|temps|que||écriture|n'avait été inventée|non encore| Das heißt||||Linie|erfunden|| "meaning"|"a time"|"when"|"still"|writing system|"invented"|"had not been"|was Es bedeutet, als die Linie noch nicht erfunden war. That is, when the line had not yet been invented. Cela signifie quand la ligne n'a pas encore été inventée. Det betyr når linjen ikke ble oppfunnet ennå.

اولین دوران پیش از تاریخ ایران، دوران پارینه سنگی هست. ||||||Zeitalter|Steinzeit|stone| first||||||era|Paleolithic|Stone Age| |||||||paléolithique|| |||||||旧石器|| Die erste Ära vor der Geschichte des Iran ist die Altsteinzeit. The first period of pre-Iranian history is the Paleolithic period. La première ère avant l'histoire de l'Iran est l'ère paléolithique. De eerste prehistorische periode in Iran is de paleolithische periode. Den første epoken før Irans historie er den paleolittiske epoken. طول این دوره دقیقاً مشخص نیست. |||exactement|précisément déterminée| length|||genau|genau definiert| duration||period|exactly|determined| 期間|||正確に|明確ではない|ない Die Länge dieses Zeitraums ist nicht genau bekannt. The length of this period is not exactly known. La durée de cette période n'est pas exactement connue. De exacte lengte van deze periode is niet bekend. Lengden på denne perioden er ikke nøyaktig kjent.

ولی حدوداً از یک میلیون سال تا حدود دوازده هزار سال پیشتعیین شده.دوران پارینه سنگی ایران، به سه دوره تقسیم می شه: پارینه سنگی آغازین، میانی و پایانی. |Environ||||||Environ|douze|mille||préhistoriquement déterminé||période|paléolithique|paléolithique|||||divisée|||paléolithique||initiale|moyen||final |"approximately"|||million|year|up to|approximately|twelve thousand years|thousand|years|"predetermined"|has|era|Paleolithic|Stone|Iran||Three|periods|divided|می(1)|is|Paleolithic|Stone|Early|Middle||Upper Paleolithic |ungefähr||||||etwa|zwölf|||vordatiert||||||||||||Altsteinzeit||frühe Altsteinzeit|mittelsteinzeitlich||Endphase |おおよそ||||||||||前定||||石器||||||||||初期||| Aber es ist von etwa einer Million Jahren bis etwa zwölftausend Jahren vorbestimmt. Das Paläolithikum im Iran ist in drei Perioden unterteilt: das Anfangs-, Mittel- und Endpaläolithikum. But for about a million years to about twelve thousand years predetermined. Iran's Paleolithic rocks are divided into three periods: Early, Middle, and Final Paleolithic. Mais il a été prédéterminé d'environ un million d'années à environ douze mille ans.L'ère paléolithique de l'Iran est divisée en trois périodes : le paléolithique ancien, moyen et final. Maar het is vooraf bepaald van ongeveer een miljoen jaar tot ongeveer twaalfduizend jaar De paleolithische periode van Iran is verdeeld in drie perioden: vroege, midden- en late paleolithicum. Men det er forhåndsbestemt fra omtrent en million år til omtrent tolv tusen år. Den paleolittiske epoken i Iran er delt inn i tre perioder: begynnelsen, midten og slutten av paleolitikken.

