×

Używamy ciasteczek, aby ulepszyć LingQ. Odwiedzając stronę wyrażasz zgodę na nasze polityka Cookie.

image

Steve's lessons, Aug 16

Aug 16

دیروز داشتم برای تقویت سطح زبانم به یک مصاحبۀ انگلیسی دربارۀ موفقیت در یادگیری زبان گوش می دادم.

توی مصاحبه می گفتن یک روش برای یادگیری زبان اینه که سیستم های نوشتاری هم خانواده رو تمرین کنیم. اونا توصیه می کردن که باید کارکردها و رمز و رازهای هر سیستم رو یاد بگیریم، و تجربۀ کافی کسب کنیم.

اونا می گفتن بهتره بدونیم که هر چیزی رو باید از کجا یاد بگیریم، و چطور موفق بشیم در بافت متن از تجربه مون استفاده کنیم. توی مصاحبه همچنین می گفتن که شاید سرعت یادگیری در ابتدا کند باشه، ولی باید تحمل کنیم و به دنبال محتوای جذاب و باکیفیت باشیم. من با محتوای این مصاحبه موافق بودم.

بلافاصله بعد از گوش دادن به این مصاحبه، یک خبر دربارۀ یکی از رهبران موفق خوندم که گفتنش برام سخته. خبر این بود که اون رهبر توی خونه اش قایم شده بود تا کسی بهش حمله نکنه. اون رهبر که ذهنیت قرون وسطایی داشت، یک اسلحه خریده بود تا به محض اینکه کسی بهش حمله کرد بتونه از خودش دفاع کنه.

من نمی تونستم با اون رهبر همدلی کنم، چون روحیۀ جنگندگی نداشت، و از موقعیتش سواستفاده کرده بود.

من با قایم شدن اون رهبر موافق نبودم. من قبلاً فکر می کردم اون رهبر مهارت و تجربۀ لازم رو برای موفقیت در کارش داشت، ولی اشتباه فکر می کردم.

سوال ها

یک) دیروز داشتم برای تقویت سطح زبانم به یک مصاحبۀ انگلیسی دربارۀ موفقیت در یادگیری زبان گوش می دادم. دیروز داشتی برای تقویت سطح زبانت چی گوش می دادی؟ دیروز داشتم برای تقویت سطح زبانم به یک مصاحبۀ انگلیسی دربارۀ موفقیت در یادگیری زبان گوش می دادم.

دو) توی مصاحبه توصیه می کردن که باید کارکردها و رمز و رازهای سیستم های نوشتاری هم خانواده رو یاد بگیریم، و تجربۀ کافی کسب کنیم. چه توصیه هایی توی مصاحبه می کردن؟ توی مصاحبه توصیه می کردن که باید کارکردها و رمز و رازهای سیستم نوشتاری رو یاد بگیریم، و تجربۀ کافی کسب کنیم.

سه) بهتره بدونیم که هر چیزی رو باید از کجا یاد بگیریم، و چطور موفق بشیم در بافت متن از تجربه مون استفاده کنیم. چه چیزهایی رو بهتره بدونیم؟ بهتره بدونیم که هر چیزی رو باید از کجا یاد بگیریم، و چطور موفق بشیم در بافت متن از تجربه مون استفاده کنیم.

چهار) شاید سرعت یادگیری در ابتدا کند باشه، ولی باید تحمل کنیم و به دنبال محتوای جذاب و باکیفیت باشیم. اگر سرعت یادگیری کند باشه باید چه کار کنیم؟ شاید سرعت یادگیری در ابتدا کند باشه، ولی باید تحمل کنیم و به دنبال محتوای جذاب و باکیفیت باشیم.

پنج) بلافاصله بعد از گوش دادن به مصاحبه، یک خبر دربارۀ یکی از رهبران موفق خوندم که گفتنش برام سخته. بلافاصله بعد از گوش دادن به مصاحبه چه کار کردی؟ بلافاصله بعد از گوش دادن به مصاحبه، یک خبر دربارۀ یکی از رهبران موفق خوندم که گفتنش برام سخته.

شش) اون رهبر که ذهنیت قرون وسطایی داشت، یک اسلحه خریده بود تا به محض اینکه کسی بهش حمله کرد بتونه از خودش دفاع کنه. آیا اون رهبر اسلحه خریده بود؟ بله، اون رهبر که ذهنیت قرون وسطایی داشت، یک اسلحه خریده بود تا به محض اینکه کسی بهش حمله کرد بتونه از خودش دفاع کنه.

