×

Używamy ciasteczek, aby ulepszyć LingQ. Odwiedzając stronę wyrażasz zgodę na nasze polityka Cookie.

image

Travel Stories, Nepal Story Q&A

Nepal Story Q&A

یک [1]

فهمیدم که اشتباه حساب کرده بودم. و باید دقیقاً همون روز هند رو ترک می کردم.

آیا اشتباه حساب کرده بودی و باید دقیقاً همون روز هند رو ترک می کردی؟

بله، فهمیدم که اشتباه حساب کرده بودم. و باید دقیقاً همون روز هند رو ترک می کردم.

دو [2]

خیلی خوش شانس بودم که اتوبوس محلی‌ای که به سمت مرز می‌رفت، پنج دقیقه بعد از رسیدن من راه افتاد.

اتوبوس محلی‌ای که به سمت مرز می‌رفت کی راه افتاد؟

خیلی خوش شانس بودم که اتوبوس محلی‌ای که به سمت مرز می‌رفت،دقیقاً پنج دقیقه بعد از رسیدن من راه افتاد.

سه [3]

تو پخارا برای پنج روز هاستل رزرو کرده بودم. ولی اون شب رو نمی‌دونستم چه جوری می‌گذرونم، توی اتوبوس به سمت پخارا یا تو یه هاستل یا مسافرخونهٔ مرزی.

آیا می دونستی اون شب رو چه جوری قراره بگذرونی؟

خیر، تو پخارا برای پنج روز هاستل رزرو کرده بودم. ولی اون شب رو نمی‌دونستم چه جوری می‌گذرونم، توی اتوبوس به سمت پخارا یا تو یه هاستل یا مسافرخونهٔ مرزی.

چهار [4]

به یکی از دوست های هندیم زنگ زدم و ازش خواستم با شاگرد راننده حرف بزنه. اینجوری کمتر احساس می‌کردم که دارم شبانه با یه اتوبوس محلی پر از مرد می‌رم به سمت مرز نپال.

چرا به یکی از دوست های هندیت زنگ زدی و ازش خواستی با شاگرد راننده حرف بزنه؟

به یکی از دوست های هندیم زنگ زدم و ازش خواستم با شاگرد راننده حرف بزنه. چون اینجوری کمتر احساس می‌کردم که دارم شبانه با یه اتوبوس محلی پر از مرد می‌رم به سمت مرز نپال.

پنج [5]

توی اتوبوساز هر کسی که فکر می‌کردم انگلیسی بلده، راجع به احتمال پیدا کردن اتوبوس شبانه به پخارا می‌پرسیدم.

توی اتوبوس راجع به چه چیزی از بقیه سوال می پرسیدی؟

توی اتوبوساز هر کسی که فکر می‌کردم انگلیسی بلده، راجع به احتمال پیدا کردن اتوبوس شبانه به پخارا می‌پرسیدم.

شش [6]

یه پسر دانشجوی نپالی که تو گجرات هند درس می‌خوند و داشت برمی‌گشت خونه، از بغل دستیش راجع به من شنید و گفت می‌تونیم با هم از مرز رد بشیم.

چه کسی بهت گفت می‌تونین با هم از مرز رد بشین؟

یه پسر دانشجوی نپالی که تو گجرات هند درس می‌خوند و داشت برمی‌گشت خونه، از بغل دستیش راجع به من شنید و گفت می‌تونیم با هم از مرز رد بشیم.

هفت [7]

نزدیک نصفه شب رسیدیم مرز و با دوستم و برادرش که اومده بود دنبالش، رفتیم دفتری که من باید مهر خروج می‌زدم.

کی رسیدین مرز و بعد کجا رفتین؟

نزدیک نصفه شب رسیدیم مرز و با دوستم و برادرش که اومده بود دنبالش، رفتیم دفتری که من باید مهر خروج می‌زدم.

هشت [8]

اون دو تا برادر به خاطر من، توی اون سرما کلی معطل شده بودن و پلیس سوال جوابشون کرده بود.

