×

Używamy ciasteczek, aby ulepszyć LingQ. Odwiedzając stronę wyrażasz zgodę na nasze polityka Cookie.

image

History of Iran, History of Iran 3

History of Iran 3

سلام. توی این قسمت از مجموعۀ تاریخ ایران از ورود اقوام آریایی می گم. آریایی‌ها مردم کوچ‌نشین و دامدار ساکن سیبری، جنوب روسیه و شمال قفقاز بودند. که به خاطر خشکسالی، سرمای زیاد و فشار بقیۀ اقوام مجبور به ترک محل زندگی خود شدند. گروهی از آن ها از دو طرف دریای خزر وارد سرزمین ایران شدند. گروه‌های دیگری هم از این مهاجران به سمت هند و اروپا رفتند. و در آن‌جا ساکن شدند. امروزه به این اقوام، «هندواروپایی» گفته می‌شه.به این دلیل که محدودۀ زندگی اون ها از هند تا اروپا را شامل می‌شه.

اقوام آریایی که در بخش‌های مختلف آسیا و اروپا ساکن شدند، دارای یک زبان واحد بودند. که به تدریج از هم جدا شد. اما امروزه هم زبان مردم این مناطق دارای یک ریشه است. که به آن «زبان‌های هندواروپایی» گفته می‌شه.بیشتر زبان‌های مردمان قارهٔ اروپا، آسیای میانه و شبه قاره هند از همین خانوادۀ زبانی هستند.

یک قوم از آریایی هایی که به ایران آمدند به نام قوم پارت،‌ در مناطق شمال شرقی ایران، یعنی خراسان و گرگان امروزی، ساکن شدند.دو گروه دیگر که قوم ماد و قوم پارس نامیده می‌شدند، با گذشتن از آذربایجان، به سوی سرزمین‌های جنوب غربی حرکت کردند. مادها شهر هگمتانه یا همدان امروزی را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردند. واولین حکومت قدرتمند آریایی ها در ایران به دست مادها پایه گذاری شد.

قبل از مهاجرت آریایی ها، گروه‌های دیگری هم در فلات ایران زندگی می‌کردند. اما بعد از مهاجرت، آریایی‌ها کم‌کم در بخش‌های مختلف ساکن شدند. و با مردم بومی همان منطقه روابط تجاری و سیاسی برقرار کردند. و کم‌کم جزئی از آن‌ها شدند. پس از سال‌ها، آریایی‌ها به تدریج بر بومیان غلبه کردند. و امپراطوری‌های بزرگی را ایجاد کردند.

آریایی ها تا مدت ها به زندگی کوچ نشینی و دامداری ادامه دادند. گروهی از آنان که در نواحی کوهستان زندگی می کردند، در تابستان به نواحی مرتفع کوهها و در زمستان به دامنۀ کوهها می رفتند. گروهی دیگر که در دشت ها زندگی می کردند، زمستان را در نواحی مرتفع جنوبی و تابستان را در نواحی شمالی می گذراندند. وضع جغرافیایی ایران به آنان امکان می داد تا همچنان زندگی دامداری را ادامه دهند. اما با گذشت زمان، رفته رفته به اهمیت کشاورزی هم پی بردند. به طوری که کم کم شیوۀ زندگی آنها به ترکیبی از دامداری و کشاورزی تبدیل شد .

پس از مدتی زرتشت در میان ایرانیان پیدا شد. و دینی جدید آورد. زرتشت پیامبر ایران باستان است. و پیروان او را زرتشتی می نامند. کتاب مقدس زرتشتیان اوستا نام دارد.البته دین زرتشتی چندین سال طول کشید تا در میان ایرانیان به رسمیت شناخته شود.

