×

Używamy ciasteczek, aby ulepszyć LingQ. Odwiedzając stronę wyrażasz zgodę na nasze polityka Cookie.

image

History of Iran, History of Iran 12

History of Iran 12

سلام. امروز دربارۀ دوران حکمرانی سلسله های ترک تبار در ایران حرف می زنم. در قرن های نهم و دهم میلادی، خاندان های ایرانی در گوشه و کنار ایران، فرمان می راندند. اما پس از آن به تدریج ترک ها در ایران به قدرت رسیدند. و سلسله های غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان را تأسیس کردند. با روی کار آمدن این سلسله ها، دورهٔ جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد، که تا هجوم چنگیز خان مغول ادامه داشت. این دوران که همزمان با قرون وسطا در اروپا بود، دوران شکوفایی هنر و ادبیات و علم در ایران بود. آثار مهمی از خیام، عطار، فردوسی، سهروردی، سنایی، نظامی، و بسیاری از ادیبان و دانشمندان بنام دیگر در این دوره از تاریخ ایران نوشته شد. بنیانگذار غزنویان، سلطان محمود غزنوی بود. سلطان محمود چندین بار به هندوستان لشکرکشی کرد. و به همین سبب در تاریخ شهرت یافت. اگر چه این لشکرکشی ها به بهانهٔ رواج اسلام صورت می گرفت، اما در اصل به طمع ثروت هنگفتی بود که در این کشور وجود داشت. او در این لشکرکشی ها مناطقی از هندوستان را تصرف کرد. و معبد سومَنات را خراب کرد. و ثروت آن را غارت کرد. او اسیران زیادی را با خود به سرزمین های دیگر برد. و غنائم زیادی به دست آورد که بخشی را به خلیفهٔ عباسی پیشکش کرد. سلاطین غزنوی خود را مطیع و تابع خلافت عباسی می دانستند. سلجوقیان هم از ترکان بودند. آن ها هم به سبب تأثیری که در تحولات ایران و سایر سرزمین های اسلامی داشتند، و هم به سبب وسعت قلمروشان، اهمیت زیادی در تاریخ ایران دارند. در رأس حکومت سلجوقی، سلطان قرار داشت. در آن دوره، خلیفهٔ عباسی بیشتر ریاست معنوی و دینی داشت. و قدرت سیاسی و نظامی در اختیار سلطان بود. سلاطین سعی می کردند برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود و جلب نظر مردم، خودشان را مطیع و پشتیبان دستگاه خلافت نشان دهند. در دوران فرمانروایی سلجوقیان، مدارس زیادی در ایران به نام نظامیه به وجود آمد. این مدارس مقررات خاصی داشتند و استادان و شاگردان با دقت خاصی گزینش می شدند. و رقابت شدیدی برای رسیدن به مقام استادی در این مدارس وجود داشت. امام محمد غزالی، عاِلم بزرگ ایرانی از استادان نظامیه بود. همچنین سعدی، شاعر معروف نیز از دانش آموختگان مدارس نظامیه بود. در ابتدای دورهٔ سلجوقی، زبان نامه ها و فرمان های حکومتی و دفترهای دیوانی از عربی به فارسی تغییر کرد. به دنبال آن تعداد بیشتری از مورخان و دانشمندان علاقه مند به نوشتن کتاب های خود به زبان فارسی شدند. خوارزمشاهیان، در ابتدا مطیع سلجوقیان بودند. اما وقتی حکومت سلجوقی ضعیف شد، آنها از فرمانبرداری سرپیچی کردند. و سرانجام یکی از فرمانروایان خوارزم آخرین سلطان سلجوقی را شکست داد. و بر بخش های زیادی از ایران چیره شد. پایه های حکومت خوارزمشاهیان چندان محکم نبود. زیرا از یک سو، خلیفهٔ عباسی فرمانروایی آنها را به رسمیت نمی شناخت و از سوی دیگر، تسلطی بر فرمانروایان محلی نداشتند. در چنین شرایطی بود که چنگیز خان مغول به ایران هجوم آورد. و حکومت خوارزمشاهی نتوانست در برابر حملهٔ مغول‌ها ایستادگی کند. بدین ترتیب با حملۀ مغول ها، روزگار پررنجی برای ایرانیان آغاز شد.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

History of Iran 12 History|| History of Iran 12 Historia de Irán 12 Histoire de l'Iran 12 História do Irã 12 Irans historia 12