آیا اون دو تا برادر به خاطر تو، توی اون سرما کلی معطل شده بودن و پلیس سوال جوابشون کرده بود؟

بله، اون دو تا برادر به خاطر من، توی اون سرما کلی معطل شده بودن و پلیس سوال جوابشون کرده بود.

نه [9]

بعد از اینکه ویزا خورد توی پاسپورتم و رسماً وارد نپال شدم، دوستان نپالیم دعوتم کردن که شب رو خونه شون بمونم.

آیا بعد از اینکه ویزا خورد توی پاسپورتت و رسماً وارد نپال شدی دوستای نپالیت رفتن؟

خیر، بعد از اینکه ویزا خورد توی پاسپورتم و رسماً وارد نپال شدم، دوستان نپالیم دعوتم کردن که شب رو خونه شون بمونم.

ده [10]

تو خونۀ دوستای نپالیم، شب رو راحت و امن انگار که تو خونۀ خودم باشم خوابیدم.

آیا شب رو راحت تو خونۀ دوستان نپالیت گذروندی؟

بله، تو خونۀ دوستای نپالیم، شب رو راحت و امن انگار که تو خونۀ خودم باشم خوابیدم.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Nepal Story Q&A Nepal||| قصة نيبال سؤال وجواب Nepal Story Q&A Questions et réponses sur l'histoire du Népal Vragen en antwoorden over het Nepalese verhaal Perguntas e respostas sobre a história do Nepal

یک [1]

فهمیدم که اشتباه حساب کرده بودم. j'ai compris||erreur|compte|| أدركت أنني أخطأت في الحسابات. I realized that I had miscalculated. Je me suis rendu compte que j'avais mal calculé. و باید دقیقاً همون روز هند رو ترک می کردم. واضطررت لمغادرة الهند بالضبط في ذلك اليوم. And I had to leave India exactly the same day. Et j'ai dû quitter l'Inde exactement ce jour-là.

آیا اشتباه حساب کرده بودی و باید دقیقاً همون روز هند رو ترک می کردی؟ هل أخطأت في التقدير وكان يجب أن تغادر الهند في نفس اليوم؟ Did you make a mistake and had to leave India exactly the same day? Avez-vous fait une erreur de calcul et auriez-vous dû quitter l'Inde le même jour ?

بله، فهمیدم که اشتباه حساب کرده بودم. نعم ، أدركت أنني أخطأت في الحسابات. Yes, I found out I was wrong. Oui, je me suis rendu compte que j'avais mal calculé. و باید دقیقاً همون روز هند رو ترک می کردم. واضطررت لمغادرة الهند بالضبط في ذلك اليوم. Et j'ai dû quitter l'Inde exactement ce jour-là.

دو [2] اثنان [2]

خیلی خوش شانس بودم که اتوبوس محلی‌ای که به سمت مرز می‌رفت، پنج دقیقه بعد از رسیدن من راه افتاد. كنت محظوظًا جدًا لأن الحافلة المحلية المتوجهة إلى الحدود بدأت بعد خمس دقائق من وصولي. I was very lucky that the local bus heading to the border departed five minutes after I arrived. J'ai eu beaucoup de chance que le bus local vers la frontière ait commencé cinq minutes après mon arrivée.

اتوبوس محلی‌ای که به سمت مرز می‌رفت کی راه افتاد؟ متى غادرت الحافلة المحلية التي ذهبت إلى الحدود؟ Quand est parti le bus local qui se rendait à la frontière ?

خیلی خوش شانس بودم که اتوبوس محلی‌ای که به سمت مرز می‌رفت،دقیقاً پنج دقیقه بعد از رسیدن من راه افتاد. كنت محظوظًا جدًا لأن الحافلة المحلية المتوجهة إلى الحدود بدأت بعد خمس دقائق بالضبط من وصولي. J'ai eu beaucoup de chance que le bus local vers la frontière démarre exactement cinq minutes après mon arrivée.