هفت) من نمی تونستم با اون رهبر همدلی کنم، چون روحیۀ جنگندگی نداشت ،و از موقعیتش سواستفاده کرده بود. چرا تو نمی تونستی با اون رهبر همدلی کنی؟ من نمی تونستم با اون رهبر همدلی کنم، چون روحیۀ جنگندگی نداشت، و از موقعیتش سواستفاده کرده بود.

هشت) من قبلاً فکر می کردم اون رهبر مهارت و تجربۀ لازم رو برای موفقیت در کارش داشت. تو قبلاً چه فکری دربارۀ اون رهبر می کردی؟ من قبلاً فکر می کردم اون رهبر مهارت و تجربۀ لازم رو برای موفقیت در کارش داشت.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Aug 16 August 16 16 agosto 16 de agosto

دیروز داشتم برای تقویت سطح زبانم به یک مصاحبۀ انگلیسی دربارۀ موفقیت در یادگیری زبان گوش می دادم. Gestern habe ich mir ein englisches Interview über den Erfolg beim Sprachenlernen zur Verbesserung meines Sprachniveaus angehört. Yesterday I was listening to an English interview about language learning success to strengthen my language skills. Gisteren luisterde ik naar een Engels interview over het succes van het leren van talen om mijn taalvaardigheid te versterken.

توی مصاحبه می گفتن یک روش برای یادگیری زبان اینه که سیستم های نوشتاری هم خانواده رو تمرین کنیم. Im Interview sagen sie, dass eine Möglichkeit, eine Sprache zu lernen, darin besteht, die Schriftsysteme derselben Familie zu üben. In the interview, they said that one way to learn the language is to practice family writing systems. اونا توصیه می کردن که باید کارکردها و رمز و رازهای هر سیستم رو یاد بگیریم، و تجربۀ کافی کسب کنیم. Sie rieten uns, die Funktionen und Geheimnisse jedes Systems kennenzulernen und genügend Erfahrung zu sammeln. They advised that we should learn the functions and mysteries of each system, and gain enough experience. Ze adviseerden dat we de functies en mysteries van elk systeem moesten leren kennen en genoeg ervaring moesten opdoen.

اونا می گفتن بهتره بدونیم که هر چیزی رو باید از کجا یاد بگیریم، و چطور موفق بشیم در بافت متن از تجربه مون استفاده کنیم. Sie sagen, dass es besser ist zu wissen, wo man alles lernt und wie man seine Erfahrungen erfolgreich im Kontext des Textes nutzt. They say it is better to know where to learn everything, and how to succeed in using our experience in the context of the text. توی مصاحبه همچنین می گفتن که شاید سرعت یادگیری در ابتدا کند باشه، ولی باید تحمل کنیم و به دنبال محتوای جذاب و باکیفیت باشیم. Im Interview sagten sie auch, dass die Lerngeschwindigkeit zunächst vielleicht langsam sei, wir aber Geduld haben und nach attraktiven und qualitativ hochwertigen Inhalten suchen müssen. In the interview, they also said that the speed of learning may be slow at first, but we have to be patient and look for interesting and quality content. In het interview zeiden ze ook dat de snelheid van leren in het begin misschien traag is, maar dat we geduld moeten hebben en op zoek moeten naar interessante en hoogwaardige inhoud. من با محتوای این مصاحبه موافق بودم. Ich war mit dem Inhalt dieses Interviews einverstanden. I agreed with the content of this interview. Ik was het eens met de inhoud van dit interview.

بلافاصله بعد از گوش دادن به این مصاحبه، یک خبر دربارۀ یکی از رهبران موفق خوندم که گفتنش برام سخته. Unmittelbar nachdem ich mir dieses Interview angehört hatte, las ich einen Nachrichtenbericht über eine erfolgreiche Führungskraft, was für mich schwer zu sagen ist. Immediately after listening to this interview, I read a story about a successful leader that is hard for me to tell. خبر این بود که اون رهبر توی خونه اش قایم شده بود تا کسی بهش حمله نکنه. Die Nachricht lautete, dass sich der Anführer in seinem Haus versteckte, damit ihn niemand angreifen konnte. The news was that the leader was hiding in his house so that no one would attack him. اون رهبر که ذهنیت قرون وسطایی داشت، یک اسلحه خریده بود تا به محض اینکه کسی بهش حمله کرد بتونه از خودش دفاع کنه. Dieser Anführer, der eine mittelalterliche Mentalität hatte, hatte eine Waffe gekauft, um sich verteidigen zu können, sobald ihn jemand angegriffen hatte. The medieval-minded leader had bought a weapon so that he could defend himself as soon as someone attacked him.