یکی از قدیمیترین شواهد دورۀ پارینه سنگی آغازین در اطراف رودخانه ای در شرق مشهد کشف شده‌. ||les plus anciens|preuves|période|paléolithique|paléolithique|paléolithique initial||alentours de|rivière|||||découvert| one||oldest|evidence|the period of|Paleolithic|Paleolithic|early phase|in|around|river|a river||east of Mashhad|Mashhad|discovered|has been ||ältesten|Beweise||||frühen||Umgebung|Fluss|||Osten|Maschhad|entdeckt| |||証拠|||||||川|||||発見| Eines der ältesten Zeugnisse des frühen Paläolithikums wurde rund um einen Fluss im Osten von Mashhad entdeckt. One of the earliest evidence of the Early Paleolithic period was discovered around a river east of Mashhad. L'une des plus anciennes preuves du début du Paléolithique a été découverte autour d'une rivière à l'est de Mashhad. Een van de oudste bewijzen van de vroege paleolithische periode is ontdekt rond een rivier in het oosten van Mashhad. Et av de eldste bevisene fra den tidlige paleolittiske perioden ble oppdaget rundt en elv øst for Mashhad. این شواهد شامل تعدادی ابزار سنگی ساخته شده از کوارتز هست. |preuves|comprend|un certain nombre|outils en pierre|en pierre|fabriqués|||quartz| |evidence|include|a number of|stone tools|stone|made|made||quartz|is ||includes|eine Anzahl von|Werkzeuge||hergestellt|||Quarz| |||いくつかの|道具|||||| Zu diesen Beweisen gehören eine Reihe von Steinwerkzeugen aus Quarz. This evidence includes a number of stone tools made of quartz. Cette preuve comprend un certain nombre d'outils en pierre en quartz. Dit bewijs omvat een aantal stenen werktuigen gemaakt van kwarts. Dette beviset inkluderer en rekke steinverktøy laget av kvarts.

که طبق نظر کاشفین، این مجموعه حداقل هشتصد هزار سال قدمت داره. |selon|avis|les découvreurs||ensemble|au moins|huit cents|||ancienneté| "which"|according to|opinion|discoverers||collection|at least|eight hundred|thousand||antiquity| |gemäß|Meinung|Entdecker||Sammlung|mindestens|acht hundert|||Alter| が|طبق||探検家|||最低||||歴史| Den Forschern zufolge ist diese Sammlung mindestens achthunderttausend Jahre alt. According to Kashfin, the complex is at least eight hundred thousand years old. Selon les explorateurs, cette collection a au moins huit cent mille ans. Volgens Kashfin is dit complex minstens achthonderdduizend jaar oud. Ifølge oppdagelsesreisende er denne samlingen minst åtte hundre tusen år gammel. مدارک بیشتری هم از این دوره در شمال غرب و غرب کشور بدست آمده. documents|davantage de||||période||Nord|||||obtenu|obtenus Unterlagen|mehrere|||||||||||erhalten| documents|more||||period||northwest|west|||country|obtained|"been obtained" 資料||||||||||||| Weitere Dokumente aus dieser Zeit wurden im Nordwesten und Westen des Landes erhalten. Further evidence of this period was obtained in the northwest and west of the country. D'autres documents de cette période ont été obtenus dans le nord-ouest et l'ouest du pays. Meer bewijs van deze periode is verkregen in het noordwesten en westen van het land. Flere dokumenter fra denne perioden er innhentet nordvest og vest i landet.