سلام. امروز دربارۀ دوران حکمرانی سلسله های ترک تبار در ایران حرف می زنم. today|About||rule|dynasty 1||Turkic|Turkic origin||||| |||Heerschappij||||||||| Heute spreche ich über die Ära der Herrschaft der türkischen Dynastien im Iran. Today I am talking about the reign of Turkic dynasties in Iran. Aujourd'hui, je parle du règne des dynasties turques en Iran. Vandaag heb ik het over het bewind van de Turkse dynastieën in Iran. در قرن های نهم و دهم میلادی، خاندان های ایرانی در گوشه و کنار ایران، فرمان می راندند. |century||ninth||tenth|AD|dynasties|||In|corner||here and there||rule|I|ruled over In|eeuw||||||families||||hoek en kant||||||heersten over Im neunten und zehnten Jahrhundert regierten iranische Dynastien an verschiedenen Orten im Iran. In the ninth and tenth centuries AD, Iranian families ruled in different parts of Iran. Aux IXe et Xe siècles, les familles iraniennes régnaient sur tout l'Iran. In de 9e en 10e eeuw regeerden Iraanse families over heel Iran. اما پس از آن به تدریج ترک ها در ایران به قدرت رسیدند. |||||gradually||||||power|arrived |||||geleidelijk aan||||||| Aber danach gewannen allmählich die Türken im Iran an Macht. But after that, the Turks gradually came to power in Iran. Mais après cela, les Turcs sont progressivement arrivés au pouvoir en Iran. و سلسله های غزنویان، سلجوقیان و خوارزمشاهیان را تأسیس کردند. |dynasty||Ghaznavids|Seljuks||Khwarazmshahs||establish|established |||Ghaznaviden|Seltsjoeken||Khwarazmianen||| Sie gründeten die Dynastien der Ghaznaviden, Seldschuken und Choresm-Schahs. And established the dynasties of Ghaznavids, Seljuks and Khwarezmshahis. et fonda les dynasties Ghaznavid, Seljuk et Khwarezmshah. en stichtte de dynastieën Ghaznavid, Seljuk en Khwarezmshah. با روی کار آمدن این سلسله ها، دورهٔ جدیدی در تاریخ ایران آغاز شد، که تا هجوم چنگیز خان مغول ادامه داشت. "With"|||the rise of||||period|||||began||||invasion|Genghis Khan|Khan|Mongol invader|continued| ||||||||||geschiedenis||||||||Khan|Mongoolse|| Mit dem Aufkommen dieser Dynastien begann eine neue Ära in der Geschichte des Iran, die bis zur Invasion von Dschingis Khan dauerte. With the coming to power of these dynasties, a new period in the history of Iran began, which continued until the invasion of Genghis Khan the Mongol. Avec l'établissement de ces dynasties, une nouvelle période de l'histoire de l'Iran a commencé, qui s'est poursuivie jusqu'à l'invasion de Gengis Khan. Met de oprichting van deze dynastieën begon een nieuwe periode in de geschiedenis van Iran, die voortduurde tot de invasie van Genghis Khan. این دوران که همزمان با قرون وسطا در اروپا بود، دوران شکوفایی هنر و ادبیات و علم در ایران بود. |||"at the same time"||centuries|Middle Ages||Europe|||flourishing|art||literature||science|||was Diese Ära, die gleichzeitig mit dem Mittelalter in Europa stattfand, war eine Blütezeit von Kunst, Literatur und Wissenschaft im Iran. This period, which coincided with the Middle Ages in Europe, was a period of flourishing art, literature and science in Iran. Cette époque, qui coïncidait avec le Moyen Âge en Europe, était l'ère de l'épanouissement de l'art, de la littérature et de la science en Iran. Dit tijdperk, dat samenviel met de Middeleeuwen in Europa, was het tijdperk van de bloei van kunst, literatuur en wetenschap in Iran. آثار مهمی از خیام، عطار، فردوسی، سهروردی، سنایی، نظامی، و بسیاری از ادیبان و دانشمندان بنام دیگر در این دوره از تاریخ ایران نوشته شد. works|||Khayyam|Attar|Ferdowsi|Suhrawardi|Sanai|Nizami||||literary