×

Nós usamos os cookies para ajudar a melhorar o LingQ. Ao visitar o site, você concorda com a nossa política de cookies.

image

History of Iran, History of Iran 10

History of Iran 10

سلام. این اپیزود دهم تاریخ ایران هست و امروز دربارۀ ساسانیان حرف می زنم. حکومت ساسانی آخرین شاهنشاهی ایرانی پیش از ظهور اسلام و حملۀ مسلمانان به ایران بود. که از سال دویست و بیست و چهار تا سال ششصد و پنجاه و یک میلادی بر ایران حکومت کرد. این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر بابکان با شکست آخرین شاه اشکانی بنا کرد. و ایران را مجدداً پس از سقوط هخامنشیان برای نخستین بار یکپارچه کرد. و زیر فرمان یک شاهنشاهی قدرتمند درآورد. پایتخت ایران در این دوره، شهر اسطخر در نزدیکی تخت جمشید و بعد، تیسفون در نزدیکی بغداد امروزی بود. پرچم ایران در دورۀ ساسانی، درفش کاویانی بود که پس از سقوط ساسانیان از بین رفت. دورهٔ ساسانی یکی از حساس‌ترین و تأثیرگذارترین دوره‌های تاریخ ایران شناخته می‌شود. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری جهات به نهایت شکوفایی و رونق خود رسید. حكومتی كه به وسیلۀ دودمان ساسانی بر پا شد بر دو پایۀ دین و مركزیت استوار بود. آنان دولتی تشكیل دادند كه قدرت كشور را در خود متمركز کرد. و بر همۀ مناطق كشور نظارت داشت. در دورۀ قدرت این سلسله، عظمت، اقتدار و حیثیت سیاسی ایران تا آنجا اوج یافت كه عملاً دنیای متمدن آن روز را به دو قطب قدرت، یعنی ایران و روم تقسیم کرد. و این مسئله موجب آغاز فصل جدیدی از ارتباط بین این دو امپراطوری بزرگ شد. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، دین زرتشتی بود. در عصر ساسانی آتشكده های زیادی در گوشه و كنار كشور برپا شد. که هنوز هم برخی از آن ها مخصوصاً در استان یزد وجود دارند. هنگام ظهور اسلام در شبهه جزیرهٔ عربستان، خسرو پرویز بر ایران حکومت می کرد. او دعوت اسلام را نپذیرفت. وقتی خسروپرویز به دست پسر خود به قتل رسید، رقابت و دشمنی در درون دربار ساسانی بیشتر شد. به طوری که در مدت چهارسال، بیش از ده نفر بر تخت شاهی نشستند. شورش های فرماندهان و دخالت آنها در رقابت های سیاسی، روحیهٔ سپاهیان را تضعیف کرد و توان جنگی آنان را کاهش داد. مردم نیز به دلیل وجود نظام طبقاتی، بی عدالتی ها و تبعیض های اجتماعی و مالیات های سنگین، از حکومت ساسانیان ناراضی شده بودند. در اواخر دورهٔ ساسانی، بر اثر طغیان رودهای دجله و فرات و شکسته شدن سدها، بخش های وسیعی از زمین ها و مزارع حاصلخیز در بین النهرین که منبع درآمد مهمی برای حکومت بود، از بین رفت. قحطی و شیوع بیماری های طاعون و وبا، اوضاع را بدتر کرد. با حملهٔ اعراب مسلمان و شکست های متعدد سپاهیان ساسانی، سرانجام با قتل یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، این سلسله به پایان رسید. فروپاشی شاهنشاهی ساسانی باعث شد دین رسمی کشور از زرتشتی به اسلام تغییر پیدا کند. زرتشتیان به تدریج از یک دین اکثریت تبدیل به اقلیت شدند که تحت فشار قرار داشتند. تعداد زیادی از آن‌ها شروع به مهاجرت از ایران کردند. و بسیاری از آن ها در ایالت گجرات هند ساکن شدند. زرتشتی‌ها هنوز از نوعی تقویم استفاده می‌کنند که در دورۀ ساسانی بنیان ‌نهاده شده بود. مبدأ این تقویم از زمان بر تخت نشستن یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی محاسبه می شود.