از دوران پارینه سنگی میانی، بیشتر شواهد در غارها و پناهگاه‌ها پیداشده. ||paléolithique|pierre|||preuves||grottes||abris||trouvé ||frühe Steinzeit||mittelsteinzeit|meisten|Beweise||Caves||Zufluchtsorte||gefunden worden ||Paleolithic|Stone|Middle|most|evidence||caves||shelters||found ||||||||洞窟||避難所|| Aus der Zeit des Mittelpaläolithikums werden die meisten Beweise in Höhlen und Unterständen gefunden. From the Middle Paleolithic period, most of the evidence is found in caves and shelters. De la période du Paléolithique moyen, la plupart des preuves se trouvent dans des grottes et des abris. Sinds het middenpaleolithicum is het meeste bewijs gevonden in grotten en schuilplaatsen. Fra middelpaleolittisk periode finnes det meste av bevisene i huler og tilfluktsrom. که اغلب مربوط به زاگرس مرکزی هستند. ||liés à||Zagros central|central| |häufig|bezogen||Zagros-Gebirge|| |mostly|related to||Zagros Mountains|Central|are |ほとんど|関係している||ザグロス|中央の| die meist mit Zentral-Zagros in Zusammenhang stehen. Often associated with central Zagros. qui sont souvent liés au centre de Zagros. Die zijn vaak gerelateerd aan de Central Zagros. som for det meste er relatert til sentrale Zagros. این دوره از حدود دویست تا صد و پنجاه هزار سال پیش شروع شده و تا حدود چهل هزار سال پیش ادامه داشته‌. ||||deux cents||||quarante mille||||a commencé|||||||||a continué| |||about|Two hundred||hundred||fifty|||||||||forty thousand|||ago|continued until|has continued ||||zweihundert|||||||||||||vierzig||||continue| Dieser Zeitraum begann vor etwa 200.000 bis 150.000 Jahren und dauerte bis vor etwa 40.000 Jahren. This period began from about two hundred to fifty thousand years ago and continued until about forty thousand years ago. Cette période a commencé il y a environ 200 à 150 mille ans et s'est poursuivie jusqu'à il y a environ 40 mille ans. Deze periode begon van ongeveer tweehonderd tot honderdvijftigduizend jaar geleden en duurde tot ongeveer veertigduizend jaar geleden. Denne perioden startet for rundt 200 til 150 tusen år siden og fortsatte til for rundt 40 tusen år siden.

انسان‌های نئاندرتال در این دوره در ایران می‌زیستند. Les humains||Néandertaliens|||||||vivaient Neanderthal humans||Neanderthals||||||were|lived Neandertaler||Neandertaler|in||||||lebten In dieser Zeit lebten Neandertaler im Iran. Neanderthal humans lived in Iran during this period. Les Néandertaliens vivaient en Iran durant cette période. Neanderthalers woonden in deze periode in Iran. Neandertalere bodde i Iran i denne perioden.

که بقایای اسکلت اون ها توی غار بیستون در غرب ایران پیدا شده‌. qui|restes|squelettes||||grotte|||||| |remains|skeleton remains|||"in the"|cave|Bisotun Cave||west of Iran||found|"have been found" |Überreste|Skelett||||Höhle|Bistun||West||| |遺骸|骨|||||||||| Ihre Skelettreste wurden in der Biston-Höhle im Westen Irans gefunden. Hi. Les restes des squelettes ont été retrouvés dans la grotte de Biston à l'ouest de l'Iran. De overblijfselen van skeletten werden gevonden in de Biston-grot in het westen van Iran.

آثار این دوره شامل ابزار‌های ساخته شده از سنگ چخماق و بقایای سنگوارۀ جانوران پیدا شده در غار‌ها و پناهگاه‌ها بوده. Les vestiges||période|comprend|outils||fabriqués|||pierre|silex||restes fossilisés|fossiles|animaux fossilisés||||grottes|grottes et abris||abris|| Artifacts|||"include"|tools|of|made|||stone|flint stone||fossil remains|fossil remains|animals||||caves||and|Shelters||has been Wissenschaftliche Arbeiten|||umfasst|Werkzeuge||hergestellt|||Stein|Feuerstein||Überreste|Fossilien|Tiere|||||||Schutzräume|| ||||道具|の|||||フリント|||石器|動物||||||||| Zu den Werken dieser Zeit gehören Werkzeuge aus Feuerstein und Steinreste von Tieren, die in Höhlen und Tierheimen gefunden wurden. The artifacts of this period included tools made of flint and the stony remains of animals found in caves and shelters. Les œuvres de cette période comprennent des outils en silex et des restes de pierre d'animaux trouvés dans des grottes et des abris. De werken uit deze periode omvatten gereedschappen gemaakt van vuursteen en fossiele resten van dieren gevonden in grotten en schuilplaatsen.