من نمی تونستم با اون رهبر همدلی کنم، چون روحیۀ جنگندگی نداشت، و از موقعیتش سواستفاده کرده بود. Ich konnte mich nicht in diesen Anführer hineinversetzen, weil ihm der Kampfgeist fehlte und er seine Position missbraucht hatte. I could not sympathize with that leader, because he did not have a fighting spirit, and he had abused his position.

من با قایم شدن اون رهبر موافق نبودم. Ich war mit der Ernennung dieses Führers nicht einverstanden. I did not agree with his leadership. من قبلاً فکر می کردم اون رهبر مهارت و تجربۀ لازم رو برای موفقیت در کارش داشت، ولی اشتباه فکر می کردم. Früher dachte ich, dass ein Leiter über die notwendigen Fähigkeiten und Erfahrungen verfügt, um in seinem Job erfolgreich zu sein, aber ich dachte falsch. I used to think that leader had the necessary skills and experience for success in his job, but I was wrong.

سوال ها Questions

یک) دیروز داشتم برای تقویت سطح زبانم به یک مصاحبۀ انگلیسی دربارۀ موفقیت در یادگیری زبان گوش می دادم. 1) Gestern habe ich mir ein englisches Interview über den Erfolg beim Sprachenlernen zur Verbesserung meines Sprachniveaus angehört. A) Yesterday I was listening to an English interview about language learning success to strengthen my language skills. دیروز داشتی برای تقویت سطح زبانت چی گوش می دادی؟ دیروز داشتم برای تقویت سطح زبانم به یک مصاحبۀ انگلیسی دربارۀ موفقیت در یادگیری زبان گوش می دادم. Was haben Sie gestern gehört, um Ihr Sprachniveau zu verbessern? Gestern habe ich mir ein englisches Interview über den Erfolg beim Sprachenlernen zur Verbesserung meines Sprachniveaus angehört. What were you listening to yesterday to strengthen your language level? Yesterday I was listening to an English interview about language learning success to strengthen my language skills.

دو) توی مصاحبه توصیه می کردن که باید کارکردها و رمز و رازهای سیستم های نوشتاری هم خانواده رو یاد بگیریم، و تجربۀ کافی کسب کنیم. 2) Im Interview rieten sie uns, die Funktionen und Geheimnisse der Schriftsysteme derselben Familie kennenzulernen und genügend Erfahrung zu sammeln. Two) In the interview, they advised that we should learn the functions and mysteries of writing systems of the same family, and gain enough experience. چه توصیه هایی توی مصاحبه می کردن؟ توی مصاحبه توصیه می کردن که باید کارکردها و رمز و رازهای سیستم نوشتاری رو یاد بگیریم، و تجربۀ کافی کسب کنیم. Welchen Rat geben Sie im Vorstellungsgespräch? Im Interview rieten sie uns, die Funktionen und Geheimnisse des Schriftsystems kennenzulernen und genügend Erfahrung zu sammeln. What advice did you give in the interview? In the interview, they advised that we should learn the functions and mysteries of the writing system, and gain enough experience.

سه) بهتره بدونیم که هر چیزی رو باید از کجا یاد بگیریم، و چطور موفق بشیم در بافت متن از تجربه مون استفاده کنیم. 3) Es ist besser zu wissen, wo man alles lernen kann und wie man seine Erfahrungen erfolgreich im Kontext des Textes nutzen kann. Three) It is better to know where we should learn everything from, and how to succeed in using our experience in the context of the text. چه چیزهایی رو بهتره بدونیم؟ بهتره بدونیم که هر چیزی رو باید از کجا یاد بگیریم، و چطور موفق بشیم در بافت متن از تجربه مون استفاده کنیم. Was sollten wir wissen? Es ist besser zu wissen, wo man alles lernt und wie man seine Erfahrungen erfolgreich im Kontext des Textes nutzt. What things should we know? It is better to know where to learn everything, and how to successfully use our experience in the context of the text.