Learn languages from TV shows, movies, news, articles and more! Try LingQ for FREE

History of Iran 10 History of Iran 10 Historia de Irán 10 Histoire de l'Iran 10 História do Irã 10

سلام. Hello. این اپیزود دهم تاریخ ایران هست و امروز دربارۀ ساسانیان حرف می زنم. this|||||||||Sassanids||| Dies ist die zehnte Episode der iranischen Geschichte und heute spreche ich über die Sasanier. This is the tenth episode in the history of Iran, and today I am talking about the Sassanids. حکومت ساسانی آخرین شاهنشاهی ایرانی پیش از ظهور اسلام و حملۀ مسلمانان به ایران بود. ||last|imperial rule||before||appearance|Islam||invasion of|Muslim invaders||| Die sasanidische Herrschaft war das letzte iranische Reich vor dem Aufstieg des Islam und der muslimischen Invasion im Iran. The Sassanid rule was the last Iranian empire before the rise of Islam and the Muslim invasion of Iran. De heerschappij van de Sassaniden was het laatste Iraanse rijk vóór de opkomst van de islam en de islamitische invasie van Iran. که از سال دویست و بیست و چهار تا سال ششصد و پنجاه و یک میلادی بر ایران حکومت کرد. |||two hundred||twenty|||||six||fifty|||AD|||| der den Iran von 224 bis 651 n. Chr. regierte. Who ruled Iran from the year twenty-four to the year six hundred and fifty-one AD. die Iran regeerde van 224 tot 651 na Christus. این شاهنشاهی یکپارچه را اردشیر بابکان با شکست آخرین شاه اشکانی بنا کرد. |empire|unified||Ardashir|Babakan|||||Arsacid|established|built Dieses vereinte Reich wurde von Ardeshir Babakan mit der Niederlage des letzten parthischen Königs erbaut. This united empire was built by Ardeshir Babakan with the defeat of the last Parthian king. Cet empire unifié fut établi par Ardeshir Babakan après la défaite du dernier roi parthe. Dit verenigde rijk werd opgericht door Ardeshir Babakan na de nederlaag van de laatste Parthische koning. و ایران را مجدداً پس از سقوط هخامنشیان برای نخستین بار یکپارچه کرد. |||once again|||fall|||first||unified| und vereinte den Iran zum ersten Mal nach dem Fall der Achämeniden. And it reunited Iran for the first time since the fall of the Achaemenids. et réunifié l'Iran pour la première fois après la chute des Achéménides. en herenigde Iran voor het eerst na de val van de Achaemeniden. و زیر فرمان یک شاهنشاهی قدرتمند درآورد. |under the control|command||empire|powerful|brought under control und unter dem Kommando eines mächtigen Reiches. And ruled under a powerful empire. en onder het bevel van een machtig rijk. پایتخت ایران در این دوره، شهر اسطخر در نزدیکی تخت جمشید و بعد، تیسفون در نزدیکی بغداد امروزی بود. ||||||Istakhr||||Jamshid|||Ctesiphon|||Baghdad today|| Die Hauptstadt des Iran war in dieser Zeit die Stadt Istakhr in der Nähe von Persepolis und später Ctesiphon in der Nähe des heutigen Bagdad. The capital of Iran during this period was the city of Astakhr near Persepolis and later Ctesiphon near present-day Baghdad. La capitale de l'Iran à cette époque était la ville d'Istakher près de Persépolis et plus tard, Tisophon près de l'actuelle Bagdad. De hoofdstad van Iran in deze periode was de stad Astakhar bij Persepolis en later Tisophon bij het huidige Bagdad. پرچم ایران در دورۀ ساسانی، درفش کاویانی بود که پس از سقوط ساسانیان از بین رفت. flag|||||Banner|Kaviani Banner||||"from"|fall||"from"|between| Die Flagge des Iran in der Sassanidenzeit war die Flagge von Kaviani, die nach dem Fall der Sassaniden zerstört wurde. The flag of Iran during the Sassanid period was the flag of Kaviani, which was destroyed after the fall of the Sassanids. Le drapeau de l'Iran pendant la période sassanide était le drapeau Kaviani, qui a