دوران پارینه سنگی جدید ایران از حدود چهل هزار سال پیش آغاز و تا حدود هجده هزار سال پیش ادامه داشته. période|paléolithique|pierre||||environ|quarante||||||||dix-huit||||| |||neolithische||||||||Beginn||||achtzehn||||| |||new||||||||began||||eighteen thousand years||||| Das neue Paläolithikum im Iran begann vor etwa 40.000 Jahren und dauerte bis vor etwa 18.000 Jahren. The new Paleolithic period of Iran began about forty thousand years ago and continued until about eighteen thousand years ago. La nouvelle ère paléolithique de l'Iran a commencé il y a environ 40 000 ans et s'est poursuivie jusqu'à il y a environ 18 000 ans. De nieuwe paleolithische periode van Iran begon ongeveer veertigduizend jaar geleden en duurde tot ongeveer achttienduizend jaar geleden.

که مقارن با مهاجرت انسان هوشمند جدید به ایران هست. |coïncide avec||migration|l'être humain|Homme moderne|||| |"Coinciding with"|with|migration|human being|modern human|new|||is |zeitgleich||Einwanderung|Mensch|intelligent|||| |時期||移住|||||| was vergleichbar ist mit der Einwanderung neuer intelligenter Menschen in den Iran. That coincides with the migration of the new intelligent human being to Iran. ce qui est comparable à l'immigration de nouvelles personnes intelligentes en Iran.

آثار این دوره در اطراف کرمانشاه، خرم‌آباد، مرودشت و کاشان پیدا شده. les vestiges|||||||||||| remains||||around|Kermanshah|Khorram|Khoramabad|Marvdasht||Kashan|| |||||Kermanshah||blühend|Merchandise|||| Artefakte aus dieser Zeit wurden in der Umgebung von Kermanshah, Khorramabad, Marvdasht und Kashan gefunden. Works of this period have been found around Kermanshah, Khorramabad, Marvdasht and Kashan. Des artefacts de cette période ont été trouvés autour de Kermanshah, Khorramabad, Marvdasht et Kashan. De werken uit deze periode zijn gevonden rond Kermanshah, Khorramabad, Marvdasht en Kashan.

در دورۀ پارینه‌سنگی جدید، سکونتگاه‌های ناحیۀ زاگرس در فضای باز هستند. ||paléolithique|pierre|nouveau|habitats||région|Zagros||espace||sont |period|Upper Paleolithic|||settlement||region|Zagros|"in the"|open area|open air|"are located" |||||Siedlungen||Region|Zagros||offene Räume|| |||||住居||地域|ザグロス||空間|| Im Neupaläolithikum befanden sich die Siedlungen der Zagros-Region im offenen Raum. In the new Paleolithic period, Zagros area settlements are outdoor. Au Nouveau Paléolithique, les établissements de la région de Zagros sont en espace ouvert. In de neolithische periode zijn de nederzettingen van de Zagros-regio open.

و ابعاد مختلف اون ها نشون دهندۀ یک نظام سلسله مراتبی هست. |dimensions|différentes||||indiquant||système hiérarchique|hiérarchique|hiérarchique| |dimensions||"them"||indicating|indicating||hierarchical system|hierarchical system|hierarchical system| |Dimensionen|verschiedene||||anzeigende Faktoren||System|Hierarchie|hierarchisch| |次元|||||||||階層的| Und ihre unterschiedlichen Dimensionen zeigen ein hierarchisches System. And their different dimensions represent a hierarchical system. Et leurs différentes dimensions montrent un système hiérarchique. En hun verschillende dimensies vertegenwoordigen een hiërarchisch systeem.