زمانی که آریایی‌ها به داخل ایران سرازیر شدند، به دلیل استفادۀ صحیح و پیشرفته از اسب و ارابه، برتری آنان نسبت به اقوام دیگر نمودار شد. از این روی یکی از علل تسلط آنان بر حکومت‌های بومی و محلی در این سرزمین را می‌بایست فن سوارکاری و چگونگی به کار گیری اسب دانست. آریایی‌ها دارای نظام قبیله‌ای بودند. و شوراها مرکز تصمیم‌گیری بود. در نزد آریایی‌ها نظام پدر سالاری برقرار بود. آنان با بیرون کشیدن آب از دل زمین مخترع قنات در جهان شدند.

همان طور که گفتم، آریایی ها به سه دستۀ پارت ها، مادها و پارس‌ها تقسیم شدند. رئیس یکی از قبایل مهم قوم پارس، فردی به نام هخامنش بود. کوروش، بنیانگذار سلسله هخامنشیان از نوادگان هخامنش بود. کوروش توانست آخرین پادشاه مادها را در جنگی شکست بدهد. و حکومت مادها را سرنگون کند. توی اپیزود بعدی دربارۀ حکومتی که کوروش با شکست دادن مادها تونست تشکیل بده حرف می زنم.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

History of Iran 3 History||Iranian history Geschichte des Iran 3 History of Iran 3 Historia de Irán 3 Histoire de l'Iran 3 イランの歴史 3 Geschiedenis van Iran 3 História do Irã 3 История Ирана 3 伊朗历史3

سلام. Hello. توی این قسمت از مجموعۀ تاریخ ایران از ورود اقوام آریایی می گم. ||||collection|history|||arrival|tribes|Aryan||talk about In diesem Teil der Sammlung zur iranischen Geschichte habe ich über die Ankunft arischer Völker gelesen. In this part of the collection of Iranian history, I will talk about the arrival of Aryan tribes. Dans cette partie de la collection d'histoire iranienne, j'ai lu sur l'arrivée des peuples aryens. آریایی‌ها مردم کوچ‌نشین و دامدار ساکن سیبری، جنوب روسیه و شمال قفقاز بودند. Aryan|||nomadic migration|nomadic||herders|settled in|Siberia|south|Russia||the north|Caucasus region|"were" Arier waren Nomaden- und Hirtenvölker, die in Sibirien, Südrussland und dem Nordkaukasus lebten. The Aryans were nomadic and herdsmen living in Siberia, southern Russia, and the North Caucasus. Les Aryens étaient des nomades et des éleveurs vivant en Sibérie, dans le sud de la Russie et dans le nord du Caucase. De Ariërs waren nomaden en herders die in Siberië, Zuid-Rusland en de noordelijke Kaukasus woonden. که به خاطر خشکسالی، سرمای زیاد و فشار بقیۀ اقوام مجبور به ترک محل زندگی خود شدند. ||because of|Drought|cold weather|||pressure|other tribes' pressure|other tribes|forced||leave|place of residence||their|"were forced" die aufgrund von Dürre, extremer Kälte und dem Druck anderer Stämme gezwungen waren, ihren Wohnort zu verlassen. They were forced to leave their homes due to drought, extreme cold and pressure from other tribes. qui ont été contraints de quitter leur lieu de résidence en raison de la sécheresse, du froid extrême et de la pression des autres tribus. Door droogte, extreme kou en druk van andere stammen moesten ze hun huizen verlaten. گروهی از آن ها از دو طرف دریای خزر وارد سرزمین ایران شدند. a group|"of"|"them"|"them"|"of"|two sides of|sides|Caspian Sea|Caspian Sea|entered|land of Iran|| Eine Gruppe von ihnen gelangte von beiden Seiten des Kaspischen Meeres in den Iran. A group of them entered the land of Iran from both sides of the Caspian Sea. Un groupe d'entre eux est entré en Iran des deux côtés de la mer Caspienne. Een groep van hen kwam van beide kanten van de Kaspische Zee Iran binnen. گروه‌های دیگری  هم از این مهاجران به سمت هند و اروپا رفتند. Groups|of|||||migrants||towards|India|||went Andere Gruppen dieser Einwanderer gingen nach Indien und Europa. Other groups of immigrants migrated to India and Europe. D'autres groupes de ces immigrants sont allés en Inde et en Europe. و در آن‌جا ساکن شدند. |||there|settled| Und sie ließen sich dort nieder. And they settled there. Et ils s'y sont installés. امروزه به این اقوام، «هندواروپایی» گفته می‌شه.به این دلیل که محدودۀ زندگی اون ها از هند تا اروپا را شامل می‌شه. nowadays|||peoples|Indo-European||||||reason||range of|||||||Europe||includes|| Heute werden diese Stämme "Indo-Europäer" genannt, weil sich ihr Verbreitungsgebiet von Indien bis Europa erstreckt. Today, these tribes are called "Indo-Europeans" because they cover the range of their lives from India to Europe. Aujourd'hui, ces peuples sont appelés "Indo-Européens" car leur mode de vie s'étend de l'Inde à l'Europe.