été détruit après la chute de la dynastie sassanide. De vlag van Iran tijdens de Sassanidische periode was de Kaviani-vlag, die werd vernietigd na de val van de Sassanidische dynastie. دورهٔ ساسانی یکی از حساس‌ترین و تأثیرگذارترین دوره‌های تاریخ ایران شناخته می‌شود. ||||crucial|||most influential|||||recognized|| Die Sassanidenzeit gilt als eine der sensibelsten und einflussreichsten Perioden in der Geschichte Irans. The Sassanid period is known as one of the most sensitive and influential periods in the history of Iran. La période sassanide est connue comme l’une des périodes les plus sensibles et les plus influentes de l’histoire de l’Iran. در دورهٔ ساسانی، تمدن ایرانی از بسیاری جهات به نهایت شکوفایی و رونق خود رسید. |||civilization||||aspects||peak|blossoming||prosperity|| In der Sassanidenzeit erreichte die iranische Zivilisation in vielerlei Hinsicht ihren höchsten Wohlstand. During the Sassanid period, Iranian civilization flourished in many ways. Durant la période sassanide, la civilisation iranienne a atteint son apogée à bien des égards. In de Sassanidische periode bereikte de Iraanse beschaving in veel opzichten haar maximale welvaart. حكومتی كه به وسیلۀ دودمان ساسانی بر پا شد بر دو پایۀ دین و مركزیت استوار بود. government|that||by means of|dynasty||on|established|established|||foundation|religion||centralization|firmly based|was Die von der Sassaniden-Dynastie eingesetzte Regierung basierte auf den beiden Säulen Religion und Zentralität. The government established by the Sassanid dynasty was based on both religion and centrality. Le gouvernement établi par la dynastie sassanide reposait sur les deux fondements de la religion et du centralisme. De door de Sassanidische dynastie opgerichte regering was gebaseerd op de twee fundamenten van religie en centralisme. آنان دولتی تشكیل دادند كه قدرت كشور را در خود متمركز کرد. they|government|government||that||shelters||||centralized| Sie bildeten eine Regierung, die die Macht des Landes konzentrierte. They formed a government that concentrated the power of the country. Ils formèrent un gouvernement qui concentra le pouvoir du pays. Ze vormden een regering die de macht van het land concentreerde. و بر همۀ مناطق كشور نظارت داشت. ||all|regions|the country|supervision| und überwachte alle Regionen des Landes. And supervised all regions of the country. et supervisé toutes les régions du pays. en hield toezicht op alle regio's van het land. در دورۀ قدرت این سلسله، عظمت، اقتدار و حیثیت سیاسی ایران تا آنجا اوج یافت كه عملاً دنیای متمدن آن روز را به دو قطب قدرت، یعنی ایران و روم تقسیم کرد. |||||greatness|power||political status|political|||there|peak|reached||practically|world|civilized|that|day||||pole||||||| Während der Machtperiode dieser Dynastie erreichten die Größe, Autorität und das politische Prestige des Iran einen solchen Höhepunkt, dass die damalige zivilisierte Welt praktisch in zwei Machtpole geteilt wurde, nämlich Iran und Rom. During the period of power of this dynasty, the greatness, authority and political prestige of Iran reached such a level that it practically divided the civilized world of that day into two poles of power, namely Iran and Rome. Durant la période de pouvoir de cette dynastie, la grandeur, l'autorité et le prestige politique de l'Iran ont atteint une telle hauteur qu'il a pratiquement divisé le monde civilisé de l'époque en deux pôles de pouvoir, à savoir l'Iran et Rome. Tijdens de machtsperiode van deze dynastie bereikten de grootheid, het gezag en het politieke prestige van Iran zo'n hoogte dat het de toenmalige beschaafde wereld praktisch