figures||scholars|renowned|others|||||||written| Wichtige Werke von Khayyam, Attar, Ferdowsi, Sohrab, Sanai, Nezami und vielen anderen berühmten Schriftstellern und Wissenschaftlern wurden in dieser Periode der iranischen Geschichte verfasst. Important works by Khayyam, Attar, Ferdowsi, Suhrawardi, Sanai, Nezami, and many other famous writers and scientists were written in this period of Iranian history. Des œuvres importantes de Khayyam, Attar, Ferdowsi, Suhravardi, Sanai, Nizami et de nombreux autres écrivains et scientifiques célèbres ont été écrites au cours de cette période de l'histoire iranienne. In deze periode van de Iraanse geschiedenis zijn belangrijke werken geschreven van Khayyam, Attar, Ferdowsi, Suhrawardi, Sanai, Nizami en vele andere beroemde schrijvers en wetenschappers. بنیانگذار غزنویان، سلطان محمود غزنوی بود. Founder|Ghaznavids|Sultan|Sultan Mahmud|Ghaznavid| Stichter|Ghaznaviden|||| Der Begründer der Ghaznawiden war Sultan Mahmud von Ghazna. The founder of Ghaznavids was Sultan Mahmud of Ghaznavid. Le fondateur de Ghaznavis était le sultan Mahmud de Ghaznavi. De oprichter van Ghaznavis was Sultan Mahmud van Ghaznavi. سلطان محمود چندین بار به هندوستان لشکرکشی کرد. ||several|||India|military campaign| Sultan||meerdere keren|||India|veldtocht| Sultan Mahmud unternahm mehrere Feldzüge nach Indien. Sultan Mahmud marched on India several times. Le sultan Mahmud a marché plusieurs fois en Inde. و به همین سبب در تاریخ شهرت یافت. |||reason|||fame| |||reden|||| Und aus diesem Grund wurde er in die Geschichte berühmt. And that's why it became famous in history. Et à cause de cela, il est devenu célèbre dans l'histoire. اگر چه این لشکرکشی ها به بهانهٔ رواج اسلام صورت می گرفت، اما در اصل به طمع ثروت هنگفتی بود که در این کشور وجود داشت. "Although"|||campaigning||to the|pretext of|spread of||form||"took place"||in|essence|to|greed for|wealth|huge||||||| ||||||onder het voorwendsel||||||||||hebzucht|rijkdom|enorme rijkdom||||||bestond| Obwohl diese Feldzüge unter dem Vorwand der Verbreitung des Islam stattfanden, waren sie im Grunde genommen aus der unersättlichen Gier nach Reichtum, die in diesem Land existierte. Although these campaigns were carried out under the pretext of the spread of Islam, they were originally greedy for the enormous wealth that existed in the country. Bien que ces campagnes aient été menées sous le prétexte de la propagation de l'islam, elles étaient en réalité dues à l'avidité des immenses richesses qui existaient dans ce pays. Hoewel deze campagnes werden uitgevoerd onder het voorwendsel van de verspreiding van de islam, was het eigenlijk te danken aan de hebzucht van de enorme rijkdom die in dit land bestond. او در این لشکرکشی ها مناطقی از هندوستان را تصرف کرد. |||||areas||||conquer| |||veldtochten||gebieden||||veroverde| Er eroberte in diesen Feldzügen Gebiete in Indien. During these campaigns, he captured parts of India. Il a capturé des parties de l'Inde dans ces campagnes. Tijdens deze campagnes veroverde hij delen van India. و معبد سومَنات را خراب کرد. |temple|Somnath||destroyed| |tempel|Somnath||| Und er zerstörte den Tempel von Somnath. And destroyed the temple of Sumatra. et détruit le temple de Somanath. en vernietigde de tempel van Somanath. و ثروت آن را غارت