×

Nós usamos os cookies para ajudar a melhorar o LingQ. Ao visitar o site, você concorda com a nossa política de cookies.

image

B Plus Podcast, Deep Work 1

Deep Work 1

کار عمیق مثل یه super power ه. اگر یاد بگیریمش اگر تکنیک های کار عمیق رو یاد بگیریم هم مقدار کاری که می کنیم رو خیلی می تونیم زیاد کنیم هم کیفیتش رو می تونیم ببریم بالا. این اپیزود به درد اونایی می خوره که احساس می کنن همش حواسشون پرته و دنبال اینن که ببینن چطوری می شه تو این وضعیت کار کرد. کار زیاد، کار به درد بخور، کار عمیق.

سلام. این اپیزود بیست و دوم پادکست بی پلاسه و در مرداد نود و هشت منتشر می شه. بی پلاس پادکستیه که در هر اپیزودش ما یه کتاب غیرداستانی رو به صورت خلاصه برای شما تعریف می کنیم.

کتابی که در این اپیزود ازش حرف می زنیم اسمش هست کار عمیق. Deep work نوشتۀ آقای کارل نیوپورت. کتاب، کتابیه شامل یه سری راهنمایی و برنامه برای اینکه در این دنیایی که همه چی مدام داره سعی می کنه حواس ما رو پرت کنه، چه کنیم که حواسمون پرت نشه. چطوری کار کنیم، ارزش خلق کنیم، چه کارایی بکنیم چه کارایی نکنیم. ایشون استاد علوم کامپیوتر در دانشگاه جورج تاون و در کنار کار دانشگاهی دربارۀ همین تقاطع های فرهنگ و تکنولوژی هم فکر می کنه و کتاب می نویسه و بلاگ می نویسه و مصاحبه می کنه و سخنرانی داره و خیلی هم زیاده ازش، مخصوصاً توی پادکست های مختلف، خیلی این و اون ور رفته صحبت کرده بابت کتاب های هم این deep work هم کتاب های جدیدترش. یه تیکه هایی از این صحبت هاش رو حتما در اینستاگرام بی پلاس به زودی می تونید ببینید همون طوری که شبیه این تیکه ها از سخنرانی ها و مصاحبه های نویسنده ها از اپیزودهای دیگه رو هم داریم اونجا کم کم می گذاریم. ترجمۀ فارسی این کتاب رو هم نشر نوین منتشر کرده با نام کار عمیق از سایت خودشون همین الان می تونید بخریدش با بیست درصد تخفیف با کد بی پلاس bplus. کلا هم که همۀ راه های خریدن این کتاب ها، آنلاین و آفلاین و مغازه و همه جوری توی بخش از کجا بخریم bpluspodcast.com هست، می تونین ببینینش.

اسپانسر این اپیزود بی پلاس هم رهنما کالجه. از بچه ها دیدین که می پرسن که چیکاره می خوای بشی؟ چیکاره دوست داری بشی. از قدیم زیاد می پرسیدن این سوال رو. هنوز هم بعضیا می پرسن. در علوم انسانی می گن این سوال اشتباهه، نباید این طوری بگی، باید بگی چیکار می خوای بکنی. یکی از دلایلش هم اینه که شغل ها خیلیاشون از بین میرن، تکنولوژی پیشرفت می کنه، تغییراتی درست می شه، مشاغل جدید به وجود میاد. برای همین مهمه که مشاغل جدید رو بشناسیم بدونیم که چه کارهای جدیدی درست شدن که قبلا همچین شغلی وجود نداشت. از اون ورم توانایی ها و استعدادهای خودمون رو هم تسلط داشته باشیم بهشون، بدونیم که چی ان. رهنما کالج کاری که کرده اینه که یک فضایی درست کرده که آدمای مستعد و مشتاق بتونن بیان از نزدیک با چهرۀ واقعی مشاغل آشنا بشن. بیاین اینجا تو اتیم کار کنن یه پروژۀ واقعی رو بگیرن از صفر تا صد ببرن جلو تو دورۀ کارآموزی. این طوری بعدا که می خوان برای انتخاب شغل و پیشرفت در کار و اینا تصمیم بگیرن تصمیماشون یه مقدار با داده های بیشتریه، تصمیم های درست تری می تونن بگیرن. دوره های خوبیه، الان برای طراحی یو آیو ایکس دارن، برای برنامه نویسی دارن، برای دیجیتال مارکتینگ دارن، برای هوش مصنوعی دارن، اگر که علاقه دارید به این ها و دوست دارید در این زمینه ها کار کنید یک سری بزنید به سایت رهنما کالج ببینید دورۀ بعدی شون کی شروع می شه. دوره ها نه محدودیت سنی دارن نه محدودیت تحصیلی نه طبیعتا محدودیت جنسیتی. هدفشونم اینه که نیروی کار رو توانمندتر کنن. کاملا هم رایگانه. همۀ دوره هاشون رایگانه. هم در سایتشون rahnamacolledge.com هم در اینستاگرامشون می تونید که اطلاعات بیشتری بگیرید. لینک هاش رو در توضیحات این اپیزود می گذاریم.