چهار) شاید سرعت یادگیری در ابتدا کند باشه، ولی باید تحمل کنیم و به دنبال محتوای جذاب و باکیفیت باشیم. 4) Die Lerngeschwindigkeit mag zunächst langsam sein, aber wir müssen geduldig sein und nach attraktiven und qualitativ hochwertigen Inhalten suchen. 4) Learning speed may be slow at first, but we must be patient and seek engaging and high-quality content. اگر سرعت یادگیری کند باشه باید چه کار کنیم؟ شاید سرعت یادگیری در ابتدا کند باشه، ولی باید تحمل کنیم و به دنبال محتوای جذاب و باکیفیت باشیم. Was sollen wir tun, wenn die Lerngeschwindigkeit langsam ist? Die Lerngeschwindigkeit mag anfangs langsam sein, aber wir müssen geduldig sein und nach attraktiven und qualitativ hochwertigen Inhalten suchen. If the learning speed is slow, what should we do? Learning speed may be slow at first, but we must be patient and seek engaging and high-quality content.

پنج) بلافاصله بعد از گوش دادن به مصاحبه، یک خبر دربارۀ یکی از رهبران موفق خوندم که گفتنش برام سخته. 5) Unmittelbar nachdem ich mir das Interview angehört hatte, las ich einen Nachrichtenbericht über eine erfolgreiche Führungskraft, was für mich schwer zu sagen ist. 5) Immediately after listening to the interview, I read a news about one of the successful leaders that was hard for me to hear. بلافاصله بعد از گوش دادن به مصاحبه چه کار کردی؟ بلافاصله بعد از گوش دادن به مصاحبه، یک خبر دربارۀ یکی از رهبران موفق خوندم که گفتنش برام سخته. Was haben Sie unmittelbar nach dem Anhören des Interviews gemacht? Unmittelbar nachdem ich mir das Interview angehört hatte, las ich einen Nachrichtenbericht über eine erfolgreiche Führungskraft, was für mich schwer zu sagen ist.

شش) اون رهبر که ذهنیت قرون وسطایی داشت، یک اسلحه خریده بود تا به محض اینکه کسی بهش حمله کرد بتونه از خودش دفاع کنه. 6) Dieser Anführer, der eine mittelalterliche Mentalität hatte, hatte eine Waffe gekauft, damit er sich verteidigen konnte, sobald ihn jemand angegriffen hatte. آیا اون رهبر اسلحه خریده بود؟ بله، اون رهبر که ذهنیت قرون وسطایی داشت، یک اسلحه خریده بود تا به محض اینکه کسی بهش حمله کرد بتونه از خودش دفاع کنه. Hat dieser Anführer eine Waffe gekauft? Ja, dieser mittelalterlich denkende Anführer hatte eine Waffe gekauft, damit er sich verteidigen konnte, sobald ihn jemand angegriffen hatte.

هفت) من نمی تونستم با اون رهبر همدلی کنم، چون روحیۀ جنگندگی نداشت ،و از موقعیتش سواستفاده کرده بود. 7) Ich konnte mich nicht in diesen Anführer hineinversetzen, weil ihm der Kampfgeist fehlte und er seine Position missbraucht hatte. چرا تو نمی تونستی با اون رهبر همدلی کنی؟ من نمی تونستم با اون رهبر همدلی کنم، چون روحیۀ جنگندگی نداشت، و از موقعیتش سواستفاده کرده بود. Warum konnten Sie sich nicht in diesen Anführer hineinversetzen? Ich konnte mich nicht in diesen Anführer hineinversetzen, weil ihm der Kampfgeist fehlte und er seine Position missbraucht hatte.

هشت) من قبلاً فکر می کردم اون رهبر مهارت و تجربۀ لازم رو برای موفقیت در کارش داشت. 8) Früher dachte ich, dass ein Leiter über die notwendigen Fähigkeiten und Erfahrungen verfügt, um in seinem Job erfolgreich zu sein. تو قبلاً چه فکری دربارۀ اون رهبر می کردی؟ من قبلاً فکر می کردم اون رهبر مهارت و تجربۀ لازم رو برای موفقیت در کارش داشت. Was haben Sie vorher über diesen Anführer gedacht? Früher dachte ich, dass ein Leiter über die nötigen Fähigkeiten und Erfahrungen verfügt, um in seinem Job erfolgreich zu sein.