کرد. |wealth|||plunder| |rijkdom|||plunderde| Und er plünderte seinen Reichtum. And plundered its wealth. et pillé ses richesses. en plunderde zijn rijkdom. او اسیران زیادی را با خود به سرزمین های دیگر برد. |the captives||||||land|||took |Gevangenen||||||||| Er brachte viele Gefangene in andere Länder. He took many captives with him to other lands. Il emmena de nombreux captifs avec lui dans d'autres pays. Hij nam vele gevangenen mee naar andere landen. و غنائم زیادی به دست آورد که بخشی را به خلیفهٔ عباسی پیشکش کرد. |spoils of war|a lot of||obtained|brought||a portion|||||offered| |buit|||||||||||| Er erbeutete große Beute und einen Teil davon bot er dem Kalifen der Abbasiden als Geschenk an. And he obtained many spoils, which he offered to the Abbasid caliph. Et il remporta de nombreux trophées, qu'il offrit au calife abbasside. En hij won vele trofeeën, die hij aan de Abbasidische kalief aanbood. سلاطین غزنوی خود را مطیع و تابع خلافت عباسی می دانستند. Ghaznavid rulers|Ghaznavid|||submissive to||subject to||Abbasid||considered themselves ||||onderdanig|||||| Die Ghaznawiden betrachteten sich selbst als gehorsam und loyal gegenüber dem Abbasiden-Kalifat. The Ghaznavid kings considered themselves obedient and subject to the Abbasid caliphate. Les sultans ghaznavides se considéraient comme subordonnés au califat abbasside. De Ghaznavid-sultans beschouwden zichzelf als ondergeschikt aan het Abbasidische kalifaat. سلجوقیان هم از ترکان بودند. Seljuks|||Turkic people| ||||waren Die Seldschuken waren auch Türken. The Seljuks were also Turks. Les Seldjoukides étaient aussi des Turcs. آن ها هم به سبب تأثیری که در تحولات ایران و سایر سرزمین های اسلامی داشتند، و هم به سبب وسعت قلمروشان، اهمیت زیادی در تاریخ ایران دارند. ||||cause|influence|||developments|||other||||||||due to|extent|territory|importance||||| ||||vanwege|invloed|||veranderingen|||||||||||vanwege|uitgestrektheid|hun rijk|belangrijke rol||||| Aufgrund ihres Einflusses auf die Ereignisse im Iran und anderen islamischen Ländern sowie aufgrund ihres großen Machtbereichs haben sie eine große Bedeutung in der Geschichte des Iran. They are very important in the history of Iran both because of their influence on the developments in Iran and other Islamic lands, and because of the vastness of their territory. Ils sont très importants dans l'histoire de l'Iran en raison de l'influence qu'ils ont eue sur le développement de l'Iran et d'autres terres islamiques, et en raison de la taille de leur territoire. Ze zijn erg belangrijk in de geschiedenis van Iran vanwege de invloed die ze hadden op de ontwikkelingen van Iran en andere islamitische landen, en vanwege de omvang van hun grondgebied. در رأس حکومت سلجوقی، سلطان قرار داشت. |at the head of|government|Seljuk|||was |aan het hoofd||Seltsjoekse||| Zu Zeiten der Seldschukenherrschaft stand der Sultan an der Spitze der Regierung. At the head of the Seljuk government was the sultan. A la tête du gouvernement seldjoukide se trouvait le sultan. در آن دوره، خلیفهٔ عباسی بیشتر ریاست معنوی و دینی داشت. ||||||spiritual leadership|spiritual||religious| |||||meestal||||| In jener Zeit hatte der Abbasidenkalif eher den geistlichen und religiösen Vorsitz. At that time, the Abbasid caliph was mostly spiritual and religious. Pendant cette période, le calife abbasside