×

Nós usamos os cookies para ajudar a melhorar o LingQ. Ao visitar o site, você concorda com a nossa política de cookies.


image

Cuisine of Iran, Lavashak Q & A

یک (1)

لواشک یکی از خوراکی های خوشمزه، ترش و خاطره انگیز ایرانی است، که از له کردن و پختن یک نوع میوه مثل زردآلو، سیب ترش، انار ترش، کیوی، آلو و میوه های دیگر درست می شود.

لواشک چیست؟

لواشک یکی از خوراکی های خوشمزه، ترش و خاطره انگیز ایرانی است، که از له کردن و پختن یک نوع میوه مثل زردآلو، سیب ترش، انار ترش، کیوی، آلو و میوه های دیگر درست می شود.

دو (2)

قدیم ترها خیلی ها در فصل تابستان در خانه شان لواشک درست می کردند. و آن را در حیاط یا روی بام خانه پهن می کردند تا زیر نور خورشید خشک بشود.

قدیم تر ها در چه فصلی لواشک درست می کردند و کجا آن را خشک می کردند؟

قدیم ترها خیلی ها در فصل تابستان در خانه شان لواشک درست می کردند. و آن را در حیاط یا روی بام خانه پهن می کردند تا زیر نور خورشید خشک بشود.

سه (3)

همۀ ایرانی ها با لواشک خوردن در دوران کودکی خاطره دارند، و خیلی ها در بزرگسالی هم همچنان عاشق آن هستند.

آیا ایرانی ها در بزرگسالی هم عاشق لواشک هستند؟

بله، همۀ ایرانی ها با لواشک خوردن در دوران کودکی خاطره دارند، و خیلی ها در بزرگسالی هم همچنان عاشق آن هستند.

چهار (4)

پدربزرگ بنده لواشک را از نوه هایش بیشتر دوست داشت. یعنی احتمالاً حاضر بود ما نوه ها را یکی یکی در قابلمه بپزد و تبدیل به لواشک کند.

پدربزرگ چقدر لواشک دوست داشت؟

پدربزرگ بنده لواشک را از نوه هایش بیشتر دوست داشت. یعنی احتمالاً حاضر بود ما نوه ها را یکی یکی در قابلمه بپزد و تبدیل به لواشک کند.

پنج (5)

ناخنک زدن به لواشک هایی که هنوز آماده نشده بودند یک شیطنت لذت بخش بود، که امتیاز انحصاری آن متعلق به بچه ها بود.

آیا ناخنک زدن به لواشک هایی که هنوز آماده نشده بودند کار لذت بخشی بود؟

بله، ناخنک زدن به لواشک هایی که هنوز آماده نشده بودند یک شیطنت لذت بخش بود، که امتیاز انحصاری آن متعلق به بچه ها بود.

شش (6)

بزرگ تر ها مدام مراقب بودند که بچه ها سراغ لواشک ها نروند، و اگر هم می روند لااقل به یک ناخنک جزئی بسنده کنند و چیزی برای خشک شدن باقی بگذارند.

بزرگ تر ها مراقب چه چیزی بودند؟

بزرگ تر ها مدام مراقب بودند که بچه ها سراغ لواشک ها نروند، و اگر هم می روند لااقل به یک ناخنک جزئی بسنده کنند و چیزی برای خشک شدن باقی بگذارند.

هفت (7)

آقاجان مثل بقیۀ اعضای خانواده در همۀ مراحل تهیۀ لواشک حضور پررنگی داشت، به جز مرحلۀ آخر که مراقبت از لواشک ها از خطر ناخنک زدن بود. در این مرحله آقاجان خودش تبدیل می شد به ضدقهرمان داستان.

آیا آقا جان در همۀ مراحل درست کردن لواشک به جز مرحلۀ آخر حضور داشت؟

بله، آقاجان مثل بقیۀ اعضای خانواده در همۀ مراحل تهیۀ لواشک حضور پررنگی داشت، به جز مرحلۀ آخر که مراقبت از لواشک ها از خطر ناخنک زدن بود. در این مرحله آقاجان خودش تبدیل می شد به ضدقهرمان داستان.

هشت (8)

سال ها بعد، یک روز که همه دور هم جمع شده بودیم آقاجان در حالی که می خندید برایمان تعریف کرد که چطور و با چه برنامه ریزی دقیقی شبانه به لواشک ها دستبرد می زده.

چگونه همه متوجه شدند که دزد لواشک ها آقاجان بوده نه نوه ها؟

سال ها بعد، یک روز که همه دور هم جمع شده بودیم آقاجان در حالی که می خندید برایمان تعریف کرد که چطور و با چه برنامه ریزی دقیقی شبانه به لواشک ها دستبرد می زده.