مشخصۀ دورۀ بعدی یعنی فراپارینه سنگی ابداع ابزار‌های ترکیبی، استفاده از سنگ ساب و ذخیره سازی مواد خوراکی هست. caractéristique|période|période suivante||Épipaléolithique|pierre|invention|||||||sable||stockage||matériaux|aliment| "Characteristic"||next period|that is|Epipaleolithic|Stone|"invention"|tools||composite tools|use of||stone|grinding stone||storage|storage|food supplies|food supplies| Merkmal||||Mittelsteinzeit||Erschaffung|Werkzeuge||kombinierter Werkzeuge|Verwendung|||Schleifstein||Lagerung|Speicherung|Rohstoffe|Nahrungsmittel| 特徴||次の||フラパリネ|石器|創造|||複合的|利用||石|研磨||貯蔵|保存|物質|食料| Charakteristisch für die nächste Periode, das Paläolithikum, ist die Erfindung von Verbundwerkzeugen, die Verwendung von Sandstein und die Lagerung von Lebensmitteln. The next phase, namely, metalloprene rock, is the invention of synthetic tools, the use of sub-rock and the storage of foodstuffs. La caractéristique de la période suivante, c'est-à-dire le Paléolithique, est l'invention d'outils composites, l'utilisation de la pierre de grès et le stockage des denrées alimentaires. Kenmerkend voor de volgende periode, het stenen tijdperk, is de uitvinding van composietgereedschap, het gebruik van zaagsel en de opslag van voedingsmiddelen.

اواخر دورۀ فرا پارینه سنگی، گروه‌های شکارورز به تدریج در اردوگاه‌های فصلی ساکن شدن. |||||||chasseur||||camp||saisonniers|sont devenus| späte||spät|||Gruppe||Jägergruppen||allmählich||Lager|||ansässig| "late"||"post-"|Paleolithic||groups||Hunter-gatherers||gradually||seasonal camps||seasonal|settled|settled 遅く|||||||狩猟者||徐々に||キャンプ||季節的な|| Am Ende des Paläolithikums siedelten sich nach und nach Jagdgruppen in saisonalen Lagern an. In the late post-Paleolithic period, hunter-gatherer groups gradually settled in seasonal camps. A la fin du paléolithique, des groupes de chasseurs s'installent progressivement dans des campements saisonniers. Tegen het einde van de paleolithische periode vestigden groepen jager-verzamelaars zich geleidelijk in seizoenskampen.

این اردوگاه‌های اولیه به تدریج در تمام طول سال مسکونی شدن. |||préliminaires|||||||résidentiel| |Lager|||||||||| |Camps||initial camps||gradually||"throughout"|throughout||inhabited year-round| ||||||||||居住する|なる Diese frühen Lager wurden nach und nach das ganze Jahr über bewohnt. These early camps gradually settled throughout the year. Ces premiers camps ont été peu à peu habités tout au long de l'année.

و روستا‌هایی با واحد‌های مسکونی ساخته شده از سنگ و خشت در زاگرس شکل گرفت. |village|||||||||||brique|||| |Dörfer|||Einheit||wohnlich||||||Lehmziegel|||entstanden|entstanden |villages|||residential units|villages|residential||||stone||mudbrick|||took shape|formed ||||ユニット||||||||レンガ|||| Und in Zagros entstanden Dörfer mit Wohneinheiten aus Stein und Lehm. And villages with stone and clay dwellings were formed in Zagros. Et des villages avec des unités résidentielles en pierre et en argile se sont formés à Zagros. En in de Zagros werden dorpen met wooneenheden van steen en klei gevormd.

ساکنان این روستا‌های اولیه، موفق به اهلی کردن حیوانات و کاشت غلات و در نهایت تولید خوراک شدند. |||||réussir||||animaux|||||à|finalement|production|nourriture| die Bewohner||||ursprünglichen|erfolgreich||||||Anbau|Getreide|||schließlich|Produktion von Nahrung|Nahrung| residents||village||early|successful||domestication|domesticate|animals||planting|Cereal crops||in|in the end|production|food|"became able to" ||||初期の|成功||||||栽培|穀物|||最終的に||| Den Bewohnern dieser frühen Dörfer gelang es, Tiere zu domestizieren, Getreide anzupflanzen und schließlich Nahrungsmittel zu produzieren. Residents of these early villages succeeded in domesticating animals and planting cereals and eventually producing food. Les habitants de ces premiers villages ont réussi à domestiquer les animaux et à planter des céréales et enfin à produire de la nourriture. De inwoners van deze vroege dorpen slaagden erin dieren te temmen, graan te planten en uiteindelijk voedsel te produceren.