بریم دیگه سراغ کار عمیق. کتاب دربارۀ کار عمیقه، دربارۀ یک اصطلاحیه به نام deep work کار عمیق، اصطلاحی هم هست که خود نویسنده درست کرده برای همین اول سعی می کنه یه مقداری زمینه چینی کنه آماده مون کنه و توضیح بده که اصلا این deep work که می گه چیه، منظورش چیه ازش. یکی دو تا مثال می زنه. مثال می زنه از آدمایی مثل مثلا کارل یونگ یا ادیبان و نویسندگان دیگری از مشاهیر قرن گذشته یا آدم های معاصر، آدم هایی که توی دوره ای که می خواستن از مغزشون کار بکشن، خودشون رو به قول ما می رفتن ایزوله می کردن. یونگ نویسنده می گه احتمالا تحت تاثیر اتاق های مراقبه ای که توی خونه هایی در هند دیده بود، آمده بود یه ویلای دوطبقه کوهستانی رو واسه خودش در سوییس درست کرده بود و خیلی وقت ها کارهاش رو اونجا انجام می داد. توی کتاب عادات روزانه، آداب روزانه که اومده عادت های روزانۀ کلی آدم مهم و اثرگذار رو جمع کرده، از جمله عادت های کاری و روتین های روزانۀ آقای یونگ هم آمده. و دیگرانی شبیه ایشون. یونگ می دونیم از مهم ترین متفکران قرن بیستمه. نویسندۀ این کتاب می گه که یک مهارتی که ایشون رو و بسیاری دیگه آدم شبیه ایشون رو قادر کرد به تولید چنین کارهایی، مهارت کار عمیق بود. deep work بود. می گه یونگ و آدم هایی مثل یونگ، برای اینکه بتونن توانایی های شناختی شون رو تا جایی که میشه کش بدن، برای اینکه بتونن این محصولات و اندیشه هایی رو که خلق کردن، درست کنن اینا یک بازه های تمرکزی ای لازم داشتن عاری از هرگونه حواس پرتی. تمرکز کامل. بعد می گه اصلا برای اینکه شما بتونی از همۀ ظرفیت فکری خودت استفاده کنی چه برای تولید فکر چه برای یاد گرفتن یا مثلا بهبود یه مهارتی، لازمه که بتونی کار عمیق انجام بدی. کار عمیق deep work گفتیم اصطلاحیه که این آقا خودش وضع کرده ولی می گه منظورم همون وضعیه که شما وقتی که رفتار و زندگی یونگ رو مطالعه می کنی می بینی در مارک تواین می بینی در وودی آلن می بینی در جی کی رولینگ می بینی در بیل گیتس می بینی در خیلی های دیگه می بینی. همۀ این آدم ها مشهورن به اینکه یه بازه هایی رو یا به صورت منظم یا موردی میان خودشونو دور می کنن از هرچیزی که ممکنه حواسشونو پرت کنه. و متمرکز می شن روی مسثلا نوشتن رمانشون در مورد مارک تواین و جی کی ررولینگ. یا خوندن و فکر کردن مثل بیل گیست که سال هاست می گن سالی دو بار می ره یه قرنطینه. می ره در یه ویلایی لب دریاچه، به جز فکر کردن و مطالعه کردن و ایده پردازی هیچ کار دیگه ای نمی کنه. که از همین دوره هاش هم هست که می گن مثلا فلان جستاری که نوشته از این جاها در اومده. از محصول همین دورانشه. یا وودی آلنی که کارنامۀ عجیب غریبی داره دیگه. نگاه می کنی از سال 69 تا 2003، 44 تا فیلم ساخته 22 تا نامزدی اسکار داره. حیرت انگیزه دستاوردش واقعا از کارهای هنری ای که کرده. بعد نگاه می کنی می بینی آدمیه که آره با ماشین تحریر می نویسه، کامپیوتر نداره، هیچ وقت کامپیوتر نداشته و قشنگ مشخصه که واسه خودش یه روتین هایی درست کرده که تمرکزش رو بتونه حفظ کنه نتیجه ش رو هم یم تونیم تو کارنامه ش ببینیم. علت اینم که می ره می ره سراغ این افراد شاخص اینه که می گه تضاد شدید هست بین روش این ها و شکل کار کردن بقیۀ knowledge worker ها. knowledge worker کسیه که با اطلاعات کار می کنه. کارمند مثلا فکر کنم ما بهش می گیم. من تو این اپیزود بهش می گم کارمند. کسی که مثلا با بیل و کلنگ کار نمی کنم. اینو بهش می گه knowledge worker و میگه کارمندها امروز دارن اصلا با کار عمیق بیگانه می شن. اصلا این توانایی رو دارن از دست می دن. همش هم می گه زیر سر این ابزارهای شبکه ایه. network tools . network tools چیه؟ ایمیل، اس ام اس، توئیتز، تلگرام، بازفید، ردیت، اینستاگرام، فیسبوک، اسنپ چت، همۀ این ها. جذابین این ها و دسترسی بی وقفۀ ما بهشون توانایی تمرکز رو ازمون گرفته. واسه همینه که کار عمیق ازمون نمیاد. یه مقدار مضمونش شبیهه به اون کتاب تمرکز که توی فصل یک بی پلاس داشتیم. ولی کتاب فرق می کنه. علی این که انتخابش کردیم رو حالا جلوتر احتمالا می بینید. حرف چی شد پس؟ این شد که آقا این network tools ها هست، این ابزارهای شبکه ای هست، تمرکز ما از بین رفته ولی خب ما می دونیم کارمند این طوری نیست که همه هوا کرده باشن که. همه دارن کار می کنن. همه می گن سرمون خیلی شلوغه. همه انگار واقعا سرشون شلوغ تر از قبله. پس چه می کنیم که این همه کار می کنیم و هیچ کار عمیقی نمی کنیم؟ کار سطحی می کنیم shallow work داریم انجام می دیم. کارایی کهcognitive demand نیست. مهارت های شناختی مون رو درگیر نمی کنه. کاراهایی که با نصف حواس و تمرکزم از پسشون برمیایم. کارایی که ارز ش خاصی در این جهان تولید نمی کنن خیلیاشون. و کارهای هم هستن که به راحتی قابل کپی کردنن. بیشترشون این طوری ان که به راحتی می شه به ماشین یادشون داد. بعد می گه گرفتاری بزرگ اینه که این توانایی کار عمیق یه چیزیه که وقتی که بره دیگه نمیاد. یا خیلی خیلی سخت برمی گرده. یعنی اینترنت ظرفیت ما رو اصلا برای تمرکز و برای کار عمیق و برای فهمیدن کم می کنه. حالا اینجا بحث کتاب این نیست که اینترنت خوبه یا بده. از این مناظره ها تا ابد می تونید پیدا کنید بگردید بخونید توی کتاب ها و حرف های آدم های مختلف. یه گروهی هستن که می گن بده همش ضرره این ها، یه گروهی هم خستن که می گن بله درسته گوگل مثلا حافظه ما رو ضعیف کرده ولی این بد نیست این اشکالی نداره به خاطر اینکه ما اصلا دیگه حافظه قوی احتیاج نداریم. اون دوره گذشته یه مهارتیه که به کارمون نمیاد. همون طور که مثلا نیزه انداختن یه مهارتیه که الان به کارمون نمیاد، ها؟ بالاخره توانایی های ما یک زمانی چیزی بوده که به دردمون می خورده الان دیگه لازم نیست شماره تلفن حفظ کنیم می تونیم مغزمون رو برای چیز دیگه استفاده کنیم و این گوشی هم که تو گوش شماست یک ادامه ایه در واقع برای این مغزی که داریم. ما وارد این دعواها نمی خوایم بشیم. نویسنده هم واقعا می گه من تو این دعوا نمی خوان برم. زاویه ش چیه پس به قصه می گه آقا خوب یا بد این طور شده ولی این تغییر فرهنگ کاری از عمیق به سطحی، یه سری فرصت عظیم شخصی فرصت اقتصادی ایجاد کرده باز کرده، واسۀ اون آدم های کم تعدادی که هواسشون جمعه. یعنی حالا که همه حواسشون پرته و پرت تر هم داره می شه تو اگه حواست جمع باشه می بری. حرفش اینه. مثال هم می زنه از چند تاا آدم حواس جمع که خوب هم بردن. بعد نشون می ده که کار عمیق فقط یه چیز نوستالژیک مربوط به قرنگ گذشته نیست. آدمی که همین الانم بتونه عادت های تمرکزگیر رو دور کنه از خودش، توانایی کار عمیق رو در خودش زیاد کنه، می تونه مهاری یاد بگیره که ظرف مدت نه چندان زیادی اثرش تو زندگیش واقعا معلوم بشه. اینجا اون وقت این رو هم میگه. می گه که همین اینترنت همین دنیای دیجیتال که توانایی های ما رو محدود کرده این اثر رو هم داشته که حالا اگر چیزی برای عرضه داشته باشی دیگه واقعا حد و مرزی برای مخاطب پیدا کردنت وجود نداره. اگه چیز خوبی تولید کنی در این دنیا، واقعا می تونی به دست همه برسونیس حالا همه که نه ولی به دست خیلیا می تونی برسونیش. و البته دنیایی هم هست که به همین دلیل که هر کسی هر چیز خوبی تولید کنه به دست خیلی خیلی ها می توه برسونه متوسط الحال اگر که باشی خب مخاطبت سریع ولت می کنه می ره سراغ اون کسی که چیز بهتر داره می ده بیرون دیگه. یعنی رقابت سنگین تره و همین جاست دوباره که ارزش کار عمیق، ارزش یاد گرفتن مهارت هایی که آدم رو تک می کنه، شاخص می کنه بیشتر معلوم می شه. اصل حرف کتاب اینه که یک: کار عمیق چیزیه که هی داره کمیاب تر و کمیاب تر میشه،دو: کار عمیق توانایی ایه که ارزشش داره هی بیشتر و بیشتر می شه. بعد نتیجه ای که می گیره اینه که اون اندکی که یادش می گیرن، اون اندکی که ازش بهره می برن و می کننش هستۀ زندگی حرفه ایشون اینا می تازونن. اینا می درخشن. اصل تئوری ای که کتاب روش بنا شده و می خواد ازش حرف بزنه اینه. دو تا هدف هم داره در بخش های مخلف کتاب نویسنده، یکی این که این تئوریش رو بیاد به من و شمای خواننده ثابت کنه یعنی قانعمون کنه که درسته، دو اینکه بیاد ماهیگیری یادمون بده، تکنیک هایی بهمون یاد بده که بتونیم مغزمون رو نرمش بدیم، کار عمیق رو توی زندگی حرفه ایمون بیشتر کنیم، نقش مرکزی بهش بدیم و این طوری بیشتر ارزش خلق کنیم به قول امریکایی ها. مأموریتی که واسه خودش تعریف کرده اینه.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