verdeelde in twee machtspolen, namelijk Iran en Rome. و این مسئله موجب آغاز فصل جدیدی از ارتباط بین این دو امپراطوری بزرگ شد. ||issue|caused|beginning|chapter|new||relationship|between||||| Und mit dieser Ausgabe begann ein neues Kapitel der Kommunikation zwischen diesen beiden großen Reichen. And this marked the beginning of a new chapter in the relationship between the two great empires. Et cette question a ouvert un nouveau chapitre de communication entre ces deux grands empires. En met deze uitgave begon een nieuw hoofdstuk in de communicatie tussen deze twee grote rijken. دین رسمی شاهنشاهی ساسانی، دین زرتشتی بود. |official||||Zoroastrian| Die offizielle Religion des Sassanidenreichs war der Zoroastrismus. The official religion of the Sassanid Empire was Zoroastrianism. De officiële religie van het Sassanidische rijk was het zoroastrisme. در عصر ساسانی آتشكده های زیادی در گوشه و كنار كشور برپا شد. at|era||fire temple||||corner||corner|the country|established| In der Sassanidenzeit wurden in allen Ecken des Landes viele Feuertempel errichtet. During the Sassanid era, many fire temples were erected in different parts of the country. À l’époque sassanide, de nombreux temples du feu ont été construits aux quatre coins du pays. In het Sassanid-tijdperk werden in alle uithoeken van het land veel vuurtempels gebouwd. که هنوز هم برخی از آن ها مخصوصاً در استان یزد وجود دارند. |||||||especially|in|province||| Einige von ihnen existieren noch immer, insbesondere in der Provinz Yazd. Some of them are still there, especially in Yazd province. Certains d’entre eux existent encore, notamment dans la province de Yazd. Sommigen van hen bestaan nog steeds, vooral in de provincie Yazd. هنگام ظهور اسلام در شبهه جزیرهٔ عربستان، خسرو پرویز بر ایران حکومت می کرد. time of||Islam||"peninsula"|island||Khosrow|Khosrow Parviz||||| Khosrow Parviz regierte den Iran, als der Islam auf der Arabischen Halbinsel aufkam. When Islam emerged in the Arabian Peninsula, Khosrow Parviz ruled Iran. Lors de l’émergence de l’Islam dans la péninsule arabique, Khosrow Parvez dirigeait l’Iran. Tijdens de opkomst van de islam op het Arabische schiereiland regeerde Khosrow Parvez over Iran. او دعوت اسلام را نپذیرفت. |invitation|Islam||did not accept Er nahm die Einladung zum Islam nicht an. He did not accept the invitation of Islam. Il n'a pas accepté l'invitation à l'Islam. Hij accepteerde de uitnodiging tot de islam niet. وقتی خسروپرویز به دست پسر خود به قتل رسید، رقابت و دشمنی در درون دربار ساسانی بیشتر شد. when|Khosrow Parviz||hand|son|||murder|was killed|rivalry||||within|court||increased, intensified| Als Khosrow Parviz von seinem Sohn getötet wurde, gab es innerhalb des sassanidischen Hofes mehr Rivalität und Feindseligkeit. When Khosrow Parviz was killed by his son, there was more rivalry and enmity within the Sassanid court. Lorsque Khosroparviz fut tué par son propre fils, la rivalité et l'inimitié se multiplièrent au sein de la cour sassanide. Toen Khosroparviz door zijn eigen zoon werd vermoord, namen de rivaliteit en vijandschap toe binnen het Sassanidische hof. به طوری که در مدت چهارسال، بیش از ده نفر بر تخت شاهی نشستند. |In a way|||period|four years|||ten|people||||sat down So saßen in vier Jahren mehr als zehn Menschen auf dem königlichen Thron. In four years, more than ten people have ascended the throne. De sorte qu'en quatre ans, plus de dix personnes se sont assises sur le trône royal. Zodat er in vier jaar tijd meer dan tien mensen op de koninklijke troon zaten. شورش های فرماندهان و دخالت آنها در رقابت های سیاسی، روحیهٔ سپاهیان را تضعیف کرد و