اقوام آریایی که در بخش‌های مختلف آسیا و اروپا ساکن شدند، دارای یک زبان واحد بودند. tribes||||parts|"parts of"|different parts of||||settled||"possessed"||language|single| Die arischen Völker, die sich in verschiedenen Teilen Asiens und Europas niederließen, hatten eine einzige Sprache. The Aryan tribes, who inhabited different parts of Asia and Europe, had a single language. Les peuples aryens qui se sont installés dans différentes parties de l'Asie et de l'Europe avaient une seule langue. De Arische stammen die zich in verschillende delen van Azië en Europa vestigden, hadden één taal. که به تدریج از هم جدا شد. |"which gradually separated"|gradually|||apart| die sich nach und nach trennten. Which gradually separated. qui se séparent peu à peu. Die geleidelijk uit elkaar gingen. اما امروزه هم زبان مردم این مناطق دارای یک ریشه است. ||||the people||regions|"having" or "possessing"||root| Aber auch heute noch hat die Sprache der Menschen dieser Regionen dieselben Wurzeln. But even today, the language of the people of these areas has its roots. Mais aujourd'hui encore, la langue des habitants de ces régions a la même racine. Maar zelfs vandaag heeft de taal van de mensen in deze gebieden een wortel. که به آن «زبان‌های هندواروپایی» گفته می‌شه.بیشتر زبان‌های مردمان قارهٔ اروپا، آسیای میانه و شبه قاره هند از همین خانوادۀ زبانی هستند. |||||Indo-European||||most|||peoples|continent of||Central Asia|Central Asia||subcontinent|continent|India||same|family of languages|language| die „Indoeuropäische Sprachen“ genannt wird. Zu dieser Sprachfamilie gehören die meisten Sprachen der Menschen auf dem europäischen Kontinent, in Zentralasien und auf dem indischen Subkontinent. It is called "Indo-European languages". Most of the languages of the peoples of Europe, Central Asia and the Indian subcontinent are from the same language family. qui est appelée "langues indo-européennes". La plupart des langues des peuples du continent européen, de l'Asie centrale et du sous-continent indien appartiennent à cette famille de langues. Het wordt de "Indo-Europese talen" genoemd. De meeste talen van de volkeren van continentaal Europa, Centraal-Azië en het Indiase subcontinent behoren tot dezelfde taalfamilie.