Deep Work 1 focused and undistracted|Focus 深い|作業 Tiefenarbeit 1 Deep Work 1 Travail en profondeur 1 Lavoro profondo 1 ディープワーク 1 Diep werk 1 Głęboka praca 1 Глубокая работа 1 Djupt arbete 1 Derin Çalışma 1

کار عمیق مثل یه super power ه. travail profond|profond||||| |Deep|like||super|superpower|is 作業|深い|のような|a|スーパーパワー|力|だ Tiefenarbeit wie eine Supermacht. Deep work like a super power. Travail en profondeur comme un super pouvoir. 深い作業はまるでスーパーパワーのようです。 Trabalho profundo como um super poder. اگر یاد بگیریمش اگر تکنیک های کار عمیق رو یاد بگیریم هم مقدار کاری که می کنیم رو خیلی می تونیم زیاد کنیم هم کیفیتش رو می تونیم ببریم بالا. ||le maîtriser||technique|||profond|||nous prenons||quantité||||||beaucoup||||nous faisons||sa qualité||||améliorer| ||"learn it"||techniques|||deep|||"we learn"||amount||||||||"we can"||||its quality||||take it up|up もし|覚え|私たちが学|もし|技術|の|作業|深い|を|覚え|覚えよう|も|量|作業|that|私たち|する|を|とても|私たち|できる|たくさん|する|も|質|を|私たち|できる|上げる|上げる If we learn it If we learn the techniques of deep work, we can increase the amount of work we do and increase the quality of it. Si nous l'apprenons, si nous apprenons des techniques de travail approfondies, nous pouvons augmenter considérablement la quantité de travail que nous faisons et la qualité de celui-ci. もしそれを学べれば、深い作業のテクニックを学ぶことで、私たちがする仕事の量をかなり増やすことができるし、その質も向上させることができます。 Als we het leren, als we diepgaande werktechnieken leren, kunnen we de hoeveelheid werk die we doen en de kwaliteit ervan aanzienlijk vergroten. Bunu öğrenirsek, derin çalışma tekniklerini öğrenirsek, yaptığımız işin miktarını büyük ölçüde artırabilir, kalitesini yükseltebiliriz. این اپیزود به درد اونایی می خوره که احساس می کنن همش حواسشون پرته و دنبال اینن که ببینن چطوری می شه تو این وضعیت کار کرد. |||douleur|ceux-là||sert à|||||tout le temps|leurs sens|distraction||à la recherche de|ceci||voir|comment|||||situation|| |||useful|those||is useful||||||their attention|distracted||looking for|looking for ways||see|how|||||situation|| この|エピソード|に|役に立つ|あの人たち|私|役に立つ|که|感じ|私|する|いつも|注意力|集中できない|و (接続詞|探している|این|که|見る|どうやって|私|شه|تو|この|状況|働く|働く This episode hurts those who feel they are being distracted and looking to see how it works. Cet épisode est destiné à ceux qui se sentent distraits et cherchent à voir comment cela fonctionne dans cette situation. このエピソードは、常に気を散らされていると感じている人々に役立ちます。彼らはこの状況でどのように働けるかを探しています。 Deze aflevering is handig voor degenen die zich afgeleid voelen en willen zien hoe het in deze situatie werkt. Bu bölüm, dikkatlerinin dağıldığını hisseden ve bu durumda nasıl çalışacağını görmek isteyenler için. کار زیاد، کار به درد بخور، کار عمیق. |||||utile||profond |||||useful|| 仕事|多くの|仕事|の|役に立つ|役に立つ|仕事|深い仕事 Hard work, hard work, deep work. Trop de travail, trop de travail, trop de travail. たくさんの仕事、役に立つ仕事、深い仕事。

سلام. こんにちは Hello. Bonjour. こんにちは。 این اپیزود بیست و دوم پادکست بی پلاسه و در مرداد نود و هشت منتشر می شه. |||||podcast||sans filtre||||||||| ||||second|||"Bi Plus"|||August|ninety|||will be released|| この|エピソード|twenty|と|22nd|ポッドキャスト|第|پラスなし|と|に|8月|نود|و|ninety-eight|公開|فعل حرکتی|می‌شود This twenty-second episode of the podcast will be aired on August 19 and 8. Il s'agit du 22e épisode du podcast gratuit et sortira en août. このエピソードは、ビプラセのポッドキャストの22回目で、98年のモルダッド(8月)に公開されます。 Dit is de 22e aflevering van de gratis podcast en zal in augustus verschijnen. بی پلاس پادکستیه که در هر اپیزودش ما یه کتاب غیرداستانی رو به صورت خلاصه برای شما تعریف می کنیم. |plus|podcast||||son épisode||||non-fiction|||sous forme|résumé|||définir|| |Plus|is a podcast||||its episode||||Non-fiction||||summary|||define|| بی|プラス|ポッドキャストです|that|で|各|各エピソード|私たち|一冊の|本|ノンフィクション|رو|به|形で|要約|のために|あなたに|紹介|私たち|します Plus, it's a podcast where we summarize a nonfiction book in every episode. BPlus est un podcast dans lequel nous décrivons brièvement un livre de non-fiction dans chaque épisode. ビープラスは、各エピソードで非フィクションの本を要約してお伝えするポッドキャストです。 BPlus is een podcast waarin we in elke aflevering kort een non-fictieboek voor je definiëren.