نه (9)

آقاجان صبح که می شده از اینکه بزرگ تر ها به جای او یقۀ بچه ها را می گرفته اند، یواشکی پیش خودش می خندیده.

آیا آقا جان صبح روز بعد به کارش اعتراف می کرده؟

خیر، آقاجان صبح که می شده از اینکه بزرگ تر ها به جای او یقۀ بچه ها را می گرفته اند، یواشکی پیش خودش می خندیده.

ده (10)

باید بودید و می دیدید که پدربزرگ چطور برایمان از شیطنتش که همیشه به ضرر ما نوه ها تمام شده بود حرف می زد، و همچنان می خندید.

آیا پدربزرگ از کاری که در گذشته می کرده پشیمان بود؟

خیر، باید بودید و می دیدید که پدربزرگ چطور برایمان از شیطنتش که همیشه به ضرر ما نوه ها تمام شده بود حرف می زد، و همچنان می خندید.

یک (1) one (1)

لواشک یکی از خوراکی های خوشمزه، ترش و خاطره انگیز ایرانی است، که از له کردن و پختن یک نوع میوه مثل زردآلو، سیب ترش، انار ترش، کیوی، آلو و میوه های دیگر درست می شود. Lavashk is one of the delicious, sour and memorable Iranian foods, which is made by crushing and cooking a type of fruit such as apricot, sour apple, sour pomegranate, kiwi, plum and other fruits.

لواشک چیست؟

لواشک یکی از خوراکی های خوشمزه، ترش و خاطره انگیز ایرانی است، که از له کردن و پختن یک نوع میوه مثل زردآلو، سیب ترش، انار ترش، کیوی، آلو و میوه های دیگر درست می شود. Lavashk is one of the delicious, sour and memorable Iranian foods, which is made by crushing and cooking a type of fruit such as apricot, sour apple, sour pomegranate, kiwi, plum and other fruits.

دو (2)

قدیم ترها خیلی ها در فصل تابستان در خانه شان لواشک درست می کردند. In the old days, many people used to make lavashk in their homes during the summer season. و آن را در حیاط یا روی بام خانه پهن می کردند تا زیر نور خورشید خشک بشود. And they spread it in the yard or on the roof of the house to dry under the sun.

قدیم تر ها در چه فصلی لواشک درست می کردند و کجا آن را خشک می کردند؟ In what season did the ancients make lavashk and where did they dry it?

قدیم ترها خیلی ها در فصل تابستان در خانه شان لواشک درست می کردند. In the old days, many people used to make lavashek in their homes during the summer season. و آن را در حیاط یا روی بام خانه پهن می کردند تا زیر نور خورشید خشک بشود. And they spread it in the yard or on the roof of the house to dry under the sun.

سه (3)

همۀ ایرانی ها با لواشک خوردن در دوران کودکی خاطره دارند، و خیلی ها در بزرگسالی هم همچنان عاشق آن هستند. All Iranians have memories of eating lavash in their childhood, and many still love it as adults.

آیا ایرانی ها در بزرگسالی هم عاشق لواشک هستند؟ Do Iranians love lavashek as adults?

بله، همۀ ایرانی ها با لواشک خوردن در دوران کودکی خاطره دارند، و خیلی ها در بزرگسالی هم همچنان عاشق آن هستند. Yes, all Iranians have memories of eating lavash in their childhood, and many still love it as adults.

چهار (4)

پدربزرگ بنده لواشک را از نوه هایش بیشتر دوست داشت. Grandfather loved Lavashk more than his grandchildren. یعنی احتمالاً حاضر بود ما نوه ها را یکی یکی در قابلمه بپزد و تبدیل به لواشک کند. It means that he was probably ready to cook our grandchildren one by one in a pot and turn them into lavash.

پدربزرگ چقدر لواشک دوست داشت؟ How much did the grandfather like lavashk?

پدربزرگ بنده لواشک را از نوه هایش بیشتر دوست داشت. Grandfather loved Lavashk more than his grandchildren. یعنی احتمالاً حاضر بود ما نوه ها را یکی یکی در قابلمه بپزد و تبدیل به لواشک کند. That means he was probably ready to cook our grandchildren one by one in a pot and turn them into lavash.

پنج (5)

ناخنک زدن به لواشک هایی که هنوز آماده نشده بودند یک شیطنت لذت بخش بود، که امتیاز انحصاری آن متعلق به بچه ها بود. Nailing the unprepared lavash was a delightful mischief, the exclusive prerogative of the children.

آیا ناخنک زدن به لواشک هایی که هنوز آماده نشده بودند کار لذت بخشی بود؟ Was it a fun thing to nail the lavash that was not ready yet?