یک قوم از آریایی هایی که به ایران آمدند به نام قوم پارت،‌ در مناطق شمال شرقی ایران، یعنی خراسان و گرگان امروزی، ساکن شدند.دو گروه دیگر که قوم ماد و قوم پارس نامیده می‌شدند، با گذشتن از آذربایجان، به سوی سرزمین‌های جنوب غربی حرکت کردند. |tribe||Aryan|of the Aryans|||Iran|came to Iran|||tribe|Parthian tribe||regions||northeast||"namely"|Khorasan||Gorgan|modern-day|settled|settled||group|||people|Medes|||Persia|"were called"||settled|by passing through|passing through||Azerbaijan|to|towards|land|||Western|move| Eine Gruppe von Ariern, die in den Iran kamen und das Volk der Parther genannt wurden, ließ sich in den nordöstlichen Regionen Irans nieder, nämlich in Chorasan und dem heutigen Gorgan. Die anderen beiden Gruppen, das Volk der Median und das Volk der Parser, zogen durch Aserbaidschan und zogen nach die südlichen Länder. Sie zogen nach Westen. History of Iran 3 Un groupe d'Aryens venus en Iran, appelé le peuple parthe, s'est installé dans les régions du nord-est de l'Iran, à savoir le Khorasan et l'actuel Gorgan. Les deux autres groupes, appelés le peuple mède et le peuple persan, sont passés par l'Azerbaïdjan et sont allés dans les pays du sud, ils se sont déplacés vers l'ouest. Een groep Ariërs die naar Iran kwamen, de Parthen genaamd, vestigde zich in de noordoostelijke regio's van het huidige Khorasan en Gorgan. De andere twee groepen, de Meden en de Perzen genaamd, staken over van Azerbeidzjan naar de zuidelijke landen. Ze trokken naar het westen. مادها شهر هگمتانه یا همدان امروزی را به عنوان پایتخت خود انتخاب کردند. Medes||Ecbatana|or|Hamadan|modern|||title|capital city||chose| Als Hauptstadt wählten die Meder die Stadt Hagemtane bzw. das heutige Hamadan. The Medes chose the modern city of Hegmataneh or Hamedan as their capital. Les Mèdes ont choisi la ville d'Hegmatane ou Hamedan aujourd'hui comme capitale. De Meden kozen de stad Hegmataneh of het hedendaagse Hamedan als hun hoofdstad. واولین حکومت قدرتمند آریایی ها در ایران به دست مادها پایه گذاری شد. first|government|powerful||||||by the hands|Medes|foundation|foundation| Und die erste mächtige Regierung der Arier im Iran wurde von den Medern gegründet. The first powerful Aryan rule in Iran was founded by the Medes. Et le premier gouvernement puissant des Aryens en Iran a été fondé par les Mèdes. De eerste krachtige Arische heerschappij in Iran werd opgericht door de Meden.

قبل از مهاجرت آریایی ها، گروه‌های دیگری هم در فلات ایران زندگی می‌کردند. before||migration||has||||||Iranian plateau|||| Vor der Migration der Arier lebten andere Gruppen auf dem iranischen Hochland. Before the migration of the Aryans, other groups lived on the Iranian plateau. Avant la migration des Aryens, d'autres groupes vivaient sur le plateau iranien. Vóór de migratie van de Ariërs leefden andere groepen op het plateau van Iran. اما بعد از مهاجرت، آریایی‌ها کم‌کم در بخش‌های مختلف ساکن شدند. ||||Aryans|||gradually||sections|parts||| Doch nach der Völkerwanderung ließen sich die Arier nach und nach in verschiedenen Teilen nieder. But after the migration, the Aryans gradually settled in different parts of the country. Mais après la migration, les Aryens se sont progressivement installés dans différentes régions. Maar na hun emigratie vestigden de Ariërs zich geleidelijk in verschillende delen. و با مردم بومی همان منطقه روابط تجاری و سیاسی برقرار کردند. |||local people|same|region|relations|commercial||Political|established| Und sie knüpften kommerzielle und politische Beziehungen zu den Ureinwohnern derselben Region. And established trade and political relations with the indigenous peoples of the region. Et ils ont établi des relations commerciales et politiques avec les autochtones de la même région. و کم‌کم جزئی از آن‌ها شدند. |||part of||||became part Und nach und nach wurden sie ein Teil von ihnen. And at least they became part of it. Et petit à petit, ils sont devenus une partie d'eux. En werd er geleidelijk een deel van. پس از سال‌ها، آریایی‌ها به تدریج بر بومیان غلبه کردند. ||||Aryans|||gradually||natives|overcame| Im Laufe der Jahre besiegten die Arier nach und nach die Eingeborenen. Over the years, the Aryans gradually overpowered the natives. Après de nombreuses années, les Aryens ont progressivement vaincu les indigènes. In de loop der jaren hebben de Ariërs geleidelijk de inboorlingen overwonnen. و امپراطوری‌های بزرگی را ایجاد کردند. |empires||||created| Und sie schufen große Reiche. And they created great empires. Et ils ont créé de grands empires.