کتابی که در این اپیزود ازش حرف می زنیم اسمش هست کار عمیق. |||||||||son nom|||profond the book||||||||||||Deep 本|that|に|この|章|それについて|話|話|話す|タイトル|is|作業|深い The book we are talking about in this episode is called Deep Work. Le livre dont nous parlons dans cet épisode s'appelle Deep Work. このエピソードで話す本の名前は「ディープワーク」です。 Deep work نوشتۀ آقای کارل نیوپورت. ||écrit de||| ||written by||Newport|Newport 深い|仕事|著作|氏|カール|カル・ニューポート Deep work by Mr Carl Newport. Travail en profondeur par Carl Newport. 「ディープワーク」はカール・ニューポート氏の著書です。 کتاب، کتابیه شامل یه سری راهنمایی و برنامه برای اینکه در این دنیایی که همه چی مدام داره سعی می کنه حواس ما رو پرت کنه، چه کنیم که حواسمون پرت نشه. ||comprenant|||conseils|||||||monde||||constamment|||||attention|||distraire|||faisons||notre attention|distraire|ne pas être |the book|includes||set of|guidance|||||||||||constantly|||||attention|||distraction|||||our attention|distracted| 本|本の|含む|一|一連の|アドバイス|と|プログラム|のために|ために|この|この|世界|که|すべて|すべて|常に|している|努力|می (verb marker)|سعی|注意|ما (私たち|この|気を散らす|سعی|何を|する|که|私たちの注意|気を散らす|注意 The book is a book containing a series of tips and plans for what to do in a world where everything is constantly trying to distract us. Le livre, le livre contient une série d'astuces et de programmes pour essayer de nous distraire dans ce monde où tout essaie constamment de nous distraire. 本書は、私たちの注意を引き離そうとするこの世界の中で、注意を散らさないための一連のガイダンスとプログラムを含む本です。 Het boek, het boek bevat een reeks tips en programma's om te proberen ons af te leiden in deze wereld waar alles ons constant probeert af te leiden. چطوری کار کنیم، ارزش خلق کنیم، چه کارایی بکنیم چه کارایی نکنیم. |||valeur|créer||||faire||efficacité|ne pas faire ||||creation|||effectiveness|do||effectiveness| どうやって|働く|しよう|価値|創造する|しよう|何|効果|する|何|効果|しない How to work, create value, what to do or not to do. Comment travailler, comment créer de la valeur, quoi faire ou ne pas faire. どのように働き、価値を生み出し、何をすべきか、何を避けるべきか。 Hoe te werken, hoe waarde te creëren, wat je wel en niet moet doen. ایشون استاد علوم کامپیوتر در دانشگاه جورج تاون و در کنار کار دانشگاهی دربارۀ همین تقاطع های فرهنگ و تکنولوژی هم فکر می کنه و کتاب می نویسه و بلاگ می نویسه و مصاحبه می کنه و سخنرانی داره و خیلی هم زیاده ازش، مخصوصاً توی پادکست های مختلف، خیلی این و اون ور رفته صحبت کرده بابت کتاب های هم این deep work هم کتاب های جدیدترش. elle|professeur|sciences informatiques|informatique|||||||||universitaire|à propos de||intersection||culture||technologie||||||||écrit||blog||écrit||interview||||conférence|||||||surtout||balado|||||||||||à propos de||||||||||plus récents he|is a professor|||||George|Georgetown University||||||||intersection||||||||||||writing||blog||writes||interview||||lecture|||||||especially||podcast||different|||||and||speaking||about||||||||||newer books He's a computer science professor at Georgetown University and, along with his academic work, is also thinking about these intersections of culture and technology, writing books, blogs, and interviews, giving lectures and much more, especially on various podcasts. She's talked a lot about this book, both her deep work and her newer books. Il est professeur d'informatique à l'Université de Georgetown. , Il a beaucoup parlé de cela et de son travail approfondi et de ses nouveaux livres. 彼はジョージタウン大学のコンピュータサイエンスの教授で、大学の仕事の傍らで文化と技術の交差点について考え、書籍を書き、ブログを書き、インタビューをし、講演を行い、非常に多くのポッドキャストにも出演しており、特にこの深い仕事や彼の新しい本について話しています。 Hij is hoogleraar informatica aan de universiteit van Georgetown en naast zijn academische werk denkt hij ook na over deze intersecties van cultuur en technologie, schrijft hij boeken, blogs, doet interviews en geeft lezingen. Hij is heel actief, vooral in verschillende podcasts, waar hij over van alles praat, ook over zijn boeken, zoals 'Deep Work' en zijn nieuwere boeken. یه تیکه هایی از این صحبت هاش رو حتما در اینستاگرام بی پلاس به زودی می تونید ببینید همون طوری که شبیه این تیکه ها از سخنرانی ها و مصاحبه های نویسنده ها از اپیزودهای دیگه رو هم داریم اونجا کم کم می گذاریم. |morceau|des morceaux|||discours|||certainement||||||bientôt|||voir|comme|comme ça||semblable à||morceau|||discours|||interview||l'auteur|||épisodes||||nous avons|là||||mettons |piece|||||||||||Plus|||||||||like||pieces|||speeches|||interviews||the author||||||||||||post You can see a few of those conversations in the Plus Plus Instagram soon, as we have similar ones from the speeches and interviews of the writers from other episodes. Vous pourrez bientôt voir des extraits de cette conférence sur Instagram B Plus, tout comme nous avons des extraits similaires des conférences et des interviews des auteurs d'autres épisodes. Binnenkort kun je enkele van zijn gesprekken zeker op Instagram bij Bplus bekijken, net zoals we daar langzaam wat fragmenten van lezingen en interviews van schrijvers uit andere afleveringen delen. ترجمۀ فارسی این کتاب رو هم نشر نوین منتشر کرده با نام کار عمیق از سایت خودشون همین الان می تونید بخریدش با بیست درصد تخفیف با کد بی پلاس bplus. ||||||édition|Nouvelle|publié|||||||site|leur site|||||l'acheter||vingt|pourcentage|réduction||code||| translation||||||publication|Novin Publishing|published|||||||site||||||buy it|||percent|discount||code|||bplus(1) The Persian translation of this book has also published a new publication called Deep Work from their site You can now buy it with a 20% discount with bplus code. La traduction persane de ce livre a également été publiée par Novin Publishing sous le nom de Deep Work depuis leur propre site.Vous pouvez l'acheter dès maintenant avec une remise de 20% avec le code bplus. De Perzische vertaling van dit boek is uitgegeven door Nashr-e Noeen onder de naam 'Kar Amik' en je kunt het nu met 20% korting kopen op hun website met de code 'bplus'. کلا هم که همۀ راه های خریدن این کتاب ها، آنلاین و آفلاین و مغازه و همه جوری توی بخش از کجا بخریم bpluspodcast.com هست، می تونین ببینینش. en gros||||||acheter||||||||boutique|||de toutes sortes||section|||||||||vous pouvez le voir overall||||||||||||offline||store|||in any way||||||bpluspodcast|bpluspodcast.com|is||you can|see it All in all, there are bpluspodcast.com where you can buy all these books, online, offline, shop and just about anywhere. En général, vous pouvez voir toutes les façons d'acheter ces livres, en ligne et hors ligne et dans le magasin et dans toutes sortes dans la section où acheter bpluspodcast.com.