avait plus de leadership spirituel et religieux. In die periode had de Abbasidische kalief meer spiritueel en religieus leiderschap. و قدرت سیاسی و نظامی در اختیار سلطان بود. ||political||military|in the hands of|the control|| |macht|politieke||militair||in handen van|| Und die politische und militärische Macht lag beim Sultan. And political and military power was in the hands of the sultan. Et le pouvoir politique et militaire était à la disposition du sultan. En de sultan beschikte over politieke en militaire macht. سلاطین سعی می کردند برای مشروعیت بخشیدن به حکومت خود و جلب نظر مردم، خودشان را مطیع و پشتیبان دستگاه خلافت نشان دهند. the Sultans|tried||||Legitimacy|legitimize|to|government|||gain|approval||themselves||obedient||supporter|the caliphate|||show themselves as |||||Legitimiteit|legitimeren|||||aantrekken|||||||ondersteuner||kalifaat|| Die Sultane bemühten sich, um ihre Herrschaft legitim erscheinen zu lassen und das Interesse der Menschen zu gewinnen, sich als gehorsam und unterstützend für das Kalifat zu zeigen. The sultans tried to prove themselves legitimate and support the caliphate in order to legitimize their rule and attract the attention of the people. Les sultans ont essayé de se montrer obéissants et favorables au califat afin de légitimer leur règne et d'attirer l'opinion du peuple. De sultans probeerden zich te tonen als gehoorzaam en ondersteunend aan het kalifaat om hun heerschappij te legitimeren en de mening van mensen aan te trekken. در دوران فرمانروایی سلجوقیان، مدارس زیادی در ایران به نام نظامیه به وجود آمد. ||rule|Seljuks|schools||||||Nizamiyya schools||| |tijdens de periode|heerschappij|Seltsjoeken|||||||||| Während der Herrschaft der Seldschuken entstanden viele Schulen im Iran unter dem Namen Nizamiyeh. During the Seljuk rule, many schools in Iran were established under the name of Nizamiyeh. Sous le règne des Seljuqs, de nombreuses écoles nommées Nizamiyeh ont été créées en Iran. Tijdens het bewind van de Seltsjoeken werden in Iran veel scholen met de naam Nizamiyeh opgericht. این مدارس مقررات خاصی داشتند و استادان و شاگردان با دقت خاصی گزینش می شدند. |schools|regulations|specific rules|||professors||students|with|careful attention||selected|| ||regels|bijzondere|||docenten||Leerlingen||nauwkeurigheid|bijzondere|selectie|| Diese Schulen hatten spezielle Regeln und Lehrer und Schüler wurden sorgfältig ausgewählt. These schools had special regulations, and teachers and students were carefully selected. Ces écoles avaient des règlements spéciaux et les enseignants et les élèves étaient sélectionnés avec un soin particulier. Deze scholen hadden speciale regels en leraren en leerlingen werden met speciale zorg geselecteerd. و رقابت شدیدی برای رسیدن به مقام استادی در این مدارس وجود داشت. |competition|intense||reaching||position|professorship|||schools|| |competitie|intense||||positie|hoogleraarschap||||bestond| Es gab einen intensiven Wettbewerb um den Titel eines Lehrers in diesen Schulen. And there was intense competition to become professors at these schools. Et il y avait une compétition féroce pour accéder au poste de professeur dans ces écoles. En er was hevige concurrentie om de positie van professor in deze scholen te bereiken. امام محمد غزالی، عاِلم بزرگ ایرانی از استادان نظامیه