توان جنگی آنان را کاهش داد. ||commanders||intervention|||competition||political|spirit|the soldiers||weaken|||ability||||reduce| Die Aufstände der Kommandeure und ihre Teilnahme an politischen Wettkämpfen schwächten die Moral der Truppen und verringerten ihre Kampfkraft. The commanders' revolts and their involvement in political rivalries weakened the morale of the troops and reduced their fighting power. Les révoltes des commandants et leur implication dans des compétitions politiques affaiblirent le moral des troupes et réduisirent leur puissance de combat. De opstanden van de commandanten en hun betrokkenheid bij politieke competities verzwakten het moreel van de troepen en verminderden hun gevechtskracht. مردم نیز به دلیل وجود نظام طبقاتی، بی عدالتی ها و تبعیض های اجتماعی و مالیات های سنگین، از حکومت ساسانیان ناراضی شده بودند. |||reason|existence|system|class-based|without|justice|||discrimination||social||tax||heavy taxes||||dissatisfied|| Die Menschen waren auch mit der sassanidischen Regierung unzufrieden, da es ein Klassensystem, Ungerechtigkeiten und soziale Diskriminierung sowie hohe Steuern gab. The people were also dissatisfied with the Sassanid rule due to the existence of a class system, injustices and social discrimination and heavy taxes. Les gens étaient également mécontents du gouvernement sassanide en raison de l'existence d'un système de classes, d'injustices et de discrimination sociale et de lourdes taxes. Mensen waren ook ontevreden over de Sassanidische regering vanwege het bestaan van een klassensysteem, sociale onrechtvaardigheid en discriminatie en hoge belastingen. در اواخر دورهٔ ساسانی، بر اثر طغیان رودهای دجله و فرات و شکسته شدن سدها، بخش های وسیعی از زمین ها و مزارع حاصلخیز در بین النهرین که منبع درآمد مهمی برای حکومت بود، از بین رفت. |late|||on upon|effect|flood|rivers|Tigris||Euphrates River||broken||dams|||extensive areas|||||farms|fertile||in|Mesopotamia||source of income|income|important source|for||||between|was lost Gegen Ende der Sassanidenzeit wurden große Teile des mesopotamischen Landes und der fruchtbaren Felder, die eine wichtige Einnahmequelle für die Regierung darstellten, durch die Überschwemmung der Flüsse Tigris und Euphrat und das Brechen von Dämmen zerstört. In the late Sassanid period, large parts of the land and fertile fields in Mesopotamia, which was an important source of income for the government, were destroyed by the flooding of the Tigris and Euphrates rivers and the breaking of dams. À la fin de la période sassanide, en raison de la crue du Tigre et de l'Euphrate et de la rupture des barrages, une grande partie des terres et des champs fertiles de Mésopotamie, qui constituaient une source importante de revenus pour le gouvernement, furent détruits. Aan het einde van de Sassanidische periode werden door de overstroming van de Tigris en de Eufraat en het doorbreken van de dammen grote delen van de vruchtbare gronden en akkers in Mesopotamië, die een belangrijke bron van inkomsten waren voor de regering, verwoest. قحطی و شیوع بیماری های طاعون و وبا، اوضاع را بدتر کرد. famine||prevalence|disease||plague||plague|situations||worse|made Hungersnöte und Ausbrüche von Pest und Cholera verschlimmerten die Situation. Famine and the outbreak of plague and cholera made matters worse. La famine et les épidémies de peste et de choléra ont aggravé la situation. Hongersnood en uitbraken van pest en cholera maakten de situatie nog erger. با حملهٔ اعراب مسلمان و شکست های متعدد سپاهیان ساسانی، سرانجام با قتل یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، این سلسله به پایان