آریایی ها تا مدت ها به زندگی کوچ نشینی و دامداری ادامه دادند. Aryans|they|for|duration||||migration|nomadic life||animal husbandry|continued|"continued" Die Arier führten noch lange Zeit ein Nomaden- und Hirtenleben. The Aryans continued to live in nomadism and animal husbandry for a long time. Pendant longtemps, les Aryens ont continué à mener une vie nomade et pastorale. گروهی از آنان که در نواحی کوهستان زندگی می کردند، در تابستان به نواحی مرتفع کوهها و در زمستان به دامنۀ کوهها می رفتند. ||they|||regions|mountainous region||||"in"|summer||regions|high-altitude|mountain slopes|||winter||foothills of mountains|mountains||"would go" Eine Gruppe von ihnen, die in den Bergen lebten, zog im Sommer ins Hochgebirge und im Winter in die Ausläufer. A group of those who lived in the mountainous areas went to the highlands in the summer and to the mountains in the winter. Un groupe d'entre eux qui vivaient dans les montagnes se rendaient dans les hautes montagnes l'été et dans les contreforts l'hiver. Een groep van degenen die in de bergachtige gebieden woonden, gingen in de zomer naar de hooglanden en in de winter naar de uitlopers. گروهی دیگر که در دشت ها زندگی می کردند، زمستان را در نواحی مرتفع جنوبی و تابستان را در نواحی شمالی می گذراندند. ||||plains|||||winter|||regions|high areas|southern regions||summer||||||spent Eine andere Gruppe, die in den Ebenen lebte, verbrachte den Winter im südlichen Hochland und den Sommer in den nördlichen Regionen. Another group living in the plains spent the winter in the highlands of the south and the summer in the north. Un autre groupe qui vivait dans les plaines passait l'hiver dans les hautes terres du sud et l'été dans les régions du nord. وضع جغرافیایی ایران به آنان امکان می داد تا همچنان زندگی دامداری را ادامه دهند. geographical position|geographical||allowed|"them"|possibility|"allowed"|||"still"||animal husbandry||continue|"to continue" Die geografische Lage des Iran ermöglichte es ihnen, die Viehzucht fortzusetzen. Iran's geographical location allowed them to continue living on livestock. La situation géographique de l'Iran leur a permis de continuer la vie d'éleveur de bétail. Door de geografische ligging van Iran konden ze hun veestapel voortzetten. اما با گذشت زمان، رفته رفته به اهمیت کشاورزی هم پی بردند. ||passage of time||gradually|||importance|agriculture||became aware of|"realized" But over time, they realized the importance of agriculture. Mais au fil du temps, ils ont progressivement réalisé l'importance de l'agriculture. به طوری که کم کم شیوۀ زندگی آنها به ترکیبی از دامداری و کشاورزی تبدیل شد . |"such that"||||way of life||||combination||||agriculture|turned into| So wurde ihre Lebensweise nach und nach zu einer Kombination aus Viehzucht und Landwirtschaft. So that little by little, their way of life became a combination of animal husbandry and agriculture. Si bien que peu à peu leur mode de vie est devenu une combinaison d'élevage et d'agriculture. Geleidelijk aan werd hun manier van leven een combinatie van veeteelt en landbouw.