بود. Imam|Muhammad|Ghazali|scholar||||the professors|Nizamiyya| Imam||Ghazali|geleerde||||hoogleraren|Nizamiyya-school| Imam Mohammad Ghazali, ein großer iranischer Gelehrter, war einer der Lehrer in den Militärschulen. Imam Mohammad Ghazali was one of the great Iranian scholars and military professors. L'imam Muhammad Ghazali, un grand érudit iranien, était l'un des maîtres de Nizamiyyah. Imam Muhammad Ghazali, een grote Iraanse geleerde, was een van de meesters van Nizamiyyah. همچنین سعدی، شاعر معروف نیز از دانش آموختگان مدارس نظامیه بود. also|Saadi|poet||||knowledge|graduates||Nizamiyya schools| |||||||afgestudeerden||Nizamiyya scholen| Auch der berühmte Dichter Saadi war ein Absolvent der Militärschulen. Saadi, a famous poet, was also a graduate of the military schools. Saadi, célèbre poète, était également diplômé des écoles Nizami. Saadi, een beroemde dichter, was ook afgestudeerd aan Nizami-scholen. در ابتدای دورهٔ سلجوقی، زبان نامه ها و فرمان های حکومتی و دفترهای دیوانی از عربی به فارسی تغییر کرد. ||||language|letters|letters||decrees||||administrative records|government|||||changed| ||||||||bevelen||regerings-||kantoorboeken||||||veranderd naar| Zu Beginn der Seldschukenzeit wurden Schriftstücke, Regierungsanweisungen und Hofschreiben von Arabisch auf Persisch umgestellt. At the beginning of the Seljuk period, the language and government decrees and court records changed from Arabic to Persian. در ابتدای دورهٔ سلجوقی، زبان نامه ها و فرمان های حکومتی و دفترهای دیوانی از عربی به فارسی تغییر کرد. Au début de la période seldjoukide, la langue des lettres et décrets gouvernementaux et des archives judiciaires est passée de l'arabe au persan. Aan het begin van de Seljuq-periode werd de taal van regeringsbrieven en -decreten en gerechtelijke documenten veranderd van Arabisch in Perzisch. به دنبال آن تعداد بیشتری از مورخان و دانشمندان علاقه مند به نوشتن کتاب های خود به زبان فارسی شدند. |in search of|that|number (1)|||historians||scientists|interest|interested||writing|||||||became interested Danach begannen mehr Historiker und Gelehrte, Interesse daran zu zeigen, ihre Bücher in Persisch zu verfassen. As a result, more historians and scientists became interested in writing their books in Persian. Après cela, de plus en plus d'historiens et de scientifiques se sont intéressés à écrire leurs livres en langue persane. Daarna raakten meer historici en wetenschappers geïnteresseerd in het schrijven van hun boeken in de Perzische taal. خوارزمشاهیان، در ابتدا مطیع سلجوقیان بودند. Khwarezmshah dynasty|||obedient|| Die Choresm-Schahs waren anfangs den Seldschuken untergeben. The Khwarezmshahis were initially obedient to the Seljuks. Les Khwarazmshahs obéissaient d'abord aux Seldjoukides. De Khwarazmshahs waren aanvankelijk gehoorzaam aan de Seltsjoeken. اما وقتی حکومت سلجوقی ضعیف شد، آنها از فرمانبرداری سرپیچی کردند. |||Seljuk|||||obedience|disobedience|did Als die Seldschuken-Herrschaft schwach wurde, widersetzten sie sich den Statthaltern. But when the Seljuk rule weakened, they refused to obey. اما وقتی حکومت سلجوقی ضعیف شد، آنها از فرمانبرداری سرپیچی کردند. Mais lorsque la domination seldjoukide s'est affaiblie, ils ont refusé d'obéir. Maar toen de Seltsjoekse heerschappij verzwakte, weigerden ze te gehoorzamen. و سرانجام