اسپانسر این اپیزود بی پلاس هم رهنما کالجه. sponsor||||||Rahnama|collège sponsor|||||||Kalje Sponsored by this plus episode episode is Kalje's Guide. Le parrain de cet épisode B-Plus est aussi le guide du collège. از بچه ها دیدین که می پرسن که چیکاره می خوای بشی؟ چیکاره دوست داری بشی. |||Vous avez vu|||demande||que tu veux||veux||||| |||they see|||they ask||what you want to be||||what job||| Have you seen kids ask what you want to be? What do you like to do. Avez-vous vu les enfants vous demander ce que vous voulez être ? Que veux-tu être? Heb je de kinderen zien vragen wat je wilt worden? Wat wil je worden? از قدیم زیاد می پرسیدن این سوال رو. |ancien|||demander||| ||||ask||| We've been asking this question a long time ago. Cette question est posée depuis longtemps. Deze vraag wordt al lang gesteld. هنوز هم بعضیا می پرسن. encore||certains||demandent ||some people|| Some still ask. Certains demandent encore. Sommigen vragen het nog steeds. در علوم انسانی می گن این سوال اشتباهه، نباید این طوری بگی، باید بگی چیکار می خوای بکنی. |sciences|humain|||||erreur|ne pas||||||quoi||| |sciences|humanities||||||||||||||| In the humanities they say the wrong question, you shouldn't say that, you have to say what you want to do. Les sciences humaines disent que c'est une mauvaise question, vous ne devriez pas dire cela, vous devriez dire ce que vous voulez faire. De geesteswetenschappen zeggen dat dit een verkeerde vraag is, dat moet je niet zeggen, je moet zeggen wat je wilt doen. یکی از دلایلش هم اینه که شغل ها خیلیاشون از بین میرن، تکنولوژی پیشرفت می کنه، تغییراتی درست می شه، مشاغل جدید به وجود میاد. ||raisons possibles||||||beaucoup d'entre elles||entre|disparaissent|technologie|progrès|||changements|correctement||||||| ||its reasons||||||many of them|||disappear||progress|||changes||||jobs|||| One of the reasons is that jobs are falling apart, technology is advancing, changes are being made, new jobs are being created. L'une des raisons est que de nombreux emplois disparaissent, que la technologie progresse, que des changements sont apportés, que de nouveaux emplois sont créés. Een van de redenen is dat veel banen verdwijnen, de technologie vooruitgaat, er veranderingen plaatsvinden, nieuwe banen worden gecreëerd. برای همین مهمه که مشاغل جدید رو بشناسیم بدونیم که چه کارهای جدیدی درست شدن که قبلا همچین شغلی وجود نداشت. ||||métiers|||reconnaître|sachons|||||nouveaux||||tel quel|||n'existait pas ||it's important||jobs|||recognize|we know|||||||||such||existed| That's why it's important to know about new jobs to find out what new jobs are being made that never existed before. C'est pourquoi il est important de connaître les nouveaux emplois, de savoir quels nouveaux emplois sont créés qui n'existaient pas auparavant. Daarom is het belangrijk om nieuwe banen te kennen, om te weten welke nieuwe banen er worden gecreëerd die voorheen niet bestonden. از اون ورم توانایی ها و استعدادهای خودمون رو هم تسلط داشته باشیم بهشون، بدونیم که چی ان. ||aussi|capacité|||talents||de l'autre côté||maîtrise|avoir|soyons|à eux|sachons||| ||swelling||||talents|our|||mastery||||||| And let's also master our own abilities and talents, let's know what. A partir de ce gonflement, maîtrisons nos capacités et nos talents, sachons ce qu'ils sont. Laat ons vanuit die zwelling onze capaciteiten en talenten onder de knie krijgen, laat ons weten wat ze zijn. رهنما کالج کاری که کرده اینه که یک فضایی درست کرده که آدمای مستعد و مشتاق بتونن بیان از نزدیک با چهرۀ واقعی مشاغل آشنا بشن. ||||||||environment||||people|talented and eager||eager||||||face|||| The College Guide has done something to create a space where talented and aspiring people can get to know the true face of business. Le guide du collège a fait ce qu'il a fait pour créer un environnement où les personnes talentueuses et enthousiastes peuvent découvrir le vrai visage de l'entreprise. De studiegids heeft gedaan wat hij heeft gedaan om een omgeving te creëren waarin getalenteerde en enthousiaste mensen het echte gezicht van het bedrijf kunnen leren kennen. بیاین اینجا تو اتیم کار کنن یه پروژۀ واقعی رو بگیرن از صفر تا صد ببرن جلو تو دورۀ کارآموزی. |||تیم||||project||||||||carry out||||internship Come here in Etymic to do a real project from zero to a hundred and take you on an internship. Venez ici pour travailler à Atim, obtenez un vrai projet de zéro à cent, avancez dans le stage. Kom hier werken in Atim, haal een echt project van nul tot honderd vooruit in de stage. این طوری بعدا که می خوان برای انتخاب شغل و پیشرفت در کار و اینا تصمیم بگیرن تصمیماشون یه مقدار با داده های بیشتریه، تصمیم های درست تری می تونن بگیرن. |||||||||||||||||their decisions||||||more data||||||| This way, they can make more accurate decisions later on when they want to choose a job and career advancement and make the decision to make a decision with more data. De cette façon, plus tard, lorsqu'ils voudront choisir un travail et progresser dans leur travail, ils pourront prendre de meilleures décisions avec plus de données. Op deze manier kunnen ze later, wanneer ze een baan willen kiezen en vooruitgang willen boeken, en ze hun beslissing nemen met wat meer gegevens, betere beslissingen nemen. دوره های خوبیه، الان برای طراحی یو آیو ایکس دارن، برای برنامه نویسی دارن، برای دیجیتال مارکتینگ دارن، برای هوش مصنوعی دارن، اگر که علاقه دارید به این ها و دوست دارید در این زمینه ها کار کنید یک سری بزنید به سایت رهنما کالج ببینید دورۀ بعدی شون کی شروع می شه. |||||design||UI|||||programming|||digital|marketing|||artificial intelligence|artificial|||||||||||||||||||||||||||||||| Good courses, right now for designing IoT, for programming, for digital marketing, for artificial intelligence. See when their next period begins. Ce sont de bons cours, maintenant ils ont la conception UIOX, la programmation, le marketing numérique et l'intelligence artificielle. Si vous êtes intéressé par ceux-ci et que vous souhaitez travailler dans ces domaines, visitez le site Web du Rahnama College. Voyez quand la prochaine saison commencera. Goede cursussen, nu hebben ze UV voor ontwerp, ze hebben voor programmeren, ze hebben voor digitale marketing, ze hebben voor kunstmatige intelligentie, als je hierin geïnteresseerd bent en je houdt ervan om in deze velden te werken, bezoek dan de website van het Rahnama College. de volgende periode begint. دوره ها نه محدودیت سنی دارن نه محدودیت تحصیلی نه طبیعتا محدودیت جنسیتی. |||limit|||||||naturally||gender-related limitations Courses have no age restrictions, no educational restrictions, and no gender restrictions of course. Les cours n'ont pas de limite d'âge, pas de limite d'éducation, et naturellement pas de limite de genre. Cursussen hebben geen leeftijdsbeperkingen, geen onderwijsbeperkingen en natuurlijk geen geslachtsbeperkingen. هدفشونم اینه که نیروی کار رو توانمندتر کنن. Their goal is||||||more empowered| Their goal is to make the workforce more powerful. Leur objectif est de responsabiliser la main-d'œuvre. Mijn doel is om het personeelsbestand te versterken. کاملا هم رایگانه. ||free Totally free. C'est entièrement gratuit. Helemaal vrij. همۀ دوره هاشون رایگانه. All courses are free. Tous leurs cours sont gratuits. Alle cursussen zijn gratis. هم در سایتشون rahnamacolledge.com هم در اینستاگرامشون می تونید که اطلاعات بیشتری بگیرید. ||their site|||||their Instagram|||||| Both on their site rahnamacolledge.com and on their Instagram you can find out more. Vous pouvez obtenir plus d'informations sur leur site Web rahnamacolledge.com et sur leur Instagram. Je kunt meer informatie krijgen op hun site rahnamacolledge.com en op hun Instagram. لینک هاش رو در توضیحات این اپیزود می گذاریم. link|||||||| We will include links to this episode's description. Nous mettrons les liens dans la description de cet épisode. We hebben de links in de beschrijving van deze aflevering geplaatst.