پس از مدتی زرتشت در میان ایرانیان پیدا شد. ||a while|Zoroaster||among|the Iranians|| Nach einiger Zeit wurde Zarathustra unter Iranern gefunden. After a while, Zarathustra was found among the Iranians. Après un certain temps, Zoroastre a été trouvé parmi les Iraniens. Na een tijdje werd Zarathoestra gevonden onder de Iraniërs. و دینی جدید آورد. |religious||brought und brachte eine neue Religion. And it brought a new religion. et a apporté une nouvelle religion. زرتشت پیامبر ایران باستان است. Zoroaster|Prophet|Iran|ancient Iran| Zarathustra ist ein Prophet des alten Iran. Zarathustra is the prophet of ancient Iran. Zarathoustra est un prophète de l'ancien Iran. و پیروان او را زرتشتی می نامند. |followers|||Zoroastrian||call Und seine Anhänger werden Zoroastrier genannt. And his followers call him Zoroastrian. Et ses partisans sont appelés zoroastriens. کتاب مقدس زرتشتیان اوستا نام دارد.البته دین زرتشتی چندین سال طول کشید تا در میان ایرانیان به رسمیت شناخته شود. |Holy|Zoroastrians|Avesta|||"of course"|religion|Zoroastrian|several||took time|took|||among|||recognized officially|recognized| Das heilige Buch der Zoroastrier heißt Avesta. Natürlich dauerte es mehrere Jahre, bis die zoroastrische Religion unter den Iranern anerkannt wurde. The Zoroastrian Bible is called the Avesta. However, the Zoroastrian religion took several years to be recognized among the Iranians. Le livre saint zoroastrien s'appelle Avesta.Bien sûr, la religion zoroastrienne a mis plusieurs années à être reconnue parmi les Iraniens. De Zoroastrische Bijbel wordt de Avesta genoemd. Natuurlijk duurde het enkele jaren voordat de Zoroastrische religie door de Iraniërs werd erkend.

زمانی که آریایی‌ها به داخل ایران سرازیر شدند، به دلیل استفادۀ صحیح و پیشرفته از اسب و ارابه، برتری آنان نسبت به اقوام دیگر نمودار شد. When||Aryans|||inside||"flooded into"|"poured into"|||use|correct||advanced||horse||chariot|superiority||over||||became evident| Als die Arier in den Iran strömten, war ihre Überlegenheit gegenüber anderen Stämmen aufgrund des korrekten und fortschrittlichen Einsatzes von Pferden und Streitwagen offensichtlich. When the Aryans invaded Iran, their superiority over other tribes was shown due to the correct and advanced use of horses and chariots. Lorsque les Aryens ont afflué en Iran, en raison de l'utilisation correcte et avancée des chevaux et des chars, leur supériorité sur les autres tribus est devenue évidente. Toen de Ariërs Iran binnenvielen, was hun superioriteit ten opzichte van andere stammen duidelijk dankzij het juiste en geavanceerde gebruik van paarden en strijdwagens. از این روی یکی از علل تسلط آنان بر حکومت‌های بومی و محلی در این سرزمین را می‌بایست فن سوارکاری و چگونگی به کار گیری اسب دانست. ||therefore|||causes|dominance|||government||local||local and regional|||land|||must|art|horsemanship||manner of|||use of|horse|considered Daher sollte als einer der Gründe für ihre Dominanz über die einheimischen und lokalen Regierungen in diesem Land die Reitkunst und der Umgang mit Pferden angesehen werden. Therefore, one of the reasons for their domination of local and indigenous governments in this land should be considered as the art of horse riding and how to use horses. Par conséquent, l'une des raisons de leur domination sur les gouvernements autochtones et locaux de ce pays devrait être considérée comme l'art de l'équitation et la manière d'utiliser les chevaux. Daarom moet een van de redenen voor hun dominantie over de inheemse en lokale overheden in dit land worden beschouwd als ruitervaardigheden en het gebruik van paarden. آریایی‌ها دارای نظام قبیله‌ای بودند. ||"had a"|tribal system|tribal system|| Die Arier hatten ein Stammessystem. The Aryans had tribal systems. Les Aryens avaient un système tribal. De Ariërs hadden een stamsysteem. و شوراها مرکز تصمیم‌گیری بود. |councils|decision-making center||| Und die Räte waren das Zentrum der Entscheidungsfindung. And the councils were the center of decision-making. En de raden waren het centrum van de besluitvorming. در نزد آریایی‌ها نظام پدر سالاری برقرار بود. among|among|Aryans||patriarchal system|father|patriarchy|prevalent| Unter den Ariern herrschte ein patriarchalisches System. The Aryans had a patriarchal system. Un système patriarcal existait chez les Aryens. De Ariërs hadden een patriarchaal systeem. آنان با بیرون کشیدن آب از دل زمین مخترع قنات در جهان شدند. "They"|"by"|pulling out|drawing out|water||heart of earth|earth|Inventor|Qanat system||world| Sie erfanden das Aquädukt in der Welt, indem sie Wasser aus dem Herzen der Erde schöpften. They became the inventors of the aqueduct in the world by drawing water from the heart of the earth. En puisant l'eau de la terre, ils devinrent les inventeurs des aqueducs du monde. Ze vonden het aquaduct in de wereld uit door water uit het hart van de aarde te halen. آنان یابیرون کشیدن آب از دل زمین. مخترع قنات در جهان شرند