یکی از فرمانروایان خوارزم آخرین سلطان سلجوقی را شکست داد. |finally|one||rulers|Khwarezm|||||defeated| |||||Chorasmië|||||| Schließlich besiegte ein Herrscher von Chorasan den letzten seldschukischen Sultan. Finally, one of the rulers of Khorazm defeated the last Seljuk sultan. Et enfin, l'un des dirigeants de Khwarazm a vaincu le dernier sultan seldjoukide. En ten slotte versloeg een van de heersers van Khwarazm de laatste Seltsjoekse sultan. و بر بخش های زیادی از ایران چیره شد. |over|||many|||"dominated"| ||delen|||||overheerste| Und eroberte große Teile des Iran. And it overcame many parts of Iran. et a conquis de nombreuses parties de l'Iran. en veroverde vele delen van Iran. پایه های حکومت خوارزمشاهیان چندان محکم نبود. foundation of||||"very" or "particularly"|firm|was not Die Grundlagen der Khwarezm Shah-Herrschaft waren nicht sehr stark. The foundations of the Khwarezmshahian government were not very strong. Les fondations du gouvernement Khwarazmshah n'étaient pas très solides. زیرا از یک سو، خلیفهٔ عباسی فرمانروایی آنها را به رسمیت نمی شناخت و از سوی دیگر، تسلطی بر فرمانروایان محلی نداشتند. because|||side|||||||officially||recognition|||toward|other|control over||rulers|local|did not have |||één kant|||heerschappij||||erkende autoriteit|||||||heerschappij|||| Denn auf der einen Seite erkannte der Abbasidenkalif ihre Herrschaft nicht an und andererseits hatten sie keine Kontrolle über lokale Herrscher. Because, on the one hand, the Abbasid caliph did not recognize their rule, and on the other hand, they did not control the local rulers. Parce que d'une part, le calife abbasside ne reconnaissait pas leur domination et d'autre part, ils n'exerçaient aucun contrôle sur les dirigeants locaux. Omdat aan de ene kant de Abbasidische kalief hun heerschappij niet erkende en aan de andere kant geen controle had over de lokale heersers. در چنین شرایطی بود که چنگیز خان مغول به ایران هجوم آورد. in|such|conditions|||Genghis Khan||Mongol|||invasion|invaded |||||||Mongoolse|||| Es war unter solchen Bedingungen, dass Chengiz Khan in den Iran einfiel. It was under such circumstances that the Mongol Genghis Khan invaded Iran. C'est dans une telle situation que Gengis Khan a envahi l'Iran. Het was in zo'n situatie dat Genghis Khan Iran binnenviel. و حکومت خوارزمشاهی نتوانست در برابر حملهٔ مغول‌ها ایستادگی کند. ||Khwarezmian Empire|could not||against|attack of|Mongol||resist| ||Khwarazmian|kon niet weerstaan||tegenover|aanval van|||standhouden| Und die Choresm-Schah-Regierung konnte dem Angriff der Mongolen nicht standhalten. And the rule of Khwarezmshahi could not withstand the Mongol invasion. Et le gouvernement Khwarazmshahi n'a pas pu résister à l'attaque des Mongols. En de regering van Khwarazmshahi kon de aanval van de Mongolen niet weerstaan. بدین ترتیب با حملۀ مغول ها، روزگار پررنجی برای ایرانیان آغاز شد. Thus|thus|||Mongol||era|painful period|||| Op deze manier|Op deze manier||||||moeilijke tijden|||beginnen|begon Mit dem Einmarsch der Mongolen begann für die Iraner eine schwierige Zeit. Thus, with the invasion of the Mongols, a difficult time began for the Iranians. Ainsi, avec l'attaque des Mongols, une période douloureuse a commencé pour les Iraniens. Zo begon met de aanval van de Mongolen een pijnlijke tijd voor Iraniërs.