بریم دیگه سراغ کار عمیق. Let's go to deep work. Passons au travail en profondeur. Laten we diep aan het werk gaan. کتاب دربارۀ کار عمیقه، دربارۀ یک اصطلاحیه به نام deep work کار عمیق، اصطلاحی هم هست که خود نویسنده درست کرده برای همین اول سعی می کنه یه مقداری زمینه چینی کنه آماده مون کنه و توضیح بده که اصلا این deep work که می گه چیه، منظورش چیه ازش. |||deep work|||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||||| The book about deep work is also a term called deep work, a term that the author himself has made, so he first tries to get some Chinese context ready and explain what this deep work is saying, What does he mean by that. Le livre parle de travail en profondeur, d'un terme appelé travail en profondeur, il y a aussi un terme que l'auteur a lui-même créé, alors il essaie d'abord de préparer un contexte et d'expliquer ce qu'est ce travail en profondeur. Het boek over diep werk, over een term die diep werk wordt genoemd, is ook een term die door de auteur zelf is bedacht.Wat bedoelt hij? یکی دو تا مثال می زنه. One or two examples. Il donne un ou deux exemples. مثال می زنه از آدمایی مثل مثلا کارل یونگ یا ادیبان و نویسندگان دیگری از مشاهیر قرن گذشته یا آدم های معاصر، آدم هایی که توی دوره ای که می خواستن از مغزشون کار بکشن، خودشون رو به قول ما می رفتن ایزوله می کردن. ||||people||||Jung||literary figures||writers|||celebrities|||||||||||||||||their brains||||||||||isolate themselves|| Examples include people like Carl Jung or Adiban and other writers of the past century or contemporary people, people who were isolating themselves during our time trying to get out of our minds. Il donne comme exemple des gens comme Carl Jung ou d'autres écrivains et écrivains célèbres du siècle passé ou contemporains, des gens qui se sont isolés pendant la période où ils voulaient travailler avec leur cerveau. Hij noemt mensen als Carl Jung of andere beroemde schrijvers van de vorige eeuw of hedendaagse mensen, mensen die zich, zoals we zeggen, in de periode dat ze vanuit hun hersens wilden werken, zichzelf isoleerden. یونگ نویسنده می گه احتمالا تحت تاثیر اتاق های مراقبه ای که توی خونه هایی در هند دیده بود، آمده بود یه ویلای دوطبقه کوهستانی رو واسه خودش در سوییس درست کرده بود و خیلی وقت ها کارهاش رو اونجا انجام می داد. |||||||||meditation rooms|||||||||||||villa|two-story|mountainous|||||Switzerland||||||||his work||||| Writer Jung says he was probably inspired by the meditation rooms he had seen in homes in India, had built a two-storey mountain villa for himself in Switzerland and had been doing his job there for a long time. L'écrivain Jung dit que probablement influencé par les salles de méditation qu'il a vues dans des maisons en Inde, il s'est construit une villa de montagne à deux étages en Suisse et y a souvent fait son travail. توی کتاب عادات روزانه، آداب روزانه که اومده عادت های روزانۀ کلی آدم مهم و اثرگذار رو جمع کرده، از جمله عادت های کاری و روتین های روزانۀ آقای یونگ هم آمده. ||habits|daily|||||||daily habits|||||influential|||||||||||||||| In the daily habits book, the daily habits that have come up with the daily habits of the important and influential person, including Mr. Yong's daily work habits and routines. Dans le livre Daily Habits, Daily Habits, qui a recueilli les habitudes quotidiennes générales d'une personne importante et influente, y compris les habitudes de travail et les routines quotidiennes de M. Jung sont également inclus. In het boek met dagelijkse gewoonten vat de dagelijkse etiquette die is verzameld de dagelijkse gewoonten van een belangrijk en invloedrijk persoon samen, inclusief de werkgewoonten en dagelijkse routines van de heer Jung. و دیگرانی شبیه ایشون. |others|| And others like him. En anderen houden van hem. یونگ می دونیم از مهم ترین متفکران قرن بیستمه. ||||||thinkers||twentieth century We know Jung is one of the most important thinkers of the twentieth century. نویسندۀ این کتاب می گه که یک مهارتی که ایشون رو و بسیاری دیگه آدم شبیه ایشون رو قادر کرد به تولید چنین کارهایی، مهارت کار عمیق بود. author|||||||skill|||||||||||||||||skill||| The author of the book says that one skill that enabled him and many others like him to produce such work was profound work skill. De auteur van dit boek zegt dat een vaardigheid die hem en vele anderen zoals hij in staat stelde om dergelijk werk te produceren, de vaardigheid van diepgaand werk was. deep work بود. It was deep work. می گه یونگ و آدم هایی مثل یونگ، برای اینکه بتونن توانایی های شناختی شون رو تا جایی که میشه کش بدن، برای اینکه بتونن این محصولات و اندیشه هایی رو که خلق کردن، درست کنن اینا یک بازه های تمرکزی  ای لازم داشتن عاری از هرگونه حواس پرتی. |||||||||||||cognitive||||||||||||||||||||||||||||||||||| It says Jung and people like Jung, in order to build their cognitive abilities as far as they can, in order to make these products and ideas they create, have a central focus without any Distractions. Jung en mensen zoals Jung zeggen dat om hun cognitieve vaardigheden zo veel mogelijk te kunnen vergroten, om deze producten en ideeën die ze creëren te kunnen creëren, dit een noodzakelijk interval van concentratie is, vrij van enige afleiding. تمرکز کامل. Full focus. Volledige focus. بعد می گه اصلا برای اینکه شما بتونی از همۀ ظرفیت فکری خودت استفاده کنی چه برای تولید فکر چه برای یاد گرفتن یا مثلا بهبود یه مهارتی، لازمه که بتونی کار عمیق انجام بدی. Then he says that in order for you to use all your intellectual capacity, whether it is to generate thought, to learn or to improve, for example, a skill, you need to do deep work. Vervolgens zegt hij dat je diep moet kunnen werken om al je intellectuele capaciteiten te gebruiken, of het nu gaat om het produceren van gedachten of om te leren of om bijvoorbeeld een vaardigheid te verbeteren. کار عمیق deep work گفتیم اصطلاحیه که این آقا خودش وضع کرده ولی می گه منظورم همون وضعیه که شما وقتی که رفتار و زندگی یونگ رو مطالعه می کنی می بینی در مارک تواین می بینی در وودی آلن می بینی در جی کی رولینگ می بینی در بیل گیتس می بینی در خیلی های دیگه می بینی. Deep work We said the term that this gentleman has coined, but I mean the one you see when you study Jung's behavior and life, you see in Mark Twain you see in Woody Allen you see in JK Rowling in Bill You see Gates you see in many others. We zeiden diep werk, een term die deze meneer zelf bedacht, maar hij bedoelt dezelfde situatie die je ziet als je Jungs gedrag en leven bestudeert, zie je in Mark Twain, je ziet in Woody Allen, je ziet in JK Rowling, je ziet in Bill zie je Gates, zie je in vele anderen. همۀ این آدم ها مشهورن به اینکه یه بازه هایی رو یا به صورت منظم یا موردی میان خودشونو دور می کنن از هرچیزی که ممکنه حواسشونو پرت کنه. All of these people are famous for taking intervals, either regularly or occasionally, away from anything that might distract them. Van al deze mensen is bekend dat ze tussenpozen nemen, regelmatig of af en toe, weg van alles wat hen zou kunnen afleiden. و متمرکز می شن روی مسثلا نوشتن رمانشون در مورد مارک تواین و جی کی ررولینگ. And they are focused on writing their own novels about Mark Twain and JK Rowling. En ze concentreren zich op het spreekwoordelijke schrijven van hun romans over Mark Twain en JK Rowling. یا خوندن و فکر کردن مثل بیل گیست که سال هاست می گن سالی دو بار می ره یه قرنطینه. Or reading and thinking is like Bill Gates, who has been saying quarantine twice a year for many years. Of lezen en denken zoals Bill Gates, die al jaren te horen krijgt dat hij twee keer per jaar in quarantaine gaat. می ره در یه ویلایی لب دریاچه، به جز فکر کردن و مطالعه کردن و ایده پردازی هیچ کار دیگه ای نمی کنه. Going to a lakefront villa does nothing but think, study and brainstorm. Hij gaat naar een villa aan het meer en doet niets anders dan denken, studeren en met ideeën komen. که از همین دوره هاش