سه [3] ثلاثة [3]

تو پخارا برای پنج روز هاستل رزرو کرده بودم. |Pokhara||||||| كنت قد حجزت نزل لمدة خمسة أيام منذ فترة. J'avais réservé une auberge pour cinq jours il y a quelque temps. ولی اون شب رو نمی‌دونستم چه جوری می‌گذرونم، توی اتوبوس به سمت پخارا یا تو یه هاستل یا مسافرخونهٔ مرزی. لكنني لم أكن أعرف كيف سأقضي تلك الليلة ، في الحافلة المتجهة إلى باخارا أو في نزل أو نزل حدودي. Mais je ne savais pas comment j'allais passer cette nuit, dans le bus pour Pakhara ou dans une auberge ou une auberge frontalière. Maar ik wist niet hoe ik die nacht zou doorbrengen, in de bus naar Pakhara of in een hostel of grensherberg.

آیا می دونستی اون شب رو چه جوری قراره بگذرونی؟ |||||||||spend هل تعلم كيف كنت ستقضي تلك الليلة؟ How did you know you were going to spend that night? Saviez-vous comment vous alliez passer cette nuit ?

خیر، تو پخارا برای پنج روز هاستل رزرو کرده بودم. لا ، لقد حجزت نزل لمدة خمسة أيام من قبل. Non, j'avais réservé une auberge pour cinq jours auparavant. ولی اون شب رو نمی‌دونستم چه جوری می‌گذرونم، توی اتوبوس به سمت پخارا یا تو یه هاستل یا مسافرخونهٔ مرزی. لكنني لم أكن أعرف كيف سأقضي تلك الليلة ، في الحافلة المتجهة إلى باخارا أو في نزل أو نزل حدودي. But I didn't know how I would spend that night, on the bus to Pakhara or in a hostel or border inn. Mais je ne savais pas comment j'allais passer cette nuit, dans le bus pour Pakhara ou dans une auberge ou une auberge frontalière.

چهار [4]

به یکی از دوست های هندیم زنگ زدم و ازش خواستم با شاگرد راننده حرف بزنه. اتصلت بأحد أصدقائي الهنود وطلبت منه التحدث إلى الطالب السائق. I called one of my friends and asked him to talk to the driver. J'ai appelé un de mes amis indiens et lui ai demandé de parler à l'élève conducteur. اینجوری کمتر احساس می‌کردم که دارم شبانه با یه اتوبوس محلی پر از مرد می‌رم به سمت مرز نپال. بهذه الطريقة ، لم أشعر وكأنني ذاهب إلى حدود نيبال مع حافلة محلية مليئة بالرجال في الليل. It made me feel less and less like traveling to Nepal on a night bus full of men. De cette façon, j'avais moins l'impression d'aller à la frontière du Népal avec un bus local rempli d'hommes la nuit.

چرا به یکی از دوست های هندیت زنگ زدی و ازش خواستی با شاگرد راننده حرف بزنه؟ ||||||||you called|||||||| لماذا اتصلت بأحد أصدقائك الهنود وطلبت منه التحدث إلى السائق المتدرب؟ Why did you call a friend of Hinduism and ask him to talk to the driver's student? Pourquoi avez-vous appelé un de vos amis indiens et lui avez-vous demandé de parler à l'apprenti conducteur ?

به یکی از دوست های هندیم زنگ زدم و ازش خواستم با شاگرد راننده حرف بزنه. اتصلت بأحد أصدقائي الهنود وطلبت منه التحدث إلى الطالب السائق. I called one of my Indian friends and asked him to talk to the student driver. J'ai appelé un de mes amis indiens et lui ai demandé de parler à l'élève conducteur. چون اینجوری کمتر احساس می‌کردم که دارم شبانه با یه اتوبوس محلی پر از مرد می‌رم به سمت مرز نپال. لأنه بهذه الطريقة ، لم أشعر وكأنني ذاهب إلى حدود نيبال مع حافلة محلية مليئة بالرجال في الليل. Parce que de cette façon, j'avais moins l'impression d'aller à la frontière du Népal avec un bus local rempli d'hommes la nuit.