همان طور که گفتم، آریایی ها به سه دستۀ پارت ها، مادها و پارس‌ها تقسیم شدند. "As"|as|||||||groups|Parthians||Medes||Persians||divided into|were divided Wie gesagt, die Arier wurden in drei Gruppen eingeteilt: Parther, Meder und Perser. As I said, the Aryans were divided into three groups: the Parthians, the Medes, and the Persians. Comme je l'ai dit, les Aryens étaient divisés en trois groupes : les Parthes, les Mèdes et les Parshas. Zoals ik al zei, waren de Ariërs verdeeld in drie groepen: de Parthen, de Meden en de Perzen. رئیس یکی از قبایل مهم قوم پارس، فردی به نام هخامنش بود. chief|||tribes|important|tribe||a person named||named|Achaemenes| Das Oberhaupt eines der wichtigsten Stämme des persischen Volkes war ein Mann namens Achämenid. The head of one of the most important tribes of the Persian people was a man named Achaemenid. Le chef de l'une des tribus importantes de Pars était une personne nommée Achéménide. Het hoofd van een van de belangrijkste stammen van het Perzische volk was een man genaamd Achaemenid. کوروش، بنیانگذار سلسله هخامنشیان از نوادگان هخامنش بود. Cyrus|founder|dynasty|Achaemenid Empire||descendants|Achaemenid dynasty|was Cyrus, der Gründer der Achämeniden-Dynastie, war ein Nachkomme der Achämeniden. Cyrus, the founder of the Achaemenid dynasty, was a descendant of the Achaemenids. Cyrus, le fondateur de la dynastie achéménide, était un descendant d'Achéménide. Cyrus was de stichter van de Achaemenidische dynastie. کوروش توانست آخرین پادشاه مادها را در جنگی شکست بدهد. و حکومت مادها را سرنگون کند. |was able to|last||the Medes|||battle|defeat|defeat|||||overthrow| Cyrus konnte den letzten König der Meder in einem Krieg besiegen. und die Regierung der Meder stürzen. Cyrus was able to defeat the last king of the Medes in battle and overthrow the Medes. Cyrus a pu vaincre le dernier roi des Mèdes dans une guerre et renverser le gouvernement des Mèdes. Cyrus was in staat om de laatste koning van de Meden in een oorlog te verslaan en de Meden omver te werpen. توی اپیزود بعدی دربارۀ حکومتی که کوروش با شکست دادن مادها تونست تشکیل بده حرف می زنم. "in the"|episode|||government||||defeating|defeating||was able to|establish||talk about|| In der nächsten Folge werde ich über die Regierung sprechen, die Cyrus durch den Sieg über die Meder bilden konnte. In the next episode, I will talk about the government that Cyrus was able to form by defeating the Medes. Dans le prochain épisode, je parlerai du gouvernement que Cyrus a pu former en battant les Mèdes. In de volgende aflevering zal ik het hebben over de regering die Cyrus kon vormen door de Meden te verslaan.