هم هست که می گن مثلا فلان جستاری که نوشته از این جاها در اومده. Which is one of those periods that say, for example, the search that came from these places. Het is uit deze periode dat ze bijvoorbeeld zeggen dat een of ander essay dat is geschreven uit deze plaatsen kwam. از محصول همین دورانشه. From the same product. Van het product van deze tijd. یا وودی آلنی که کارنامۀ عجیب غریبی داره دیگه. Or Woody Allen, who's got a weird name. Of Woody Allen, die een rare staat van dienst heeft. نگاه می کنی از سال 69 تا 2003، 44 تا فیلم ساخته 22 تا نامزدی اسکار داره. You see, from 69 to 2003, he has 44 films and 22 Oscar nominations. Zie je, van 1969 tot 2003 maakte hij 44 films en maakte hij 22 Oscar-nominaties. حیرت انگیزه دستاوردش واقعا از کارهای هنری ای که کرده. Amazingly, his achievement is really from the artwork he has done. De geweldige motivatie voor zijn prestatie komt echt uit de kunstwerken die hij heeft gemaakt. بعد نگاه می کنی می بینی آدمیه که آره با ماشین تحریر می نویسه، کامپیوتر نداره، هیچ وقت کامپیوتر نداشته و قشنگ مشخصه که واسه خودش یه روتین هایی درست کرده که تمرکزش رو بتونه حفظ کنه نتیجه ش رو هم یم تونیم تو کارنامه ش ببینیم. Then you look at the guy who's writing with the typewriter, he doesn't have a computer, he never has a computer, and he's pretty good at creating routines that can keep his focus, so we can see the results. Dan kijk je, je ziet iemand die met een typemachine schrijft, geen computer heeft, nog nooit een computer heeft gehad, en het is een leuke feature dat hij routines voor zichzelf heeft gemaakt die zijn focus kunnen houden, en we kunnen de resulteren in zijn record. علت اینم که می ره می ره سراغ این افراد شاخص اینه که می گه تضاد شدید هست بین روش این ها و شکل کار کردن بقیۀ knowledge worker ها. The reason I go to these prominent people is that there is a sharp contradiction between the way they work and the way other knowledge workers work. De reden dat hij naar deze sleutelfiguren gaat, is dat hij zegt dat er een schril contrast is tussen hun methoden en de manier waarop andere kenniswerkers werken. knowledge worker کسیه که با اطلاعات کار می کنه. knowledge worker A person who works with information. kenniswerker Iemand die met informatie werkt. کارمند مثلا فکر کنم ما بهش می گیم. The employee, for example, I think we'll tell her. Medewerker, ik denk dat we hem bijvoorbeeld bellen. من تو این اپیزود بهش می گم کارمند. I'll call him an employee in this episode. In deze aflevering noem ik hem een medewerker. کسی که مثلا با بیل و کلنگ کار نمی کنم. Someone I don't work with, for example, Bill and Pickle. Iemand die bijvoorbeeld niet met schoppen en houwelen werkt. اینو بهش می گه knowledge worker و میگه کارمندها امروز دارن اصلا با کار عمیق بیگانه می شن. This is called a knowledge worker and says today's employees are no strangers to deep work. Dit is wat hij een kenniswerker noemt, en hij zegt dat werknemers tegenwoordig volledig vervreemd zijn van diep werk. اصلا این توانایی رو دارن از دست می دن. They have this ability at all. Ze verliezen dit vermogen helemaal. همش هم می گه زیر سر این ابزارهای شبکه ایه. It's all under these network tools. Iedereen zegt dat het onder deze netwerkhulpmiddelen valt. network tools . network tools چیه؟ ایمیل، اس ام اس، توئیتز، تلگرام، بازفید، ردیت، اینستاگرام، فیسبوک، اسنپ چت، همۀ این ها. What is network tools? Email, sms, tweets, telegram, recap, reddit, instagram, facebook, snapchat, all that. جذابین این ها و دسترسی بی وقفۀ ما بهشون توانایی تمرکز رو ازمون گرفته. The charm of these and our uninterrupted access to them have deprived us of the ability to focus. De fascinatie voor deze en onze niet aflatende toegang tot hen heeft ons concentratievermogen op de proef gesteld. واسه همینه که کار عمیق ازمون نمیاد. That's why we don't do deep work. Daarom wordt diepgaand werk niet op de proef gesteld. یه مقدار مضمونش شبیهه به اون کتاب تمرکز که توی فصل یک بی پلاس داشتیم. Its a bit like the focus book we had in Season One Plus. Het thema lijkt enigszins op het focusboek dat we hadden in Chapter One B-Plus. ولی کتاب فرق می کنه. But the book is different. Maar het boek is anders. علی این که انتخابش کردیم رو حالا جلوتر احتمالا می بینید. You've probably seen it before, though we've chosen it. Omdat we ervoor hebben gekozen, zul je het nu waarschijnlijk zien. حرف چی شد پس؟ این شد که آقا این network tools ها هست، این ابزارهای شبکه ای هست، تمرکز ما از بین رفته ولی خب ما می دونیم کارمند این طوری نیست که همه هوا کرده باشن که. What was the matter then? It happened that sir these are network tools, these are network tools, our focus is gone but well we know the employee is not all that airy. Wat gebeurde er toen? Het blijkt dat meneer, dit zijn netwerktools, dit zijn netwerktools, onze focus is verloren, maar we weten dat de medewerker niet is zoals iedereen. همه دارن کار می کنن. Everyone is working. Iedereen is aan het werk. همه می گن سرمون خیلی شلوغه. Everyone says we are too busy. Iedereen zegt dat onze hoofden het te druk hebben. همه انگار واقعا سرشون شلوغ تر از قبله. They all seem to be really busier than Qibla. Iedereen lijkt het echt drukker te hebben dan de qibla. پس چه می کنیم که این همه کار می کنیم و هیچ کار عمیقی نمی کنیم؟ کار سطحی می کنیم shallow work  داریم انجام می دیم. So what do we do so much and do nothing deep? We do shallow work on the surface. Dus wat doen we als we al dit werk doen en niets diepgaands doen? We doen oppervlakkig werk, we doen oppervlakkig werk. کارایی کهcognitive demand  نیست. Function that is not cognitive demand. مهارت های شناختی مون رو درگیر نمی کنه. It does not affect our cognitive skills. Het heeft geen betrekking op onze cognitieve vaardigheden. کاراهایی که با نصف حواس و تمرکزم از پسشون برمیایم. Things I do with half my mind and focus. Dingen die we kunnen doen met de helft van mijn zintuigen en focus. کارایی که ارز ش خاصی در این جهان تولید نمی کنن خیلیاشون. Things that don't produce a particular currency in this world are so many. Velen van hen produceren in deze wereld geen bijzondere waarde. و کارهای هم هستن که به راحتی قابل کپی کردنن. And there are things that can be easily copied. En er zijn werken die gemakkelijk kunnen worden gekopieerd. بیشترشون این طوری ان که به راحتی می شه به ماشین یادشون داد. Most of them remembered the car as easily as they could. De meeste zijn zo gemakkelijk aan de auto te leren. بعد می گه گرفتاری بزرگ اینه که این توانایی کار عمیق یه چیزیه که وقتی که بره دیگه نمیاد. Then he says the big catch is that the ability to work deeply is something he never comes to. Dan zegt hij dat het grote probleem is dat dit vermogen om diep te werken iets is dat niet komt als het lam weg is. یا خیلی خیلی سخت برمی گرده. Or very hard to come back. Of het komt heel, heel moeilijk terug. یعنی اینترنت ظرفیت ما رو اصلا برای تمرکز و برای کار عمیق و برای فهمیدن کم می کنه. That is, the Internet diminishes our capacity for concentration, for deep work, and for understanding. Dat wil zeggen, internet vermindert ons vermogen om ons te concentreren, diepgaand te werken en te begrijpen. حالا اینجا بحث کتاب این نیست که اینترنت خوبه یا بده. Now the point of the book is not to make or break the Internet. Nu gaat het boek er niet over dat internet goed of slecht is. از این مناظره ها تا ابد می تونید پیدا کنید بگردید بخونید توی کتاب ها و حرف های آدم های مختلف. From these debates you can find forever reading the books and words of various people. Uit deze debatten kun je voor altijd lezen in boeken en woorden van verschillende mensen. یه گروهی هستن که می گن بده همش ضرره این ها، یه گروهی هم خستن که می گن بله درسته گوگل مثلا حافظه ما رو ضعیف کرده ولی این بد نیست این اشکالی نداره به خاطر اینکه ما اصلا دیگه حافظه قوی احتیاج نداریم. There's a bunch of people who say it's all a waste, a bunch of bitches who say yes, Google has weakened our memory, but that's not bad because we don't need strong memory at all. Er is een groep die zegt: geef het allemaal een verdomd, een saaie groep die zegt ja, Google heeft bijvoorbeeld ons geheugen verzwakt, maar dit is geen slechte zaak, dit is geen probleem want we hebben helemaal geen sterk geheugen nodig . اون دوره گذشته یه مهارتیه که به کارمون نمیاد. That last period is a skill that doesn't work. Die afgelopen periode is een vaardigheid die bij ons niet werkt. همون طور که مثلا نیزه انداختن یه مهارتیه که الان به کارمون نمیاد، ها؟ بالاخره توانایی های ما یک زمانی چیزی بوده که به دردمون می خورده الان دیگه لازم نیست شماره تلفن حفظ کنیم می تونیم مغزمون رو برای چیز دیگه استفاده کنیم و این گوشی هم که تو گوش شماست یک ادامه ایه در واقع برای این مغزی که داریم. Like throwing a skill that doesn't work for us, huh? After all, our abilities were once something that hurt us now. We don't need to keep a phone number anymore. Het gooien van een speer is bijvoorbeeld een vaardigheid die op dit moment niet voor ons werkt, toch? Onze capaciteiten waren ooit iets dat ons vroeger pijn deed, nu hoeven we geen telefoonnummers meer uit het hoofd te leren, we kunnen onze hersenen voor iets anders gebruiken, en deze telefoon in je oor is eigenlijk een voortzetting van de hersenen die we hebben. ما وارد این دعواها نمی خوایم بشیم. We don't want to get into these fights. We willen niet deelnemen aan deze gevechten. نویسنده هم واقعا می گه من تو این دعوا نمی خوان برم. The author really says I don't read this fight. De auteur zegt echt dat ik niet naar deze strijd wil gaan. زاویه ش چیه پس به قصه می گه آقا خوب یا بد این طور شده ولی این تغییر فرهنگ کاری از عمیق به سطحی، یه سری فرصت عظیم شخصی فرصت اقتصادی ایجاد کرده باز کرده، واسۀ اون آدم های کم تعدادی که هواسشون جمعه. What's the point of telling the story, sir, good or bad, but this shifting work culture has deepened to the surface, opening up a number of enormous personal opportunities for economic opportunity for those few people who care about it. Wat is dan zijn invalshoek, hij vertelt het verhaal, meneer, goed of slecht, maar deze verandering van werkcultuur van diep naar oppervlakkig heeft een reeks grote persoonlijke economische kansen gecreëerd voor die weinige mensen wier stemming vrijdag is. یعنی حالا که همه حواسشون پرته و پرت تر هم داره می شه تو اگه حواست جمع باشه می بری. That is, now that all of them are distracted and distracted, you will go away if you are careful. Dat wil zeggen, nu al hun aandacht is afgeleid en nog meer afgeleid, ga je weg als je zintuigen geconcentreerd zijn. حرفش اینه. That's it. Dat is wat hij zei. مثال هم می زنه از چند تاا آدم حواس جمع که خوب هم بردن. He also gives examples of a few sensible people who do well. بعد نشون می ده که کار عمیق فقط یه چیز نوستالژیک مربوط به قرنگ گذشته نیست. Then it shows that deep work is not just a nostalgic thing about the past. Vervolgens laat hij zien dat diep werk niet alleen een nostalgisch iets is over het verleden. آدمی که همین الانم بتونه عادت های تمرکزگیر رو دور کنه از خودش، توانایی کار عمیق رو در خودش زیاد کنه، می تونه مهاری یاد بگیره که ظرف مدت نه چندان زیادی اثرش تو زندگیش واقعا معلوم بشه. A person who is already able to move away from concentrating habits, to deepen his ability to work on himself, can learn to inhibit the effect that his real life will reveal in not too long. Iemand die direct van focusgewoonten af kan komen, het vermogen om diep in zichzelf te werken vergroot, kan een vaardigheid leren die in korte tijd niet echt een effect op zijn leven zal hebben. اینجا اون وقت این رو هم میگه. Here then he says this. Hier zegt hij dat destijds ook. می گه که همین اینترنت همین دنیای دیجیتال که توانایی های ما رو محدود کرده این اثر رو هم داشته که حالا اگر چیزی برای عرضه داشته باشی دیگه واقعا حد و مرزی برای مخاطب پیدا کردنت وجود نداره. It says that the same digital world that limited our capabilities has the effect that now if you have something to offer, there is really no limit to finding your audience. Hij zegt dat het internet, de digitale wereld die onze mogelijkheden heeft beperkt, er ook voor heeft gezorgd dat als je nu iets te bieden hebt, er echt geen limiet is om je publiek te vinden. اگه چیز خوبی تولید کنی در این دنیا، واقعا می تونی به دست همه برسونیس حالا همه که نه ولی به دست خیلیا می تونی برسونیش. If you produce something good in this world, you can really deliver it to everyone now, but not much to everyone. Als je in deze wereld iets goeds produceert, kun je het echt naar iedereen sturen, nu kun je het naar iedereen sturen, maar niet naar veel. و البته دنیایی هم هست که به همین دلیل که هر کسی هر چیز خوبی تولید کنه به دست خیلی خیلی ها می توه برسونه متوسط الحال اگر که باشی خب مخاطبت سریع ولت می کنه می ره سراغ اون کسی که چیز بهتر داره می ده بیرون دیگه. And of course there is a world where anyone can produce anything good by the hands of so many. By the way, if you are, well, your audience will quickly go to the one who does the best. En er is natuurlijk een wereld waarin iedereen, omdat hij al het goede kan produceren, heel veel mensen kan bereiken. یعنی رقابت سنگین تره و همین جاست دوباره که ارزش کار عمیق، ارزش یاد گرفتن مهارت هایی که آدم رو تک می کنه، شاخص می کنه بیشتر معلوم می شه. That is, the competition is fiercer, and it is here again that the value of deep work, the value of learning the skills that make a person unique, becomes more apparent. Dat wil zeggen, de concurrentie is zwaarder, en het is hier opnieuw dat de waarde van diep werk, de waarde van het leren van de vaardigheden die iemand verenigen, duidelijker wordt. اصل حرف کتاب اینه که یک: کار عمیق چیزیه که هی داره کمیاب تر و کمیاب تر میشه،دو: کار عمیق توانایی ایه که ارزشش داره هی بیشتر و بیشتر می شه. The point of the book is that one: deep work is what makes it scarcer and scarce, two: deep work is the ability that is worth more and more. De essentie van het boek is dat: diep werk is iets dat steeds zeldzamer en zeldzamer wordt, twee: diep werk is een vaardigheid die steeds meer waard wordt. بعد نتیجه ای که می گیره اینه که اون اندکی که یادش می گیرن، اون اندکی که ازش بهره می برن و می کننش هستۀ زندگی حرفه ایشون اینا می تازونن. Then the conclusion is that the little they learn, the little they use and do, are the lifeblood of their careers. De conclusie is dan dat hoe minder ze leren, hoe minder ze gebruiken en doen, hoe meer hun professionele leven opgeschud wordt. اینا می درخشن. These shine. Deze zijn geweldig. اصل تئوری ای که کتاب روش بنا شده و می خواد ازش حرف بزنه اینه. This is the principle of the theory the book is intended to talk about. Dit is het principe van de theorie waarop het methodeboek is gebaseerd en waarover het wil praten. دو تا هدف هم داره در بخش های مخلف کتاب نویسنده، یکی این که این تئوریش رو بیاد به من و شمای خواننده ثابت کنه یعنی قانعمون کنه که درسته، دو اینکه بیاد ماهیگیری یادمون بده، تکنیک هایی بهمون یاد بده که بتونیم مغزمون رو نرمش بدیم، کار عمیق رو توی زندگی حرفه ایمون بیشتر کنیم، نقش مرکزی بهش بدیم و این طوری بیشتر ارزش خلق کنیم به قول امریکایی ها. There are two purposes in the opposite sections of the author's book, one to prove this theory to me and the reader, to convince us that it is true; , Deepen our work in the profession, give it a central role, and make it more valuable, as Americans say. Er zijn twee doelen in de tegenovergestelde delen van het boek van de auteur, de ene is om deze theorie aan mij en het beeld van de lezer te bewijzen, dat wil zeggen, ons ervan te overtuigen dat het waar is, ons diepe werk in ons professionele leven te verdiepen, een centrale rol en daarmee meer waarde creëren, zoals de Amerikanen zeggen. مأموریتی که واسه خودش تعریف کرده اینه. This is the mission he has defined for himself. Dit is de missie die hij voor zichzelf heeft gedefinieerd.