این دوران، دوران نوسنگی هست. |époque||néolithique| ||era|Neolithic era| |||Neolithikum| Diese Ära ist die Jungsteinzeit. This is the Neolithic era. Cette époque est l'ère néolithique. Dit is de neolithische periode. در این دوره، جمعیت بیشتر شد. ||In dieser Zeit|Bevölkerung|| |||population|more|increased In dieser Zeit nahm die Bevölkerung zu. During this period, the population grew. Durant cette période, la population a augmenté.

و روستا‌های جدید در خارج از این هسته‌های مرکزی در مناطقی مانند خوزستان و فارس و مرکز فلات ایران شکل گرفتند. |||nouveaux|||||noyau||||||Khuzestan|||||plateau|||se sont formées |village|||in|outside of|||central cores||central||regions like|such as|Khuzestan||Fars Province||center of|Iranian Plateau||took shape|"were formed" |||||außerhalb|||Kern||||Regionen||Khuzestan|||||Hochland||| ||||||||ハブ|||||||||||||| Und außerhalb dieser zentralen Kerne entstanden neue Dörfer in Gebieten wie Khuzestan, Fars und im Zentrum des iranischen Plateaus. And new villages were formed outside these core areas in areas such as Khuzestan and Fars and the center of the Iranian plateau. Et de nouveaux villages se sont formés en dehors de ces noyaux centraux dans des régions telles que le Khouzistan, le Fars et le centre du plateau iranien. En nieuwe dorpen werden gevormd buiten deze centrale kernen in gebieden zoals Khuzestan en Fars en het centrum van het Iraanse plateau. از مهمترین ابداعات این دوره تولید سفال هست. parmi|les plus importantes|inventions||||| |wichtigsten|Erfindungen|||Produktion|Keramik| |most important|innovations|||production|pottery| ||||||陶器| Eine der wichtigsten Innovationen dieser Zeit ist die Herstellung von Töpferwaren. One of the most important innovations of this era is pottery production. L'une des innovations les plus importantes de cette période est la production de poterie. Een van de belangrijkste innovaties uit deze periode is de productie van aardewerk.

به نظر می‌رسه این فناوری ساخت سفال برای اولین بار در غرب و جنوب غرب ایران پدیدار شد. |semble|me|semble|||de fabrication|||||||||||| zu|||scheint||Technologie|Herstellung|||||||||||| |seems||appears||technology|production|ceramics|||first time||||southwest|||emerged|appeared |||||||||||||||西||現れた| Es scheint, dass diese Töpfertechnik zum ersten Mal im Westen und Südwesten des Iran auftauchte. This pottery-making technology appears to have first appeared in western and southwestern Iran. Il semble que cette technologie de fabrication de poterie soit apparue pour la première fois dans l'ouest et le sud-ouest de l'Iran. Het lijkt erop dat deze technologie voor het maken van aardewerk voor het eerst verscheen in het westen en zuidwesten van Iran.