پنج [5]

توی اتوبوساز هر کسی که فکر می‌کردم انگلیسی بلده، راجع به احتمال پیدا کردن اتوبوس شبانه به پخارا می‌پرسیدم. |bus station||||||||||||||||||| في الحافلة ، سألت أي شخص أعتقد أنه يعرف اللغة الإنجليزية عن إمكانية العثور على حافلة ليلية إلى بوخارا. On the bus, I asked anyone who I thought knew English about the possibility of finding a night bus to Pokhara. Dans le bus, j'ai demandé à toute personne dont je pensais qu'elle connaissait l'anglais la possibilité de trouver un bus de nuit pour Pokhara.

توی اتوبوس راجع به چه چیزی از بقیه سوال می پرسیدی؟ ماذا سألت الآخرين في الحافلة؟ What did you ask others about in the bus? Qu'avez-vous demandé aux autres dans le bus ?

توی اتوبوساز هر کسی که فکر می‌کردم انگلیسی بلده، راجع به احتمال پیدا کردن اتوبوس شبانه به پخارا می‌پرسیدم. في الحافلة ، سألت أي شخص أعتقد أنه يعرف اللغة الإنجليزية عن إمكانية العثور على حافلة ليلية إلى بوخارا. On the bus, I asked anyone who I thought knew English about the possibility of finding a night bus to Pokhara. Dans le bus, j'ai demandé à toute personne dont je pensais qu'elle connaissait l'anglais la possibilité de trouver un bus de nuit pour Pokhara.

شش [6] six [6]

یه پسر دانشجوی نپالی که تو گجرات هند درس می‌خوند و داشت برمی‌گشت خونه، از بغل دستیش راجع به من شنید و گفت می‌تونیم با هم از مرز رد بشیم. سمع صبي طالب نيبالي يدرس في غوجارات بالهند وكان عائداً إلى الوطن ، عني من ذراعه وقال إنه يمكننا عبور الحدود معًا. A Nepalese student studying in Gujarat, India, was returning home when he heard about me and said that we could cross the border together. Un étudiant népalais qui étudie au Gujarat, en Inde et qui rentrait chez lui, a entendu parler de moi de sa main et a dit que nous pouvions traverser la frontière ensemble. Een Nepalese student die in Gujarat, India, studeerde, was op weg naar huis toen hij over mij hoorde en zei dat we samen de grens konden oversteken.

چه کسی بهت گفت می‌تونین با هم از مرز رد بشین؟ |||||can|||||| من قال لك أنه يمكنك عبور الحدود معًا؟ Who told you that you could cross the border together? Qui vous a dit que vous pouviez traverser la frontière ensemble ?

یه پسر دانشجوی نپالی که تو گجرات هند درس می‌خوند و داشت برمی‌گشت خونه، از بغل دستیش راجع به من شنید و گفت می‌تونیم با هم از مرز رد بشیم. A Nepalese student boy who studies in Gujarat, India and was returning home, heard about me from his arm and said we can cross the border together. Un étudiant népalais qui étudie au Gujarat, en Inde et qui rentrait chez lui, a entendu parler de moi de sa main et a dit que nous pouvions traverser la frontière ensemble. Een Nepalese student die in Gujarat, India, studeerde, was op weg naar huis toen hij over mij hoorde en zei dat we samen de grens konden oversteken.

هفت [7]

نزدیک نصفه شب رسیدیم مرز و با دوستم و برادرش که اومده بود دنبالش، رفتیم دفتری که من باید مهر خروج می‌زدم. وصلنا إلى الحدود حوالي منتصف الليل وذهبنا إلى المكتب مع صديقي وشقيقه الذي تبعه ، حيث كان عليّ ختم المخرج. We reached the border near midnight and with my friend and his brother who had followed him, we went to the office where I had to stamp the exit. Nous avons atteint la frontière vers minuit et sommes allés au bureau avec mon ami et son frère qui l'avaient suivi, où j'ai dû tamponner la sortie. We kwamen rond middernacht aan bij de grens en gingen met mijn vriend en zijn broer, die hem kwamen zoeken, naar het kantoor waar ik moest vertrekken.