رسید. |attack|Arabs|||defeats|||||finally|with the|murder|Yazdgerd|third|||||||end| Mit dem Angriff der muslimischen Araber und den zahlreichen Niederlagen der sasanischen Armeen endete diese Dynastie mit der Ermordung von Yazdgerd III., dem letzten sasanischen König. With the invasion of the Muslim Arabs and the numerous defeats of the Sassanid armies, this dynasty finally ended with the assassination of Yazdgerd III, the last Sassanid king. Avec l'attaque des Arabes musulmans et les nombreuses défaites des armées sassanides, cette dynastie prend fin avec l'assassinat de Yazdgerd III, le dernier roi sassanide. Met de aanval van de islamitische Arabieren en de talrijke nederlagen van de Sassanidische legers eindigde deze dynastie met de moord op Yazdgerd III, de laatste Sassanidische koning. فروپاشی شاهنشاهی ساسانی باعث شد دین رسمی کشور از زرتشتی به اسلام تغییر پیدا کند. collapse|monarchy||cause||||||||Islam|change|change| Der Zusammenbruch des Sassanidenreichs führte dazu, dass die offizielle Religion des Landes vom Zoroastrismus zum Islam wechselte. The collapse of the Sassanid Empire caused the country's official religion to change from Zoroastrianism to Islam. L'effondrement de l'empire sassanide a provoqué le changement de la religion officielle du pays, du zoroastrisme à l'islam. زرتشتیان به تدریج از یک دین اکثریت تبدیل به اقلیت شدند که تحت فشار قرار داشتند. ||gradually||||majority|became||minority|||under|pressure|under pressure| Unter Druck verwandelten sich die Zoroastrier nach und nach von einer Mehrheitsreligion in eine Minderheit. Zoroastrians gradually changed from a majority religion to a minority under pressure. Sous la pression, les zoroastriens sont progressivement passés d’une religion majoritaire à une minorité. Zoroastriërs veranderden onder druk geleidelijk van een meerderheidsreligie in een minderheid. تعداد زیادی از آن‌ها شروع به مهاجرت از ایران کردند. number|||them||||||| Viele von ihnen begannen aus dem Iran auszuwandern. Many of them began to emigrate from Iran. Un grand nombre d’entre eux ont commencé à émigrer d’Iran. Een groot aantal van hen begon te emigreren vanuit Iran. و بسیاری از آن ها در ایالت گجرات هند ساکن شدند. ||||||state|Gujarat|||settled Und viele von ihnen ließen sich im indischen Bundesstaat Gujarat nieder. And many of them settled in the Indian state of Gujarat. Et beaucoup d’entre eux se sont installés dans l’État indien du Gujarat. En velen van hen vestigden zich in de Indiase deelstaat Gujarat. زرتشتی‌ها هنوز از نوعی تقویم استفاده می‌کنند که در دورۀ ساسانی بنیان ‌نهاده شده بود. ||||type|calendar|use|||||||foundation|established|| Zoroastrier verwenden immer noch einen Kalendertyp, der während der Sassanidenzeit eingeführt wurde. Zoroastrians still use a kind of calendar that was founded in the Sassanid period. Les zoroastriens utilisent encore un type de calendrier établi pendant la période sassanide. Zoroastriërs gebruiken nog steeds een soort kalender die werd opgesteld tijdens de Sassanidische periode. مبدأ این تقویم از زمان بر تخت نشستن یزدگرد سوم، آخرین شاه ساسانی محاسبه می شود. Principle||calendar|||||ascending the throne|Yazdgerd|||||calculated|| Der Ursprung dieses Kalenders geht auf die Zeit von Yazdgerd III., dem letzten Sassanidenkönig, zurück. The origin of this calendar is calculated from the time of the throne of Yazdgerd III, the last Sassanid king. L'origine de ce calendrier est calculée à partir de l'époque de Yazdgerd III, le dernier roi sassanide. De oorsprong van deze kalender wordt berekend vanaf de tijd van Yazdgerd III, de laatste Sassanidische koning.