دورۀ بعدی دورۀ مس سنگی هست. |||Kupfer|| period|||Copper|stone| |||銅|| Die nächste Periode ist die Steinkupferperiode. The next period is the Late Copper Age. La période suivante est la période du cuivre de la pierre. De volgende periode is het stenen tijdperk. در توضیح این دوره باید بگم که تعدادی از نخستین کوره‌های ذوب مس در کرمان مربوط به هزاره پنجم قبل از میلاد پیدا شده. |Erläuterung||||||||ersten|Öfen||Schmelzöfen|||||||||||| in the|explanation|||"must" or "have to"|"I should say"||a number of||first|furnaces|furnaces|smelting|copper||Kerman|related to||fifth millennium|fifth millennium BCE|"before Christ"||before Christ|| |説明|||||||||炉||精錬||||||千年紀|||||| Um diesen Zeitraum zu erklären, muss ich sagen, dass in Kerman einige der ersten Kupferschmelzöfen aus dem 5. Jahrtausend v. Chr. gefunden wurden. To explain this period, I must say that some of the first copper smelting furnaces in Kerman were found in the fifth millennium BC. Pour expliquer cette période, je dois dire que certains des premiers fours de fusion du cuivre ont été découverts à Kerman et remontent au 5e millénaire avant notre ère. Om deze periode uit te leggen, moet ik zeggen dat enkele van de eerste kopersmeltovens in Kerman dateren uit het vijfde millennium voor Christus.

و اشیاء مسی شامل سنجاق، مهر، دستبند و حلقۀ انگشتر از اون ها کشف شده. |Gegenstände|||Nadel|Siegel|Armband||Ring|Ring||||| |objects|copper|including|pin|seal or stamp|Bracelet||ring|ring||||discovered| |物|||ピン|印章|ブレスレット||リング|||||| Und aus ihnen wurden Kupfergegenstände wie Anstecknadeln, Siegel, Armbänder und Ringringe entdeckt. And copper objects including pins, seals, bracelets and ring rings were discovered. Et des objets en cuivre, notamment des épingles, des sceaux, des bracelets et des bagues, y ont été découverts. En er werden koperen voorwerpen uit ontdekt, waaronder broches, zegels, armbanden en ringen.

در دوران مس سنگی،که روستاها وسیع تر شده و جمعیت ساکن در فلات ایران بیشتر شده بود، تولید گندم مهمترین بخش فعالیتهای کشاورزی را تشکیل می داد. |||||||||||sédentaire||plateau|||||||||activités|agricole||constituait|| ||||||ausgedehnter|||||ansässig||Hochland||||||Weizenproduktion||Bereich|Aktivitäten|Landwirtschaft||bildete einen Teil|| |In the context of the provided sentence, <دوران> translates to "the era of."|copper|Stone Age||villages|larger|more extensive|become||the population||in|plateau|||||production|wheat|most important|part|activities|agriculture||constituted||"constituted" ||||||広く|||||||高原|||||||||||||| Während der Steinzeit, als die Dörfer größer wurden und die Bevölkerung im iranischen Hochland zunahm, war die Weizenproduktion der wichtigste Teil der landwirtschaftlichen Tätigkeit. Wheat production was the most important part of agricultural activities during the Late Copper Age, when villages were enlarged and the population of the Iranian plateau increased. À l'âge de pierre, lorsque les villages se sont agrandis et que la population vivant sur le plateau iranien a augmenté, la production de blé était la partie la plus importante des activités agricoles. Tijdens het stenen tijdperk, toen dorpen groter werden en de bevolking op het Iraanse plateau toenam, was de tarweproductie het belangrijkste onderdeel van de landbouwactiviteiten.

توی اپیزود بعدی دربارۀ اولین قومی حرف می زنم که به عنوان یک قدرت متمرکز در فلات ایران،تشکیل حکومت دادند. |||||nation||||||||||||||| im|||||Stamm||||||Titel||Macht|zentralisiert|||||Regierung| in|episode||about||ethnic group|I will talk||I||to|as a||central authority|centralized||plateau||established|government|"established" |||||||||||||力||||||政府| In der nächsten Folge werde ich über den ersten Stamm sprechen, der als zentralisierte Macht auf dem iranischen Plateau eine Regierung bildete. In the next episode, I will talk about the first ethnicity to form a centralized power on the Iranian plateau. Dans le prochain épisode, je parlerai de la première tribu qui a formé un gouvernement en tant que pouvoir centralisé sur le plateau iranien. In de volgende aflevering zal ik het hebben over de eerste etnische groep die een regering vormde als een gecentraliseerde macht op het Iraanse plateau.