کی رسیدین مرز و بعد کجا رفتین؟ |you arrived||||| متى وصلت الحدود واين ذهبت؟ Quand êtes-vous arrivé à la frontière et où êtes-vous allé ?

نزدیک نصفه شب رسیدیم مرز و با دوستم و برادرش که اومده بود دنبالش، رفتیم دفتری که من باید مهر خروج می‌زدم. وصلنا إلى الحدود حوالي منتصف الليل ، ومع صديقي وشقيقه الذي تبعوه ، ذهبنا إلى المكتب حيث كان عليّ ختم المخرج. About midnight we reached the border and went with my friend and his brother who had come to follow him to the office where I had to seal the exit. Nous avons atteint la frontière vers minuit, et avec mon ami et son frère qui l'avaient suivi, nous sommes allés au bureau où je devais tamponner la sortie.

هشت [8]

اون دو تا برادر به خاطر من، توی اون سرما کلی معطل شده بودن و پلیس سوال جوابشون کرده بود. بسببي ، تأخر هذان الشقيقان تمامًا في هذا البرد وأجابت الشرطة على أسئلتهم. The two brothers were totally suspended in the cold because of me, and the police answered their questions. A cause de moi, ces deux frères étaient totalement attardés dans ce froid et la police avait répondu à leurs questions.

آیا اون دو تا برادر به خاطر تو، توی اون سرما کلی معطل شده بودن و پلیس سوال جوابشون کرده بود؟ هل علق هذان الشقيقان في البرد بسببك وسألتهما الشرطة أسئلة؟ Ces deux frères ont-ils traîné dans le froid à cause de vous et la police leur a posé des questions ?

بله، اون دو تا برادر به خاطر من، توی اون سرما کلی معطل شده بودن و پلیس سوال جوابشون کرده بود. oui||||||||||||attendu|||||||| Oui, à cause de moi, ces deux frères étaient totalement attardés dans ce froid et la police avait répondu à leurs questions.

نه [9]

بعد از اینکه ویزا خورد توی پاسپورتم و رسماً وارد نپال شدم، دوستان نپالیم دعوتم کردن که شب رو خونه شون بمونم. بعد كتابة التأشيرة في جواز سفري ودخلت نيبال رسميًا ، دعاني أصدقائي النيباليون للبقاء في منزلهم طوال الليل. Après que le visa ait été écrit dans mon passeport et que je sois officiellement entré au Népal, mes amis népalais m'ont invité à rester chez eux pour la nuit.

آیا بعد از اینکه ویزا خورد توی پاسپورتت و رسماً وارد نپال شدی دوستای نپالیت رفتن؟ ||||||||||||||your Nepali friends| Did your Nepalese friends leave after getting a visa in your passport and officially entering Nepal? Vos amis vont-ils au Népal après que le visa soit dans votre passeport et que vous soyez officiellement entré au Népal ?

خیر، بعد از اینکه ویزا خورد توی پاسپورتم و رسماً وارد نپال شدم، دوستان نپالیم دعوتم کردن که شب رو خونه شون بمونم. Non, après que le visa ait été écrit dans mon passeport et que je sois officiellement entré au Népal, mes amis népalais m'ont invité à rester chez eux pour la nuit.

ده [10]

تو خونۀ دوستای نپالیم، شب رو راحت و امن انگار که تو خونۀ خودم باشم خوابیدم. في منزل أصدقائنا النيباليين ، كنت أنام براحة وأمان في الليل كما لو كنت في منزلي. Dans la maison de nos amis népalais, j'ai dormi confortablement et en toute sécurité la nuit comme si j'étais chez moi.

آیا شب رو راحت تو خونۀ دوستان نپالیت گذروندی؟ ||||||||spent هل قضيت الليل بشكل مريح في منزل أصدقائك النيباليين؟ Avez-vous passé la nuit confortablement chez vos amis népalais ?

بله، تو خونۀ دوستای نپالیم، شب رو راحت و امن انگار که تو خونۀ خودم باشم خوابیدم. نعم ، في منزل أصدقائنا النيباليين ، كنت أنام بشكل مريح وآمن في الليل كما لو كنت في منزلي.