بله، ناخنک زدن به لواشک هایی که هنوز آماده نشده بودند یک شیطنت لذت بخش بود، که امتیاز انحصاری آن متعلق به بچه ها بود. Yes, nailing the not-yet-prepared dishes was a delightful mischief, the exclusive prerogative of children.

شش (6)

بزرگ تر ها مدام مراقب بودند که بچه ها سراغ لواشک ها نروند، و اگر هم می روند لااقل به یک ناخنک جزئی بسنده کنند و چیزی برای خشک شدن باقی بگذارند. The elders were constantly careful that the children did not go to the washcloths, and if they did, at least make do with a partial pterygium and leave something to dry.

بزرگ تر ها مراقب چه چیزی بودند؟ What did the elders take care of?

بزرگ تر ها مدام مراقب بودند که بچه ها سراغ لواشک ها نروند، و اگر هم می روند لااقل به یک ناخنک جزئی بسنده کنند و چیزی برای خشک شدن باقی بگذارند. The elders were constantly careful that the children did not go to the washcloths, and if they did, at least make do with a partial pterygium and leave something to dry.

هفت (7)

آقاجان مثل بقیۀ اعضای خانواده در همۀ مراحل تهیۀ لواشک حضور پررنگی داشت، به جز مرحلۀ آخر که مراقبت از لواشک ها از خطر ناخنک زدن بود. Aghajan, like the rest of the family members, had a prominent presence in all stages of lavashk preparation, except for the last stage, which was to take care of the lavashks from the risk of fingernails. در این مرحله آقاجان خودش تبدیل می شد به ضدقهرمان داستان. At this stage, Aghajan himself became the anti-hero of the story.

آیا آقا جان در همۀ مراحل درست کردن لواشک به جز مرحلۀ آخر حضور داشت؟ Was Mr. John present in all the stages of making lavashk except the last stage?

بله، آقاجان مثل بقیۀ اعضای خانواده در همۀ مراحل تهیۀ لواشک حضور پررنگی داشت، به جز مرحلۀ آخر که مراقبت از لواشک ها از خطر ناخنک زدن بود. Yes, Aghajan, like the rest of the family members, had a prominent presence in all stages of lavashk preparation, except for the last stage, which was to take care of the lavashks from the risk of fingernails. در این مرحله آقاجان خودش تبدیل می شد به ضدقهرمان داستان. At this stage, Aghajan himself became the anti-hero of the story.

هشت (8)

سال ها بعد، یک روز که همه دور هم جمع شده بودیم آقاجان در حالی که می خندید برایمان تعریف کرد که چطور و با چه برنامه ریزی دقیقی شبانه به لواشک ها دستبرد می زده. Years later, one day when we were all gathered together, Mr. Aghajan told us while laughing how and with what precise planning he used to attack the lavashks at night.

چگونه همه متوجه شدند که دزد لواشک ها آقاجان بوده نه نوه ها؟ How did everyone realize that the thief of the lavashks was Aghajan and not the grandsons?

سال ها بعد، یک روز که همه دور هم جمع شده بودیم آقاجان در حالی که می  خندید برایمان تعریف کرد که چطور و با چه برنامه ریزی دقیقی شبانه به لواشک ها دستبرد می زده. Years later, one day when we were all gathered together, Mr. Aghajan told us while laughing how and with what precise planning he used to attack the lavashks at night.

نه (9)

آقاجان صبح که می شده از اینکه بزرگ تر ها به جای او یقۀ بچه ها را می گرفته اند، یواشکی پیش خودش می خندیده. In the morning, the gentleman laughed softly to himself because the elders had taken the children's collars in his place.

آیا آقا جان صبح روز بعد به کارش اعتراف می کرده؟ Did Mr. John confess to his work the next morning?

خیر، آقاجان صبح که می شده از اینکه بزرگ تر ها به جای او یقۀ بچه ها را می گرفته اند، یواشکی پیش خودش می خندیده. No, sir, in the morning, he used to secretly laugh to himself because the adults took the children's collars instead of him.

ده (10)

باید بودید و می دیدید که پدربزرگ چطور برایمان از شیطنتش که همیشه به ضرر ما نوه ها تمام شده بود حرف می زد، و همچنان می خندید. You should have been there and seen how the grandfather told us about his mischief that always ended at the expense of us grandchildren, and he was still laughing.

آیا پدربزرگ از کاری که در گذشته می کرده پشیمان بود؟ Did the grandfather regret what he was doing in the past?

خیر، باید بودید و می دیدید که پدربزرگ چطور برایمان از شیطنتش که همیشه به ضرر ما نوه ها تمام شده بود حرف می زد، و همچنان می خندید. No, you should have been there and seen how the grandfather told us about his mischief that always ended at the expense of us grandchildren, and he was still laughing.